سایر منابع:
سایر خبرها
سمیرا دخترم را منحرف کرد او را کشتم / اعترافات عمه عصبانی به قتل هولناک برادرزاده اش
از بیمارستان خبر رسید که دختر 36 ساله به نام سمیرا به خاطر شدت سوختگی و خونریزی شدید جان باخته است. در بررسی های بعدی مأموران پی بردند که سمیرا میهمان خانه عمه اش پروین 58 ساله بوده است. با افشای این ماجرا پروین بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت اما وی در حالی که به قتل برادرزاده اش اعتراف می کرد در توضیح ماجرا گفت: سمیرا به خاطر اینکه رابطه خوبی با خانواده اش نداشت بیشتر ...
برادرزاده ام دخترم را منحرف کرد، او را کشتم
زنی که برادرزاده اش را کشته، به زودی به اتهام قتل این دختر جوان پای میز محاکمه می رود. متهم که زنی میانسال است، برادرزاده جوانش را به دلیل اینکه حاضر به ترک خانه اش نبود به قتل رساند. او در اعترافاتش گفته برادزاده 36 ساله اش دخترش را از راه به در کرده بود. یک سال [...]
اخبار حوادث امروز 10 بهمن از آخرین خبر درباره اعدام بابک زنجانی تا جزییات دستگیری مسعود ترکیبی
اتهام کلاهبرداری و پولشویی خبر داد. پایان 3 ماه فرار عامل جنایت در پشت بام مرد میانسالی که در یک درگیری روی پشت بام باعث سقوط مردی از آنجا و مرگ او شده بود، بعد از سه ماه تسلیم پلیس شد . قتل دختر جوان به دست عمه جنایتکار در دریاچه چیتگر / قاتل جسد برادرزاده اش را به آتش کشید عمه جنایتکاری که دختر برادرش را با چاقو زخمی کرده و جسدش را به آتش کشیده بود، در ...
مرگ گروگانگیر و آزادی گروگان در کرمان
مرز مرگ به زندگی بازگشته اند در حالی دسیسه های وحشتناک یک دزد بی رحم را فاش کردند که این سارق نقابدار تحت تعقیب پلیس مشهد قرار گرفته است. بیشتر بخوانید محاکمه عمه به اتهام آتش زدن برادرزاده زن میانسال که در اقدامی هولناک دختر برادرش را با چاقو به قتل رسانده در حالی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه می شود که برادرش برای وی درخواست قصاص کرده است. بیشتر بخوانید ...
شوهرم را کشتم چون با دوستم که به خانه ام راهش داده بودم، ارتباط پنهانی داشت
.... چند هفته قبل از شهرستان به تهران آمد تا آرایشگری یاد بگیرد و در یک پانسیون ساکن شد. در این مدت باهم در رابطه بودیم شوهرم وقتی فهمید مهناز به تهران آمده گفت بگو به خانه ما بیاید و به جای پانسیون به ما پول بدهد. از آنجا که ما هم 4 ماه بود نتوانسته بودیم اجاره خانه مان را بدهیم موافقت کردم. اما ای کاش این کار را نمی کردم. بدبختی من از زمانی شروع شد که مهناز به خانه ام آمد. فکر نمی کردم ...
شوهرم می گوید باید آرایش کرده و لباس باز بپوشم
زن 30 گفت: 15 ساله بودم که به طور سنتی با بهزاد ازدواج کردم و زندگی مشترکم در طبقه دوم ساختمان محل سکونت مادرشوهرم آغاز شد. همسرم از سرکار که به خانه بازمی گشت ابتدا ساعتی به دیدار مادرش می رفت و سپس به منزل خودمان قدم می گذاشت. حدود دو سال بعد وقتی اولین پسرم به دنیا آمد او به بهانه این که گریه های فرزندم آزارش می دهد و نمی تواند استراحت کند ، شب ها را بیشتر در خانه مادرش می خوابید و من از این ...
