سایر خبرها
سیدحسن هاشمی: دیگر وزیر نمی شوم/ از طرف رییس جمهور موظفم پیگیر سلامت افراد در حصر باشم
تا تلاش کنیم در روزهای پایانی سال 94 با او گفتگویی انجام دهیم. ظهر 23 اسفند، این گفتگو انجام شد، البته پس از 4-5 گفتگویی که همان روز و پیش از آن انجام داده بود و نشانه های خستگی را هم در چهره داشت. هرچند که پس از سوال اول، کمی عصبانی شد، اما تلاش کرد پاسخ های مناسب بدهد و در میانه های گفتگو هم به اطرافیانش گفت این بحث ها باعث شد برای نوشتن آن یادداشت، مصرتر شوم و البته آن یادداشت در روز 29 اسفند ...
برای دوبله جنگ ستارگان به لوکاس زنگ زدم/ خاطراتی از ممیزی ها
بنشینم تا بتوانم نقشی را بگویم و حالا عده ای همان ابتدا که به کار وارد می شوند، می خواهند نقش اول یک فیلم یا سریال را بگویند. من سال های سال است به هر جوانی که می خواهد وارد این حرفه شود، می گویم هر کاری که انتخاب کند از این حرفه بهتر است. بسیاری از دوبلورهای ما حتی نتوانسته اند با درآمد حرفه خود ازدواج کنند. قیمت دوبله نقش اول در تلویزیون 70 تا 100 هزار تومان است و اگر سابقه زیادی داشته باشید تا ...
در میزگرد اطهاری و بحرینیان مطرح شد: راه نجات اقتصاد ایران در تاسیس نهادهای توسعه است
تجارت بیشتر حول وحوش تولید خارجی شکل گرفته است و حلقه مفقوده ما فراموشی تجارت حول محور داخلی است. گروه های ذی نفع در کشور قدرت گرفته اند و این گروه ها اقتصاد را به جایی کشانده اند که ما مشاهده می کنیم. مشکل دیگر این است که به دلیل تقلید واژه ها، مفهوم ها را هم درک نکرده ایم و این در همه دوره ها یکسان بوده است. مثلا کشورهایی مثل کره، چین، مالزی و ژاپن یکی از راهبردهایی که انتخاب کرده بودند این بود ...
شیعه نیازی به دلار نفتی ندارد
کنند معنایش این است که منطقی در کار نیست. علی رغم اینها شیعه دارد رشد می کند، بدون اینکه کمک دلارهای نفتی در میان باشد. مثلاً در فیلیپین، آقایی که امام جماعت یکی از مساجد است شبکه تلویزیونی کابلی راه انداخته و دو میلیون مخاطب دارد. حال آنکه این آقا در هیچ حوزه و دانشگاهی درس نخوانده ولی حالا امام جماعت است و بانی این شبکه شده است. وی کارگر بوده و از فیلیپین به عربستان رفته است تا در آنجا کار کند ...
آرایش سیاسی آینده ایران
سهام عدالت، یارانه نقدی و توجه به حاشیه نشین ها و اقشار فرودست در دستور کار قرار گرفته بود. در واقع آنها می خواستند با جذب مردم به نبرد رقبا بروند. این شکاف هایی که توسط احمدی نژاد در جناح اصولگرا ایجادشده بود، در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 خودش را نشان داد و همگی دیدیم که اوضاع این جناح غیرمنسجم بود. مثلا آن ائتلاف سه نفره ای که بین آقایان ولایتی، قالیباف و حداد عادل شکل گرفت در نهایت بی نتیجه ...
چاووشی: ماجرای عشقی خاصی نداشتم
درباره فقدان این معشوقه بود. معشوقی که خیالی بود یا ... اما خب به هر حال گه گاهی هم ارتباط های زودگذری شکل می گرفت ولی اصلا اینطوری نبودند که بخواهد تاثیر مستقیمی روی من داشته باشند یا من برای کس خاصی این ها را خوانده باشم. من کلا آدم غمگینی هستم. هر طور که فکرش را می کنم می بینم آدمی مثل من طور دیگری نمی توانست بخواند. نمی توانستم با شکل و جنس دیگری عقده هایم را خالی کنم. عقده هایم را در ...
سرنوشت 20 شخصیت معمای شاه در سال جدید/ نفت ملی می شود (+تصاویر)
اردیبهشت ماه وارد داستان خواهد شد. این شخصیت به واسطه ایفای نقش آن توسط علی سلیمانی، شباهت زیادی به کاراکتر اصلی پیدا کرده است. حضور او در مبارزات و سپس دستگیری و دادگاهی کردن او در معمای شاه با جزئیات نمایش داده خواهد شد. 8 اسدالله علم مرد موثر دوره پهلوی بخش مهم و قابل توجهی از خاطرت به جا مانده از دوران پهلوی دوم مرهون اسدالله علم است. شخصیتی که با نگارش روزانه خاطراتش از وقایع دربار ...
