5 نشانه ای که می گویند جسم و روح مان به تنهایی نیاز دارند
سایر منابع:
سایر خبرها
چه مرگی پرسودتر از شهادت که نصیب همسرم شد!
. آن روز ها نمی دانستم که منظور همسرم از این جمله چیست؟ اما حالا که لحظه لحظه زندگی پدرش را در فیلم هایی که از او موجود است نشان می دهم، می فهمم که منظور او چه بود. وقتی هم که خودم دلتنگش می شوم، عکس های او را جلوی چشمانم می گیرم و با او درد و دل می کنم، گاهی گریه می کنم و گاهی برایش سوره یس می خوانم. واقعاً اگر زمان به عقب برگردد به او می گویم که دوستش دارم. دوری از او برایم سخت است. ...
متوجه شدم، همسرم تمایل به چندهمسری دارد
یا 4 بار به خانه من آمده است. من به خاطر اینکه زندگی دوستم خراب نشود و تصمیم به جدایی نگیرد، هیچ وقت ناراحتی ام را بروز نمی دهم. ایشان یک بچه دارند و شاید مثل من برخورد نکنند، تکلیف بچه شان چه می شود؟ من باید خیلی مراقب باشم. مخصوصا اینکه خودم انتخابش کردم. هر دو هوای هم دیگر را داریم همسر اول: بچه هایم مخالف ازدواج دوم پدرشان بودند وقتی از او پرسیدم بچه ها از وجود ...
مسافرت با جسد همسر ا ز مشهد تا تهران
پنج ساله دارم، اما من او را بی مادر کردم. ای کاش زمان به عقب برمی گشت و الان همسرم پیش فرزندمان بود. شب حادثه فرزندتان خانه بود؟ نه، من او را نزد یکی از بستگان نزدیک برده بودم و خواستم چند روزی پیش آن ها باشد. به آن ها گفتم من و همسرم چند روزی برای انجام کاری به مسافرت می رویم و آن ها هم اعتماد کردند و فرزندم را در خانه شان نگه داشتند. بعد چه شد؟ آن شب وقتی فرزندم را خانه یکی ...
رجز خوانی دیوید تیلور برای حسن یزدانی؛ رنگش پرید و خیلی تقلا کرد!
چسبید و داور شروع به شمارش کرد و به نظرم یک نشانه ای از تسلیم شدن بود. حس خیلی خوبی است که طرف دیگر این ماجرا باشید و در همان لحظه ای که برنده می شوید من به این فکر می کنم سال آینده چطور می توانم برنده شوم. نمی دانم چرا اینطور فکر می کنم. این یک حس خیلی خوب و هیجان انگیزی است ولی امسال تمام شد. وقتش است که سال آینده این کار را دوباره انجام دهیم. ...
هرگز لحظه ای به این فکر نکرده بودم که شوهرم در خانه دوربین گذاشته و ..!
رفتارهای او شده ام و یک روز به طور اتفاقی یک دسته کلید در کیفش پیدا کردم. از روی کنجکاوی کلید را برداشتم و برای خودم یک نمونه ساختم. بعد هم مدام فکرم درگیر بود که این کلید مال کجاست تا اینکه بعد از چند روز متوجه شدم او یک خانه مجردی دارد. مرد جوان ادامه داد: پس از ورود به خانه یک دوربین در آنجا نصب کردم تا متوجه شوم همسرم در این خانه چکار می کند. ...
هرگز لحظه ای به این فکر نکرده بودم که شوهرم در خانه دوربین گذاشته است
مال کجاست تا اینکه بعد از چند روز متوجه شدم او یک خانه مجردی دارد. ماجرا از کجا آغاز شد مرد جوان ادامه داد: پس از ورود به خانه یک دوربین در آنجا نصب کردم تا متوجه شوم همسرم در این خانه چکار می کند. بعد از چند روز وقتی فیلم دوربین ها را دیدم شوکه شدم چون همسرم در آن خانه با مردان غریبه ملاقات داشت یکی از آنها، یک مربی دوچرخه سواری بود و او را می شناختم. با این شکایت ...
این شهید کل زیارت عاشورا را در سجده می خواند
. او در کنار ذکرهایی که همیشه برلب داشت، نام یاحسین(ع) را تکرار می کرد. واقعاً نمی شود میزان محبت او را توصیف کرد. این سالهای آخر وقتی در برنامه های هیئت شرکت می کرد، حال و هوای همه تغییر می کرد. یادم هست چند نفر از کوچکترهای هیئت می پرسیدند: چرا وقتی آقا هادی در جلسات هیئت شرکت می کند، حال و هوای مجلس ما تغییر می کند؟ ما هم می گفتیم به خاطر اینکه او تازه از کربلا و ...
