فرمانده 19 ساله 20 روز بعد از عروسی به شهادت رسید
سایر منابع:
سایر خبرها
ازدواج آسان در خانه پدری شهید نوجوان
بکاهد و حالا تنهایی، تب خاطره گویی اش را تندتر کرده و برایمان از پسرش سعید می گوید، از آرزوهایی که او و غنچه خانم مادرش برای داماد شدن سعید داشتند؛ همیشه آرزو داشتیم سعید را در قامت دامادی ببینیم، اما عمر سعید به آرزوی ما قد نداد و شهید شد. مرحومه ۤ غنچه ناصری مادر شهید برای بچه ام عروسی نگرفتیم ولی بیشتر از 30 سال است که سالگرد شهادت او و همه جوان های محله که شهید شده اند ...
روایتی از مدافع حرم میلیاردر؛من خواب بودم و بیدار شدم
آبی آسمانی، بین موهای سلام و احمد سرک می کشید که پدر برگشت. با دیدن شان قند توی دلش آب شد و الحمدلله گفت. مادر و پسر، آرام نفس می کشیدند و شیرین روی کاناپه زیر پنجره خواب شان برده بود. مثل یک رویای گرم و دل کش، کنار ساحل مدیترانه. انگار که تلخیِ هیچ غمی، گره های محکم آغوششان را از هم باز نخواهد کرد. اما مگر می توان حرکت منظم عقربه های ساعت زندگی را متوقف کرد و تا ابد خواب ماند؟! نوزادها، جوان می ...
تصمیم متفاوت این زن و شوهر، صدای همه فامیل را درآورد
نبودند که بدون فکر سراغشان بروم. نگرانی های بی اندازه برای انسانی که تازه از تن مادر جدا شده، و دیگر نمی توان به جای او فکر کرد و تصمیم گرفت. اینکه بچه اصلا قرار است چه کسی بشود؟ چقدر از این شدن در اختیار پدر و مادر است و چقدرش به ژن ها و محیط و جهان و آینده وابسته است؟ همه این ها که تصمیم گرفتن برای بچه دار شدن یا نشدن را به دشوارترین موقعیتی که می شناختم تبدیل کرده بود. حالا که دارم ...
کام عروس جوان در ماه عسل تلخ شد/داماد به جای عروس با یک دختر دیگر روی تخت بود و ...
راهه و خوبه بیشتر استراحت کنه. توی راه از مشهد تا شیراز به این فکر بودم که حالا که ماه عسل مون خراب شده، شرایط رو فراهم کنم که توی شیراز خودمون چند روز اول زندگی رو با آرامش کنار هم باشیم” لیلا خانم سکوت کرد.شاید برای بیست ثانیه. حس کردم از گفتن بقیه حرفهایش منصرف شده. شاید هم دنبال کلمه می گشت. وقتی نگاهش کردم قطره های اشک روی گونه هایش دویده بود.کاظم از روی صندلی ...
چطور فکرهای منفی را از خود دور کنیم؟
دارند؟ آیا برایتان پیش آمده است که چنین فکرهایی، تمام زندگی تان را دو دستی چسبیده باشند و نگذارند که چیزی را ببینید و بشنوید؟ کتاب لاک پشت های سبز دریایی نوشته روناک ربیعی منتشرشده در نشر پی نما، داستان پسری بنام شاهل را برای ما روایت می کند؛ پسری که آنقدر به حرفای ذهنش گوش داده که حالا انگار آن فکرها برای او تصمیم می گیرند. او دنیای اطراف خود را از دید حرف هایی می بیند که می شنود؛ حرف ...
با لباس خونی شهدا راز و نیاز میکردیم.../ اعتمادی که خدا در دل ما گذاشته بود...
