سایر منابع:
سایر خبرها
ماهی به رنگ انتخابات/ رزمایش موشکی سپاه/ آخرین مصوبات مجلس در روزهای پایانی سال
، بانوی بزرگ اسلام حضرت زهرا (س) بود که او نه برای حفظ فدک که برای حفظ راه پیامبر (ص)، مسیر هدایت و برای گفتن سخن حق و برای احیای راه حیات و سعادت ایستاد و مقاومت کرد و با اشک و آه و مظلومیتش صدایش را به گوش آن روز جهان اسلام و همه آزادی خواهان در طول تاریخ رساند. ** 94/12/22: نخست وزیر رژیم صهیونیستی از وزارت خارجه این رژیم خواسته گروه 1+5 را برای پاسخ به رزمایش موشکی ایران تحت فشار قرار ...
وزیربهداشت:شرکای مابه تعهدشان عمل نکردند
دستی نگرفتند. وقتی از او مرجع ضمیر دلخوری هایش را جویا می شویم، گله هایش را در لفافی نازک می پیچد: خیلی صریح بگویم یک عده شان دوستانی هستند که هم لباس ما هستند و برخی ها هم دوستانی هستند که در حوزه سلامت مسئولیت داشتند. یک تعداد هم بالاخره دولتی ها هستند که مرا وسط این معرکه فرستادند و خب روزهای اول قول هایی دادند که بعد به آنها عمل نکردند. روزهای سختی بود. حالا چون به سمت عید و بهار و شادی می ...
جریان دیدار سران شیعه و سنی مخالف صدام با او ساعاتی پس از دستگیری اش/ سؤال از صدام درباره دلیل کشتن شهید ...
ارتفاع سی سانتی متر پایین تر از سطح راهرو، 5 متر دیگر ادامه داشت و عرضش هم سه متر بود. وارد که شدم صدام را دیدم که روی یک تخت نظامی آمریکایی خوابیده و یکی از سربازان آمریکایی دارد بیدارش می کند. سرش را که بالا آورد، مرا دید. یک صندلی برداشتم و در همان قسمت اتاق که مرتفع تر بودم گذاشتم و نشستم درست روبروی صدام. فقط نیم متر فاصله بینمان بود. بعد هم بقیه پشت سر من وارد شدند. برمر و ...
همراه با ظریف از جاکارتا تا سیدنی+عکس
بزرگی را مرتکب نشد؟ بر حل این بحران از طریق سیاسی تاکید کرد و گفت: سرنوشت اسد و آینده سیاسی سوریه توسط مردم سوریه تعیین می شود نه ما و نه دیگران. ظریف در پاسخ به سوالی درباره مناسبات ایران و عربستان با بیان اینکه ایران و عربستان در یک منطقه جغرافیایی قرار دارند و با ذکر این نکته که عربستان نمی خواست ایران نقش مثبتی در منطقه ایفا کند، اظهار داشت: عربستان باید درک کند که ایران یک واقعیت است ...
هیچ گاه تسلیم نشدیم
که خب من تقریباً 40 دقیقه به این دیدار اختصاص دادم و چندین نفر از هنرمندان پیشکسوت درباره کتاب هایی که خودشان تألیف کرده بودند، توضیحاتی دادند که من هم استفاده کردم. اما زمانی که من قصد ترک برنامه و رفتن به قرار برنامه دیگری را داشتم، نوبت به آقای داریوش ارجمند رسید که اتفاقاً سابقه دوستی خیلی خوبی با هم داریم. در شرایطی که من اصلاً نمی دانستم نوبت چه کسی هست و قرار است صحبت کند، این تصور ...
جهان در اولین هفته فروردین 95
هدف حمایت از تلاش های ائتلاف به رهبری آمریکا برای مقابله با داعش، در خاک عراق مستقر شده اند. ارتش آمریکا افزود: تفنگداران آمریکایی قرار است به نیروهای نظامی اضافه شوند که پیش از این برای مقابله با تروریست های داعش در عراق مستقر شده بودند. این در حالی است که گروه های مردمی عراق درباره عواقب دخالت نظامی آمریکا هشدار داده اند ادامه بحران تجاوز جنسی در ارتش آمریکا/افزایش آمار ...
خالق ماینکرفت زندگی خود را پس از فروش این بازی چگونه می گذراند؟
عصر دوشنبه بود، حدود ساعت 7، مارکوس پرسن در دفتر کار 9 طبقه اش در استکهلم، روی صندلی لم داده بود. چندان حواسش سر جایش نبود، به تازگی به عفونت گوش دچار شده بود و هنوز دوران نقاهت را سپری می کرد. کاری جز دید زدن ساکنین سایر ساختمان های مجاور دفترش نداشت. بی جهت به مردی که به مانیتورش نگاه می کرد و دستش را به صورتش می مالاند خیره شده بود، برایش صحنه عجیبی بود. بعد از مدت مدیدی ...
مولاوردی:لبخند را بر لبمان خشکاندند
کارشناس دینی نبوده؟ گفتم از بُعد دینی نبوده بحث ما. اگر قرار است باشد که می توانیم یک میزگرد دیگری برگزار کنیم یا خود شما که منتقد هستید، بیایید برگزار کنید و از بُعد دینی موضوع را مورد بحث قرار دهید. از آن سه بُعد واقعا ما خبره ترین کارشناسان را داشتیم که می توانستند در آن بحث اظهارنظر کنند. اتفاق دیگری که در این گیرودار افتاد، ماجرای هفته نامه یالثارات بود. درباره آن ماجرا هم صحبت کنید ...
