روایت هشت شهید مدافع امنیت و فتنه
سایر منابع:
سایر خبرها
نامادری، دلیل فرار دختر جوان از خانه
...> چطور به خانه برگشتی؟ پدرم به پلیس خبر داده بود. گشت من را گرفت و به خانه برگشتم. درس خوانده ای؟ دو سال آخر مدرسه نرفتم. چطوری دوباره از خانه فرار کردی؟ یک روز با نامادری ام دعوا کردم. از خانه بیرون آمدم و دیگر برنگشتم. پدرم دوباره شکایت کرده بود و پلیس من را در پارک پیدا کرد. چرا با پدرت زندگی نمی کنی؟ دوست ندارم با ...
داستان ساخت شهرک اکباتان و راه اندازی چند کارخانه
خیابان سپه خواند. در 12 سالگی پدرش را از دست داد و پس از آن به دارالفنون رفت. به همراه همکلاس اش می خواست به آمریکا برود، اما به دلیل مشکلات مالی از این سفر بازماند و در نهایت در سومین سال تلاشش برای ورود به دانشگاه در دانشگاه کشاورزی کرج قبول شد، اما علاقه او به معماری و دانشکده هنرهای زیبا همیشه در ذهنش باقی و جاری بود. در آزمون ورودی آنجا هم شرکت کرد و قبول شد. علاوه بر درس خواندن ...
سیمین و جلال پیشنهاد دادند فرزندخوانده شان شوم
...، که نه خانواده ام به من این اجازه را دادند و نه من دوست داشتم برای زندگی به تهران بروم، من آدم روستا بودم. در واقع می خواستند من فرزندخوانده آنان شوم. درس من هم خوب بود و سیمین خانم و جلال هم با دیدن نمره هایم رضایت داشت. چند ماه بعد از آنکه این پیشنهاد را به من دادند، جلال از دنیا رفت. جلال از دهه 40 به اسالم رفت و آمد داشت و تا یک سال هم در مهمان سرای شهر می ماند و 9 ماه بود که خانه اش را ...
خلاصه داستان تمام قسمت های سریال ترکی خواهران و برادران + عکس
برادران ماهر بعد از مدرسه به دنبال آکیف میره تا او را پیش یامان برسونه وقتی به اونجا میرن تولگا را سر میز با یامان میبینن و جا میخورن تولگا هم تعجب میکنه تولگا یامان را عموی خودش معرفی میکنه و آکیف خوشحال میشه..... برای خواندن این قسمت روی تیتر مربوطه کلیک کنید. قسمت 143 سریال خواهران و برادران استاد سر کلاس به بچه ها میگه می خوام ازتون امتحان بگیرم سپس برگه های سوال ...
شبهای امتحان من به رمان خواندن می گذشت
چاپلین را در سال دوم دبیرستان از سر شب تا ساعت دو صبح تمام کردم. در دوره دانشگاه همیشه شاگرد اول بودم و هیچ وقت شب امتحان درس نخواندن چون در طول ترم می خواندم. شبهای امتحان من به رمان خواندن می گذشت. تا اینکه کرونا زندگی همه را دچار دگرگونی کرد. داشتم افسرده می شدم که به کتاب خواندن پناه بردم. وقتم را با کتاب خوانی در کردم و شدم عضو انجمن نویسندگان شهرستان میبد به اسم سرای اهل قلم. حالا بیشتر یک ...
گزارشی از آزار و اذیت یک دختر جوان
معلوم شد سرقتی است. سوابق دیگر هم همه پاپوش بودند. برایم پاپوش درست کرده بودند. چه کسانی برای تان پاپوش درست کرده بودند؟ دشمنانم! من دشمن زیاد داشتم. باور کنید توهم نزده ام. واقعا دشمن داشتم. پدر و مادرتان الان کجا هستند؟ پدرم که سال 93 فوت شد، اما مادرم زنده است. رابطه ام با او عالی است و من عاشقشم. راستش من خیلی در زندگی ام کمبود دارم. پدر و مادرم ...