مردم وقتی فهمیدم زنی که برای هوسرانی به او زنگ زدم زن...!
نداشتم تا اینکه دیروز یکی از دوستانم به دیدنم آمد. او از من پرسید چرا این قدر دمق هستی؟ برایش تعریف کردم که با همسرم اختلاف دارم. او با لبخندی گفت: این زن ها همه مثل هم هستند، جوش نزن و خودت را پیر نکن. بیا این شماره زن جوانی است که چند روز است مزاحمم می شود و صدای بسیار قشنگی هم دارد. می توانی خودت را با او سرگرم کنی و...! مرد 28 ساله دستی به موهای پریشان خود کشید و افزود: با ...
از طلاق به خاطر بلندپروازی های شوهر تا تلاش برای حمایت از فرزند
...> همیشه در حال چک کشیدن بود. مرتب بدهی بالا می آورد. بدون اینکه پول داشته باشد ماشین می خرید، قسطی لباس و کفش مارک می خرید، همیشه با دوستانش رستوران های گران قیمت می رفت و می گفت برای کارش لازم است. شغل شوهرت چه بود؟ خرید و فروش می کرد. خانه و ماشین و زمین و... هیچ وقت شغل درستی نداشت. چطور متوجه این رفتارش نشدی و با او ازدواج کردی؟ پدر و مادرش آدم های خیلی ...
هدف ورزش بوکس، پیوند ذهن و روح به جسم است
اشاره به قابلیت های رشته بوکس تشریح کرد: رشته بوکس یک رشته هیجانی و قدیمی است و طرفداران بسیار زیادی را در سرتاسر جهان جذب خود کرده است، قابل ذکر است این رشته موجب پیوند خوردن ذهن و روح به جسم می شود. شاه محمدی در رابطه با آغاز علاقه خود به این رشته اذعان کرد: از طریق یکی از بستگان خود که مربی بوکس بخش بوستان است و کسب تجربه بالا، توانستم رشته مورد نظر خود را پیدا کنم و پس از گذشت زمان ...
یک روز از زندگی مسئول پذیرش هتل مشهد!
. ادامه مقاله را از زبان خود فرد مسئول پذیرش هتل مطالعه خواهید کرد. شروع به کار من برای شروع کار هر روز باید قبل از ساعت 7 صبح در هتل حاضر باشم. معمولا ساعت را طوری تنظیم می کنم که ساعت 6:45 آنجا باشم. بعد از پوشیدن لباس فرم و حاضر شدن راس 7 در جایگاه خود آماده هستم. اولین کاری که در روز انجام می دهم مطالعه یادداشت ها و گرفتن اطلاعات از همکارانی است که شب را در هتل بوده اند. ...
رنج مضاعف!
که به خاطر غیبت های بسیار یک نفر را جایگزین من کرده است و دیگر نمی توانم آنجا کار کنم. از طرف دیگر، خانواده همسرم هم، مدام به او گوشزد می کردند که شوهرت بیمار است و معلوم نیست که تا چند وقت دیگر زنده باشد! می گفتند جوان هستی نباید عمرت را به پای یک فرد بیمار بریزی. همه این ها به اضافه بیماری ام، باعث شد تا دچار افسردگی شوم و برای مدت ها دارو مصرف کنم. علی می گوید که علاوه بر خودش ...
آخرین وصیت های یک ناشنوا
قبر کشید و رویش نوشت : شهید عبدالمطلب اکبری. بعد به ما نگاه کرد گفت و با همان زبان گنگش گفت : نگاه کنید! رفقا خندیدند، گفتند آره بابا! نگهش داشتن واسه تو و... از این دست شوخی ها. واقعا کسی جدی اش نگرفت. می گویند، عبدالمطلب که دید همه دارند می خندند، مثل همیشه ساکت شد و رفت توی لاک خودش. سرش را انداخت پائین. نگاهی به نوشته های خاکی اش انداخت و با دست پاکشان کرد. می گویند، عبدالمطلب ...
زن متاهل: پسر عمویم با چرب زنی مرا وسوسه رابطه کرد
را می پرداختم تا این که یک روز وقتی به طور اتفاقی زودتر از همیشه به خانه بازگشتم، ناگهان چند دختر و پسر جوان را در کنار شوهرم دیدم که به طور زننده ای مشغول خوش گذرانی بودند. با دیدن این صحنه دردناک،دیگر دوام نیاوردم و ....
