کریم عبدالجبار یا آلسیندور؛ بازتاب رنگ پریده آمریکای سفید/ چرا مسلمان شدم؟
سایر منابع:
سایر خبرها
عشق رنگی دردسرساز زندگی پسر 19 ساله را به فنا داد | از مصرف مشروبات الکلی تا تبدیل شدن به معتاد متجاهر
روزی که در19 سالگی عاشق لیدا شدم ،دیگر به هیچ چیزی جز ازدواج با او نمی اندیشیدم اما نمی دانستم به قول مولوی شاعر بزرگ کشورمان عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود! چراکه ... دراین شرایط بود که روزی در خیابان عاشق لیدا شدم. آن روز وارد نوزدهمین بهار زندگی ام شده بودم و بی صبرانه به دیدار لیدا می رفتم. با او در کوچه و خیابان و مکان های خلوت قرار می گذاشتم و به چیزی جز ازدواج با او نمی اندیشیدم . وقتی خانواده ام درجریان این عشق خیابانی قرارگرفتند، به شدت مرا سرزنش کردند اما من دچار هیجانات دوران جوانی بودم و به این سرزنش ها و نصیحت های دلسوزانه توجهی نمی ...
شوهرم خیلی من را دوست داشت اما من فکرم پیش فرزاد بود | فرزاد من را به خودرو اش برد و ...
سالگی رسیدم، خواستگاران زیادی داشتم اگرچه وضعیت مالی پدرم در حد متوسط هم نبود اما روزگار شیرین و خانواده ای با صفا داشتم. در این میان پدرم طبق آداب و رسوم روستا مرا پای سفره عقد نشاند و آن زمان فهمیدم که نامزدم هادی نام دارد. این درحالی بود که من از زندگی مشترک و ازدواج هیچ آگاهی نداشتم و تنها می دانستم که مانند همه دختران باید ازدواج کنم ولی خیلی زود فهمیدم که علاقه ای به شوهرم ندارم ...
فرار دختر جوان از خانه که تشنه محبت بود / کمکم کنید از منجلاب فساد بیرون بیایم + عکس و نظر کارشناسی
و به هر لبخند محبت آمیزی دل می باختم ، فشار زیادی احساس می کردم که باعث شد از خانه فرار کنم ، روزها در پارک ها و خیابان ها بودم ، دلم برای پدر و مادرم تنگ شده بود ، با این کارم آنها حتما مرا مایه آبروریزی می دانستند . من در غرق شدم و آینده ام را از دست دادم ، با پسری آشنا شدم که قول معرفی کار داد و یک روز به بهانه دیدن محل کار مرا اغفال کرد و از من سوء استفاده کرد و خیلی راحت مرا رها ...
بازداشت 2 قاتل اجاره ای در تهران / مرد جوان برای کشتن زنش به سراغ این 2 مرد رفته بود
قرار داده بودم و حتی یک وام 200 میلیونی برای شهناز گرفتم اما او اقساطش را پرداخت نکرد و من مجبورم شدم اقساط وام را پرداخت کنم. شهناز حتی حاضر نمی شد اموالی که به نامش زده بودم را به من برگرداند. همین موارد باعث شد که اختلافات ما روز به روز بیشتر شود و با اینکه یکبار از هم جدا شده بودیم به خاطر بچه هایم دوباره ازدواج کردیم ولی دیگر نمی توانستم این وضعیت را تحمل کنم و از یک سال قبل، تصمیم ...
طلایی آسیا رقیب جدی برای قهرمان المپیک/ اسماعیلی: مسابقات آسیایی سطح بالایی داشت
آسیا ضمن تداوم موفقیت هایش توانست خودش را در مسیر حضور بازی های المپیک پاریس قرار دهد، به طوری که بر اساس تصمیم کادر فنی او باید با محمدرضا گرایی قهرمان المپیک و جهان در یک رقابت که هنوز جزئیاتش مشخص نشده برای رسیدن به دوبنده تیم ملی تلاش کند. سعید اسماعیلی پس از قهرمانی در آسیا ضمن ابراز خرسندی از شاد کردن دل مردم، گفت: مسابقات از سطح خوبی برخوردار بود و خدا را شکر که توانستم در هر 4 ...
