سایر منابع:
سایر خبرها
قتل معمایی دختر جوان در خانه مجردی اش / پدر با جسد دخترش روبرو شد
رسیدگی به این پرونده از یک سال قبل با مرگ مشکوک دختر 30 ساله ای به نام گیلدا در خانه مجردی اش در غرب تهران آغاز شد . پدر وی که با پلیس تماس گرفته بود گفت :دخترم مدتی است به تنهایی در خانه مجردی اش زندگی می کند .دیروز چند بار با او تماس گرفتم اما پاسخ نداد .من که نگران شده بودم مقابل در رفتم و با کلید یدک در را باز کردم و با جسد دخترم روبه رو شدم. با این تماس ماموران به خانه ...
گفت وگو با همرزم شهید جواد نجیبیان/ درآمدش را صرف قرآن آموزی دوستانش می کرد
دوچرخه تعمیر می کرد، سنش کمتر هم بود. بعد از انقلاب و خصوصاً شروع دفاع مقدس، بیشتر وقت شهید نجیبیان در بسیج و سپس سپاه می گذشت و دیگر آن طور که باید در دوچرخه سازی کار نمی کرد. چطور جوانی بود؟ بسیار مذهبی و با معلومات بالای سیاسی روز بود. اصلاً به او نمی خورد که نوجوان باشد. همان طور که در کتاب خاطراتش هم آورده ام، عمده درآمدش در دوچرخه سازی را صرف تشویق جوان تر ها به شرکت در کلاس ...
طلاق به خاطر قرمه سبزی
صبح آخرین روزهای پاییز بود و مثل همیشه دادگاه خانواده پر از مراجعه کنندگان پیر و جوان؛ در این میان پسر جوانی روی صندلی نشسته بود. او یا با موهایش بازی می کرد و یا ناخن هایش را می جوید همسرش نیز نگاهی معنادار به او می کرد و گاهی نیز از سر افسوس سری تکان می داد. دقایقی بعد [...]
نامادری، دلیل فرار دختر جوان از خانه
رزیتا دختری جوان است که به خاطر فرار از خانه و داشتن مواد مخدر بازداشت شده و این دومین بار است که دستگیر می شود. او از زندگی اش می گوید: چرا معتاد شدی؟ اولش برای کم کردن ناراحتی بود اما بعد گرفتار شدم. از چند سالگی مواد می کشی؟ از 16 سالگی معتاد شدم. قبلش سیگار هم نمی کشیدم. چرا؟ مادرم را که از دست دادم روزهای بدی را ...
نیوشا ضیغمی طلاقش را در اینستاگرام علنی کرد | رونمایی نیوشا ضیغمی از مهر طلاق شناسنامه اش
دختر روستایی شمالی را ایفا کرد. صحبتهای نیوشا ضیغمی وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح می داد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر! وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد ...
خاطرات الرجال
...، حتی پدرم دستور داد فوری برایم دختر پیدا کنند. عرض کردم: روشن را که دختر اول بود ندیدم، ولی فیروزه، دختر دومی را دیده بودم. فرمودند: به هر حال برو فکر کن. 55.4.22 مجلس سنا یا محفل خاله بازی راجع به سناتورهای انتصابی عرایضی کردم. فرمودند: متأسفانه چهره های تازه ای نمی توانیم بیاوریم. مگر یکی دو نفر، چون جا و محل نداریم و این شاخ شکسته های موجود در ذمه ما و گردن ما هستند. عرض کردم ...
ارزش جانبازی ام بالاتر از مدال های ورزشی است
استعدادیابی که زدم آقای نکاحی گفتند پنجه عالی آفرین. از آنجا به بعد یک سال مداوم تمرین کردم و نخستین بار با تیم مخابرات خراسان در رقابت های لیگ دسته اول شرکت کردم. سال بعد هم با این تیم بودم تا اینکه آقای هادی رضایی سرمربی تیم ملی بازی من را در مشهد دید و راه و چاه را برای رسیدن به مراحل بالاتر نشانم داد. از تیم ملی جوانان به امید رسیدم و بعد تیم ملی ب و در حال حاضر نیز عضو تیم ملی بزرگسالان هستم. ...