از سونامی زائر تا پدافند غیرعامل
دانشجوی خارجی داریم، اما این فکر به لحاظ استراتژیک نظام مند نشده است. 3- با درک صحیح از جایگاه ویژه زیارت در توسعه فرهنگی و اقتصادی می طلبد که در ساختارهای دولتی و فرادولتی، نظامات متناسب با این واقعیت به وجود آید. مثلا استاندار در حوزۀ زیارت، در جایگاه معاون رئیس جمهور باشد یا شاه کلید اقتصاد فرهنگی ایران را به تفکیک کلان شهرها، مجمع تشخیص تعیین کند که قطعا نقش مشهد در این میان مبتنی ...
مهناز افشار: رأی دادم تا برجام پایدار بماند
گریه کند اما خنداندن کار مشکلی است که مثلا آقای رضا عطاران در این کار استاد هستند. حالا که این تجربه را دارم، دوست دارم بیشتر در این حیطه کار کنم و ممکن است اگر پیشنهاد خوبی دریافت کنم، دوباره کار کمدی کنم. به نظرم یکی از دلایل موفقیت شما در کمدی هایی مثل آتش بس ، پسر آدم، دختر هوا و نهنگ عنبر که البته جنس های مختلفی دارند، پارتنرهای مقابل تان هم هستند که انتخاب های درستی بودند و بده بستان ...
خیال همه راحت؛ دیگر وزیر نمی شوم/ افراد در حصر اصرار داشتند که من جراحشان باشم
.... برخی می گویند دکتر هاشمی علاوه بر اینکه وزیر بهداشت است، به کارهای دیگری غیر از حوزه سلامت هم می پردازد. مثلا درباره افزایش جریمه های رانندگی. جرایم رانندگی به حوزه سلامت مربوط می شود، مردم در تصادفات کشته و مجروح می شوند. یکی از کارهایی که مربوط به حوزه سلامت نیست و من ورود پیدا کردم را بگویید. مثلا ماجرای منا یا ماجرای گرد و خاک خوزستان. اینها که دقیقا مرتبط ...
بیوگرافی بهنام صفوی + عکس های بهنام صفوی
وفق مراد است و در طی این مدت، همسرم تاثیر مثبتی در زندگی کاری ام هم داشته است. به نظر من روزهای زیبایی در انتظارمان است. پس از ازدواج ممکن است یک پروژه را که قبلاً قبول نمی کردی، به خاطر پول خوبش قبول کنی و بخوانی؟ بهنام صفوی : برای من تا به امروز چنین شرایطی به وجود نیامده و امیدوارم در آینده هم مجبور به این کار نشوم، چون همیشه کارهایی را انتخاب کرده و انجام داده ام که دوستشان ...
یک سربررس: من هیولا نیستم!
ها معمولا در جاهای دیگر شاغل هستیم، حتی برخی از ما مدیر انتشاراتیم. روحانی هم بین ما است که البته ایشان هم در زمینه نشر فعالیت می کنند. دستمزد بررسی کتاب برای ما حکم یک آب باریکه کمک خرج را دارد. صفحه ای پول می گیریم و این دستمزد از صفحه ای 200 تا 400 تومان متفاوت است. تفاوت به سطح تحصیلات و تجربیات ما در نشر بستگی دارد نه به متون. گاهی سربررس چون فقط کار انجام شده دیگری را نظارت می کند کمترین ...
جوایز خواب تلخ در خانه خاک می خوردند/ معترض سیاسی نیستم
برای یک فیلم بلند داستانی انتخاب یک مرده شور به عنوان سوژه درست نیست ولی وقتی فیلم اکران شد دیدیم که مخاطب با طنز آن و پیرمردی که مغرورانه و البته غافل مقابل مرگ ایستاده ارتباط برقرار کرده است. ضمن اینکه این بحث فراموشی و غفلت از مرگ همان بحثی که در همه متون مذهبی و عرفانی ما هزاران بار گفته و بحث شده ولی این هم در زمان خودش تابو می شود؛ چراکه سابقه نداشته در سینمای بلند داستانی یک گورکن ...
رویکرد حذفی در مواجهه با بازی های رایانه ای دردی را دوا نمی کند
را در یک بحرانی قرار می دهند که باید با انتخاب و تفکر، راه خروج از آن را پیدا کند. از سوی دیگر البته تمام این وادار کردن به تفکر و اندیشه، الزاما ریشه مثبتی ندارد و این گونه نیست که حتما بهترین و سالم ترین راه و گزینه را پیش روی کاربر بگذارد تا او انتخاب کند چه بسا ممکن است در بازی انجام خلاف و فرار و گریز از پلیس را مقابل او گذاشته و این مساله موجب می شود خلاقیت فرد در جهت منفی تحریک شده و یاد ...
سردار جزایری: بزرگنمایی تحریم و رفع تحریم ها یک گفتمان انحرافی است
امروز ما نسبت به آنچه در گذشته تاریخی کشورمان در عصر قاجار و پهلوی وجود دارد قضاوت های سخت و نکوهش گر داریم. سردار جزایری هر گونه کوتاهی و قصور در بکارگیری منویات رهبری در سخنرانی نوروزی و ضرورت ترسیم نقشه راه اقتصاد مقاومتی و اقدام و عمل به آن را خسارت و خطایی نابخشودنی دانست و تصریح کرد: مخاطب اصلی اقتصاد مقاومتی دولت محترم است لذا ضمن اعلام آمادگی همه جانبه نیروهای مسلح و بسیج برای نقش ...
