سایر منابع:
سایر خبرها
قتل دوست به خاطر شکستن آینه موتور
. در حالی که قاتل پس از جنایت فرار کرده بود، کارآگاهان پلیس آگاهی تهران موفق شدند مخفیگاه وی را شناسایی کرده و او شامگاه جمعه درحالی که در خانه دوستش مخفی شده بود به دام مأموران افتاد. وی در بازجویی ها گفت: من از نوجوانی، فردی شرور بودم و مدام به دلیل مسائل جزئی دعوا راه می انداختم. به خاطر همین دعواهایم بود که 20 بار به زندان افتادم. گاهی اوقات این درگیری ها به قدری بالا می گرفت ...
مرد شرور ناخواسته دست به جنایت زد
اینکه چند روز پیش در خیابان، آینه موتورهایشان اتفاقی با هم برخورد کرد و بر سر همین مساله با هم درگیر شدند. این پایان ماجرا نبود چرا که 24 ساعت بعد یعنی روز حادثه، بار دیگر با هم درگیر شدند که این بار دعوای آنها پایان خوشی نداشت و به جنایت ختم شد. تحقیقات پلیسی برای دستگیری متهم به قتل سرانجام به شناسایی مخفیگاه وی منجر شد و او شامگاه جمعه درحالیکه در خانه دوستش مخفی شده بود به دام ماموران افتاد. ...
شکستن آینه موتور به قتل دوست ختم شد!
، اما در این حد نبود که راضی به مرگش باشم و بخواهم او را به قتل برسانم. شب حادثه موتورم را نزدیک باشگاه پارک کرده بودم و زمانی که به سراغش رفتم، متوجه شدم آینه اش شکسته شده است. پیگیری که کردم، به من گفتند که مقتول باعث شکستن آینه موتورم شده است. آن شب سر همین مسئله دعوایمان شد و ناخواسته با چاقو چند ضربه به او زدم. وی گفت: نیم ساعت بعد از درگیری بود که از طریق دوستانم متوجه شدم مقتول ...
مرد شرور ناخواسته دست به جنایت زد
دیگری کری می خواندند تا اینکه چند روز پیش در خیابان، آینه موتورهایشان اتفاقی با هم برخورد کرد و بر سر همین مساله با هم درگیر شدند. این پایان ماجرا نبود چرا که 24 ساعت بعد یعنی روز حادثه، بار دیگر با هم درگیر شدند که این بار دعوای آن ها پایان خوشی نداشت و به جنایت ختم شد. تحقیقات پلیسی برای دستگیری متهم به قتل سرانجام به شناسایی مخفیگاه وی منجر شد و او شامگاه جمعه درحالیکه در خانه دوستش ...
ای نامه که می روی به سویش!
پاکت نامه می شد فهمید نامه از کدام کشور فرستاده شده است. به همین دلیل حتماً نامه را به دست گیرنده می رساندم و اگر هم خانه نبود چند ساعت بعد دوباره برمی گشتم تا حتماً نامه به دست گیرنده برسد. یک بار نامه ای را که داخل پاکت آن پر از عکس بود به آدرس گیرنده بردم. هرچه قدر زنگ زدم کسی جواب نداد. می دانستم این عکس ها باید خیلی مهم باشند. بعد از چند دقیقه پیرمردی که عصبانی هم بود از پشت پنجره گفت چرا این ...
همسرکشی در مدرسه غیرانتفاعی | متهم: صدایی عجیب به من دستور جنایت داد
ترک کنم اما بی فایده بود چون هر بار که از کمپ خارج می شدم بلافاصله به سراغ مواد می رفتم. اما من از 5 سال پیش بیمار شدم. مدام صدای همسر و پسر صاحب خانه سابقم را در گوشم می شنیدم. این صدا مرا هدایت می کرد. مدام به من می گفت: زندگی ات چرا اینطوری شده است؟ همسرت دروغ می گوید و می خواهد به تو خیانت کند. بچه هایت را کتک بزن. حتی صداها در خواب هم به سراغم می آید و مدام در گوشم این حرف ها را نجوا می کردند ...
