سایر منابع:
سایر خبرها
انتقام عجیب زن پس از ازدواج دوباره شوهرش | او دختر 15 ساله اش را مجبور کرد پدرش را بیهوش کند
کار زیاد خسته شده و خوابیده است تا اینکه چند روز وقتی می خواست مدرکی از داخل گاوصندوق بردارد متوجه سرقت شد. با اموال مسروقه چه کردید؟ پیش مادرم است. قرار بود بین ما بچه ها تقسیم کند که ماجرا لو رفت و من دستگیر شدم. قصد کشتن پدرت را داشتید؟ نه. هرگز. ما فقط می خواستیم به حق مان برسیم. بعد از ازدواج دوم پدرم فکر می کردیم همسر جدیدش اموال پدرمان را تصاحب می کند، نمی دانم شاید اشتباه فکر می کردیم. ...
اولین اعترافات عامل جنایت در پارک نهج البلاغه | همسر مقتول از وحشتناک ترین لحظات زندگی اش می گوید + فیلم
همشهری آنلاین ؛ الهه فراهانی : زن جوان در گوشه حیاط پلیس آگاهی تهران ایستاده است؛ یک دست مشکی پوشیده و عینک آفتابی به صورت دارد. با بغض حرف می زند و می گوید این روزها با مصرف قرص های آرام بخش روی پاهایش ایستاده و زندگی می کند. قرار بود به زودی لباس سفید به تن کند و مراسم عروسیش را جشن بگیرد اما امروز رخت عزا به تن دارد. سرنوشت این زن از شامگاه سوم دی ماه، شبی که به همراه نامزدش برای پیاده روی به ...
خیانت عجیب مرد جوان به زن 30 ساله اش
زن 30 ساله گفت: 15ساله بودم که با محمد ازدواج کردم با آن که هنوز دختری نوجوان بودم اما همه سختی های زندگی مشترک را به جان خریدم تا پایه های یک زندگی عاشقانه را مستحکم تر کنم. آن زمان شوهرم شاگرد مغازه ای در هسته مرکزی شهر بود و اوضاع مالی خوبی نداشت. به همین خاطر هم بیشتر اوقات را به منزل مادرم می رفتم تا هم از تنهایی فرار کنم و هم همسرم فرصت زیادی برای درآمدزایی داشته باشد. خلاصه با ...
روایتی از دیدار مردم قم با رهبری/ آخرین نفری که به حسینیه وارد شد
از مهمان شان داشته باشند. یکی از روزهای آبان سال 1389 بود که همراه دانش آموزان و دانشجویان نخبه شهرم به محضر ایشان رسیدیم. دیدار اول مان در شبستان امام خمینی حرم حضرت معصومه(س) بود و حالا دیدار دوم دعوت بودم به حسینیه امام خمینی(ره). همان جایی که هر بار اسمِ بیت رهبری را شنیده بودم حسرت خورده بودم چرا تا به حال قسمتم نشده بروم. حالا اما قسمت شده بود در نوزدهم دی ماه 1402. خواب ...
تیری آنری: سال ها به همه در مورد خودم دروغ گفتم!
را در سکوت برگشتیم. از او پرسیدم خوشحالی؟ گفت لابد باید جواب بدم آره؟! تو یک گل و یک پاس گل را از دست دادی! به خانه پیش مادرم رسیدیم، من همین طور [سر پایین] راه می رفتم و او پرسید: "باز هم باختی؟" بعد از اینکه دولت کانادا محدودیت های قرنطینه را برداشت، زمانی را با فرزندان و همسرم گذراندم و تصمیم گرفتم که نمی توانم بیش از این به جدایی از آنها ادامه دهم و از سرمربیگری ام ال اس مونترال استعفا دادم. آن زمان از پرستار بچه ها تا خودشان و همسرم به حالم گریه می کردند. تنها کسانی که تیری واقعی و نه آنری مشهور را دوست دارند. ...
روایتی از کارتن خوابی و اعتیاد زنان؛ یک گروه تن فروش اند، گروهی رحم اجاره می دهند
ساله و یک دختر 15 ساله دارد. 17 ساله بود که همسرش، ازدواج دوم کرد، بعد از 14 سال، اما جدا شد و یکراست آمد تهران از ترس جان و تهدید های خانواده اش. خانواده تریاکی بود، اما تریاکی بودن دختر را نمی پذیرفت: بچه ها را با خودم نبردم. مصرف کننده بودم، خلاف می کردم. حالا 6 ماه و سه هفته از پاکی اش می گذرد. خیاطی می کند و راضی است. فریبا 32 ساله: شیشه می زدم و یک هفته نشئه بودم. همه اش در توهم ...
