روایتی از دیدار مردم قم با رهبری/ آخرین نفری که به حسینیه وارد شد
سایر منابع:
سایر خبرها
حرم نوشت های یک خادمه | خدمتی با جان و دل
.... این بار من آخر صف بودم و باید زائر ها را هدایت می کردم به فضای بازی که کنار چایخانه کوثر قرار دارد. خانمی حدودا 35 و 36 ساله استکان چای را دستش گرفته بود و به من نگاه می کرد. یکی دو باری نگاهمان به هم گره خورد، ولی من بخاطر شلوغی چایخانه چندان توجهی به آن نکردم. خانم! خوش بحالتان که اینجایید! سر چرخاندم سمتش و از او تشکر کردم. یک جمله تکراری را شنیدم که اصلا برایم عادی ...
تویی که نمی شناختمت
به آدم های روی پله برقی انداختم. دو دختر باحجاب و چند آقا ایستاده بودند ولی هیچ کدام نمی توانستند او باشند. نمی دانم چرا ولی اصلا فکر نمی کردم محجبه باشد. کمی عقب تر منتظر ایستادم که درکسری ازثانیه یکی ازهمان دخترها، بی سلام وعلیک بغلم پرید و گفت: ببین کی اینجاست! رهای رنگی رنگی! جا خوردم! پس چرا من نتوانسته بودم او را زودتر تشخیص دهم و پیدا کنم؟ من هم همان طور که او ازمن شناخت داشت، او را می ...
لاتی که جوانمرد شد!
خود پرسیدم تا کی غرور؟ کی می خواهی آدم بشی؟ همه بدی هایی که کرده بودم مثل فیلم جلوی چشمم آمد. زلزله شد درجانم. آوار شدم در خود. گفتم خدایا توبه. برخاستم به بازسازی خویش. هر که را دیدم عذر خواستم. هرکاری که پیشتر با آن عشق می کردم کنار گذاشتم. دیده و دل و شکم را پاک کردم و از هرچه پیشتر گریزان بودم به آن عمل می کنم. خندیدم او هم خندید برایش این روایت امام باقر را خواندم که ” برترین عبادت ...
رئیس اتاق صنایع سوئد از ایران مشورت گرفت
رضا نیازمند : دوران کار در شرکت یوریران برای من دوران بسیار پربرکتی بود. درآمد من خوب بود . باعث پیشرفت و شهرت جهانی من شده بود و توجه همه را جلب کرده بود . علاوه بر آن من کم کم در کار اکتشاف و استخراج اورانیوم وارد شده بودم. در یک مسافرت برای خرید یک دستگاه اتوماتیک آزمایش سنگ های معدنی به سوئد رفته بودم که با رئیس اتاق صنایع آنجا آشنا شدم . در سوئد کارخانه saabیک نوع هواپیما می ساخت که منحصر به فرد بود و می توانست در ارتفاع خیلی پایین پرواز کند و در فرودگاه بسیار کوچک بنشیند و بلند شود. من برای برنامه های بعدی شرکت یوریران به این هواپیما نیاز مبرم داشتم، ولی وضع مالی شرکت saab خوب نبود. در آن موقع کارخانه اتومبیل سازی ولووهم در شرف ورشکستگی بود. رئیس اتاق صنایع که در روزنامه ها خوانده بود من از سازمان بهره وری آسیایی نشان طلا گرفته ام؛ این دو کارخانه را به من نشان داد و از آتیه آنها اظهار نگرانی کرد . ...
رمان آناهیتا باران کن
ناگهان باز شد. سیخ نشستم. کوثر با نگاه پر نخوتش داخل شد. _بابا میگه بیا دارن میرن _برو... میام بلند شدم و روسری را روی موهایم انداختم. نگاهی به چادر کردم. توی دلم گفتم: من باید خودم باشم حرکت کردم و از اتاق بیرون زدم. همه ایستاده بودند نزدیک در خروج. با آمدنم نگاه ها چرخید سمت من. لبخند کج و کوله ای روی لب نشاندم. مرضیه خانم با دیدنم پوزخندی زد. نگاهش شبیه ...
