اینجا خانه ما| کبریت بازی بچه ها و آتش عذاب وجدان مامان!
سایر منابع:
سایر خبرها
چاله های تکراری
.... بچه ها پدر و مادرشون رو خیلی دوست دارن، فراموششون نمی کنن. دست هایش را توی هم گره کرد و خیره شد به آسفالت: – همین جایی که زمین خوردی، خیلی سال پیش، پسرم خورده بود زمین. اون موقع ها اینجا هنوز خاکی بود. پشت زین دوچرخه اش رو ول کرده بودم که خودش بره. داشت خوب می رفت ها... تا برگشت دید پشتش نیستم؛ یک دفعه تعادلش به هم خورد. موقع حرف زدن دست هایش را تکان می داد ...
میشه بذاری بقیه شو خودمون بریم؟
.... رو همین حساب ما باید غبطه اون یه میلیون نفری رو بخوریم که فقط قدیما رو یادشون میاد. مثلاً یادشون نمی مونه چقدر اجاره خونه و گوشت و خورد و خوراک گرون شده. از کمبود دارو چیزی به ذهنشون نمیاد. نمی دونن مسئولین چه قول هایی دادن و بی خیالش شدن. انگار هر 7 دقیقه یه نفر می ره تو عالم هپروت. تو این مملکت خوشبخت کسیه که تو عالم هپروت باشه. ...
وقتی برادر شوهر کثیفم از خیانت من با خبر شد خودش هم...!
با ما در ارتباط نبودند . از چشمی در نگاه کردم .برادر فربد پشت در بود و از ظواهر مشخص بود خیلی اوضاع عادی نیست . کوروش را فرستادم تو اتاق و در را باز کردم ،محمود وارد شد . بی مقدمه یه کشیده خوابوند زیر گوش من و فریاد زد کجا قایمش کردی ! دنیا رو سرم خراب شد ،فقط یادمه به پای محمود افتاده بودم . می گفتم ببخش غلط کردم کاری باهاش نداشته باش . ...
درباره شهدا بشنویم
می کرد و برای کامیون ها می فرستاد. بعضی وقت ها می ماندم که این چه کارهایی که می کند. عشقش این بود که کورس بگذارد. اگر یک ماشین بی ام و ازمان سبقت می گرفت، از پشت شانه های رضا قشقایی را می گرفت، تکان می داد و می گفت: رضا تو رو خدا برو بگیرش! رضا هم عین خیالش نبود. آرام دنده عوض می کرد و انگار نه انگار که مصطفی حرفی زده. کتاب شهید احمدی روشن، به قلم مرتضی قاضی تدوین شده و کاری از مجموعه ...
مدل هایی که استانداردهای زیبایی را به چالش کشیدند +عکس
علامت سیاه رو از زمان تولد با خودش داره. او یه رقصنده ی حرفه ای هم هست و همیشه در تلاش بوده راهی پیدا کنه که این لکه رو از صورتش برداره، اما اگه اینکارو می کرد رد جراحی رو صورتش می موند. بالاخره تصمیم گرفت بیخیالش بشه و خودش رو همینطور که هست دوست داشته باشه و همین لکه ی سیاهه که اون و مشهور کرده! مالوین در واقع یه مدل اینستاگرامی هستش و بخاطر پوست خیلی تیره و موهای سفیدش مشهور شده. همونطور که می بینید توی این عکس از فیلتری که روی صورت کک و مک می ندازه استفاده کرده! موهای مالوین رنگ شده است، یعنی در واقع موهاش تیره است. مالوین ظاهر خیلی منحصر به فردی داره! ...
معین زد کیست؟ | کارهای من به مرور ته نشین میشه!
هام باشه که در آینده بازی کنم و خودم فیلم بسازم و بنویسم، البته اینا تو ذهنمه ولی دوست دارم به حقیقیت بپیونده. معین زندی هنوز ازدواج نکرده و زندگی مجردی دارد. او می گوید: کارهای من هیچ وقت هیت اینجوری نشده که یهو همه جا من باشم. کارهای من وقتی می آید شاید با اقبالی روبرو نشود ولی انگار به مرور ته نشین میشه و اگر تو اون موزیک رو پنج سال بعد گوش بدی، بهت حس بدی نمی دهد. شعرهای من همه اش ترکیبی از عشق زمینی و عشق آسمانی هست انتهای پیام ...
ساعت زباله ها!