ناگفته های آشا محرابی از خیانت پدر بازیگرش
برنامه های زندگی ام را در آن زمان در وضعیت قراردادی که با اسماعیل محرابی تنظیم داشتم؛ نوجوان بودم که از ما جدا شد و می خواستم زندگی تازه ای را تجربه کنم. به این ترتیب قرار ما به هم خورد و دیگر خبری از او نداشتم وقتی که در تئاتری برای تماشا آمده بود. وقتی مرا دید خیلی تعجب کرد و گفت نمی دانستم که بازیگر شده ای. شاید اگر همان زمان با آن علاقه و انرژی سراغ بازیگری می رفتم خیلی ...
هفت خوان چاپ و تکثیر اعلامیه های انقلاب
خود امام بود و حتی کپی هم نبود. کپی اش جای دیگری رفته بود و اصلش این جا آمده بود. من پیش ایشان رفتم. شیوۀ مبارزه این طور بود که وقتی می رفتیم، با افراد گرم می گرفتیم و سلام و احوالپرسی می کردیم. رفتم و در زدم و ایشان خودش دم در آمد. نامه را به دست شان دادم و گفتم حسین آقا این نامه را داده و گفته یک ساعت دیگر بیایم بگیرم. در این جا من تقریباً نقش یک رابط را بازی کردم. یک ساعت بعد دوباره رفتم دم ...
مرد بی رحم زنش را جلوی چشمان دخترانش زنده زنده سوزاند / دختران قصاص پدرشان را خواستند + جزییات
مادرمان گذشت کنیم .به همین خاطر قصاص می خواهیم . شاهد 12ساله نیز گفت: مدتی بود دعواهای پدر و مادرم شدید شده بود.آخرین بار وقتی با هم درگیر شدند پدرم از خانه بیرون رفت و با یک گالن بنزین به خانه برگشت.او در آشپزخانه بنزین را روی مادرم پاشید و او را به آتش کشید. من با جیغ و فریاد همسایه ها را با خبر کردم اما پدرم به دروغ گفت مادرم خودسوزی کرده است. تا اینکه بعد از مرگ مادرم حقیقت را به دایی ام ...
دسیسه خانوادگی برای سرقت از پدر خانواده
خانه ویلایی ام در یکی از خیابان های شمالی تهران همراه دخترم زندگی می کنم. یک سال قبل در حالی که دو دختر و یک پسر داشتم با همسرم اختلاف پیدا کردم و از هم جدا شدیم. یکی از دخترانم ازدواج کرده است و پسرم هم همراه مادرش زندگی می کند، اما دختر مجردم با من زندگی می کند. مدتی قبل تصمیم گرفتم ازدواج مجدد کنم و به خواستگاری زن جوانی رفتم و با هم ازدواج کردیم، اما او هم مدتی قبل از خانه قهر کرد و به ...
شاکری: کاش به جای پرسپولیس به استقلال می رفتم!
فصل خود در گفت وگو با خبرنگار ما گفت: من نیمکت نشین هم نبودم بلکه پشت دروازه بودم و برای خودم تفریحی تمرین می کردم! من برای بازی کردن ناامید شده بودم فقط میرفتم که در تمرین حضور داشته باشم. من 15 سال است در لیگ بازی میکنم و این اولین سال از چنین اتفاقی برای من افتاد. اول فصل من پیشنهادات خوبی داشتم و روزی که بنا به خواست محمود فکری رفتم قرارداد ببندم همه چیز را به آقای فکری توضیح دادم ولی مربیگری ...
وقتی امام فرمود: خدایا من را با حاج عیسی محشور کن.
...> در آن تاریخ من 62 سال داشتم و از آن به بعد حاج احمد آقا به تمام بچه ها سفارش کردند که هوای حاج عیسی را داشته باشید و نگذارید کار زیاد انجام دهد. ایشان مرا آزاد گذاشتند اما من نمی توانستم قرار بگیرم. هر کاری که پیش می آمد انجام می دادم تا حدود 20 روز قبل در ماه رمضان سال 1373 که ایشان به قم رفتند و سه چهار روز آنجا ماندند، وقتی که برگشتند، به ایشان گفتم، آقا جان، چرا اینقدر در آنجا ماندی، ما که ...
