سایر منابع:
سایر خبرها
مرد معتاد دختر 2 ساله اش را فروخت
در حالی که به خاطر تاهل خواستگارم به هیچ وجه دوست نداشتم زندگی مشترک را در کنار او آغاز کنم اما مقاومت هایم بی فایده بود و بعد از گذشت چند روز از مراسم عقدکنان پا به خانه شوهرم گذاشتم ولی او برای من شرط گذاشته بود که برایش مواد مخدر تهیه کنم در غیر این صورت مخارج زندگی ام را نمی داد. من هم در طول 2 سال اول زندگی مشترک مشکل خاصی نداشتم و همسرم نیز بیشتر روزها را در کنار همسر اولش سپری ...
سامان قدوس: بازگشت به برنتفورد بهترین اتفاق بود
اینکه با هم بودن تیم چه قدر در بازگشتش مهم بوده است، گفت: خیلی زیاد. نمی خواهم بگویم که به دلیل مصدومیت چند ماهی نبودم. این احساس را داشتم که چند روز در تعطیلی بودم. وقتی انرژی بیشتری از بودن در کنار خانواده و دوستانم پیدا کردم سرحال شدم و برگشتم. اکنون انرژی بیشتری برای تمرین و بازی کردن دارم. ملی پوش فوتبال کشورمان درخصوص اینکه به دلیل مصدومان زیاد برنتفورد در این فصل در پست های مختلفی ...
روایت هشت شهید مدافع امنیت و فتنه
را باهم می دهیم تا فشاری به زندگی شما وارد نشود؛ اما من دوست نداشتم غرور همسرم جلوی پدرم بشکند؛ به همین دلیل، از خیر درس خواندن گذشتم و قرار شد آقا پرویز درسش را ادامه بدهد. بعد از مدتی، شیمی را رها کرد و در رشتۀ حقوق تا کارشناسی ارشد ادامه تحصیل داد. آن روزها به خاطر شیوع ویروس کرونا، شرایط کشور تغییر کرده و دانشگاه ها مجازی شده بود. بعضی از روزهایی که آقا پرویز شیفت بود و کلاس داشت، من ...
برادران شهیدی که به دست کومله سوزانده شدند/ رشادت مادر شهید در مواجهه با پیکر فرزندان
همراه چند تن از دوستانشان پیکر ها را غسل و کفن کردند. وی به آخرین شهید خانواده اشاره کرد و گفت: محمود می گفت 40 روز محاصره دشمن بودیم. خوابیده روی زمین با آب گوجه 40 روز را سپری کردیم. خیلی به پدر و مادر احترام می گذاشت و پدرم تمام قد جلوی محمود می ایستاد. خیلی روی صله رحم حساس بود، زمان مرخصی چند روزی که در خانه بود مدام به خانه فامیل سر می زد. من دلم می خواست خطبه عقدم را امام بخوان ...
شیطان پایتخت: قبلاً 19 بار دستگیر شده بودم!
های او را متوجه نشدی؟ (ابتدا کمی سکوت می کند) من آن روز فکر کردم دختر مورد علاقه ام است که مدتی قبل مرا رها کرده بود. همیشه از اینکه شکست عشقی خورده بودم، ناراحت بودم و آن روز هم وقتی او را دیدم به نظرم شبیه دختر مورد علاقه ام بود و از طرفی هم وسوسه شیطانی به سراغم آمده بود و هیچی متوجه نمی شدم. بعد از حادثه مرتکب جرم دیگری نشدی؟ نه، آن روز اشتباه کردم و وقتی ...
مرد مشهدی دخترش را فروخت ! / زنش به کلانتری پناه برد !
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن 25 ساله ای است که مدعی بود شوهر معتادش دختر او را به خانواده دیگری فروخته است و حالا او برای یافتن فرزند خردسالش تلاش می کند. این زن جوان درباره این ماجرای تلخ و سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن [...]
هنگام تعرض به دختر جوان شیشه کشیده بودم، نمی دانستم چه کار می کنم
سالم بود که مادر و پدرم جدا شدند و من بین خانه آنها در رفت وآمد بودم. *چطور شد که معتاد شدی؟ محل مان جوری بود که مواد دم دستم بود و اولین بار با دوستانم کشیدم. *چه شد که از آن جرائم سراغ این جرم رفتی؟ چند بار سعی کردم زندگی درستی داشته باشم، این بار هم توبه می کنم و می نویسم. *چه شد که مرتکب این جرم شدی؟ چند شب بود که نخوابیده بودم و ...