خانمم مدام به من شک داشت و میگفت با یکی رابطه دارم و.../ آخرش مچ خودش رو با یک مرد گرفتم و...
یک لحظه به آن دختر دل باختم به طوری که گویی همه سعادت و آینده ام در گرو یک لبخند او بود. آن روز آن قدر فرشته را تعقیب کردم تا بالاخره شماره تلفن منزلشان را گرفتم و از یک باجه تلفن عمومی به او زنگ زدم. این گونه رابطه من و فرشته آغاز شد تا این که مدتی بعد تصمیم به ازدواج با او گرفتم چرا که خانواده اش وضعیت اقتصادی خوبی نداشتند و در حاشیه شهر مستاجر بودند به همین دلیل فکر می کردم چنین ...
عشق زیاد به زنم را فرامش کردم و در آن شب مهمان در یک لحظه...!
به گزارش اینتیتر به نقل از اعتماد آنلاین، من و خانمم چند ساله ازدواج کردیم و من واقعا عاشق همسرم هستم، ولی متاسفانه ماه پیش، یه اشتباهی کردم و بعد یه مهمونی کاری با همکارم رابطه داشتم، قسم می خورم که همون یک بار بود و هیچ حسی به اون زن نداشتم و ندارم. بعدشم موضوعو به همسرم اعتراف کردم، چون می دونستم کار درست نیست. من و خانمم چند ساله ازدواج کردیم و من واقعا عاشق همسرم هستم، ولی ...
دستگیری 2 پسر متجاوز به 7 دخترجوان
روز قرار با یک خودروی پژو 206 در غرب تهران به سراغم آمد و پس از طی مسافتی از ماشینش پیاده شد آبمیوه ای خرید. به محض اینکه آبمیوه را خوردم سرم گیج رفت و بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم، متوجه شدم او و دوستش به من تعرض کرده اند بعد هم با تهدید کارت عابر بانک و رمزش را گرفتند و از ماشین پیاده ام کردند. چند روزی گیج بودم و پس از اینکه کمی بهتر شدم به سراغ تلفن همراهم رفتم اما نه اثری از پیام ...
قاتل همسر: صدایی به من دستور قتل داد
همین صدا در سرم بود و وقتی به خانه رسیدم، دیدم همسرم در حال آشپزی است. ناگهان همان صدای همیشگی دستور داد همسرم را به قتل برسانم. با او درگیر شدم و او فرار کرد، اما در پله ها به همسرم رسیدم و با چاقو چند ضربه به او زدم. صدا مدام می گفت همسرت را بکش و آنقدر صدا قوی و زیاد بود که التماس های فرزندانم را نمی شنیدم. وقتی فرار کردم داخل خیابان یکی از همسایه ها راه مرا سد کرد، اما با تهدید چاقو موفق به فرار ...
شکنجه وحشیانه ایرانیان توسط یانکی ها/ اقتدار رزمندگان ایرانی در بازجویی ها
شناور در آب از آن استفاده می شود. من آن را به دست گرفتم و بدون آنکه شنا کنم و به جایی بروم داخل آب شناور ماندم. ناوچه آمریکایی به سمت من آمد. در آن لحظه، تنها راه نجات خود را خدا می دیدم و بعد با خودم گفتم: هر شناوری که باشد؛ چه خودی یا دشمن، باید از آب خارج شوم؛ چون در حالت سختی به سر می بردم و احتمال می دادم که بر اثر خونریزی بی هوش شوم و همان جا از بین بروم. درحالی که شبرنگ ...
قتل وحشتناک نوجوان کر و لال 14 ساله مشهدی با گلوی بریده!