برخی جاها مواد مخدر و سلاح را می شد مثل نان خرید
چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل [...] چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل مشرق – در قسمت قبل این نوشتار (که ترجمه ای است از سفرنامه ی فهمی هویدی به افغانستان طالبان در سال 1377 شمی با عنوان طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی! ) ماجرای چگونگی آغاز سفر نویسنده به افغانستان را خواندیم و ایراداتی که به او گرفته می شد تا از این سفر منصرف شود را مرور کردیم. همچنین دیدیم که نویسنده چطور خود را به پاکستان رساند و از آنجا چطور برای وارد شدن به افغانستان به سمت مرز حرکت کرد. ماجرای مواجه با اولین نیروی طالبان و آخرین نیروی طالبان هم ذکر شد. بخش دوم این خاطرات را با هم می خوانیم: حالا ما داخل یک دولت، در دلِ دولت پاکستان هستیم. روی نقشه اگر بخواهی حساب کنی، هنوز از پاکستان بیرون نرفته ایم، و هنوز داخل مرزهای آن هستیم. اما در حقیقت امر، داستان طور دیگری است. این نقطه که حدودا 55 کیلومتر را در بر می گیرد، در اصل تحت سلطه ی حقیقی حکومت پاکستان قرار ندارد. یک جورهایی می توانی بگویی یک منطقه آزاد است. مسئولین این منطقه و اداره کنندگان امورش، شیوخ مشهور قبایل باتان هستند که در دوطرف مرز (یعنی هم در پاکستان و هم در افغانستان) پراکنده اند و حضور دارند. از آنجا که این منطقه، منطقه ی آزاد است، به همین دلیل هرچه در پاکستان ممنوع است، در اینجا مجاز است. از تجارت سلاح گرفته تا تجارت مواد مخدر. از این بگذریم که اینجا، ایستگاه اصلی قاچاق به هر دو کشور است. این اطلاعات برای من تازه نبود، بیست سال پیش هم که در سفرم به افغانستان از اینجا دیدن کردم، مواد مخدر در پیاده رو هم فروخته می شد. سلاح هم –که بخشی از آن در همان منطقه تولید می شد- مثل نان در کنار جاده ها در دسترس بود! از همان جهت که این منطقه منطقه ای آزاد است، در طول سال های گذشته جریان برق را به صورت مجانی از حکومت پاکستان دریافت می کرد، آبش را هم از چاه های همان منطقه به دست می آورد. به دلیل فشار بحران اقتصادی ای که کشور به آن دچار بود، حکومت اسلام آباد تصمیم گرفت برای برقی که به این منطقه می داد، مبلغی را تعیین کند. این چیزی بود که موجب تحریک شیوخ قبائل بر علیه حکومت و اعلام شورش آنها شد. و بستن و حمله به راه های تجاری این منطقه یکی از نشانه های این شورش است و همین، چیزی بود که موجب شد نیروهای حکومتی در پیشاور، دیروز به ما اجازه عبور به طورخان را ندهند. در آن ساعات اولیه صبح، با وجود هیبت و هراس انگیز بودن کوه ها[ی سر به فلک کشیده]، جاده، آباد و آرامش بخش به نظر می رسید. شدت حرکت در آن زیاد بود و کاروان ماشین های پر از کالا، با سرعت کم و احتیاط از لبه های کوه در حرکت بودند. البته می ترسم کلمه پر ، نتواند منظور مرا برساند، چون ماشین های باری ای که من می دیدم در اصل در حکم یک سری تپه و کوه متحرک بودند، از بس که جنس در آن گذاشته بودند و ابعاد ماشین را (طولی و عرضی و ارتفاعی) بزرگ کرده بودند! دلیل مسئله این بود که هر کالای صنعتی و تولیدی ای که افغانستان چند میلیون نفری (که حالا بیش از بیست میلیون نفر جمعیت داشت) لازم داشت از طریق پاکستان وارد می شد، حالا یا خود پاکستان هم از خارج وارد کرده بود یا ساخت پاکستان بود. این مطلب نشانگر میزان سودی بود که اقتصاد پاکستان از ادامه ی به هم ریختگی اوضاع در افغانستان و توقف ماشین تولید (در همه ی زمینه ها) در آن کشور می برد. این مطلب تقریبا می توانست تأییدی باشد بر حرف برخی آدم های خبیث که می گویند سودی که پاکستان از جنگ در افغانستان می برد کمتر از استفاده ای که می خواهد در سایه ی صلح به آن برسد، نیست. این نکته هم از چشم آدم مخفی نمی ماند که وانت هایی که به افغانستان می رفتند جنس های صنعتی یا کنسرو بود، اما ماشین هایی که داشت از افغانستان برمی گشت یا آدم سوار کرده بود یا مواد خام بار زده بودند (یا چوب یا تولیدات کشاورزی، از قبیل انگور و سیب و انار) یا آنکه خالی بودند و آمده بودند تا از نو جنس بار زده و به افغانستان ببرند. *** وقتی چشم مان افتاد به لشگری از مگس ها که در هوا می چرخیدند، و سر و صدا و هیاهوی بلندی به گوشمان رسید، و حجم انبوهی از افراد پیاده را دیدیم، و پلیس لاغری را که داشت با عصایی بلند دختربچه ای را به جلو می راند، و دستفروش هایی که در دو طرف راه هرچه خوردنی و نوشیدنی که ممکن بود می فروختند، و ارزفروش هایی که برای