به یاد حاج عیسی؛ خادمی مخلص و وفادار
سایر خبرها
خدا به من قدرت خنداندن داد
.... شهید مطهری روش تدریس شما را دیده بود؟ بله. قبل از انقلاب در یکی از سفرهای تبلیغی در اهواز خدمتشان رسیدم. شهید مطهری کلاس آموزش و روش تدریس من را دید و پسندید. بعد از انقلاب خدمت امام(ره) رفت و بعد به من زنگ زد که من زمینه را برای حضور شما درتلویزیون آماده کردم. گفتم پیش چه کسی بروم؟ گفت برو جام جم، یک نفر می آید شما را می برد. یک آقایی بود به نام احمد جلالی که بعدها سفیر ایران در ...
قول شفاعت داد و چند دقیقه بعد شهید شد
.... صدای تیری را شنیدم. صبر کردم تا کاملاً دور شوند. بعد به طرف رسول رفتم. دستش را گرفتم و بوسیدم. صدایش زدم رسول! رسول جان! رسول به شهادت رسیده بود. او در بخش هایی از وصیتنامه خویش می نویسد: هدفم از آمدن به میعادگاه عاشقان، لبیک گفتن به فرامین امام امت است که از جماران ندا می دهد و می گوید: جبهه رفتن از اهم واجبات است. در این صورت چگونه می توانم بنشینم و به خون غلطیدن عزیزانمان را تماشا کنم؟ چگونه ببینم که دشمن دارد به کشورمان تجاوز می کند و من در خوابی عمیق باشم؟! ...
حاج حسین ؛ سردار شهیدی که رشادتش بدون مرز بود
به پایگاه مسجد می رفت و یا با خانواده های شهدا سرکشی می کرد، به عبادت، نماز سر وقت و نماز شب می پرداخت و یا قرآن تلاوت می کرد، به او می گفتم: این چند روز را پیش ما و زن و بچه ات باش، می گفت: سرکشی از خانواده شهدا از شما واجب تر است و یا هر وقت به او می گفتیم: کمتر به جبهه برو چون زن و بچه داری، می گفت: مگر امام حسین(ع) زن و فرزند نداشت، مگر حضرت عباس (ع) همسر و بچه نداشت، چرا شما از این حرف ها می ...
فرماندهی که حاج قاسم جان فدایش بود
همه می گفتند تا احمد و حسین قانع نشوند نمی توان وارد عملیات شد. در بحث پشتیبانی و تدارکات بعد عملیات ارتباطات کاری عجیبی داشتند. حاج حسین و حاج احمد حاج قاسم در صحنه های نبرد رفاقتی به دست آورده بودند که همیشه قاسم می گفت کاش همه چیز را می دادم تا بازهم کنار کاظمی باشم. انتهای پیام/ 141
افتخار می کنم سر سفره امام حسین (ع) بزرگ شدم
ما می گذارند، فقط بخاطر دستگاه امام حسین (ع) و اهل بیت است. من از بچگی هم برای امام حسین (ع) می خواندم، هم قاری قرآن بودم. چه لذتی از این بالاتر که هر سال محرم در هیئت های یزد با آن همه شور و حال 10 روز صدایم وقف امام حسین (ع) است. این خواننده در پاسخ به این سوال که، اما خیلی از هنرمندانمان که به دستگاه امام حسین (ع) باور دارند، دوست ندارند این احساسات را صریح ابراز کنند، شما از این ...
خواهری که دلتنگ برادر بود
.... اینها خاطرات دوست داشتنی بچه های کتابخانه ی یادگار امام خمینی (ره) استان قم است که لحظه های خوش زیارت خود را نوشته اند و دوست دارند با خواندن این خاطرات شما هم حال خوشی را تجربه کنید. *** ستاره ای در آسمان من در یک شب پرستاره با خانواده به زیارت حرم حضرت معصومه رفتیم. در آن شب خیلی خوشحال بودم و احساس می کردم آن صحن آینه ی حرم مثل ستاره های در ...
