سایر منابع:
سایر خبرها
جانبازان و ایثارگران ، تمثال وفاداری عباس گونه ، شکوه زخم و زیبایی و تصویرگر ایمان و شجاعت هستند
بدست آورده بودم. وی ضمن اشاره به مقام ارزشمند شهیدان افزود: شهیدان و رزمندگان اسلام همانند شمعی هستند که خود را می سوزانند تا بلکه راه بصیرت برای مردم روشن شود و مردم با استفاده از این نور و تکیه بر آموزه های الهی و سیره پیامبران گامی در جهت رشد و بالندگی کشور بردارند. این جانبازا و ایثارگر ملاردی خاطرنشان کرد: شهادت و رشادت های رزمندگان اسلام در دوران هشت سال دفاع مقدس ...
ولادت امام حسین(ع) و روز پاسدار چه کتاب هایی هدیه بدهیم؟
پیاده به زیارت خانه خدا رفته است. زیارت با پای پیاده، سنتی حسنه و محبوب ترین وسیله تقرب بنده به خداوند است. عشق به تو و عشق به برکات سفر به دیار تو، چنان در دل و جانمان و جد و سرور به راه انداخته است که فقط راه می رویم. هرچندگاه غافل از آن می شویم که چه بزرگانی در همین راه به نزد تو شتافته اند، تا راه بر ما هموار شده است. علمای بزرگ شیعه بارها و بارها پای پیاده از حرم پدرت به سوی حرم تو گام ...
هرکه را جَذبه ی این عشق به زنجیرش کرد // نمک سفره ی عباس نمک گیرش کرد
بلد رویِ حرف ِ حضرت اربابمان حرفی نزد دور باشد از وفاداریِ او چشمانِ بد شد علمدار و همین را زد به نام خود سند روی شمشیرش؛ علی(ع) حیدر مدد مکتوب شد تا ملقَب شد به سقّا حالِ دریا خوب شد حضرتِ باب الحوائج بود و تمثالِ ادب شد برای زینبِ کبری(س) در آرامش سبب مشکیِ عمّامه اش زد بارها طعنه به شب تا قیامت وصف او کار شبانه روزِ لب ...
15 سال در خانه مان با حجاب کامل بودم/ با 170 کیلومتر در نزدیکی داعشی ها رانندگی می کردم/ 35 سال معلم ...
بزرگ حاج عماد مغنیه نیز بود. سید ذوالفقار علاقه زیادی به سید رضی داشت و سعی می کرد هرگاه به سوریه می آید حتما با هم ملاقاتی کنند. چند ماه پیش از شهادت ذوالفقار او بارها تلاش می کند تا شهید موسوی را ببیند اما هر بار مسئله ای پیش می آید و این دیدار میسر نمی شود. تا اینکه وقتی هم را در ماشین می بینند، ذوالفقار به سید رضی می گویید: ابن عم! (چون هر دو سید بودند، شهید بدرالدین او را پسر عمو صدا می زد ...
روایتی از شهید 4 ساله حادثه تروریستی کرمان
به گزارش ایسنا، نازنین فاطمه عزیزی 4 ساله و اشراف دادی دهنوی از جمله شهیدان ایرانی افغانستانی جنایت تروریستی کرمان هستند که در سالروز شهادت سپهید شهید حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسیدند. حالا جواد شیخ الاسلامی، خبرنگار ایسنا همزمان با ایام چهلمین روز شهادت این زائران در دومین گزارش از زندگی شهدای افغانستانی حادثه تروریستی کرمان، به گفت وگو با خانواده این شهدا پرداخته است. بین آنهمه پیکر ...
فال حافظ امروز چهارشنبه 25 بهمن 1402 | نیت کنید + تفسیر دقیق
پنجم می فرماید: * هر کسی که با سبزه صورت تو خیال عشقبازی داشته باشد، تا زنده باشد پای از محیط عاشقی بیرون نگذارد. * من از داخل قبر مانند لاله خونین کفن سر بلند می کنم زیرا داغ عشق تو در میان دل من پنهان خواهد بود. * چون گل از پرده غنچه مانند شراب از حجاب خم بیرون بیا و به محفل ما گام بگذار که زمان دیدار ما دیگر بار معلوم نیست و میسر نمی گردد. * ای گوهر یکدانه تو کجایی که از ...