در شهادت فرزندم دو رکعت نماز شکر خواندم/ شهادت بهای انقلابی بودن و ماندن است
ارسال کردم و همه با تعجب نگاه می کردند که ایا می شود، مادر باشی و اینقدر صبورانه با خبر شهادت فرزند کنار بیایی! در جواب همه این سوالات این جمله کافی بود که سر و جانمان فدای اهل بیت علیه السلام و ولایت باشد. حاجیه خانم نجفی، رویای صادقه شهادت فرزند را شب قبل از شهادت جوان 22 ساله اش دیده بود و در این رابطه افزود: خواب دیده بودم که در مسیری هستیم و یک صف از مادران شهدا ایستاده اند و به من گفتند که ...
نازنین بیاتی می گوید خدا او را بغل کرده است
های اکشن دارید که بگویید؟ در سریال هفت تقریبا هیچ کدام از صحنه هایی را که تصویربرداری می شد در فیلم های قبلی تجربه نکرده بودم. همه سکانس ها و پلان ها برایم خاطره بود. اتفاقات عجیب و غریبی که هیچ وقت تجربه اش نکرده بودم. گاهی اتفاقاتی می افتاد و مواردی را پشت سر می گذاشتیم که انگار خدا ما را بغل کرده بود. خاطرم هست سر تصویربرداری در کویر ؛ سکانسی بود که من در نقش آنی پشت فرمان موتور نشسته بودم ...
چشم به راه یک رویا
و تشییع شهدا را نشان می داد. قاب عکس بزرگی از شهید کریم و جواد توجهم را به خودش جلب کرد. حاج خانم که رد نگاهم را گرفت، گفت: همیشه بعد نمازم اول به امام حسین سلام میدم، بعدش به آقا امام رضا و آخرش هم به این قاب عکس. بخشی از کتاب خانه شلوغ بود. همه آمده بودند. مهمان بزرگی داشتیم. مشهد بودیم نه اهواز. خوشحال بودم که دوباره دور هم جمع شدیم. صدای زنگ در را که شنیدم، بلند شدم و از ...
زنی که با گرگ ها می دوید/ بدرود خانم شهلا لاهیجی
در ذهنم مانده. عصاره حرف هایش کم وبیش تصویر زن قدرت مندی است که در آثار بیضایی می بینیم و قدرت و استقلال، زنانگی اش را نابود نمی کند. بین آن ها این که همیشه زودتر از همسر از خواب بلند می شده تا برایش میز صبحانه بچیند، از همه پررنگ تر است و حتی کار خیاطی که چون در حافظه ام واضح نیست، به همین اش بسنده می کنم. هرچه بود، زمین تا آسمان تفاوت داشت با مردستیزی زنان و دختران نسل جدید و تصویر ...
روایتی از مدرسه بیمارستان اکبر مشهد که به دنبال جبران عقب ماندگی تحصیلی کودکان بیمار است
. خودش این طور می گوید: یک هفته است که در بیمارستان هستیم و من تازه دیشب متوجه شدم که چنین طرحی در حال اجراست. همان جا نذر کردم به خاطر سلامت همه کودکان بیمار، بخشی از وقتم را برای آموزش و یاددادن به آن ها بگذارم. ریاضی برای محمدرضای هشت ساله که چند وقتی است با بیماری دیابت دست وپنجه نرم می کند درس سختی است، اما با حوصله ای که خانم فرهادی به خرج داده است و درس را توضیح می دهد، محمدرضا ...
فیلم گفتگو / رازهای پنهان سریال آوای باران از زبان آزاده زارعی
من می آمد و به عنوان مثال مردی میگفت بنده قد 190 سانتیمتری دارم. این واقعاً بامزه بود اما همه چیز در حد شوخی بود!" آزاده زارعی درباره تجربیات ورزشی خود صحبت کرد: از کودکی عاشق ورزش بودم. حتی رفتم تبلیغ اصفهان و تیم اصفهان رو تبلیغ کردم. این نقطه وصل من به ورزش از کجا اومده؟ این علاقه و سرنوشت ورزشیم چطور شکل گرفت؟ پشت پرده حضور در تیم سپاهان و علاقه به ورزش علاقه ام ...
