سایر منابع:
سایر خبرها
فردوسی پور در هر برنامه اش از کی روش دفاع نکند یک هفته دمر می خوابد!
جایش است. در اصل فقط اتاق ها جابه جا شده و همان طور که گفتم کفاشیان تازه آمده است. * ولی به نظر می رسد در پست دبیرکلی تغییراتی ایجاد شود تا اسدی هم برود. - اسدی کاربلد و شایسته است. کسی بوده که با قدرت کارش را انجام داده هر چند که یک جاهایی هم ترمز اسدی را کشیده اند. مشکل اسدی این است که تنهاست. امیدوارم تاج جلوی گردن کلفتی ها را در فوتبال بگیرد نه اینکه اسم پسرم را بگذارم ...
فقط می خواستم او را بترسانم
من پر از آب است. او همه همسایه ها را اذیت می کرد. دیوانه بود اما آنها با موضوع کنار آمده بودند و به من هم می گفتند ولش کن. من از همه کوچک تر بودم و جثه کوچک تری هم داشتم برای همین بیشتر روی مخ من می رفت. چرا تصمیم به قتل گرفتی؟ من نمی خواستم او را بکشم. چه شد که کار به اینجا کشید؟ روزی که این اتفاق افتاد در حیاط نشسته بود، از پشت رفتم زدم روی شانه اش ...
باز هم سخن از پایی که جاماند/زندگی پرفراز و نشیب جانباز قطع نخاعی کرمانی
...، گردان 197 از تیپ 3 ایرانمنش مستقر شدم. روزهای سخت مجروحیت پس از مدتی که تقسیم نیروها پیش آمد، عده ای را برای شناسایی و عده ای را برای شلیک خمپاره مشخص شدند، من جزو بچه های شناسایی بودم که یکسال در جبهه اینکار را انجام می دادم و شب ها هم کمین می رفتم. روزگار می گذشت تا اینکه در عید سال 64 درگیری پیش آمد و من پشت تیربار رفتم و با شلیک مداوم جلوی حرکت عراقی ها ...
هرسال روز جانباز را تبریک می گفتم و امسال جانبازی را فهمیدم
آن را مدیون فرهنگ همین شهدا و الگوبرداری از زندگی آنها می داند. او به مادر می گوید: راضی نباشی نمی روم ولی فردای قیامت می توانی به حضرت زهرا(س) جواب دهی و بگویی 4 پسر داشتم و حتی یکی را در راه دفاع از حرم دختر علی(ع) نفرستادم؟ و مادر بعد از چند لحظه سکوت بغض کرد و گفت: باشد، برو. خدا پشت و پناهت . هرچند چهره حبیب عبداللهی در کسوت یک مداح اهل بیت(ع) برای برخی بچه هیأتی ها آشنا بود، اما ...
تهیه داروی یک جانباز بزرگترین درد این جامعه است / شرمنده رفقای شهیدم هستم
منتقل کردیم . بعد ها که به جبهه جنوب رفتم آموزش های اطلاعات عملیات را دیدم و جز نیروهای شهید حسن باقری شدم که در عملیات رمضان و محرم مجروحیت برای من دست داد که خمپاره 60 در ابتدا به سرم اصابت کرد و سپس به جلوی پایم افتاد و منفجر شد و از نوک پا تا موی سرم در قسمت چپ پر ترکش شد. به همین دلیل 48 ماه در جبهه ها حضور داشتم . این ها را گفتم تا بدانید همه و همه اش برای دفاع از اسلام ...
ویژه نامه میلاد امام سجاد (علیه السلام)
( ع ) بود ، که حضرت سجاد ( ع ) در ضمن اسارت با عمه اش زینب ( ع ) آن را با شجاعت و شهامت و قدرت بی نظیر در جهان آن رو فریاد کردند . فریادی که طنین آن قرنهاست باقی مانده و - برای همیشه - جاودان خواهد ماند . واقعه کربلا با همه ابعاد عظیم و بی مانندش پر از شور حماسی و وفا و صفا و ایمان خالص در عصر روز عاشورا ظاهرا به پایان آمد ، اما مأموریت حضرت سجاد ( ع ) و زینب کبری ( س ) از آن زمان آغاز ...