شروط عجیب و جالب اولیای دم برای دو قاتل
و مرتب از خواهرش برای خرید مواد پول می گرفت که شب حادثه بر سر این موضوع درگیر شده و برادر از شدت عصبانیت، خواهرش را هل داده و مرگ او را رقم زده بود. وی پس از چند روز بازداشت شد و در بازجویی ها گفت: آن روز هرچه به خواهرم التماس کردم به من پول بدهد، زیر بار نرفت. من خمار بودم و به شدت عصبانی. آنقدر که نتوانستم خشم خودم را کنترل کنم و وقتی دیدم خواهرم حاضر به پرداخت پول نیست، او را هل ...
کریمی: در بحث امنیت ملی باید متحد باشیم
که تا به حال انجام نشده است؟ سوال: شما فکر می کنید، چون شما نماینده ی خیلی تصمیم گیری و احتمالا با نفوذی بودید در عرصه های اقتصادی، کمیسیون های اقتصادی و تصمیمات اقتصادی حتما در آنها با شما یعنی روی رای شما خیلی ها حساب می کردند، چه کار باید کرد در زمینه اقتصاد که در مجلس های سابق نشده که باید در مجلس دوازدهم اتفاق بیفتد؟ کریمی: فرمودید رئیس من رئیس نبودم، عضو بودم و نایب ...
سفره فروشی که سفره دار شد/ شهید نعمت الله آچک زهی؛ سرباز 15 ساله حاج قاسم + فیلم
...: نعمت الله کوچک ترین بچه خانواده ما بود. برادری نداشت که با هم بازی کنند، به همین خاطر همیشه با من بازی می کرد. شبانه روز با هم بودیم و خیلی همدیگر را دوست داشتیم. اگر میوه یا خوراکی برای خودش می خرید، من را صدا می زد و می گفت بیا با بخوریم. خیلی دلم برایش می سوخت. گاهی وقت ها می گفتم کاش من هم مرد بودم و همراهت کار می کردم؛ همه سختی روی دوش توست. می گفت اشکال ندارد، من هم بزرگ می شوم، من هم مرد ...
فروغِ ادبیات ایران
مهندس اقتصاد از دانشگاه تهران و کارمند وزارت دارایی اهواز، بذله گو، ادیب، ژورنالیست، کاریکاتوریست، طنزپرداز، مبتکر کاریکلماتور و با نشریات مطرح همکاری داشت. پوران علت اصلی این ازدواج را ناشی از لجاجت و طوفان بلوغ فروغ و کمبود محبت در خانه می دانست. بدین ترتیب گویا ازدواج فروغ به مصلحت همه بود! مراسم ساده و خصوصی برگزار و آن ها راهی اهواز شدند برای آغاز زندگی مشترک. همان سال اول فروغ باردار و تنها ...
میلاد حضرت ابوالفضل العباس (ع) بزرگ جانباز تاریخ مبارک
علی در غلبه بر هوای نفس را نادیده انگاشته و فقط از زور و بازوی او سخن رانده اند. در حالی که می بینیم در شب عاشورا، سخنان عباس بن علی فصل الخطاب برای همه یاران و خویشاوندان امام حسین (ع) بود. وی اعلام داشت که هرگز از امام جدا نخواهد شد. همچنین در روز عاشورا، عباس بن علی احتمالا برای اکمال وفاداری، از برادران تنی کوچک تر خود خواست تا زودتر از او به میدان نبرد بروند و او با صبوری نظاره گر شهادت ...
بررسی ابعاد زندگی امام سجاد (ع)/ عالم شده سجاده و افتاده به پایت...
ساجد آل محمد(ص) با درک خفقان خوف آلود و خونبار پس از حادثه عاشورا و سرکوب سیاه اموی، آگاهانه و مسئولانه، سنگر نیایش و دعا را برای روشنگری و دفاع از مبانی دینی و اصالت ارزش ها و آموزه های وحیانی برگزید تا از این موضع، مشروعیت آن بیداد و بدعت فراگیر را باطل کند. به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات ، پنجم شعبان المعظم، روز میلاد چهارمین امام و اسوه عبودیت و زهد و پرهیزگاری است. امامی که در اثر ...
