پیشنهاد کتاب زوربای یونانی – نوشته نیکوس کازانتزاکیس
سایر منابع:
سایر خبرها
تجربه 7 زن سوری از 4 سال محاصره
قبول می کردم این اولین بار بود که غسل دادن جنازه را تجربه می کردم. با هزار تردید و ترس پذیرفتم. می خواستم هرطور شده از این مرحله هم بگذرم. تابه حال در زندگی ام اینقدر احساس ضعف نکرده بودم. خودم را شماتت کردم که بس کن هناء! تو روزهای سختی را پشت سر گذاشتی. اما فقط چند دقیقه کافی بود تا دوباره برای این ترس ها و دلهره ها به خودم حق بدهم. مگر یک انسان چقدر توان و قدرت تجربه ی مرگ و درد را دارد؟ ما همه ...
وقتی پیکر فرزندم را دیدم گفتم خوش به سعادتت/ افتخار می کنم، مادر شهید هستم
... این مادر شهید از فرزندش می گوید: در تهران که بودیم، مهدی یکم آبان سال 1344 در شهر تهران به دنیا آمد. مهربان و کاری بود به عنوان مثال وقتی برای خرید کالای ضروری زندگی به بازار می رفتم پسرم با چرخ می آمد وسایل من را می گرفت و به خانه می آورد. همیشه می گفت: ننه وسایلت را بده، من ببرم. تو نمی تونی ببری و خسته میشی . دلسوز و خوش اخلاق بود، هر کاری برای اعضای خانواده انجام می داد تا باری را از ...
ربیعی: بازی امشب یکی از بهترین بازی های چند فصل اخیر ذوب آهن بود
...> سرمربی ذوب آهن تصریح کرد: بازی قبل بعد از وقفه طولانی برگزار شد و پس از بازی از نظر روانی و فنی روی تیم کار کردیم و من با خودم صادق هستم و در مقابل مس ما غرور داشتیم. وی یادآور شد: ما مقابل مس غرور داشتیم اما بازیکنانم امروز تلاش کردند تا جبران کنند و این برگشت به شرایط بازی از باخت مهم تر است. ما هفته پیش باختیم و در رختکن گفتم فدای سرتان و آن بازی همان جا تمام شد و امروز هم به همین صورت ...
فال عشق امروز | یک شروع تازه برات اتفاق میوفته! | از این غافله عقب نمون + تفسیر دقیق
بعد از دانشگاه هوا خیلی خوب بود... به بچه ها گفتم بریم یکم دور بزنیم... رفتیم سمت دریاچه؛ توی راه توجه مون به ساختمان ها جلب شد... یکی از یکی قشنگ تر..! کل این فضا پر از پیچک بود... داشتیم یکی یکی عکس می گرفتیم، که یهو در باز شد و این آقای دوست داشتنی از خونه اومد بیرون! قیافه خندون و گیجِ مارو که دید با خنده گفت بیاید داخل هم عکس بگیرید! ما هم که فضول و مشتاق! رفتیم دیدیم وای! این جا خونه نیست ...
ازدواج جوان قد کوتاه لرستانی با عروس قد بلند سوژه شد! + عکس عروسی
گذاشته و دیگری را به لولای در تکیه داده و با قدوبالای هیجان انگیزش دارد توضیح می دهد که چطور چند روز قبل از عروسی با همسرش حرف زده تا واقعیت ها را برایش بگوید؛ چند روز قبل از عروسی با هم حرف زدیم. گفتم من این هستم؛ با همین قد و هیکل. گفتم بعدا زمان پشیمانی نیست؛ من الان شغل ثابتی ندارم، توی شهر هم زندگی می کنم؛ اگر می خواهی پشیمان بشوی همین الان خوب است چون بعد سخت می شود که از هم جدا شویم . چهره ...