نوربالا| این اذان به کمرت بزند، خروس بی محل!
برنامه ریزی برای برپایی نماز جماعت را بر عهده من گذاشت. من در ارتباط با نماز جماعت خیلی حساس بودم. دوست داشتم به خوبی انجام وظیفه کنم. شب اول نمی دانستم ساعت دقیق اذان صبح چند است. از طرفی افق شوشتر با افق شهرضا متفاوت بود. چند ساعت خوابیدم و وقتی احساس کردم اذان شده، از خواب پریدم و از چادر تبلیغات بیرون رفتم. روبه روی یکی از چادرهای گردان ایستادم، دستم را کنار گوشم گذاشتم و اذان را شروع ...
واکنش نیکبخت به جدایی یحیی از پرسپولیس/ چهار قهرمانی آورد اما به او فحاشی می کنند!
منتفی شد. بله یک بار مصدوم شدم و نتوانستم بروم، یک بار هم آقای برانکو زمانی که من 17 ساله بودم از لیست تیم ملی خطم زد. اما زمان آقای دایی هم دعوت شدید، نرفتید؟ در آن زمان یک بازیکن مصدوم شد، ساعت 12 نصف شب به من زنگ زدند و گفتند که بروم من هم رفتم فرودگاه اما همان اتفاقی که همه می دانند برای پاسپورتم افتاد و نتوانستم بروم. اما گفته شد به خاطر ترس از پرواز بهانه آوردید ...
سه ساله ها هم پر کشیدن را بلدند
.؟ احمد سلطانی نژاد یکی از اقوام خانواده می گوید: دایی ریحانه کوچولو به نام حسین، کارمند دفتر ثبت اسناد ملی در کرمان است. آن ها در مسیر گلزار شهدای کرمان موکبی دارند که امسال هم به مناسبت سالگرد شهادت حاج قاسم برپا بود و روز حادثه حسین علاوه بر دو فرزند خودش، فرزندان دو خواهرش را که ریحانه هم یکی از آن ها بود، با خود به موکب برده بود. او ادامه می دهد: قرار بود بچه ها تا زمانی ...
خرده روایتی متفاوت از پرواز 752؛ شوق وصل به مجالس مذهبی در قلب اروپا
مام رضا ( ع) را توی گوشیم بهش نشون دادم و براش توضیح دادم، بعد عکس کربلا و بین الحرمین را که مملو از جمعیت بود... براش سوال شد. که اینجا کجاست؟ گفتم حرم امام حسین (ع) است. گفت کیه ؟ گفتم نوه پیامبر، پسر امام علی و حضرت زهرا. گفت این همه مردم چرا اینجا جمع شده اند؟ گفتم ایام شهادتشون ، 10 روز اول محرمه گفت، شهادت؟ کی کشته ایشون را؟ گفتم...سخته گفتنش...گفتم اسم خلفا را میدونی ؟ گفت ابوب ...
حاج قاسم این قدر خندید که حد نداشت!
حفاظت هستید یا بازرسی؟ گفتند: هیچ کدام؛ ما محافظان حاج قاسم سلیمانی هستیم. چند روزی مرخصی گرفته ایم و می خواهیم به ایران برگردیم. گفتم: محافظان حاج قاسم، من را از کجا می شناسند؟ گفتند: شیخ! تو یک داستانی داری که همه تو را می شناسند. گفتم: خب، برای من هم تعریف کنید تا بدانم ماجرا چیست؟ شیخی که جوک می گوید! در آن روز های درگیری سال های 94 و 95 آنقدر بیسیم مهم بود که برای قطع کردنش ...
قرار حیرت آور!
باورم نمی شد نامزدم بعد از حدود 6 سال که از برگزاری مراسم عقدکنان می گذرد با من در پارک ملت قرار گذاشته بود اما با آن که از او احساس تنفر هم داشتم، تصور می کردم دلش برایم تنگ شده است به همین خاطر سر قرار رفتم. در همین هنگام بود که دو جوان موتورسوار به سوی ما آمدند و.... به گزارش خراسان، دختر 22 ساله که مدعی بود برای رهایی از مشکلات زندگی فقط به طلاق می اندیشد، درباره سرگذشت خود به ...