بدخواهان فیلم 2888 گفتند صحنه های پرواز را در آلمان گرفته اند
.... پرسیدم چرا چنین شرطی داری؟ گفت: چون صحنه های که می خواهی در پرواز انجام دهم، بعداً برایم دردسر می شود! واقعاً آن قدر خوب پرواز کرد که بعدها تمام کسانی که بدخواه فیلم بودند حرف درآوردند و گفتند بلند شدند و رفتند آلمان و آنجا صحنه های پرواز را درآوردند! کیوان علی محمدی گفت: وقتی فیلم ساخته شد، آن قدر مشکل پیش آمد که هر کس بود فرار می کرد. بعد از این که فیلم به عدم مجوز برای اکران ...
شوهرم باز هم می خواهد ازدواج کند، طلاق می خواهم
این زن که هفته گذشته به همراه همسرش به دادگاه خانواده رفته بود، درباره ماجرای زندگی اش به قاضی گفت: 16سالم بود که من و سلیم زندگی مشترک مان آغاز شد و درحالی که تصور می کردم به خوشبختی رسیده ام، رفتارهای سلیم مرا شوکه کرد. او مردی خودخواه بود. همیشه عذابم می داد. یک مرد زورگوی خشن بود. چون زیادی عاشقش بودم، تحمل کردم و حرفی نزدم. فکر می کردم با گذر زمان همه چیز درست می شود. مدتی همین ...
وسوسه سرقت میلیاردی رمز ارز
موفق شد و من مرتکب سرقت شدم. چگونه سرقت را انجام دادی؟ وارد کیف پولش شدم و تمام رمز ارزها را به حساب خودم منتقل کردم. بعد ترسیدم لو بروم چندبار رمز ارز را به چند حساب منتقل کردم. نترسیدی دستگیر شوی؟ حوزه پول دیجیتال پیچیده است و خیالم راحت بود پلیس نمی تواند رد پول را بگیرد. یک ماه بعد از سرقت اما ماموران به سراغم آمدند و دستگیر شدم. در شوک بودم که چگونه ممکن است رد ...
ستاره اسکندری: سانسور عقیده جواب نمی دهد؛ امیدوارم یک وزیر فرهنگ زن ببینم
کس نمی تواند همکاران من را از یک تاریخ سینما حذف کند. اصلا امکان ندارد. باران، ترانه، هنگامه، خانم بوبانی، کتایون ریاحی، خانم بایگان، خانم نصیرپور. این بخش از تاریخ سینما را که نمی توانیم بگوییم وجود نداشته، چون من قبلا در این وادی ممنوع الکاری بودم و اتفاقا دوستی تماس گرفته بود که ما دیگر اجازه نمی دهیم شما کار کنید. گفتم همین الان آی فیلم را نگاه کنید همه سریال های 20 سال گذشته من ...
چطور یک دعوی حقوقی منجر به آتش سوزی و قتل طفل معصوم شد
منتظر نشسته بودم تا منشی دادگاه وقت رسیدگی 9صبح را اعلام کند که آقای خوش قد و بالایی آمد سراغم و گفت:شما وکیل هستید؟...کارت ویزیتم را گرفت و گفت خدمت میرسم.با فراخوان منشی دادگاه وارد جلسه شدم،هنوز روی صندلی جاگیر نشده بودم که همان شخص با نیشخندی معنادار وارد اتاق دادگاه شد و همزمان با نشستن روی صندلی کناری ام گفت:کارت ویزیتت و گرفتم تا بیام سراغت! با ایماء و اشاره بی اهمیت بودن موضوع ...
می گفتند ایران سرزمین کفر است!
. خانم مدینه! تو همه رو اذیت کردی. مدینه: نه، واقعا مریض بودم. دکترها خودشون گفتن برای درمان باید بری جلال آباد. تا اون روز نمی دونستم ممکنه کسی رو برای درمان بفرستن جلال آباد. وقتی اینو شنیدم خیلی خوشحال شدم که بهانه فرار جور شد. خیلی سخت بود، ولی بالاخره حسن رو راضی کردم. این سفر تنها فرصت من برای فرار از اون جهنم بود. تو دلم می گفتم احتمال داره موفق نشوم. ولی حداقل یک بار امتحان می کنم. ...