راز ماندگاری 60 سال با قلم | چهار فصل من زمستان ندارد
هنر نباشد ودیعه ها را بقایی نیست که گرفتار معضلات روز و خوردن نان به نرخ روز خواهیم شد... هرگز مقابل در هیچ کارگاهی به انتظار ننشسته ام که استاد کی می آید. در نقاشی چند معلم داشتم که چیزها به من آموختند: کوه، جنگل، دریا، این آبادی، آن آبادی، این آبشار و آن آبشار، همه و همه استادان خوب و بی زبان من بودند. و استاد خط من، سرتیتر و آگهی های مجلات آن زمان بودند و از خط زیبای استاد حسن زرین ...
تعرض بیشرمانه راننده تاکسی به دختر جوان | عفتم لکه دار شد
هم این نصیحت پدر را مثلاً آویزه گوشمان کردیم تا مبادا دست از پا خطا کنیم و زحمات او را به باد دهیم .من هم خیلی مراقب بودم که یک وقت خطایی نکنم و بیشتر حواسم روی درس خواندن باشد. تازه داشتم خودم را برای کنکور آماده می کردم که ... یک روز که با یکی از دوستانم برای خرید به مرکز شهر می رفتیم ، سوار یک تاکسی آژانس شدیم که راننده اش مرد جوانی بود، در مسیر متوجه نگاه های معنادارش شدم. ابتدا ...
پلیس سارق را از خواب بیدار کرد
متهم ایرج چند بار دستگیر شدی و به زندان افتادی؟ من قبل از این یک بار به اتهام سرقت منزل دستگیر شدم و پنج سال هم زندانی بودم. البته در دوران جوانی برای خودم کسب و کار خوبی داشتم و فکر نمی کردم روزی سارق شوم، اما یک تصادف باعث شد وارد جرگه خلافکاران و سارق حرفه ای شوم. چه تصادفی؟ من شهرستان زندگی می کردم و کار خوبی هم داشتم تا اینکه یک روز با موتورسیکلتم برای کار از شهر بیرون ...
اسوه های ایثار درمحضر یار
دعوت به حسینیه امام خمینی (ره) و حضور در دیدار رهبری و همراهی با پیشکسوتان دفاع مقدس و فعالان عرصه مقاومت را هدیه ای از شهدا می دانستم و همه تلاشم این بود بتوانم خیلی زود خودم را از منزل مان در هشتگرد به تهران برسانم. از شوق حضور و دیدار با رهبری همه شب را تا صبح بیدار ماندم که نکند خواب بمانم و به قطار محلی هشتگرد به تهران نرسم. سر زمان مقرر سوار قطار شدم و به سمت تهران حرکت کردم. باورم نمی شد ...
وقتی امید به زندگی رنگ می زند
های مقطع دبستان را تدریس کرده است: آن زمان ها که امکانات مثل امروز نبود، مثلاً من توی یک کلاس، دانش آموزانی از شش پایه را با هم داشتم و باید همه را با هم مدیریت می کردم و زیاد سخت بود اما هنوز هم دلم برای آن روزها و دانش آموزانم تنگ می شود و وقتی جایی یکی از دانش آموزانم را می بینم که به موفقیتی رسیده بسیار خوشحال می شوم و اگر برعکسش را ببینم، خیلی افسوس می خورم . از شروع این مسیر که می ...
جنجال در قتل پیرمرد تهرانی / قاتل کیست؟ زن سوم یا زن همسایه! + جزییات
فرصتی مناسب این کار را انجام دهم. طلعت بعد از دوم پیرمرد با او ازدواج کرده و از او دل خوشی نداشت. زن میانسال ادامه داد: سه روز قبل از این ماجرا طلعت را دیدم.او به خاطر اینکه شوهرش همه اموالش را به دامادش وکالت داده بود ناراحت بود. به همین دلیل می گفت زنده بودن شوهرش بی فایده است. او گفت وقت آن رسیده که شوهرش بکشیم. من هم به خاطر کینه ای که از پیرمرد به دل داشتم قبول کردم. وی در ...
آقا مهدی از زبان آقاکیشی؛ قهرمان این داستان خیلی آدم حسابی است! | از قطع حقوق به خاطر نقص در پرونده تا ...
کردم و گفتم برادر مرتضی حال و احوال چطوره؟ این چه ریخت و قیافه ای که برا خودت ساختی برادر؟ چهره اش به خاطر مازوت ها سیاه شده بود، ابروهایش را بالا داد و گفت: ما که پیش خدا روسیاه هستیم، خواستم ظاهری هم روسیاه شوم تا بنده های خدا هم ببینند که با چه روسیاهی روبرو هستند، روسیاه نبودم آقا مهدی من را هم به منطقه اعزام می کرد . یک چند روزی از این ماجرا گذشته بود و شرایط در جزیره مجنون سخت تر ...
کاش می مردم، بعد ازدواج شوهرم مرا به خلوت دوستانش می فرستاد و ...!