می گفت ببینید حاج قاسم چه عظمتی دارد آدم باید اینطور بدرقه شود
بتواند نبودن هایش را در ساعات دیگر جبران کند. در همان شب های اغتشاشات سال 1401 یک شب دیر به خانه آمد. تا به منزل رسید، دخترم دوید و گفت بابا شما به من قول داده بودید برایم خوراکی بخرید چرا نخریدید؟ خستگی در چهره اش موج می زد. پا درد داشت، اما گفت الان می روم و می خرم. گفتم اسماعیل جان گوش به حرف بچه نده، نمیخواد بری! گفت نه من قول داده ام. بعد رفت بیرون از خانه و آنقدر گشت تا ...
همسرم بی لباس و مرد غریبه در توالت مخفی بود / زنم زنده ماند آزاد شوم او را می کشم!
نرفته و در خانه بوده است این موضوع شک مرا بیشتر برانگیخت تا اینکه چند روز بعد بار دیگر با همسرم تماس گرفتم و او مدعی شد در محل کارش است. ولی من حرفش را باور نکردم و سرزده به خانه برگشتم و او را در شرایط نامناسب دیدم. من همه جای خانه را گشتم اما چیز مشکوکی پیدا نکردم و از همسرم خواستم با هم بیرون برویم .اما همسرم دستپاچه بود و دوبار به سرویس بهداشتی رفت .من که مشکوک شده بودم همان موقع با باجناقم تماس ...
افشای راز تعرض به زن جوان زیر عمل جراحی
.... انکار تجاوز وقتی آرش احضار شد ادعا کرد گفته های همسر شهره اشتباه است و او قصد دارد اخاذی کند. این مرد گفت: من شهره را نمی شناسم و نمی دانم چرا چنین اتهامی به من وارد شده است. شماره تلفنی که ادعا می شود متعلق به من است نیز به من ربطی ندارد و پیام ها را من به زن جوان نداده ام. ناگفته های دختر مقتول این در حالی بود که دختر شهره رازی را درباره مادرش فاش کرد. او ...
با پاداش هانگژو یک ماشین می خرم!
هیچ زمان خالی ندارم. در اوقات فراغت فقط می خوابم تا برای تمرین آماده باشم! حالا هم دانشجوی سال آخر کارشناسی رشته تربیت بدنی دانشگاه اصفهان هستم. مسئولان دانشگاه از من خیلی حمایت کرده و کمکم کردند. استادان در نبودنم همکاری داشتند. رئیس دانشکده نیز در این زمینه همکاری کرد. صبح تا ظهر دانشگاه هستم، ظهر از همانجا به تمرین می روم و شب که می رسم، فقط می خوابم! فیلم و سریال هم نمی بینی؟ ...
برای المپیک سلاح خریدم اما به دستم نرسید/ حمایت ها به گرفتن عکس یادگاری ختم شد+ فیلم
کشورم کسب افتخار کنم. مهم ترین اتفاقی که در این سال ها رقم خورد چه بود؟ الان 12 سال است که عضو ثابت تیم ملی هستم، در این مدت اتفاقات و مسابقات مختلفی را تجربه کردم اما شاید کسب 2 سهمیه المپیک و اینکه تنها دختر ایرانی هستم که فینال رشته سه وضعیت این بازی ها را تجربه کرده بیش از سایر اتفاقات برایم اهمیت دارد. البته در بازی های آسیایی هم در بین معدود دختران ایرانی هستم که طلایی ...
پاپوش سیاه برای سرقت 4 میلیاردی از مرد تاجر
برای او پاپوش درست کردی؟ من می دانستم اگر به شوهرم پیشنهاد بدهم از خانه احسان سرقت کنیم، او قبول نمی کند، به همین دلیل به دنبال نقشه ای بودم که او را راضی کنم. در نهایت به دروغ به شوهرم گفتم احسان به من تجاوز کرده است. به شوهرم گفتم مدتی قبل که به خانه احسان رفته بودم، همسرش در خانه نبود و او به زور مرا آزار و اذیت کرد. بعد هم گفتم تصمیم داشتم این راز را پنهان کنم، اما الان دچار مشکل روحی و ...