توسط فرد یا افراد ناشناسی به قتل رسیده است. اواسط شهریور امسال، مرد جوانی در حال عبور از خیابانی در جنوب تهران بود که صدای ضعیف کمک خواهی مردی را شنید. به دنبال این صدا مرد جوان وارد خرابه ای در همان نزدیکی شد و ناگهان مردی را دید که دست ها و پا ها و چشم هایش را بسته بودند. او بلافاصله به کمک مرد میانسال رفت و سپس با پلیس و اورژانس تماس گرفت. از آنجایی که مرد ناشناس دچار مصدومیت ...
قتل فجیع مرد جوان مقابل چشمان زنش/ رابطه کثیف مرد متاهل
...> کمی به گوشی خیره شد و سپس متن را فرستاد؛ رفت جلوی تلویزیون روی کاناپه تکیه داد و دست هایش را دور سرش قلاب کرد. صدای تلویزیون را زیاد کرد، اما نگاه بیرمقش به صحنه های هیجانی فیلم، نشان میداد که در آن لحظات، تنها چیزی که برایش اهمیت دارد، حل مشکلش با محمود است. بعد از چند بار نگاه کردن به صفحه گوشی، بالاخره عدد یک را کنار اسم محمود دید. امیدوار بود که با پیامش کمی او را نرم کرده باشد. با این حال در ...
ترفند یک گروگانگیر برای ربودن افراد: حالا دیگه در اغتشاشات شرکت می کنی؟
این فکر سوار خودرو مأمور جوان شدم اما هنوز مسافتی را طی نکرده بود که وارد خیابانی خلوت شد و با تهدید اسلحه دست ها و پاها و چشم هایم را بست و دوباره به راه افتاد. بعد از حدود یک ساعت خودرو توقف کرد و مأمور قلابی مرا از ماشین پیاده کرد و وارد خانه ای شدیم. 24 ساعت در آنجا گروگان بودم. او مرا مورد ضرب و شتم قرار داد. 90 میلیون تومان پول های داخل حسابم را اینترنتی خالی کرد و از من خواست به خانواده ام ...
روایت هایی از یک زندگی جنگی در عطر پیراهن تو
انداختند توی بغلم. گاهی که به سیدعلی زنگ می زدم تلفنش خاموش بود. حتی وقتی بچه ها به دوستان سیدعلی زنگ می زدند، نمی توانستند با پدرشان حرف بزنند. از پشت خط می شنیدند بابا کار داره و نمی تونه صحبت کنه. دقایق سخت و پرالتهابی بود که تا خود صبح کش می آمد. *** مریم عرفانیان سال 1359 در مشهد به دنیا آمد. در رشته روزنامه نگاری تحصیل کرد. از سال 1378 با نوشتن داستان های کوتاه کار خود را آغاز ...
اخاذی مأمور قلابی از مردان پولدار به بهانه شرکت در اغتشاشات!
روز قبل وی را در مخفیگاهش بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. پول مفت متهم در بازجویی ها به جرم خود با همدستی یکی از دوستانش اعتراف و ادعا کرد می خواسته با این شیوه پول مفت به دست بیاورد. وی در ادعایی گفت: وقتی از زندان آزاد شدم پس اندازی نداشتم و با مشکل مالی روبه رو شدم. از طرفی هم دوست داشتم پول مفت و بدون زحمت به دست بیاورم، به همین دلیل این بار تصمیم گرفتم در پوشش مأمور ...
ادعای عجیب یک مرد درباره قتل همسرش
. صدای آنها در سرم می گفت زندگیت چرا اینجوری است. مدتی بود مواد را قطع کرده بودم. بعد از قطع مواد صدای آن مادر و پسر بیشتر می شد. حتی به خاطر صداها پیش روانشناس رفتم و تحت درمان هم بودم اما همچنان صدای آن مادر و پسر را مدام می شنیدم. صداها می گفتند بیشتر مصرف کن، زنت دروغ می گوید و به تو خیانت می کند، صدا ها حتی در مورد بچه هایم هم حرف می زدند و می گفتند بچه هایت را بزن. صداها حتی در خواب هم به ...