قمر بنی هاشم، سرور جانبازان اهل زمین
پله پایین رفتند، دیدم نشستند و با صدای بسیار بلند که تا آن روز ندیده بودم، شروع به گریه کردند. همه شگفت زده و هراسان شدیم که چه شده است؟ من گردن کشیدم دیدم شگفتا منظره عجیبی است که مرا هم گریان ساخت. قبر شریف حضرت ابوالفضل، علیه السلام، در میان آب مثل جایی که از هر سو به وسیله دیوار بتنی بسیار محکم حفاظت شود، در وسط آب قرار داشت، اما آب آن را نمی گرفت. درست همانند قبر سالارش حسین، علیه السلام، که ...
نخستین شب سی ونهمین جشنواره موسیقی فجر در پایتخت
...> کنسرت سالار عقیلی خواننده موسیقی سنتی ایرانی شامگاه 23 بهمن با همراهی گروه راز و نیاز در تالار وحدت به روی صحنه رفت. سالار عقیلی در ابتدای کنسرت ضمن سلام و خیر مقدم به حاضران در سالن، از دیدار دوباره خود با مخاطبان ابراز خرسندی کرد و به معرفی قطعات پرداخت. شهر خاموشی به آهنگسازی ابوالفضل صادقی نژاد، حال دلم به آهنگسازی حمیدرضا گلشن، آتش عشق به آهنگسازی سینا صدفی، نفس به ...
هنر مقاومت و پایداری ژانر غرب آسیا است
اتمسفر واقعی در ژانرهای مختلف به دنیا نشان دهد. به نظر او یک رمان خوب می تواند پیام مردم روزگاری را به مردم قرن ها پس از خودش منتقل کند و باعث شود ظلم و تاریکی و حماقت فراموش نشود. او درباره تجربه خودش در حوزه هنر مقاومت در کنار رمان سفر به آتش می گوید: همچنین در دهه هشتاد در بخش جنگ و مقاومت وپایداری در حوزه تاریخ شفاهی فعال بودم. در همین حین توفیق داشتم یکی از پژوهشگران کتاب خاطرات آیت ا... جمی ...
باغ کرامت است گلوی تو یا حسین (ع) ...
شهید سیدمرتضی آوینی، راوی خون نگار فتح، در روایت عاشورایی خود می نویسد: اگر حسین (ع) نبود خورشید سرد می شد و دیگر در آفاق جاودانه ی شب، نشانی از خورشید باقی نمی ماند. حسین، چشمه خورشید است... به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات ، سوم شعبان، روز میلاد خون خدا و بزرگ وارث وحی و پاسدار حقیقت عبودیت و آزادگی است. روز میلاد حسین بن علی(ع) که نامش پرچم دودمان عشق است و خونش مطلع الشمس شهادت در افق ...
شکست عشقی و خیانت پایان عشق های خیابانی زن مطلقه / با 2 پسر از 2 پدر به خانه پدری ام بازگشتم
به گزارش رکنا، زن جوان که برای استرداد قانونی اش به پلیس مشهد مراجعه کرده بود، درحالی که به دلیل بی سر و سامانی زندگی اش اشک می ریخت، درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی گفت:آن روز که برای اولین بار عاشق شدم 20 بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود اما من راه و رسم عاشقی را نمی دانستم و در واقع به هیجانات و آرزوهای جوانی ام نام عشق نهاده بودم. خلاصه با ایرج کردم و صاحب یک پسر شدم اما این ...
