وقتی مادر آرزوی شهادت فرزند آهنگسازش را می کند
سایر منابع:
سایر خبرها
دیدار با شهید مفتح برای جذب یک گروه سرود بزرگ
فرا رسیدن بهمن ماه و نزدیک شدن به ایام دهه فجر انقلاب اسلامی بهانه ای شد تا بار دیگر به بازآفرینی خاطرات یکی از مهم ترین و مؤثرترین هنرمندان جریان انقلاب بپردازیم که به واسطه موسیقی کار های مهمی را در این عرصه انجام داده است. امروز به انعکاس خاطرات شفاهی سیدحمید شاهنگیان آهنگساز و نوازنده موسیقی از روز های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و نحوه ساخت و تولید سرود ها و آهنگ های انقلابی ...
سرشکستگی دختر 17 ساله وقتی پسر ثروتمند مثل تفاله بیرونش انداخت ! / با عشق فریبم داد کمکم کنید !
شب هنگام از سرکار به خانه بازگشت او ماجرا را برای پدرم بازگو کرد. پدرم نیز با شنیدن این ماجرا کمربندش را کشید و به جانم افتاد به طوری که حتی نمی توانستم راه بروم. آن شب پدر و مادرم مرا در انباری کوچک و سرد داخل حیاط زندانی کردند. اگرچه تا صبح از سرما به خود لرزیدم ولی صبح زود با یک میله در انباری را گشودم و از خانه فرار کردم. بدون تامل سراغ محراب رفتم و ماجرا را برایش بازگو کردم. چند ...
حاج قاسم گفت به کسی نگو کجا می رویم!
. سردار سلیمانی بعد از آن، به من گفت می شود به خانه شما بیاییم؟ رفتیم و پدر من خیلی مریض بود. چند سکته کرده بود. بار دوم که به خانه ما آمد به صورت سجده وار پای مادر ما را بوسید و احوالپرسی کرد. ایشان به من گفتند چرا خاطراتت را نمی نویسی؟ گفتم نوشته ام، اما هیچ کسی نیست که سازماندهی کند که خانم دکتر شمشیرگرها قول دادند می نویسم و به چاپ می رسانم. زحمت زیادی کشیدند. آن شهید گمنام گفت راضی ...
روایت رویش انقلاب در اصفهان در خانه شهید خرازی
کردند و از اوایل سال 57 این اقدامات علنی شد به گونه ای که برادرم روزها شیشه های کوکتل مولوتف را از زیر زمین بیرون می آورد و اعتراضات از شب ها به روز کشیده شده بود. این بانوی پیشگام انقلاب با اعلام اینکه من به همراه مادرم و مادر و دختر خاله شهید خرازی که در یک محله و در همسایگی یکدیگر زندگی می کردیم در اعتراضات علیه شاه شرکت می کردیم، گفت: در آن زمان هر شب زنان در خانه یکی از همسایه ها ...
کف پاها از شکنجه گوشت اضافه می آورد/ آزار و تهدید زنان جلوی همسرانشان
می سوزاندند و همزمان به دیگر نقاط بدنشان شلاق می زدند آپولو را از همرزم مبارز دیگرش هم شنیده بودم، فکر کنم یکبار باید موزه عبرت ایران بروم و بازدید کنم، همین چند مبارزی که با آنها صحبت کردیم از این دستگاه گفتند، یعنی چند تن از مبارزان را با این دستگاه شکنجه داده بودند؟ حتی آنها هم که تجربه آپولو را نداشتند با ترسی عجیب از این نوع شکنجه حرف می زنند؛ با او هم مرور کردیم؛ توضیح داد: سال ...
امروز ما هر چه داریم مدیون امام خمینی (ره) هستیم
خانواده ای مذهبی به دنیا آمدم، پدرم کارگر و مادرم خانه دار بود، برادری داشتم که طلبه بود و در قم درس می خواند؛ همانطور که می دانید خرداد 1342 اولین جرقه های نهضت انقلاب اسلامی ایران زده شد؛ من در آن سال چهار سال بیشتر نداشتم و کم و بیش یادم می آید می گفتند قم شلوغ شده و برادرم توسط رژیم طاغوت دستگیر شده است. این مبارز انقلابی گفت: بزرگتر که شدم مسائل را نیز بیشتر درک می کردم یادم هست کتاب ...