مرد جوان قربانی رابطه زن خیانتکار/شوهرکشی به خاطر رابطه اینستاگرامی
هرچه بیشتر مشتری جذب می کردم، درآمد بیشتری به دست می آوردم. در صفحه اینستاگرامم بازاریابی می کردم و این طور بود که با شهرام آشنا شدم. بعد از مدتی چت کردن شهرام به من ابراز علاقه کرد و بعد هم ارتباط ما به هم نزدیک تر شد. چون من بیشتر روزها در خانه تنها بودم، به راحتی می توانستم با شهرام در ارتباط باشم تا اینکه شهرام متوجه شد من شوهر دارم. او به من گفت برایم اهمیتی ندارد که شوهر داری و من ...
اسرار نیمه شبِ خیابان های تهران که توسط یک شهروند فاش شد
...: من از اول این طور نبودم. معماری خوانده ام. فوق لیسانس دارم. کارم دکور ساختمان بود و نرم افزارهایش را هم بلدم. خوب هم کار می کردم. قبل از آن هم چندسالی کار مدلینگ کردم و ... بعد انگار که فهمیده باشد کمی تعجب کرده ام، خودش توضیح می دهد: من را این طور نبین. الان گرفتار اعتیادم، شیشه مصرف می کنم، اما قبلا خیلی خوب بودم. منتظر تأییدم نمی ماند اما یکهو وسط حرف هایش می پرم و درباره خوبی چهره اش حرف می ...
رموزی که در زیارتنامه فاطمه معصومه(س) می توان یافت + فیلم
حضرت معصومه(س) است شفاعت شما قمی ها با من میرزا است، یعنی یک مقدار لقمه را بزرگتر از دهان خودتان برداشتید حضرت معصومه(س) شفاعتش برای همه عالم است. این بانوی کرامت، این خانمی که آنقدر ویژگی دارد که گفت: کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست/ که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم آنقدر مهم و با عظمت این بانوی بزرگوار که هر کسی از علمای شیعه در این هزار سال اخیر هر کسی به جایی رسیده و نکته علمی دریافت کرده و ...
روح الله زم اعدام شد
... نامبرده همچنین در یکی از جلسات دادگاه خود در خصوص اقدام علیه امنیت داخلی و خارجی به صورت گسترده که در جلسات بازپرسی به آن اقرار کرده و گفته بود بعد از دی ماه 96 تا اواسط سال 97 اقدامات گسترده تبلیغاتی علیه نظام انجام دادم چرا که به براندازی معتقد شده بودم، اظهار داشت: یکسری را قبول دارم. مدیرفنی آمدنیوز: خواسته زم ساخت پهپاد و موشک و زدن آن ها به مراکز حساس کشور بود در ...
تصویری که روی لباس وحید امیری نقش بست متعلق به کیست؟
گفت کلید حمام را می خواهم، به او گفتم حمام این وقت صبح؟ در جوابم گفت می خواهم یک غسل انجام دهم. کلید را به او دادم، بعد از نیم ساعت کلید را آورد و با آرامشی خاص تشکر کرد و گفت رحمت به روح پدر و مادرت، به این می گن یک غسل خصوصی شهادت، و رفت. من هم برای یک ماموریت داخل شهری که رفته بودم بعد از نماز برگشتم بچه ها گفتند حمله موشکی به پادگان باعث شهادت علی شهید شده است. عجیب به فکر رفتم و به بچه ها گفتم علی همان صبح شهید شده بود. /.انتهای پیام ...
ماجرای هولناک پسرکی که دیشب در باغ کتاب تهران تا آستانه مرگ رفت!
چه، حتی نیومد نگاه کنه پسره که هنوز ریششم در نیومده بهم میگفت اقا نمیخوام بمیرم کمکم کن، دست منو سفت گرفته بود، منم فقط دلداریش میدادم که خوب میشی، بالاخره اورژانس اومد دردم اونجا گرفت تا آخرش که 2-3 نفر اومدن تا من رفتم پیش مهمونام، هیچ کی از پشت میزش بلند نشد و همه فقط ناظر بودن دردم از نگهبانه گرفت، دردم از اونی گرفت که گفت حقشه گفتم جووونه اشتباه کرده ول ...