وحشی گری به توان سکوت
شده اند. زندگی ما در محوطه بیمارستان در بحبوحه بمباران و حمله های اسرائیلی ها، تجربه واقعا تلخ و وحشتناکی بود. این طور به نظر می رسید که هرلحظه باید منتظر مرگ باشیم. همه در بیمارستان در ترس و وحشت بودند. من با خواهر بزرگ ترم که 16 سال سن دارد، در راهروهای طبقه بالایی بیمارستان با شمار دیگری از زنان می خوابیدیم. پدر و برادرم نیز در طبقه همکف بیمارستان با دیگر مردان بودند و آن ...
هنگام تعرض به دختر جوان شیشه کشیده بودم، نمی دانستم چه کار می کنم
آن روز هم مواد مصرف کردم و آن کار را کردم. پشیمانم، نفهمی کردم. *پدر و مادرت بعد از جدایی چه کردند؟ هیچ کدام ازدواج نکردند و پدرم هم سال 93 سکته کرد و فوت شد. *آیا تا به حال تصمیم به ازدواج گرفته ای؟ گویا اخیراً نامزد کرده ای. بله، نامزد دارم اما چند باری به خاطر سوابقم به دخترهای مورد علاقه ام نرسیدم. *الآن چرا استرس داری؟ از دیدن ...
پایان شرارت های گرگ پایتخت
دخالت نکن. او هم دخالتی نکرد. بعد با تهدید او را سوار موتورسیکلتم کرده و به پارکی در همان حوالی بردم. می خواستم به او تجاوز کنم که دختر جوان خیلی التماس کرد که او را رها کنم و حتی گفت حاضر است که طلا و سکه به من بدهد. اما من نگرفتم، بعد هم او را دوباره سوار موتورم کردم و به محل کارش رساندم. سه شب بود که نخوابیده بودم. شب قبل هم مشروب و شیشه و قرص را با هم مصرف کرده بودم و اصلاً متوجه نمی ...
مرد معتاد دختر 2 ساله اش را فروخت
در حالی که به خاطر تاهل خواستگارم به هیچ وجه دوست نداشتم زندگی مشترک را در کنار او آغاز کنم اما مقاومت هایم بی فایده بود و بعد از گذشت چند روز از مراسم عقدکنان پا به خانه شوهرم گذاشتم ولی او برای من شرط گذاشته بود که برایش مواد مخدر تهیه کنم در غیر این صورت مخارج زندگی ام را نمی داد. من هم در طول 2 سال اول زندگی مشترک مشکل خاصی نداشتم و همسرم نیز بیشتر روزها را در کنار همسر اولش سپری ...
التماس های دخترجوان را نمی شنیدم!
در پرونده ام. چند سال قبل هم با دختری دوست بودم و بعد ازمدتی تصمیم گرفتم با او تمام کنم اما او ازمن به اتهام آدم ربایی شکایت کرد که این اتهام دردادگاه به رابطه نامشروع تبدیل شد و شلاق خوردم. برگردیم به آخرین جرمی که مرتکب شدی. دختر جوان را می شناختی؟ نه. روز حادثه در شمال تهران درحال پرسه زنی بودم که او را دیدم. سمتش رفتم و گفتم سوار شو که به سمت پیرمردی رفت. به پیرمرد گفتم قضیه ...
گفتگو با 2 سارق موتورسیکلت در مشهد | آزاد شوم، مجبورم دوباره همین کار را ادامه دهم
...> زنم که طلاق گرفت مقداری از آن را گرفت. بعد هم باقی اش را توی خانه از من دزدیدند. تو که گفتی توی عقدی؟ این زن دومم است. از قبلی دو تا بچه دارم که با مادرشان هستند. در ادامه حتما بخوانید 13 سرقت از خانه هایی با در های نیمه باز در مشهد | سارقان دستگیر شدند آزاد شوم از ناچاری دوباره همین کار را می کنم اسمت چیست و چند ساله هستی؟ مصطفی هستم، متولد ...