بخشش قاتل پدر با تماشای فیلم من مادر هستم
آورده بودند مظنون به قتل 30 ساله را بازداشت کردند. او به سرقت منجر به قتل اعتراف کرد و گفت: من قصد ازدواج با دختر مورد علاقه ام را داشتم و بعد می خواستم به ترکیه و آلمان بروم، اما پول نداشتم. آن شب در خیابان پرسه می زدم که دیدم مردی پول هایش را در کیفش گذاشت. برای همین تصمیم گرفتم برای سرقت کیف تعقیبش کنم. در فرصتی که فکر می کردم مناسب است سراغش رفتم و در جدال با او هلش دادم که سرش به جدول خورد ...
ابهام در راز قتل زنی از خانواده خواننده معروف پاپ
... وقتی ماموران سراغ هومن رفتند، متوجه شدند او فرار کرده است. ردیابی ها برای دستگیری هومن ادامه داشت تا اینکه او خودش را تسلیم ماموران کرد. هومن در بازجویی ها گفت: سال 90 به خاطر حمل یک کیلو شیشه بازداشت و به اعدام محکوم شدم. شیشه متعلق به دوستم بود و من فقط آن را حمل می کردم. درخواست عفو دادم که با آن موافقت و حکم اعدام تبدیل به 25 سال زندان شد. هنگام شیوع بیماری کرونا توانستم با ...
روایت شهادت 68 دانش آموز بروجردی در کلاس توسط بعثی ها
شهروندان بروجردی که در حادثه 20 دی ماه 1365 پدر و 2 برادرش به شهادت رسیدند، می گوید: در آن زمان من کودکی سه ساله بودم و چیزی را به یاد ندارم ولی مادرم اتفاقات آن روز را برایم بارها تعریف کرده است. ساعت 12 ظهر پدرم احمد به همراه محمود و مسعود برادرانم راهی مدرسه می شوند، مادرم می گفت: بعد از لحظاتی با صدای مهیب انفجار سراسیمه به بیرون خانه دویدم، هرکسی چیزی می گفت: به طرف مدرسه دویدم گرد و غبار ...
فخر الزمان در سریال بانوی عمارت کیست؟
آقای حمید نژاد آمدم، سپس تست های مختلفی برای بازیگری از من گرفته شد و بیرون آمدم. مریم مومن بازیگر نقش فخرالزمان در سریال بانوی عمارت دوباره این حس را داشتم که این هم مثل تست های قبلی خروجی نخواهد داشت در مترو بودم که با من تماس گرفته شد که برای قرار داد به دفترشان بروم، حتی نمی دانستم قرار است چه نقشی را ایفا کنم. پس از آن بود که با خوشحالی و حتی گریه به خانه رفتم، مادرم نگران بود ...
داماد تبریزی خانواده همسرش را از دم تیغ گذراند / صدور حکم 3 بار قصاص برای داماد
بر سر ارث و میراث پدری با آن خانواده دچار اختلاف بودیم پدرم راضی به این ازدواج نمی شد، ولی چون وضع مالی پسر خوب بود مادرم با این ازدواج موافقت نمود و پدرم را نیز راضی به این ازدواج کرد؛ بالاخره دو سال قبل بود که آن ها باهم ازدواج کردند و رفتند سر خانه و زندگی خودشان. دامادمان از هر لحاظ هوای خواهرم را داشت؛ حتی ماه عسل رفتند ترکیه و نیز انواع و اقسام سرویس طلا را برای خواهرم خرید ...
داماد به اتهام قتل مادرزن سابقش محاکمه می شود
سرقت رنگ باخت. بنابراین کارآگاهان پلیس احتمال قتل به دلیل انتقام جویی را دنبال کردند. همزمان با شناسایی هویت زن 61 ساله خانواده وی مدعی شدند او با داماد سابقش اختلاف داشته است. پسر مقتول به مأموران پلیس گفت: خواهرم چند سال قبل با مردی ازدواج کرد که در کارهای خلاف بود به همین علت از هم جدا شدند اما با مادرم اختلاف مالی داشت. مدتی قبل فهمیدیم او به دلیل حمل مواد مخدر ...
کشف جسد مرد تنها در انباری خانه اش
زندگی می کرد و طبقات دیگرش هم خالی بود. چند سال قبل او ازدواج کرد و همراه همسر و دخترخوانده اش زندگی می کرد تا اینکه همسرش فوت کرد و دخترخوانده اش هم رفت و او تنها شد. چند روز قبل با برادرم تماس گرفتم، اما جواب نداد. احتمال دادم برای ترک اعتیادش به کمپ رفته باشد تا اینکه امروز به خانه اش آمدم و بوی بدی به مشامم رسید. وقتی رد بو را گرفتم به انباری رسیدم، اما در انباری از بیرون قفل بود. کنجکاو شدم و ...