تجاوز عمو به دختر 9 ساله تهرانی
وی که به پلیس آگاهی رفته بود از همسرش به نام رامین شکایت کرد و در تشریح شکایتش گفت: من سال ها قبل با مردی به نام رضا ازدواج کردم و صاحب یک دختر به نام رها شدم اما وقتی دخترم 4 ساله بود شوهرم به خاطر تصادف رانندگی فوت شد . من کار می کردم تا زندگی خودم و دخترم را تامین کنم تا اینکه مدتی بعد برادر شوهرم به نام رامین به خواستگاری ام آمد و من به خاطر دخترم و آینده او با رامین ازدواج کردم .آن زمان رها ...
من گرگ هستم
نمی دانیم کجا زندگی می کند. چرا پدر و مادرت از هم جدا شدند؟ با هم سازگاری نداشتند. پدرم مرد سختگیری بود و خیلی کتکمان می زد؛ مثلا اگر جوهر خودکار روی زمین می ریخت جنجال به پا می کرد و به جانمان می افتاد. بعد از جدایی آنها، چند روز پیش مادرم بودم و چند روزی هم پیش پدرم. چند ساله بودی که پایت به دنیای مجرمان باز شد؟ فکر می کنم 11ساله بودم. مواد می کشیدم و حمل می کردم که پلیس ...
پایان شرارت های گرگ پایتخت
شدم چه کار می کنم. به عنوان پیک موتوری اینترنتی کار می کردم و پرسه می زدم که سفارشی را دریافت کنم که با سوژه مواجه شدم. بعداً که دستگیر شدم متوجه شدم او کارمند یک شرکت خصوصی بوده و برای رفتن به محل کارش در حال عبور از خیابان بوده است. آن روز هر کسی را که می دیدم قیافه دختری به نظرم می آمد که او را دوست داشتم و عاشقش بودم. چرا با دختری که دوست داشتی ازدواج نکردی؟ به من خیانت کرد ...
سرنوشت تلخ سارا برای فرار از تنهایی / در باتلاق سیاه فرو رفت + جزییات
تنش داشتن با دوستان و همسایگان کار همیشگی ام بود ، من در همه ارتباطاتم مشکل داشتم و چالش ایجاد می کردم ، از دست والدینم ناراحت بودم که به جای حمایت مرا می کردند ، اینقدر در جامعه و بین دوستانم احساس تنهایی می کردم که این موضوع وادارم می کرد کاری بکنم تا دیگران مرا دوست داشته باشند ، متاسفانه برای رسیدن به این هدف هر کاری می کردم و باعث می شد ارتباط من و پدر و مادرم هر روز خرابتر شود ، همیشه به ...
تکاوری که عاشق حراست از مرز های کشورش بود
هفته ای به همراه چند نفر از همرزمانش به منطقه مرزی سروآباد برای پاکسازی منطقه اعزام شده بودند. بعد از یک هفته در تاریخ 22 مرداد 98 حین مأموریت بر اثر سانحه ای به درجه رفیع شهادت نائل آمد و یکی دیگر از همرزمانش به نام شهید محسن غلامی هم بر اثر جراحات وارده، بعد از 16 روز شربت شهادت را نوشید و به همرزمش جواد پیوست. لبخند شهادت شهادت آقا جواد مصادف شد با یازدهم ذی الحجه و یک روز ...
مایه سربلندی مادرتان باشید
.... از پدر و مادر عزیزم می خواهم صبر پیشه کنند؛ اجر قربانی خود را با جزع وفزع زائل نکنند. بزرگواران شما را هم به تقوی الهی سفارش می کنم. پدرم مواظب مادرم باش... بیشتر به امور اخروی بپرداز که مایه چشم روشنی خانواده مایی. این کمترین، نتوانست فرزند خوبی برای شما باشد، اما اگر توفیق شهادت یافتم، شفاعت را برایتان قول می دهم به شرطی که شما نیز کمک کنید. نه نه جان خیلی ...
سرگذشت تلخ دختر 20 ساله ای که به تله پسران هوسران افتاد
به گزارش اینتیتر به نقل از زنهار، از این که پدرم دچار بیماری فلج اندام شده بود هیچ گاه ناراحت نشدم چراکه احساس می کردم حالا به راحتی می توانم از خانه بیرون بروم و در مهمانی های مختلط با دوستانم شرکت کنم اما این تفکرات اشتباه و هیجانات دوران جوانی به گونه ای مرا به روز سیاه نشاند که در دام شرور سابقه داری افتادم و درحالی به خلوتگاه شیطانی او رفتم که ... دختر20ساله ای که برای فرار از ...
توصیه شهید منصور عباسی به دخترش
ندم خیلی نگران پدرم شدم، اما از طرفی هم در دلم می گفتم آرزوی پدرم شهادت است و به این هم فکر می کردم که دوست دارد به آرزویش برسد، 10 روز بعد در حال رفتن به خانه خواهر شهید جیلان بودیم که از سوریه تماس گرفتند با پدرم صحبت کردم. گفت خبر های خوبی در راه است من هم به او گفتم سردار سلیمانی که پایان شجره خبیثه داعش را اعلام کرد پس شما هم برگردید گفت دیگر این دفعه می آیم و برای همیشه ماندگار هستم و همین ه ...