داشتم از سوراخ حمام تختی را دید می زدم گفت بیا پایین!/ زاگالو دوستم داشت و بازیکنش را مجبور کرد پیراهنش ...
پل پارک وی که مهدی اربابی و رفقایش آنجا بازی می کردند داشتیم فوتبال بازی می کردیم که او با ماشینش رد شد. من که ماشین او را می شناختم برایش دست تکان دادم و او هم نگه داشت. بعد به او گفتیم ما را تا خانه برسان. همه ریختیم توی ماشینش! چیزی حدود 13 یا 14 نفر بودیم اما همه جا نشدند. بعد آقا تختی خندید و یک درس بزرگ به ما داد. چه درسی؟ با همان چشم های مهربانش خندید گفت: همه بروید پایین ...
بازخوانی زندگی مهدی نصیری سردبیر جنجالی
ارشاد را نقد کرد و هم ما را. بعد از 30 سال که دوباره رجوع کردم، دیدم نوشته بود مهدی نصیری سردبیر پخمه روزنامه کیهان! من اصلا دست نزدم و عینا در کیهان چاپ شد. خیلی هم خوش قلم و خوب نوشته بود. چندی قبل رفتم دیدن ایشان، گفتم من سردبیر پخمه سابق روزنامه کیهان هستم و آمده ام که شما را ببینم! این طور با هم برخورد داشتیم؛ یعنی در رابطه مان ابتذال نبود. رادیکالیسم و تندی بود؛ اما ابتذال نه. ...
روایت آیت الله جاودان از اساتید اخلاق و عرفان مکتب تهران / آقا مجتبی در متابعت از خصوصیات امام، نظیر ...
-8 ساله، 10 ساله، چند جور گناه کرده باشد. بنابراین جناب حاج آقا خوش وقت با پاکی کامل به یک استاد درجه یک برخورد؛ مرحوم آقای برهان که آدم نادری بود. نمونه ای از یک مربی و معلم خوب که حتی در غذای شاگرد دخالت می کرد.آقای خوش وقت به چنین معلمی برخورد. شیخ علی اکبر برهان چند سال خدمت او بود و بعد به قم رفت. در قم، بعد از مدت کوتاهی محضر علامه طباطبایی را درک کرد. مرحوم طباطبایی یک ...
کودک کشی از غزه تا کرمان
هر قطره خونی که می ریزید مابه ازایش سلیمانی هایی دیگر به پا می خیزند؛ بترسید از نسل سلیمانی ها. پدرجان، دلم می خواهم مانند حاج قاسم شهید شوم مصیب سلطانی نژاد هم داغدار عزیزانش است بعد از آن حادثه تلخ کرمان: متاسفانه من همراه شان نبودم. از سه روز مانده به چهارمین سالگرد شهید حاج قاسم سلیمانی موکب خانوادگی شان مقدمات را مهیا می کرد: هر سال موکب داشتیم. نذر نبود همه این کارها برای حاج ...
خداداد: از این تیم ملی جدا شدم چون لذت نبردم
جایگاه مشخصی ندارد. تمام هم و غم من این بود که به تیم ملی کمک کنم. واقعاً خوشحال بودم از اینکه در تیم ملی هستم. واقعاً بعد از سه ماه به این نتیجه رسیدم شرایط برای کار کردن خیلی شرایطی که لذت ببریم نبود. برای همین استعفا دادم. برای این مدت حضور هم قراردادی بسته نشد و دریافتی از فدراسیون نداشتم. سخت ترین بازی ما تا فینال همان بازی با کره جنوبی است. خوشبختانه اتفاقی که افتاده، گروه بندی خیلی به نفع ماست. با قرعه کشی که انجام شده همه چیز برای رفتن به فینال مهیا شده است. ما اگر کره جنوبی را در یک هشتم نهایی بریم برای حضور در بازی فینال در مرحله نیمه نهایی بازی سختی نخواهیم داشت. ...