رویای شیرین کودکان کار | روایت دخترک دستفروشی که دوست دارد دندانپزشک شود
آمده بود و در تمام لحظات تلاش می کرد تا گوشه ای از لباس زیبایش آسیب نبیند. او از پدر و مادری افغانستانی در تهران متولد شده است و خودش را ایرانی می داند: من اینجا به دنیا اومدم، مامان و بابام از 11سال پیش اومدن ایران. پس من ایرانی ام. بابام چند ساله فوت کرده و همه کارا رو مامانم می کنه و منم مجبورم بهش کمک کنم. او که در کلاس دوم درس می خواند، هنگام حرف زدن از مدرسه چشمان آبی رنگش برق می ...
تکاوری که عاشق حراست از مرز های کشورش بود
.... آقا جواد هم از دوران نوجوانی هر وقت از درس فارغ می شد، کنار پدرم کار می کرد و زحمت می کشید. کمک به جبهه کودکی های مان در دوران جنگ تحمیلی بود. حال و هوای جنگ و صدای بمب و موشک همه جا را پر کرده بود. من و برادر بزرگم و آقا جواد که با همدیگر یک سال اختلاف سنی داشتیم، به مدرسه می رفتیم. وقتی در مدرسه اعلام می کردند برای رزمندگان اسلام در جبهه ها نیاز به کمک دارند آقا جواد نفر ...
هژار مولودی کیست؟
شاالله استفاده کن و خدا را در هر کاری در نظر بگیر. از آن زمان هر کاری را که شروع میکنم خدا را حس می کنم. یک ارتباط ویژه ای بین من و خدا است. همیشه به شوخی می گویم خدا همه را دوست دارد اما من را بغل کرده که یک قدم جلوتر از دیگران است. از وعده خرید پژو 206 تا قبولی در کنکور من چندان بچه زرنگ و درسخوانی نبودم و همیشه سال تحصیلی را با چند مردودی به پایان می رساندم. اما درس برای پدرم ...
خدا پشتیبان فرزندانم است
انگیزه ای باعث شد تا بانوی خیر مازنی دست به چنین کاری بزند، موضوع گزارش ماست. مامان فوزیه انگار برایش غریبه نیستی و او سال هاست تو را می شناسد. از دهانش مامان جان نمی افتد؛ خاص مادران ایرانی که همه فرزندان این آب و خاک را چون بچه هایشان دوست دارند. ساکن شهر سیمرغ است؛ شهری در نزدیکی بابل. خودش آن را کیاکلا می نامد؛ گویا اسم قدیمی شهر سیمرغ این بوده است. بابایی خانه باصفایی دارد ...
نیوشا ضیغمی طلاقش را در اینستاگرام علنی کرد | رونمایی نیوشا ضیغمی از مهر طلاق شناسنامه اش
سینما شدم، در همان سال اول نتیجه خوبی حاصل شد، پدرم تغییر موضع داد و با کار من موافقت کرد. نحوه آشنایی و چگونگی ازدواج نیوشا ضیغمی و همسرش حکایت آشنایی من و آرش در نوع خودش بسیار جالب است چون او من را قبل از آشنایی مان به شکل رسمی به واسطه فیلم هایم می شناخت و همین قضیه باعث شد که از قبل، پیش فرض هایی نسبت به من داشته باشد. در هر حال آشنایی و ازدواج با او یکی از بهترین اتفاق ...
برادران شهیدی که به دست کومله سوزانده شدند
دو ماه محرم و صفر مشکی تن بچه بود. همیشه پدر و مادرم درباره برادرانم می گفتند که اینها امانتی بودند که خدا داد و خدا هم از ما گرفت. بعد از شهادت برادر ها چند باری رادیو و تلویزیون از مادرم مصاحبه گرفتند. آن زمان جنگ بوسنی بود. مادرم می گفت اگر بچه هایم بودند آنها را به جنگ بوسنی می فرستادم، مطمئنم اگر امروز هم بودند برای جنگ غزه، مادرم اجازه رفتن می داد. چرا آسایش تهران را رها کردید ...