همین که خواستم پلاستیک زباله را کنار تیر چراغ برق توی کوچه بگذارم صدایی را شنیدم. دوست عزیز شما خیلی خیلی زود آشغال ها رو می ذاری تو کوچه! سرم را برگرداندم، همسایه بود. به ساعتم نگاه کردم و گفتم: الان ساعت 8:59 دقیقه است. فقط یک دقیقه مونده تا ساعت 9. همسایه گفت: شما درست می فرمایید، ولی الان 9 صبح است، نه ساعت 9 شب. خندیدم و گفتم: راست می گی ها. آخه عینک دودی زده ...
کدام نویسندگان همدان از مقام معظم رهبری تقریظ گرفتند؟
ازدواج با او، ژاپن را به مقصد ایران ترک کرد و کتاب هم فراز و فرودهای زندگی او را تا اواخر عمر نشان می دهد. در بخشی از کتاب مهاجر سرزمین آفتاب درباره انتخاب یک همسر ایرانی توسط کونیکو یامامورا و مقاومت خانواده اش این طور آمده است: همین که پا به اتاق گذاشتم، برادرم، هیداکی، با توپ پٌر به سراغم آمد و، درحالی که پدر و مادرم می شنیدند، سرم داد زد و با صدای بلند گفت: تو هیچ می فهمی زندگی با یک مسلمان چه ...
سجاد افشاریان: چوب جادویی ندارم
حالا چندین سال از آن روز می گذرد و آن جوان با نمایش بک تو بلک در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است و روزی دو بار تمام صندلی های این تالار را پر می کند. سجاد افشاریان از 17 سالگی آرزو داشت در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه برود و حالا در 38 سالگی به این رویا رسیده است. آنچه پیش رو دارید، گفتگوی مفصل ایران اکونومیست با اوست که به انگیزه اجرای نمایش بک تو بلک انجام ...
یک رویاروییِ رؤیایی!
...... . سرخوش و کیفور کوله پشتی سنگینم را می کشیدم و می رفتم که نزدیک پل فردوسی، هنوز ذوق تنهاگذشتن از خیابان را نچشیده، یک مرتبه مامان را دیدم که با صورتی برافروخته و عصبانی داشت از آن طرف خیابان برایم دست تکان می داد که نیا... نیا... صبرکن... . تا مامان برسد و دستم را بگیرد و بپرسد: تو اینجا چه کار می کنی؟ چرا با سرویس نیومدی؟ از ترس و دلهره سر جایم میخکوب شده بودم! بعد هم ...
تقویم نجومی امروز یکشنبه 9 مهر 1402
مولای من، ای امیرمؤمنان، امروز روز یکشنبه و روز تو و به نام توست و من در این روز میهمان و پناهنده به توأم، ای مولای من، از من پذیرایی کن و مرا پناه ده، همانا تو بزرگ منش و مهمان نوازی را دوست داری و از سوی خدا مأمور به پناه دادنی، پس برآور خواهشی را که برای آن در این روز بسوی تو روی آوردم و آن را از تو امید دارم، به حق مقام والای خود و جایگاه بلند اهل بیتت نزد خدا و جایگاه خدا نزد شما و به حق پسر ...
واکنش ها به نتایج آزمون استخدامی آموزگاری/ داوطلبان شانس خود را در تکمیل ظرفیت امتحان کنند
که 6 ماه از زندگی خود را صرف این امتحان کردن. منم با سابقه تدریس هفت سال و نمره نهایی بالا که 593 بودم رد شدم. با وجود مشکلات بسیار زیاد و متاهل و دارای دو فرزند و شاغل بودن، توانستم این نمره عالی را با تلاش بسیار به دست آورم، اما متأسفانه رد شدم و از این اتفاق شوک زده هستم. در ادامه هم یکی از مخاطبان نیز نوشته است که کسب نمره حداقلی شرط کافی برای قبولی نیست: اون حد نصاب 470 ...
(ویدئو) آیا دود اسپند سرطان زا است؟
فراری گفت: من همیشه فراری بودم تو خونه از بوی اسپند در حدی که صداشو میشنیدم در اتاقو قفل میکردم! – رویا هم در دفاع از خواص اسپند نوشت: اسپند یا به قول خراسانی قدیم سِپنج احتمالا همان هوم باستانی زرتشتیان باشد که به اعتقادشان یکی از ایزدان جهان مینوی بوده که در گیتی به صورت گیاهی درمانگر درآمده در چین و هند هم استفاده از آن رواج دارد. نظر پزشکان و کارشناسان طب سنتی درباره ی اسپند ...
پدر شهید هاشمی: شهادت پسرم را به حساب اهل سنت نمی گذارم
هم به امور بچه های کلاس قرآن رسیدگی می کرد. دو سال بعد به دانشگاه نجف آباد رفت، در خانه ای مستاجر بود که صاحبخانه در طبقه بالا بودند و یک دختر کلاس اولی داشتند، این دختر در اثر تصادف به رحمت خدا رفت. همزمان من و حمیدرضا در شمال بودیم زیرا یکی از بستگان ما فوت کرده بود. گفت بابا! من و شما همین الان باید برویم نجف آباد، گفتم اینجا را چکار کنیم. گفت اینها بزرگ هستند و می فهمند اما اون بچ ...