قهرمانان من؛ از ماتریکس و کاکرو تا چمران
دوره ای که قیافه برایم موضوع شد، دبیرستانی بودم. قهرمانم شخصیت اوّل ماتریکس بود. یک جوان عاطل و باطل که تصادفی درگیر یک دنیای پیچیده شده و مجبور شده بود دنیای بیخود گذشته اش را ر ها کند. ماتریکس وارد دنیای جدیدی شد که باید نجاتش می داد؛ دنیایی که سلوک ویژه ای هم می طلبید. عاشق رزمی بودم. آنچه مرا مجذوب شخصیت های این چنینی می کرد، سادگی، اقتدار، تسلط و سکوت بود. خوش تیپی را هم بهش اضافه کنیم. یادم هست 18سالم بود که پول هایم را جمع کردم تا یک عینک آفتابی شبیه همانی که در ماتریکس بود، بگیرم و در آفتاب و سایه بزنم تا خفن شوم. وقتی راه می رفتم احساس می کردم زمین زیر پایم می لرزد و همه نگاهم می کنند و با انگشت نشان می دهند و می گویند: اِ اینو نگاه کن، همون ماتریکسه گاهی این قدر در نقشم فرو می رفتم که می خواستم دستم را جلویم بگیرم و زمان را نگه دارم. وقتی دبیرستانی بودم، یک اتفاق متفاوتی در مدرسه مان افتاد؛ مسئولان اعلام کردند برای یک هفته، ظهر ها کلاس ها تعطیل است و مراسم داریم. ما خوشحال از اینکه چند تا کلاس را می پیچانیم، بعد از نهار می رفتیم داخل نمازخانه می نشستیم. اسم مراسم هفته شهدا بود. مدرسه مان 65 شهید تقدیم جنگ کرده بود. این مراسم، بزرگداشت این شهدا بود. بعضی هایشان در همان زمان مدرسه شهید شده بودند. از پانزده ساله داشتیم تا بعضی ها که وارد دانشگاه شده بودند و سال های اوّل دانشجویی شان، جبهه رفته بودند. خلاصه همه جور شهید داشتیم. مثلاً، سه تا از شهدا را منافقین در خانه هایشان به شهادت رسانده بودند. بین این شهدا پنج تا شهید خیلی معروف و اثر گذار بودند. از بچه های نخبه شریف بودند و اگر اشتباه نکنم در والفجر 8 به شهادت رسیده بودند. بین همه شهدا، شهید بلورچی را هنوز یادم هست. چهره اش، کلامش، اقتدارش و جذبه اش. یک فیلم از جلسه هفتگی شان برایمان گذاشتند. اوّل بچه ها داشتند شوخی می کردند و مسخره بازی درمی آوردند. شهید بلورچی که صحبتش را شروع کرد، همه ساکت شدند. دست یا پایش مجروح بود. ماجرای مجروحیت اش را که تعریف می کرد، تمام مدت سرش پایین بود. با آرامش و اقتداری سخن می گفت که همه را شیفته خودش کرده بود. می گفت: زمانی که صدای سوت انفجار رو شنیدم، ندایی آمد که می خوای بری یا بمونی. لحظه ای درگیر شدم که خب من یه سری کار ها دارم و تکلیفم اینه که خدمت کنم و ... در همین حین به زمین افتادم و مجروح شدم. کسانی که می روند، انتخاب کردند. باید حواسمون باشه اگه انتخاب نکرده باشیم و آماده نباشیم ما رو نمی برند. بعدش هم یکی از بچه ها برای یکی از همکلاسی های شهیدشان روضه خواند. شهید بلورچی کسی بود که دفترچه محاسبه نفس داشت. همیشه شخصیتش برایم موضوع بود. یک شهید دیگر هم، مرا خیلی درگیر کرد. این یکی را مدیون حضرت عبدالعظیم حسنی هستم. مدت ها بود که می گفتم برای اینکه خدا مرا ببخشد، باید یک بار خودم پیاده بروم شاه عبدالعظیم. نمی دانم در آن عالم نوجوانانه خودم چه فکر می کردم، ولی عالم ساده و قشنگی بود. الآن دیگر گمش کرده ام. یک روز بالأخره عزمم را جزم کردم و پیاده راه افتادم. برای مسیر طولانی ام، کتابی برداشتم که بیکار نباشم. کتاب نیمه پنهان ماه، چمران از نگاه همسرش غاده. آنجا من غرق شدم. احساس کردم، این هدیه حضرت عبدالعظیم حسنی بود به من یا شایدم خود خدا. بالاخره همه این لحظات گذشت