جنون زورگیری دختر 27 ساله از زنان + فیلم
سایر منابع:
سایر خبرها
نویسنده همسایه های خانم جان : حاج قاسم به دشمنان قسم خورده خودش هم خدمات رساند
فرهنگی و چه با کمک کردن در بخش خدمات اجتماعی نشان دادند که از فداکاری دریغ نمی کنند. این کتاب، نوع دیگری از همان فداکاری ها را به تصویر کشیده است. پرستار احسان جاویدی چهارماه در ابوکمال سوریه خدمت کرد و همسایه های خانم جان روایت این چهارماه خدمت است. هفته مقاومت بهانه خوبی برای مطالعه و مرور این کتاب و گپ و گفت با نویسنده اش است. *** در بخشی از این کتاب می خوانیم ...
روایت دو بانوی کارآفرین که آینه های جادویی خلق کردند!
خانم ها زیاد باب نبود، انتخابم هنرستان شد تا وارد حوزه گویندگی شوم، اما وقتی وارد این رشته شدم هنرهای تجسمی و مبانی نظری باعث شد که من به رشته گرافیک علاقمند شوم. من رتبه 2 را در آزمون ورودی کسب کردم. همه روی هنر دیدگاه منفی داشتند و می گفتند شما حتما معدل پایینی دارید یا درسخوان نیستید که وارد هنرستان شدید، اما من معدل بالایی داشتم و خانواده حمایتم کرد. اولین سال تدریسم فاصله سنی کمی با بچه ها ...
همداستان روی میز بررسی
نویسنده قائم شهری است که در کارگاه آموزشی پرسش پژوهان ، دوره های نویسندگی را پشت سر گذاشته اند. جلد اول این کتاب منتشر شده و ما امیدواریم که مجموعه های بعدی آن نیز در شماره های بعدی به چاپ برسد. روشنک جهانی ادامه داد: داستان اول که سرب نام دارد کار خودم هست و داستان های بعدی ، “سایه روشن” نوشته خانم محبوبه هاشمی ، داستان “آب” نوشته سرکار خانم نگین حسینی و “جامانده در قهوه” نوشته سیده نیلا موسوی ...
روایت زندگی یک زن سرپرست خانوار
.... -نه حاج خانم ندیدم پیچیدم دست راست خیابان، از دور خانمی چادری با هیکلِ سنگین برایم دست تکان داد، زهرا بود! تا نیمه خیابان به استقبالم آمد، دستم را پیش کشیدم سلام کنم، دستم را رها نکرد و کشان کشان من را تا داخل خانه اش برد،کفگیر زندگیش به ته دیگ خورده اما به مانند بزرگان مهمانداری و تعارف می کند. وارد خانه شدم، سطح خیابان چند سانتی متر بالاتر از خانه بود، خانه کوچک و ...
گفت وگوی تفصیلی| نگاه رهبر انقلاب به مسئله زن و حجاب چگونه است؟
اقتضائات روز یک حدودی را مشخص کردند و زن ها در این حدود شروع به رشد کردن کردند. در دوران طاغوت زن هایی بودند که مبارز بودند، کار انقلابی می کردند، کار تبیینی می کردند. بعد از انقلاب اسلامی سرعت رشد زنان به شدت بالا رفت. زنان ما یک مجموعه ای بودند که معمولاً خیلی از زنان متدین به خاطر شرایط ممنوعیت حجاب در دوران دبیرستان و این ها خیلی هایشان اصلاً نمی رفتند وارد دبیرستان شوند، خیلی هایشان پنجم یا ششم ...
کریمخان؛ پرزرق وبرق اما بی مشتری
این نرخ هست؟ گپ وگفت با این طلافروش هم نشان داد بازار طلا چنگی به دل نمی زند و اصلا اگر با الزام ثبت موجودی طلافروشان در سامانه جامع تجارت، قرار بر محاسبه دارایی و راستی آزمایی فروش درج شده در سامانه مودیان مالیاتی است، کسادی بازار باز هم کمکی به افزایش درآمد مالیاتی نخواهد کرد. حتی روز زن هم کسی وارد مغازه نشد! مغازه های داخل پاساژها هم پر از خالی هستند و سر اغلب ...
