سرگذشت دردناک زنی که به کریستال معتاد شد
سایر منابع:
سایر خبرها
پارتی شبانه زندگیم را به باد داد ؛ از استادی دانشگاه تا کارتن خوابی | ماشین خارجی و آپارتمان بالای شهر ...
... آنجا در حالی بساط مصرف شیشه و هرویین پهن شد که برخی از مهمانان با زنان غریبه حضور داشتند. اگرچه ابتدا در برابر تعارف مصرف شیشه مقاومت کردم، ولی خیلی زود با اصرارهای علی که با یک بار مصرف معتاد نمی شوی و به ما ضدحال نزن، کوتاه آمدم و برای اولین بار لب به مواد مخدر صنعتی زدم و این گونه مسیر زندگیم تغییر کرد چراکه بعد از گذشت چند ماه زمانی به خود آمدم که دیگر یک معتاد حرفه ای بودم. در ...
قتل فجیع پدرومادر توسط دختر تراجنسیتی
گفت که از پدر و مادرم متنفرم بودم. از کشتن آنها پشیمان نیستم. اگر آنها زنده می ماندند، بازهم آنها را می کشتم. آن روز به خانه رفتم و با 2 گلوله پدرم و4 گلوله مادرم را کشتم. میا توضیح داد که بعد از اینکه پدرو مادرم روی زمین افتاده بودند بازگشتم و یک بار دیگر به سرشان شلیک کردم تا مطمئن شوم که هر دو جان باخته اند. او ادامه داد که برادرم هدف اصلی من نبود اما اگر گلوله او را کشته بود، غمگین ...
همه شوهران اشرف پهلوی و ازدواج های پرحاشیه او
...، با شوهر فعلی ام که عشق بزرگ مرا در زندگی ام تشکیل می دهد، آشنا شدم. احمد شفیق شوهرم، فرزند یک مورخ و وزیر مصری است. در سال 1943 من برای ملاقات پدر خود به ژوهانسبورگ رفتم و در راه پادشاه مصر، فاروق را در قاهره ملاقت کردم و در کلوب فراوسیا در یک [شرط بندی مسابقه]اسب دوانی شرکت نمودم. موقعی که فاروق به کسی که نفر اول شده بود، جایزه می داد، من چندان توجهی نداشتم که او کیست و در مدت سه ماه اقامت من ...
دختر جوان پدر و مادرش را بی رحمانه کشت
چهارشنبه گذشته پلیس واشنگتن در جریان قتل زوج سالخورده ای به نام های گیل و جوزف تروی قرار گرفت. مأموران پلیس وقتی در محل جنایت حاضر شدند، پسر خانواده به آنها گفت که پدر و مادرش به دست خواهر 28ساله اش به نام میا به قتل رسیده اند. او توضیح داد: من و همسرم در اتاق بودیم که با صدای تیراندازی به وحشت افتادیم. وقتی از اتاق خارج شدیم، خواهرم میا را دیدیم که با اسلحه به پدر و مادرم ...
او در همین دنیا هم اهل بهشت بود
تماشای شبکه قرآن از کارهای روزمره اش بود. چطور شد خانواده شهید به ایران مهاجرت کردند؟ سال 1360 به علت جنگ افغانستان و حمله شوروی به افغانستان، خانواده همسرم به ایران مهاجرت کردند. البته یک بار قبل از شهادت همسرم، با داشتن دو فرزند در سال 83 به هرات مهاجرت کردیم. چهار سال آنجا ماندیم و مجدد در سال 87 به ایران و مشهد الرضا برگشتیم. به علت علاقه شدید به آقا امام رضا (ع) برای همیشه در ...
فرزندان مسعود پزشکیان کیستند + سوابق و عکس ها
با گذشت یک ساعت از آغاز سومین مناظره نامزدهای چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با محوریت فرهنگی و اشاره مسعود پزشکیان به موضوع نحوه تربیت فرزندان پس از درگذشت همسرش، فرزندان مسعود پزشکیان ترند گوگل شد. مسعود پزشکیان چهار فرزند داشت. سه پسر و یک دختر. یکی از پسران او در سانحه تصادف درگذشت و در حال حاضر ایشان یک دختر و دو پسر دارد. نام فرزندان مسعود پزشکیان زهرا، یوسف و مهدی است. ...