این افسر گارد جاویدان می خواست شاه را ترور کند؛ اطلاعات کاخ را در ساعات نگهبانی به انقلابی ها می رساندم
کردیم که انقلاب آنقدر زود به پیروزی برسد، پیروزی انقلاب باعث شد تا این نقشه عملا اجرا نشود. اگر در شاه مزرعه می ماندم یک افسر ثروتمند می شدم سرتیپ توتیایی:یک روز من را خواستند و به من گفتند که ما بررسی کرده ایم و تو را انسان دست پاکی می دانیم و می خواهیم تو را به شاه مزرعه در گرگان برای معاونت آن واحد بفرستیم (شاه مزرعه یک واحد کشاورزی عریض و طویل بود که در گرگان قرار داشت که ...
این افسر گارد جاویدان می خواست شاه را ترور کند؛ اطلاعات کاخ را در ساعات نگهبانی به انقلابی ها می رساندم
ممنوعه را در اختیار من قرار داد. البته هدف و نیت من این بود که کدام یک از کتب ممنوعه را نخوانده ام بروم و آنها را نیز بخوانم. *آیا شما ماموریت کنترل حکومت نظامی و مقابله با تجمع کنندگان در طول خدمت به شما سپرده شد؟ سرتیپ توتیایی: در اولین روز نخست وزیری ازهاری من برای مدیریت و برخورد با تجمع دانشجویان در دانشگاه ملی آن زمان و شهید بهشتی فعلی مأمور شده بودم. در آن روز بنا بود هیچ ...
نگار 23 ساله اسیر کارگردان 32 ساله | ماجرای تجاوز کارگردان شیطان صفت به 2 دختر هنرجو | پس از چند جلسه ...
.... به همین خاطر در کلاس های آزاد بازیگری ثبت نام کردم و کارگردان تئاتر که مرد 32 ساله ای بود به من پیشنهاد داد تا هفته یک بار در کلاس های ماورایی و مدیتیشن او که خصوصی برگزار می شد شرکت کنم. من هم پذیرفتم و به خانه کارگردان جوان رفتم .اما او پس از چند جلسه مرا آزار داد من از او شاکی هستم. با این شکایت تحقیقات پلیسی آغاز شد اما چند روز بعد دومین شکایت از کارگردان جوان به پلیس رسید. این ...
قاتل خواهر بعد از 10 سال از سوی والدینش بخشیده شد
متوجه این موضوع شدیم به خانه دخترمان رفتیم و فهمیدیم پسرمان در درگیری ای که برای تهیه پول مواد با خواهرش داشته، خواهر خود را در نزدیکی پله هل داده که همان ماجرا باعث مرگ شده است. این مادر و پدر گفتند: ما وقتی به خانه دخترمان رسیدیم که پسرمان داشت فرار می کرد. او ما را به سمتی هل داد تا بتواند فرار کند. به این ترتیب با شناسایی هویت قاتل، مرد معتاد تحت تعقیب قرار گرفت و بعد از ...
متهم ردیف اول قتل بریانک: آن روز با زنم دعوایم شده بود و دو خشاب قرص خواب خورده بودم
گفتم به شما ارتباطی ندارد اما با هم درگیر شدیم، لحظاتی بعد هم جدایمان کردند و آنها رفتند، اما دقایقی بعد آنها دوباره با دوستشان برگشتند و این بار قمه و شمشیر داشتند، ما هم از ترس مان شیشه نوشابه برداشتیم و به سمت شان پرت کردیم تا بتوانیم فرار کنیم. چند دقیقه بعد متوجه شدم برادرم نیست اول فکر کردم جلوتر از ما فرار کرده اما بعداً فهمیدم آنها برادرم را کشته اند. قاضی از او پرسید: طبق گزارش ...
