دعوای خونین دو برادر بر سر ارثیه پدری / قطع انگشت هنگام درگیری
سایر منابع:
سایر خبرها
سوغاتی شاکی، زن خلافکار را لو داد | نفرت از مردان انگیزه زن تبهکار برای نقشه های شوم
پول بدهم یا آبرویم را با انتشار تصاویر و فیلم ها می برد. حسین ادامه داد: من فرد تحصیلکرده و آبروداری هستم. اصلا نمی دانم چه شد که وسوسه به سراغم آمد و با دستان خودم زندگیم را تباه کردم. تهدیدهای این زن ادامه داشت و چون پولی نداشتم که به او بدهم تصمیم گرفتم برای فرار از مخمصه ای که در آن گرفتار بودم، به خانه پسرعمویم که تاجری ثروتمند بود دستبرد بزنم. من می دانستم که آنها صندوقچه ای دارند ...
معمای یک شلیک
روبه رو شدند. مرد 50ساله که سهیل نام داشت و صاحب فروشگاه های زنجیره ای موادغذایی بود، شش سال قبل با منشی دفترش ازدواج کرده بود و دو همسر داشت. کارآگاه برای کشف راز تیراندازی سراغ افسر تشخیص هویت رفت که او عنوان کرد، گلوله از فاصله ای حدود 40سانتیمتری شلیک شده و باعث مرگ فوری شده است . روی انگشت سبابه چپ او اثر جوهر دیده می شد که به نظر می رسید روی سندی انگشت زده است. سرگرد سپس به بررسی خانه پرداخت ...
دوستش پرسید می خواهی چه کاره شوی؟ گفت می خواهم شهید شوم!
. چون در خانواده روستایی و مذهبی بزرگ شدیم، طبعاً روح الله هم گرایش مذهبی داشت و از کودکی اهل مسجد و پایگاه بسیج بود. سوابق جبهه بابا و جو مذهبی که خانه مان داشت، باعث شد برادرم روحیات خاصی پیدا کند. بعد از شهادتش متوجه شدیم چند بچه بی سرپرست را حمایت می کرد. روح الله در کار خیر پیشقدم بود. وقتی وارد سپاه شد از نظر اعتقادی کامل شد. دوستانش که شهید شدند آقا روح الله بیشتر رنگ و بوی شهادت گرفت. بعد از ...
خون کودکان غزه ارزان نیست! / “أنا من غزه و ثیابی نسجت من عزه”
باید با ترس و لرز زندگی کنیم و از اینکه اتفاقی برای ما و خانواده ما بیفتد می ترسیم. به خدا سوگند که دیگر تاب و تحملی برای ما نمانده. من هم یک بچه هستم مانند بچه های دیگر، من هم حق زندگی دارم و می خواهم مثل بچه های دیگر زندگی کنم؛ مگر میان من و بچه های دیگر چه تفاوتی وجود دارد؟!! به خدا سوگند که دیگر توانی برای زنده ماندن نداریم. دختر عمه ام مجروح شده و باید انگشت های پاهایش ...
خدیجه و هایده، رمز پولدار شدن در ایران را کشف کردند!
درآمد هم دارد. می خواهم عروسک سازی را ادامه بدهم. دلم می خواهد یک فروشگاه بزرگ عروسک در روستای مان داشته باشم و در آنجا عروسک ها را با همه زنان روستا برای فروش بگذاریم. الان یا از طریق شرکت تعاونی عروسک ها را می فروشیم یا سفارش های دیگر. من اینستاگرام ندارم و فقط یک گوشی ساده دارم. دوست ندارم سرگرم این گوشی ها شوم ولی از طریق گوشی برادرم، گاهی سفارش می گیرم و برای شان ارسال می کنم. می گوید؛ هر ...
چند داعشی گوشم را بریدند!
روستا آغاز می کند. وی که به دلیل شغل خود مرتب باید به شهرهای دیگر سفر کند، ناخواسته در همان ابتدای زندگی مشترک، واژه انتظار را در لغت نامه خانواده اش وارد می کند و در کنار عشقی که بین او و عذرا وجود دارد، عشق و انتظار، دو رکن اصلی کتاب راه خانه ام را بلدم را تشکیل می دهند. شهید کاویانی سرانجام در دفاع از عقیله بنی هاشم، حضرت زینب(س) در خاک سوریه در نهم مرداد ماه 1395 شهد شهادت می نوشد. ...