حمله زن زورگیر به 2 زن در آسانسور/ پولش را برای درمان ناباروری می خواستم
. هوا تاریک شده بود. وقتی من وارد مجتمع محل زندگی ام در شهر مهرگان شدم و این خانم هم پشت سر من وارد شد، فکر کردم از همسایه هاست. آسانسور در طبقه ششم متوقف بود و تا به همکف برسد، کمی طول کشید که من در همین مدت متوجه نفس نفس زدن این خانم شدم و این موضوع که دستکش پوشیده بود و دستش در کیفش بود، نگرانم کرد. از سرشانه تا آرنجش هم یک نوار چسب پنج سانتیمتری چسبیده بود، رفتارش کمی مرا ترساند. بعد از ...
روایتی از دیدار مردم قم با رهبری/ آخرین نفری که به حسینیه وارد شد
شهر بیست/ سرویس فرهنگ و هنر _ فهیمه شاکری مهر: خبر کوتاه بود؛ دیدار با آقا بعد از سیزده سال انتظار میسر شده بود. آقای عزیزی که سال های نوجوانی تب وتاب داشتم ببینم کیست. نه این که ندانم کیست؛ می خواستم از نزدیک او را ببینم و جواب همۀ کیست ها را خودم بگیرم. او را دیده بودم در شهرم قم. مهمان شهرمان بود نه یکی دو روز بلکه ده روز. ده روز پرخاطره که ...
اولین اعترافات عامل جنایت در پارک نهج البلاغه | همسر مقتول از وحشتناک ترین لحظات زندگی اش می گوید + فیلم
های صورتش را پاک می کند و ادامه می دهد:آن شب ناگهان چند نفر به سمت من و نامزدم حمله کردند. فکر می کنم 4 یا 5 نفر بودند. همانند این فیلم های گانگستری. من تا چند دقیقه شوکه بودم. مهاجمان که صورتشان را شال گردن پوشانده بودند با چاقو و قمه به سمت ما آمدند. سه نفر، به سمت نامزدم و دو نفر دیگر به سمت من آمدند. آنها با نامزدم درگیر شدند و من به چشمان خودم دیدم که با چاقو چند ضربه به شوهرم زدند. می ...
این زورگیران همسرم را کشتند؛ روایت نازنین از شبی که ماه کامل شد
من اتفاق افتاد. در قهوه خانه با آنها آشنا شدم. سه نفر بودند. به من گفتند چقدر درمی آوری، گولم زدند، پشیمانم! جریان پرونده را می پرسم. افسر پرونده می گوید: این پسر با سه نفر سابقه دار همراه شده بود. همه با هم سوار ماشین های اسنپ یا دربستی شده و در میانه راه راننده را خفت می کردند. بعد راننده را از ماشین بیرون انداخته و ماشین را به سرقت می بردند. در ادامه با همان ماشین سرقتی به عنوان ...
3 روایت از قهرمانان ناشناس حادثه تروریستی کرمان
بود که ناگهان یک صدا شنیدم. اعلام کردند کپسول ترکیده است. با سرعت از پشت موکب ها دویدم و به سمت صدا رفتم. او درباره وضعیت خیابان بعد از انفجار می گوید:وقتی رسیدم آنجا افراد زیادی را دیدم که روی زمین افتاده بودند و همه جا پر از خون بود. در آنجا فهمیدم که حمله انتحاری اتفاق افتاده است. فضا طوری بود که در هر گوشه چندین نفر روی زمین افتاده بودند. زن و بچه روی زمین افتاده بودند. پر از دست و ...
از زورگیری مرگبار اتباع تا حمله سارقان به بیمارستان
از آن ها از پشت ضربه چاقویی به شانه ام زد و بعد هم زمین خوردم و سرم به لبه جدول برخورد کرد و ثانیه هایی چشمانم تار شد. غم انگیز ترین لحظه زندگی دختر جوان با چشمانی گریان ادامه داد: وقتی از زمین بلند شدم، آن ها با فرها د درگیر بودند و یکی از آن ها که موفرفری است با چاقو چند ضربه به کتف نامزدم زد. صدای دلخراش فرهاد به آسمان بلند شد و زورگیران خشن هم تلفن همراه او و دستبند طلای مرا ...