جلب نظر، پشت میزهای چوبی بلندی نشسته بودند، دیگر آن موقع لازم نبود کسی خبرمان کند که حاجت روا شده و به طورخان رسیده ایم، دروازه ی ما برای ورود به امارت اسلامی افغانستان . در بین این چیزها، هیچ کدام برای من جدید به نظر نمی رسید. من خودم اهل کشوری بودم که با این قبیل تصاویر مأنوس بود، از مگس ها گرفته تا سر و صدای مردم و جمعیت عظیم آدم های پیاده، و حتی چوب پلیس و فحش هایش. چیزی که بیش از همه ی اینها در آن صحنه نظرم را جلب کرد، چیز دیگری بود که برای اولین بار در زندگی ام می دیدم: صف طولانی ای از بچه های کوچک به چشم می خورد که از پنجره ی ماشین، شبیه صف مورچه هایی بود که در سکوت روی زمین راه می رفتند و اول صف، که داخل خاک افغانستان بود (پشت پست بازرسی ای که چیزی نبود جز یک سری آهن که راه را قطع کرده بود) دیده نمی شد. آخر صف هم با حرکتی یکنواخت و آرام، جلوی چشم همه به سمت عمق اراضی پاکستان پیش می رفت. هر بچه ای روی دوشش یک تکه آهن گرفته بود. برخی آهن ها بزرگ تر یا بلندتر بودند و آنها را دو بچه، هن هن کنان و عرق ریزان، حمل می کردند. پرسیدم داستان چیست، گفتند این بچه ها برای برخی تاجران اجناس اسقاطی و قراضه کار می کنند. می گفتند این تاجرها توانسته بودند از طریق تجارت با بقایای سلاح های روسی خراب که بی صاحب در تمام افغانستان ریخته شده بود، ثروت های هنگفتی به جیب بزنند. چون جا به جایی صدها تانک و توپ سنگین سخت بود، این تجار تصمیم گرفته بودند آنها را به تکه های کوچک تقسیم کرده و بعد به داخل پاکستان قاچاق کنند و بعد آنها را بفروشند. این تکه ها در پاکستان ذوب، و برای مصارف دیگر به کار گرفته می شد. تعجبم وقتی بیشتر شد که فهمیدم این صف ها، از اوایل دهه ی نود میلادی به صورت منظم و مستمر ادامه دارد، چون حجم عظیمی از سلاح های شوروی خراب شده در خاک افغانستان وجود دارد. ممکن نبود به ذهن کسی خطور کند که آخر کار سلاح های شوروی که برای به زانو درآوردن و سرکوب افغان ها به آن کشور فرستاده شده بود به اینجا بکشد، هر چند این سرنوشت، بعد از سرنوشتی که خود اتحاد شوروی به آن دچار شد و ممکن نبود به ذهن بشری خطور کند، دیگر چندان عجیب به نظر نمی رسید. با نیشگون همراهم به خودم آمدم، تذکر داد نیامده ایم اینجا که بمانیم، آمده ایم که از اینجا رد شویم و داخل افغانستان برویم. حرفش را پذیرفتم. جلو راه افتاد و رفتیم به ساختمانی که در آن چند پلیس پاکستانی با هیکل های قشنگ و قامت های بلندشان نشسته بودند. کاری که باید می کردیم را انجام دادیم و بعد از پله پایین رفتیم و وارد اتاق دیگری شدیم. در آن اتاق خلایقی را دیدم که انگار ریش را با ترازو به مساوات بینشان تقسیم کرده بودند، و از چهره شان سرسختی و تندی پیدا بود. نمی توانستم در بینشان رئیس را از مرئوس تشخیص دهم، کما اینکه نمی توانستم کارمند را از ارباب رجوع تشخیص دهم. همراهم که متوجه حیرتم شده بود در گوشم گفت: اینها جماعت طالبان اند! آمدن از یک طبقه به طبقه ی دیگر، شبیه رفتن از عصری و زمانی به عصر و زمان دیگری بود. سریعا به کسانی که نشسته بودند سلام کرد، با تعجب نظرشان به سمتم جلب شد. خطوط چهره شان وقتی گذرنامه ام را دیدند و فهمیدند عرب و مسلمانم باز شد. سریعا آمدند به سمتم و با خوشحالی آشکاری شروع کردند به خوشامدگویی و دست دادن، انگار دوستانی باشیم که بعد از مدت ها دوری باز همدیگر را ببینیم. ناگهان با جوان های طالبان رو در رو شده بودم و این، باعث شوک و حیرتم شده بود، جوان هایی که از وقتی در افق افغانستان ظاهر شدند همه ی دنیا را به خود مشغول و مردم را حیران کرده اند. البته تعجب و شوکم خیلی طولانی شد، چون بعد از آنکه گذرنامه ی مرا مهر کردند یکی شان گذرنامه را به دستم داد و به فارسی گفت: خداحافظ حالا باید سریع می رفتیم سوار ماشین مان می شدیم تا به کابل برویم. انسان کلی عذاب می کشد تا به کابل برسد. وقتی هم به آنجا می رسد، شوکه می شود. و خیلی خوش شانس خواهد بود اگر بعد از مدتی ماندن در آنجا افسردگی نگیرد! به دلیل اینکه فرودگاه کابل تعطیل، و در تیررس سلاح های احمد شاه مسعود –فرمانده مخالف طالبان که در پایگاهی در 25 کیلومتری پایتخت مستقر است- قرار دارد، کسانی که می خواهند به کابل بیایند راهی ندارند جز آنکه از ماشین و راه های زمینی استفاده کنند. مشکل اینجاست که ماشین در دسترس است ولی آنچه راه خوانده می شود، اصلا اینطور نیست! اینکه یک راهی روی نقشه ترسیم شده باشد، لزوما به این معنی نیست که الان در عالم واقع