مکتب حاج قاسم گره گشای مشکلات کشور
است این مکان رو می شناسم تمام آدم های اینجا برای من آشنا بودند. این بسیجی ملایری عنوان کرد: کم کم به مرقد حاج قاسم نزدیک می شدم آن لحظات ساعت 5 صبح 13 دی سال 98 برایم مرور می شد، لحظاتی که در شوک فرورفته بودم و تا یک ساعت نمی توانستم از جلوی تلویزیون بلند شوم. وی با یادآوری خاطرات لحظه شهادت سردار دل ها عنوان کرد: لحظه خیلی سختی بود وقتی زیرنویس شبکه خبر داشت از شهادت حاج قاسم ...
کاوه خداشناس از مستوران و لطفعلی می گوید؛ مستوران روز به روز جذابتر می شود!
. اواسط تمرین ها یکی از بازیگران کاری برایش پیش آمد و نتوانست ادامه دهد، قرعه فال به نام من افتاد و در آن تئاتر که یک کار ویژه کودکان بود، بازی کردم. سال 1378 که در رشته تئاتر وارد دانشگاه شدم، با گروه های مختلف تئاتری مشغول به کار شدم و درگیر اجرای تئاتری به کارگردانی مهدی هاشمی بودم که برای بازی در سریال پدر خاک انتخاب شدم و کم کم پایم به تلویزیون و سینما باز شد. در مدرسه جزو بچه های ...
اولین گفتگوی رسانه ای حسن آقامیری / از ماجرای سربازی و دادگاهی شدن تا حاشیه های گفتگو با احلام و ارتباط ...
و بعد مشکلاتی پیش آمد و مرا به جای دیگری فرستادند. همان موقع وقتی با بچه ها صحبت می کردیم همه کاسب بودند و چون سربازی نرفته بودند نمی توانستند چیزی به نام خود و حتی مجوزهای کاری بگیرند، یعنی دو سال از کارش عقب می افتد و بالاجبار می آیند سربازی. من چند سال پیش به چین سفر کرده بودم. یک آقایی آنجا کارخانه مفتول سازی داشت. می گفت اینجا اگر یک هفته یا ده روز از بازار جا بمانی دیگر کلا از بازار جا می ...
ادامه دهنده راه شهدا باشید
پرواز علی شد. آرام و بی صدا گلوله دشمن برپیشانی بلند علی نشست و او بر بال ملائک تا عرش خداوندی پرواز کرد. آرام و بی هیاهو و آن روز بیست و هشتم اسفندماه 1360 بود، برادرش محمد در اردیبهشت 1365 در فکه به شهادت رسید. فرازی از وصیت نامه شهید: از همه نهادهای اسلامی تقاضامندم تا لحظات آخر دست از یاری و حمایت اسلام و امام امت بر ندارید و راه تمامی شهدای انقلاب اسلامی را ادامه دهید. اگر زنده ماندم با قلمی سیاه علیه امریکا مبارزه خواهم کرد و اگر شهید شدم با خون سرخ خویش آنها را در هم می شکنم. انتهای پیام/ ...
این زورگیران همسرم را کشتند؛ روایت نازنین از شبی که ماه کامل شد
من اتفاق افتاد. در قهوه خانه با آنها آشنا شدم. سه نفر بودند. به من گفتند چقدر درمی آوری، گولم زدند، پشیمانم! جریان پرونده را می پرسم. افسر پرونده می گوید: این پسر با سه نفر سابقه دار همراه شده بود. همه با هم سوار ماشین های اسنپ یا دربستی شده و در میانه راه راننده را خفت می کردند. بعد راننده را از ماشین بیرون انداخته و ماشین را به سرقت می بردند. در ادامه با همان ماشین سرقتی به عنوان ...
روایت زورگیری های خشن یک زن
سال با او دوست بوده و رفت و آمد داشته، از روزی که خبر دستگیری او را شنیده، از وحشت شوکه شده است. زن زورگیر 27 سال سن دارد؛ قصدش از این زورگیری ها را تأمین هزینه درمان ناباروری اش عنوان کرده و می گوید، بیش از 10 سال است که ازدواج کرده، همسرش کارگر است و فرزندی ندارد؛ یک روز تصمیم گرفته دیگر داروهایش را نخورد و غروب همان روز حالش بد شده؛ سابقه بستری در بیمارستان اعصاب و روان و 2 بار اقدام ...