سرگذشت ساکنان اتاق های مانده از جنگ جهانی دوم
، خودش را 32 ساله معرفی می کند. در کودکی دچار اسپاسم عضله ای می شود و همین بیماری اش هم موجب شود که نه بتواند به خوبی کار کند و نه ازدواج کند و نه تشکیل خانواده دهد. با صدایی که به سختی به گوش می رسد، می گوید: سه، چهار ساله که بودم وسط مغزم یه خراشی بوده و ذهنم رو مشغول می کرد. صدای خنده اش سکوت حیاط را می شکند: مثل دیوار کج رفتم بالا و توی همه چیز کم آوردم. تا 12 سالگی درس خواند، اما پس ...
الله بنده سی ؛ قهرمان این داستان خیلی آدم حسابی است!
بود که با آقا مهدی کار داشتم، آن موقع من در مخابرات بودم، وقتی وارد مقر فرماندهی شدم، همه جا تاریک بود! فکر کردم شاید از موتور برق است، داخل شدم، دیدم آقا مهدی گوشه ای نشسته و زیر یک فانوس دارد کلی فرم پر می کند! گفتم آقا مهدی موتور برق مشکل پیدا کرده است؟ با دست به طرفم اشاره کرد که نزدیکتر بروم، گفت: نه الله بنده سی! گفتم موتور برق را در روزهایی که جلسه داریم روشن کنند . قطع حقوق آقا ...
سرویس مدرسه تپسی و دردسرهایش؛ سرویس هنوز به مقصد نرسیده است
مسئولیت پذیری رانندگان است. یکی از کاربران در بخش نظرات پست یکی دیگر از کاربران و در توضیح تجربه خود نوشته است: راننده قرار بود بچه رو از مدرسه بیاره خونه. لحظه تعطیلی مدرسه سفر رو لغو کرد و تلفنش رو پاسخ نمی داد. بچه مونده بود جلوی درب مدرسه. نمی دونم اگه اتفاقی براش می افتاد یقه کیو باید می گرفتم. کلا لغو کردم و عودت وجه زدم. به نظر می رسد یکی از جدی ترین مشکلات و چالش هایی که در خصوص سرویس ...
یادداشتی در ستایش ناخدا صمدی
زهرا عبدی، نویسنده طی یادداشتی در اینستاگرام نوشت: روزهایی که ناامیدی ناخودآگاه به دلم چنگ می زند، خودآگاه را فراخوان می دهم که کجایی؟ بیا به فریادرسی ام. ناخودآگاه، نگاه خیره می اندازد به فرونشست زمین در جنوب تا آخرین قطرات مانده در کف دریاچه ی ارومیه... و می رود که دلم دریای خون شود... خودآگاه اما [...] این روزها، روزهای سالگرد حمله ی عراق به ایران مان است. امروز خودآگاه ، نگاهم را ...
ماجرای شهید مطهری و راننده تاکسی آخوند سوار کنم ماشینم چپ می کند!
به فریمان می آید؟ گفتم: تابستان ها می آید. گفت: می خواهم دهانش را ببوسم، پایش را ببوسم. من بچه مسلمان هستم ولی از مسلمانی هیچ سرم نمی شود. 45 سال از عمرم گذشته، نه نماز خوانده ام، نه روزه گرفته ام و همه نوع عیاشی هم کرده ام. ولی نمی دانم این آقا در راه مشهد با من چه کار کرد که مرا از این رو به آن رو کرد. گفتم: چطور؟ گفت: تا مشهد برای من صحبت کرد و مرا از این رو به آن رو کرد. بعد از چند ...
فرمانده 19 ساله 20 روز بعد از عروسی به شهادت رسید
سلمان خیره مانده بود از زیر قرآن ردش کرد و کاسه آبی پشت سرش ریخت و قلبش هم به یکباره فروریخت و حالا قرار دل بی قرارش راهی مسیری شده بود که برگشتنش فقط دست خدا بود. مادر لباس دامادیت هنوز روی جالباسی آویزان است با صدای اذان مغرب که از گلدسته های مسجد روستا به گوش می رسید به خودش آمد چند ساعتی می شد با سلمان خلوت کرده بود، زمان از دستش در رفته بود این کار هر روزش بود حتما حالا همه ...