هم بر روی زمین وجود داشته باشد! بله، در افغانستان، راه هایی قبل از سالهای جنگ داخلی وجود داشت، اما به طول انجامیدن 20 ساله ی جنگ موجب شد که دو طرف درگیر یعنی هم کمونیست ها و هم مجاهدین [1]، راه ها را اهدافی نظامی در نظر بگیرند که می شد با نابود کردن آنها جلوی حرکت دشمن را گرفت یا محاصره اش کرد. هیچ کدام از طرف های درگیری هم در انجام این کار کوتاهی نکردند! من گواهی می دهم که در این مأموریتشان پیروزی بزرگی به دست آوردند، شاید اصلا این نابود کردن راه های مواصلاتی، بزرگترین پیروزی طرف های درگیر بوده باشد! ضمنا به این دلیل که جریان بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! مسئله به همین جا ختم نمی شود، چرا که قسمت هایی از راه ها که از سر تصادف از آسیب خمپاره باران جسته، باران ها و سیل ها به سروقتش آمده و این هم همراه شده با اهمال و عدم صیانت از راه ها، از همین رو آنجا ها هم خود به خود و در سکوت، به سریال حفره های خمپاره باران ها پیوسته است! با توجه به مجموعه این دلایل، حالا راه ها هیچ نقشی ندارند جز آنکه به ماشین ها نشان دهند که در صحراهای وسیع افغانستان باید به کدام سمت برانند. در این وضعیت، عاقل کسی است که به جای حرکت بر روی این جاده، از کنارش حرکت کند و حرکت بر روی کوه و تپه ها را بر حرکت بر روی این جاده ترجیح دهد. بدشانس کسی که باور کند که این جاده است و از روی آن حرکت کند یا اینکه در برخی اوقات مجبور بشود از روی آن حرکت کند. البته در هر حال، هر دویشان قربانی این وضعیت اند. چون سفری که قاعدتا باید دو ساعت یا سه ساعت طول بکشد، حالا هشت یا حتی نُه ساعت به طول می انجامد. چون ماشین ها در این مسیر با سرعت متوسط بیست کیلومتر یا حتی احیانا ده یا حتی پنج کیلومتر در ساعت می رانند. حالا اگر این ماشین، یک وانت یا کامیون حامل اجناس باشد که دیگر باید با نهایت آهستگی و احتیاط و لاک پشتی حرکت کند! روی همین حساب، رسیدن از یک شهر به شهر دیگر، با مسافتی که بینشان هست سنجیده نمی شود [مثلا گفته نمی شود بین این شهر تا آن شهر 50 کیلومتر فاصله است] بلکه با ساعت هایی که مسافر باید بین این دو شهر در راه باشد سنجیده می شود. [مثلا گفته می شود از این شهر تا آن شهر 5 ساعت راه است!] مثلا فاصله بین طورخان (در مرز با پاکستان) تا کابل 300 کیلومتر است و در شرایط عادی، می تواند حداکثر طی سه ساعت طی شود، ولی در آن اوضاع که ما می خواستیم مسیر را طی کنیم، 12 ساعت طول کشید! و مجبور شدیم در بین راه، شب را در جلال آباد توقف کنیم و فردا صبحش باز به مسیرمان ادامه دهیم. عذاب راه فقط در سختی هایش و ساعت های طولانی که آدم باید در جاده باشد خلاصه نمی شود، بلکه خستگی و کوفتگی ای که آدم (از کثرت بالا و پایین رفتن ماشین و گیر کردنش و تکان های شدیدش در طول مسیر) به آن دچار می شود هم هست. مسئله ای که باعث می شود آدم وقتی به مقصد مورد نظرش می رسد بیشتر شبیه جسدی بی جان باشد! ممکن نیست بتوانی سختی راه و رنج هایش را بفهمی مگر اینکه اوضاع جغرافیایی افغانستان را بشناسی. شمال افغانستان منطقه ای دشتی است که عبارت است از دامنه ی کوه های پامیر و هندوکش. در جنوب غربی افغانستان هم منطقه ای دشتی که البته رود هلمند که از کوه های هندوکش جاری است به آن نفوذ می کند. اما وسط این دو، منطقه ای پر از بلندی هاست که دوسوم وسعت کشور را در بر می گیرد و امتداد بلندی های پامیر محسوب می شود که جغرافی دانان، آن را سقف دنیا نامیده اند و کوه های مشهور هیمالیا از آن منشعب می شود. شاخصه ی اساسی آن هم کوه های سر به فلک کشیده ی هندوکش است و شاخه های آن. ممکن نیست کسی بتواند این کوه ها را تخیل و تصور کند مگر وقتی که خودش با چشم آنها را ببیند و شدت هیبت و سرسختی ای که دارد را درک کند، کوه هایی که در برخی موارد ارتفاعشان به 7620 متر می رسد! تقدیرمان این بود که همین منطقه ی مرکزی کشور محل مورد نظر ما و هدف اولمان باشد. پایتخت کشور و مقر حکومت، کابل، در قلب همین منطقه واقع شده است، اگرچه قندهار (محل استقرار رهبر طالبان که به او امیرالمومنین می گویند) در ارتفاعات جنوبی واقع شده است. چیزی که در راه مابین پیشاور و طورخان دیده بودیم را باز در مسیرمان در فاصله ی طورخان و جلال آباد و حتی کابل مشاهده کردیم. ماشین های باری پُر و ماشین های سواری [اتوبوس یا مینی بوس های] رنگارنگ با پرچم های سیاهشان که خیال می کردند با آنها چشم زخم را از خود دور می کند، در برخی موارد هم راننده، یک میمون