سایر منابع:
سایر خبرها
اعدام قاتلان 2 زن و 2 مرد در زندان قزلحصار ! از قتل زنی در حمام تا قتل اسیدی یک زن +جزییات
. وقتی او خون آلود روی زمین افتاد از ترسم فرار کردم اما چند ساعت بعد دستگیرم کردند. وقتی در زندان بودم اصلا یک درصد هم تصورش را نمی کردم که مقتول جانش را از دست بدهد اما از بخت بد من یک هفته بعد خبر فوتش را دادند و به این ترتیب اتهام قتل در پرونده ام ثبت شد. وی درباره قاچاق مواد مخدر گفت: من در زمینه واردات لوازم یدکی ماشین فعالیت داشتم. در یکی از سفرهایم به تایلند با یک قاچاقچی حرفه ای ...
ولایت مداری ویژگی مهم نسل ظهور است
بوسیدن پرچم از امام رضا (ع) خواستم راهم را هموار کند تا به آرزویم برسم. عصر همان روز مادرم باید به خاطر بیماری اش سرم وصل می کرد، با او به درمانگاه رفتم که تلفن مادرم زنگ خورد و به ما خبر دادند که آماده دیدار با رهبر عزیزم باشم صدای جیغم فضای درمانگاه را به هم زد با نگاه اطرافیان به خودم آمدم در راه خانه در پوست خود نمیگنجیدم و از فرط خوشحالی فقط سکوت کرده بودم و فکر می کردم. شب تا ...
روایت منوچهر طوسی از حمله به H3/امکان مرگ 90 درصد بود
اپیمای تانکر به شکم می خوابد و بوم سوخت گیری را هدایت می کند تا وارد ورودی باک شما شود. در آن ارتفاع و هوا، بوم باید بیاید، در چند هزار PSI فشار هوا، میزان شود و در حوضچه سوخت گیری فانتوم قرار بگیرد تا کار انجام شود. خب همه این ها می شود انجام نشود. ممکن است بنزین نیاید و هر اتفاق دیگری هم بیافتد توجه کنید وقتی می گوئیم چهارمرحله سوخت گیری یک بار روی دریاچه رضاییه ، یک بار در مرز سوریه، بعد مجدداً ...
جزئیات تازه از آتش سوزی کمپ ترک اعتیاد لنگرود
چه شد که 32 انسان بی گناه که پشت در های قفل خورده اتاق های کمپ، حبس شده بودند، زنده و با چشم های باز، در آتش کباب شدند و از جسدشان، مشتی خاکستر و چند تکه استخوان به جا ماند. تا پیش از تابستون سال 1397 چند بار برای درمان اعتیاد اقدام کردی؟ 3 بار؛ و هر بار، داوطلبانه بود؟ به ناچار بله. بعضی وقت ها که مواد، جواب نمی ده، مجبوری ترک کنی. من زد و بند مواد (خرده فروشی ...
دختر 7 ساله قربانی خیانت مادر شد | عاقبت دردناک رابطه نامشروع با زن متاهل؛
دختر 7 ساله قربانی خیانت مادر شد | او سر بچه را به دیوار کوبید یک زن که به شوهرش خیانت کرد و با مرد دیگری زندگی می کرد دست به قتل دختر 7 ساله خود زد. قتل این کودک به قدری هولناک بود که دادگاه را حین گفته های متهمان تحت تاثیر قرار داد یارمیرزا زنی بعد از خیانت به همسرش در حالی که با مردی غریبه زندگی می کرد مرگ دردناک دختر 7 ساله اش را رقم زد. این زن و مرد مورد علاقه اش به ...
رازهایی که این چند نفر فاش کردند، تکان دهنده شد!