وقتی وارد عالم هنر شدم. در مدرسه، من معروف بودم به فیلم بینی، ولی واقعیتش را بخواهید نصف فیلم هایی که برای بچه ها تعریف می کردم، هنوز به ایران نیامده بود و من از روزنامه ها و مجله ها داستانش را می خواندم و برای بچه ها تعریف می کردم. دوستانم هم می گفتند: چقدر خفنه! همه فیلم ها را هنوز روی پرده هست، دیده همین برچسب ها باعث شد جدی جدی وارد عالم سینما و فیلم سازی شوم. دوست داشتم یک فیلمِ اثرگذار مثل ماتریکس بسازم؛ اما همه چیز جور دیگری پیش رفت. بچه های برگزاریِ مراسم هفته شهدا گفتند: تو که بلدی فیلم بسازی بیا برای این برنامه فیلم بساز. منم خیلی جدی نگرفتم، ولی گفتم مرامی هم که شده، برای رفیق هایم و به خصوص شیخ که بزرگ دوره مان و البته مسئول هفته شهدا بود یک فیلم بسازم. فیلم که تمام شد بچه ها گفتند: بیا برای هفته مهدویت فیلم بساز. بعد هم برای سفر های جهادی و دوباره هفته شهدا .... دیگر نتوانستم فیلم ساختن با این موضوعات را ر ها کنم. قهرمانانی که من در بچگی انتخاب کردم، جالب و جذاب بودند، اما زورشان خیلی کم و قدشان خیلی کوتاه بود. به اندازه یک ربع، یک ساعت یا نهایت چند ساعت من را سحر می کردند، ولی بعدش هیچ. در اواخر نوجوانی این قدر سرم شلوغ شد که دیگر وقتی برای بازی فوتبال هم نداشتم، چه رسد به دیدنِ تکنیک های نمایشی فوتبالیست ها. عینک آفتابی ماتریکسی هم که گرفته بودم گم شد. خیلی از قهرمان های دیگر هم که عکسشان را روی دیوار اتاقم یا دفترهایم چسبانده بودم، پاره و تمام شدند اما قهرمان های هفته شهدا من را انتخاب کردند؛ من را وارد دنیاهایی کردند که اصلاً تصورش را هم نمی کردم. قهرمان های هفته شهدا خیلی زورشان زیاد بود. بعد از چند سال سفری به لبنان برایم پیش آمد. یک قهرمان قوی دیگر سروکله اش پیدا شد؛ مصطفی چمران او قهرمانی برای تمام آدم ها و خودِ من بود. این بار واقعاً غرقش شدم؛ غرق زندگی پرماجرایش در آمریکا، لبنان و کردستان. درباره او مستند ساختم و به نیتش کارهای زیادی انجام دادم. آرزو می کنم قهرمان های پر زور و قدبلند، شما را برای دوستی انتخاب کنند ... یادداشت: احمدرضا اعلایی، کارشناس تربیتی قهرمانانی که من در بچگی انتخاب کردم، جالب و جذاب بودند، اما زورشان خیلی کم و قدشان خیلی کوتاه بود. به اندازه یک ربع، یک ساعت یا نهایت چند ساعت من را سحر می کردند، ولی بعدش هیچ. ...
ماجرای قرارداد 30 هزار تومانی بهترین بازیکن تاریخ پرسپولیس / عکس
پرسپولیس یکشنبه شب در تلویزیون از شکل حضورش در فوتبال سخن به میان آورد و مدعی شد قبل از اینکه بخواهد قرارداد حرفه ای ببندد، پدرش نگران بود که مبادا بخواهند او را بدزدند! قرارداد 30 هزار تومانی اما داستان قرارداد چه بود؟ محمدخانی در این رابطه گفت: من 17 ساله بودم که به خدمت مرحوم نایب رویین دل و استاد اردشیر لارودی رسیدم. این دو بزرگوار نقش مهمی در فوتبال من ایفا کردند. به من رقم ...
ما مانده ایم و سنگ های سرد
...: کاپشن صورتی با گوشواره قلبی. همه چیز روزی حلال است فصل گیلاس شده است. پیمان از میوه فروشی دوستش قدری گیلاس برمی دارد. تعارف های رفاقتی، حساب و کتاب را به روز دیگری موکول می کند. عصر در خانه فاطمه ناگهان یادش می آید: راستی! تو که کارت نکشیدی! پیمان جواب می دهد که: با طرف دوست هستم ناسلامتی! بعداً حساب می کنم. فاطمه ما طاقت نمی آورد خودش و بچه ها گیلاس های حساب نشده را ...