در دنیای کتاب قاچاق چه خبر است؟
. در حال خواندن کتابی بودم که صدای امیر که می گفت: باید کتاب ها را جوری بگذاری که مردمی که رد می شوند درست ببینند را شنیدم. دیدم درست می گوید. خودش دست به کار شد و کتاب ها را درست کرد و بعد هم گفت: شش تا کتاب کمه. باید بیشترش کنی. من می شناسم اگر خواستی که ارزان تر بخری. تشکر کردم و گفتم: فعلا با همین ها شروع کنم. تا بعد بیشتر بشن. سری تکان داد و پرسیدم: چقدر باید به شما برای نشستن اینجا بپردازم؟ می ...
روایت خواهر شهید از آخرین دیدار با برادرش
... خرجش را از بچگی خودش در می آورد وی افزود: سجاد تا مقطعی که وارد بسیج نشده بود کمی بازیگوش بود. اول راهنمایی عید غدیر بود که برای جشن به مسجد رفت و از همان روز جذب مسجد شد. یکی از فرماندهان پایگاه خیلی روی سجاد تاثیر گذاشت و همین باعث شد تا از شیطنت های نوجوانی اش کم شود. خواهر شهید زبرجدی ادامه داد: از بچگی فوتبال و تکواندو دوست داشت. من اهل والیبال بودم و سجاد اهل ...
بزرگی جهان شعر خردسال
. اما حس می کنم بهترین شعرم را هنوز نسروده ام و بهترین کتابم را هنوز ننوشته ام. پیوند فرهادی؛ شاعر، نویسنده و پژوهشگر گلچین شعر خردسال 1حلزون خونه به دوشه حلزون شبیه گوشه حلزون تنش چه لیزه مثل کف خونه ش رو ساخته از صدف می گه : بپر رو شاخکام مهمونمی برای شام من می دونم که با خزه می ...
حیرت یک شخصیت مشهور از حضور افغانستانی ها در ایران
...: اسمش یونیفرمه. بچه ها تو مدرسه باید یه شکل باشن. سه بار پلک زد و چیز دیگری نگفت. وقت هم نکرد بگوید. صدای فریادی حواس جفتمان را پرت کرد. چند بچه آنسوتر داشتند در سر و کله هم می زدند و سروصدایشان توجه همه را جلب کرده بود. +پس اینا بچه نیستن. لحظه ای مکث کرد و دوباره ادامه داد: چرا یونیفرم نپوشیدن پس؟ توضیح این مسئله آنقدر برایم سخت بود که نمی دانستم از ...
خاطره گویی مهدی سلحشور از شهید محمد حمیدی، شهید بی سر مدافع حرم +فیلم
.... در آستانه در به او گفتم، بعد از 11 سال خداوند به ما بچه داده است. او را در یک ماهگی می گذاری و به سوریه می روی؟ مدتی بیشتر می ماندی تا پا می گرفت و بعد می رفتی. عاشق طه هستم، اما حضرت رقیه (س) را بیشتر دوست دارم وی افزود: همسر می گفت وقتی این حرف را زدم، بچه را بغل گرفت و دیدم این عواطف ناب پدری شکل گرفته است و اشک از گوشه چشمانش جاری شده است. رو به من کرد و گفت: تو می ...
بلای خودت بیا تو میدون بر سر لندن نشینان
روز های آغازین آشوب های پاییز 1401 بود که یک مجموعه استوری اینستاگرامی از یک کاربر تهرانی توجهات را جلب کرد. او با ادبیات سراسر فحاشانه، لیدر های برانداز را خطاب قرار می داد که خودشان کجا هستند، وقتی فراخوان حضور در خیابان و مقابله با مأموران حافظ امنیت در ایران را می دهند! کجا هستند وقتی امثال او و همسرش برای مبارزه! به خیابان ها رفته اند و به قول او باتوم و اشک آور و بازداشت در انتظارشان است. او تأکید می کرد که دیگر حاضر نیست خودش و خانواده اش در این مسیر هزینه بدهند. بسیاری از پیاده نظام برانداز، شاید قدر او باهوش نبودند که درک کنن ...
چه درخششی!
می توان گفت کمترین سختی ام این بود که برای این رقابت ها 20 کیلو وزن کم کردم. دو سال زحمت کشیدم و خدا را شکر توانستم این مدال را به دست بیاورم. افشین سلیمی دیگر طلایی ووشوی کشورمان در اولین حضورش در بازی های آسیایی خوشرنگ ترین مدال را کسب کرده است: همه حریفان قوی بودند و بازیکن ضعیفی وجود نداشت. در بازی اول با ویتنام، بعد کره جنوبی و در فینال هم با حریف اندونزیایی مبارزه کردم و برنده شدم. طبق ...