شاعری که حرف خودش را می زد
...، حافظ، سعدی و نظامی است که هزار سال مانده است . معروف ترین اثر فریدون مشیری شعر کوچه نام دارد که در اردیبهشت 1339 در مجله روشنفکر چاپ شد. قسمتی از شعر کوچه : بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره ...
شعری برای مردم غزه با الهام از سروده باز باران با ترانه
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، مسعود شهیدی شاعر و روزنامه نگار با الهام از شعر باز باران گلچین گیلانی، شعری برای مردم غزه سروده است. باز باران باز بارانِ گلوله موشک و بمب فراوان می خورد بربام غزه یادم آرد دیر یاسین روستایی در فلسطین ناگهان فرمان آتش حمله آن دیو صهیون مست و مجنون چون سگ زنجیری غرب ستمگر توی ...
من گردو دوست ندارم آقاجان!
شیمی درمانی رو شروع کردم و امروز آخرین مرحله شیمی درمانی بود. اومدم تشکر. یک سال بعد آن روز پیرزن را که همان بغل داشت نماز می خواند پیدا کردم. قصه سارا را برایش گفتم و گفتم خوب شده. پیرزن هم از پسرش گفت که اتفاقا زنش را بر اثر بیماری از دست داده و خیلی برایش سخت بوده رفتنش. پیرزن می گفت چشم های دختر به دلم نشست و جلو رفتم و حرفم را زدم. یک صدایی توی قلبم می گفت: این دختر عروس تو ...
بهترین دیالوگ سینمای ایران - دیالوگ های ماندگار ایرانی
ناشنوا هستند و در حوزه تجارت ماهیگیری فعالیت میکنند. در این میان روبی به موسیقی علاقه دارد اما زمانی که متوجه میشود کسب و کار ماهیگیری خانواده در معرض تهدیدی جدی قرار گرفته است، میان انتخاب رشته مورد علاقه خود و کمک به کسب و کار خانواده اش، دچار تردید شده و... اگر طرفدار دیالوگ های خوب و ماندگار هستید پیشنهاد میکنیم دانلود فیلم دوبله جدید این شاهکار را از دست نداده و به تماشای آن ...
هیچ کس سر قولش نماند/ اگر قبول نکنند مجبورم مهاجرت کنم
با من داشت و همیشه به درمان من امیدوار بود و هست. می گفت به زودی سلول بنیادی به نتیجه می رسد و چشم های تو هم از این طریق درمان می شود و بینایی خود را به دست می آوری. پرسنل بیمارستان هم رفتار خوبی با من داشتند و حالا هم به عنوان کسی که در آن بیمارستان بزرگ شده همه من را می شناسند. هیچ وقت هم ترسی از بیمارستان یا معاینه بیهوشی نداشتم چون همیشه در رفت وآمد بودم و به آنجا عادت داشتم. در ...
سالروز درگذشت شاعر کوچه
گروه فرهنگ و هنر یکتا؛ امروز سوم آبان سالروز درگذشت فریدون مشیری شاعر شعرهای ساده و صمیمی است. شاعری که سال ها شعر کوچه اش زبانزد همگان بود: بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره ...
شیخ المعتادین یا شیخٌ للمعتادین؟!
به گزارش پایگاه خبری 598 ، از معضلات اجتماعی که در جامعه با آن روبرو هستیم، مسئله اعتیاد است و یکی از وظایفی که روحانیت به دوش می کشد، ورود در معضلات اجتماعی است تا بتواند با رویکرد دینی و اسلامی، به حل آن بپردازد. حجت الاسلام احسان رنجبر از جمله روحانیونی است که در پیشگیری و درمان اعتیاد با رویکرد دینی، ورود مناسبی داشته و به شیخ المعتا ...