داستان ترسناک شب های تهران از زبان مامان زری و5 زن آواره در پاتوق ها
همسرش را گرفتند، باردار بود: وقتی شوهرم را گرفتند، آواره شدم. تازه فهمیده بودم باردارم. با پسر بزرگم رفتم برای زایمان. بچه که به دنیا آمد، او را بغل کردم و مستقیم رفتم پاتوق. خمار بودم. جنس می خواستم. خانه وامانده ساقی تحت نظر بود و همان جا ما را گرفتند و بردند کلانتری. بچه تنگی نفس شد که خانواده ام را خبر کردند. بچه حالا پسری 13-12 ساله است که زری او را همان روز تحویل داد و آمد تهران: 1 سالی می ...
می گفتند ایران سرزمین کفر است!
. خانم مدینه! تو همه رو اذیت کردی. مدینه: نه، واقعا مریض بودم. دکترها خودشون گفتن برای درمان باید بری جلال آباد. تا اون روز نمی دونستم ممکنه کسی رو برای درمان بفرستن جلال آباد. وقتی اینو شنیدم خیلی خوشحال شدم که بهانه فرار جور شد. خیلی سخت بود، ولی بالاخره حسن رو راضی کردم. این سفر تنها فرصت من برای فرار از اون جهنم بود. تو دلم می گفتم احتمال داره موفق نشوم. ولی حداقل یک بار امتحان می کنم. ...
پایان کار 2 موبایل قاپ حرفه ای محله گاندی
ارتباط داشته باشد .آن شب مادرم از ترس شوهرش مرا به انباری که داخل پارکینگ خانه اش بود برد فکرش را بکنید من برای محافظت از مادرم چاقو خوردم اما او حاضر نشد در سرمای زمستان مرا به خانه اش راه بدهد . چند سالی گذشت و من موفق شدم مقداری پول برای اجاره خانه پس انداز کنم نگاهش کردم و گفتم پس انداز؟ خندید و گفت راستش را بخواهی با یک پسر دوست شدم و وقتی برای پول پیش خانه کمکم کرد او را اصطلاحا ...
بانوی کارآفرینی که مچ مشکلات را خواباند
... بحران های وحشتناک را پشت سر گذاشتم، غم مادر و غم از دست دادن همسر برایم سنگین بود البته این را هم بگویم بعد از دست دادن مادرم و بیماری همسرم خانه نشین شدم و حتی توان ایستادن نداشتم، چه برسد بخواهم در بحث تولید کار کنم. * بعد از 6 سال خانه نشینی به خودم آمدم خانم کاظمی بیان می کند: این دو غم سنگین و تلخ موجب شد تمرکز خانواده ام به من باشد تا مشکلی برایم پیش نیاید، اردیب ...
برای درگذشت بانویی که آبروی ادبیات بانوان ایران بود؛ شهلای شهلا
صحبت کردم آقای آرنو پندیوس سردبیر و مدیر بخش بین المللی تلویزیون اتریش در ایران بود و فیلمبرداری کارش برعهده من بود. گفت؛ بعد از چند روز کار کردن به این نتیجه رسیده ام که ما فقط با مردها مصاحبه داشته ایم. آیا نمی توانیم با زنان هم مصاحبه داشته باشیم؟ موضوع را با بخش رسانه های خارجی وزارت ارشاد که مسئولیت ورود و خروج خبرنگاران و فیلمسازان خارجی به عهده آنان بود مطرح کردم و آنان خانم الهه ...
چشم انتظاری یک پدر و شهدای غواصی که به خانه بازنگشتند
سختی نفس می کشد. با حالی منقلب و مضطرب از رویارویی با او نزدیکتر می شوم. تنم می لرزد؛ زانو می زنم و سعی می کنم دستش را بگیرم، دستانش مثل تکه های به هم چسبیده چوب کبریت خشک هستند. به نرمی صدایش می زنم، آقا؛ من از ایرنا هستم؛ می توانم چند لحظه ای وقتتان را بگیرم؟ می خواهد حرف بزند، می خواهد چیزی بگوید اما کلمه ها برایش آن قدر دور از دسترس است که تنها سرفه می کند. یک بار، دو بار، سه بار و ...