سرگذشت فریده، پیشقراول جریان انقلاب در گنبدکاووس
به گزارش ایرنا ، مرور خاطرات روزهای انقلاب برای این بانوی 62 ساله ، یادآور اتفاقات شیرین و تلخی است که گویا قرار نیست غم و شادی آن به فراموشی سپرده شود و اشاره ای کوتاه به یک رویداد، ماجراهای جدیدی را برای او در صفحات ذهنش تازه می کند. وی گفت: نخستین بار زمانی که دانش آموز کلاس چهارم ابتدایی بودم مبارزات انقلابیون گنبدی علیه رژیم پهلوی را با چشم دیدم و همان جا پیوستن به صف آنان را برای ...
سرنوشت فرزند مسعود رجوی چه شد؟
...، ماشین و پول برای اینها، یک سازمان گسترده ای را می خواهد. خود این نشان می دهد که این ها از روز اول انقلاب خودشان را برای یک چنین روزی آماده می کردند. نه تنها ترور در سطح پایین، بلکه ترور در سطح رئیس جمهور و ترور در سطح حزب جمهوری را انجام می دادند. شناسایی این خانه های تیمی هم با خودتان بود؟ 150 نفر برای عملیات جمع شدیم؛ قرار شد سه خانه را همزمان مورد هدف قرار دهیم. به ...
سلام مرا به امام حسین(ع) برسان
سکوت کرد و سیر تا پیاز قضیه را برایم گفت. آخرش هم گفت: مامان به جان حضرت زینب قسم اگه شما بگی برو، می رم. راضی نباشی، هیچ جا نمی رم. دامادم بعدا می گفت: امیر توی خانه چرخی زد و همه جا را سیر نگاه کرد. گفتم: امیر! این چه کاریه؟ گفت: دیدار آخرمه. یلدایی بدون امیر تقریبا 26روز از رفتن امیر می گذشت. از صبح ساعت یازده ونیم حال عجیبی پیدا کرده بودم. یک حال ناشناخته که آرام و قرارم را برده ...
نزاع خونین برادران؛ قاتل اصلی کیست؟
که مجروح شده بود به بیمارستان منتقل شد. او در شرایط وخیمی به سر می برد و دو روز بعد جانش را از دست داد.ماموران با بازجویی از برادر شروین به نام مهران متوجه شدند درگیری بین این دو برادر و چند دوست رخ داده است. مهران گفت: من به خانه پدرم رفته و در آنجا مهمان بودم، به اتفاق دوستم مقابل در خانه رفتم و متوجه شدم شروین با همسایه درگیر است. ما به سمت مرد همسایه رفتیم و من صدایم را بالا بردم و به او گفتم ...
دختر فراری از ترس بی عفت شدن به پلیس پناه برد ! / 20 رئز چه بر من گذشت ؟!
اشتباه و عجولانه، 20 روز قبل از خانه کردم... روز اول به یک کافه رفتم، آنجا با پسری هم سن و سال خودم آشنا شدم و گفتم من جایی ندارم بروم و از خانه فرار کردم، این پسر سعی می کرد که با پلیس تماس بگیرد و من را به خانه برگرداند اما من اجازه ندادم و از آنجا هم بیرون آمدم و چند شبانه روز آواره کوچه و خیابان بودم. روزها و شب ها را به سختی پشت سر می گذاشتم؛ در پارک و خیابان با چند نفری ...
خدابنده لو : دوست دارم بروم پرسپولیس
وانانیوز| محمد خدابنده لو بعد از مخالفت مسئولان مس بعد از جدایی او، این روزها در تمرینات مس حاضر نمی شود تا روزهای جنجالی را سپری کند. این در حالی است که این بازیکن با پرسپولیس به توافق شخصی هم رسید و در شرایطی که همه او را پرسپولیسی می دانستند، شرایطش ناگهان تغییر کرد. حالا در فاصله چند روز تا شروع دوباره لیگ برتر، محرم نویدکیا تاکید کرده که این بازیکن حق جدایی ...