دعوای نیابتی رسانه های حامی دولت و دستگاه قضا
خیابان های همین شهر دستگیر شده: این مرد خبیث و شیطان صفت تاکنون 19 بار به جرم دزدی، مواد مخدر و تجاوز به عنف بازداشت و سپس آزاد شده است! پرسش این است که چرا آزاد کنندگان او بعد از 19 بار بازداشت بار دیگر به آزادی او رای داده و با کدام مجوز قانونی و شرعی این گرگ درنده را در کوچه و خیابان به جان زنان و دختران و نوامیس مردم انداخته اند؟!...باید برای مسئولان محترم قضائی و مردم مشخص شود علت آزاد سازی مجرم ...
وودی آلن: هرگز از خواندن لذت نمی بردم
وقت درباره اش چیزی نمی خوانم. اوایل دهه 1990 وقتی به دلیل شروع رابطه خود با سون یی همسرتان مورد انتقاد قرار گرفتید، آیا از همه اینها مصون بودید؟ آیا از آن سروصداها بی خبر بودید؟ من مصون بودم، بله بودم. می توانید ببینید که من درست همین طور کار کردم، بی کم و کاست. در تمام آن سال ها فیلم می ساختم و با همان سرعت قبل آنها را می ساختم. من اینطوری خوبم، بسیار منضبط و بسیار چندوجهی هستم. ...
مرد مشهدی دخترش را فروخت ! / زنش به کلانتری پناه برد !
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن 25 ساله ای است که مدعی بود شوهر معتادش دختر او را به خانواده دیگری فروخته است و حالا او برای یافتن فرزند خردسالش تلاش می کند. این زن جوان درباره این ماجرای تلخ و سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن [...]
شیطان پایتخت: قبلاً 19 بار دستگیر شده بودم!
هم مدتی زندان بودم و 90 ضربه هم شلاق خوردم. چرا سال 94 دختر جوان را ربودی؟ با دختر جوانی دوست بودم، اما او از من جدا شد و من شکست عشقی خوردم و آن روز می خواستم با او صحبت کنم، اما قبول نکرد که تصمیم گرفتم به زور با خودم ببرم و آزار و اذیتش کنم. هیچ کدام از 9 موردی که دستگیر شده ام به خاطر تجاوز نبوده است. به نظرت 9 بار سابقه کم است؟ نه، اشتباه کردم و ...
سرگذشت تلخ دختر 20 ساله ای که به تله پسران هوسران افتاد
در فضای مجازی با قادر آشنا شدم. رفتار و گفتار محبت آمیز قادر روح و روانم را تسخیر کرد و این بار با پای خودم به خانه قادر رفتم اما صحنه ای مرا دچار حیرت کرد که خواهر و برادرزن قادر نیز آن جا بودند و کاملا عادی با من برخورد کردند به طوری که حتی پذیرایی هم شدم ولی چند روز بعد چهره دیگر قادر نمایان شد. او جوانی پرخاشگر و عصبی بود و مرا وادار به رفتارهای شرم آوری می کرد که خودم خجالت می کشیدم. ...
سرگذشت ما از سر گذشتن است
، درسم را ادامه بدهم. با وجود اینکه آن ها شهرکرد زندگی می کردند و من قم بودم، اما زیاد به من سر می زدند. گاهی اوقات 7 صبح بود زنگ در خانه به صدا در می آمد و از آیفون می دیدم پدرم پشت در است و من خیلی خوشحال می شدم، می گفتم شما کی راه افتادید؟ می گفت 4 صبح دلتنگ شما شدم و آمدم تو و نوه ام را ببینم و بعد از زیارت حرم حضرت معصومه(س) به شهرکرد برگردم، چون مادرش خیلی به او وابسته ...
