سایر منابع:
سایر خبرها
یادم رفته بود یک زن هستم
.... کاش دستمزد اینجا طوری باشه بتونم خونه اجاره کنم. دوست دارم یک سرپناه داشته باشم تا بچه هام رو دور خودم جمع کنم. از دوره کارتن خوابی اش می گوید؛ اینکه در دوره بارداری اش کارتن خواب بوده و حتی یک موکت هم نداشته زیرش بیندازد. زمستانها و تابستانهایی که به اندازه یک عمر برایش گذشته اند. سمیه 17 ساله، هشت ماه تجربه پاکی دارد. به قول خودش همه چی مصرف می کرده: من معتاد به دنیا آمدم. 17 ساله ...
این داستان خانه شیشه ای
پامون همه سوراخ سوراخ شده بود و نکبت از خونه بالا می رفت . دوستام از ماجرای زندگیم خبر داشتند و با داد و فریاد پدر و مادرم و دعواهاشون همسایه ها رو هم کلافه کرده بود. بابام دیگه با من کار نداشت اصلاً بپرسه کجایی، کی هستی، چی خوردی و ..... من که باید دبیرستانی باشم هنوز سیکلم رو نگرفته بودم. اکثر اوقات به خونه دوستام می رفتم دوستایی که مثل من درس و مدرسه براشون مهم نبود. اسماعیل دوست و ...
شاد نیستیم چون تجمل گرا شده ایم
کتابخانه و هر ماه چند کتاب خریدن به بچه ها آموزش می دهد که کتاب را به زندگی خود وارد کنند. از پدر و مادرها می خواهم با کسانی رفت وآمد کنند که اهل دانش و معرفت هستند این باعث می شود بچه ها دوستان عاطل و باطل انتخاب نکنند. غربی ها مثلی دارند؛ شیطان به سراغ آدم های بیکار می رود! پدر و مادر باید در خانه کارآفرینی کنند تا بچه ها بیکار نمانند و به راه خطا نروند. اگر می خواهیم بچه هایمان شخصیت محکمی داشته باشند باید با آنها در همه امور مربوط به خانواده مشورت کنیم تا بچه ها در آینده سرکش نشوند. انتهای پیام/ جام جم ...
لبریز از عشق، لبریز از مهربانی ...
همه بیشتر دوست دارم؟ مواظب خودت باش که من خیلی دوستت دارم. همیشه هم بیا خونمون". بعد آرام آرام این دانش آموز به من علاقه مند شد. به او گفتم دوست دارم برادرت را هم ببینم. برادرش که آمد گفتم چند سال داری؟ گفت 17 ساله ام. گفتمش خواهرت هر روز کتک می خوره؟ گفت آره. گفتمش خجالت نمی کشی؟ چرا بابات را نمیزنی؟ گفت وای من بابام رو بزنم؟! گفتمش آره باید کتک بزنی. بابایی که مشروب بخوره و دخترش رو ...
تک فرزندی، موجی از تنهایی را برای نسل بعدی به ارمغان می آورد
شغل و هر حیطه ای به نظرم از موهبت های بزرگی است که خداوند به یک زن بخشیده. این حس آنقدر شیرین و خوشایند است که با هیچ چیز دیگری نمی توانم مقایسه اش کنم. همه دوست داشتنی های من یاس: هفده سال دارم در رشته طراحی لباس درس می خوانم و طراحی و دوخت از علایق اصلی ام هستند. به موسیقی هم خیلی علاقه دارم و تار و کمانچه می نوازم. پدر و مادرم از شش سالگی من را به کلاس های موسیقی فرستادند و ...
سپیدترین درس ها بر تخته سیاه مدرسه نقش میبست
هیچ وقت نقاشی درس نده، چون نقاشیت مثل بقیه درس هات خوب نیست، همین برنامه در کلاس دوم هم تکرار شد و نتیجه گروه باز هم خیلی خوب بود، معلم به من گفت که تدریس در خون من است البته لفظ ایشون تند بود و ادامه داد که اما نمی دونم چرا اینقدر نقاشی ت مزخرفه، خلاصه اینکه چندین بار این برخورد رو از جانب معلمهای عزیزم تجربه کردم. دست تک تکشون رو می بوسم، همانطور که پیش بینی کرده بودند شغل معلمی رو ...