یک قدم دیگر به سمت اندازه گیری و ارزیابی موفقیت روابط عمومی
به اشتراک گذاری دو نقل قول است که پیام های متفاوتی درباره دریافت بازخورد می دهد. یکی از اینها این است : نه منتقدان زیاد اهمیت دارند، نه کسی که زمین خوردن آدم های توانمند را نشان می دهد. حتی این هم خیلی مهم نیست که کاری را می توانستیم بهتر انجام دهیم. آفرین بر انسان هایی که در صحنه حضور دارند - تئودور روزولت، پاریس 1910. ماموریت ما آموزش نسل بعدی رهبران سازمانی است؛ کسانی که اثر ...
ایستاده روی پای تولید ملی
داشته باشد و از مجموع اقدامات پیشنهادی ده گانه ی بیانات مقام معظم رهبری در حرم منور رضوی، چند نکته نخست بر این مدار می گردد. امر واقع آن است که برنامه ی اقتصاد مقاومتی را نمی توان مجموعه ی پروژه های منفک یا جزایر مستقل در نظر گرفت، تولید ملی با صفاتی مانند دانش بنیان بودن، عاری از فساد، درونزا و برونگرا، نخ تسبیح برنامه ی عزیمت به سوی یک اقتصاد مقاوم است و در دنباله ی خود نتایجی چون رونق اقتصاد و ...
6 دلیل اصلی ورشکستگی تلویزیون را بشناسید
که برای تزریق بودجه به آن مکدر باشند. با این حال شنیده می شود سازندگان سریال، معمای شاه را براساس ترتیب رویداد تاریخی ضبط نکرده اند تا تلویزیون بتواند آن را فازبندی کند و مثلا بگوید تا سال 50 را پخش می کنیم و بعد ادامه اش را به عنوان فاز بعدی سریال بسازید. این شیوه تصویربرداری الزام کار بوده یا تمهید سازندگان برای به دام انداختن تلویزیون، نمی دانیم! مدیران به این خاطر مقصرند که جسارت تغییر کارگردان ...
کنایه مجید انصاری به دلواپسان ساکن مجلس: عمده وقت شان صرف اموری می شود که مشکلات کشور را تشدید می کند
حجت الاسلام والمسلمین مجید انصاری به واسطه مسئولیت خود یعنی معاون پارلمانی رئیس جمهوری شاید بیشترین ارتباط را با مجلس شورای اسلامی دارد. این عضو مرکزی و شاخص مجمع روحانیون مبارز علاوه بر این، سابقه چند دور حضور در مجلس را نیز در کارنامه سیاسی خود دارد، لذا ارزیابی وی درباره عملکرد مجلس نهم قابل تأمل خواهد بود. با او در همین باره گفت وگو کرده ایم. انصاری همانند بسیاری دیگر از کارشناسان سیاسی مجلس ...
هیچ گاه تسلیم نشدیم
فعالیت آنها اعلام برائت از این شبکه ها عنوان می شد، سالار عقیلی با حضور در شبکه من و تو با عوامل برنامه گفت وگو کرد و درخصوص اجرای کنسرتش هم توضیحاتی ارائه کرد اما برخورد مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با وی از جنس دیگری بود و این تصور را ایجاد کرد که بین این هنرمند و خوانندگان پاپ تبعیض ایجاد شده است، دلیل این اتفاق چه بود؟ آهنگ هایی که در برخی شبکه های ضد انقلاب و ماهواره ای فارسی زبان پخش ...
جهان در اولین هفته فروردین 95
روسیه و امیر قطر درباره سوریه پوتین رئیس جمهور روسیه و تمیم امیر قطر بر اهمیت پایبندی همه طرف های بحران سوریه به آتش بس به عنوان شرط اصلی آغاز روند سیاسی فراگیر در این کشور تاکید کردند. ظریف: موشک های ما ابزار دفاعی ما هستند وزیر خارجه کشورمان در جریان تور آسیایی خود که در واپسین روزهای سال 94 برگزار شد در موسسه امور بین الملل نیوزیلند حضور یافت و به سوالات حضار پاسخ ...
سلوک سیاسی آیت الله العظمی بروجردی(ره)؛ پیش درآمد نهضت حضرت امام خمینی
وی در پیدایش نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی را بررسی کرده است. تاکنون درباره اندیشه سیاسی آیت الله بروجردی و چگونگی تعامل ایشان با رژیم شاه، کتاب ها و مقالات متعددی نوشته شده، اما تبیین نقش ایشان در پیدایش نهضتِ منجر به انقلاب امام خمینی (ره) تلاش علمی نسبتاً نوی است. این نوشتار به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا سلوک سیاسی آیت الله بروجردی در دو بخش نظری و رفتاری در دهه ...
ساندی تایمزخبر داد:خوره ایران پاییز در تهران* مطلب ویژه
4 سال بیشتر نداشت ، همزمان با به سلطنت رسیدن الیزابت دوم ، ملکه فعلی انگلستان ، به عنوان فرزند ارشد وی به ولیعهدی انتخاب شدو اکنون در 68 سالگی با 64 سال ولیعهدی رکورددرا این پست درتاریخ است. مظفرالدین شاه قاجار با 50 سال ولیعهدی رتبه دوم را در اختیار دارد ، که گفته می شود با توجه به اینکه دوره سلطنت مظفرالدین شاه حدود 5 سال بود، احتمالا اگر ناصرالدین شاه کشته نمیشد،وی فرصت پادشاهی پیدا ...