علت جدایی ابی از زن اولش بعد سالها لو رفت ! / حضور زنان زیاد و شیطنت های ابی !
قسمتی از مصاحبه اش می گوید: من عکس این خانم هایی را که می خواستند زندگی مارا خراب کنند دارم، صدای آن ها را که روی دستگاه پیغام گیر تلفن گذاشتند را دارم تا ببینید در طول 25 سالی که من همسر ابی بودم چه افراد بی مسئولیتی در زندگی ما اخلال وارد می کردند. حتی مرا تهدید کردند که بچه هایت را می دزدیم و دیگر رنگ بچه ها را نخواهی دید! میتوانم دقیقا با ارائه صدا و دست خطشان بگویم که این افراد چه کسانی بودند و ...
چرا جریان حسین آباد (آیت الله طاهری، روحانی، کرباسچی) با فرماندهی سردار شهید علی زاهدی بر لشگر 14 امام ...
بنی صدر رأی می دهیم. آقای طاهری هم عین همین مطلب را در نماز جمعه اصفهان بیان کرد و این درحالی بود که بیشتر نیروها و بچه های سپاه به نیات بنی صدر پی برده بودند و خود من آن زمان که در فرانسه بودم کاملاً به افکار به اصطلاح روشنفکری و بینش غیر اسلامی او آگاه بودم و می دانستم که حضرت امام(ره) نظر موافق و مثبت به او ندارند. سپاه پاسداران اصفهان از سال 58 تا 59 عملاً با یک دید شک و تردید به بنی ...
حجاب شما انقلاب را استوار نگه می دارد
الرحیم درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی و درود بر تمامی شهدای به خون خفته اسلام و سلام بر همه رزمندگان اسلام چه در جبهه های جنگ و چه در مقام های مملکتی و درود بر تمامی کسانی که قلبشان برای اسلام عزیز می تپد و درود بر مردم مسلمان ایران که فرزندان خود را برای نبرد علیه کفر تشویق می کنند. من چنان وصیتی ندارم که با وصایای شهدا تفاوتی کند؛ زیرا من نیز راه آنان را می روم ...
این زوج برای رهبر معظم انقلاب کارت عروسی فرستادند
روزی طول کشید تا درباره پیشنهادش فکر کردم و راضی شدم زیر نظر خانواده ها باهم صحبت کنیم. اولین دیدارمان هم در بهشت زهرا بود. دوست داشتم ازدواجم مطابق میل حضرت زهرا باشد بعد از چندین جلسه آشنایی که با هم داشتیم حمید با مادرش برای خواستگاری به خانه ما آمد.در جلسات خواستگاری سعی می کردم تا حدی که می شود همه چیز مطابق میل حضرت زهرا(س) باشد. گرچه من هم مثل همه ی دخترها دلم می خواست ...
نامه ی سعید مدنی از زندان دماوند
سعید مدنی، جامعه شناس که در حال گذراندن محکومیت در زندان دماوند است، در نامه ای نسبت به تغییر محل گذران محکومیتش شکایت کرده و آن را غیرقانونی دانسته است. او در بخشی از این نامه نوشته است: ریاست محترم قوه قضایی به اطلاع می رسانم در تاریخ 1403/1/14 و در حالی که از تاریخ 1401/2/27 مشغول گذراندن 8 سال محکومیت قطعی در زندان اوین بودم، اطلاع یافتم که بنابر نظر دادستان تهران از زندان اوین به ...
چیزی کم ندارم فقط به دنبال همدم بودم ! | انگار جای زن و مرد در زندگی ما عوض شده است
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایسنا، یک زن متقاضی طلاق در شورای حل اختلاف گفت: من در زندگی چیزی کم نداشتم فقط به دنبال همدم بودم ولی بعدها فهمیدم که همسرم به خاطر پول با من ازدواج کرده است. در روزهای گذشته به شورای حل اختلاف در میدان ونک سر زدیم. جایی که پیش تر مجتمع قضایی خانواده شماره 2 تهران بود و حالا با عنوان مجتمع قضایی شهید باکری با 8 شعبه شورای حل اختلاف ویژه دعاوی خانواده ...