دلیل بچه دارنشدن یا ازدواج بازیگران زن از نظر نیوشاضیغمی +عکس
زندگی مثبت: پای صحبتهای این هنرپیشه اخیراً کم کار سینما نشسته است و از او درباره زندگی شخصی اش پرسیده است. چیزی که از بیرون به نظر می آید این است که شما در کار و زندگی خیلی فعال، پرانرژی و باروحیه هستید. این انرژی از کجا می آید و خود شما چقدر در حفظ این روحیه تلاش می کنید؟ من فکر می کنم زمان بزرگترین سرمایه هر آدمی است که از دید خیلی ها پنهان مانده. یعنی معمولاً افراد در طول زندگی دائماً به فردا یا اشتباها ...
باید عرصه را برای جوانان نویسنده بازگذاشت
...> خانم اسکندری لطفا خودتان را کامل معرفی کنید؟ مونا اسکندری هستم متولد اول اردیبهشت ماه 1361 ... در سال 1381 رشته الهیات با گرایش فلسفه را در دانشگاه دنبال کردم، مادرم به عنوان یک زن هم امور داخلی منزل را مدیریت می کرد و هم درخارج از منزل در کار و فعالیت خود موفق بود از جمله پست های مادرم، مشاور استاندار در امور بانوان، ریاست امور مالی اداره پست همدان و چند سال نیز مسئول اجرایی انتخابات و ...
آه تلخ
از شر نامادری ام راحت شوم و چیز دیگری برایم اهمیت نداشت به این ازدواج رضایت دادم. روز خواستگاری به منصور گفتم: من بچه طلاقم و درد و رنج زیادی کشیدم تنها خواسته من از تو این است که منو خوشبخت کنی ولی غافل از اینکه نمی دونستم چه سرنوشتی انتظارمو می کشه. زن جوان در حالی که مرتب با انگشتانش بازی می کرد ادامه داد: چند وقتی از ازدواجمان نگذشته بود که منصور چهره واقعی خودشو بهم نشون ...
کاش تمام نمی شد
کرد برای یک بچه 7-6، ساله بازی کردن در یک پروژه سخت و طولانی خیلی سخت تر است. بله خب! ما هم شب ها بازی می کردیم و هم روزها. سکانس های شب برایم کمی سخت بود. چندبار فیلمبرداری تا نیمه های شب طول کشید. در مسیر برگشت آنقدر خسته می شدم که در بغل پدر و مادرم خوابم می برد. یک شب که دیر به خانه آمده بودیم و دوباره صبح زود باید به لوکیشن می رفتیم به قدری خسته بودم که پدر و مادرم هر چه مرا صدا کرده ...
32 کتاب از شاعران و نویسندگان کودک و نوجوان همدان در نمایشگاه کتاب
گلی" (آوای باران)، و "آسمان خانه ما" (سوره مهر) سروده شهلا شهبازی حسابی؛ هیولای مهربان (سوره مهر)، ماشین عروس (آوای باران)، دایی جونم نجاره (آوای باران)، عروسکم مامان میخواد (آوای باران)، مامان بابامو دوست دارم (آوای باران)، گل خورشید (بوستان کتاب قم)، کنسرت باغ (امیر کبیر )، قلپ قلپ یواش یواش (نشر شهر)، و رنگ نمک رنگ شکر (نشر شهر) سروده مریم زرنشان؛ مثل یک درخت (شهرستان ادب)، از خودم سئوال میکنم ...
حکایت تلخ بیکاری کارگران
هوای بابام رو داشت. اون موقع ها وضع مالیمون هم نسبتا خوب بود. تا اینکه یه روز که از مدرسه برگشتم دیدم مادرم داره با بابام دعوا می کنه و صدای داد و قالشون تا تو حیاط میومد مادرم می گفت: آخه مرد به تو چه که طرح کپی میزنن به تو چه که حقوق کارگرا رو نمی دن یا دیر میدن چکار داری که چند ماه حقوق کارگرا رو توحساب می خوابونن و سودش رو به جیب میزنن حالا اسمش هرچی که ...