دکتر زیبایی بهاره رهنما به دردسر افتاد ! / اعتماد خانم بازیگر به دکترش کار دستش داد !
تصویری از استوری جنجالی بهاره رهنما در فضای مجازی منتشر شده است. بهاره رهنما توی پیجش اعلام کرد واقعا متاسفم برای خودم که این چندسال از عمرمو فکر میکردم اسلیو بهترین راهه و توی این چند سال کلی اذیت شدم اونم توسط پزشک متخصص لا.غریم که عملم کرد.
دست بسته او را با خود بردند و شهید کردند
اکبر برگشته. از جایم برخاستم و شروع کردم به صلوات دادن. کمی بعد، علی اکبر به خانه آمد. همه را به خانه دعوت کرده بودم. اتاق و ایوان پر از مردم شد. ماجرا را از علی اکبر پرسیدم. نفس عمیقی کشید و گفت: ساعت 10شب بود. همراه یکی از دوستانم با ماشین خودم از کرمانشاه برمی گشتم روانسر. نزدیک حسن آباد، جلوی مان را گرفتند. جاده شلوغ بود. همه ماشین ها را نگه داشته بودند و داخل آنها را می گشتند. کاری از کسی ...
بازگشت مجری زن پرحاشیه به تلویزیون پس از 4 سال؛ دلیل دوری ژیلا صادقی چه بود؟
هنرمندان به دادگاه پروسه زمان بری بود. او ادامه داد: این طور نبود که تلویزیون مرا کنار گذاشته باشد، اتفاقاً در طول این چند سال چندین بار دعوت شدم اما هر بار که دعوت شدم این پاسخ را می دادم که دلم می خواهد همان ژیلا صادقیِ پرانرژی و صادق همیشگی باشم. نمی خواهم نقش بازی کنم. چون واقعاً حالِ خوبی نداشتم. در حالی که پروسه مادری را طی می کردم تلخ ترین ضربه ای که می توانست به خودم و همسرم وارد ...
صدور حکم 3 بار قصاص برای داماد
به دستگیری داماد می نمایند. داماد در همان بازجویی های اولیه لب به اعتراف اعضای خانواده همسرش می گشاید و می گوید: صبح همسرم به مادرش زنگ زد و گفت که من دیوانه شده ام و او را کتک می زنم؛ بلااخره حدود ساعت 2 بود که صدای آیفون را شنیدم، در منزل قفل بود رفتم در را باز کردم، دیدم پدرزن و مادرزن و برادرزنم پشت در هستند؛ شروع کردیم صحبت کردن، پدرزنم بچه را از دست من گرفت و گفت ما می رویم! من ...
مرد همسرکش به درخواست فرزندانش به قصاص محکوم شد
مرد خشن که همسرش را با بنزین آتش زد و او را مقابل چشمان دختر نوجوانش کشت، به قصاص محکوم شد. به گزارش اعتمادآنلاین ، متهم ابتدا سعی کرد مرگ همسرش را یک حادثه نشان دهد اما گفته های دختر 12ساله او همه چیز را تغییر داد. یک سال قبل مردی همسرش را که به شدت سوخته بود به بیمارستان رساند. این زن به نام نازنین که از شدت سوختگی قدرت حرف زدن نداشت بعد از چند ساعت به کما رفت و جانش را از ...
خرده روایتی متفاوت از پرواز 752؛ شوق وصل به مجالس مذهبی در قلب اروپا
ها را می ورزم. نمی دانم در آن لحظه خدا را چگونه می بینم که جرئت چنین جسارتی را پیدا می کنم. آری و اکنون که در روز علی ( ع) و مولای عزیزم هستم، می خواهم از ایشان کمک بگیرم و عهد کنم که بایستم پای راهنما و با امام زمان ( عج ) همراه باشم روزهایی نه برای مشکلات خودم، بلکه برای مصیبت های وارد بر مولایم اشک بریزم. پس ای مولای من در این روز بیعتی مجدد می کنم. چمران و درد متعالی که ...