.... زمانی که در کردستان بودیم یک روز ستون ارتش می خواست برای سرکوب اشرار به مرز ایران و عراق برود. وقتی یک ستون ارتش حرکت میکند چند تا ماشین هست که رزمنده ها در آنها هستند، یکی آشپزخانه است، یکی بهداری است و... هر کدام از اینها باید کادر خودش را داشته باشد. فقط بهداری بود هیچ کس را نداشت. من بودم و یکی از دوستانم به نام خانم عالیه موسوی که از بچه های کرمانشاه بود. خانم موسوی مهندسی کشاورزی ...
عکس چهره جدید یکتا ناصر بعد از عمل جراحی زیبایی | یکتا خانوم انگار خواهر سوفیا لورن شدن !
.... چند هفته پیش بود که به بهانه تولد منوچهر هادی، کارگردان سینما و تلویزیون جمعی از دوستان برای او تولد سوپرایزی گرفته بودند و پیش از ورود او به خانه یکی از دوستانش از یکتا ناصر همسرش فیلمی گرفت و گفت دعایی کنید که او هم گفت برای پدر سوفیا بهترین آرزو را دارم. همان زمان حواشی زیادی مبنی بر طلاق این دو هنرمند از یکدیگر در فضای مجازی دست به دست شد چرا که یکتا ناصر از منوچهر ...
روایت سفره پربرکت بانوی کارآفرین زنجانی برای 25 خانوار نیازمند
اند و به قول خودشان، به دنبال روزی حلال. ده سال قبل اما حال و روز فاطمه این طور نبود. او در گوشه اتاقش، با چرخ خیاطی یادگار مادر، کار می کرد و سرویس آشپزخانه می دوخت. با همین روش هم کسب و کار کوچکش را داشت و زندگی اش را می گذراند. یک روز اما دوست این دختر کارآفرین، او را با کمیته امداد آشنا کرد و به او گفت که می تواند، از این نهاد خیریه و کمک رسان، کمک دریافت کند. فاطمه به فکر رفت و اتفاقا، دست به ...
آقا مهدی از زبان آقاکیشی؛ قهرمان این داستان خیلی آدم حسابی است! | از قطع حقوق به خاطر نقص در پرونده تا ...
هاج و واج به هم نگاه می کردیم؛ به خدا قسم، آقا مهدی ان لحظه حتی به پشت سر خودش هم برنگشت و ذره ای در اراده او تغییری ایجاد نشد بعد از چند دقیقه آقا مهدی برگشت به پشت سرش و گفت که به مرتضی بگویید بیاد بره جای حمید و فرماندهی را برعهده بگیرد! . گیجِ خبر شهادت حمید بودیم! با چه وضعی خودمان را پیش آقا مرتضی رساندیم و دستور فرمانده را بهش رساندیم؛ مرتضی از حرف هایمان متوجه شد که حمید به ...
شهید داود رنجبر بسیار کار می کرد تا با تمام درآمدش به مستضعفان کمک کند/ بعد از شهادت فرزندم حساب 100 ...
: درباره کودکی شهید داود رنجبر بگویید. مادر شهید داود رنجبر حسین آبادی: پسرم از همان کودکی یک فرد خاص بود. در سن هفت سالگی تمام راهپیمایی هایی که من می رفتم را به خواسته و اصرار خودش همراهم می آمد. مخصوصا روز 17 شهریوری که امام خمینی (ره) دستور دادند حکومت نظامی را بشکنیم و یک عده نیز شهید شدند. قصد داشتم فردای آن روز برای کمک به بهشت زهرا بروم. داود گفت که حتما باید در این مراسم حضور ...
اسوه های ایثار درمحضر یار
زیادی به پدر و مادرش می گذاشت و هر زمان که منزل مادرش می آمد دست و پای او را می بوسید. این آخری ها می گفت: من شهید می شوم و شما دل تان برایم تنگ می شود. سلمان خیلی تلاش کرد خودش را به جمع مدافعان حرم برساند، اما وقتی متوجه شدند برادر شهید است، مانع شدند و اجازه اعزام به او ندادند، غافل از اینکه شهادت عاقبت او خواهد شد. از همسر شهید می پرسم: چطور خبر شهادتش را شنیدید؟ فاطمه اسلامی فر می گوید: همراه ...