به اوضاع اقتصادی خودم افسوس می خوردم. تا این که روزی سالومه از من خواست در شرکت تجاری برادرش مشغول کار شوم. اگرچه حقوقش اندک و ناچیز بود اما به دلیل آن که طعم بی پولی را چشیده بودم از پیشنهادش استقبال کردم. دو سال بعد از این ماجرا در حالی که تحصیلاتم به پایان رسیده بود، سالومه مرا برای برادرش خواستگاری کرد. انوش منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه ...
شوهرم قرار نبود شب به خانه بیاید، اما ناگهان سرزده از راه رسید و من...!
زندگی اش شده، ادامه داد: اکنون برای بازگرداندن قرضم آمده ام. سپس از من خواست اگر امکان دارد اجازه بدهم از سرویس بهداشتی منزلم استفاده کند . به خاطر اعتمادی که از قبل به او داشتم و از سوی دیگر هم در رودربایستی قرار گرفتم و نتوانستم در این شرایط به او نه بگویم. این اجازه را به او دادم و خودم نیز که از آسانسور بیرون آمده بودم وارد خانه شدم. اما هنوز چند دقیقه ...
جوان مشهدی با یک جنازه در چمدان 1000 کیلومتر سفر کرد
زمان شروع شد. متوجه شده بودم که همسرم به من توجهی نمی کند. مدام با گوشی موبایلش سرگرم بود و هرجا می رفت گوشی اش را با خودش می برد. حتی اجازه نمی داد گوشی اش را چک کنم و همه این ها آشوبی در ذهنم راه انداخته بود که داشت دیوانه ام می کرد. این اختلافات ادامه داشت تا اینکه تصمیم گرفتم به صورت جدی با همسرم صحبت کنم. به همین دلیل روز سه شنبه چهارم مهر ماه، فرزندم را به خانه خواهرم بردم و به او گفتم کاری ...
تهیه فیلم خصوصی از آزار سیاه 20 زن و مرد مسن در تهران!
کرد و گفت: ما خانواده فقیری بودیم. پدرم کارگر فصلی بود و درآمد زندگی ما آن قدر نبود که بتوانیم راحت زندگی کنیم به همین خاطر به ذهنم رسید دزدی کنم. من در اطراف پارک دانشجو قدم می زدم و خودم را به عنوان دانشجو معرفی می کردم. زنان و مردان پا به سن گذاشته وقتی حالت من را می دیدند خیلی تحت تاثیر قرار می گرفتند. سر صحبت را با آنها باز می کردم و بعد به آنها نزدیک می شدم. بیشتر اوقات من را به خانه شان ...
خواننده معروف از یک راز تلخ پرده برداشت
...، برای او با فراز و نشیب های بسیاری همراه بوده است. آیلیش در ادامه افزود فقدان حریم خصوصی در آن زمان او را به شدت آزار می داد و حتی باعث می شد دلش بخواهد از همه چیز عقب نشینی کند. در حال حاضر احساس بهتری دارم، اما فکر اینکه دیگر هیچوقت نمیتوانم حریم خصوصی داشته باشم هنوز هم ناراحتم می کند. او با اشاره به اینکه دیگر مجبور نیست احساساتش را کنترل کند ادامه داد ...
والی زاده: دوست داشتم 10 دور دیگر کشتی بگیرم/ دعا می کردم به حریف آمریکایی بخورم
هرکدام از آنها باشم و دوست دارم با همه شان کشتی بگیرم. استفان میسیچ که اول شد، اینطور احساس می کردم که دو برابرِ بقیه هست، نمی دانم واقعاً سر وزن بود یا نه، من روز وزن کشی همه را دیدم جز میسیچ، اما به هر شکل او هم زحمت کشید تا قهرمان 57 کیلوگرم جهان شود و حالا من در مورد خودم می دانم که می خواهم قهرمان جهان شوم. والی زاده اظهار داشت: واقعاً حیف شد که در بلگراد مدال نگرفتم، تلاشم را دوبرابر می کنم که اول برای المپیک انتخاب شوم و بعد از آن هم بهترین نتیجه را در پاریس بگیرم. ...
عامل بی اشتهایی عصبی در کودکان را بشناسید
که بچه ها مثل اسفنج هستند. آن ها همه چیزهای اطرافشان را به راحتی جذب می کنند و اگر نشانه های ترس از چاقی و اضطراب را در شما ببینند، خیلی زود به آن دچار می شوند، پس نه تنها مراقب نشانه های این اضطراب در خود باشید، بلکه مراقب عباراتی که در مقابل فرزندتان از آن ها استفاده می کنید هم باشید. اگر شما هم در جملاتتان آگاهانه یا ناآگاهانه چاقی را معادل زشتی معرفی کنید و آدم های دیگر را به خاطر ...