امام چگونه از لایحه کاپیتولاسیون باخبر شد؟/اعلامیه هایی که به جای فلفل بار زده شد
مطرح نبود که بگوییم حالا شب است، صبح است، کار داریم. واقعاً دیوانه وار حرکت می کردیم. امام هم پذیرفتند و فرمودند: خیلی خوب. بعد آن طلبه را صدا کردند و به ایشان فرمودند: با ایشان می روی اصفهان به منزل آقای هسته ای، هر چه ایشان گفت انجام می دهی. حتی به او هم نگفتند چه کاری. گفتند: به آقای هسته ای بگویید هر چه ایشان گفت: انجام بده. این تاکید را امام داشتند. بعد از آنکه از خدمت ...
نازنین بیاتی کیست + چند عکس
آن قرار داشتی چه بوده؟ یک بار موقع امتحان داشتم تقلب می کردم. مراقبِ خودم ندید اما مراقب کلاس روبرویی من را دید. داشتم به دوستم می گفتم که به آن یکی دوستم تقلب برساند که دیده مراقب دارد نگاهم می کند. وقتی دیدم همه چیز لو رفته شبیه آدم هایی رفتار کردم که انگار دارند با خودشان حرف می زنند. خلاصه مراقب آنقدر از این کارم خنده اش گرفت که کاری به کارم نداشت و چیزی نگفت. نازنین بیاتی ...
ماجرای باورنکردنی ستاره جدید ورزش ایران
.... این موضوع کمی نگرانم می کرد که شاید از لحاظ تکنیکی به هم بریزم و همینطور هم شد ولی بدنم خوب بود. 1944371 بولت زیر مجموعهروز مسابقه تحت تاثیر مصدومیت قرار نگرفتی؟ سر مسابقه خیلی اذیت شدم. پرتاب دوم آزمایشی به بعد، دردم خیلی شدید شد و تحمل آن واقعا سخت بود. اگر آسیب نمی دیدم، مطمئن بودم که پرتاب بهتری می کردم. در پرتاب پنجم و ششم، اصلا نمی توانستم پرتاب کنم و به ...
تقیه سربازان شیعه ارتش عراق در کمک به ایرانیان/ گربه ای که برای اسرا دردسرساز شد
...... مردم که ترسیده بودند به سرعت دور شدند و او لگدی به شانه ام زد و غر غر کرد که چرا با مردم حرف می زنم. با لگد او درد در بدنم پیچید و در دلم گفتم: خدایا به فریادم برس گیر شمر افتادم. از ترس شمر از صدور انقلاب صرف نظر کردم و فقط با لبخندی مردم را نگاه می کردم. چند دقیقه بعد مرا پیش اسرای ایرانی بستری در بخش پنج بردند. در این بخش روی هر دو تا تخت به هم چسبیده چهار اسیر بیمار اسهالی خ ...
شرایط سخت الماس سیاه والیبال لهستان در کوبا
این راه را طی کنم. من چالش را پذیرفتم و موفق شدم. نشکستم، هرچند واقعا سخت بود. من خوشحالم زیرا به لطف چنین مدرسه ای فهمیدم که زندگی فقط سرگرمی و لذت نیست. به نظر من، عبور از مشکلات خوب است، زیرا اگر کاری در ابتدا خیلی آسان باشد، بعداً قدر آن را نخواهی دانست. ستاره لهستان گفت: در کوبا هیچ وقت برای صبحانه چیزهای مختلفی نداشتم که برای خوردن انتخاب کنم. چیزی که گرفتی باید می خوردی حتی اگر ...
