سایر منابع:
سایر خبرها
از زری خوشکام تا زهرا حاتمی؛ زندگی و زمانه بازیگر ناآشنای ایرانی
علی حضور داشته باشم. ما می خواستیم کانون گرم خانواده تشکیل دهیم. به خصوص که من سه ماه بعد از ازدواجم هم باردار شدم و دیگر نتوانستم تا مدتی کار کنم. همان زمان که ازدواج کردیم، 15 قرارداد 200 هزار تومانی داشتم که آن زمان قرارداد های واقعا گرانی محسوب می شد. با 200 تومان می شد یک آپارتمان 200، 300متری در منطقه های خوب تهران خرید. ولی با وجود این، همه را پس دادم و پیش قسط هایی که گرفته بودم ...
به دنیای شیرین دریا خوش آمدید/آهنگسازی یک پروژه سخت در نوجوانی
.... وی افزود: من تا 8 سالگی نمی توانستم ساز داشته باشم اما پدری داشتم که مدیونش هستم. او استعداد مرا تشخیص داد و بالاخره در سن 8 سالگی یک ساز برایم خرید و معلم برایم گرفت اما من دوست نداشتم مطیع باشم و پیروی کنم. در 13 سالگی وارد هنرستان موسیقی شدم و دیپلم نوازندگی پیانوی کلاسیک گرفتم. در دانشگاه نیز همین رشته را ادامه دادم. قبل از رفتن به هنرستان وقتی 12 ساله بودم، سریالی به تهیه کنندگی پدر ...
رامین رضاییان: هواداران پرسپولیس خط گرفته بودند/ چرا باید با اوسمار دست می دادم؟/ الان مگر سقف قرارداد ...
مطرح کردن گلایه خود گفت: آره دمشان گرم سنگین تمام گذاشتند. یک حرفی هم بود درباره بازی با نساجی مازندران. واقعا من ناراحت شده بودم. توقعات همیشه زیاد است، اما هیچ وقت من رسانه ای نکردم و هر چیزی بوده در خانواده خودمان بوده. هفته ها طول کشید تا این قضیه را در خودم حل کنم. *اگر شما رسانه ای ها نباشید فوتبال نیست او ادامه داد: این چند وقت ذهنم درگیر بود، برای اینکه دوست داشتم این ...
شمع امید کودکان محروم و نیازمند سرزمینمان باشیم/ معلمی یعنی مادری کردن
از خانواده های دانش آموزانم را با پوست و گوشتم احساس می کردم و از اعماق وجودم حسرت می کشیدم. در درون خودم حس مادرانه ای را داشتم که از مادرم وام گرفته بودم . همیشه معتقد بوده و هستم که معلمی تنها یک شغل نیست بلکه معلمی یعنی مادری کردن و شاید حتی شناخت بهتر نیازمندی های یک کودک و تلاش برای شکوفا کردن استعدادهای او نسبت به مادر واقعی اش. _ چرا تدریس در مقطع ابتدایی را انتخاب کردید؟ ...
کتاب گران نیست؛ ما ارزانیم
دست های قلم شده ام کارتم را به صندوقدار دادم و رمزش را گفتم که یازده یازده بود و کتاب ها را تحویل گرفتم و گذاشتم توی چمدان قهوه ای ام. بلافاصله پیامک بانک برایم آمد و بلافاصله سقف نمایشگاه روی سرم خراب شد. اولش فکر کردم صندوقدار اشتباه کرده اما بعد که پشت کتاب ها را دیدم فهمیدم خودم غلط زیادی کرده ام که هفت هشت تا کتاب خریده ام. با این وجود، مطمئن بودم که مسئولان خدوم و دلسوز حتما فکری به حال ...