زن مازندرانی ارثیه 5 میلیاردی خود را بخشید | همه فرزندانم مستاجر هستند اما...
که همه فرزندان این آب و خاک را چون بچه هایش دوست دارد. ساکن شهر سیمرغ است. شهری در نزدیکی بابل. خودش آن را کیاکلا می نامند. گویا اسم قدیمی شهر سیمرغ این بوده است. بابایی خانه باصفایی دارد، مثل هزاران خانه زیبای شهر که با درختان نارنج و پرتقال به بهشت کوچکی تبدیل شده اند. بابایی بیشتر وقتش را به خانه داری سپری می کند اما اگر فرصتی باشد به یاری همسرمی رود. آنها امور زندگی خود را از باغداری یا کار ...
دانشجوی نخبه ای که سر از جبهه درآورد
...، از رفتارش می شد پی برد که در ذهن پویای او چه غوغایی است. مادرش با اصرار او را در دبستان نزدیک منزلشان می برد و با این شرط که فقط در کلاس بنشیند که حوصله اش سر نرود و مدیر مدرسه قبول می کند که او در دبستان حضور داشته باشد. معلمان فکر نمی کردند که از عهده تحصیل زودتر از سنش بربیاید اما با شروع امتحانات خردادماه، معلم امتحانی از او گرفت و غلامعلی همه درس ها را با نمرات 20قبول شد. در سال بعد و ...
گزارشی از زندگی یکی از مدافعان حرم تازه تفحص شده
.... الیاس گفت: تو فقط توکل کن به خدا. گفتم: خب حالا همه اینا هیچی و به کنار. حرف مردم رو چی کار کنم؟ گفت: باز هم می گم فقط به خدا توکل کن. چون از قدیم می گن؛ با خدا باش و پادشاهی کن، بی خدا باش و هرچه خواهی کن... اینها را که گفت دلم قرص و محکم شد و آرام گرفت. می دانستم سخت است و خیلی هم سخت بود ولی چون خودم خیلی علاقه به این راه داشتم خیلی راحت قبول کردم. روز آخر که می خواست به سوریه ...
سرگذشت تلخ دختر 20 ساله ای که به تله پسران هوسران افتاد
اولین رفتارهای غیراخلاقی را تجربه کردم ولی او بعد از مدتی که به راحتی از من سوءاستفاده کرد ناگهان غیب شد و تلاش های من برای یافتن او بی فایده بود. بعد فهمیدم که حتی او نام واقعی خودش را نیز از من پنهان کرده بود و همه این چرب زبانی ها و دوست داشتن ها فقط برای هوسرانی بود. درحالی که بسیار زجر می کشیدم و از این که بازیچه جوانی هوسران بودم از خودم تنفر پیدا کردم ولی باز هم درس عبرت نگرفتم و ...
سرگذشت ما از سر گذشتن است
و پدرم هم خیلی رابطه عاشقانه ای داشتند، آنقدر هوای مادرم را داشت که همه تصور می کردند مادرم خواهر من است، اما بعد از شهادتش مادرم پیر شد، من به یاد دارم همیشه در کارهای خانه و مهمانی ها خیلی به مادرم کمک می کرد، به نحوی که، وقتی مهمان به خانه می آمد فردای آن روز وقتی از خواب بیدار می شدیم انگار نه انگار که مهمانی به خانه ما آمده است، همه خانه را تمیز می کرد و خیلی زرنگ بود. مادرم به ...
نبیل باهویی : من با پرسپولیس قرارداد دارم ؛ هر روز تمام تلاش خودم را برای پرسپولیس می کنم
پرسپولیس در مورد آینده خودش در این باشگاه خاطرنشان کرد: تا ماه ژوئن (نیمه دوم خرداد 1403) با پرسپولیس قرارداد دارم و حرفه ای هستم. هر روز تمام تلاش خودم را برای پرسپولیس می کنم. باهویی درباره دربی روز 23 آذر با استقلال تصریح کرد: همه با من درباره این بازی صحبت می کنند. خوشحالم که امروز بازی کردم تا در شرایط خوبی قرار بگیرم. امیدوارم هواداران را دوباره خوشحال کنیم. ...