شکست های عشقی عارف قزوینی به قلم خودش/ پدر دختر گفت: تابوت دخترم را بر دوشت نمی گذارم
من به تهران آمده و در واقع تهرانی شدم. بعد از چند روز توقف تهران، صدرالممالک چون با اغلب درباری هایی که از تبریز با مظفرالدین شاه به تهران آمده بودند ارتباط کلی داشت شبی که از درباری ها دعوت کرده بود به من هم فرمود که آن شب به منزل ایشان بروم. در این مجلس با نایب الصدر مانوس شده بیش تر اوقات بلکه همیشه با ایشان بودم. از قضیه ی دختر حاجی رضاخان اطلاع داشت و حالا دیگر راه و چاره از ایشان می خواستم ...
زن 25 ساله: با اینکه متاهل بودم ولی فریب پسری شدم
به خانه ناپدری ام بازگشتم. هنوز مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود که هنگام پرسه زنی در فضای مجازی با مردی 40 ساله آشنا شدم. فیروز اعتیاد نداشت اما در یک سانحه رانندگی به خاطر آسیب نخاعی، حس پاهایش را از دست داده بود . بعد از گذشت چندماه بخاطر علاقه ای که به او پیدا کردم سر سفره عقد نشستم. او خانواده ای بسیار مهربان داشت و در حاشیه شهر خانه ای خرید و با خودروی پرایدی که داشت ...
قتل دختر جوان به دست عمه جنایتکار در دریاچه چیتگر / قاتل جسد برادرزاده اش را به آتش کشید
. با کمک همسایه ها آتش را خاموش کردیم و بعد فهمیدیم دختر جوان چاقو خورده است. ماموران پلیس به محل حادثه حوالی دریاچه چیتگر رفتند و جسم نیمه جان دختر 36ساله به نام مهناز را به بیمارستان بردند، اما به دلیل شدت جراحات جان باخت. با آغاز تحقیقات مشخص شد مهناز مهمان خانه عمه 58ساله اش ماهور بوده که کشته شده است. عمه پس از دستگیری به قتل اعتراف کرد و گفت: برادرزاده ام چون رابطه خوبی با خانواده ...
حرفهای بی شرمانه زن خیانتکار در پرونده قتل استاد دانشگاه/ دخترم 12 قرص برنج در غذای شوهرم ریخت
بلافاصله شیما و مرد جوان بازداشت شدند. زن جوان که چاره ای جز بیان حقیقت نداشت به قتل اعتراف کرد و گفت: همسرم استاد دانشگاه بود و یک دختر 12 ساله هم داریم اما با هم اختلاف داشتیم تا اینکه با ساسان آشنا شدم. بعد از مدتی تصمیم گرفتم شوهرم را بکشم به همین خاطر با کمک دخترم قرص برنج داخل غذای شوهرم ریختیم و وقتی حالش بد شد ساسان به خانه مان آمد و با اسلحه شوهرم را کشت. بعد هم با کمک یکدیگر جسد را ...
سر قبری می رفتم که به اسم خودم بود!
...، جانباز محسن فلاح (راوی کتاب) گفت: به مادرمان می گفتیم عزیز؛ به او گفتم عزیز جان! منم... دیدم بنده خدا ضعیف شده. یک دندان در دهان ندارد. بنده خدا 10 سال انتظار من را کشیده بود و 13 سال انتظار برادر شهیدم را و در آخر جنازه برادرم آمد. وقتی نگاهش کردم زانوهایم سست شد و زمین خوردم. خودم را سینه خیز کشیدم روی پاهایش و هی داد زدم که ما چه بلایی به سر تو آوردیم؟ چه کار کردیم با تو؟ ...
به خانه مجردی او رفتم و سه روز او من را روی تخت انداخت و ... /از من فیلم سیاه گرفته بود
به گزارش 361 درجه ایران به نقل از 9 صبح ؛ این زن در دادگاه مدعی شد برای فرار از شکنجه های مرد تنها ناچار به قتل شده است. رسیدگی به این پرونده از تیرماه سال 1400 آغاز شد .مردی با پلیس تماس گرفته و از بوی تعفنی که از خانه همسایه به مشام می رسید خبر داد. وی گفت :در همسایگی ما مرد 42 ساله ای به نام محسن به تنهایی زندگی می کند.او وضع مالی خوبی دارد و مجرد است. اما چند روزی هست از ...