چرا پوتین محبوب است؟
پایان دهنده جنگ سرد بود و اروپای مرکزی و شرقی را آزاد کرد. او اجازه داد تا آلمان متحد شود و راه را برای ایجاد دولت تازه استقلال یافته گشود؛ دولت هایی که در کنار یکدیگر اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل می دادند؛ اما درباره پوتین، او برداشت نادرستی از پیشرفت دارد. روسیه پس از 10 سال پیشرفت، وارد دوره ای از بحران شده، مگر آنکه سیستم اصلاح شود. با این حال، او آمادگی ایفای نقش به عنوان یک اصلاح طلب را ندارد ...
صادارت گاز ایران به پاکستان؛ در بن بست ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک تنش زای منطقه
ژئوپولیتیک و رقابت های ناسازگار پاکستان، همکاریهای آن کشور با ایران را تحت تاثیر قرار داده و تضعیف کرده است. نگاهی به مدل تحلیل ژئوپولیتیک پاکستان نشان می دهد که همکاریهای آن کشور با ایران در موضوعاتی مانند سازمان همکاری اسلامی، اکو، مسائل قومیتی، خط لوله گاز ایران- هند (انرژی) و گروه دی-8 جای می گیرد. اگرچه پاکستان به حفظ و نگهداری روابط دوستانه و صمیمانه با ایران به عنوان یکی از مهم ترین مولفه ها ...
برخی جاها مواد مخدر و سلاح را می شد مثل نان خرید
چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل [...] چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل مشرق – در قسمت قبل این نوشتار (که ترجمه ای است از سفرنامه ی فهمی هویدی به افغانستان طالبان در سال 1377 شمی با عنوان طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی! ) ماجرای چگونگی آغاز سفر نویسنده به افغانستان را خواندیم و ایراداتی که به او گرفته می شد تا از این سفر منصرف شود را مرور کردیم. همچنین دیدیم که نویسنده چطور خود را به پاکستان رساند و از آنجا چطور برای وارد شدن به افغانستان به سمت مرز حرکت کرد. ماجرای مواجه با اولین نیروی طالبان و آخرین نیروی طالبان هم ذکر شد. بخش دوم این خاطرات را با هم می خوانیم: حالا ما داخل یک دولت، در دلِ دولت پاکستان هستیم. روی نقشه اگر بخواهی حساب کنی، هنوز از پاکستان بیرون نرفته ایم، و هنوز داخل مرزهای آن هستیم. اما در حقیقت امر، داستان طور دیگری است. این نقطه که حدودا 55 کیلومتر را در بر می گیرد، در اصل تحت سلطه ی حقیقی حکومت پاکستان قرار ندارد. یک جورهایی می توانی بگویی یک منطقه آزاد است. مسئولین این منطقه و اداره کنندگان امورش، شیوخ مشهور قبایل باتان هستند که در دوطرف مرز (یعنی هم در پاکستان و هم در افغانستان) پراکنده اند و حضور دارند. از آنجا که این منطقه، منطقه ی آزاد است، به همین دلیل هرچه در پاکستان ممنوع است، در اینجا مجاز است. از تجارت سلاح گرفته تا تجارت مواد مخدر. از این بگذریم که اینجا، ایستگاه اصلی قاچاق به هر دو کشور است. این اطلاعات برای من تازه نبود، بیست سال پیش هم که در سفرم به افغانستان از اینجا دیدن کردم، مواد مخدر در پیاده رو هم فروخته می شد. سلاح هم –که بخشی از آن در همان منطقه تولید می شد- مثل نان در کنار جاده ها در دسترس بود! از همان جهت که این منطقه منطقه ای آزاد است، در طول سال های گذشته جریان برق را به صورت مجانی از حکومت پاکستان دریافت می کرد، آبش را هم از چاه های همان منطقه به دست می آورد. به دلیل فشار بحران اقتصادی ای که کشور به آن دچار بود، حکومت اسلام آباد تصمیم گرفت برای برقی که به این منطقه می داد، مبلغی را تعیین کند. این چیزی بود که موجب تحریک شیوخ قبائل بر علیه حکومت و اعلام شورش آنها شد. و بستن و حمله به راه های تجاری این منطقه یکی از نشانه های این شورش است و همین، چیزی بود که موجب شد نیروهای حکومتی در پیشاور، دیروز به ما اجازه عبور به طورخان را ندهند. در آن ساعات اولیه صبح، با وجود هیبت و هراس انگیز بودن کوه ها[ی سر به فلک کشیده]، جاده، آباد و آرامش بخش به نظر می رسید. شدت حرکت در آن زیاد بود و کاروان ماشین های پر از کالا، با سرعت کم و احتیاط از لبه های کوه در حرکت بودند. البته می ترسم کلمه پر ، نتواند منظور مرا برساند، چون ماشین های باری ای که من می دیدم در اصل در حکم یک سری تپه و کوه متحرک بودند، از بس که جنس در آن گذاشته بودند و ابعاد