بانوی کارآفرینی که مچ مشکلات را خواباند
سایر منابع:
سایر خبرها
راز گشایی از ماجرای اجسادی در خانه باغ!
آتش سوزی روبه رو شدم. زمانی که قدم در خانه گذاشتم با اجساد برادرم و آن زن روبه رو شدم و بلافاصله با نیروهای امدادی تماس گرفتم .در همین حال پدر پسر جوان (متوفی) نیز گفت: پسرم از حدود سه ماه قبل و در منطقه کیش با زنی به نام بهارک آشنا شده بود و با یکدیگر ارتباط داشتند. چند روز قبل هم مردی تعمیر برخی از نقایص ساختمانی خانه باغش را به پسرم سپرد و او هم برای انجام کار در این خانه باغ ویلایی ...
بی تابی هایمان را با عشق به حاج قاسم تسلی می دهیم
می خواهد محل را ترک و به سمت پایین گلزار حرکت کنند. همانطور که احتمالاً در فیلم ها دیده اید، بعد از خروج از گلزار و هنگام عبور از خیابان در کنار اتوبوس و در لحظه انفجار دوم همه خانواده به شهادت می رسند. گلزاری در ادامه از نحوه شناسایی پیکر شهدا می گوید: پدر و مادرم در سیرجان و من در بم زندگی می کنم. من محل کار بودم. وقتی این اتفاق در گلزار شهدای کرمان به وقوع پیوست، بعد از شنیدن ماوقع بمب ...
روایت زندگی یک زن سرپرست خانوار
...، قیم شوهرم که مشکل اعصاب روان دارد هم بودم، اما دیگر خسته شدم و طلاق گرفتم، الان زباله جمع می کنم، مادرم سال ها در حرم علی بن مهزیار تکدی گری می کرد همه می شناسنش ولی دیگر مریض شده و نمی تونه! توی یک اتاق زندگی می کنیم، 15 سال تحت پوشش بهزیستی بودم و بعد از طلاق تحت پوشش کمیته امداد قرار گرفتم، کولر و یخچال و بخاری هم نداریم، به رئیس جمهور نامه نوشتم و وضعیتم را گفتم اما در آخر یک میلیون به من ...
روایتی از دیدار مردم قم با رهبری/ آخرین نفری که به حسینیه وارد شد
برویم و آن وقت است که به بیت رهبری می رسیم. جمعیت موج می زد و در دل گفتم ده تا بی آرتی هم بیاید نوبت به من نمی رسد سوار شوم. اما بی آرتی سوم که آمد من هم مثل بقیه رهسپار بیت شدم. ما خانم هایی که معمولاً عادت داریم به حملِ انواعِ وسیله ها در کیف و کوله های مان امروز دستِ خالی و سبک می رفتیم که کم تر معطل شویم. همین هم شد الحق و الانصاف یک سوم سیزده سال قبل هم معطلی صف را نکشیدم. همه چیز آن ...
اولین گفتگوی رسانه ای حسن آقامیری / از ماجرای سربازی و دادگاهی شدن تا حاشیه های گفتگو با احلام و ارتباط ...
فرسوده است، بایستد و نگهبانی بدهد. ارزش آن فردی که در آن دکل ایستاده از کل آن پادگان بالاتر است. بعد اصلا کلی ابزار مکانیزه آمده، چرا سرباز باید برود بالای دکل؟ البته ما نرفتیم تقریبا مال ما فرق داشت، مثلا آموزشی مان خاص تر بود. وقتی در پادگان سپاه بودم، فرمانده پادگان فقط 3 سال از من بزرگتر بود. همه سن شان کمتر بود. ولی کلا اتفاق درستی نیست. ما نمی توانیم تجربه شخصی مان را به همه تعمیم بدهیم. چون ...
روایتی از کارتن خوابی و اعتیاد زنان؛ یک گروه تن فروش اند، گروهی رحم اجاره می دهند
. هروئین، شیشه، اکس، تریاک و... می کشیدم. همه این ها بعد از ازدواج بود. 13 سالگی به اجبار پدر و مادرم ازدواج کردم. جدا شدم و دوباره ازدواج کردم. او خلاف می کرد؛ مواد فروشی: مواد را در میدان امام حسین می فروختم، 20-10 گرم می گرفتم، خرد و بسته بسته می کردم و می فروختم. آن موقع فروش دانه ای و گرمی بود؛ دانه ای 20 هزار تومان. سه ماه پیش که لغزش کردم، دیدم دانه ای 200 هزار تومان شده. بچه هایش او را نمی ...