کوچک (که به آن نسناس میگویند) بالای ماشینش بسته است، شاید معتقد است خوش شانسی می آورد. البته تصویری که در این موضوع در افغانستان دیدیم از سه جهت با تصویری که در پاکستان دیدیم فرق دارد: جهت اول اوضاع بسیار وحشتناک و بد جاده هاست که به آن اشاره کردیم. دوم اینکه جاده های افغانستان هنوز در بین صحنه های نبرد قرار دارد و تانک ها و توپ های سوخته، بالای صخره ها و شن ها دیده می شوند و اتاقک ماشین ها در جای جای مسیر افتاده است. البته ساکنین و مسافران هم با این مسئله سازگاری پیدا کرده اند و مثلا اتاقک ماشین ها تبدیل شده به سایه بان هایی که در پناه آن در سایه بنشینند و گاهی هم این اتاقک ها تبدیل شده به مغازه های کوچکی که به ساکنین چادرها[ی آوارگان] جنس می فروشد. در مورد بقایای تانک ها و توپ ها هم بچه ها را می دیدم که رویش می پرند یا پشتش مخفی می شوند، آن هم در بین گله های بز و گوسفند که آنها هم در حرکت و پریدن روی این وسایل با بچه ها همراهی می کنند! سومین تفاوت بین مسیر در افغانستان و پاکستان هم خود را در شکل محل های استقرار آوارگان نشان می دهد. در طول سال های جنگ اوضاع شهرهای اصلی افغانستان به کلی بهم ریخت و برخی از ساکنین آنها ترجیح دادند برای پناه جویی به جنوب کشور بروند و سازمان های بین المللی در آغاز برای سرپناه یافتن آنها چادرهایی برپا کردند که در ادامه تبدیل شدند به خانه های فقیرانه ی آنها که بیشتر شبیه جعبه های گلی چیده شده کنار هم به نظر می رسند. این خانه ها بعد از آنکه ساکنینش به دیار خود برگشتند همچنان باقی ماند و تا الان هم برجاست و شاهدی است از آن دوره. تا وقتی به ورودی کابل نرسیده بودیم برخوردی با نیروهای طالبان نداشتیم. آنها، پنج تایشان برای استراحت کنار جاده نشسته بودند و چای سبز می نوشیدند و پشتشان یک وانت دوکابینه بود که پشتش مسلسل سبک کارگذاشته بودند. چون ماشین گرد و خاک گرفته بود و به جای اینکه پلاک داشته باشد، سلاح داشت، راننده سریعا فهمید که ماشین، ماشین حکومت است، فلذا به محض دیدنش ضبط ماشین را خاموش کرد و نوار کاست را به آرامی در جیبش گذاشت. آن موقع داشتیم به آوازهای زیبایی از یکی از مشهورترین خوانندگان زن افغان به نام نغمه گوش می کردیم که بعد از وارد شدن طالبان به کابل و ممنوع شدن آواز و موسیقی توسط آنان به پاکستان رفته بود. برایم تعریف کردند که صدای شیرین او و خواننده ی محبوب پشتون عبدالله مقری با نوار کاست هنوز در همه ی خانه ها پخش می شود، نوارهای کاست این دو هم در حجم عظیم از پاکستان به افغانستان قاچاق می شود. آواز نغمه که گوش می کردیم می گفت: آقای ملای من، به دادم برس. معشوقم تب کرده و منتظر دعایی است که تو برایش بنویسی، شاید جان را به تنش برگرداند! صحنه خالی از پارادوکس هم نبود، نغمه داشت با آواز مخاطب خودش ملا را صدا می کرد، و کمی بعد چند نفر از ملاهای طالبان در جاده پیدا شدند! [در زبان افغان ها، به نیروهای طالبان ملا هم گفته می شود.] ادامه دارد ... پی نوشت ها: 1- مجاهدین ، به نیروهای اسلام گرایی گفته می شد که با گرایش های سیاسی و بینشی مختلف، در دوران حکومت کمونیستی و حضور شبه اشغالگرانه ی ارتش سرخ شوروی در خاک افغانستان (از اواخر دهه ی 50 شمسی)، به عنوان جهاد ، شروع به جنگ با آنان کردند. در بین این نیروها، هم نیروهای دارای گرایش های بازترسیاسی دیده می شد و هم نیروهای اسلام گرای سنتی و هم برخی نیروهای سلفی. مجاهدین از احزاب و گروه های مختلفی تشکیل شده بود که پس از پیروزی بر کمونیست ها و اخراج شوروی از افغانستان در سال 92 نتوانستند بین خود به توافق برسند و جنگ داخلی بین خود آنان آغاز شد که در نهایت موجب به وجود آمدن حرکت طالبان و شکست همه ی مجاهدین از این حرکت تازه تأسیس گردید. از سران مجاهدین می توان به احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، عبدرب الرسول سیاف و شهید عبدالعلی مزاری نام برد. قسمت های قبل: مقدمه قسمت 1 Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
تشریح و بررسی فیلم های توقیفی ارشاد در دولت دهم و یازدهم
حذف و درگروه هنر و تجربه اکران شد. پرویز : پرویز فیلم دیگری است که در دولت دهم توقیف شد و پس از دو سال توقیف، سال 93 در گروه هنر و تجربه به نمایش عمومی درآمد و با استقبال مخاطبان روبرو شد. دلیل توقیف این فیلم سیاه نمایی عنوان شده بود. مهر توقیف دولت یازدهم روی سه فیلم خانه دختر : داستان فیلم درباره دختری از یک خانواده متوسط است که قرار است با ...