عکسمو تو شهر و مدرسه بنر زدن تا الگو بقیه باشم کاربر اچ از کودکی احتمالا فیلسوف بود: بچه که بودم خیلی جدی فک می کردم ماشین ها وقتی پیر می شن تبدیل به پیکان می شن. کاربر شوهر عمه احتیاج به یک مشاوره داشت شاید: از بچگی عاشق پرواز بودم و تو 11 سالگی به دوچرخه ام با تخته و مقوا باله درست کردم و با رفیقم بردیم بالا پشت بوم تا بپریم و بعدش افتادیم و مثل آینه خورد شدیم و هر جفتمون ...
سوال کنایه آمیز از مرد جنجالی: بگو چرا خط خوردی!
متاسفانه این آقا دست به هر کاری می زند و ماهیتش هم برای همه مشخص است. من فقط همین یک بار صحبت می کنم و دیگر هم حرفی در این باره نخواهم زد، چون اگر جواب این افراد را بدهیم، ناخواسته بزرگ می شوند. این بار با توجه به اینکه ایشان در برنامه زنده از من اسم برده بود، من هم می گویم مشخص است که تمام حرف های او با بغض و کینه است و خط گرفته تا اعتبار ما را کمرنگ کند. به مردم بگو چرا از لیست ...
دستور اعدام این مرد از لندن صادر شد
امیر طیرانی در یادداشتی در اطلاعات نوشت: زمان: ساعت 4و هفده دقیقه صبح روز 19 آبان 1333مکان: محوطه لشگر دو زرهی تهرانمتهم محکوم به اعدام: دکتر سید حسین فاطمی وزیر خارجه دولت دکتر مصدق که با برانکارد به میدان تیر منتقل شده بود. حاضران در حیاط زندان: تیمور بختیارفرماندار نظامی تهران، سرتیپ حسین آزموده دادستان نظامی [... ...
پاک نیت یک بار هم سفارشم را نکرده است
همگی متخصص و باسواد بودند. به همین دلیل یاد گرفته ام که نقشم را دوست داشته باشم حتی اگر در میانه راه احساس کنم که نقش مناسبی نیست و ای کاش قبول نکرده بودم. همه نقش هایم را دوست دارم و نمی توانم تمایزی بین آن ها قائل شوم. اصولا خیلی هم پرکار نبوده ام. وقتی درباره نقش هایم با مردم صحبت می کنم و می بینم هرکدام از این نقش ها جایگاه خود را دارد. با این حال، سریال پس از باران برایم جایگاه ویژه ای دارد، به ...
قتل زن فیلمبردار به خاطر قولنامه باغ
خواستگار داشتم اما با یک مرد زن دار ازدواج کردم. مدتی پیش به شمال رفته بودم که دامادم صبح با من تماس گرفت. هیچ وقت دم صبح زنگ نمی زد. پرسید مامان کجایی ؟ گفتم شمالم. گفت کی برمی گردی دلم برایت تنگ شده است. با این حرف ها به او شک کردم که چرا این حرف ها را می زند. گفتم چیزی شده است؟ گفت نه فقط دلم تنگ شده و می خواستم ببینم کجایی. 15 10 روز بعد از این که از شمال برگشتم، دنبال مدرکی می گشتم. مدارک را در کیفی ...
قتل برای فرار از سلطه شیطانی!
. شوهرم وسایل داخل ماشین را به هم ریخت تا طوری نشان دهد که میثم قربانی سرقت شده است. وحشت زده به خانه برگشتیم اما چند ساعت بعد ماموران سراغ مان آمدند و دستگیر شدیم. چطور این قدر زود شناسایی شدید؟ از طریق تماس های من و میثم متوجه شدند. بعد از دستگیری چه اتفاقی افتاد؟ شوهرم همه تقصیر را گردن من انداخت و گفت ضربه ای به میثم نزده و من این مرد را کشته ام. حرف آخر؟ امیدوارم حقیقت برملا شود و نزد بچه هایم برگردم. دلم خیلی برایشان تنگ شده است. ...