دانشجو تحلیل سیاسی نداشته باشد، تحملش خیلی سخت است
نظرم لازم برسد، بعداً خواهم گفت. لیکن دوست دارم که دانشجویان عزیز سؤال کنند، من هم پاسخ بدهم. یقیناً بعضی از آنچه که گفته خواهد شد، مفید است؛ اگر نگوییم همه اش مفید است. وقت من هم گرفته نمیشود. من امروز وقتم برای همین کار است. همه کارهای دیگرِ امروز تا بعدازظهر را کنار گذاشته ام، برای این که این جا با شما باشم. البته توجّه کنید که این سؤالها زیاد خواهد شد. قاعدتاً مرتب سؤال می آید و من شاید بخشی از ...
در مراکز سقط جنین غیرقانونی در تهران چه می گذرد؟
کشی ندارم، می خواهم از شر جنین خلاص شوم. می گوید: من کارم سقط جنین نیست، این کار را هم به خاطر شیدا می کنم و به من هم ربطی ندارد چرا می خواهی از شر بچه خلاص شوی و این بچه خارج از ازدواج به دنیا آمده، فقط باید قبل از انجام عمل دو میلیون تومان حق الزحمه را پرداخت کنی. فردا ساعت 9 شب، مطب باش و تنها هم بیا. من حوصله دیدن همراه ندارم! اما اگر بالای سه ماه باشی، باید بروی بیمارستان که ببرمت اتاق عمل ...
تهران گردی پشت نیسان و خاور
سه تا به اضافه کارتن کتاب، برای جابه جایی از بارهای سخت محسوب می شوند. بارها پیش آمده که به جای اسباب کشی، مریض و حتی جسد را روی کولشان ببرند. باربرند دیگر. جابه جا کردن همه چیز به پست شان خورده. جوان ترین شان می گوید: یه بار من یک جسد رو از طبقه چهارم آوردم پایین. می دونستم که مرده و کمی وحشت کرده بودم اما تونستم این کارو بکنم و مدام با خودم می گفتم که اینم یه باره مثل بارهای دیگه و فرقی ...
مدافعان حرم برای جنگ در سوریه چقدر پول می گیرند؟
می آید. من زن و بچه نداشتم. اما همان شیطانی که این چیزها را جلوی من می آورد برای بقیه زن و بچه هایشان جلوی چشمشان می آید. خیلی ایمان قوی می خواهد که اهمیت ندهی. شب عملیات به محمد گفتم برو به خانوم و دخترت زنگ بزن. مدام بهانه می آورد و زنگ نمی زد. گفتم یعنی تو از حلما دل کندی؟ گفت آره دل کندم. هر کاری کردم تماس نگرفت. آخر گفت تو را به خدا اذیت نکن. من احساس دارم زنگ بزنم حسابی به هم می ریزم. دلم گیر می کند. به خدا شهدا احساس داشتند. زن و بچه هایشان را خیلی دوست داشتند. ...
در باره استاد سید جعفر مرتضی عاملی
بایست در 15 دقیقه تمام می کردم. مطالبی که خاطرم مانده و گفتم این ها بود: رابطه بنده با سید جعفر، علاوه بر شاگردی، رابطه عاطفی هم بود. در واقع ، از وقتی که در سال 1361 اولین بار به خانه ایشان رفتم، این ارتباط تاکنون استوار و عاطفی مانده است. از آن وقت تا سال 1372 یا 73 که ایران بودند، بسیاری از روزها به منزل ایشان می رفتم. از کتابخانه ایشان بهره می بردم. از یادداشت های پشت کتابها که مطابق رسم ...
اسپایک فرشتن؛ خالق سیمپسون ها
کسانی که برای این برنامه مطالب طنز می فرستند، پول هم دریافت می کنند و همان جا بود که با خودم گفتم این شغل آینده من است. در کشور ما طنزنویسی به صورت آکادمیک تقریبا وجود ندارد. در آمریکا وضعیت به چه شکل است؟ آیا به نظر شما اصولا طنز یادگرفتنی است یا یک استعداد درونی است که در برخی انسان ها وجود دارد؟ و آیا شما از کسی طنزنویسی را یاد گرفته اید؟ از زمانی که به نیویورک آمدم تنها ...