عصای دست مادر
به گزارش اصفهان زیبا ؛ دو پر روسری را از پشت گردن رد کرده و بالای سر با گره ای محکم کرده ام.بعد از دوشب زیر فشار تب چهل درجه، امروز راضی شدم یک استامینوفن ناقابل بخورم. این چندروز هر چه گفتند یک دانه اش را بخوری به جایی برنمی خورد، راضی نشدم. ترس داشتم خوابم ببرد. نگران این بودم خواب بریزد به چشم هایم و انتقام این چندماه بی خوابی را یکجا بگیرد. هربار که خواستم تن به وسوسه هایشان بدهم یادِ ...
فوری/ اختلال در سامانه های دریافت کارت امتحانات نهایی + جزئیات
: کارت ورود به جلسه آزمون استخدامی وزارت آموزش و پرورش - ویژه رشته شغلی دبیری و هنرآموز سال 1403 منتشر شد. وی افزود: وقتی هم سامانه فعال شد، اشکالات و خطای بسیاری دارد بنده برای 5 درس درخواست ترمیم داشتم اما چون سامانه خطا داشت و اعلام می کرد واریز انجام نشده است، دو بار واریزی را انجام دادم و دو بار پول از حسابم کسر شد. این شهروند بیان کرد: بارها با شماره تماس های اعلام شده در ...
روایت مسئول بسیج مداحان کشور از روضه خانگی حاج قاسم
مصطفی خورسندی در گفت وگو باخبرنگار تسنیم در کرمان، با اشاره به اهمیت برگزاری روضه های خانگی در منازل اظهار داشت: محلی که روضه در آن خوانده می شود، محل نزول ملائک است و برگزاری این جلسات در منازل باعث تربیت و پاکی بچه ها می شود. وی با تاکید بر اینکه همه سعی کنند برگزاری روضه های خانگی را در منازل خود داشته باشند و برگزاری این جلسات را تقویت کنند، ادامه داد: البته نقاط قوت و ضعف روضه های ...
در لیگ برتر برای تیم ملی آبدیده می شوم!
تا مدتی هم زمان رشته فوتبال و والیبال را دنبال می کردم، بعد از مدتی علاقه زیادی به والیبال پیدا کردم، چون هیجان زیادی داشت و ورزش تیمی بود، مربیان هم اعتقاد داشتند استعداد خوبی در این رشته دارم. دلیل خاصی داشت؟ از همه هم سن و سالانم یک سر و گردن بلندتر بودم. در 14 سالگی متوجه اطلاعیه تست برای تیم منتخب استان شدم و پس از اینکه تست دادم، انتخاب شدم که مربی تیم آقای بهرامی نیا ...
همت وسط سرم زدن گفت: باید بروم !/ خرازی را بدون دست آوردند
شدیدی دارد. سوال کردم و متوجه شدم سه شب نخوابیده است. آن زمان جنگ تکنیک و تکنولوژی نبود و فرماندهان خودشان در صف اول جنگ حضور داشتند. به اطرافیان گفتم باید بخوابد و سرم بزند تا دوباره بتواند سرپا شود. ابتدا نپذیرفت اما بعد قبول کرد که در حین گفتگو به من گفتند این شخص، فرمانده عملیات محمدابراهیم همت است. داشتم مقدمات سرم زدن را فراهم می کردم که پیک، نامه ای برای شهید همت آورد. وی بعد از خواندن نامه ...
هدیه سرخ برای نجات زندگی
پسرم مومن و متدین بود همان لحظه جواب مثبت دادم و گفتم اگر فرزند یک خانواده دیگر نجات پیدا کند انگار فرزند خودم از بیماری نجات یافته.خواستم پسرم خیر و ثواب دنیا و آخرت نصیبش شود.” تا آن روز در مورد اهدای عضو اطلاعاتی داشتید؟ راستش تا آن لحظه هیچ اطلاعی از اهدای عضو نداشتم.ولی همین که متوجه شدم یک عضو سالم بدن بیمار مرگ مغزی شده می تواند زندگی یک نفر را نجات دهد همان لحظه قبول کردم و گفتم خدایا ...