سایر منابع:
سایر خبرها
خلاصه داستان قسمت 106 سریال ترکی زغال اخته
شدی در صورتیکه ما هم ناراحت شدیم ما هم اینارو تجربه کردیم! دوعا میگه من مثل شما نمیتونن باشم من نمیتونم اینارو قبول کنم دوعا میگه منم نمیتونستم منم نه تعالی خانواده ام بودم ولی وقتی زندگی خودتو تشکیل میدی نمیتونی به راحتی از هم بپاشیش نیلای به خودش میگه قطعا اتفاقی بین عبداله خان با پنبه افتاده نکنه بابا عبداله با شعله نکنه فرار کنه بره! عامر به اتاق عبداله خان تو شرکت رفته و درباره ...
ماجرای دو عکس معروف حاج قاسم در سوریه
به گزارش ایسنا، حاج یونس از فرماندهان اطلاعاتی نیروی قدس می گوید: حلب سختی های زیادی داشت. در یک مقطعی که هنوز دو سوم شهر دست مسلحین بود، یکبار حاج قاسم گفت می خواهم بروم از قلعه حلب بازدید کنم. من خیلی نگران شدم و گفتم که خودش نرود چون خطرناک بود ولی حاجی اصرار داشت که برود. من با فرمانده قلعه که یک افسر سوری بود هماهنگ کردم و گفتم که با چند نفر می خواهم به آنجا بروم. نگفتم چه کسانی ...
حاج قاسم جواب نامه سیدرضی را از پنجره خلبان فرستاد پایین!
خانم عمادی می گوید سیدرضی موسوی نامه ای برای سردار سلیمانی نوشت و خودش اینطور تعریف کرد: نامه را گذاشتم وقتی حاجی خواست سوار هواپیما شود به او دادم و گفتم لطفاً بخوانید. می خواهم برگردم ایران؛ حلال کنید!
برای ترور شاه به گارد جاویدان رفتم/ اطلاعات کاخ چگونه به انقلابیون می رسید؟
سوار ماشین شد من قبل از اینکه دو افسر شهربانی سوار خودرو شوند خیلی سریع به او گفتم که اگر از تو سؤال کردند که چرا مسجد را سیاه پوش کرده اید بگو به خاطر دهه فاطمیه طلبه جوان با تعجب به من گفت این ایام که ایام فاطمیه نیست! به او گفتم بالاخره یک بهانه ای جور کن و بگو، هر چه می گویی بگو اما نگو به خاطر 17 شهریور است. سوار شدیم و به کلانتری رسیدیم از درب خودرو تا درب اتاق رئیس کلانتری کنار گوش طلبه جوان ...
خلاصه داستان قسمت 339 سریال ترکی خواهران و برادران
اون بوده و باهاش دعوا میکنه و میره. آکیف با نباهت نشستن که ثریا فیلمی که از آکیف گرفته با گوشیو وقتی اومده بود خونه اش واسه نباهت میفرسته نباهت با دیدنش جا میخوره و به خانه میره. او در اتاقو رو آکیف بسته و در آخر ساکشو جمع کرده و میده دستش تا بره آکیف جلوی در باهاش حرف میزنه و میگه که دلش واسه ثریا رفته و عاشقش شده نباهت سیلی تو صورتش میزنه و با گریه از خونه بیرونش میکنه. آکیف با خودش ...
پیام تبریک برای روز نیروی هوایی در سال 1402 + پیامک | اس ام اس | عکس نوشته و استوری + متن انگلیسی
صندلی پدرم حسی که اون لحظه بیشتر از هر حسِ دیگه ای برام پررنگ شد، حسِ ترس بود. ترس برای وقتایی که پدرم این جا نشسته و... امیدوارم یادمون باشه امنیت امروز ما حاصل زحمات چه کسانی است روز نیروی هوایی را به پدر عزیزم تبریک میگم. انچه که امروز بدان می بالیم مرهون حماسه آفرینی و پایمردی پدران و همسران شجاعانی است که در 8 سال دفاع مقدس از کارزاری شگرف و در مقابل تمامی قدرت های روز ...