هدایت دانش آموزان امروزی به مراتب نسبت به گذشته سخت تر است
زیر است: - به عنوان سوال اول خودتان را معرفی کنید؟ محبوبه کاظمی قنبرآبادی، شاغل در هنرستان ارض اقدس گناباد هستم و 24 سال سابقه خدمت دارم و فقط 4 سال از این مدت تدریس با دانش آموز نداشتم و شغل اداری در مدارس داشته ام. - معیارهای یک معلم نمونه از منظر حضرتعالی چیست؟ معلم نمونه از دیدگاه من کسی است که هر چند که دانش آموز را درک می نماید، ولی در راستای اعتلای ...
گور پدر مردن
پدرم می گفت، گور پدر مردن، این بچه ها آقا قندی رو می خوان آقا قندی آدمی بود مرض قندی، الکلی و گیتاریست که پایین خیابان ما توی یک مزرعه، پنبه رها شده زندگی می کرد. برادر و خواهرهای بزرگترم بیشترین بهره را از آقا قندی برده بودند چون وقتی بزرگ می شدند آقا قندی هنوز سال ها از عمرش باقی مانده بود بنابراین می توانست هر چند بار که دلش بخواهد از لب گور برگردد به زندگی. پدرم در حالی که همسر آقا ...
بلد نیستم دانش آموزان را تنبیه کنم!
نه قرار است مشق بنویسند. آقای محمودی بیرون می رود. بچه ها همه می خواهند درباره اش حرف بزنند و بگویند چرا معلم 46 ساله شان را دوست دارند؟ یکی از بچه ها دستش را بالا می برد و می گوید: چون کتک نمی زند. ، آن یکی که مدام این پا و آن پا می کند با ذوق می کند: چون روزهای عزاداری و عید مشق نمی دهد. می گوید بروید و عزاداری کنید. یکی هم پشت بندش ادامه می دهد: چون خیلی قشنگ نقاشی می کند. بچه های تند تند ادامه ...
وقتی خانم بازیگر کادوی روز معلمش را قبول نکرد!
به گزارش افکارنیوز ، زهرا سعیدی بازیگر تلویزیون ؛ در خصوص روز معلم و خاطرات خود از این رویداد گفت: واقعیت این است به خاطر علاقه مادرم معلم شدم. ایشان دوست داشتند که من معلم شوم. به خاطر همین بازیگری را مدتی کنار گذاشتم و دنبال رشته دیگری رفتم که در نهایت معلم شدم. وی افزود: در مقطع دبیرستان زبان انگلیسی تدریس می کردم. ابتدا فقط تابستان ها در عرصه بازیگری فعالیت داشتم؛ اما به مرور ...
زنگ اول؛ دیکته
معاون مدرسه فریاد می زد، رخساره زنگ مدرسه را بزن و رخساره سراسیمه به تکه آهنی که به عنوان زنگ به دیوار آویزان شده بود ضربه زد و با این صدا زنگ اول و یک روز کاری در مدرسه حیاتیه کرمان آغاز شد. خانم معلم وارد کلاس شد، همه از جا بلند شدند و معلم برجا داد، حالا باید رسم عشق معرفت و ادب را مشق می کردند و دیکته می نوشتند بچه های مدرسه حیاتی روی نیمکت های این مدرسه در حالی نشسته بودند که سالهای ...
لیلی گلستان از تاثیر مرگ فروغ و هدایت بر زندگی خانواده اش می گوید
. نظرتان درباره داستان های این دو چیست؟ جلال عشق دوران نوجوانی من بود. مردی بالابلند با گونه های استخوانی و صدایی زیبا و حرکاتی عصبی و تند و تیز. مدام صدایش بالا بود و در حال اعتراض کردن. مرگش بسیار بسیار زیاد روی من اثر گذاشت و ماه ها گریه می کردم. سیمین خانم و جلال من را مثل بچه شان دوست داشتند و من را به گردش و پارک می بردند. هر دو بسیار مهربان بودند. خسی در میقات و مدیر مدرسه را از جلال و ...