بازخوانی غم 34 ساله سرزمین زیتون
می گفت؛ حال مادر خوب است و بحمدالله خطر رفع شده . حس قشنگ پدرانه عجیب مرا در خود غرق کرده بود و در فراسوی خیال ها و آرزوهای آرزو فرو رفته بودم تا جایی که یادم رفته بود حال همسرم را بپرسم. روز بعد از زایمان کارهای ترخیص انجام شد و به اتفاق خانواده به خانه کاهگلی برگشتیم؛ خانه ای که حالا با آمدن آرزو تمام دیوارهای زخمی و سقف گلی اش نور امید می دهد. تی چَمون روشن ...
دلیل عجیب و غریب زن تهرانی برای طلاق: چون شوهر دوستم به او خیانت کرده و...!
...: چرا می خواهید جدا شوید؟ مرد جوان اجازه خواست تا توضیح دهد. بعد نگاهی به همسرش کرد و گفت: من به بازی مافیا علاقه داشتم و تقریباً هر شب برای بازی به کافه می رفتم. این خانم هم بسیار حرفه ای مافیا بازی می کرد؛ این موضوع باعث شد توجهم به او جلب شود و بعد از مدتی هم با هم وارد رابطه شدیم و پس از چند ماه ازدواج کردیم. الان هم نزدیک به یک سال است که زیر یک سقف داریم زندگی می کنیم اوایل ...
اعتیادی که به جنایت خانوادگی ختم شد
شدیدی داشت در جریان تحقیقات مقدماتی ماجرای جنایت را این طور توضیح داد، مواد مخدر رنگ زندگی ام را به سیاهی کشاند و این موضوع باعث شد به همسرم شکاک شوم که او سر همین موضوع خیلی ناراحت شد و خانه را به همراه فرزندان خردسالی که داریم، به سوی منزل خواهرش ترک کرد. روز حادثه شیشه مصرف کردم و برای اینکه همسر خود را به خانه برگردانم تصمیم گرفتم به منزل خواهرش بروم؛ در آنجا که 2 فرزندم نیز حضور داشتند با یکدیگر ...
فرزندان مسعود پزشکیان را بشناسیم+عکس
و ساکن و ماندگار شدند، خیلی هم به همسرم کمک می کردند. با این سختی و هر دو درس می خوندیم، سخت بود بچه ها رو با همدیگه بزرگ کردن من هر وقت کارم تموم می شد به خانه می اومدم تا ایشون هم بتونن درس بخونن. من جراح عمومی شدم و ایشون جراح زنان شد، من رفتم فوق تخصص قلب و ایشون فوق تخصص نازایی رو می خوندند و در کاری که می کردیم جز بهترین ها بودیم. همسر دکتر پزشکیان متأسفانه در سال 1373، به همراه یکی از فرزندانش در سانحه تصادف درگذشت. ...
پسر 19 ساله ای که مادرش را به طرز فجیعی کشت!
بیاید و با من زندگی کند. من پیش مادرم رفتم اما رابطه ما هیچ وقت خوب نشد، چون او را مقصر خراب شدن زندگی پدرم و خودم می دانستم. روز حادثه قرص برنج خریدم. به خانه رفتم و مادرم را با چاقو زدم. بعد خودم قرص برنج خوردم که بمیرم اما قرص قلابی بود و اتفاقی نیفتاد. تصمیم گرفتم هر طوری شده خودم را بکشم. به مشهد رفتم و رگ گردنم را زدم، باز هم نمردم. زخم عفونت کرد و منتظر بودم از عفونت زخم بمیرم ولی بیهوش ...
راه حل عجیب شوهر برای فرار از پرداخت مهریه
تحملم به سر رسید روزی همه جهیزیه ام را جمع کردم و به خانه پدرم رفتم بعد هم وکیل گرفتم تا هم مهریه ام را دریافت کنم و هم سرپرستی دخترم را به عهده بگیرم . ولی خیلی زود با احضاریه ای روبرو شدم که همسرم از من به اتهام سرقت طلا،پول نقد،و عتیقه جات شکایت کرده بود. با دیدن این احضاریه، از تعجب چشمانم گرد شد چرا که چنین اتهامی از پایه و اساس دروغ بود. مشکل من و همسرم با دخالت های خانواده اش در زندگی ما ...