چرا امام موسی کاظم (ع) باب الحوائج است؟
موسی بن جعفر علیه السلام باب الحوائج الی الله بود و از طرف خدا مشکلات مردم را حل می کرد. شخصی به نام حماد بن عیسی نقل می کند که در بصره خدمت امام کاظم علیه السلام رسیدم و گفتم حوائجی دارم، حضرت فرمودند: بفرمایید هرچه می خواهید من برای شما دعا می کنم که مشکلتان حل شود حمادبن عیسی نقل کرد: من آن جا گفتم خدایا از ولی خودت امام مسلمین فرزند پیغمبر حاجت می خواهم حاجت داشتند که یک همسر، خانه ...
امام خمینی به چه کسی گفتند: داری می روی، انگار با مصطفی وداع می کنم ؟
مزاح مرا با عنوان رضائیه ای خطاب می کردند. آن روز هم با همان لحن خودمانی فرمودند: چه عجب آقای رضائیه ای! شما هیچ وقت این ساعت نمی آمدید! چی شده؟ موضوع را که مطرح کردم، گفتند: من حیفم می آید تو بروی... عرض کردم: اگر نروم، این علویه خانم، جانش را از دست می دهد. امام تا این را شنیدند، فرمودند: خب، اشکال ندارد. لحظاتی بعد، آقا سرشان را بلند کردند و فرمودند: آقای ارومیان! ایران که بروی، کجا ...
ای یادگار زهرا بزم عزا به پا کن امشب برای بابا
می دانست. یعقوب و دوستش شعیب نزد امام کاظم علیه السلام آمدند تا هم خستگی سفر حج را از تن بیرون کنند و هم با امام دیداری تازه نمایند. وارد خانه امام شدند. پس از سلام و احوالپرسی، امام رو به یعقوب کرد و فرمود: ای یعقوب! تو دیروز به مدینه آمدی و با برادر خود در فلان محل دیدار کردی، ولی با هم درگیر شدید و به همدیگر دشنام دادید. شما هرگز نباید مرتکب چنین عمل زشتی بشوید. ناسزا گفتن به دیگران از شیوه من ...
فُتوکال های فجر و مسئله ای تحت عنوان پُزِ فرهنگی
زندگی می کنیم، ما هم اجاره خونه می دیم، ما هم گرونی ها و نداری ها و چه کنم ها رو احساس می کنیم و... ، این لاکچری بازی ها در ذهن مردم علامت سوال ایجاد می کند، یک فردی (به قول شما مثل من) که پول ندارد برای خودش لباسهای آنچنانی بخرد، وقتی با عکس های مراسم فتوکال فیلم های فجر مواجه می شود با خودش می گوید: اینا که می گفتن ما با مردم فرقی نداریم، ما هم خرج و مخارج داریم، ما هم تو این مملکت زندگی می کنیم ...
روایت بازگشت از ام الرصاص در کربلای4/فرهنگ غواصی واژه اسارت ندارد
خاطراتش در جبهه، آموزش غواصی و حضور در کربلاهای 4 و 5 گفت. تیزر این گفتگو نیز چندروز پیش منتشر شد که در این پیوند قابل دسترسی و مشاهده است. در ادامه مشروح گفتگو با این غواص جانباز را می خوانیم؛ * خب جناب حسینی از این جا شروع کنیم که اولین ماموریت شما در جبهه، حضور در خط پدافندی کارخانه نمک بود. زمانی که دشمن درخط بلندگوهایی نصب کرده و طبق روایت شما برای تضعیف روحیه، آهنگ های ...