روایت طالبانی ها از تاسیس طالبان
ساعت ده شب تا شش صبح منع رفت و آمد برقرار است، و نه فقط به این دلیل که کابل سال هاست [شب ها] به دلیل خمپاره باران شدن نیروگاه های برق و قطع شدن انرژی برق، در ظلمات محض فرو می رود، بلکه این هم هست که جماعت طالبان دلایل دیگری هم به اسباب کسل کنندگی و افسردگی اضافه کرده است. البته این مسئله در این سفر به کمک آمد چون (از سر اجبار) ساعت هشت و نیم شب به رختخواب می رفتم و همین باعث می شد بتوانم ...
طنز؛ اولین روز مجلس دهم
شما به زحمت بیفتی. قربانت. گوشی را با عصبانیت قطع می کند. به به. آقای کاظم جلالی. پارسال دوست امسال آشنا. آقا لیست امید بفرمایید داخل سمت راست. عارف با نگاه مسیر حرکت جلالی را دنبال می کند. ناگهان عارف فریاد می زند: آقای جلالی گفتم دست رااااست. اون دست چپه. جلالی: نه داشتم می رفتم دستشویی. عارف: دستشویی که بیرون تو سالنه. خودم دیدم لاریجانی بهت اشاره کرد. جلالی در حالی که به ...
چطور در سفر یاد گرفتم که در لحظه زندگی کنم
.... چون من همه چیز را فشرده کرده بودم و می خواستم ظرف دو روز هر طور شده همه جا را ببینم ، بنابراین مورد سوم ( گرقتن اتاق برای یک شب اضافه)رافراموش کرده بودم . بعد متوجه شدم که بایستی قبلا فکر این کار را می کردم .نه یک مرتبه . به هر حال از طریق توکیو به ” گویلین” و چین رفتم. به روشنی معلوم بود که هنوز درسم را درست یاد نگرفته بودم . به ترتیبی که هر کاری را با آرامش انجام بدهم و در لحظه ...
در تایلند به من خوشگل موذی می گویند/ هیچگاه نگذاشتم مادرم مسابقاتم را ببیند
گویم از کونگ فو آمدم، دلیل بر نامناسب بودن رشته کونگ فو نیست، کونگ فو چیزی به من ارائه نداده است. من هم هیچ وقت کنترل نداشتم و در رشته پایین تنه بودم ولی بالا تنه را هدف قرار می دادم. در شروع ورزشم سن و سال خیلی کمی داشتم. مربی به پدرم می گفت که این بچه خیلی جنگنده است. بعد از مدتی پیش یکی از دوستان پدرم به باشگاهی رفتم که به اسم کونگ فو به من کیک بوکس آموزش می داد. * چطور شد که به ...
مهره اصلی دستگیری تفنگداران آمریکایی که بود؟
امکانات هم نمی شد اینجا ماند. اما بچه های ما 8 ماه با هیچ چیز ساختند. آب نداشتند استحمام کنند. در دریا هم که بروی باز هم باید یک 20 لیتری باشد که بریزی روی خودت تا شوری دریا را بگیرد. وسیله ای نبود. برق نبود. آب نبود. از نیروی دریایی سپاه هر چند وقت می آمدند و آب می آوردند و هر یکماه هم بچه ها می ایستادند و با شلنگ بچه ها را می شستند. در همان مدت و با همه این سختی ها باز هم بچه ها مشغول آموزش بودند ...
شهید حسونی زاده خلاصه ایمان و اخلاص بود
مخلص بی توقع و بدون چشم داشت از همه بود. هرجا حضور داشت با خنده همه را دور خودش جمع می کرد و فقدانش کاملا احساس می شود. سردار فرشاد حسونی زاده، مدافع حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) و فرمانده اسبق تیپ صابرین 20 مهرماه 94 در جریان درگیری با گروهک های تروریستی تکفیری در سوریه به فیض شهادت نائل آمد. ...