نشانه های یک زن پول پرست که آقایان فکرش را هم نمی کنند
این موضوع فکر نکردم تا اینکه یه روز تولد دوست من دعوت بودیم و من به شدت درگیری کاری داشتم و سر کار بودم، از شیرین خواستم یه کادو برای دوستم بخره که شب میریم اونجا دست خالی نباشیم چون من اصلا فرصت نداشتم و قصدم این بود هزینه اش رو خودم پرداخت کنم یهو شب اومد گفت چیزی نخریدم به من چه دوست توئه من چرا بخرم!! من گفتم اولا من پولش رو میدادم دوما چطور تولد دوستای تو من می خرم کادو رو گفت تو ...
دلیل جدایی این شاه ماهی پرسپولیس : باشگاه گفت گل محمدی تو را نمی خواهد
باشگاه و بازیکنان، بلکه با هواداران نیز رابطه خیلی خوبی داشته ام. یک سوال حاشیه ای می خواهم بپرسم. این که یحیی گل محمدی شما را از پرسپولیس کنار گذاشت؛ آیا از او دلخور هستید؟ زمانی که این اتفاق افتاد، باشگاه می گفت آقا یحیی نخواسته تو را، آقا یحیی هم می گفت باشگاه تو را کنار گذاشته است. با این حال من هیچ وقت به صد درصد نرسیدم که چه اتفاقی افتاد. من فوتبالیست حرفه ای بودم، با این که ...
عنایت یک شهید برای قبولی فرزندانش در کنکور
گروه فرهنگی جهان نیوز : آن سال حسین و دختر بزرگم ، پشت کنکور ماندند و قبول نشدند. بین دوست و دشمن ، تک و توکی می گفتند: اینا فرزند شهید هستن و سهمیه هم که دارن، عجیبه که توی کنکور قبول نشدن! بعضی از آنهایی که فضولی شان بیشتر است ، طعنه های دیگری هم می زدند و در واقع با زبانشان نیش می زدند. حسابی ناراحت بودم و گرفته . بیشتر از من، بچه ها زجر می کشیدند. همه ی تلاششان را کرده ...
قتل اشتباهی مرد بی گناه در درگیری دو شریک | قاتل در نقطه صفر مرزی دستگیر شد
است؟ می دانستم اما فکر همه را جا کرده بودم. می خواستم او را بکشم و بعد قاچاقیاز مرز خارج شود. اما فرد بیگناه دیگری را کشتی ؟ خیلی پشیمانم و عذاب وجدان دارم. آن بنده خدا هیچ نقشی در اختلاف ما نداشت. تیرها اشتباها با او برخورد کرد. از روز حادثه بگو، چه شد که تیرها خطا رفت؟ من اصلی با مقتول مشکلی نداشتم. مشکل من با امیر بودم می خواستم او را بزنم ...
ماجرای عجیب روحانی که سر از کمپ ترک اعتیاد درآورد!
ما اساسی گره خورده به این بندگان درد کشیده خدا انقدر که خودشان یک روز به من گفتند که: حاج آقا تو دیگر رسماً شده ای شیخ المعتادین! رسیدن به نقطه برای من خیلی اهمیت داشت، گروهی که تا روحانی می دید، فرار می کرد حالا اعتمادش جلب شده بود. قول مردانه می داد که پاک بماند و دیگر مواد مخدر مصرف نکند. در واقع من خدا را شاکر بودم که کمکم کرد روحانی ملبسی باشم برای اینکه دست معتادان را به کمک ...
آرامش زیر باران تیر و گلوله
حوالی باشد، اما خبری از پل نبود که نبود. پیدا نشدن پل، همه ماجرا نبود. اتفاق دیگری در انتظارمان بود. علاوه بر اینکه پل در آن منطقه نبود، وقتی خوب به اطراف نگاه کردیم، متوجه شدیم که دقیقا در محدوده دید سنگر کمین دشمن قرار گرفته ایم و حدود ده - پانزده متر بیشتر با دشمن فاصله نداریم. در وضعیت سختی قرار گرفته بودیم و باید بلافاصله تصمیم می گرفتیم که چکار کنیم؟! انگار نه انگار در چند قدمی مرگ ...