سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی از عنایت حضرت عباس (ع) به شهید عباس واعظی
می شناختند. قبل از ازدواج به جمکران رفته بودم و از امام زمان (عج) خواستم کسی را قسمتم کند که ایمان و تقوایش بالاتر از من باشد که چند شب بعد آقای واعظی برای خواستگاری آمد. همسر شهید در ادامه گفت: مادرش در روز خواستگاری تعریف کرد وقت به دنیا آمد عباس_که به قمری روز تاسوعا بود و برای همین اسمش را عباس گذاشته بودند_من خواب عمیقی رفتم و خواب سواری را دیدم که داخل اتاق آمد دستی روی صورت بچه ...
از شکنجه با آپولو و بخاری برقی تا پیچاندن معده؛ در زندان های ساواک چه می گذشت؟
دستگیری مرا به زندان قزل قلعه، بعد اوین و پس از آن به زندان کمیته مشترک منتقل کردند. منصوری بیان کرد: شکنجه ها در کمیته مشترک بیش از دو زندان دیگر بود؛ مراحل بازجویی را گذراندم و در دادگاه به جرم عضویت در حزب ملل اسلامی با هدف سرنگونی رژیم سلطنت از طریق مبارزه مسلحانه و تغییر رژیم به 6 سال زندان محکوم شدم حدود چهار سال در زندان بودم و بعد آزاد شدم. خرید تجهیزات شکنجه از رژیم ...
فیلمسازان باید در ابتدای فعالیت خود به انسانها فکر کنند
تهران (پانا) - کارگاه کارکرد شرکت های تولید فیلم در عرصه بین المللی فیلم با حضور میزوه کنی زانه تهیه کننده کشور ژاپن در موزه سینمای ایران برگزار شد. میزوه کنی زانه تهیه کننده کشور ژاپن در ابتدا گفت: ما در کشورمان آژانس هایی داریم که کارگردان ها و بازیگرها در آن جا عضو می شوند و این آژانس ها برایشان پروژه پیدا می کنند. وی ادامه داد: در ابتدای راه اندازی، این آژانس ها به اعضاء ...
مرد افغانی انتقام تجاوز به زن برادرش را در تهران گرفت
اقتصاد24- با گزارش این خبر بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شده و با جسد مردی 35 ساله مواجه شدند که کارگر ساختمانی بود. به نوشته روزنامه ایران در تحقیقات میدانی یکی از شاهدان گفت: بصیر از افغانستان آمده و در اینجا کارگر بود، روز حادثه مرد جوانی که به نظر می رسید از اقوامش است و ما تا به حال او را ندیده بودیم به سراغش آمد. اما چند دقیقه بعد صدای دعوا و درگیری شان به گوش ...
تجاوز 8 شیطان به دختر 20 ساله | پلیس در تعقیب 7 متجاوز
. او آبمیوه در دست داشت که یکی از پاکت های آبمیوه را به من داد. از همه جا بی خبر آبمیوه را نوشیدم و بعد از هوش رفتم. چشمانم را که باز کردم داخل ماشین بودم. به جز سجاد، دو نفر از دوستانش هم بودند که با تهدید مرا به خانه ای در جنوب تهران بردند. در آنجا سجاد و دوستانش به من تجاوز کردند. چند دقیقه بعد هم 5 نفر دیگر از دوستانش رسیدند و آنها هم به من تجاوز کردند و اموالم را به سرقت بردند. بعد از این اتفاق ...
تبعه افغان: مقتول به همسر برادرم تجاوز کرده بود
اند و تجاوز ثبت شده و پزشکی قانونی هم موضوع را تایید کرده است. من که دیدم حال برادرم بد است گفتم نگران نباش خودم کسی که این کار را کرده پیدا می کنم و انتقام می گیرم. چون می دانستم شکایت فایده ندارد. به من گفتند متجاوز به ایران آمده است. از صبح تا شب در ساختمان های نیمه کاره می گشتم تا اینکه در نهایت او را در یک ساختمان نیمه کاره در جنوب تهران پیدا کردم و کشتم. روز بعد 17 هزار دلار دادم ...