درباره خبرنگار دو دلاری
حسین جابری انصاری، دیپلمات سابق در کانال تلگرامی خود نوشت: درباره خبرنگار دودلاری مطابق معمول دو کتاب در دست دارم که به موازات هم می خوانم. اولی، داستان "درباره ی مادرم" اثر خواندنی اما غم انگیز طاهر بن جلون نویسنده نامدار مغربی/ فرانسوی (ترجمه محمد مهدی شجاعی، نشر برج: 1399) و دومی سفرنامه "خبرنگار دودلاری؛ روایت چهل روز سفر به اوکراین در اولین جنگ اروپایی قرن جدید" اثر ...
تراژدی سبلان، روایت های علی نجفی تنها بازمانده حادثه مرگبار سبلان از مرگ و زندگی
...: تصمیم شان صعود زمستانی به قله سبلان بود. هر کدام شان با کوله باری از تجربه برای این صعود آماده شده و پیش از این چنین بار قبله سبلان را فتح کرده بودند، اما این بار با دفعات قبل فرق داشت. این بار پس از فتح قله زمانی که در مسیر بازگشت بودند ، طبیعت آن روی دیگرش را به نمایش گذاشت و 3کوهنورد حرفه ای در میان برف و کولاک مسیر را گم کرده و در سرما و یخبندان گرفتار شدند . آن ها تمام شب را برای زنده ماندن با سرما جنگیدند و صبح که شد دیگر رمقی برایشان باقی نمانده بود. از این گروه 3نفره، معصومه رفیعی و نادره دمشقی که هر دو از کوهنوردان تبریزی بودند جانشان را ا ...
حتی مردم عصیان زده هم روی ایران غیرت دارند
...، جناب آقای خزاعی نسبت به این فروش ها دید خوبی داشتند؛ البته برای من هم از یک زاویه این فروش ها دلنشین است، چون می گویم دست کم صاحبان سینما بخشی از بدهی هایشان را می دهند. اما وقتی آدم می بیند برای مدیران ارشد فروش بالا اهمیت پیدا می کند و متوجه نیستند که با این نوع تعریف و تمجیدها درواقع دارند یک نوع الگو و نشانی می دهند و سطح تمنا و خواسته شان از سینما را دارند عرضه می کنند؛ این خیلی خطرناک ...
پایان کار 2 موبایل قاپ حرفه ای محله گاندی
مصرف کردم و بالاخره به خودم آمد و دیدم مصرف کننده دائم شده ام . من معتاد شدم سابقه دار شدم .الان در 29 سالگی توی بازداشتگاه پلیس آگاهی هستم اما دوستم چون مادرش بعد از طلاق او را رها نکرده بود توانست شرایط زندگی اش را اصلاح کند .شیشه را ترک کند دانشگاه برود و الان زندگی خوبی دارد . من مجبور شدم برای اداره زندگی ام سالها با افراد خلافکار همخانه شوم .تحقیر شوم کتک بخورم و فقط برای اینکه ...
توطئه خانواده تاجر ثروتمند برای رسیدن به اموال پدرشان / دختر 15 ساله توسط مادرش اجیر شده بود
اموالش را همسر دومش تصاحب کند. من هم به دستور مادرم که میگفت همه این کارها را به خاطر آینده ما انجام می دهد، وارد این ماجرا شدم. پدر و مادرت از یکدیگر جدا شده اند؟ بله آنها حدود یک سال قبل از هم جدا شدند. چون خیلی با یکدیگر اختلاف داشتند و من از زمانی که یادم است مدام با هم جر و بحثشان می شد. پدرت بعد از جدایی از مادرت مجددا ازدواج کرد؟ بله، چند ماه قبل با زنی آشنا شد و با ...
ابهام در راز قتل زنی از خانواده خواننده معروف پاپ
. او زمینی را از مادرم گرفته و پولش را که یک میلیارد تومان بود، نداده بود. هومن زمین را سال 95 از مادرم خریده بود. بعد هم از خواهرم جدا شد و به جرم مواد مخدر به زندان افتاد. او چند روز قبل سراغ مادرم آمد تا با او صحبت کند. چون خواهرم با دیدن این مرد حالش بد می شد مادرم در خارج از خانه با او قرار گذاشت. بعد از آن مادرم دیگر برنگشت. وقتی با هومن تماس گرفتم و سراغ مادرم را گرفتم مدعی شد از مادرم خبری ...