ماجرای معلم و پاکبانی که 6 نفر را از مرگ نجات دادند
خانه رفتیم. دخترم از این تصادف بسیار شوکه شده بود و مدام گریه می کرد. نیمه های شب بود که با من تماس گرفتند و گفتند که خونریزی همسرم شدید شده است. خودم را به بیمارستان رساندم و ساعت 10صبح اعلام کردند که او مرگ مغزی شده است. بااین حال او را به بیمارستان سینا در تهران منتقل کردیم و درنهایت مرگ مغزی او تأیید شد. وقتی معلوم شد که خانم معلم 43ساله دچار مرگ مغزی شده، به خانواده اش اعلام شد که می ...
قتل فجیع همسر تحت تاثیر توهم شیشه
.... ولیپور گودرزی با اشاره به انجام بازجویی از متهم دستگیر شده، گفت: متهم که به خاطر مصرف شیشه توهم های شدیدی داشت در جریان تحقیقات مقدماتی به ماجرای جنایت اعتراف کرد و گفت که مواد مخدر رنگ زندگی اش را به سیاهی کشاند و این موضوع باعث شده به همسرم شکاک شود و که او سر همین موضوع خیلی ناراحت شد و خانه را به همراه فرزندان خردسالش ترک کرده و مدتی به منزل خواهرش رفته بود. متهم که در روز ...
لالایی زمین در ساعتِ نیم پنجشنبه/بهاری که با غم تمام شد
...: یک لحظه احساس کردم که در گهواره در حال تکان خوردن هستم و همه اعضای، خانواده جیغ میزنند و صدای شکستن وسایل می آید. پدرم من و خواهرو برادرهای دیگرم را به زحمت روی ایوان جمع کرد و به زحمت برد داخل حیاط. رشادت بیان کرد: سقف در ورودی ما موزاییک شده بود و موقع زلزله می شکستند و به سرو صورت ما می خوردند وقتی از خانه خارج شدیم دیدم که جمعیت قابل توجه ای در یک محوطه بزرگ نشسته اند ولی با هر ...
زیارت خون | مرور حادثه بمب گذاری در حرم امام رضا(ع)
نفر از شهدای حادثه بمب گذاری حرم مطهر همسر شهید صابر زمانی سرکه من اهل تهران بودم و همسرم مشهدی بود. مراسم خواستگاری، عقد و آمدنم به مشهد برای زندگی، در یک بازه زمانی سه ماهه اتفاق افتاد. آن زمان من هفده سال داشتم و همسرم 28 ساله بود. در طبقه پایین منزل پدر شوهرم زندگی می کردیم. در کنار صابر و تنها فرزندم زندگی آرامی داشتیم تا عاشورای سال 1373 که این اتفاق افتاد. هنگام تولد ...
خیانت شوهرم با زن زشت را با چشمانم دیدم !
گونه بود که دوره های کارشناسی ارشد و دکترا را نیز پشت سر گذاشتم و تحصیلاتم را به پایان رساندم اما در این مدت از همسرم غافل بودم و دخترم نیز به خانواده همسرم وابسته شده بود. در این روزها هنگامی به خودم آمدم که احساس کردم همسرم به من می کند. این موضوع بسیار مرا نگران کرد چرا که من از نظر زیبایی چهره، سن و سال و خیلی موارد دیگر چیزی کم نداشتم و نمی توانستم خیانت همسرم را تحمل کنم با وجود این ...
نمی توانم به خاطر شوهرم دوستانم را فراموش کنم
زن جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی خود و علت درخواست طلاق شان گفت: هفت سال است که اشکان را می شناسم و با او ارتباط دارم. تقریبا دو سال پیش نیز با هم ازدواج کردیم. در این مدت هفت سال ما اکیپ دوستی داشتیم، البته بیشتر دوست های اشکان بودند که با من هم دوست شدند و حتی به رفقای صمیمی هم تبدیل شدیم. دوست های اشکان با همسران شان از بهترین دوستان ما بودند و بیشتر برنامه ...
منتظر روز اجرای قصاص هستم
به تربیت بچه هم کشیده شد. چند باری سر این موضوع دعوا کردیم که آخرین بار همسرم وسایلش را جمع کرد و به خانه پدرش رفت. برای آشتی کاری نکردی؟ چند بار مقابل خانه پدرزنم رفتم اما در را به رویم باز نکردند. چند روز بعد متوجه شدم مهریه اش را اجرا گذاشته و درخواست طلاق کرده. مطمئن بودم که تحت تاثیر حرف های خانواده اش این کار را کرده است. عصبانی شدم، چاقویی برداشته و به مقابل خانه پدرزنم ...