آرامگاه برادر امام رضا(ع)؛ امام زاده ناصر(ع) در تویسرکان را بهتر بشناسیم+تصاویر
شرقی بقعه نیز راهی به سمت حرم باز می شود؛ اما راه اصلی حرم از سمت جنوب است که مقابل آن صحن بزرگی قرار دارد و به جهت شیب تند آن دوازده پلکان در آن احداث شده است. چند سالی است که اداره اوقاف شهرستان تویسرکان با جدیت تمام در حال اجرای طرح توسعه ی این زیارتگاه است. ضریح هم اکنون ضریح فلزی زیبایی است که درسال 91تعویض شد. ضریح چوبی قدیمی مشبکی به ابعاد 1/5 2/5 و به ...
برج سه گنبد
شده است.قطر بنا 5 متر و ارتفاع آن 13 متر می باشد. ساختمان فعلی دو طبقه است و در چهار سمت آن دریچه هایی وجود دارد.طبقه اول به نام سردابه خوانده می شود که دارای پوششی قوس دار است و بدین وسیله از طبقه دوم مجزا می شود.درب کوچک طبقهٔ اول 1 متر و 70 سانت ارتفاع دارد. طبقهٔ دوم که اتاق مقبره خوانده میشود دارای دری به ارتفاع دو و نیم متر است.به عبارت دیگر، بنای استوانه ای شکل مدور دارای دخمه ایست که قسمت ...
رحمان رضایی: داشتن تابعیت کشور ایتالیا شایعه است
ناصر خان ابراهیمی مربوط می شود؛ این موضوع صحت دارد؟ همه سؤالاتتان در این مورد است؟ این مسائل را رها کنید.در مورد عید نوروز و حال و هوای این روزها صحبت کنید. تسنیم: پس از روند ورودتان به تیم ملی برایمان بگویید. زنده یاد ناصر حجازی به میروسلاو بلاژویچ سفارش کرده بود که بازی هایم زیر نظر بگیرد و ایشان هم به محض اینکه چند بازی مرا دید، خیلی سریع به تیم ملی دعوتم کرد ...
سالی که نکوست از بهارش پیداست
برنامه جامع برای سالمندان مدیرکل بهزیستی استان کرمان نیز در حاشیه این نشست گفت: با توجه به روند صعودی جمعیت کشور لازم است یک برنامه جامع برای دوران سالمندی در کشور تدوین و اجرایی شود. عباس صادق زاده بر اساس سرشماری سال 90 جمعیت سالمندان در کشور 8.2 بوده که با احتساب رشد 0.4 درصدی در هر دوره سرشماری در حال حاضر باید به حدود 8.6 درصد افزایش یافته باشد. وی با اشاره به این مطلب که ...
حفاری غیر مجاز در همدان
...، چون اگر آثاری از استان همدان به ثبت جهانی برسد، از این وضعیت خارج خواهد شد. اگر همه ما یعنی فعالان مدنی و دولتی ها به نجات آثاری مانند شهر زیر زمینی سامن تاکید کنیم، معنی دار و درست است. ما سخت حساسیت داریم که چنین آثاری حفظ شوند. معاون برنامه ریزی و سرمایه گذاری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور تاکید کرد: در همه ی حوزه ها تقسیم بندی انجام شده و هر گروه و جریان و نهادی ...
شکوه و زیبایی امامزاده شاهرضا(ع) مسافران نوروزی را مجذوب خود می کند
پیش امامزاده شاهرضا(ع) ساختمانی قدیمی و سنتی داشت، ورودی ساختمان مثل بیشتر خانه های قدیمی دالان و راهروی سرپوشیده ای داشت که بازارچه کوچکی بود که حجره ها و مغازه های سنتی با درهای چوبی هلالی داشت و در مدخل بازارچه سنگ آبی به سبک سنگ آب های مسجد امام اصفهان بود. گرداگرد صحن اتاق هایی قرار داشت که بیشتر مقبره های خانوادگی بودند، در وسط صحن هم حوض بزرگی قرار داشت، این صحن با راهروی باریکی ...