نقشه شوم زن شوهردار و دوست پسرش برای یک اقدام کثیف | خون شوهر بیچاره ریخته شد
با فوت مرد 42 ساله در منزل و گزارش پزشکی قانونی که علت مرگ را نارسایی تنفسی ناشی از مصرف مواد مخدر دست ساز اعلام کرده بود تحقیقات روی این پرونده آغاز شد. رسیدگی به این پرونده از آذرماه سال 99 به دنبال مرگ مشکوک یک مرد 42 ساله به نام میثم در خانه اش در خیابان پیروزی تهران آغاز شد. بررسی ها نشان می داد این مرد بر اثر سکته قلبی جان سپرده اما به خاطر مشکوک بودن مرگ، جسد با دستور قضایی به ...
باخت زندگی تاوان یک اعتماد
. خانواده صمیمی و گرمی بودیم و مشکلی نداشتیم تا این که چند سال پیش پدرم بر اثر بیماری کبدی فوت کرد و زندگی روی سخت و بد خودش را به ما نشان داد. من آن موقع دانشجو بودم و چون فرزند بزرگ بودم، مجبور شدم در کنار درس خواندن سر کار هم بروم و کمک خرج خانواده باشم. مادرم هم در منزل خیاطی می کرد و هرطور بود با هم مسائل اقتصادی را مدیریت می کردیم. خواستگار داشتم اما دل به ازدواج نمی دادم تا این که یکی از هم ...
سرگذشت زنی 25 ساله که تسلیم وسوسه شیطان شد
احمد به خواستگاری ام آمد. او که 10 سال از من بزرگ تر بود مانند پدرم اعتیاد داشت اما پدرم که می خواست یک نان خور از سفره اش کم شود بدون توجه به خواسته های من با این ازدواج موافقت کرد و من در سن 15 سالگی در حالی پای سفره عقد نشستم که هر روز از منزل اجاره ای در یکی از روستاهای اطراف آرامگاه فردوسی خارج می شدم و به همراه مادرم به منازل مردم در مناطق مرفه نشین شهر می رفتم تا کمک خرج خانواده ...
حضور افسران اسراییل در مراکز امنیتی و نظامی جمهوری آذربایجان؛ ارتباط دختر علی اف با پسر یهودی چیست؟
به گزارش اینتیتر به نقل از کیهان، یوزی آراد در گفت وگو با رویترز گفته است: باید بگویم که برقراری روابط دیپلماتیک عمیق آن هم با یک کشور مسلمان چندان ساده نیست. نه تنها مردم آذربایجان اکثراً مسلمان هستند بلکه این کشور همسایه ایران است. اما جنبه خوب ماجرا این است که مقامات ارشد دولتی آذربایجان به ویژه حیدر و الهام علی اف هیچ دلسوزی و تعصبی نسبت به اسلام ندارند و از همان ابتدا 1992 از روابط دوجانبه ...
قاتلان اجاره ای به دام پلیس افتادند
، ولی اختلافاتشان تمامی نداشت. همین باعث شد که شوهر به عنوان مظنون اصلی در این قتل بازداشت شود. در ادامه تحقیقات یکی از همکاران مظنون پرونده به ماموران پلیس گفت: مدتی دنبال آدمکش برای قتل همسرش بود بعد هم که من از او در مورد ماجرا پرسیدم گفت شوخی کرده و ارتباطش با همسرش خیلی هم خوب است. بیشتر بخوانید: در ادامه تحقیقات با تمرکز بر پدر خانواده ادامه یافت و هر چه تحقیقات ...
