سایر منابع:
سایر خبرها
روایت هشت شهید مدافع امنیت و فتنه
ماحصل روزهایی است که ما چندنفر، تلخ ترین و شیرین ترین روزهای کاری مان را سپری کردیم؛ روزهایی که از ته دل خندیدیم و با تمام وجود اشک ریختیم، من جلوی دوربین و بچه ها، پشت دوربین. در بخشی از این کتاب می خوانیم: او برای ما کمتر از مادر نبود و ما هیچ وقت جای خالی مادرمان را حس نکردیم؛ اما به هرحال، بار سنگینی روی دوش پدرم بود. شرایطی که الان بعد از شهادت آقا پرویز درک می کنم. ...
می گفت ببینید حاج قاسم چه عظمتی دارد آدم باید اینطور بدرقه شود
خواست به مأموریت برود، به مادرم می گفت زن عمو من دارم می روم، خانه و اهل خانه ام را به خدا و شما می سپارم. مراقب بچه ها باش که دلتنگی نکنند. من تازه پدرم را از دست داده بودم. بعد از مرگ پدرم اسماعیل خیلی پشت و پناهم بود. واقعاً کوه بود. در مأموریت های اسماعیل یا مادرم می آمد پیش ما یا ما به خانه شان می رفتیم. مادرم هم خیلی همراه من بود و کمک حالم می شد و هوای مرا داشت ...
همیشه در همه جا پشتیبان انقلاب و امام باشید
باایمان و باتقوی باشید؛ پس همیشه باتقوی باشید و به دوستان و آشنایان خود بگویید که تقوی را فراموش نکنید. همیشه در همه جا پشتیبان انقلاب و امام باشید. پدرم و مادرم من راه خود را انتخاب کردم هدف مشخص است و هدف این است که به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت برسم و برایم دعا کنید تا به آرزویم برسم. پدر و مادر عزیزم من را حلال کنید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته انتهای پیام/ ...
روایت های کوتاه یک خادم الشهدا از سندِ افتخارِ مردانِ خانواده اش
فوت کرد و در تکیه بروجردی ها (درب کوشک ) تخت فولاد به خاک سپرده شد، نام فامیلی ما طبق قاعده آن زمان در شناسنامه از نام فامیلی مادربزرگم که امینی بوده، گرفته شده است و پس از مدتی عموی پدر با مادربزرگم (مادرِ پدرم) ازدواج می کند و علی باقری حاصل این ازدواج است. بابا می گفت: علی نه اهل درس و مدرسه بود و نه اهل کار کردن، سر کار هم که می رفت یک مدت می رفت و یک مدت نمی رفت، این طور که پدر ...
تکاوری که عاشق حراست از مرز های کشورش بود
و رفتنش هم باعث افتخار والدینم شد. آماده برای شهادت تقریباً شش ماه قبل از شهادتش بود که در سالروز تولد پدرم، کیک گرفته و به خانه او رفته بود تا برایش تولد بگیرد. پدرم از این کار آقاجواد خیلی خوشحال شده بود. چند وقتی بود که بیشتر از قبل هوای پدر و مادر را داشت. هر کجا که می رفت آن ها را با خود می برد. سه ماه قبل از شهادتش پدر و مادرم را به مریوان برده بود. مادرم می گوید گفتیم ...
شهید نَنه سی ام من ؛ آمده ام تا مادری کنم
بسیجی داوطلب به جبهه رفت. در روستا تعدادی از خانواده ها با رفتن فرزندان خود به جبهه موافق نبودند و بعد از رفتن به جبهه به دنبالش رفته و او را بر می گرداندند ولی وقتی برادرم محمد شبانه به جبهه رفت پدر و مادرم هیچ وقت دنبالش نرفتند تا او را منصرف کنند. علیرضا ملکی در حالی که دستی به عکس برادرش می کشد و نگاهش می کند، ادامه می دهد: محمد ما در سال 1365، سه ماه بعد از اعزام به جبهه ...
معاوضه دختر 14 ساله با مواد مخدر
زن 24 ساله درباره سرگذشت تاسف بار خود گفت: 10 سال قبل زمانی که 14 سال بیشتر نداشتم پدر معتادم مرا به عقد مردی درآورد که همسر و 2 فرزند خردسال داشت. من که در 2 سالگی مادرم را در یک سانحه تصادف از دست داده بودم، نمی توانستم در برابر خواسته پدرم مقاومت کنم چرا که 3 خواهر دیگرم نیز ازدواج کرده بودند و من هم باید به خانه بخت می رفتم اما هیچ کس را نداشتم تا با او درد دل کنم یا برای رهایی از این شرایط ...