روزگار سودابه نقد و بررسی می شود
... باید مواظبش باشی! باید مواظبش باشی! مگر من مادرش هستم؟ غر زدم. عصبانی بودم. مادر حرف هاش را با لبخند و در کمال خونسردی می زد. من نمی توانستم مثل او باشم. خواستم از اتاق بیرون بروم که سیاوش دستم را کشید: بیا سودی! بیا همه پنجره ها مال تو. بیا. آن شب، تمام شیشه ها را با انگشت نقاشی کردیم. ولی نقاشی ها قطره شدند و روی شیشه سرخوردند. از میان راه راه قطره ها، چشمم به مش مرتضی ...
شوخی بی جای مقتول باعث جنایت شد
مرد جوان که در جریان یک درگیری در مغازه سمساری مرتکب قتل شده بود در دادگاه محاکمه شد. مهر سال 1401 گزارش وقوع درگیری خونین در خیابان کمیل تهران به پلیس اعلام شد. پس از آن مأموران بلافاصله به محل درگیری که یک سمساری بود اعزام شدند و پس از بررسی های اولیه مشخص شد که مرد جوانی به نام بهروز از ناحیه قفسه سینه با ضربه چاقو مجروح شده و پیش از رسیدن اورژانس جان باخته است. پس از فوت ...
قتل شوهر خیانتکار به دست زن معتاد
افتاد پتویی را رویش کشیدم و از ترس بدون آن که کفش های دخترم را بردارم، او را به آغوش گرفتم و از خانه فرار کردم. به خاطر این که خیلی خمار بودم ابتدا به کنار دیواری در نزدیکی پمپ بنزین جاده کلات رفتم و بعد هم ماجرای قتل را برای مرد ضایعات فروش بازگو کردم که در سرمای آن روز مرا به داخل اتاق برد تا هنگام مصرف مواد مخدر دختر کوچکم از سرما نلرزد و ... این زن جوان در حالی که بیان می کرد دلم برای دختر 3 ساله ام می سوزد با دستورسرهنگ گلزاری رئیس کلانتری بانوان در اختیار کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت. ...
فامیل دور پای چوبه دار | طناب دار چطور از گردن قاتل باز شد؟
جلسه نوبت به متهم رسید تا از خود دفاع کند. او در اظهاراتش گفت: من درگیری را قبول دارم؛ اما نمی دانستم نوکِ چوبی که برداشته بودم میله آهنی دارد و بعد از درگیری متوجه شدم. درست است که ما با یکدیگر اختلاف داشتیم و درگیر شدیم، اما قصد کشتن او را نداشتم. هرچه باشد ما با یکدیگر قامیل هستیم و من به اتفاقی که افتاده راضی نبودم. با وجود ادعاهای متهم، قضات دادگاه بعد از شور او را گناهکار شناخته و به او را ...
قتل فجیع شوهر با ضربات چاقوی زن 24 ساله
گیل خبر/ به نقل از هفت صبح، 30 دی ماه امسال زن میانسال در تماس با مرکز فوریت های پلیس 110 ادعای عجیبی را مطرح کرد .این زن گفت: دقایقی قبل دختر جوانم با من تماس گرفت و گفت که با همدستی دوستش، شوهر خود را به قتل رسانده است.دخترم می گفت قصد داشته اند جسد را در داخل حمام خانه شان تکه تکه کنند اما از پس این کار برنیامده اند. برای همین از من کمک خواستند تا جسد را سر به نیست کنند. با اطلاعاتی ...