کوهکن: زمان بررسی پالرمو به لاریجانی گفتم وقت بدهید صحبت کنند که باز یکی گریه نکند! کد خبر: 909503 / ...
من داشت و می دانست از باب خیرخواهی به ایشان مشورت می دهم، اینکار را کرد. در اعمال مدیریت ایشان در زمان بررسی پالرمو یک مدیریت کاملا دموکرات که وقت داد همه صحبت کنند، اتفاق افتاد. این نماینده پیشین مجلس تصریح کرد: پالرمو با یک رای ضعیفی تصویب شد. دو روز بعد خدمت ایشان رفتم و گفتم تا قیامت همه روزنامه ها را بخوانید یک نفر ننوشته که پالرمو را آقای لاریجانی تصویب کرد بلکه می گویند پالرمو را مجلس تصویب کرد. ایشان خنده ای کردند. 219219 منبع: khabaronline-1801168 ...
آخرین مصاحبه خواندنی جهان پهلوان تختی+عکس
مجبور کردند که بلند شوم و راه بروم در حالی که در بیمارستان ما چنین بیماری را بعد از عمل جراحی مدتی طاق باز می خوابا نند. معلوم نیست رفتم بر سر سئوال دیگر. از تختی سئوال کردم حالا که به وطن برگشته اید، اولین سئوال مردم بعد از احوال پرسی این است که آیا به کشتی گرفتن ادامه می دهید؟ تختی در پاسخ این سئوال کمی مکث کرد. انگار خاطرات 12 سال قهرمانی جهان، آن همه فریاد ها و هورا ی ...
خبری که ماه ها مخفی ماند!
از مهمترین اخبار دنیا محسوب می شد خاطرنشان کرد: با وجود خبرگزاری های آن دوران این خبر مخفی ماند. حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی هم روایتی از عیادتشان از امام راحل در فروردین سال 65 به این شرح دارند: یادداشت روزانه پس از دیدار با امام خمینی(ره) در روز 14 فروردین 1365 پنجشنبه؛ 14 فروردین 1365 امروز به زیارت امام رفتم؛ آقای هاشمی را خبر کردم و با هم ...
ماجرای نامه ای که شهید سلیمانی خطاب به سعودی ها در دست داشت، چه بود؟
بغداد با مقامات سعودی تماس گرفتم و از قصد خود برای سفر به ریاض صحبت کردم، آنها از من پرسیدند هدف از این دیدار چیست؟ گفتم؛ میانجیگری میان شما و جمهوری اسلامی ایران. ، آنها سپس پرسیدند؛ طرف حساب ما کیست؟ ، گفتیم؛ سلیمانی ، گفتند؛ بسیار خوب، تشریف بیاورید”. در همان شب با هماهنگی مقامات عربستان راهی این کشور شدم و پس از استقبال پادشاه این کشور به دیدار محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، رفتم. در ...
سید نمی تواند با اجداد خود ارتباطش را قطع کند/بعد از خواندن دیوان حافظ به زبان و شعر فارسی علاقه مند شدم
...> آنچنان که خودش می گوید در زمینه شعر فارسی تخصصی نداشته ولی یک روز که با پدرش در یکی از حسینیه ها به زبان آنها امام بارگاه رفته بود، حاج آقایی که سخنران مجلس بودند از وی سوال کردند که آیا در زمینه شعر فارسی نیز آثاری دارد که در جواب می گوید نه متاسفانه، امام جماعت این حسینیه گفتند ما شاعری به نام اقبال لاهوری داریم و علیرغم اینکه شعرهای اردو اشعار فاخری هستند، ولی شعرهای فارسی فاخری گفته که شما ...