خدا پشتیبان فرزندانم است
انگیزه ای باعث شد تا بانوی خیر مازنی دست به چنین کاری بزند، موضوع گزارش ماست. مامان فوزیه انگار برایش غریبه نیستی و او سال هاست تو را می شناسد. از دهانش مامان جان نمی افتد؛ خاص مادران ایرانی که همه فرزندان این آب و خاک را چون بچه هایشان دوست دارند. ساکن شهر سیمرغ است؛ شهری در نزدیکی بابل. خودش آن را کیاکلا می نامد؛ گویا اسم قدیمی شهر سیمرغ این بوده است. بابایی خانه باصفایی دارد ...
برادران شهیدی که به دست کومله سوزانده شدند/ رشادت مادر شهید در مواجهه با پیکر فرزندان
داد با 15 تیری که به سینه اش خالی کردند به شهادت رسید. مادرم وقتی پیکر عباس را شست گفت سلام من را به رسول خدا برسان تو هم مثل حضرت عباس برادرت را همراهی کردی و از پیامبر بخواه این هدیه ناقابل را قبول کند. همه تن برادرانم تاول تاول شده بود، چون برادرانم را با آب جوش سوزانده بودند. مادرم می گفت کرم و تاول همه بدنشان را گرفته بود. مادر ابتدا خودش در قبر خوابید و سپس یکی یکی بچه ها را در قبر گذاشت. ...
افشای راز تعرض به زن جوان زیر عمل جراحی
.... او برای جراحی بینی اش به بیمارستان رفته بود که به دلیل استرس قبل از عمل جراحی جانش را از دست داد. من در شوک مرگ همسرم بودم که پزشک جراح همسرم گفت بینی همسرم به دلیل شکستگی باید تحت عمل جراحی قرار می گرفت. افشای راز تعرض این مرد گفت: در سال هایی که با همسرم زندگی کرده بودم اصلاً متوجه نشده بودم که ضربه ای به صورتش خورده و او هم اصلاً اعتراضی بابت درد یا اینکه بینی اش به جایی ...
اعتراف پدر به قتل دختر 21ساله اش / او جهیزیه اش را بدون اطلاع من به خانه مردی که ادعا می کرد با او ...
مرد میانسال گفت: ساعاتی قبل دخترم را به قتل رساندم و بعد از آن به خانه خودم رفتم و ماجرا را به همسرم گفتم. او هم از من خواست خودم را به پلیس معرفی کنم و به همین دلیل به اینجا آمده ام.با اعتراف مرد میانسال، موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت و کارآگاهان اداره دهم [...]
شب قبل از شهادتش گفت دلم برای گلزار شهدا تنگ شده
...: من و شهید نسبت فامیلی دوری با هم داشتیم و من قبل از ازدواج دو بار بیشتر ایشان را ندیده بودم. مادر آقا سجاد به واسطه یکی از اقوام مشترک از من خواستگاری کردند که با اصرار پدر و مادرم بر حسب شناختی که داشتند مرا برای جلسه اول خواستگاری راضی کردند. بعد از صحبت های اولیه پذیرفتم. ما 28 اردیبهشت 1398 عقد و دو ماه بعد یعنی در 16 تیر همان سال مراسم عروسی مان را برگزار کردیم. برای من هیچ وقت جنبه سخت ...
مرد مشهدی دخترش را فروخت ! / زنش به کلانتری پناه برد !
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن 25 ساله ای است که مدعی بود شوهر معتادش دختر او را به خانواده دیگری فروخته است و حالا او برای یافتن فرزند خردسالش تلاش می کند. این زن جوان درباره این ماجرای تلخ و سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن [...]
وحشی گری به توان سکوت
ها آنجا می خوابیدند. وقتِ شب، ترسناک ترین لحظه برای من بود. رژیم صهیونیستی بمباران های زیادی را در شب انجام می دهد و چون در شب سکوت حاکم است، بمباران های رژیم صهیونیستی صدای زیادی ایجاد می کند و نزدیک به نظر می رسد. تماشای مرگ یک انسان مادر و پدر من از یکدیگر جدا شده اند. وقتی جنگ آغاز شد، من با پدرم بودم. خانه مادرم هم بمباران و او مجبور شد به خانه یکی از ...