حسن را فریب دادم با پنج نفر دیگر به او تجاوز کردیم / سر 25 پسر را بریدم و مثله کردم!
حبس کشیدم و از طرف محکمه تحت نظر پلیس بودم. هر شب پلیس در خانه می آمد و بودن مرا در خانه کنترل می کرد، تصمیم گرفتم به هر پسری که تجاوز می کنم، او را به قتل برسانم در بغداد 25 پسر را سر بریدم اغلب جنازه را در شط غرق می کردم، برخی را هم به قدری ماهر شده بودم که از سر بریدن هیچ آثاری نمی گذاشتم آخرین بچه را که می کشتم کودک دیگری مرا دید که من از همان جا به ایران فرار کردم. با ...
دخترم را کشتم چون عمویش به او تجاوز کرده بود!/جسدش را حیوانات خوردند
تحقیقات درباره پرونده به سرانجام رسیده همسر اکبر راز جنایت دیگری را برای مأموران فاش کرد. زن جوان که به اداره آگاهی رفته بود به پلیس گفت: صبح روزی که برادرشوهرم کشته شد اکبر دخترم را به بهانه خرید لباس، از خانه بیرون برد و چند ساعت بعد تنها برگشت و وقتی جویای حال دخترم شدم، او گفت دخترمان را از کشور خارج کرده و دیگر هم سراغش را نگیر. حالا که فهمیدم شوهرم برادرش را کشته احتمال می دهم دخترم را ...
سرالکس فرگوسنی که نمی شناسید
. یک روز با کاپشن جیری که خیلی هم بهم می آمد، مغرورانه وارد خانه شدم. کتی بلافاصله پرسید: قیمت؟ با لبخندی حاکی از رضایت پاسخ دادم: هفت پوند. در کمد آویزانش کردم. دو هفته بعد قرار بود برای جشن کوچکی به خانه ی خواهر کتی برویم. وقت پوشیدنش بود. مقابل آینه ایستاده بودم و حسابی کیف می کردم. می دانید مردها چگونه آستین کت یا کاپشن شان را صاف می کنند؟ این کاری بود که انجام ...
مهندس معتاد برای خرید شیشه دست به سرقت زد
از خودرو بیرون انداختند، پژو 206 مرا سرقت کرده و رفتند. با این شکایت تحقیقات آغاز شد و چند ساعت بعد مأموران پلیس هر دو سارق را که سوار بر خودرو سرقتی بودند، دستگیر کردند. با اعتراف متهمان و تکمیل تحقیقات دو متهم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند. در دادگاه چه گذشت در ابتدای جلسه نخست راننده پژو گفت: من مالک پژو نبودم بلکه آن را از یک نفر اجاره کرده بودم و ...
محکومیت بازیگر تئاتر به جرم قتل نامزدش
شناختیم و من همیشه عاشقش بودم. حتی بعد از اینکه با فرد دیگری ازدواج کرد نیز باز هم دوستش داشتم. بعدها که همسرش از دنیا رفت، با هم نامزد کردیم. ما هر دو بازیگر تئاتر بودیم اما مدتی پیش متوجه پیام هایی از سوی مرد دیگری به او شدم. دیگر نمی توانستم او را از دست بدهم. بنابراین تصمیم گرفتم که او را به قتل برسانم. قاضی پل توماس کی سی در دادگاه سلطنتی سوانزی، متیو را به اتهام قتل عمد به حبس ابد و 17سال و نیم زندان محکوم کرد. ...
طلاق به دلیل اختلاف سنی
تغییر کرد. او سعی می کرد از من فرار کند و دیگر مثل گذشته از محبت، مهربانی و زمزمه های عاشقانه خبری نبود. منصور به مردی بی احساس و بی تفاوت تبدیل شد که انگار هیچ وقت مرا دوست نداشته است. همیشه دعوا به راه می انداخت و به دنبال بهانه ای می گشت تا قهر کند و چند روزی از خانه برود. مدتی با همین جنجال ها گذشت تا این که یک شب منصور حرف هایی به من زد که شوکه شدم. منصور گفت که دیگر نمی تواند در کنار من زندگی ...