بهاره 20 ساله ام از ترس آبرویم از خانه فرار کردم ! / جوان شیطان صفت کیست ؟!
بهاره 20ساله درخانه دوستش پنهان بود که پدر سیمین او را دید و با پلیس تماس گرفت همین کافی بود تا سرنوشت تلخ او فاش شود. این دختر وقتی بازجویی شد به پلیس گفت: مادرم خدمتکار خانه ای بود یک روز برای کمک همراهش رفتم وقتی او برای خرید خانه را ترک کرد من در حال نظافت اتاق پسر صاحبخانه بودم که او وارد شد شیشه کشیده بود و به من حمله کرد او چاقو داشت ترسیدم و تن به خواسته اش دادم بعد که به خانه ...
وقتی عاشق شدم به پدر و مادرم حتی خواهرم هم رحم نکردم ! / آبروی سمیرا به باد رفت !
.... یک روز هر چه پیام فرستادم و زنگ زدم؛ جواب نداد. دلم مثل سیر و سرکه می جوشید. روز بعد هم از او بی خبر بودم. بالاخره زنگ زد و گفت مشکلی برایش پیش آمده و مقداری پول لازم دارد. مانده بودم چکار کنم. بدون اطلاع خانواده، دو تکه طلایی که مادرم خریده بود تا برای جهیزیه ام هزینه کند فروختم و پولش را برای او کارت به کارت کردم. چند بار دیگر هم به بهانه مختلف از من پول گفت ...
مایلی کهن: به خاطر کاپیتانی میان بازیکنان تیم ملی اختلاف افتاده بود! | تا دل تان بخواهد همراه نامرئی به ...
جام ملت ها یک سری حرف های خاصی هم پیرامون وجود اختلاف میان برخی ملی پوشان شنیده ام. چه حرف هایی؟ همانطور که به شما گفتم بعد از پیروزی مقابل ژاپن و پایان محرومیت مهدی طارمی من هم اگر سرمربی تیم ملی بودم ایشان را در ترکیب ثابت می گذاشتم ولی شنیدم سر مسئله کاپیتانی یکسری مشکلات در تیم ملی ایجاد شد و چند دستگی به وجود آمد. دو دستگی که قطعاً می توانست روی عملکرد تیم تاثیر بگذارد ...
خودکشی زن 14 ساله با بچه ای در شکم ! / بچه سقط شد و من کنیز خانه شوهرم ماندم !
. بعد از بهبودی در مشهد کارمی کردم و در خانه یکی از دوستانم ساکن بودم تا این که با حامد آشنا شدم.او ادعا می کرد به خاطر خیانت همسرش، او را طلاق داده است و به تنهایی زندگی می کند. من هم بدون اطلاع خانواده ام به عقد حامد درآمدم اما درهمان روزهای اول زندگی مشترک فهمیدم که او هم مردی رفیق باز و خوشگذران است و خودش به همسرش خیانت کرده است! او همه دسترنج و پول های مرا می گرفت و صرف ...
پیت های نفتی که بهانه مبارزات انقلابی شد
بیجاری از بانوان فعال و مبارز دوران انقلاب در استان گیلان است که از خاطرات شیرین مبارزات خود برای ما می گوید. این بانوی مبارز گیلانی از روزهای شرکت در تظاهرات می گوید: روزهای سرد زمستان برای گرم کردن خانه همواره باید پیت های نفت را پر می کردیم تا بتوانیم خانه را گرم کنیم، صبح روز 15 دی 57 بود که مادرم ساعت 6 صبح به انتهای محله باقر آباد رشت رفته بود تا پیت های نفت را پر کند، سوز و سرما زیاد ...
در خانه همسرم دکترا گرفتم اما به او خیانت کردم
دیده بودم در همان جا دفن کردم و در این باره با هیچ کس حتی خانواده خودم سخنی نگفتم تا آبروی همسرم و زندگی خودم حفظ شود با آن که این همه سال برای یافتن شغلی مناسب تحصیل کرده بودم، ولی به امور خانه داری مشغول شدم تا فرزندم را تربیت کنم، اما نمی دانم چگونه در دام حیله گری های فضای مجازی افتادم و مسیر زندگی ام را به بیراهه کشاندم. روزی همان طور که در حال پرسه زنی در گروه های اجتماعی بودم با ...