دانش آموزانی که تاریخ فداکاری را تکرار کردند
. مادرش می گوید: جبهه را دوست داشت آن روزها برادرش هم در جبهه بود. خانه ما محل رفت و آمد رزمنده ها بود. از جمله شهید بنی هاشم به خانه ما رفت و آمد داشت. تقاضا می کرد به جبهه برود. ولی چون برادرش در جبهه بود، موافقت نمی کردیم. یک روز گفت خواب دیده ام در خواب کسی به من گفت به زودی از دنیا خواهم رفت و ادامه داد: اگر نگذارید به جبهه بروم و همین جا از دنیا رفتم چه جوابی خواهید داد؟! برای همین ...
روایت عضو جدا شده منافقین از شگردهای تامین مالی این سازمان
برابر غذا را از صدام می گرفت و در خارج خرج می کرد. من در سوریه فهمیدم سازمان در حی صنعتی (منطقه صنعتی) سوریه دفتر دارد. سازمان رابطه نزدیکی با وزیر بازرگانی سوریه، داشت. بعدا شنیدم که آن وزیر بازرگانی را بشار اسد دستگیر کرد و اعدام کرد. مطمئن هستم وزیر بازرگانی خبر نداشت با چه کسی کار می کند، چون ما در سوریه خود را ایرانی معرفی می کردیم. در دبی با پاسپورت ایرانی کار می کردم. یک بار پرواز ما ...
10 شهید نوجوان که در جنگ تحمیلی به شهرت رسیدند+عکس و فیلم
. مادرش می گوید: جبهه را دوست داشت آن روزها برادرش هم در جبهه بود. خانه ما محل رفت و آمد رزمنده ها بود. از جمله شهید بنی هاشم به خانه ما رفت و آمد داشت. تقاضا می کرد به جبهه برود. ولی چون برادرش در جبهه بود، موافقت نمی کردیم. یک روز گفت خواب دیده ام در خواب کسی به من گفت به زودی از دنیا خواهم رفت و ادامه داد: اگر نگذارید به جبهه بروم و همین جا از دنیا رفتم چه جوابی خواهید داد؟! برای همین ...
رازگشایی از جنایت در پل روس های مشهد پس از 21 سال + عکس
خانه بازگشتم فردی به من گفت: تو چه بی غیرت هستی! برادرت را کتک می زنند! آن وقت تو در خانه نشستی! پس غیرتت کو! متهم این پرونده جنایی ادامه داد: من هم با شنیدن این جملات غیرتی شدم و کارد آشپزخانه را از خانه برداشتم و به محل نمایشگاه رفتم که درگیری شروع شد و غلامرضا-ظ را با چاقو زدم! در ادامه حتما بخوانید راز جنایت در باغ نیستان مشهد پس از 2 سال فاش شد + عکس یکی از ...
قتل پدر توسط پسر ناخلف/ رابطه نامشروع پسر جوان با نامادری رنگ خون به خود گرفت+جزییات
او با پدرم مشکل داشت و چندباری به خانه مادرش قهر کرده بود. او پیشنهاد قتل پدرم را داد و گفت در این صورت تمام مال و اموال پدرم مثل ماشین و خانه اش به من می رسد. روز حادثه، در غذای پدرم قرص خواب آور ریختم و پس از بیهوش شدنش، با میله آهنی ضرباتی به سرش زدم و دست آخر هم با طناب خفه اش کردم . آروین گفت: نامادری یک سررسید به من داده بود تا اثر انگشت پدرم را پای برگه های آن بزنم. این ...
مقاومت یعنی فیلمسازی زیر تیغ نظارت و سانسور اسرائیل!
قبل از سینما، من با ویدئو آشنا شدم که کاملا ناخودآگاه پیش آمد. نخستین فیلمی هم که ساختم، ویدئویی بود که البته هیچ کس آن را ندید. چون آن را در خانه و با حضور خانواده ام تصویربرداری کرده بودم! من هم از اینکه فیلمم مخاطب نداشت، ناراحت شده بودم- بگذریم از اینکه از آن کار خوشم نیامده بود- دوباره تصاویر دیگری را روی همان نوارها ضبط کردم و این همان فیلم دوم من است که پناهنده نام داشت و من در تیتراژ، خودم ...
پول دادن یک شرط بند به بازیکنان استقلال/ بگومگوی پروین و محرمی در رختکن!
بودند ما را صدا زدند، یکی از آن ها گفت شماره 20 بیا، من شماره 20 می پوشیدم. گفت تو دو گل زدی و به من 2 هزار تومان داد، 1000 تومان هم به نامجومطلق و 1000 تومان هم به غنی زاده داد. نمی دانستیم او کیست و پرسیدیم که برای چه این پول را به ما می دهی. گفت من 20 هزار تومان برنده شده ام و می خواهم چهار هزار تومانش را هم به شما بدهم. آنجا از خودم پرسیدم مگر در فوتبال هم پول می دهند؟ چون آن زمان در فوتبال پولی ...