داستان موفقیت اولین مربی زن تنظیم موتور در ایران
آموزش دهد که متأسفانه ما آن موقع در کشور کسی را پیدا نکردیم، با رایزنی های انجام شده قبول کردند پدرم به طور خصوصی به بنده آموزش دهد و اینطور شد که من دوره های تنظیم موتور، برق و مکانیک خودرو را گذراندم و سال 97 اولین مربی زن در این زمینه در کشور شدم. ایسنا: شرکت نیل چه طور متولد شد؟ دورانی که من در آموزشگاه مشغول به کار بودم، دوستانم تیمی را در جهت هوشمندسازی تشکیل داده بودند و ...
لاله صبوری: می توانستم در آمریکا بمانم ولی منصرف شدم | نمی توانم آن جا زندگی کنم | هیچ وقت از ایران ...
اینکه ترافیک تهران هم آزاردهنده هست. خیلی زیاد. همین چند هفته پیش شمال بودم. کلا به سفر زمینی و جاده خیلی علاقه دارم. به دلیل اینکه همسرم متولد آمریکا بود یک دوره ای قرار بود به آمریکا برویم ولی منصرف شدم. نمی توانم آن جا زندگی کنم. جدا از تعلق خاطر به بچه ها و پدر و مادرم، احساس غریبگی وحشتناکی دارم. کلا در آمریکا خیلی غریب بودم و در خیابان ها به معنای واقعی کلمه تنها بودم. هیچ ...
هیچوقت از مجروح بودن ناله و شکوه نکرد
... این خواب باعث هدایتم شد و زندگی ام را به خدا سپردم. روز به روز عشقش در دلم بیشتر شد. با توجه به اینکه وضعیت ویلچرنشینی داشتند و از سینه به پایین فلج بودند، کار خدا بود تا دل های مان به هم نزدیک شود. سال 69 بود که من تصمیم گرفتم با حاج حسین ازدواج کنم. وقتی این مطلب را به مادرم گفتم، به شدت مخالفت کرد و مدتی موضوع را به پدرم نگفت. اما نهایتاً ایثار بالاتر را پدر و مادم کردند که به ...
با دوست دخترم رابطه داشته ام اما تعرض نکرده ام/ او دنبال باج گیری است و...
می شناختیم. او دو سال از من بزرگ تر است. من در یک پیتزا فروشی کار می کردم. چند باری از ما پیتزا خرید و بعد از من خوشش آمد و بیشتر با هم آشنا شدیم. پیک موتوری هستم. بعدازظهر ها برای پخش پیتزا از من کمک می گرفتند. وقتی بچه بودم پدرم سرطان گرفت و فوت کرد. من تنها فرزند خانواده بودم. تقریباً 10 ساله بودم. مادرم برای خرجی مان در خانه های مردم کار می کرد. من خیلی نا ...
می گفت ببینید حاج قاسم چه عظمتی دارد آدم باید اینطور بدرقه شود
نظامی آشنا بودم. پدرم ارتشی بود، اما سختی زیادی در کارش حس نکردم. وقتی با اسماعیل ازدواج کردم متوجه شدم که چقدر حرفه شان سختی دارد. اسماعیل جزو یگان ویژه بود. هر زمان که مراسمی بود او به مأموریت می رفت و استراحت نداشت. دائم آماده باش بود. نبودن هایی که سخت می گذشت او از نبودن های همسرش و دلتنگی های همیشگی اش می گوید: نبودن های اسماعیل به ما سخت می گذشت. هر زمان که به مأموریت می ...
ستاره داستان عشق خاموش شد
مبتلا شده بود. تاتوم اونیل دختر رایان نیز در در بیانیه ای اعلام کرد: بسیار اندوهگین هستم. پدرم به اندازه یک دنیا برای من ارزش داشت. من او را خیلی دوست داشتم و می دانم که او هم مرا دوست داشت. برای همیشه دلتنگ او خواهم بود و احساس می کنم خیلی خوش شانس هستم که رابطه ای دوستانه با هم داشتیم. رایان از پدری نویسنده و فیلمنامه نویس به نام چارلز اونیل و مادری بازیگر به نام پاتریشیا کالاگان چشم به جهان گشود. او در نقش یک دانشجوی حقوق دانشگاه هاروارد در فیلم داستان عشق نامزد دریافت جایزه اسکار شد. ...