روز جانباز در سال 1402 چه روزی و چند شنبه است؟ + تاریخ دقیق و علت نامگذاری روز جانباز چیست؟
درگذشته 10 محرم 61 هجری قمری) پسر علی بن ابی طالب و ام البنین و برادر کوچک تر حسین بن علی است. شهرت و محبوبیت او نزد مسلمانان به ویژه شیعیان بیشتر به خاطر شجاعت و همچنین وفاداریش نسبت به حسین بن علی در نبرد کربلا می باشد. علت نامگذاری روز جانباز جانباز یعنی جان بازنده و اصطلاحاً به کسانی گفته میشود که در راه دین یا حفاظت از میهن یا خانواده ...
ملتِ شهادت؛ روایتی کوتاه از همصحبتی با خانواده شهدای حادثه تروریستی کرمان
...> معین لشکری ادامه می دهد: شب قبل برایش جشن روز زن گرفتم و کادو هم دادم، خیلی مظلوم و دست به خیر بود و می گفت هر چه خرج کنی خدا جایگزین می کند؛ در مدتی که با هم زندگی کردیم هیچگاه صدای او را به بلندی نشنیدم؛ اصلاً دنبال پرخاشگری و این داستان ها نبود. وی با اشاره به خاطره آخرین سفر خانوادگی که چند هفته قبل از حادثه و در بندرعباس بود؛ می گوید: والدین او با اما در سفر بودند، خودروهای ...
قرارداد 30 هزار تومان بازیکن مشهور تیم ملی + ماجرا چیست؟
به گزارش زیرنویس به نقل از خبرورزشی، یکی از بهترین بازیکنان تاریخ پرسپولیس و تیم ملی از داستان حضورش در فوتبال و اولین قراردادش صحبت کرد. ناصر محمدخانی چهره ای فراموش نشدنی و فوق العاده ارزشمند در فوتبال ایران محسوب می شود ...
از بازی کردن در کارهای خودم لذت می برم
می کنم، یعنی طبیعتاً یکسری کارهایی را که در طول یک سال پیشنهاد می شود خیلی دوست ندارم، نکته آخر اینکه من بعد از بچه ام و خانواده ام، عاشق تئاترم و همیشه گفته ام می دانم یک روزی روی صحنه تئاتر می روم آن دنیا. تئاتر برای من یکجور عشق است؛ یک رسالت و طبیعتاً خیلی وقتها هم کار تصویر به من پیشنهاد شده که به خاطر تئاتری که در حال اجرا داشتم یا قرار بوده بازی کنم برای کسی یا خودم می نوشتم، انجام ندادم ...
فال حافظ | فال حافظ امروز | سرنوشتت رو با حافظ ببین! | معجزه ای که منتظرش بودی اتفاق افتاد! + تفسیر دقیق
نیاز هب و محبت شما دارد. فرزندان شایسته ای تربیت می کنید که دومی نابغه می شود. مقام و ثروتی در انتظار خانواده شماست که مبارک باشد. پخش صوتی غزل با صدای موسوی گرمارودی: تلاش بسیار در راه عشق نموده ای و عمر خود را صرف آن کرده ای. هنوز هم به عهد خود پایبندی و طعنه ها و سرزنشهای دیگران در تو بی اثر است. با این حال فکر می کنی هنوز آنچه را که لیاقت اوست انجام نداده ای. نگران نباش تو ...
آگاهی از نحوه پیشگیری از بیماری ها هدف دکتر سلام است
ا به دلیل کنکور وقفه ای در کار اجرایم افتاد و همزمان با اینکه دانشجوی داروسازی شدم با برنامه مشق عشق شبکه آموزش به عرصه اجرا برگشتم می توانم بگویم شروع کار حرفه ای و اتفاقات خوب زندگی من در شبکه آموزش بود، بعد از آن اجرای برنامه های طلوع، روی خط، به لیمو (پزشکی)، فرصت برابر، سال تحویل 1400، زیتون (برنامه پزشکی)، مدرسه تلویزیونی ایران و استودیو سلامت برای اورژانس کشور و دکتر سلام را تجربه کردم. ...