از خط امام خمینی (ره) منحرف نشوید
خاک سپرده شد. گزیده ای از وصیت نامه شهید حسین زاده: مگر جهاد یکی از واجبات فروع دین ما نیست، اگر شخص مسلمان در پایه و فروع دین آن را حساب کند باید عمل نماید و اگر عمل نکند بر خلاف دین اسلام می باشد و خود را گرفتار و سزاوار اسلام نموده است. پس من اگر در راه خدا کشته شدم باید شماهایی که ادعای چنین دین اسلامی دارید بدانید به وظیفه خود عمل نمودم و درسی عبرت از من بگیرید و در راه خدا جهاد ...
درد و دل یک زن متقاضی طلاق/ همدم می خواستم ولی نبود
ایسنا نوشت: یک زن متقاضی طلاق در شورای حل اختلاف گفت: من در زندگی چیزی کم نداشتم فقط به دنبال همدم بودم ولی بعدها فهمیدم که همسرم به خاطر پول با من ازدواج کرده است. در روز های گذشته به شورای حل اختلاف در میدان ونک سر زدیم. جایی که پیش تر مجتمع قضایی خانواده شماره 2 [...]
(تصاویر) سرنوشت تلخ بازیگر خردسال “فیلم باشو غریبه کوچک” پس از 40 سال
از دست داده، می پذیرد که باشو به جای دست او باشد و همهٔ خانواده یک صدا می روند که گراز را از مزرعه بتارانند. از آقای بیضایی و خانم تسلیمی باخبر هستید؟ نه. هیچ خبری از آنها ندارم. از سال 65 تا امروز هرگز نه از نزدیک آنها را دیده ام و نه تماسی با آنها داشته ام. اینکه هنوز هم در اهواز با باشو شناخته می شوید برایتان خوشایند هست یا نه؟ خوشایند هست منتها یک ...
به شوهرم خیانت کردم چون کتکم می زد
از او فاصله می گرفتم. در طول 3 سال دوران نامزدی بارها به دلیل اختلافات کم اهمیت و سلیقه ای کتک خوردم، اما سکوت کردم و دم نزدم، چراکه خودم به ازدواج با دانیال اصرار داشتم و حالا نمی توانستم نزد خانواده ام از او گلایه کنم. احساس می کردم او هم مرا دوست ندارد، حتی بعد از آغاز زندگی مشترک این اختلافات کم رنگ نشد. همسرم شب ها دیروقت به خانه می آمد و روز بعد هم تا هنگام ظهر می خوابید. وقتی هم از خواب ...
در رسانه| روایت روزهای بی مِهری
به جرم زن بودن اکرم، متولد 1353 مدت درگیری با اعتیاد: 5 سال مدت رهایی: 13.5 سال تک دختر و عزیز دردانه خانواده بودم. رفتار بزرگانه ای که از کودکی بروز می دادم، برای همه جذاب بود و به تکرار آن تشویق می شدم. پانزده ساله بودم که وارد زندگی زناشویی شدم. در کنار آن، شغل آرایشگری را انتخاب و آموزشگاهی را راه اندازی کردم. پدرم در شهر کوچکمان سرشناس بود؛ برای همین وقتی در 27 سالگی ...
از او آموختم ایمان را باید با تفکر و تعقل سیراب کرد وگرنه سر از خشونت درمی آورد
در حوزه علمیه قم تحصیل می کردم در میان آن همه لقب داران گوناگون، تنها طباطبایی بود که با تدریس ها و منش و رفتار خود، جوانان در سن و سال مرا به اندیشیدن دعوت می کرد و از جمود در ظواهر و افتادن در خط کسب القاب و صدرنشین شدن و یک عمر ریاست کردن، باز می داشت. در اینجا حیفم می آید که یک خاطره شیرین از او را نقل نکنم. هنوز به 20 سالگی نرسیده بودم که یک دغدغه فکری دست از من برنمی داشت و ذهنم ...