معجزه در زندگی منصور کوچیکه /چگونه شرور و گنده لات جوادیه ناجی معتادان شد؟
می کرد. افتادن در باتلاق اعتیاد پسربچه روز های دور که خیلی زود سیگار در دست گرفته بود فقط به این خاطر که دست رد به سینه رفیق های ناباب نزند، خیلی زود هم به دام اعتیاد افتاد: یکی از دوستانم که خیلی دوستش داشتم معتاد شده بود، خواستم کمکش کنم تا ترک کند، او را با خود به خانه بردم، اما همان شب برادرم به پلیس خبر داد، من با مأمور ها درگیر شدم، اما دیدم فایده ای ندارد و او را می ...
قتل ورزشکار جوان در جنوب تهران
اتفاق افتاد حمید در سالن باشگاه شروع به کری خواندن برای من کرد و گفت از قصد به موتور من زده و شروع به تهدید کرد. او در ادامه گفت: وقتی به خیابان بیرون باشگاه آمدیم حمید به چند نفر زنگ زد که با چاقو و قمه به سراغ من بیایند من هم تا متوجه این جریان شدم بلافاصله قمه کوچکی که در جیبم بود را در آوردم و میخواستم به دستش ضربه بزنم که ناخداگاه به کتف چپش ضربه زدم و از ترس فرار کردم. ...
قتل برای جلوگیری از تعرض برادر دوست صمیمی
اولیای دم درخواست قصاص کردند و سپس متهم در جایگاه قرار گرفت. پسر 19 ساله گفت: من با برادر کیارش دوست بودم. سال ها بود که کیان را می شناختم و رفاقت نزدیکی با هم داشتیم. روز حادثه در خیابان کیارش را دیدم و به او سلام کردم. وقتی جواب داد متوجه شدم حال درستی ندارد. به نظرم رسید مشروب خورده و خیلی مست است. تعارف کرد که به خانه اش بروم قبول نکردم؛ اما بعد قبول کردم همراهی اش کنم چون فکر کردم ...
پشت کنکوری 74 ساله ایران را بشناسید | اینطوری قدر پول ملی را بدان!
خواستن توانستن است. با برنامه ریزی درست پیش رفتم. کنکور دادم و قبول شدم در همان رشته مورد علاقه ام. دانشجو شدن کاسب سالمند برای مشتری ها جذاب بود. هم جذاب بود و هم کلی درس داشت و انگیزه می داد به آن ها که در زندگی هدفی برای خودشان تعریف نکردند. نظیف در 67 سالگی لیسانسه شد و بعد از چند سال و این روزها که هفتاد و چهارمین سال عمرش قرار دارد، با همه مشغله ها و رتق و فتق کارهای مغازه، در حال ...
از بازداشت لیدر مشهور باشگاه فوتبال تا گنده لات معروف تهران
فروش است، قاچاقچی سلاح است. می پرسم همیشه شمشیر به همراه دارید؟ نفسی چاق می کند و می گوید: آبجی دشمن دارم. باید همیشه نیمچه همراهم باشد. می پرسم تا به حال چند بار درگیر شده ای؟ و می گوید: آمارش از دستم در رفته است. حداقل 50، 60 تایی می شود، اما باور کنید به زن و بچه مردم کار ندارم. پرونده دوم: گنده لات معروف تهران دوباره دستگیر شد در درگیری چند روز پیش در شرق تهران در یک ...
به دنبال ایجاد زنگ سینما در مدارس هستیم
اسماعیلی در آیین افتتاحیه سی و پنجمین جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوانان اصفهان که امروز جمعه (14 مهرماه) در مرکز همایش های امام خامنه ای برگزار شد، اظهار کرد: خدای متعال را شاکرم که در چنین ایام مبارکی، در این روز شریف، در این شهر کم نظیر و کم همتا، اصفهان، مهد فرهنگ و هنر و تمدن حاضر شدم. او ادامه داد: جشنواره بزرگ فیلمهای کودک و نوجوان بهانه ای است برای گردهمایی همه ...