شقایق های دربند
عدم توجه به بهداشت و درمان اسرا، گرسنگی، تشنگی، ضرب و شتم روزانه توسط مأمورین عراقی، توهین و تحقیر، شکنجه های روحی و روانی و.... در حقیقت ما در دوران اسارت هر روز شهید می شدیم و من این مسئله را بارها به دوستانم در اسارت گفتم که بیایید قدر خودمان و شرایط خودمان را بدانیم. شهدا در جبهه ها جنگیدند و به فیض شهادت رسیدند؛ اما شکنجه ای که ما می شویم خیلی شدیدتر بود. شهدا درنهایت چند ساعت درد می کشیدند تا ...
زلزله بانوی اول / جملیه علم الهدی دنبال چیست؟
بورکینافاسو است که چند وقت پیش منتشر کردیم. وقتی آن گزارش منتشر شد، روزنامه تحت فشارهای بی سابقه ای قرار گرفت تا جایی که بحث توقیف هم مطرح شد. شنیدیم همان روز وزارت ارشاد خواستار توقیف روزنامه شده، اما هیأت نظارت آن روز زیر بار نرفته بود. بانوی اول ایران و 24ساعت دلمشغولیِ جمیله دختر احمد اشاره این روزنامه نگار به کنگره بانوان در ایران همراه با عکس همسر رئیس جمهور است. در حالی ...
تبعید پربرکتی که مایه وحدت شد؛ رهبر انقلاب برای رساندن کدام بانوی ایرانشهری به بیمارستان داوطلب شدند؟ + ...
...، یک خیابان به اسمم نامگذاری کنید آن روز آقا نماز را در مسجد همان محدوده خواندند و ناهار هم در منزل ما ماندند. ساعت حدود 3 بعدازظهر که عزم رفتن کردند، پدرم گفت: نمی گذارم بروید. این رسم ما نیست. مهمان باید یکی دو روزی بماند و ما ببریمش برای سیر و سیاحت در این محدوده و از او پذیرایی کنیم. آقا گفتند: باید به ایرانشهر برگردیم چون سر ساعت 5 باید در شهربانی باشم و اعلام حضور کنم. پدرم ...
خبر خوب| بانویی که با ساخت عروسک جهاد تبیین می کند
که عروسک های ایرانی اسلامی آلاء و علا را ساخته است. بعد از این فرمایشات رهبر معظم انقلاب که فرمودند: هرجا که قرار گرفته اید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است. در ذهنش جرقه ای زد. با خودش گفت: من الان که به مدارس دخترانه رفت وآمد دارم، در مرکز جهان قرار دارم. باید به سهم خودم، کاری برای این بچه ها انجام بدهم. اینطور بود که انگشترش را فروخت و کلی پارچه نمدی در ...
وضعیت اسفناک کارگران معدن در اصفهان/ یک کارگر: سختی کار نداریم
کنند و زمان استراحتشان را داخل اتاقک های پیش ساخته فاقد امکانات رفاهی سپری می کنند. می روم همان جایی که رحیم با انگشت اشاره کرد و گفت 25 روز ماه را داخل اتاقک ها می خوابد و غذا می خورد. اتاقک را حالا جلوی چشمانم می بینم. در را باز می کنم و اولین چیزی که به چشمم می آید، چند مگسی است که در هوا بالا و پایین می روند. چند پتوی پلنگی تاخورده کنج اتاقک قرار دارند. رویشان هم چند بالشت گذاشته اند ...