ربودن و تعرض به دختر 20 ساله در انتقام پاسخ منفی به دوستی
و مورد تعرض قرار داده اند. بلافاصله دختر 20 ساله ام را به بیمارستان منتقل کردیم. به دنبال این شکایت تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران آغاز شد. دختر 20 ساله پس از بهبودی نسبی در تحقیقات گفت: چندی قبل در فضای مجازی با پسری به نام اویس دوست شدم، اما بعد از مدتی از آنجایی که با هم اختلاف داشتیم این دوستی را قطع کردم. روز قبل از حادثه به عطاری رفته بودم که اویس را ...
پسر جوان پس از شنیدن جواب منفی از دختر، با دوستانش به وی تجاوز کرد!
بیمارستان منتقل کردیم. به دنبال این شکایت تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران آغاز شد. دختر 20 ساله پس از بهبودی نسبی در تحقیقات گفت: چندی قبل در فضای مجازی با پسری به نام اویس دوست شدم، اما بعد از مدتی از آنجایی که با هم اختلاف داشتیم این دوستی را قطع کردم. روز قبل از حادثه به عطاری رفته بودم که اویس را آنجا دیدم. کمی حرف زدیم و او گفت با دختر دیگری ...
30 شبانه روز جستجو در تهران برای کشتن یک مرد: مقتول به عروسمان تعرض کرده بود
به گزارش بولتن نیوز به نقل از تسنیم، مردی که به اتهام قتل دستگیر شده بود، مدعی شد مقتول همسر برادرش را مورد آزار و اذیت قرار داده بود. متهم: من و برادرم برای کار به ایران آمده بودیم و هر کدام در یک جا مشغول کار بودیم تا اینکه یک روز برادرم نزد من آمد حالش خیلی بد بود. علتش را پرسیدم. گفت بصیر شبانه به خانه شان در افغانستان رفته و با تهدید چاقو به همسرش تجاوز کرده است. با این اتفاق ما به کشورمان ...
گفت وگو با نخستین زنان بنزین فروش در ایران/ مشتری اول گفت مثل این که مردهای تهرون مرده اند کد خبر: ...
روز بنزین فروشی چطور گذشت؟ آن روز وقتی به خانه بازگشتم دستم خیلی درد می کرد و پایم از فرط ایستادن خشک شده بود، ولی احساسم نسبت به بچه ام خیلی زیادتر شده بود. پیش خودم راضی بودم. حالا می توانستم برای او مامان خوبی باشم. پسرم تا مرا دید پرید توی بغلم و بعد خودش را پایین کشید و گفت: مامان بوی بنزین می دهی وقتی برایش تعریف کردم که من بنزین فروش شدم گفت: مامان بعد از این تو را پری بنزینی ...
سرگذشت این زن بعد از 22 سال زندگی با یک مرد خوشگذران و رفیق باز
به گزارش زیرنویس، زنی با مراجعه به کلانتری پس از دستگیری شوهرش، به افسر پرونده گفت دیگر تحمل زندگی با این مرد را ندارد و طلاق می خواهد. زن 48 ساله ای با بیان اینکه دیگر از چشم در چشم شدن با شوهرم خسته شده ام و می خواهم از او طلاق بگیرم، درباره سرگذشت خود به مشاور و [...]
تجاوز جنسی این پسران به دختر 20 ساله فاش شد | دستگیری متجاوزان توسط پلیس تهران
.... اما بعد از مدتی دیدیم به هم نمی خوریم و رابطه به هم خورد. این ماجرا گذشت تا اینکه یک روز قبل از ماجرای تجاوز دسته جمعی برای خرید به عطاری در جنوب تهران رفته بودم. آنجا به طور اتفاقی همان پسر 22 ساله را بعد از چند ماه دیدم. او گفت در آستانه ازدواج با دختر دیگری است. کمی صحبت کردیم و بعد هم او رفت. اما وقتی خواستم از مغازه بروم، دیدم تلفن همراهم نیست، صاحب عطاری دوربین مغازه را چک کرد و دیدیم که ...