مسجد کبود؛ فیروزه اسلام به قدمت تبریز کهن/موزه آذربایجان؛ مجالی برای تماشای تاریخ آذربایجان
، آخوند خراسانی، علی اکبر دهخدا و زینب پاشا (تنها زن در صفوف مشروطه خواهان) به همراه مهرهای مختلف گروه های انقلابی از اشیا تاریخی خانه مشروطه هستند. موزه قاجار با آثار دیدنی و در نزدیکی مقبره الشعرا موزه قاجار یکی از موزه های شهر تبریز است که در محل خانه امیرنظام گروسی و در محله ششگلان قرار گرفته است. موزه قاجار در سال 1385 خورشیدی پس از مرمت و بازسازی، به طور رسمی ...
عمارت مسعودیه؛ عقیقی بر انگشتر تاریخ تهران
آثار ملی به ثبت رسید. پس از آن بود که مسعودیه به پژوهشگاه میراث فرهنگی اختصاص یافت. در این پیوند، سیدباقر آیت اله زاده شیرازی یکی از بزرگان عرصه میراث فرهنگی کشور، سال های طولانی به کار و تدریس در این عمارت مشغول بود. ***عمارت مسعودیه در یک صبح بهاری برای آنان که تاریخ و فرهنگ کهن ایرانی نقش برجسته ای در ورق های زندگیشان دارد، هم قدم شدن با نسیم صبح بهاری در دالان ها و عمارت های ...
گقتگوی طنز با ظریف؛ پیشهادی برای درمان کمردرد!
حفاظت با نگاهش ما را ورانداز می کند، ما هم نگاهش می کنیم و می گوییم: چیه برادر؟ نگاه می کنی! به ما می خوره خطرناک باشیم؟ ما اصلا حال ترور و تنش و خطرآفرینی داریم؟ اصلا وزن ما اجازه فرار بعد از عملیات را می دهد؟ ولی متاسفانه توضیحات قانع کننده ما کارگر نمی افتد و دو گوشی از سه گوشی اجازه ورود به اتاق مصاحبه را پیدا نمی کنند. تیم حفاظت با اون بالا کلاغه رو نگاه کن و من یه دقیقه برم دستشویی و موبایلم ...
بررسی ایده اولیه برجام 2در گفت وگو با معماراقتصادی دولت
دورانی که نام این وزارتخانه مالیه بود تا همین چند سال پیش که آخرین وزیر اقتصاد دولت دهم وزارت را تحویل وزیر اقتصاد تازه منصوب شده دولت یازدهم کرد. درمیان این قاب ها، عکس برخی چندبار تکرار شده است و دردوره های مختلفی وارد این ساختمان شده اند، اما پشت این قاب های به ظاهر ساده تاریخی قرار دارد که ریز به ریز عملکرد صاحب عکس را درخود ثبت و ضبط کرده است. عملکردهایی که اکنون به بخشی از تاریخ این ...
گفتگوی طنز با ظریف: دیپلمات های خارجی فسنجان ما را دوست دارند
اعضای تیم حفاظت با نگاهش ما را ورانداز می کند، ما هم نگاهش می کنیم و می گوییم: چیه برادر؟ نگاه می کنی! به ما می خوره خطرناک باشیم؟ ما اصلا حال ترور و تنش و خطرآفرینی داریم؟ اصلا وزن ما اجازه فرار بعد از عملیات را می دهد؟ ولی متاسفانه توضیحات قانع کننده ما کارگر نمی افتد و دو گوشی از سه گوشی اجازه ورود به اتاق مصاحبه را پیدا نمی کنند. تیم حفاظت با اون بالا کلاغه رو نگاه کن و من یه دقیقه برم ...
هشتمین مجمع هیئت رزمندگان و پیشکسوتان گردان جعفرطیار
می کردند .اینجا مکانی است که گوشه گوشه این خاک حکایت هایی از نمازهای شب و دعاهای پرشور گردان جعفر طیار دارد. در جایی که ایستاده ایم مقر گردان تقوا بود. در مقابل سمت چپ گروهان اخلاص و در سمت راست گروهان ایمان قرار داشت. حدود 300 -400 شبانه روز در اینجا زندگی می کردند. صبح ها برای مراسم صبحگاه در وسط محوطه جمع می شدند و بعد گروهان گروهان در اطراف تپه ها شروع به دور زدن می کردند تا قدرت ...
معین:تحکیم فکر می کرد در انتخابات84 هاشمی رئیس جمهور می شود/ انتخاب شخص آقای خاتمی، من بودم/شکست 84 خیلی ...
مصطفی معین تنها کاندیدای حزبی جریان اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 بود. صلاحیت او اگرچه در مرحله نخست تأیید نشد؛ اما با پادرمیانی حدادعادل که ریاست مجلس هفتم را برعهده داشت و نیز موافقت مقام معظم رهبری، به عرصه انتخابات برگشت. بااین حال تعدد کاندیداهای اصلاح طلبان از یک سو و کناره گیری نکردن هیچ کدام از آنها باعث شد تا دستاورد هشت ساله اصلاحات تقدیم دولتی شود که حالا بعد از گذشت عمر آن دولت ها، همه به خسارت های وارد شده از سوی آن اقرار می کنند. در این سال ها تحلیل های گوناگونی از علت شکست جریان اصلاح طلبی در آن مقطع مطرح شده است؛ اما دکتر مصطفی معین در سالی که گذشت، خبر داده بود کتابی را در این باره در دست انتشار دارد؛ کتابی درباره تحلیل وقایع سال های 83 و 84. به بهانه این کتاب با او به گفت وگو نشستیم و از این رهگذر یک بار دیگر به مرور آنچه در جریانِ آن انتخابات رخ داد پرداختیم و سهم شرایطی را که منجر به شکست اصلاحات شد، ارزیابی کردیم. ...