ماشین را (طولی و عرضی و ارتفاعی) بزرگ کرده بودند! دلیل مسئله این بود که هر کالای صنعتی و تولیدی ای که افغانستان چند میلیون نفری (که حالا بیش از بیست میلیون نفر جمعیت داشت) لازم داشت از طریق پاکستان وارد می شد، حالا یا خود پاکستان هم از خارج وارد کرده بود یا ساخت پاکستان بود. این مطلب نشانگر میزان سودی بود که اقتصاد پاکستان از ادامه ی به هم ریختگی اوضاع در افغانستان و توقف ماشین تولید (در همه ی زمینه ها) در آن کشور می برد. این مطلب تقریبا می توانست تأییدی باشد بر حرف برخی آدم های خبیث که می گویند سودی که پاکستان از جنگ در افغانستان می برد کمتر از استفاده ای که می خواهد در سایه ی صلح به آن برسد، نیست. این نکته هم از چشم آدم مخفی نمی ماند که وانت هایی که به افغانستان می رفتند جنس های صنعتی یا کنسرو بود، اما ماشین هایی که داشت از افغانستان برمی گشت یا آدم سوار کرده بود یا مواد خام بار زده بودند (یا چوب یا تولیدات کشاورزی، از قبیل انگور و سیب و انار) یا آنکه خالی بودند و آمده بودند تا از نو جنس بار زده و به افغانستان ببرند. *** وقتی چشم مان افتاد به لشگری از مگس ها که در هوا می چرخیدند، و سر و صدا و هیاهوی بلندی به گوشمان رسید، و حجم انبوهی از افراد پیاده را دیدیم، و پلیس لاغری را که داشت با عصایی بلند دختربچه ای را به جلو می راند، و دستفروش هایی که در دو طرف راه هرچه خوردنی و نوشیدنی که ممکن بود می فروختند، و ارزفروش هایی که برای جلب نظر، پشت میزهای چوبی بلندی نشسته بودند، دیگر آن موقع لازم نبود کسی خبرمان کند که حاجت روا شده و به طورخان رسیده ایم، دروازه ی ما برای ورود به امارت اسلامی افغانستان . در بین این چیزها، هیچ کدام برای من جدید به نظر نمی رسید. من خودم اهل کشوری بودم که با این قبیل تصاویر مأنوس بود، از مگس ها گرفته تا سر و صدای مردم و جمعیت عظیم آدم های پیاده، و حتی چوب پلیس و فحش هایش. چیزی که بیش از همه ی اینها در آن صحنه نظرم را جلب کرد، چیز دیگری بود که برای اولین بار در زندگی ام می دیدم: صف طولانی ای از بچه های کوچک به چشم می خورد که از پنجره ی ماشین، شبیه صف مورچه هایی بود که در سکوت روی زمین راه می رفتند و اول صف، که داخل خاک افغانستان بود (پشت پست بازرسی ای که چیزی نبود جز یک سری آهن که راه را قطع کرده بود) دیده نمی شد. آخر صف هم با حرکتی یکنواخت و آرام، جلوی چشم همه به سمت عمق اراضی پاکستان پیش می رفت. هر بچه ای روی دوشش یک تکه آهن گرفته بود. برخی آهن ها بزرگ تر یا بلندتر بودند و آنها را دو بچه، هن هن کنان و عرق ریزان، حمل می کردند. پرسیدم داستان چیست، گفتند این بچه ها برای برخی تاجران اجناس اسقاطی و قراضه کار می کنند. می گفتند این تاجرها توانسته بودند از طریق تجارت با بقایای سلاح های روسی خراب که بی صاحب در تمام افغانستان ریخته شده بود، ثروت های هنگفتی به جیب بزنند. چون جا به جایی صدها تانک و توپ سنگین سخت بود، این تجار تصمیم گرفته بودند آنها را به تکه های کوچک تقسیم کرده و بعد به داخل پاکستان قاچاق کنند و بعد آنها را بفروشند. این تکه ها در پاکستان ذوب، و برای مصارف دیگر به کار گرفته می شد. تعجبم وقتی بیشتر شد که فهمیدم این صف ها، از اوایل دهه ی نود میلادی به صورت منظم و مستمر ادامه دارد، چون حجم عظیمی از سلاح های شوروی خراب شده در خاک افغانستان وجود دارد. ممکن نبود به ذهن کسی خطور کند که آخر کار سلاح های شوروی که برای به زانو درآوردن و سرکوب افغان ها به آن کشور فرستاده شده بود به اینجا بکشد، هر چند این سرنوشت، بعد از سرنوشتی که خود اتحاد شوروی به آن دچار شد و ممکن نبود به ذهن بشری خطور کند، دیگر چندان عجیب به نظر نمی رسید. با نیشگون همراهم به خودم آمدم، تذکر داد نیامده ایم اینجا که بمانیم، آمده ایم که از اینجا رد شویم و داخل افغانستان برویم. حرفش را پذیرفتم. جلو راه افتاد و رفتیم به ساختمانی که در آن چند پلیس پاکستانی با هیکل های قشنگ و قامت های بلندشان نشسته بودند. کاری که باید می کردیم را انجام دادیم و بعد از پله پایین رفتیم و وارد اتاق دیگری شدیم. در آن اتاق خلایقی را دیدم که انگار ریش را با ترازو به مساوات