وقتی مادر آرزوی شهادت فرزند آهنگسازش را می کند
متواری بودم و پنهانی رفت و آمد می کردم، یک بار رفتم منزل خواهرم که دیدم مادرم هم آنجاست. بعد از ساعتی صحبت و احوال پرسی، بلند شدم که بروم، از خانه آمدم بیرون. مادر پنجره را باز کرده بود و داشت نگاهم می کرد. برگشتم به سمت پنجره و گفتم: خداحافظ مادر، دعا کنید و مادرم گفتند: به خدا می سپارمت . من چند قدم رفته بودم که گفتند: حمید، یادت باشه بیخودی کشته نشی ها، یک کاری بکن و بعد کشته شو . نگاه مادر را می بینید؟ می گوید یک کاری بکن بعد کشته شو. یعنی می گوید من مشکلی با کشته شدنت ندارم. من تو را دادم. برو، ولی یک کاری بکن بعد شهید شو، تأثیر داشته باش. ادامه دارد... ...
مچ گیری از دختر 15 ساله توسط 2 پلیس زن
کار شناس مشاوره کلانتری گفتم. صحبت های خانم مشاور آ رامم کرد. من از کرده خودم پشیمانم و نمی دانم چطور به چشمان معصوم پدر و مادرم نگاه کنم. حالا می فهمم بهترین دوست و راهنمای هر دختری ، خانواده اش هستند چون خیر و صلاحش را می خواهند و آ رزویی جز خوشبختی فرزندشان ندارند. خوشبختانه شاکی پرونده ام رضایت داد. او هم نصیحتی مادرانه به من کرد. می گفت 40سال قبل ازدواجی غلط داشته و حرف و احترام پدر و مادر خدابیامرزش را زیر پا گذاشته است و یک عمر دارد تاوان می دهد. امیدوارم خانواده ام مرا ببخشند و حلالم کنند که خیلی شرمنده و شرمسارم. ...
کوچک، زیبا است
و مادرش، غذایی پخته بود بس لذیذ که انگشت هایت را هم بخوری، همه که سیر شدند خدا را شکر گفتند و برخاستند، من بسیار از بانو تشکر کردم و حتی گفتم: با عرضِ معذرت، مقامِ دومِ مهربانی و هنرمندی و بانویی را به شما اختصاص می دهم (مادرم اول است)، لبخندی زد، بی درنگ اشک در چشمانش حلقه زد، بعدتر فرمود که سی سال است در این خانه است و یک " دستت درد نکند" نشنیده است. گاهی آهی در بساط نیست که با دیگری ...
این افسر گارد جاویدان می خواست شاه را ترور کند
...، اهدا شد. امیر توتیایی انگیزه اش برای خدمت در گارد جاویدان را ترور شاه عنوان کرده و می گوید: یک سال برای این کار تمرین تیراندازی داشته است. این محافظ شاه و خانواده اش می گوید به اندازه ای برای ترور شاه آماده بودم که اگر دوستان انقلابیم روز شنبه به من می گفتند که شاه را ترور کنم روز پنجشنبه شاه ترور شده بود. وی می گوید که من از نزدیک نظاره گر مفاسد خانواده پهلوی ...
شهید نریمیسا از شهدای مدافع حرم خوزستان
صورتش اشک می ریخت، بطوریکه بعضی دوستان یا اقوام که پای مداحی او می نشستند، گاهی می آمدند و به من می گفتند: چرا پسرت زمانی که زیارت عاشورا را می خواند آنقدر گریه می کند! من جواب می دادم علت این گریه ها عشق به ابا عبدالله (ع) است. بعد خودم از داوود علت گریه هایش را می پرسیدم می گفت: مادر انسان زمانی که زیارت عاشورا را قرائت می کند روحش به پرواز در می آید و این احساس برای همه قابل درک نیست ...