مادرانی که بوی بهشت می دهند
رفتن آن ها می گذشت که کومله تعدادی خمپاره به پادگان شان شلیک کرده بود و احمد به شهادت رسید. احمد 22 سال داشت و جنازه اش 38 روز در پادگان مانده بود. خمپاره نیمی از صورت او را برده بود. او جزو نخستین شهدای پس از انقلاب بود که همراه شهدای دیگر از مقابل مدرسه شهید مطهری تشییع شد. وقتی خبر شهادت او را دادند سجده شکر بجا آوردم و گفتم خدایا شکرت که پسرم به آرزویش رسید. پیکر او بعد از گذشت 40 روز بوی عطر ...
تو پیش خدا آبرومندی...
...: - شما انگشتر نگهدار نیستی. آخر شب شد آمد و پرسید کاری نداری گفتم نه به اتاق خودش رفت دوباره آمد و پرسید برادر کاری نداری چیزی نمی خواهی؟ گفتم نه برادر جان همه چیز هست و خوابیدم نیمه های شب با صدای گریه حاج قاسم از خواب بیدار شدم از اتاقش صدای گریه می آمد می دانستم برای خواندن نماز شب بیدار شده است من هم بیدار شدم و نمازم را خواندم. از اتاق آمد بیرون و پرسید نمازتان را خواندید؟ گفتم بله ...
روایت یقین شهید برونسی از زمان شهادتش
حاج آقا؟ شما اندازه موهای سرتون توی عملیاتها بودین، حالا حالاها هم باید باشین. گفت: همون که گفتم، عملیات آخره. گفتم: شما همیشه حرف از شهادت می زنین. مکث کرد. جور خاصی گفتم: اگه خدای نکرده شما برین، بچه ها چه کار کنن؟ آروم و خونسرد گفت: همه اینا رو که می گی حرفه. من چیزی دیدم که می دونم عملیات آخرمه. بعد از آن روز، یکی، دوبار دیگر هم این جوری ...
بی تابی شان برای حاج قاسم آن ها را به مرز شهادت رساند
جوان آنلاین: کلاس دوم راهنمایی بود که وارد بسیج شد و لباس رزم پوشید و بعد از گذراندن دوره های آموزشی راهی جبهه شد. رفت و چند سالی در جبهه حضوری فعال داشت. شرق کشور، مرز افغانستان، زاهدان و جبهه های جنوب خدمت کرد. کمی بعد وارد سپاه شد و نهایتاً بعد از 36 سال خدمت به نظام و کشور بازنشسته شد. همه حضور او در میدان نبرد و منطقه برمی گشت به کانون خانواده، به همسری که تعهدش تربیت فرزندانی بود که در راه ...
همه گرفتار رفتار ناب امیرخان بودیم
رسول فلاح پور بیش از نیم قرن پیش با هادی علی اکبری آشنا شدم. نوجوانی بودم که به دنبال هویت خود می گشت. ابتدا به مسجد جوادالائمه(ع) رفتم. مرحوم حاج آقا مطلبی، هم امام جماعت بود و هم ستون حرکت اجتماعی و تربیتی جوانان مسجد. شیرینی نماز جماعت آن دوران برایم فراموش ناشدنی است. خیلی طول نکشید که هادی عزیز مرا عضو کتابخانه اش کرد. شماره عضویتم در کتابخانه مسجد 66 بود. آن سال ها مدرسه ها تازه ...
قرآن حاج قاسم و 70 دفتر خاطره
می کرد و حتی شب ها را جزو عمرش حساب می کرد. من بارها گفته ام حاج قاسم نه این که 63 سال عمر کرد که 170 سال عمر کرد؛ چون شبانه روز کار می کرد. همرزم شهید سلیمانی افزود: یک بار در جلسه شورای نیروی قدس سخنرانی کردم و مطلبی درباره حضرت موسی گفتم که حاج قاسم بعد از جلسه به من گفت این مطلب را به نقل از کجا گفتی و من گفتم از کتاب اخلاق در اسلام آیت الله مصباح. آنگاه به من گفت که کتاب را بیاورم ...