دیگر جرعه ای آب خنک ننوشید + فیلم
گفت اینبار فقط 15 روز می روم و زود برمیگردم بار آخر نیز قرار بود به خرمشهر برود. در پاسگاه زید قرار بود اعزام شود. تا 15 سال انتظار کشیدم و تصور می کردم اسیر شده است. به همه اسرا عکسش را نشان دادم؛ اما هیچکس او را ندیده بود. به همه جا سر زدم هلال احمر، صلیب سرخ و هرجا که ممکن بود خبری به من بدهند رفتم؛ اما جوابی نگرفتم تا اینکه بعد از 15 سال به خداوند گفتم تا به حال به تو ...
مادر خواننده پاپ ایرانی گم شده و به قتل رسید / خاله قاتل خواب مقتول را دید + جزییات
ناشناس مطابقت داشت. به این ترتیب آنها به پزشکی قانونی رفتند و جسد سوخته مادرشان را شناسایی کردند. جسد متعلق به یک زن 61 ساله به نام مریم بود. پسر مریم به ماموران پلیس گفت: خواهرم چند سال قبل با مرد خلافکاری ازدواج کرد کرد اما خیلی زود از او جدا شد .ولی مادرم و مرد خلافکار به نام پرویز با هم اختلاف مالی داشتند .پرویز از چندسال قبل به خاطر حمل مواد به زندان افتاد اما آخرین بار در مرخصی از زندان با ...
سواستفاده از گالری دیگران
، با خودم گفتم مگر چه عکس هایی داریم که بخواهد پخشش کند. به همین خاطر شماره اش را بلاک کردم. تا چند وقت خبری از او نداشتم. چند روز بعد دوباره با یک شماره جدید شروع به پیام دادن کرد. معذرت خواهی کرد و گفت حالش خوب نبوده که آن پیامک ها را برایم فرستاده است. روز بعد هم با دسته گل آمد محل کارم. من حدود 20 میلیون به او داده بودم. حتی بخشی از پول را هم به حسابم ریخت تا نشان دهد که واقعا پشیمان است. من هم ...
گفت هنگام خاکسپاری ام زیارت عاشورا بخوانید
خانواده به اینجا آمدند. شهید متولد 1361 بود. ما سه برادر بودیم و سه خواهر داریم. متولد 1344 و برادر بزرگ تر خانواده هستم. پدرم کشاورز بود. کودکی های شهید چطور گذشت؟ سال 65 وقتی افشین چهار ساله بود، پدرم به رحمت خدا رفت. مادرم به سختی کار می کرد. مادرم با مشقت بچه ها را بزرگ کرد. هنگام فوت پدرم خانواده هنوز در سیستان و بلوچستان زندگی می کردند. من گرگان ساکن بودم. پدرم وصیت کرد مادر و ...
آدم کشی برای سخن چینی!
به سیگار هم لب نزده ام! با علی (مقتول) چند سال دوست بودی؟ از سال 97 با هم دوست شدیم و بعد هم همسرانمان با یکدیگر آشنا شدند. فکر می کنی چرا این حادثه رخ داد؟ فقط به خاطر خشم و غرور! دوستم نباید این حرف ها را به پدر زنم می گفت اگر مشکلی هم بود باید با خود من در میان می گذاشت. آن روز هم زنگ زدم که بگویم چرا این تهمت ها را به من زده است ولی وقتی سر قرار رسید دیگر کنترل خودم را ...
گفت وگو با مردی که 257 بار یک روزه به دماوند صعود کرده است /آسفالت به آسفالت!
روستای خودمان تا روستای سیاهگل را طی می کردیم. هر روز چیزی حدود 10کیلومتر را پیاده طی می کردیم چون نمی توانستیم سرویس تهیه کنیم و البته آن زمان ماشین هم در روستا خیلی کم بود. هر روز باید ساعت 5 صبح از خواب بیدار می شدیم تا بتوانیم پس از دو ساعت پیاده روی، ساعت 7 صبح در مدرسه روستای سیاهگل باشیم. برای کودکی در آن سن و سال طی کردن این مسیر سخت بود، به خصوص که مسیر هموار و یکدست هم نبود و باید از تپه هم ...