دلیل برکناری رییس ورزش و جوانان کهگیلویه چه بود؟
...: اگر سالن را ترک می کردم، مردم به نظام بدبین می شدند، ماندم و قربانی شدم! آقای رمضانی! درباره اتفاقات رخ داده صحبت کنید. من دوباره بیمارستان هستم. الان دو روز است که می روم سِرُم می زنم. چرا با آبرویم بازی کردند ؟ فشار عصبی باعث شده به این روز بیفتم. من متولی ورزش بودم. این مسابقات را هم خودمان در شهرستان کهگیلویه برگزار کردیم . به دعوت مربی تکواندو به سالن این مسابقات رفتم و دیدم چند تا دختربچه بدون روسری هستند. همان اول تذکر دادم، اما خانواده ها حضور داشتند و اگر سالن را ترک می کردم خانواده ها به دنبالم می آمدند و هیاهویی راه می افتاد پس در آنجا ماندم. با توجه به اینکه رییس اداره ورزش بودم و نمی خواستم ارزش ها و انقلاب زیر سوال برود و خانواده ها اعتراض شان به خیابان کشیده نشود، ماندم. خودم را قربانی کردم و جوایز را دادم. در فینال هم همه روسری ب ...
شباهت عجیب و باورنکردنی علی زندوکیلی و برادرش! + عکس
که از نام خانوادگی ام بر می آید من از نوادگان نسل هفتم کریم خان زند هستم که از لرستان بخاطر علاقه اش به شیراز آمد و آنجا را پایتخت ایران کرد وکیلی از سال 1368 وقتی سه ساله بودم زمانی که دوستان هنرمند پدرم می دیدند که با قابلمه و دبه مدام ریتم می گیرم به پدرم پیشنهاد دادند برایم تنبک بخرد. او هم خیلی زود اینکار را انجام داد و فضایی برایم ایجاد کرد که به شکل جدی به موسیقی ...
لاله صبوری: می توانستم در آمریکا بمانم ولی منصرف شدم | نمی توانم آن جا زندگی کنم | هیچ وقت از ایران ...
اصلا به بازیگری علاقه نداشتم، دلم می خواست نویسنده شوم. در دانشگاه رشته ادبیات نمایشی خواندم و در دوران دانشجویی چند نمایشنامه و فیلمنامه نوشتم ولی کسی کارهایم را تحویل نمی گرفت؛ من هم باید پول درمی آوردم برای همین ناخواسته وارد حرفه بازیگری شدم. اما این را هم اضافه کنم در همه این سال ها در کنار بازیگری نویسندگی هم کرده ام. در دوره دانشجویی که ناچار شدم بازیگری کنم، رامین ناصرنصیر یکی از ...
هیچوقت از مجروح بودن ناله و شکوه نکرد
شکوه نمی کرد. چند روز مانده به شهادتش، نوبت واکسن نوه مان بود. حسین گفت برای یادواره شهدا به مشهد می رود. قرار بود بعد از اینکه واکسن نوه ام را زدیم به او ملحق شویم. دقیقاً روزی که حاج حسین تشییع شد، من بلیط مشهد داشتم. حاج حسین و دخترم زهرا رفته بودند مشهد و من در زاهدان بودم. وقتی خبر رسید که حال حاجی بد شده است، من از زاهدان به مشهد رفتم. حسین ماسک اکسیژن داشت و به محض اینکه مرا دید، گفت چیزی ...
زندگی عجیب دختر تاریخ ساز/ از بیهوشی در تمرین تا بی پولی در ترکیه
سختی هایی که کشیدید چه نظری دارند؟ من خیلی از سختی هایی که می کشم را به آنها نمی گویم. چون همیشه نگران من هستند و دو، سه سال بعد تعریف می کنم که چه اتفاقاتی برای من رخ داده است. شاید بچه بودم این شخصیت را در من نمی دیدند که تا این اندازه مقاومت دارم اما الان همه آنها به این مسئله اعتقاد دارند که روحیه تسلیم نشدن من جای تحسین دارد. خواهر دوقلو دارید، از لحاظ شخصیتی متفاوت هستید ...