زن مازندرانی ارثیه 5 میلیاردی خود را بخشید | همه فرزندانم مستاجر هستند اما...
که مادرتان زمین را به شما نبخشید؟ او هم جواب داد مادرم ما را مستقل بار آورده است. ما از بچگی روی پای خودمان بودیم و همراه پدر و مادر. هیچ وقت هم چشم داشتنی به مال آنها نداشته و نداریم. این کار مادرم کمک زیادی به مردم آُسیب دیده می کند. بیشتر بخوانید: خانه ای به وسعت یک دنیا
مایه سربلندی مادرتان باشید
.... از پدر و مادر عزیزم می خواهم صبر پیشه کنند؛ اجر قربانی خود را با جزع وفزع زائل نکنند. بزرگواران شما را هم به تقوی الهی سفارش می کنم. پدرم مواظب مادرم باش... بیشتر به امور اخروی بپرداز که مایه چشم روشنی خانواده مایی. این کمترین، نتوانست فرزند خوبی برای شما باشد، اما اگر توفیق شهادت یافتم، شفاعت را برایتان قول می دهم به شرطی که شما نیز کمک کنید. نه نه جان خیلی ...
ستاره پرحاشیه لیگ برتری: از همسرم جدا نشده ام!
کایل واکر ستاره منچسترسیتی هفته گذشته در جلسه قانونی با لورین گودمن، مادر فرزندش حضور یافت. منابع گفتند که او با همسرش آنی 30 ساله درگیر شده و مدتی را دور از خانه گذرانده است. اما کایل 33 ساله در خارج از عمارت چشایر خود به نشریه سان گفت: ما از هم جدا نشدیم. من اینجا در خانه ام هستم، اینطور نیست؟ لورین 32 ساله که اینفلوئنسر اینستاگرامی است، اخیرا دومین فرزند خود را به دنیا آورد. او نام ...
قتل دختر جوان به دست پدر عصبانی در جنوب تهران
خانه رفتم و موضوع را با همسرم درمیان گذاشت و بعد با او راهی کلانتری شدم تا اسرار قتل را فاش کنم. این مرد پس از اعتراف به قتل بازداشت شد و تحقیقات از او ادامه دارد. منبع: همشهری بیشتر بخوانید قتل و شکنجه دختر 6 ساله توسط مادر سنگدلش | جزئیات قتل بهار کوچولو در دادگاه قتل هولناک دختر 16 ساله به دست پدر/ کشف جسد غرق شده در سد سردشت قتل هولناک دختر 16 ساله سردشتی به دست پدرش اقدام تکان دهنده یک مرد در رابطه با دختر 8ساله اش ...
جاذبه های رفتاری پدر رهبر انقلاب از زبان سیدعلی خامنه ای
آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره پدر بزرگوارشان اینگونه نقل می کنند پدرم عالم دینی بود... مرد ساکت و آرام و کم حرفی بود که این تاثیرات دوران طولانی طلبگی و تنهایی در گوشه حجره بود. البته پدرم ترک زبان بود و ما اصلا تبریزی هستیم و اهل خامنه بود و مادرم فارس زبان [...]
خودکشی دختر 14 ساله برای فرار از کتک های پدرش
شفا آنلاین اجتماعی صبح که از خواب بلند شدم تمام صورتم درد میکرد وقتی خودم را جلوی آینه دیدم زیر چشمانم کبودشده بود دنیا برایم تاریک وسیاه بود وحس میکردم در قفسی گرفتار شدم که مدام مرا زجر می دهند. به گزارش شفا آنلاین : همه چیز برایم تمام شده بود از قهر مادرم و کتک های پدرم خسته شده بودم هیچ دلخوشی در خانه ای که مرا پدرم مدام کتک میزد نداشتم ، حتی از گریه های برادر کوچکم گوش هایم درد ...
هیچوقت از مجروح بودن ناله و شکوه نکرد
در عملیات والفجر 8 مجروحیت شیمیایی یافت و سال بعد در کربلای 5 قطع نخاع شد. او آن زمان 19 سال داشت و تا سال 1397 که به شهادت رسید، 32 سال تمام با عوارض مجروحیت هایش دست و پنجه نرم می کرد. حسین متولد سال 1346 در روستای پنجک بخش شیب آب شهرستان هامون استان سیستان و بلوچستان بود بیشتر سال های عمرش را روی ویلچر گذراند. در گفتگو با سهیلا سرگزی همسر شهید، گذری به زندگی او و همسر شهیدش انداختیم. ...