مسافران و راننده های اسنپ و تپسی بدانند : گزینه عجله دارم گران فروشی و تخلف است باید حذف شود
تو اگه راست میگی کمیسیون رو اجبار کنین تا کم بشه،اون وقت عجله دارم رو هم حدف کنین // به سخنگوی تعزیرات و...،آخه تو کار شما این همه .. و بخور بخوره که سیراتی هم ندارین، اون وقت با این همه هزینه سرسام آور ماشین و تورم باز هم انتقاد میکنید از گرانی قیمت اسنپ وتپسی؟با این که قیمت اسنپ و تپسی هم خیلی پایینه،مفت میخورین ایراد هم میگیرید؟؟ همه مشکلات حل کردید فقط مونده بود کلمه عجله ...
نماز و نقش آن در سیره و زندگی امام موسی کاظم علیه السلام
را از زبان او شنیدم، گفتم: ای فضل! از خدا بترس و نیت سوءی نسبت به او نداشته باش که یقیناً باعث زوال نعمت از تو خواهد شد زیرا هر کس که به این خاندان بدی کرده است، به سرعت در همین دنیا به سزای خود رسیده است . فضل بن ربیع پاسخ گفت: بارها نزد من آورده اند که باید او را به شهادت برسانم، ولی من از ترس عقوبت، زیر بار آن نرفته ام و به آنها گفته ام که این کار از دست من ساخته نیست. [6] ...
رهبر انقلاب دعا کرد و یوسف شهید شد
بسیاری از دست نوشته های به جا مانده از یوسف نیز بارها همین را گفته بود که دوست دارد بعد از شهادت در این مکان باشد. یوسف با آگاهی کامل، نقشه راه خود را ترسیم کرده بود و با یک برنامه ریزی بلند مدت خود را برای رسیدن به شهادت آماده کرده بود. تسبیح هزار دانه اولین باری که به همراه جمعی از دوستان به خانه آقا یوسف رفته بودیم، مادرش به ما گفت: می توانید توی اتاق یوسفم بنشینید. آنجا صفا ...
می خواست برود آمریکا، سر از بهشت درآورد+ عکس و فیلم
...! خدا این انگشت را برای من سالم نگه داشته! برای چڪاندن ماشه تفنگ! همین یه انگشت ڪافیه !و در حالی ڪه سعی میڪرد اشڪ هایش را از من پنهان ڪند.. گفت :مادر!...دلم بدجوری هوای ڪربلا رو ڪرده!به او گفتم! من چشام آب نمیخوره تو بری ڪربلا رو ببینی! ڪربلا رو نمی بینی کمڪه هیچ، ما رو هم به فراق خودت می نشونی! ڪمی تامل ڪرد و گفت:مادر جان! من ڪربلا رو برای خودم نمیخوام!برای نسل های بعدی میخوام! مقام معظم ...
پاسخ دکترخرامین به سید عباس محدث؛ من برای نجات نمایندگی و مدیریت از دست آنتی سوشال های تزویردار، ...
به خدا شما انسان سالم و پاکی هستید، سیاست مال پدر سوخته هاست، ترا به جدت وارد دنیای پدر سوخته ها نشو. امام می فرماید من آمدم تا سیاست را از دست پدر سوخته ها نجات دهم. سید جان، من برای نجات نمایندگی و مدیریت از دست" Antisocial" های تزویر دار و شانتاژ باز آمده ام. می دانم راه سختی است به قول حافظ؛ در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم سرزنش ها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم ...
روایت جالب ورود آقای آهنگساز به حسینیه ارشاد/ چطور جذب شریعتی شدم
دوستی قدیمی، می رفتم پیش شأن تا برای حل مشکل کمکشان کنم. یک بار ناچار شدم برای دیدن آنها از شیکاگو به کالیفرنیا بروم. سه چهار ساعت باید پرواز می کردیم. یادم هست که یک چمدان از کتاب های دکتر شریعتی را با خودم برداشتم و بردم برای این رفیقم. به او گفتم که من بر اساس دانش ناقص خودم، اطلاعات غلطی درباره دکتر شریعتی به تو داده ام و ذهن تو را مشوش کرده ام؛ حالا آماده ام جبران کنم. کتاب ها را ...