بینشان تقسیم کرده بودند، و از چهره شان سرسختی و تندی پیدا بود. نمی توانستم در بینشان رئیس را از مرئوس تشخیص دهم، کما اینکه نمی توانستم کارمند را از ارباب رجوع تشخیص دهم. همراهم که متوجه حیرتم شده بود در گوشم گفت: اینها جماعت طالبان اند! آمدن از یک طبقه به طبقه ی دیگر، شبیه رفتن از عصری و زمانی به عصر و زمان دیگری بود. سریعا به کسانی که نشسته بودند سلام کرد، با تعجب نظرشان به سمتم جلب شد. خطوط چهره شان وقتی گذرنامه ام را دیدند و فهمیدند عرب و مسلمانم باز شد. سریعا آمدند به سمتم و با خوشحالی آشکاری شروع کردند به خوشامدگویی و دست دادن، انگار دوستانی باشیم که بعد از مدت ها دوری باز همدیگر را ببینیم. ناگهان با جوان های طالبان رو در رو شده بودم و این، باعث شوک و حیرتم شده بود، جوان هایی که از وقتی در افق افغانستان ظاهر شدند همه ی دنیا را به خود مشغول و مردم را حیران کرده اند. البته تعجب و شوکم خیلی طولانی شد، چون بعد از آنکه گذرنامه ی مرا مهر کردند یکی شان گذرنامه را به دستم داد و به فارسی گفت: خداحافظ حالا باید سریع می رفتیم سوار ماشین مان می شدیم تا به کابل برویم. انسان کلی عذاب می کشد تا به کابل برسد. وقتی هم به آنجا می رسد، شوکه می شود. و خیلی خوش شانس خواهد بود اگر بعد از مدتی ماندن در آنجا افسردگی نگیرد! به دلیل اینکه فرودگاه کابل تعطیل، و در تیررس سلاح های احمد شاه مسعود –فرمانده مخالف طالبان که در پایگاهی در 25 کیلومتری پایتخت مستقر است- قرار دارد، کسانی که می خواهند به کابل بیایند راهی ندارند جز آنکه از ماشین و راه های زمینی استفاده کنند. مشکل اینجاست که ماشین در دسترس است ولی آنچه راه خوانده می شود، اصلا اینطور نیست! اینکه یک راهی روی نقشه ترسیم شده باشد، لزوما به این معنی نیست که الان در عالم واقع هم بر روی زمین وجود داشته باشد! بله، در افغانستان، راه هایی قبل از سالهای جنگ داخلی وجود داشت، اما به طول انجامیدن 20 ساله ی جنگ موجب شد که دو طرف درگیر یعنی هم کمونیست ها و هم مجاهدین [1]، راه ها را اهدافی نظامی در نظر بگیرند که می شد با نابود کردن آنها جلوی حرکت دشمن را گرفت یا محاصره اش کرد. هیچ کدام از طرف های درگیری هم در انجام این کار کوتاهی نکردند! من گواهی می دهم که در این مأموریتشان پیروزی بزرگی به دست آوردند، شاید اصلا این نابود کردن راه های مواصلاتی، بزرگترین پیروزی طرف های درگیر بوده باشد! ضمنا به این دلیل که جریان بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! مسئله به همین جا ختم نمی شود، چرا که قسمت هایی از راه ها که از سر تصادف از آسیب خمپاره باران جسته، باران ها و سیل ها به سروقتش آمده و این هم همراه شده با اهمال و عدم صیانت از راه ها، از همین رو آنجا ها هم خود به خود و در سکوت، به سریال حفره های خمپاره باران ها پیوسته است! با توجه به مجموعه این دلایل، حالا راه ها هیچ نقشی ندارند جز آنکه به ماشین ها نشان دهند که در صحراهای وسیع افغانستان باید به کدام سمت برانند. در این وضعیت، عاقل کسی است که به جای حرکت بر روی این جاده، از کنارش حرکت کند و حرکت بر روی کوه و تپه ها را بر حرکت بر روی این جاده ترجیح دهد. بدشانس کسی که باور کند که این جاده است و از روی آن حرکت کند یا اینکه در برخی اوقات مجبور بشود از روی آن حرکت کند. البته در هر حال، هر دویشان قربانی این وضعیت اند. چون سفری که قاعدتا باید دو ساعت یا سه ساعت طول بکشد، حالا هشت یا حتی نُه ساعت به طول می انجامد. چون ماشین ها در این مسیر با سرعت متوسط بیست کیلومتر یا حتی احیانا ده یا حتی پنج کیلومتر در ساعت می رانند. حالا اگر این ماشین، یک وانت یا کامیون حامل اجناس باشد که دیگر باید با نهایت آهستگی و احتیاط و لاک پشتی حرکت کند! روی همین حساب، رسیدن از یک شهر به شهر دیگر، با مسافتی که بینشان هست سنجیده نمی شود [مثلا گفته نمی شود بین این شهر تا آن شهر 50 کیلومتر فاصله است] بلکه با ساعت هایی که مسافر باید بین این دو شهر در راه باشد سنجیده می شود. [مثلا گفته می شود از این شهر تا آن شهر 5 ساعت راه است!] مثلا فاصله بین طورخان (در مرز با پاکستان) تا کابل 300 کیلومتر است و