یک پیامک زندگی زن و شوهر جوان را به هم ریخت
موبایلش زنگ خورد جواب بدهم. آن روز پیامک ناشناس و عاشقانه ای به شوهرم فرستاده شد که بعدا فهمیدم فرستنده اش همان دختری بود که شوهرم در ازدواج با او شکست خورده بود. دیگر نتوانستم این وضعیت را تحمل کنم. عشقم یک شبه به نفرت تبدیل شد. چون پیش از ازدواج هم به اشکان هشدار داده بودم. چند روز بعد هم متوجه پیامک دوم شدم. تصمیمم را گرفتم و به شوهرم گفتم که دیگر حاضر نیستم کنارش زندگی کنم. همه مهریه و حق ...
مقصودلو: حرف کره ای گفت تو الگوی من هستی!
همان بازی را انجام می داد. این موضوع برایم عجیب بود؛ چرا که کره حریفی آسیایی است و شطرنج چندان قدرتمندی ندارد. ملی پوش کره بعد از بازی به من گفت: تو الگوی شطرنج من هستی . اولین بار بود با کسی بازی می کردم که الگوی او بودم. شطرنج باز کره ای درخواست کرد تاکتیک برد مقابل او را بیان کنم و بگویم مشکل و اشتباهاتش کجا بوده است. من هم با کمال میل قبول کردم. این اتفاق برای من خیلی جالب بود؛ به ویژه اینکه قبل از بازی حدس می زدم، چون همه کارهایم را عینا تقلید می کرد. ...
درشت ترین میوه ی پاییز، رنگ است
دلتنگی هامان زیسته ایم و روز به روز تاریکی ِ چسبیده به سینه به گلومان نزدیک تر می شود چرا کسی به ما نگفته بود که پسر تو تمام بعدازظهرهای کودکی ات را از سرما لرزیده ای و چشم هایت برای خوشبختی بسیار سرد بوده اند بسیار سرد. چرا دست از سر ِ قایق جامانده در دلم بر نمی دارم قایقی در ما زندانی شده زندانی در زندانی. این را آن زمان که شش سالم ...
شیر یا خط برای انجام نقشه قتل رییس بانک
تا خلاص شوم. تا دیروز تلاش می کردم زنده بمانم امروز اما دلم می خواهد قصاصم کنند یا در همین لحظه به زندگیم پایان بدهم. چرا تصمیم به ارتکاب جنایت گرفتی؟ به خاطر پول. هرچند بارها و بارها پشیمان شدم اما انگار همه چیز دست در دست هم داده بود تا من جان رییس بانک را بگیرم. چطور ؟ مگر چه اتفاقی رخ داد؟ از همان روز اول که ما از طریق یکی از دوستانمان با دختر و همسر ...
حسن تفتیان: آقای رییس آمد مربی من نه!
در بازی های آسیایی را زدم. خودم با آقای صیامی صحبت کردم و ایشان به من قول حمایت داد اما متاسفانه هیچ حمایتی نکرد و بعد هم برکنار شد. آقای داوری آمد و من به ایشان گفتم بیش از 5-6 ماه خارج از کشور بودم و شما در جریانید که شورای برون مرزی گرفتم. از او کمک خواستم تا در این چند ماه پیش رو حمایت کند اما ایشان گفتند کمیته ملی المپیک هیچ امیدی روی مدال شما ندارد و شما باید در قهرمانی آسیا خودت را ثابت ...
همیشه دعا می کردم همسر پلیس شوم
از آن ماجرا می گذرد. روز های سخت و طاقت فرسایی گذشت برای من که طاقت یک روز دوری همسرم را نداشتم. من خیلی خیلی وابسته محمدرضا بودم. دلم برای بچه هایی که مانند دخترم غزاله در این سن یتیم می شوند، می سوزد. خودم شرایط و حال خوبی نداشتم که بتوانم دخترم را آرام کنم. حالا هم بعد از گذشت دوماه خواهرم اینجاست و کمکم می کند. غزاله بهانه بابا را می گیرد. گاهی بند دلم پاره می شود. وقتی تلفنم زنگ می ...