اظهارات نصرالله درباره شخصیت آیت الله بهجت
تهران ساعت 12 شب تمام شد. گفتم من امشب یکی از برادران را می فرستم تا از حضرت شیخ بهجت(قدس سره الشریف) استخاره بگیرد. قاعدتا بنده به هیچ وجه نگفتم ماجرا و جزئیات چیست. با یکی از برادران در قم تماس گرفتم؛ کسی که اکثرا وقتی ما خدمت آیت الله می رسیدیم ایشان هم همراهمان بود و حضرت شیخ آن برادر را می شناخت. نگفتم مسئله چیست، فقط چون برادران تا صبح از من جواب می خواستند گفتم لطفا نماز صبح برو مسجد آیت الله ...
بالای گوری گریه می کنید که شهریار دَرَش نیست
...؛ پس از اول شروع کنید. در هفده سالگی، شیدای هنر شدم. با شعر و ادبیات و هنرهای نمایشی پا به سرزمین اشک و خنده هنر گذاشتم. همان سال، نمایشی را کار کردم که نمی دانستم نویسنده اش، اَبَر مرد ادبیات ایران، بهرام بیضایی است. نمایشی به دستم رسیده بود به نام پهلوان اکبر می میرد. از متن و نوع نگاه نویسنده، خوشم آمد و گفتم این متن را کار می کنم؛ آن هم کجا؟ در شهر دور از مرکز و کوچک خوی ...
خودم کلنگ زدم و آجر چیدم
اتوبوس کنار رود دجله ایستاد تا استراحتی کنیم همه پایین آمدند و هرکسی غذایی داشت تا بخورد ولی من غذایی نداشتم. گروه نوازنده ایتالیایی که در ماشین ما بودند وسایلشان را کنار رودخانه آوردند و یک دفعه شروع به زدن و خواندن تصنیف گل اومد، بهار اومد کردند. فکر می کنید در آن وضعیت چه روحیه ای داشتم؛ امروز در این سن هم نمی توانم آن شرایط را تحمل کنم. با شنیدن آن با خود گفتم من دارم از این مملکت دور ...
جنگ سرد عربستان سعودی و ایران
شیعیان حوثی دست به حملات هوایی و زمینی زده است. بااین همه، باوجود ماه ها بمباران، این عملیات شکست خورده و تصاویر شهرهای نابودشده و غیرنظامیان کشته شده، همه به ایران کمک کرده است. نگاه منطقا متناقض علی اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه سابق ایران، در مطب خود با کت وشلوار سرمه ای نشسته است. یک دیپلمات خداترس و زاهد که بار دیگر شروع به طبابت اطفال کرده است. اندکی از ساعت 9 شب گذشته و آخرین مریض او ...
امروز همه ما به مساله حجاب و بی حجابی توجه می کنیم، اما دروغ چه؟/ مهم ترین منکر، ظلم است
وقتی خانمی، فرزندش را نزد پیامبر می آورد که یا رسول الله! شما به او بگو خرما نخورد . می فرماید که برو و فردا بیا . فردای آن روز پیامبر به پسربچه می گویند که خرما نخورد. وقتی مادر از پیامبر می پرسد که چرا همان دیروز این را نگفته است، پاسخ می دهند که من دیروز خودم خرما خورده بودم . خرما که برای پیامبر حرام نبود، برای بچه اشکال داشت. چرا نگفتند؟ چون از سخن ایشان تأثیر می خواستند و به گفته خود پیامبر(ص ...
پزشکیان به دنبال محاکمه احمدی نژاد/نظر سردار نقدی درباره خان طومان/تکلیف سوءقصد به موسوی مشخص شد/پیشنهاد ...
استاندار گفتم که شما به چه حقی معاونانان و فرمانداران را به همراه کاندایدای مورد حمایت دولت دعوت کردید می گوید همه چیز اتفاقی بود و من اتفاقی به فرمانداری قرچک رفتم که فرمانداران اتفاقی دور هم جمع شده بودند و این کاندیدا هم اتفاقی آمده بود، این یعنی انگار با یک آدم ساده روبه رو هستند.نماینده مردم ورامین با بیان اینکه ما دلایل زیادی مبنی بر دخالت دولت ها در انتخابات داریم گفت: این حمایت ها ادامه ...