نشانه هایی که می گوید حتما تنها شوید
یا کمد لباس ها تا حالا چند بار برایم پیش آمده است که دزدکی با موبایلم به دست شویی رفته ام. نه به خاطر اینکه بخواهم از آن استفاده کنم، بلکه به این خاطر که به چند لحظه سکوت و آرامش نیاز داشتم. وقتی این اتفاق می افتد، می فهمم که واقعا نیاز دارم برای مدتی تنها باشم؛ نه اینکه فقط پنج دقیقه در دست شویی بمانم. وقتی چنین حالی پیدا می کنم، یا دلم می خواهد برای مدتی خودم را در اتاق خواب ...
مشتی خاک به سوی خداوند متعال
حجرالاسود بوسه زدی و به دست بوس امام های معظم رفتی و ما و دیگر دوستان به ملاقات صاحب کعبه؟ و بین صفا و مروه رفتی و من بین خانه و نفس و تا جبهه به شیطان سنگ زدم و شما گوسفند برای خدا کشتی و من خودم را برای دیدار با معشوق اهدا نمودم. و مادر اگر شما را ناراحت کردم مرا بخشیده و عفو کنید و همه شما برادرها از حسن که مانند پدر بود و هم برادر. اگر او نبود نمی دانم که من کجا بودم و از کجاها سر ...
خودکشی دختر 18 ساله بعد از امضای برگه صیغه محرمیت
سرگذشت تلخ این دختر جوان از حدود 2 سال قبل زمانی آغاز شد که او برای گرفتن چند کپی از مدارک تحصیلی به یک کافی نت در مشهد رفت. دقایقی بعد هایده با دیدن تصویری از یک بازیگر معروف سینمایی، سفره آرزوهایش را روی میز متصدی 36 ساله گشود و بدون هیچ شناختی از نعیم رویاهای هنرپیشگی را به تصویر کشید. او گفت: سال هاست که عاشق بازیگری شده ام و دوست دارم روزی در یک فیلم یا سریال بازی کنم. ...
سردار دل ها چطور پای خارجی ها را به گلزار شهدای کرمان باز کرد؟
تشییع پیکر میلیونی سردار دل ها در کشور عراق و شهرهای مختلف ایران از جمله، تهران، مشهد و کرمان، انگار این خون حالا حالاها پس از شهادت ایشان تازه است و روزانه صدها و هزاران زائر از اقصی نقاط جهان و ایران به گلزار شهدای کرمان سفر می کنند تا بار دیگر تجدید پیمانی با آرمان های این شهید جبهه های حق علیه باطل داشته باشند. همانگونه که مدیرکل بنیاد شهید استان کرمان می گوید، محبوبیت این شهید ...
از روزهای رنگینی تا سال های وقار و سنگینی
...> دختران خوب و محجبه ای بودند. همیشه باهم بودند رشته هایشان یکی نبود اما در یک اتاق بودند. عاطفه از زلزله بم می گفت و اقوامی که از دست داده. پدر، مادر، عمو، خاله، عمه ها و دایی اش. او مانده بود و تنها برادرش که دانشجوی تهران بود. آن شب برادرش در تهران بود و عاطفه در دانشگاه، که شاید اگر آن دو نفر هم مانده بودند همراه خانواده الان اسیر خاک بودند. عاطفه از پشت درب اتاق و من از داخل اتاق ...
مصائب مرضیه، حکایت بانویی که 7 نفر از خانواده اش شهید شدند
آن روز، این بانوی دزفولی به بهشت علی و قبرستان خانوادگی شان می رود؛ آنجا متوجه می شود خبری از قبر مادر و برادرش علیرضا نیست، برای پیگیری وضعیت مادر و برادر راهی بیمارستان صحرایی شمس آباد، بیمارستان یازهرا و سردخانه شهیدآباد دزفول می شود؛ پدر می گوید مادرت پودر شده و خبری از او نداریم. آن زمان احساس خانواده شهیدان گمنام را با گوشت و پوست لمس می کند که در فراق عزیزانشان می سوختند و یک خبر ...