اجیر کردن قاتل برای فرار از بدهی
، وگرنه آبرویت را می برم تا همه بفهمند تو پول مردم را می خوری . او مدام فریاد می زد و از فردی به نام بهروز طلبش را درخواست می کرد، اما لحظاتی بعد فریاد های طلب خواهی اش به فریاد های کمک خواهی تبدیل شد. او این بار فریاد می زد چرا می زنید، مردم کمکم کنید ، ثانیه هایی بعد هم صدا قطع شد و ما فهمیدیم احتمالاً او با فرد یا افرادی درگیر شده است که کتکش زده اند، به همین دلیل از خانه بیرون آمدیم و با پیکر خونین ...
هر 6 ماه یک آتش سوزی در کمپ معتادان
این فرد، مدرسه ای استیجاری از رده خارج شده با دروپنجره های جوش خورده را گرفته که حتی یک نگهبان نداشت، که مراقب بیماران باشد و کلید داشته باشد. پس فاجعه دامن گیر شد و چهار ساعت مرگبار را برای آدم های در آتش مانده رقم زد. بررسی های دنیای اقتصاد در پنج سال گذشته نشان داده، بیش از 10 مورد آتش سوزی در کمپ ها اتفاق افتاده و بیش از هفت مرگ مشکوک. نشانه ها حاکی از این است که برای این فجایع هیچ کس تره هم خرد نمی کند؛ در حالی که این ...
چند داعشی گوشم را بریدند!
. محمدرضا جوابی نداشت تا التیام دل سوخته ام باشد؛ ساکت و با چشم های پف کرده قرمز زل زده بود به چشمهایم میان جمعیت همهمه بود؛ صدای ناله تا هفت آسمان رسیده بود. چه سه شنبه تلخی بود! با گریه پشت پیکر بی جانش برگشتیم به روستا. مادرم را بغل کرده بودم و با صدای بلند می گریستم. همه اعضای خانواده و اهل روستا گریه می کردند. چشمم به برادر کوچکم اکبر افتاد که اشک، صورتش را خیس کرده بود. نزدیک تر رفتم و ...
اعتراف به 2 قتل در یک ساعت
مقتول گفت: با دوستانم در حال عبور از مقابل پارکی در یکی از خیابان های جنوب تهران بودم که متهم همراه دختر جوانی و چند نفر دیگر در حال قلیان کشیدن و مصرف مشروب بودند. با هم درگیری لفظی پیدا کردیم و یکی از پسر ها دوستم را با چاقو زد و فرار کرد. در حالی که تحقیقات برای شناسایی عامل قتل ادامه داشت با گذشت حدود 10 ماه از این جنایت روز 12 آبان 1401 درگیری مرگباری در گردنه قوچک به بازپرس ...
قتل ناپدری با شلیک گلوله
زن رابطه خوبی ندارد. ماموران وقتی پی بردند پسرجوان به نام امیر موتورسیکلت دارد به او مشکوک شده و برای تحقیقات به اداره آگاهی احضارش کردند. در جریان تحقیقات امیر لب به اعتراف باز کرد و گفت: من و پدرخوانده ام رابطه خوبی نداشتیم. چند وقت قبل از یک غریبه در پارکی یک اسلحه کلت خریده بودم . همان شب تصمیم به انتقام گرفتم و وقتی برای کار ازخانه بیرون رفت با موتور تعقیبش کردم و در بزرگراه امام ...
غواصی که رازش تا امروز فاش نشد
تر باشد. لب هایش لرزید: بچه ها شما همه اش آرزو می کنید شهید شوید، ولی من نمی توانم چنین آرزویی کنم! تعجب ما بیشتر شد. هاج و واج نگاهش کردم و پرسیدم: برای چه؟ درِ شهادت به روی همه باز است. فقط باید از ته دل آرزو کرد. او تعجب ما را که دید، گوشه ی پیراهنش را بالا زد. از آن چه که دیدیم یکه خوردیم. تصویر یک زن روی تن او خالکوبی شده بود. مانده بودیم چه بگوییم که خودش گفت: من تا همین چند ماه ...