ممانعت قاری شهید از قرائت قرآن در رادیو تلویزیون طاغوت
قطع میتونه شهید بشه. گفتم پس من شهید نمی شم؟ گفت معلومه نمیشی و من ناامید شدم. وی در پایان گفت: یک سال وبا آمد و یک خواهر داشتم که از دنیا رفت بعد او من به دنیا آمدم که فرزند بزرگ خانواده بودم پنج پسر و پنج خواهر بودیم که پدرم گاهی به شوخی می گفت خمس فرزندانم را دادم، یک پسرم که شهید شده و دخترم را عروس یک سید کردم. گفتنی است؛ شهید محمود طالبی پور یکم فروردین 1343، در تهران ...
سروها ایستاده می میرند
انگیزترین خبر در طول 13 سال زندگی ام بود. وقتی زائر حاج قاسم سلیمانی شدم زارع عنوان کرد: تابستان امسال به همراه خانواده ام به کرمان برای زیارت مزار حاج قاسم سلیمانی رفته بودیم، تا قدم در گلزار شهدای کرمان گذاشتم، نخست فکر کردم در حرم امام رضا (ع) قدم گذاشته ام؛ چون خیل عظیمی از مردم سر مزار سردار دل ها در حال دعا و فاتحه خوانی بودند. نوکر زائران حاج قاسم شدم ...
افشای راز سرقت دختر 15 ساله تاجر ثروتمند با اثر انگشت جامانده / همه خانواده برای پدرشان نقشه داشتند
...> دختر نوجوان ادامه داد: مادرم از من خواست در گاوصندوق را باز کنم که ردی از اثر انگشت آنها به جا نماند. بعد هم چندین برگه را که نشان می داد پدرم اموالش را به نام خواهر و برادرم کرده آوردند و اثر انگشت پدرم را زیر برگه ها زدند. آنها بعد اثر جوهر را از روی دست پدرم پاک کردند و به من گفتند از این ماجرا حرفی نزنم. با بیان حقایق از سوی دختر نوجوان، بازپرس تقی زاده دستور بازداشت همسر سابق، دختر، پسر و داماد هاشم را صادر کرد و بررسی ها در این رابطه ادامه دارد. ...
صورتش سالم بود و پذیرای بوسه خداحافظی مان شد
: این وقت شب جایی میروی. گفت: نه می خواهم بخوابم. گفتیم: این طوری. با خنده تشک را تا زد. روی ملحفه خوابید و پتو را کشید رویش و گفت: عادت کردم آماده باش بخوابم. آهسته تر ادامه داد: دعا کنید خداوند لیاقت شهادت را به من عطا کند!. همراه 6 شهید دیگر آمد خبر شهادتش را هم خودم به اهل خانه دادم. از سرکار برمی گشتم که بعد از پیچ کوچه، دو نفر را جلوی در خانه مان دیدم. دیدن آن دو نفر! دلشوره ای ...
زورگیری های زن خشن برای تامین هزینه درمان ناباروری
یک نوار چسب 5 سانتی متری چسبیده است، گفتم به آستین شما چسب چسبیده. گفت: عیبی ندارد، اسباب کشی داشتم، رفتم بالا در می آورم. وقتی همه چیز را برایم عادی نشان داد من هم دیگر چیزی نگفتم، وارد آسانسور شدم و او هم پشت سرم آمد، همان لحظه از پشت، دستش را دور گردنم حلقه کرد و می خواست چسب را دور دهانم بپیچد که من چسب را درآوردم و با دست خالی سعی کردم دستش را کنار بزنم که ناخنم شکست. ...
قتل آوا، پایان غم انگیز دلهره کودک طلاق + فیلم
با تلاش و کار منزلی در یکی از روستاهای واقع در پنج کیلومتری ارومیه خریداری کردیم اما به علت مشکلی که همسرم داشت، بچه دار نمی شدیم و بعد از مراجعات بسیار به پزشک بعد از چهار سال باردار شدم. بعد از تولد پسرم زندگی برای من رنگ دیگری داشت چراکه همسرم فقط از زندگی مشترک کار کردن و کسب در آمد را می فهمید و از وظایف پدری و شوهری غافل بود. همسرم همیشه به چشم یک زن خیانتکار به من نگاه ...