داماد به اتهام قتل مادرزن سابقش محاکمه می شود
، اما او را در خیابان شریعتی از ماشین پیاده کردم ودیگر از او هیچ خبری نداشتم تا اینکه چند روز بعد متوجه شدم مادر همسر سابقم کشته شده است. من سه ماه فراری بودم، اما چون بی گناه هستم تصمیم گرفتم خودم را تسلیم کنم. در حالی که این مرد اصرار داشت بی گناه است، اما پلیس آثار خون مقتول را در خودرو وی پیدا کرد و مشخص شد گوشی موبایل او در منطقه یافتن جسد، آنتن دهی داشته است. با به دست آمدن این ...
وقتی امام فرمود: خدایا من را با حاج عیسی محشور کن. کد خبر: 909661 / 18-10-1402, 19:57 / فرهنگ و هنر
ایشان به اطرافیان و بالعکس بود. در همان اوضاع و علاوه بر این کارهای مختلف، پشت تلفن می نشستم و جواب تلفن ها را می دادم که البته کار اصلی من همین بود و تماس های متعلق به امام، خانم امام و حاج احمد آقا را پاسخ می دادم. اگر واجب بود، وصل می کردم و حاج احمد آقا صحبت می کرد اما اگر واجب نبود مثلا پیامی برای خانم امام یا خود ایشان داشتند، می رفتم و می گفتم و نیاز به وصل کردن نبود. یک روز در ...
خواهری که دلتنگ برادر بود
مادرم گفت: شکلات بخریم آنجا بدهیم بعد رفت خرید. ما به جمکران رسیدیم خیلی شلوغ بود. بعد رفتیم چند تا چیز بگیریم تا گشنه مان نشود. بعد به وضوخانه رفتیم که وضو بگیریم و نماز بخوانیم. من چادرم روی زمین سرویس بهداشتی افتاد و کثیف شد. نیست. ناراحت شدم و با خودم گفتم زیر چادرم لباس مناسبی نیست. افتادم به گریه و با گریه گفتم: من چادر ندارم یک خانم من را دید و مادرم برای ایشان ...
مدرسه ای برای بچه های قدیم
. اینجا مدرسه سالمندان است. جایی که 177 زن و مرد سالمند بموقع سرکلاس درس حاضر می شوند تا درس بهتر زندگی کردن را بیاموزند. مرکز آموزش و توانبخشی روزانه سالمندان آسایشگاه خیریه کهریزک استان البرز با مراکز شبانه روزی و یا بقیه مراکز فرق می کند. اینجا سالمندان مثل دانش آموزان هر روز در کلاس های مختلف حاضر می شوند و در کنار مهارت آموزی و ورزش و کاردرمانی از بودن کنار هم و حرف زدن از گذشته و خانواده ...
دسیسه خانوادگی برای سرقت از پدر خانواده
خانه پدری اش رفت و من و دخترم در خانه تنها شدیم. سرقت عجیب چند روز قبل یکی از املاکم را فروختم و امروز برای برداشتن سند آن به سراغ گاوصندوقم رفتم، اما وقتی در گاوصندوق را باز کردم با صحنه عجیبی روبه رو شدم. تمامی اسناد و مدارک و 40 سکه طلا، چند ساعت قیمتی و مقدار زیادی پول و اموال با ارزش داخل گاوصندوقم نبود. با دیدن این صحنه شوکه شده بودم، چون در قفل گاوصندوق سالم بود و از طرفی هم تنها ...
بیوگرافی فلورا سام و همسر و دخترش فریال اوجی
.... عکسهای فلورا سام و همسرش خانم سام ادامه می دهد:آن شب تصمیم گرفتم که دیگر هیچ وقت به خودم حق ندهم که از خدا چیزی بخواهم، چون بزرگ ترین داشته زندگی ام را دوباره به من داده بود و هنوز هم وقتی به یاد این دو حادثه می افتم، بسیار پریشان می شوم و چشم هایم خیس می شود. خدا دخترم را 2 بار از نو به من داد. واقعا از خدا سپاسگزارم. فلورا سام و همسرش مجید اوجی در کنار دختر و ...