اقدام شیطانی 8 مرد با دختر 20 ساله
به گزارش زیرنویس به نقل از برترین ها، دختر 20 ساله وقتی به دام خواستگار باج گیر خود افتاد، تصورش را نمی کرد که چه حادثه شوم و تکان دهنده ای در انتظارش است. خواستگار باج گیر، دختر جوان را ربود و با همدستی 7 نفر از دوستانش به این دختر تجاوز کردند. وایل آذر [...]
روایت روزهای مبارزه
. سپس زد زیر گریه. به شدت می گریست. نتوانستم او را آرام کنم. لذا او را دوباره به افسر دادم تا به همسرم و بقیه - که اجازۀ دیدار با من را نداشتند - بازگرداند. این امر به قدری مرا متاثّر ساخت که تا چند روز بعد نیز همچنان دل آزرده بودم. مبارزه و همراهی همسر با آن که خانه ما بارها مورد یورش دژخیمان واقع شد، و با آن که من بارها در برابر او بازداشت شدم، و حتّی در نیمه شب که برای ...
22 سال زندگی با یک مرد خوشگذران و رفیق باز | از بس آمده ام کلانتری دیگر خسته شده ام ، به خاطر آبروی ...
تا اینکه یک شب او سوئیچ را پیدا کرد و شبانه، وقتی خواب بودم، خودرو را از پارکینگ بیرون برد، در حالی که باید اول صبح روز بعد هنرجویی را آموزش می دادم. آن روز سامان به خانه نیامد و دلشوره عجیبی وجودم را فراگرفت. در همین هنگام بود که از کلانتری شفا تماس گرفتند و من باز هم با سامان چشم در چشم شدم. او از تابلوی رانندگی آموزشگاه سوءاستفاده کرده و با دوستانش از خودروهای دیگر سرقت کرده بود. ...
کارگردان فیلم: نپتون شبیه اتاق تاریک نیست
کنند و فرزند آنها شرایطی همچون کودک قصه دارند. مادر این بچه به دنبال پیدا کردن استقلال خود است؛ اما مسیر اشتباهی می رود و ما قرار نبود مادر را مقصر بدانیم. آرمین رحیمیان بازیگر فیلم از تجربه حضور در نقش اول عنوان کرد: خیلی ممنون که فیلم ما را تماشا کردید و امیدوارم فیلم را دوست داشته باشید. من تمام تلاشم را برای ایفای این نقش کردم. اولین برخوردم با فیلمنامه این بود که بسیار از شخصیت ...
آمد دزدی، سقوط کرد و همه چیز را از یاد برد!
به گزارش جهان نیوز به نقل از ایران، چند روز قبل مرد جوانی سراسیمه با پلیس تماس گرفت و از سرقت ناموفق خانه اش خبر داد. او در تحقیقات گفت: به یک سفر کاری رفته بودم و از آنجایی که کارم زود تمام شد حدوداً 12 ساعت زودتر به خانه برگشتم. همین که خواستم کلید را در قفل بیندازم متوجه سر و صداهایی از داخل خانه شدم، فهمیدم که افرادی داخل خانه ام هستند. اما ناگهان صداها قطع شد از آنجا که ...
نشست خبری نپتون /آیدا ماهیانی: این بدون هیچ ادعایی می خواهد یک زندگی را روایت می کند
: در ابتدا از پدرم تشکر می کنم و با کسب اجازه از علیرضا فتحی نجفی که از هنرستان شاگرد ایشان بودم کسب اجازه می گیرم تا صحبت هایم را آغاز کنم و جواب سوال های شما عزیزان را بدهم. وی ادامه داد: برای ساخت فیلم سینمایی نپتون با دوستم که مهندس عمران است صحبت های زیادی کردم و او به گفت تا حالا فکر کردی پدر و مادرها برای ساختن آینده بچه ها، اکنونِ آن ها را فراموش می کنند. در نتیجه این ایده یک ...