مجازات مرگ برای پسری که پدرش را کشت
و ما را با چاقو زد. من بیهوش بودم و وقتی به هوش آمدم خودم را در بیمارستان دیدم. بعد هم شنیدم شوهرم فوت کرده است. پلیس از صاحبکار سلمان هم بازجویی کرد. این مرد گفت: قصدم این بود که میان مادر و پدر و سلمان آشتی برقرار کنم. سلمان در یک مسافرخانه زندگی می کرد. دیدم او پسر کاری و خوبی است. گفتم بهتر است آشتی کنی و پدر و مادرت را دوست داشته باشی. برای همین به خانه آنها رفتیم. یک دفعه صدای ...
دلتنگی سمیه
زنگ اول ریاضی داشتیم. سمیه کنار دست من می نشست. همان اول صبح وقتی هنوز درست و حسابی از خواب بیدار نشده بودم او سؤال های ریاضی را با مداد قرمز جواب داده بود. آن قدر خوش خط بود که گاهی با دقت به مدل مداد دست گرفتنش نگاه می کردم. جواب هایش هم همیشه درست بود. به خودم می گفتم خوش به حالش چقدر زرنگ است. پس من چرا اعشار توی سرم نمی رود. چرا وقتی خانم اعشار درس می دهد من تنها به عشایری فکر می کنم که ...
محاکمه عاملان سرقت مرگبار از طلافروشی خانی آباد/ دزدان طلا موقع فرار یک شهروند را کشتند
شلیک کرد اما چون در جوی آب بودم تیری به من برخورد نکرد. همین طور شلیک می کرد و به هم دستش گفت برویم. سارق دیگر طلاها را جمع کرده بود. او ترک موتور نشسته بود و منتظر هم دست مسلحش بود که یک شهروند روی موتور پرید و سعی کرد مرد سارق را به زمین بزند. مرد سارق فریاد زد بزنش بزنش. در یک لحظه مرد مسلح شلیک کرد. ابتدا شهروند را با چهار تیر زد و بعد به سمت مردم شلیک کرد. همه کسانی که تیر خورده ...
افشای اسرار 2 جنایت مخوف در کل کل های بزم مستانه
... قاچاقی از ایران فرار کردم و به ترکیه رفتم. در آنجا ناچار بودم با زورگیری و خفت گیری از توریست ها، خرج زندگی ام را تامین می کردم. تا اینکه یکی از دوستانم گفت پلیس دنبالت است. من هم ترسیدم پلیس ترکیه دستگیر و دیپورتم کند و راز قتلی که مرتکب شده بودم فاش شود. به همین دلیل تصمیم گرفتم قاچاقی به ایران برگردم اما چند وقت بعد مرتکب جنایت دوم شدم. قتل دوم چطور اتفاق افتاد؟ با ...
خاطره گویی در حالت مستی راز 2 قتل را بر ملا کرد
و گفت در آن درگیری مرد بساطی را به قتل رسانده و پلیس هم او را شناسایی نکرده است. در آن لحظه به خاطر مستی خیلی به صحبت های هم توجهی نمی کردیم، اما چند ساعت بعد که به خودم آمدم تازه متوجه خاطره اردلان شدم. ابتدا تصمیم گرفتم موضوع را فراموش کنم و با خودم فکر کردم او برای خودنمایی این خاطره را تعریف کرده است، اما الان چند شبی است عذاب وجدان دارم و تصمیم گرفتم به اداره پلیس بیایم و موضوع را با پلیس در ...
محمد جور دیگری برایم عزیز بود/ زائر قبر پسر جاویدالاثرم حضرت زهرا (س) است
بهشت زهرا نشسته ام و مادرم حضرت زهرا پرسید من چند فرزندم شهید شده است؟ در خواب با خودم کلنجار می رفتم که بگویم یا نه که پسرهای من هم شهید شدند، دو پسرم شهید شدند و دو جانباز دارم یا خیر؛ و بالاخره به ایشان گفتم تا اینکه دستش را رو به قبله گرفت. گفت طرف قبله را ببین، عکس امام خامنه ای را هم ببین؛ دیدم کنار عکس آقا، عکس پسرم که جانباز شده بود قرار دارد. دوباره گفت دخترم پایین عکس را نگاه کن و گفت من ...