تهیه کننده فیلم: حاج قاسم باعث و بانی ساخت مجنون بود
فیلم و اهالی رسانه در برج میلاد خانه چهل و دومین جشنواره فیلم فجر برگزار شد. حاج قاسم بچه ها را جمع کرد تا مجنون ساخته شود عباس نادران تهیه کننده مجنون در ابتدای نشست گفت: در جمع ما خانواده شهید زین الدین خواهران و فرزندش حضور دارند از شما می خواهم به احترام شهدای خیبر بلند شوید و همه باهم ادای احترام به تمام شهدا کنیم. وقتی دوستان شهید زین الدین سر صحنه می آمدند و به ما سر ...
توصیه حاج قاسم به یک روحانی مدافع حرم/ به اینجا نیامدیم که سوری ها را شیعه کنیم!
من را در دستش نگه داشته بود که عکس گرفته بودیم و این دست هایمان در دست هم بود. وقتی خداحافظی می کردیم، به حاج قاسم گفتم: حاج آقا! با اجازه ی شما من به ایران برمی گردم. گفت: چرا؟ گفتم: در اینجا آمریکایی ها که مرد جنگ نبودند و فرار کردند. داعش هم که بلد نبود و هدف گیری خوبی نداشت و به این طرف و آن طرف می زد. خندید و گفت: یعنی چه؟ گفتم: یعنی شهادتی نیست، خبری نیست، چرا اینجا ...
روز نیروی هوایی در سال 1402 چه روزی و چند شنبه است؟ + تاریخ دقیق
است که در 8 سال دفاع مقدس از کارزاری شگرف و در مقابل تمامی قدرت های روز جهان آبدیده شدند و سربلندی و افتخار را برای میهن عزیز خویش به ارمغان آوردند نشستم روی صندلی پدرم حسی که اون لحظه بیشتر از هر حسِ دیگه ای برام پررنگ شد، حسِ ترس بود. ترس برای وقتایی که پدرم این جا نشسته و... امیدوارم یادمون باشه امنیت امروز ما حاصل زحمات چه کسانی است روز نیروی ...
حضرت آیت الله خامنه ای: بازجوی ساواک دوست دوران کودکی ام بود – خبرگزاری مهر
دوان دوان آمد و گفت پسر شما را آورده اند. به درِ زندان نگاه انداختم دیدم یکی از افسران، مصطفی را بغل گرفته و به سوی من می آید. مصطفی را گرفتم و بوسیدم. کودک به علت اینکه مدتی طولانی از او دور بودم، مرا نشناخت؛ لذا با چهره ای گرفته و اخم کرده به من نگریست. سپس زد زیر گریه. به شدت می گریست. نتوانستم او را آرام کنم. لذا او را دوباره به افسر دادم تا به همسرم و بقیه که اجازۀ دیدار با من را نداشتند ...
درباره پیامک هایی که کلاهبرداری اینترنتی را به مردم هشدار می دهند شکایت علیه شما !
گفتم وا این دیگه از کجا اومد؟ کی واسه من پول ریخته این وقت شب؟ توی همین فکرا بودم که چند دقیقه بعد موبایلم زنگ زد، گوشی رو برداشتم، صدای یه مرد بود که یه کمی هم هیجان توی صداش بود، گفت: ببخشید خانم من این موقع شب مزاحم شما شدم، من الان می خواستم یه پولی رو به حساب خواهرم بزنم، وقتی ارسال شد متوجه شدم که شماره کارت رو اشتباه زدم و گویا اون پول به کارت شما اومده، پنج میلیون تومنه، الان پیامکش برای ...
شب چلّه و خاطرات زردشت بانو از خُبار و شادابخت
. خیلی سرزنده بود. زندگی بخش و شادی بخش بود. تو مسیرش چهار آسیاب را می چرخاند. نام آن ها را چنین به یاد دارم: زینبیه (زینبی)، کلانتری، کُلو، تکیه. این آسیابها، یادبود های خواهرم بودند. سال های سال آن ها را چرخانده و چرخانده بود، اما فغان از دست مردم این دوره و زمانه، حتی یکی را برای یادگاری نگه نداشتند. مردم این دوره و زمانه چه بی ...