قتل شوهر خیانتکار به دست زن معتاد در مشهد
بدون آنکه کفش های دخترم را بردارم، او را به آغوش گرفتم و از خانه فرار کردم. به خاطر اینکه خیلی خمار بودم ابتدا به کنار دیواری در نزدیکی پمپ بنزین جاده کلات رفتم و بعد هم ماجرای قتل را برای مرد ضایعات فروش بازگو کردم که در سرمای آن روز مرا به داخل اتاق برد تا هنگام مصرف مواد مخدر دختر کوچکم از سرما نلرزد و ... این زن جوان در حالی که بیان می کرد دلم برای دختر 3 ساله ام می سوزد با دستور سرهنگ گلزاری (رئیس کلانتری بانوان) در اختیار کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت. منبع: خراسان ...
دوستم آمد در خانه ما زندگی کند اما شوهرم... | او گلوی فرزندم را گرفته بود و می خواست خفه اش کند | روایت ...
بچه طلاقم و در دوران کودکی پدر و مادرم از هم جدا شدند و مادر بزرگم از من نگهداری می کرد. تهران زندگی نمی کردم و ساکن شهرستان بودم. چند سال قبل از به خانه دختر خاله ام در تهران آمدم و برای خرید تلفن همراه به مغازه موبایل فروشی رفتیم که با کیوان آشنا شدم. او فوق دیپلم برنامه نویسی داشت و در آنجا کار می کرد. 7سال با او دوست بودم و سه سال قبل با هم ازدواج کردیم. وی ادامه داد: کیوان هم بچه ...
من زن سوم شهید سیدرضی موسوی بودم ! / همان روز خواستگاری به من گفت !
اصالتا شمالی هستیم در یکی از شهرهای شمال زندگی می کردیم. آقا سید سه خواهر داشت و ما با هم ارتباط قلبی خوبی داشتیم. جدای از آن، خاله نیز بسیار برایمان عزیز بود. به همین خاطر یکبار زمانی که مدارس تعطیل بود با برادرم تصمیم گرفتیم چند روزی به خانه آنها برویم. آقا سید آن زمان کلاس دوم دبیرستان بود. در چند برخوردی که با پسر خاله داشتم فهمیدم بسیار جدی است و کاملاً رسمی برخورد می کرد. سید رضی با اینکه سن ...
ناگفته های یک کارآگاه زن تهرانی از کشف معماهای پلیسی
کارم هستم و برای کشف پرونده ها ناچارم به محل حادثه ها بروم. زمان مجردی ام، مادرم گاهی با من همراه می شد اما بعد از ازدواجم با شوهرم، سر صحنه ها می روم برای انجام تحقیقات میدانی. چه جالب که همسرتان پلیس است، فرزندانتان چطور؟ به این حرفه علاقمند هستند؟ ما یک دختر 13 ساله داریم. دخترم با وجود مشقت و سختی های این شغل، باز هم دلش می خواهد پلیس شود. هر وقت می بیند من در حال کار ...
رسم زمونه را برای بی بی جان سرودم
کاهگل هایش آب می پاشیدم و با بوی نم کاهگل خاطراتم زنده می شدند. تا اینکه چند ماهی به خاطر کاری در دانمارک بودم، وقتی برگشتم ساعت 3نیمه شب دلم هوای آن خانه را کرد، رفتم دیدم کوبیده و به جای آن آپارتمان ساخته اند. خیلی غصه خوردم و همانجا این شعر را بداهه سرودم. پیداست به مادربزرگتان علاقه خاصی داشتید، چون علاوه بر رسم زمونه، نامشان را در چند شعر و آلبومتان هم آورده اید؟ بله. مادر ...
بیداد سرما در غزه
: جانا تنها دختر و کوچک ترین فرزندم که 9سال دارد تقریبا 2هفته است که به دلیل کم آبی شدید دچار دل درد شده اما نمی توانم او را به بیمارستان یا کلینیک ببرم چون در حال حاضر مراکز پزشکی کمی در غزه وجود دارد و دسترسی به آنها با پای پیاده تقریبا غیرممکن است. دخترم از درد جیغ می کشد و تنها چیزی که می توانیم به او بدهیم، مقداری آب باران است. ژاکت پشمی دست دوم اصیل الخطی زن فلسطینی به ...