در شرایط عادی، می تواند حداکثر طی سه ساعت طی شود، ولی در آن اوضاع که ما می خواستیم مسیر را طی کنیم، 12 ساعت طول کشید! و مجبور شدیم در بین راه، شب را در جلال آباد توقف کنیم و فردا صبحش باز به مسیرمان ادامه دهیم. عذاب راه فقط در سختی هایش و ساعت های طولانی که آدم باید در جاده باشد خلاصه نمی شود، بلکه خستگی و کوفتگی ای که آدم (از کثرت بالا و پایین رفتن ماشین و گیر کردنش و تکان های شدیدش در طول مسیر) به آن دچار می شود هم هست. مسئله ای که باعث می شود آدم وقتی به مقصد مورد نظرش می رسد بیشتر شبیه جسدی بی جان باشد! ممکن نیست بتوانی سختی راه و رنج هایش را بفهمی مگر اینکه اوضاع جغرافیایی افغانستان را بشناسی. شمال افغانستان منطقه ای دشتی است که عبارت است از دامنه ی کوه های پامیر و هندوکش. در جنوب غربی افغانستان هم منطقه ای دشتی که البته رود هلمند که از کوه های هندوکش جاری است به آن نفوذ می کند. اما وسط این دو، منطقه ای پر از بلندی هاست که دوسوم وسعت کشور را در بر می گیرد و امتداد بلندی های پامیر محسوب می شود که جغرافی دانان، آن را سقف دنیا نامیده اند و کوه های مشهور هیمالیا از آن منشعب می شود. شاخصه ی اساسی آن هم کوه های سر به فلک کشیده ی هندوکش است و شاخه های آن. ممکن نیست کسی بتواند این کوه ها را تخیل و تصور کند مگر وقتی که خودش با چشم آنها را ببیند و شدت هیبت و سرسختی ای که دارد را درک کند، کوه هایی که در برخی موارد ارتفاعشان به 7620 متر می رسد! تقدیرمان این بود که همین منطقه ی مرکزی کشور محل مورد نظر ما و هدف اولمان باشد. پایتخت کشور و مقر حکومت، کابل، در قلب همین منطقه واقع شده است، اگرچه قندهار (محل استقرار رهبر طالبان که به او امیرالمومنین می گویند) در ارتفاعات جنوبی واقع شده است. چیزی که در راه مابین پیشاور و طورخان دیده بودیم را باز در مسیرمان در فاصله ی طورخان و جلال آباد و حتی کابل مشاهده کردیم. ماشین های باری پُر و ماشین های سواری [اتوبوس یا مینی بوس های] رنگارنگ با پرچم های سیاهشان که خیال می کردند با آنها چشم زخم را از خود دور می کند، در برخی موارد هم راننده، یک میمون کوچک (که به آن نسناس میگویند) بالای ماشینش بسته است، شاید معتقد است خوش شانسی می آورد. البته تصویری که در این موضوع در افغانستان دیدیم از سه جهت با تصویری که در پاکستان دیدیم فرق دارد: جهت اول اوضاع بسیار وحشتناک و بد جاده هاست که به آن اشاره کردیم. دوم اینکه جاده های افغانستان هنوز در بین صحنه های نبرد قرار دارد و تانک ها و توپ های سوخته، بالای صخره ها و شن ها دیده می شوند و اتاقک ماشین ها در جای جای مسیر افتاده است. البته ساکنین و مسافران هم با این مسئله سازگاری پیدا کرده اند و مثلا اتاقک ماشین ها تبدیل شده به سایه بان هایی که در پناه آن در سایه بنشینند و گاهی هم این اتاقک ها تبدیل شده به مغازه های کوچکی که به ساکنین چادرها[ی آوارگان] جنس می فروشد. در مورد بقایای تانک ها و توپ ها هم بچه ها را می دیدم که رویش می پرند یا پشتش مخفی می شوند، آن هم در بین گله های بز و گوسفند که آنها هم در حرکت و پریدن روی این وسایل با بچه ها همراهی می کنند! سومین تفاوت بین مسیر در افغانستان و پاکستان هم خود را در شکل محل های استقرار آوارگان نشان می دهد. در طول سال های جنگ اوضاع شهرهای اصلی افغانستان به کلی بهم ریخت و برخی از ساکنین آنها ترجیح دادند برای پناه جویی به جنوب کشور بروند و سازمان های بین المللی در آغاز برای سرپناه یافتن آنها چادرهایی برپا کردند که در ادامه تبدیل شدند به خانه های فقیرانه ی آنها که بیشتر شبیه جعبه های گلی چیده شده کنار هم به نظر می رسند. این خانه ها بعد از آنکه ساکنینش به دیار خود برگشتند همچنان باقی ماند و تا الان هم برجاست و شاهدی است از آن دوره. تا وقتی به ورودی کابل نرسیده بودیم برخوردی با نیروهای طالبان نداشتیم. آنها، پنج تایشان برای استراحت کنار جاده نشسته بودند و چای سبز می نوشیدند و پشتشان یک وانت دوکابینه بود که پشتش مسلسل سبک کارگذاشته بودند. چون ماشین گرد و خاک گرفته بود و به جای اینکه پلاک داشته باشد، سلاح داشت، راننده سریعا فهمید که ماشین، ماشین