ماجرای ترانه آمنه... آمنه
مطبوعاتی پررنگی در افشا قتل های زنجیره ای داشت. در آذر سال 1398 از کتاب خاطرات شش دهه روزنامه نگاری وی به همت مجله بخارا و نشر نی(ناشر این کتاب) رونمایی شد. رضا قطبی با خبرنگار جماعت میانه خوبی نداشت. شاید به خاطر وابستگی به فرح دیبا با روزنامه نویس ها چندان احترام آمیز رفتار نمی کرد و سعی می کرد خبرهای مربوط به رادیو و تلویزیون به دست آنها نرسد. با این حال ...
خرده روایتی متفاوت از پرواز 752؛ شوق وصل به مجالس مذهبی در قلب اروپا
هستند و در این راستا با تک تک رفتار و اعمال خود می توانندی مایه جذب یا دفع افراد از ایران و ایرانی شوند، اما امیر اشرفی در این مسیر الگویی تمام عیار بود؛ الگویی که اکنون و پس از گذشت چهار سال از شهادتش همچنان زبانزد خاص و عام است: او درباره ورودش به مباحث و مجالس فرهنگی-مذهبی در سوئیس این طور نوشته است: خب ، خدا را شکر بعد از سفارش های مختلفی که از اصفهان دوستان لطف کردند و ...
بزرگ ترین فضیلت علم اقتصاد از نگاه موسی غنی نژاد
یک سالی معطل کردم تا اینکه مجبور شدم سال 1353 به سربازی بروم. البته پیش از اعزام به خدمت سربازی یعنی در سال 1353 با خانم مهشید معیری ازدواج کردم. به این ترتیب به صورت سرباز وظیفه وارد ارتش شدم و در رسته پیاده پادگان فرح آباد خدمت کردم و یک سال بعد به پادگان تبریز منتقل شدم و در واحد پشتیبانی این پادگان به سربازی ام ادامه دادم. به این ترتیب در آذرماه سال 1355 موفق شدم کارت پایان خدمتم را بگیرم و پس ...
شهیدنامه ایرنا استان سمنان؛ جاویدنام لطف الله خدر
...، چون که اسلام در خطر است. اگر خداوند می خواهد مرا که امانتم از شما بگیرد، نباید گریه و زاری کنید! امام را دعا کنید و از خدا برایم طلب مغفرت کنید! برادرجان! از شما می خواهم به برادر کوچکترم بیاموزی که وقتی بزرگ شد بتواند اسلحه از دست افتاده برادرش را بردارد و علیه دشمن بجنگد! نقش رزمندگان استان سمنان در دوران دفاع مقدس به گزارش خبرنگار ایرنا، دوران هشت ساله دفاع مقدس برگ ...
دوبله آثار کودک حساس، مهم و پر از ظرافت است
آن است. در میان تمام دسته بندی مخاطبان، کار کودک خیلی حساس تر است. نمی توان در آنها دخل و تصرف کرد؛ چون اتاق فکری پشت تولیدشان بوده و چارچوبی را برای آنها در نظر گرفته اند که خیلی نمی توان به آن دست زد. تنها کاری که می توان برای این اثار کرد گذاشتن صداهای گوشنواز و کوک و تیپ سازی های درست و دیالوگ نویسی و برگردان های صحیح است که در ذهن کودک نقش ببندد. زیاد نمی توان دیالوگ ها را تغییر داد ...
نوبتِ چهلمین دیدار
محروم هستند، چون صدای مداح به آنها نمی رسد. بعد از تمام شدن مداحی جوان لُر، جوان دیگری بلند می شود و می خواند. همین طور تا شروع رسمی مراسم، مداح پشت مداح است که برمی خیزد و نَفَس می زند و مداحی می کند. همۀ مستعین هم کارشناس هستند! مثلاً وقتی مداحی از خوزستان می خواند، بغل دستیِ سمت راستم گفت: دارد از گلو می خواند! یا وقتی یک مداح آذری بلند شد و خواند، بغل دستِ سمت چپم گفت: شعرِ ...