نامه تلخ و تکان دهنده ی یک مادر معتاد به نوزاد کراکی اش
به چشم های این بچه نگاه می کنم قلبم می گیرد. خودم را لعن و نفرین می کنم. این جمله را هم برای بچه ام می نویسم: مامان جان، عزیز دلمی، تو را از همه دنیا بیشتر دوست دارم، الان هم دارم گریه می کنم. چاره ای ندارم. پدرت هم تو را دوست دارد. اما او می خواست تو را بفروشد. فکر می کنم این طوری بهتر است. مامانی فدات بشه، دوستت دارم عزیزم. دلم برات تنگ میشه ... زن جوان نامه را نوشت و لای ...
واکنش تند علی دایی به حواشی اخیر
راد نیوز: وقتی علی دایی در واکنش به ادعای منصوریان که گفته بود: با شکست دادن پرسپولیس مسیر قهرمانی را برای استقلال هموار می کند. ، گفت: منصوریان یادش باشد کسی که روز آخر با استقلال بازی دارد، منم! ، عده ای از منتقدین دایی گفتند سرمربی صبا چون به دلیل شکایت از باشگاه پرسپولیس از چشم هواداران مجموعه سرخ افتاده، می خواهد با این حرف، دل هواداران را به دست آورد. اما دایی بعد از شکست ...
چند نکته غذایی برای داشتن یک بارداری سالم
مناسب و ورزش، از مهم ترین نکاتی است که یک خانم قبل از بارداری باید رعایت کند. داشتن پدر و مادری سالم، یکی از بزرگ ترین حقوق کودک است و پدر و مادر باید قبل از تصمیم گیری برای بچه دار شدن، به این فکر باشند. رژیم غذایی را به وضع بهتری تغییر دهید: اگر عادت به خوردن غذاهای ناسالم دارید، هر چه زودتر این عادات را ترک کنید. ممکن است خیلی از غذاهای چرب و چاق کننده و ناسالم را دوست داشته ...
اختصاصی/ آتوسا حجازی : استقلال برای من همیشه یادآور پدرم است
استقلال برنده باشد و از طرفی ذوب آهن چه روزهایی بودند .ای کاش آن روزها هیچ وقت نمی گذشتند . - الان بازی های استقلال را نگاه می کنی ؟ استقلال را الان هم دوست دارم .استقلال برای من همیشه یاد آور پدرم است و عشقی که به این تیم داشت . - شرایط این تیم را چطور می بینی ؟ الان که اوج حساسیت فوتبال است و من این هیجان را دوست دارم .سال های قبل از چند هفته مانده به پایان لیگ قهرمان ...
پریناز ایزدیار: شهاب حسینی پدیده است
شیرین باشد؟ ببینید نقش شهرزاد را هم قطعا دوست داشتم اما من از روز اول برای نقش شیرین انتخاب شدم و انتخاب خودم هم نقش شیرین بود. خودتان را جای شیرین گذاشتید؟ آره خیلی زیاد. در زندگی واقعی تان چطور؟ در زندگی واقعی نه ولی قطعا وقتی هشت ماه درگیر یک کاراکتری می شوی حتما خیلی خودت را جای او می گذاری. و چقدر بهش حق می دهید؟ اصولا که من به همه آدم ...
معلم خوشتیپِ ورزشکاری که دانش آموزان را عاشق حجاب می کند
از 500 تا پیامک میاد اگر جواب ندادم قهر نکنید برید، نگید این خانم معلم هم من رو دوست نداشت گذاشت رفت. باید با آن ها دوست شد و توجه آن ها را جلب کرد من سعی می کنم زمانی که قرار است به مدرسه برم و صرفا برای بچه های دبیرستان رنگ های روشن، رنگ های خیلی شاد و جذاب بپوشم و به اصطلاح خودشون خیلی خوشتیپ و با کلاس باشم. ودر خیلی از موارد شده که بچه ها به خاطر نوع پوشش به من گفتند: خانم شما خیلی خوش تیپ ...