بنی صدر که در جبهه بود حتی یک گلوله عراقی به ما شلیک نشد!
در قسمتی از وصیت نامه اش نوشته است: ما به جبهه رفتیم تا کربلا و نجف را آزاد کنیم. برای اینکه شما (مردم) به راحتی بتوانید به زیارت نجف و کربلا بروید. همسر برادر شهید چه شد که بعد از سال ها شما به مطالب دفترچه خاطرات شهید توجه نشان دادید؟ پدرشوهرم، پسرعمه پدرم هستند. شهید از پدرم یک سال بزرگ تر بود. من و همسرم شهید را ندیدیم. یک سال و نیم بعد از ازدواجمان در خانه ...
انتخاب راه شهادت با اطمینان قلبی (حدیث دشت عشق)
شهید مدافع حرم سید علی اصغر شنایی دوم آبان سال 1359 در شهرستان دیباج دیده به جهان گشود. وی یکی از رزمنده های تیپ مکانیزه 20 رمضان بود که در سال 92 به صورت داوطلبانه راهی سوریه شد. شنایی 14 خرداد همان سال، همراه دوستش مهدی خراسانی، وقتی سوار تانک بودند، هدف موشک داعشی ها قرار گرفتند و به شهادت رسیدند. شهید مدافع حرم سید علی اصغر شنایی در بخشی از وصیت نامه اش نوشته بود: با سلام خدمت امام ...
جوانی کردم و فریب فضای مجازی را خوردم/ چند شب با دوست دخترم ویلا رفتیم زندگیم نابود شده و...+جزییات
نوجوان 15 ساله ای که با اعلام شکایت پدر و مادر یک دختر 17 ساله به کلانتری احضار شده بود، در میان بهت و ناباوری به تشریح چگونگی آشنایی خیابانی اش با دختر مذکور پرداخت و به مشاور کلانتری طرقبه گفت: هنوز هم باورم نمی شود چه اتفاقی افتاده است من قصد برقراری روابط نامشروع را نداشتم و تنها به خاطر حس کنجکاوی که بر اثر بازی های رایانه ای مستهجن پیدا کرده بودم، با آن دختر دوست شدم. من تنها فرزند خانواده ...
آنقدر التماس کرد تا به سوریه اعزامش کردند
.... اما فرمانده اش تعریف می کرد که او آنقدر به اتاق من آمد و برای رفتنش اصرار و حتی التماس کرد که ترسیدم اگر اجازه ندهم برود، مرا نفرین کند. بنابراین با رفتن او موافقت کردم. پسرم سال 90 سپاهی شد. زمانی که تنها 21 سال داشت. چهار سال بعد هم که در 25 سالگی به شهادت رسید. اجازه فرمانده اش یک بحث است و اجازه پدر و مادر و خانواده بحث دیگری، خود شما چطور راضی به رفتنش شدید؟ علی ...
کشته شدگان راه خدا زنده هستند
خدا را شکر کنید که چنین انقلابی دارید و ما چنین رهبری. ما باید قدر امام عزیزمان را بدانیم و از جان و دل فرامین او را گوش دهیم تا خداوند از ما راضی و خشنود باشد. مادر و پدرم! مرا حلال کنید چون من در این دنیا برای شما فرزند خوبی نبودم. مادرم امیدوارم که شیرت را به من حلال کنید، نمیدانم جبران زحمات شما را چگونه انجام دهم چون بهشت زیر پای مادران است. و اما همسرم! همسرم مثل کوه ...
رابطه سیاه مرد متاهل با خواهر زن جوانش/فکر می کردم سیمین عاشق پسرم است، خبر نداشتم او با شوهرم ...+جزییات
او پس از ازدواج با یکی از بستگانم، مرا همانند کارگر یک منزل تحقیر کرده است و هوویم در قصری که من ساخته ام امروز پادشاهی می کند و ... زن 38ساله با بیان این که همسرم مرا بلاتکلیف رها کرده است، درباره قصه زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: 18ساله بودم که با طاهر ازدواج کردم. پدرم وضعیت مالی مناسبی داشت، به طوری که همه خواهران و برادرانم را حمایت می کرد. هر کدام آن ها ...