شهید ابراهیم هادی و ورزش باستانی
...، ابراهیم هم در یک دور ورزش معمولاً یک سوره قرآن و یا دعای توسل و اشعاری در مورد اهل بیت می خواند و به این ترتیب به مرشد هم کمک می کرد. از جمله کارهای مهم در این مجموعه این بود که هر وقت ورزش بچه ها به اذان مغرب می رسید بچه ها دست از ورزش می کشیدند و توی همان گود زورخانه، پشت سر حاجی نماز جماعت می خواندند. به این ترتیب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقلاب، درس ایمان و اخلاق را در کنار ورزش به ...
جشن تکلیف پسر عراقچی/ گلاره عباسی لب مرز ترکمنستان/رئیس سازمان میراث فرهنگی وسط ارگ بم
شهیدان و جانبازان مدافع حرم گلاره عباسی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: همراه با بچه های مدرسه معرفت .روستای مرزی ایران ترکمنستان .دانش اموزان از راه دور امده بودند که در کنار هم عکس یادگاری بگیریم و خوش بگذرونیم .امیدوارم لایق این همه مهر باشیم بچه های نازنین و معلم دوست داشتنی می بالیم به حضور گرمتان و شکر گزاریم بچه های این روستا از هواداران سریال “کیمیا “بودند و یک تلوزیون در روستا دارند که سر یک ساعت دور هم جمع می شدند و سریال کیمیا را تماشا می کردند. لینک مطلب : http://keshavarznews. ...
روایت دروازه بان استقلال از حاشیه های بازی با تراکتور؛
خوردن خطاب به بازیکنان گفت بی غیرت، بی... و... باز. بنده همان جا ایستادم و گفتم مودب باش و حرف دهانت را بفهم. از همان جا سناریوی رفتنم کلید خورد. حالا حرفهای فرهنگی و اخلاقی نزند! البته همان موقع جا خورد و گفت منظورش غیرت و شرف فوتبالی است! من از اساتید اخلاق و ادبیات و فرهنگ این مملکت می خواهم بپرسم که بی شرف فوتبالی و بی غیرت فوتبالی توهین نیست؟! مگر می شود کسی در زمین بازی بی غیرت باشد و همان نان ...
گذری بر زندگی دو فینالیست خندوانه
تازه بنشینم و فکر کنم و برای آهنگ طراحی کنم. شب بیدار ماندم و تا هشت صبح طراحی کردم و هشت تا 10 صبح با بچه ها تمرین کردم و بعد به استودیو رفتم تا از نزدیک اندازه ها را ببینم و اجرای اول را رفتیم. در اجرای دوم من آنچه از قبل در ذهن داشتم را اجرا کردم. مثل همه آدم ها حس ناسیونالیستی داشتم و دوست داشتم در موقع مناسب آن را نشان دهم؛ مثلا در یک مسابقه بدلکاری در روسیه من در رشته چپ کردن ماشین ...
بن کتاب با طعم پیراشکی!
شده بود. هرچند در برابر خانم ژیل دبیر شیمی و آقای کوتِی دبیر جغرافیا حسابی گند زدم و آبروریزی کردم، اما خب برای روز اول، ای بدک نبود! برگردیم به همان معضل بزرگ، یعنی عدم وجود پول تو جیبی در جیب های من و جیب های پر پول هم مدرسه ای هایم! هرچند با این قد دراز و لندهورم وقتی یکی از آن خفت کن ها را از دور می بینم در جا عرق می کنم و رنگم زرد می شود و با سرعت نور خودم را گم و گور ...
لیبرالیزه کردن ایران، هدف اوباما در دوران پسا برجام
...> تجدیدنظرطلبان بارها مورد حمایت معنوی ومالی نظام سلطه قرار گرفته اند و به کرات شاهد بوده ایم که مقامات و رسانه های غربی از لزوم تفقد عناصر تجدیدنظرطلب سخن به میان آورده اند که از جمله آن می توان به جکسون دیل چهره سرشناس امریکایی اشاره کرد که در مقاله ای روز 24 فروردین 1394 در روزنامه واشنگتن پست به صراحت از لزوم تقویت بیشتر جریان تجدیدنظرطلب برای برآورده شدن خواسته های نظام سلطه یاد می کند. در بخشی از ...