حیرت یک شخصیت مشهور از حضور افغانستانی ها در ایران
...> صدور آنلاین ویزای امارات بدون دردسر، در سریع ترین زمان ممکن پیشنهاد امروز او 20 دقیقه تمام از بالای پل به ساعت زل زده بود و کم کم داشتم نگران احوالاتش می شدم که ناگهان گفت: روی سیاره شما همه بچه ها یه شکلن. انتظار هر جمله ای جز این را داشتم. نگاهمان چند ثانیه ای تلاقی پیدا کرد. -یه شکلن؟ +یه جور لباس پوشیدن. تازه منظورش را گرفتم. خنده ام گرفته ...
اینجا خانه ما| کبریت بازی بچه ها و آتش عذاب وجدان مامان!
گروه زندگی: یک لنگه جوراب زهرا دستم بود و داشتم سلانه سلانه از اتاق می آمدم بیرون که پایش کنم و آماده شویم برای رفتن به مهمانی. مقداد زنگ زده بود که دارد می رسد خانه، همه آماده باشیم که دیرتر از این نشود. هنوز به وسط هال نرسیده بودم که نگاهم به سجاد افتاد. کبریت روشن در دستش بود و تا بخواهم به سمتش بروم، دستش انگار از هرم آتش سوخته بود و هول کرده بود، کبریت را پرت کرد روی مبل. یا خدا ی ...
عشق بازی دختر فرمانده محبوب با پیراهن خاص | تنها عکس 2 نفره ...
هم بوی دلتنگی می آمد: آخ مامان و خاله صفیه( همسر شهید مهدی باکری) وقتی با هم حرف می زدند، خاطرات شان دست آدم را می گیرد و می برتت تا اوج. اصلا انگار اسم عمو مهدی در زبان خاله صفیه و اسم بابا علی در دهان مامان یک جای امن دارد؛ جایی که با هیچ رمز و کدی نمی توان وارد آن شد. اگر از منِ خبرنگار بپرسی، می گویم بعضی از آدم ها حسابی امن و گرم و دوست داشتنی هستند، مهم نیست که چه نسبتی با آنها داری، اصلا قبلا او را ملاقات کردی یا نه! چند بار قرار است ببینی اش، هیچ کدام مهم نیست، مهم این است که هر وقت و هرجا آنها را ببینی یک عطر امن پخش می کنند به طرفت، مثل شهدا! مثل خانواده شان، مثل مریم. ...
درد دل به سبک امروزی ها در مهمانی مستجاب الدعوه ها
. کاش راه شهدا را پیش بگیرند و از خون بی گناه و پاک این عزیزان حفاظت کنند. کلام که به خون شهدا کشید؛ دوباره اشکی شد و خواهرانه هایش گُل کرد و روی مزار چیده شد، صحنه ای که جان می داد برای عکس و به اشتراک گذاشتن با دنیا. شهیده خوش نژاد و خواهر بی تابش یا همان دشت بعدی محفل شهدا برای من را تنها می گذارم تا یک دل سیر برای هم بگویند و درد دل کنند، مسیر راه رفتن بین مزارها را از سر ...
عمودی نشین ها هم مهربان هستند| با زمانه سازگار شویم
خانواده غریب نواز زحمت حرف زدن بیشتر بر عهده بانو است! لیلا خدمتی از 4 سال پیش که ازدواج کرده، در آپارتمان سکونت دارد. اول هم از اجاره نشینی در یک آپارتمان نقلی 50 متری شروع کرده و حالا در واحدی 100 متری زندگی می کند. او می گوید: قدیم بچه ها که ازدواج می کردند، آنقدر کنار پدر و مادر می ماندند تا بتوانند خانه بخرند. ولی حالا زوج های جوان دوست دارند از ابتدای زندگی مشترک، مستقل باشند. خانه ویلایی هم ...