برادرم بر اثر شکنجه ساواک فرزندش را نشناخت
دوباره می توانید برای ملاقات او بیایید اما زمانی که به آنجا رفتند فقط لباس هایش را به او تحویل داده بودند. جزایری ادامه داد: پدرم از آنها پرسیده بود که خودش کجاست و جواب داده بودند که او را کشته ایم و پدرم خواسته بود حتی اگر او را کشته اند جنازه فرزندم را به من تحویل دهید. حتی ساواک از جواب دادن به این سوال نیز سرباز زده بود تا اینکه از طریق یکی از آشنایان در زندان قصر پیکر او را در ...
دردسر های آلودگی هوا برای مادران شاغل
تعطیلی مدارس تنها راهکاری است که طی سال های گذشته برای آلودگی هوا در نظر گرفته شده است. بگذریم از اینکه تجربه برگزاری کلاس های مجازی در ایام کرونا موجب شد مجازی شدن کلاس های درس جای تعطیلی کامل مدارس را بگیرد. صرف نظر از چالش های مجازی شدن درس و مدرسه برای بچه ها و زیرساخت های این ماجرا، تعطیلات یا مجازی شدن یک باره مدرسه مادران شاغل را هم دچار چالش جدی می کند؛ مادرانی که اغلب اوقات باید سر کار حاضر شوند و فرزندشان به واسطه تعطیلات آلودگی باید در خانه بماند! ...
اولین گفتگو با گرگ سحرگاه تهران / جزئیات وحشتناک از تجاوز به دختر جوان با تهدید قمه
.... درباره بقیه سوابقت بگو. یک بار موتوری خریدم که بعد معلوم شد سرقتی است. سوابق دیگر هم همه پاپوش بودند. برایم پاپوش درست کرده بودند. چه کسانی برایت پاپوش درست کرده بودند؟ دشمنانم! من دشمن زیاد داشتم. باور کنید توهم نزده ام. واقعا دشمن داشتم. پدر و مادرت الان کجا هستند؟ پدرم که سال 93 فوت شد اما مادرم زنده است. رابطه ام با او ...
مانلی محمودان: از لابه لای کتاب ها نویسنده شدم
: من از طریق کتاب خوانی توانستم موفقیت های زیادی بدست بیاورم؛ در درس هایم پیشرفت کردم، در کانون دوستان زیادی پیدا کردم و چند روز پیش هم از وزیر آموزش و پرورش تقدیرنامه و هدیه گرفتم که همه این ها به خاطر کتاب خواندن است و از این اتفاق ها خیلی خوشحالم. کتاب خوانی موجب شد نویسنده بشوم مانلی غیر از اینکه یک علاقه مند به کتاب است از سال گذشته به جرگه نویسندگان هم پیوسته است. او با ...
شهدا برای واکسینه فرهنگی شهر دست به کار شدند
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی گلستان ما ، عطر و بوی شهدای فاطمی دوباره در گلستان پیچید و حال و هوای شهرمان را عوض کرد، امسال گلستان میزبان دو شهید مدافع حرم و امنیت در ایام فاطمیه بود پیکر شهید غلامعلی تولی بعد از 11 سال در ایام فاطمیه اول وارد این شهر شد و حالا پیکر ابوالفضل صادقی دهمین شهید امنیت در فاطمیه دوم به گلستان رسید تا شهدا خودشان برای واکسینه کردن فرهنگی شهر دست به کار شوند. ...
روایت های کوتاه یک خادم الشهدا از سندِ افتخارِ مردانِ خانواده اش
... پدر متولد دوازدهم مرداد سال 1321، مصادف با نوزدهم رجب در محله پزوه خوراسگان است، روزهای کودکی اش هم زمان شده بود با کسب علم و دانش در مکتب خانه شیخ مهدی و ملاعلی کردآبادی و در کنار درس، کشاورزی و کارگری هم می کرد، مدتی هم درس را به صورت شبانه ادامه داده بود. او سال 1339 بود که در کارخانه آذر اصفهان مشغول به کار شد، اما با آغاز انقلاب به علت فعالیت های انقلابی از کارخانه بیرون آمد و ...