معلمی که عاشق کارش و عکاسی است+تصاویر
خودتان را معرفی کنید؟ مرتضی جنت بوداغی هستم، متولد سال 1368 در شهرستان رامسر، متأهل و دارای یک فرزند دو ساله به نام امیرحسین. * از دوران کودکی؛ آیا معلمی رو دوست داشتید؟ بله. خیلی زیاد، همیشه در خیالم خودم را در آینده ام معلم تصور می کردم. * آیا فکر می کردید روزی معلم شوید؟ نه اصلاً. *از چه موقعی و در چه سنی تصیمیم گرفتید که شغل ...
روشنای مأدبةالله در زندگی یک معلم قرآن/ گذر از دوران و مبارزه با سرطان با بندگی ناب
؛ آن جا غار تنهایی من بود و با خدا مناجات می کردم؛ بعد از زمان خیلی طولانی سال های بعد که حوزه می رفتم می دیدم که دعاهایی که فطرتا از درون دل من بیرون می آمد حقیقتش چیست. یکی از دعاهایم این بود که خدایا من دوست دارم تو همه کس من باشی، دوست دارم تو مرا تربیت کنی، دوست دارم تو پدر و مادرم باشی، این خیلی دعای بزرگی برای یک بچه 6 ساله است؛ مادرم علاقه مند به اهل بیت(ع) بودند و بسیار منضبط و پاک دامن ...
تاوان غرور
داد و همه چیز را تنها از دریچه اجبار و جبر مطلق می دید. به عنوان نمونه اگر نماز صبح من و برادرانم قضا می شد،فردای آن روز دیگر در سر سفره غذا جایی برای ما نبود و پدرم به ما بی محلی می کرد و تا چند روز به جز جواب سلام،هیچ سخن دیگری با ما نمی گفت . مادرم بسیار دوست داشتنی اما برخی از اعمال نادرست او نیز به مانند پدر،برایم غیر قابل تحمّل بود.مادرم بین بچّه های خود فرق می گذاشت و ...
17نشانه که همکاران تان در خفا از شما متنفرند
متوجه می شوید همکاران تان وقتی می بینند منتظر آسانسور هستید راه پله را در پیش می گیرند، یا برای این که با شما در اطاق استراحت رو به رو نشوند منتظر می مانند تا از آن جا برگردید، این ها نشانه های خوبی هستند که از شما دوری می کنند. 5.آن ها به شایعات دامن می زنند. این یک رفتار بچه گانه و غیرحرفه ای است، ولی همیشه در محل های کار اتفاق می افتد. بعضی شما را دوست ندارند و بنابراین شایعات ...
حرف های جالب متفاوت ترین معلم کهگیلویه و بویراحمد
برادرهایم روشندل است . 6.یک خاطره از دوران معلمی خودتان برایمان تعریف کنید ؟ چون روز معلم هست یک خاطره به همین مناسبت به یاد دارم و اینکه یکی از دانش آموزانم چند سال پیش برایم تعریف کرد که خانم ما در خانه با پدر و مادرم روی اینکه برای روز معلم چه کادویی تهیه کنیم صحبت می کردیم که متوجه شدم پدرم به مادرم گفت یک سینی مجلسی برای کادوی روز معلم می خریم .روز بعد که پدرم کادو را خرید وبه ...
معلمی که دیگر نمی تواند کتاب بخواند
رستوران بزنیم پولدار شویم (می خندد) اما خب مامان عاشق درس است حتی به شوخی هم عصبانی می شود می گوید من برم رستوران بزنم؟ خانم معلم حتی فانتزی اش را دوست ندارد. آرزو دارم دوباره بتوانم کتاب بخوانم رو می کنم به مهناز خانم و می گویم: ظاهرا این بیماری به رغم آسیب های جدی اش شما را ذره ای سست نکرده؛ تلخندی می زند و می گوید: ت ا جای من نباشید متوجه نمی شوید یک زن مثل من که از 17 ...