جنون زورگیری دختر 27 ساله از زنان + فیلم
به گزارش سلام نو به نقل از رکنا، تمام مدت طوری در فرماندهی انتظامی شهرستان البرز نشسته و سرش را پایین انداخته که انگار نه انگار همین آدم بود که با ضربات محکم چاقو سعی کرده بود زنی را مجروح کند، اگر فیلم دوربین مدار بسته از درگیری 2 زن در مقابل آسانسور مجتمع را ندیده بودم، باورم نمی شد آدمی که اینجا نشسته و حالا چهره اش پر از شرم و غم است، این همه خشونت را مرتکب شده باشد. تنها من نیستم ...
تیری آنری: آن وقت ها افسردگی داشتم و نمی دانستم!
برایش انجام دادم؟ نه. اما با روش خاص زندگی ام سازگار شدم. آنری اکنون مربی تیم زیر 21 ساله های فرانسه است، همچنین در کادر مربیگری بلژیک کار می کرد و قبل از اینکه در اواخر سال 2019 هدایت مونترال ایمپکت را بر عهده بگیرد، موناکو را مربیگری می کرد. او می گوید در اوایل همه گیری ویروس کرونا تقریبا هر روز گریه می کرد. و ادامه داد: باید یک پا را جلو بگذارید و بعد بعدی را جلو بیاورید و راه بروید ...
اگه عضله هات مداوم میگیره بخون! | راهکار بهبود اسپاسم عضلانی
...، بعد وارد دانشگاه شدم و به مقاطع بالاتر رفتم و در تمام این دوران ها مدام در جریان مسائل دوره ی کلاسیک و رنسانس بودم. کارهای ربنس، بروگل، کاواجیو، رافائل و تمام هنرمندان دوره ی رنسانس من را تحت تاثیر قرار داده و به آن ها علاقه دارم. از هنرمندان معاصر هم دیوید هاکنی، مارک تنسی, مارسل دوشان و غیره. این ها روی جهان بینی من تاثیر گذاشتند. و در واقع نوع نگرش من را به هنر توانستند سر و ...
صورتش سالم بود و پذیرای بوسه خداحافظی مان شد
جلوتر از جاده بصره است سنگر بگیرید. با چه سختی خودمان را از توی کانال پیش رویمان جلو کشیدیم، اما خمپاره ای لب کانال خورد و توان حرکت را از ما گرفت. من هم جزو هفت نفری بودم که زخمی شدم. وقتی دستور عقب نشینی صادر شد، تنها یک راه مانده بود. تیربار عراقی ها باید از کار می افتاد. تیمور کارش چیز دیگری بود، ولی داوطلب این کار شد. همان طور نیم خیز جلو آمد. رویمان را بوسید و حلالیت خواست. بعد هم آرپی ...
تغییرات خیره کننده چهره صهبا شرافتی بازیگر نقش روناک در سریال نون خ (+عکس)
بازی می کند. صهبا شرافتی در مورد علاقه اش به بازیگری می گوید: زمان پخش سریال قهوه تلخ بچه بودم، فکر می کنم حدود ده سال داشتم که به بازیگری علاقه مند شدم. در مدرسه تئاتر کار می کردم و مورد تشویق قرار می گرفتم. در خانه فیلم می گذاشتم و تلاش می کردم جای شخصیت ها بازی کنم تا وقتی مقابل دوربین می روم راحت و باورپذیر باشم. همچنین سر پروژه های مختلف می رفتم، تست می دادم و می گفتند تو ...
پرویز پرستویی: تلویزیون حق ندارد مرگ من را زیرنویس کند
... خانم بیتا بادران هم خیلی خوب بودند. بله. حالا فاطمه نیست، اما انرژی فاطمه خیلی سنگین است و خلوت هایی که حاج کاظم با فاطمه دارد، چفیه ای که می فرستد. کلا اتفاق خاصی بود. انگار این فیلم یک انرژی را در همه شما ها آزاد کرد. ن قبل از این فیلم با آقای حاتمی کیا مواجه نشده بودم و دیالوگی بین ما برقرار نشده بود. یادم نمی رود که سر آژانس شیشه ای وقتی ایشان با من تماس گرفتند که ...