شهید علیمحمدی: اماما به فرمانت آنقدر در سنگر می مانم تا بر پیکرم گل مقاوم بروید
یگانگی ات اعتراف دارم وصادقانه واز روی عشق به تو سر به سجده می گذارم از خود برانی .خدایا امیدوارم که مرا به درگاهت بپذیری وبا شهدای صدر اسلام محشورم گردانی . خدمت خانواده عزیزم سلام عرض می کنم وامیدوارم که کشته شدن مرا آنچنانکه که شایسته یک خانواده شهید است تحمل کنید . اماما به فرمانت آنقدر در سنگر می مانم تا بر پیکرم گل مقاوم بروید وای امام مرا ببخش که فقط یک بار به فرمانت شهید ...
قتل مسلحانه 2 برادر بخاطر سگ گله | جنایتی که نوروز 1403 رقم خورد
سلاح شکاری وینچستر مشخص شد که دو جنایت مسلحانه به خاطر کشتن سگ گله رخ داده است. در همین حال فردی به نام علی-ت به ماموران انتظامی گفت:من به همراه مجید-ت و علی-ع (مقتولان) گله را به داخل روستا آوردیم که ناگهان یک دستگاه خودروی شاسی بلند مقابل گله توقف کرد و جوانی به نام حمید درحالی که اسلحه ای در دست داشت از خودرو پیاده شد و به سمت سگ گله شلیک کرد. درهمین هنگام حسن (برادرحمید)نیز با یک دستگاه خودروی ...
مردی همسرش را چون دیر به خانه آمد کشت + جزئیات
را از سر گذرانده بود، نیاز داشت اقدامات تخصصی برایش انجام تا احتمال مرگش به طور کامل رفع شود. سرانجام در روزهای گذشته این متهم در تهران بهبود نسبی خود را بدست آورد. به همین دلیل او که تحت نظر پلیس از سمنان به تهران آورده شده بود، پس از بهبود به دادسرای جنایی تهران برده شد تا در حضور مقام قضایی مورد تحقیق قرار گیرد. به این ترتیب با ثبت اظهارات اولیه این مرد، پرونده اش با قرار عدم صلاحیت ...
این دختر 18 ساله گل فروش نبود او گل می کشید + تراژدی یک زندگی تلخ و نظر کارشناسی
دستور آنها را اجرا کرده ام اما نمی دانستند که من در تنهایی خودم محصور شده ام . به عنوان جایزه دیپلم گرفتنم پدرم برایم گوشی خریدو همین گوشی تمام تنهایی مرا پر کرد ومن هم تمام وقتم را در شبکه های اجتماعی سپری میکردم تا اینکه یک نفر به من پیام فرستاد که قصد دوستی با من را دارد من هم که احساس تنهایی شدیدی میکردم درخواست او را قبول کردم وخودم را فریب دادم که از پشت گوشی قرار نیست به من آسیبی ...
دو طنز درباره اسرائیل که واقعیت دارد + دست به دست کنید برسد بدست صاحبش
...: بچه که بودم، بهتر بگویم مدرسه ابتدایی که می رفتم، فکر می کنم کلاس دوم یا سوم ابتدایی بودم، با بچه های کوچه مدرسه می رفتیم و از مدرسه بر می گشتیم. در طول راه یکی از بچه های هم سن و سال همه را اذیت می کرد، خوراکی های شان را می گرفت، می گفت باید من را کول بگیرید و بی جهت گیر می داد. او همه این کار ها را به پشت گرمی برادر بزرگ ترش می کرد که دبیرستانی بود و خیلی قلدر. بعد ها که برادر بزرگش از ...
هیچ مشکل بزرگی در دنیا وجود ندارد، اگر خودمان بزرگ باشیم
. به همه گفته بودم در مراقبت از پدرام به من کمک کنند و همه یک صدا گفتند: چشم خانم جان! پدرام در اتوبوس خیلی خوشحال به نظر می آمد، صداهای مخصوص به خودش را درمی آورد و با بچّه ها بعضی از شعرها را می خواند . در پارک از کنار من تکان نمی خورد. با هم رفتیم دور زدیم. انگار با یک بچّه دوساله می گشتم. به همه چیز دست می زدم و می گفتم که پدرام لمس کند و با من تکرار کند: برگ، سنگ، درخت، گل و... دوباره ...