سارقان جنایتکار طلافروشی محاکمه شدند
خانی آباد رفتیم که دستگیر شدیم. وی درباره قتل مرد رهگذر گفت: بعد از سرقت طلاها خواستیم از مغازه خارج شویم که دیدیم چندین نفر بیرون مغازه ایستاده اند. شهرام به من گفت تیراندازی کنم تا مردم بترسند و فرارکنند. من هم چند تیر هوایی شلیک کردم اما وقتی برگشتم دیدم مردی از پشت شهرام را گرفته و مانع فرارش شده از ترسم چند گلوله به کتف و پای او زدم تا پسرعمویم را رها کند. شهرام هم گفت ...
اعتراف پسر 21 ساله به 2 جنایت با انگیزه مشابه/ متلک پرانی مقتولان باعث شد آنها را بکشم
کردم که البته فکر می کردم به دستش بخورد، اما نمی دانم چه شد که چاقو به پهلویش خورد و نقش زمین شد. قصد کشتن نداشتم. فقط می خواستم او بترسد و برود. وقتی دیدم اوضاع به هم ریخته با دوستم و همسرش و دوست دخترم فرار کردم. با پول هایی که داشتم و از ترکیه آورده بودم خانه مجردی اجاره کردم و حتی برای مدت زیادی از ترس دستگیر شدن از خانه بیرون نیامدم، اما دست آخر بعد از یک سال چند روز قبل دستگیر شدم. ...
پورحیدری غیر از پزشک همه کاره تیم بود
من آن قدر آن عکس را دوست دارم که آن را قاب کرده و به دیوار خانه ام زده ام. دوست دارم همیشه این عکس جلوی چشمم باشد. پزشک بود اما چون قراردادی نداشت اگر کار داشت می رفت و همه مسئولیت ها به دوش آقای پورحیدری می افتاد. ایشان همه کار را خودشان انجام می دادند. برای همین هم هست که این عکس جاودانه شد و نشان از تعهد بالای مرحوم پورحیدری بود. نمی دانم، درست به خاطر ندارم اما در هر بازی ...
سقوطی که به زندگی وصل شد
هرگز پدرش را نشناخت و وقتی سعی کرد به دنبال او بگردد به بن بست خورد.او گفت: به جایی رسیده بودم که فکر می کردم پدرم فوت کرده است. این برای من بسیار آزاردهنده بود، یک استرس بزرگ در زندگی من غوطه ور شدن جونز برای او یک شانس مجدد زندگی بود و به او کمک کرد پدرش را پیدا کند و بفهمد که چقدر می خواهد برای فرزندانش پدر خوبی باشد و ماجرا از این قرار بود که در طول دو هفته بستری شدن جونز در ...
روز همخوانی مردم با گلپا
که خوب می نوازند اما بعضی مواقع در آن کوکی که خودشان احساس آرامش می کنند می نوازند اما من شرایط سنی گلپایگانی را همیشه مدنظر قرار می دادم. به یاد دارم اولین بار وقتی دستگاه شور را با ایشان اجرا کردم شور را از نت لا که گوشه حسینی بود خواندند. انقلاب که شد یک پرده پایین آمدند و شد سل ، آمریکا که رفتیم از سل هم یک پرده پایین تر آمدند و شد فا ، کانادا رفتیم از فا هم یک پرده پایین تر آمدیم و... به هر حال می خواهم بگویم که من تمام این موضوعات را رعایت می کردم و طبیعی است که ایشان اشتیاق داشت که در برنامه های خارج از کشور فقط من همراهش باشم. ...