گفتگو با صادق مهدوی: گوش جان به نوای دوتار بدهیم، تاثیر شگرف آن را می بینیم
با تدارک چند دقیقه ولو کوتاه گوش جان بدهیم به نوای خوش دوتار تا تاثیر شگرف آن را بیابیم.در گام بعد، یاد گیری دوتار شمال خراسان در شهری مانند تهران دیگر دور از دسترس و غیر ممکن نیست .و حداقل میتوان مقدمات آنرا نزد آموزگاران این ساز دراین شهر و اطراف (مثل کرج و..)فرا گرفت .حال بسته به اشتیاق از روی اجراهای ضبط شده و یا با سفر به منطقه شمال خراسان(بجنورد ، قوچان ،...)به دیدار بزرگان این ساز رفت و ...
انگلیس در سال 94؛آب شدن یخ روابط لندن - تهران بازگشایی سفارتخانه ها و دیدار مقامات (1)
' عضو مجلس اعیان و رئیس اتاق بازرگانی انگلیس و ایران، ضمن ابراز خرسندی از تفاهم هسته ای میان تهران و گروه پنج به علاوه یک در لوزان سوئیس، اظهار امیدواری کرد که این موضوع هر چه سریعتر منجر به بازگشایی سفارت انگلیس در ایران شود. ** 22 اردیبهشت ماه: - 'جک استراو': سفارت انگلیس در تهران باید بازگشایی شود جک استراو وزیر خارجه پیشین انگلیس، با مثبت ارزیابی کردن روند مذاکرات هسته ای ...
طبیعت بکر و سواحل زیبای پارسیان میزبان مهمانان نوروزی+تصاویر
دلیل قرار گرفتن در جوار خلیج فارس و شرایط آب و هوایی مناسب ظرفیت های فراوانی در بخش کشاورزی دارد و مردم بیشتر کشاورزی صیادی و تجارت مشغول هستند . نخلستان های گسترده و سرسبز یکی از ویژگی های طبیعی و خاص منطقه پارسیان محسوب می شود. در گذشته محصولات خرما و غله از این منطقه به هند و مومباسا صادر می شد و مردم منطقه از راه تجارت و سفر به هند و آفریقا امرار معاش می کردند. ...
همسفر با 60 سال خاطرات صدرالحفاظ حرم رضوی/ آیه 83 سوره قصص؛ یادگاری استاد برای مردم
...> وی چگونگی فراگیری نغمات را بدین ترتیب توضیح داد: روزی به منزل استاد مختاری رفتم، نوار مصطفی اسماعیل را گذاشت و گفت، این صبا، بیات، نهاوند و ... است و من به خانه رفتم و چندین و چند بار گوش دادم تا نغمه و ریتم آن را خودم درآوردم، بعد شکل خواندن آن را تقلید کرده و ضبط کردم و امروز در حال تدریس همان روش ابداعی خودم به دیگران هستم. مؤذن مأذنه رضوی یکی دیگر از این جلسات قرآنی قدیمی شهر مشهد را ...
خاطره ای تلخ تر از رحلت امام(ره)/ سال اول جنگ نابرابرترین سال های نبرد بود/ ما نه بر سر خاک بلکه به خاطر ...
گروه فرهنگ پایداری آناج: باید پای صحبت هایشان بنشینی و بی واسطه از زبان خودشان بشنوی که اسارت یعنی چه وگرنه خواندن در کتاب ها هرگز نمی گذارد این باور در من و توِ نسل سومی شکل بگیرد که ده سال دور از وطن در بدترین شرایط زندگی کردن و همچنان بر روی آرمان و اعتقادات استوار یعنی چه؟! چه آنکه ما فرزندان نسل رفاه و آرامشی هستیم که بهایی به عظمت خون پدرانمان داشته است. مجالی دیگر فراهم شد تا هم ...
جاذبه های گردشگری لنگرود چیست؟
همه ساله مسافران و طبیعت دوستان بسیاری را به خود جذب می کند. مسیر لیلا کوه در ابتدای لنگرود و میدان فرمانداری، سمت راست است. از میدان فرمانداری لنگرود تا میدان لیلا کوه حدود 3 کیلومتر جاده آسفالته است و این جاده به سمت روستای پرشکوه و بعد از آن به بخش کومله می رسد. لیلاکوه یا به گفته اهالی محلی لیله کوه در شمال ایران و یک منطقه توریستی و گردشگری زیباست. یک جاده خاکی که از ...
توصیه های پلیس کرمان برای پیشگیری از سرقت منزل
همسایگان و آشنایان مورد اطمینان خود بخواهید که روشنایی داخل منزل را در هنگام شب تغییر دهند. در پشت بام منزل خود را در اسرع وقت به حفاظ نرده ای و قفل آویز مطمئن مجهز کنید و هنگام خروج ازمنزل تنها به قفل کردن درخروجی اکتفا نکرده ، کلیه درهای داخلی ساختمان اعم از درپشت بام، هال ، اتاق ها، آشپزخانه ، حمام ، حیاط خلوت و غیره را قفل کنید. کنترل ورود و خروج در مجتمع های مسکونی را به ...