جاذبه های رفتاری پدر رهبر انقلاب از زبان سیدعلی خامنه ای
آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره پدر بزرگوارشان اینگونه نقل می کنند پدرم عالم دینی بود... مرد ساکت و آرام و کم حرفی بود که این تاثیرات دوران طولانی طلبگی و تنهایی در گوشه حجره بود. البته پدرم ترک زبان بود و ما اصلا تبریزی هستیم و اهل خامنه بود و مادرم فارس زبان [...]
ماجرای امروز منتشر شد
به گزارش ایسنا، ماجرای امروز در کتاب اول خودش به روایت هشت شهید مدافع امنیت براساس برنامه ای دربارة شهدای امنیت و فتنه؛ شهدایی از سال 1388 تا به امروز می پردازد. شهید محمدحسین حدادیان، شهید پرویز کرم پور، شهید عباس خالقی، شهید حسین اجاقی زنوز، شهید سیدعلیرضا ستاری، شهید حسین غلام کبیری، شهید حسین تقی پور و شهید روح الله عجمیان پرداخته است. در بخشی از این کتاب می خوانیم: ...
مایه سربلندی مادرتان باشید
شما به سوریه آمدم و می خواهم؛ چون عمه جانت صبر کنی و فرزندانت را خوب تربیت کنی که آنها نیز مدافع حریم ولایت باشند و گوش به فرمان ولی امر زمان خود و ولایت فقیه باشند؛ فرزندانی تربیت کن که باتقوی باشند عالم باشند انسان باشند. عزیزم... علی را از همین حالا مرد بار بیاور که او بعد از من مرد خانه است... عزیزم! تقوی الهی را رعایت کن و به پدر و مادرم سرکشی کن. از خدا می خواهم در سرای ...
خاطرات الرجال
: بسیار خب، به رامسر برود و در آنجا مسئول تزئینات باغ بشود و حقوقی هم دریافت کند. خلاصه اینجاها پیدایش نشود! ولیعهد بالاجبار پذیرفت و پرون به رامسر اعزام شد، ولی هر 15 روز یک بار مخفیانه از رضاخان خودش را به محمدرضا می رساند. مسلماً این امر از رضاخان پنهان نبود، چون همه، از نگهبان گرفته تا اتاقدار، به او گزارش می دادند. ولی رضاخان به روی خودش نمی آورد و عکس العملی نشان نمی داد. این وضع تا سال 1320 ادامه داشت و پرون در رامسر مسئول باغ سلطنتی بود. ...
شیطان پایتخت: قبلاً 19 بار دستگیر شده بودم!
دنبال بهانه ای می گشت تا مرا کتک بزند. البته برادر بزرگ تر از خودم دارم که به خاطر زندگی نابسامان پدر و مادرم همیشه از خانه فراری بود و او هم معتاد شد. مجبور بودم با پدرم زندگی و کتک های او را تحمل کنم تا اینکه فوت کرد و بعد به خانه مادرم رفتم. البته در همان خانه پدرم معتاد شدم، اما پدرم متوجه نشد.
دستور تهیه شامی کبابی خوشمزه و ترد + به همراه نکات کلیدی
بعد شروع می کنند به تعریف و تمجید از دست پخت زن های کدبانوی فامیل و مادرشان که قدیم چه غذاهای خوشمزه ای در سفره می گذاشتند و... آخرش هم نتیجه این می شود که همه چیز خانگی بود و همه مواد را خودشان در خانه درست می کردند. مثل رب گوجه فرنگی که کمتر این روزها درست کردنش در خانه رواج دارد اما ما کاری می کنیم با خواندن این دستورالعمل به قدیم برگردید و از خانه هایتان بوی خوب گوجه و رب تازه و سالم بیرون ...