خودکشی دختر 14 ساله برای فرار از کتک های پدرش
میکرد . چند سالی بود که پدر و مادرم باهم اختلاف داشتند تا اینکه مادرم به خاطر اعتیاد پدرم خانه را ترک کرد. مادرم هربار زیر کتک های پدرم سر و صورتش زخمی بود پدرم اعتیاد داشت و هیچ وقت به خواسته های مادرم اهمیت نمی داد. تا اینکه مادرم در یک شب بارانی من و برادر را تنها گذاشت و رفت. با رفتن مادرم و شکایت او از پدرم به خاطر مهریه پدرم ما را کتک میزد. او هربار ما را تهدید میکرد که ...
زن 21 ساله: نامزد خواهرم از من رابطه می خواست
اردشیر رفت و همه شیشه های مغازه او را شکست! چند روز بعد از این ماجرا، اردشیر مرا در خیابان دید و دوباره از من خواستگاری کرد. من هم که تحت تأثیر حرف های عاشقانه و محبت های او قرار گرفته بودم، به طور ناگهانی تصمیم به ازدواج با او گرفتم که 3 فرزند پسر و دختر داشت. اگرچه مادر و خواهرم نازیلا به شدت مخالف این ازدواج بودند اما من توجهی نکردم و با اردشیر ازدواج کردم. وقتی از محضر به ...
رابطه سیاه مرد متاهل با خواهر زن جوانش/فکر می کردم سیمین عاشق پسرم است، خبر نداشتم او با شوهرم ...+جزییات
.... من هم که احساس می کردم سیمین عاشق پسرم شده است، بیش از اندازه به او محبت می کردم و تحویلش می گرفتم. با آن که سیمین از پسرم بزرگ تر بود، اما با خودم می اندیشیدم او دختر زبر و زرنگی است و به راحتی می تواند اوضاع زندگی پسرم را جمع و جور کند. از طرف دیگر نیز همسرم بیشتر از من به او محبت می کرد چرا که من دختر نداشتم و احساس می کردم این رفتار همسرم به خاطر آن است که حس داشتن دختر را تجربه ...
خواب شهادت همسرم را دیده بودم + فیلم
اینگونه ادامه داد: وقتی به بیمارستان رسیدیم، اجازه ندادند داخل بروم اما برادر شوهرم، داخل رفت بعد از چند دقیقه دید که بیمارستان را برای همسرم آذین بندی کردند. وی افزود: من تا زمانی که به خانه برگردیم از موضوع اطلاعی نداشتم تا زمانی که دیدم برادر شوهرم خیلی بی قراری می کند، مادر و پدرم هم عزاداری می کردند. همسر شهید عباس خداوردی همچنین گفت: خیلی همسرم را دوست داشتم، او بسیار شجاع و نترس بود. در واقعیت من اصلا دوست نداشتم او را از دست بدهم، الآن هم کسی می خواهد شهید بشود، مخالفت می کنم و می گویم نه، بمان و خدمت کن اما او اگر الآن هم بود صددرصد به جبهه می رفت. حیات ...
روایت زنان از عوامل فردی، فرهنگی و خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی موثر بر ازدواج های زودهنگام
آبرو و شأن خانواده شان ترجیح می دهند فرزندان دخترانشان در سنین پایین ازدواج کنند تا مبادا دختران وارد روابط نامتعارف دختر و پسری، فرار از خانه، به فساد کشیده شدن و مورد مزاحمت قرار گرفتن، قرار بگیرند فهیمه 13 ساله: به خاطر اینکه از طرف پسر ها مورد مزاحمت قرار نگیرم پدر و مادرم زود من رو به عقد شوهرم درآوردند تا نکنه سوژه این و اون بشویم و حرف ما سر زبان ها بیفتد. حنانه 14 ساله ...
مرد همسایه به قصد آن کار دهانم را گرفت تا داد نزنم!
به گزارش اینتیتر به نقل از منیبان، نمی دانم چرا برخی از مردم وقتی می شنوند که ما سر راهی هستیم و در بهزیستی بزرگ شده ایم، تصور می کنند با یک انسان بی کس و بی پناه روبه رو شده اند و می توانند با او هر رفتار شرم آور و زشتی را داشته باشند به گونه ای که ... دختر 17 ساله در حالی که هنوز از شدت ترس بر خود می لرزید، با بیان این که آن صحنه هولناک را نمی توانم فراموش کنم، اشک ریزان درباره ...
شهیدِ اخلاص در سرزمین مجنون
راه همین صفت حسنه به دنبال رسیدن به معبود خود می گشت و این مسئله برای تمامی دوستان، همکاران و کسانی که با وی در ارتباط بودند، آشکار بود. حاج محمد، پاسداری نمونه، والا مقام و مجاهدی عارف بود فرزند شهید طاهری با بیان چند خاطره از هم رزمان پدر خود، گفت: سردار شهید نورعلی شوشتری در جایی به اخلاص پدرم اشاره کرد و گفت، اگر بخواهم یک پاسدار نمونه را معرفی کنم از حاج محمد طاهری نام ...