مرد افغانی انتقام تجاوز به زن برادرش را در تهران گرفت و بعد از قتل به ترکیه گریخت
به گزارش زیرنویس با گزارش این خبر بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شده و با جسد مردی 35 ساله مواجه شدند که کارگر ساختمانی بود. به نوشته روزنامه ایران در تحقیقات میدانی یکی از شاهدان گفت: بصیر از افغانستان آمده و در اینجا کارگر بود، روز حادثه مرد جوانی که به [...]
نپتون تلنگری برای توجه به روزمره ها
...> محمدابراهیم غفاریان کارگردان این فیلم اظهار کرد: در ابتدا از پدرم تشکر می کنم و با کسب اجازه از علیرضا فتحی نجفی که از هنرستان شاگرد ایشان بودم کسب اجازه می گیرم تا صحبت هایم را آغاز کنم و جواب سوال های شما عزیزان را بدهم. وی ادامه داد: برای ساخت فیلم سینمایی نپتون با دوستم که مهندس عمران است صحبت های زیادی کردم و او به گفت تا حالا فکر کردی پدر و مادرها برای ساختن آینده بچه ها، اکنونِ آن ها ...
سارا عبدالمالکی
. برای اولین بار بعد 4 ماه رفتم سر تمرین، استوری گذاشتم که می روم تمرین. بعد که از تمرین برگشتم دیدم خبر پخش شده. مثل روزهای اول شد که به من گفتند دوپینگ کردی و آن اتفاقات پیش آمد. واقعا شرایط سختی است. من انگیزه آدم های زیادی بودم ولی حالا خودم هیچ انگیزه ندارم. با این همه سابقه ورزشی، می توانستم به هر کشوری بروم، هر کشوری می خواستم بروم من را روی سرشان ...
سرقت عجیب مهندس ثروتمند برای خرید شیشه
ثروتمندی است. در نوجوانی معتاد شدم و سرنوشتم عوض شد. با فشار خانواده اعتیاد را ترک کردم، درس خواندم و فوق لیسانس آی تی گرفتم؛ اما بعد دوباره به سمت اعتیاد رفتم و وضعیتم خراب شد. چند باری خانواده مرا در کمپ بستری کردند و آنجا بودم که با آرمان آشنا شدم. او هم تحصیل کرده بود و سطح خانوادگی بالایی داشت. ما به خاطر اعتیاد و برای خرید مواد مخدر ماشین را دزدیدیم. بعد از سرقت ضبط و باند آن را به یک مالخر ...
خوش تماشایی است با شما
. همشهریان سوگوار دنبال مفری برای به خود آمدن به خانه ها برگشتند. جایی که تصاویر سیاه و سفید بعد از جمع شدن سفرها گسترده می شد. یکی از آن مردم من بودم. تلخ تر از بقیه. دوستم بی وداع رفته بود و من مانده بودم و تنهایی و شهر غم آجین. سوسوی چراغ ها و صدای موذن ها چاره ای برای تحمل غروب جز خیره شدن به سقف نبود. غم های کوچک را باید با غم های بزرگ مداوا کرد. تلویزیون ها روشن بود، مردم روبه روی شان نشسته و ...
بچه های مردم کفش و لباس درست ندارند، تو برای من ساعت خریدی؟
لباسش معلوم می شد که کُرد است. ساعت های مردانه و زنانه به رنگ های طلایی یا نقره ای و بند چرمی را روی کیسه رنگ و رو رفته ای پهن کرده بود و با لهجه قشنگ کردی مشتری ها را به سوی خود جلب می کرد. ایستادم و به ساعت ها نگاه کردم. خم شدم و یکی از آن ها را برداشتم. گرفتم دستم و خوب براندازش کردم و خریدم. بعد از یکی دو روز آمدم طرف سمنان. توی ماشین با خودم فکر می کردم: رشید خیلی خوشحال می ...