آقای دولت! مردم راضی هستند این پول را به ایران خودرو و سایپا بدهید؟
وارد کنید. هر روز خودروهای بی کیفیتشان رو گران می کنند و بعد میگن داریم ضرر میدیم . کاربر دیگری گفته است: فقط ارز می خورند و نتیجه برای کشور مردم: نارضایتی فراوان، ایجاد مشکلات روحی و مالی بخاطر کیفیت پایین و خرج زیاد و تصادف و کشته، آلودگی هوا، مصرف بنزین بالا، هدر رفت آب برق گاز، رانت فراوان واسه پروژه های شکست خورده مثل تغییر چراغ و صندوق و... . دیگری نوشت: بعد کی قرار هست اینها این ...
کارهایی که باید در شهادت امام موسی کاظم انجام دهیم؟ + اعمال مستحب و واجب
...: آنها چه می دانند که چه کسی او را غسل داده است، تو در جواب آنها چه گفتی؟ می گوید: گفتم: قربانت به آنها گفتم که اگر مولای من بگوید او را زیر عرش پروردگار غسل دادم محققاً راست گفته و اگر بگوید او را در دل زمین غسل دادم محققاً راست گفته، فرمود: این چنین نه. می گوید گفتم: پس چه جوابی به آن بگویم؟ فرمود: صریح بگو که من او را غسل دادم، گفتم: بگویم که شما او را غسل دادید؟ فرمود: آری. گفتنی است که بین این دو روایت تعارضی وجود ندارد، زیرا ممکن است در ظاهر سلیمان بن منصور مراسم تجهیز را به عهده گرفته باشد و امام (ع) نیز خودشان را رسانده باشند و غسل داده باشند. ...
تلاش برای افزایش حضور زنان در مجلس آینده
یک استیضاح هم برای وزیر کشور وقت بود گرفته بودم که اون بله ،آن یک مقداری با به اصطلاح فشار نماینده های خصوصاً زنجان بود و یک دو نفر دیگر که شما الان دارید وزیر کشور را استیضاح می کنید نمی خواهی کاندیدا بشوی ثبت نام مگه نمی خواهیی بکنی؟ گفتم برای ماموریت آمدم کارم این است و مشکلاتی بوده دیگه در مرز ها و در استان ها خوب نه من را کسی نخواست مثلاً شاید می کردند اعلام می کنم اگه اتفاق بیفتد و پانزده ش ...
مردم دلگرم به دولت
جمهور؟ اصلاً کسی می خونه اون رو؟ و خودش ادامه حرفش را گرفت: ما بهشون اطمینان می دیم که خط ارتباطی 111 همه این نامه ها رو پیگیری می کنه. حتی یک نامه هم بدون جواب نمی مونه. البته مهمه که شماره ملی و تماس حتماً باشه تا بتونن نویسنده نامه رو پیدا کنن. زنانی با چادرهای گلدار ویل و نخی در محوطه موسیقی حماسی در حال پخش بود. حاضران پرچم ها را تکان می دادند. باران بند آمده بود و خورشید ...
کهنه سرباز لرستانی درگذشت
آنها رفته و ادای احترام کردم. تیمسار آذرفر که مرا از قبل می شناخت، با دیدنم لبخندی زد و به شوخی گفت: پسر، تو مگر بزکوهی هستی که هر جا ارتفاع بلند می بینی، روی آن سبز می شوی؟! این را نیز بگویم که ملاقات قبلی من با تیمسار آذرفر، در ارتفاع سوران بود و منظور تیمسار اشاره به آن بود. لبخندی زدم و گفتم: جناب سرهنگ، هر جا لازم باشد، ما می رویم . ایشان مرا در آغوش گرفت و پس از ابراز مهر و محبت خود ...