حکومت است، فلذا به محض دیدنش ضبط ماشین را خاموش کرد و نوار کاست را به آرامی در جیبش گذاشت. آن موقع داشتیم به آوازهای زیبایی از یکی از مشهورترین خوانندگان زن افغان به نام نغمه گوش می کردیم که بعد از وارد شدن طالبان به کابل و ممنوع شدن آواز و موسیقی توسط آنان به پاکستان رفته بود. برایم تعریف کردند که صدای شیرین او و خواننده ی محبوب پشتون عبدالله مقری با نوار کاست هنوز در همه ی خانه ها پخش می شود، نوارهای کاست این دو هم در حجم عظیم از پاکستان به افغانستان قاچاق می شود. آواز نغمه که گوش می کردیم می گفت: آقای ملای من، به دادم برس. معشوقم تب کرده و منتظر دعایی است که تو برایش بنویسی، شاید جان را به تنش برگرداند! صحنه خالی از پارادوکس هم نبود، نغمه داشت با آواز مخاطب خودش ملا را صدا می کرد، و کمی بعد چند نفر از ملاهای طالبان در جاده پیدا شدند! [در زبان افغان ها، به نیروهای طالبان ملا هم گفته می شود.] ادامه دارد ... پی نوشت ها: 1- مجاهدین ، به نیروهای اسلام گرایی گفته می شد که با گرایش های سیاسی و بینشی مختلف، در دوران حکومت کمونیستی و حضور شبه اشغالگرانه ی ارتش سرخ شوروی در خاک افغانستان (از اواخر دهه ی 50 شمسی)، به عنوان جهاد ، شروع به جنگ با آنان کردند. در بین این نیروها، هم نیروهای دارای گرایش های بازترسیاسی دیده می شد و هم نیروهای اسلام گرای سنتی و هم برخی نیروهای سلفی. مجاهدین از احزاب و گروه های مختلفی تشکیل شده بود که پس از پیروزی بر کمونیست ها و اخراج شوروی از افغانستان در سال 92 نتوانستند بین خود به توافق برسند و جنگ داخلی بین خود آنان آغاز شد که در نهایت موجب به وجود آمدن حرکت طالبان و شکست همه ی مجاهدین از این حرکت تازه تأسیس گردید. از سران مجاهدین می توان به احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، عبدرب الرسول سیاف و شهید عبدالعلی مزاری نام برد. قسمت های قبل: مقدمه قسمت 1 Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
نگاهی به آثار هنری وتاریخی موزه ویکتوریا و آلبرت بازدید مجازی از موزه ملکه ویکتوریا و آلبرت
بزرگ و چوبی در حال دریدن یک سرباز در تالار آثار هنر، اشاره کرد. گفتنی است این موزه دارای بخشی اختصاصی متعلق به هنر ایرانی است که در طبقه اول آن قرار دارد. تابلوی نفیسی از زنان قاجار متعلق به دوره فتحعلیشاه ، پارچه ابریشمی با قدمت پانصد سال که در حدود سال 1600 میلادی در ایران بافته شده، تصویر نادر شاه افشار که در سال 1740 میلادی در اصفهان توسط محمد رضا هندی کشیده شده، قالی اردبیل، کوزه ...
نقش جنبش دانشجویی در تحقق اقتصاد مقاومتی-بخش دوم
....این طرح که ابتدا با بی میلی مسئولین مواجه شده بود،پس از پیگیری ها و مطالبه گری های این تشکل(که البته دیگر تشکل ها نیز به آن پیوسته بودند) رفته رفته در کشور این طرح پذیرفته شد و الان جمهوری اسلامی با چند کشور معدود(مانند چین و روسیه و...) با این روش تجارت می کند. چند نکته مهم پیرامون مسئله مطالبه گری 1) نباید نا امید شد: متاسفانه مسئله ناامیدی یکی از اساسی ترین آفات اقدامات ...
ملاحظات در تجهیز کتابخانه های کشور - از همه ناشران کتاب می خریم
سیب هم می خورید. * یعنی ما هنوز در نقطه پیش از صفر هستیم که باید به جامعه ثابت کنیم، نیازمند مطالعه کتاب است. این اتفاق قبلا افتاده است. معتقدم این اتفاق و اثبات نیازمندی در سال های ابتدایی انقلاب رخ داده و تیراژ کتاب به 50 هزار و 60 هزار نسخه رسید. برای این که مردم می دیدند رهبران انقلاب و شخصیت های اصلی این انقلاب مانند، مطهری، بهشتی، شریعتی، جلال آل احمد و ... همه اهل کتاب ...
برای رشد اقتصاد فردی با مشخصات ظریف می خواهیم
طولانی تر باشد، هزینه های آن سخت تر می شود. اگر کوتاه شود، باوجودی که هزینه دارد، اما روی ریل می افتیم و می توانیم شغل ایجاد کنیم.اگر نتوانیم این کار را انجام بدهیم، به عنوان کارشناس اقتصادی می توانم بگویم، نه تنها رشد اقتصادی قابل توجه نخواهیم داشت، بلکه حتی عددهایی که از رشد می گویند دور از انتظار خواهد بود. با او درباره اقتصاد ایران،شرایط امروز و فردای ایران گفت وگو کرده ایم.آقای بهکیش دکتری خود در ...