6 جان به زندگی برگشتند| ناگفته هایی از زبان خانواده های اهدا کنندگان
پرسیدم که مامان کجاست؟ دخترم گفت او تصادف کرده است. از پرستاران سراغ همسرم را گرفتم و متوجه شدم که همسرم را به اتاق سی پی آر برده اند. میرزایی ادامه می دهد: بعد از ساعتی پزشک گفت که همسرم خونریزی مغزی کرده است و او را به آی سی یو منتقل کرده اند. آنها به من گفتند که باید در آی سی یو بستری باشد تا وضعیت بیمار مشخص شود. من با دخترم به خانه رفتیم. دخترم از این تصادف بسیار شوکه شده بود و مدام ...
قتل هولناک باران کوچولو به دست مادرش/ دخترش را در یخچال زنده زنده کشت
مواد مخدر بود.چهار سال قبل وقتی با او آشنا شدم تصمیم گرفتم با او زندگی کنم و دیگر به خانه پدر بچه هایم برنگشتم.چون پدر باران من را از خانه بیرون انداخته بود و دلم نمی خواست به زندگی با او برگردم. افشین چه خصوصیتی داشت که او را برای زندگی انتخاب کردی؟ او از من حمایت می کرد، به من بی احترامی نمی کرد و کتکم نمی زد.در کل به وجود من اهمیت می داد.غیرت و تعصبی که در پدر فرزندانم سراغ ...
قتل مادربزرگ تنها به دست نوه کینه ای؛ عمه ها خواستار قصاص شدند
زن قربانی جنایت یک آشنا شده است . در ادامه تحقیقات فاش شد آخرین بار نوه 31 ساله وی به نام شهرام به خانه او رفته بود. به این ترتیب شهرام ردیابی بازداشت شد و به قتل مادربزرگش اعتراف کرد. اعتراف نوه ناخلف به قتل مادر بزرگ و ی در بازجویی ها گفت: پدرم معتاد بود و به همین خاطر چند سال قبل فوت شد . مادربزرگم مادرم را در مرگ پدرم مقصر می دانست و همیشه پشت سر مادرم بدگویی می کرد. با ...
از محاکمه رمال آزارگر تا متهمان رفیق کشی
خاطر این که دوست داشتم زودتر ازدواج کنم و همیشه به دنبال آن بودم که یک مرد خوب همسرم بشود از طریق یکی از دوستانم با سعید آشنا شدم. وقتی به خانه اش رفتم، گفت که می تواند با دادن یک نسخه جادویی کاری کند که خیلی زود مرد ایده آلم به خواستگاری ام بیاید و بختم باز شود اما این مرد شیاد من را مورد آزار و اذیت قرار داد.در ادامه متهم 50 ساله در جایگاه قرار گرفت و در دفاع از خود گفت: من منکر ارتباط با شاکی ها ...
انگلیس و ترکیه، مقصد دو محموله بزرگ هروئین و شیشه | قرار بود محموله به انگلستان برسد و قاچاقیان معادل ...
وارد این کار شدی؟ چون می خواستم زندگی لاکچری بسازم. اوایل با جانم بازی می کردم اما بعد با یک مرد ترکیه ای در زندان ترکیه آشنا شدم و سرنوشتم تغییر کرد. چطور تغییر کرد؟ توضیح بده؟ ببینید آن روزها معده من در استخدام قاچاقچیان بود! خنده دار است برایتان نه؟ من مواد می بلعیدم و می نشستم در اتوبوس و تا ترکیه از طریق مرز زمینی می رفتم. البته یک بار هم ریسک کردم و با ...
خودکشی نوعروس به خاطر تالار عروسی
. قراربودبه زودی اثاثیه مان را به خانه اجاره ای منتقل وجشن عروسی مان را تا یک هفته بعد برگزار کنیم. اما از چند ماه قبل زنم مدام برسر اینکه کدام تالار جشن عروسی بگیریم دعوا داشتیم. روز آخر هم دوباره سر همان مسائل دعوایمان شد. عصبانی ام کرد که از خانه بیرون رفتم. ازمادرش خواستم با او حرف بزند. ساعاتی بعداز طریق همسایه ها متوجه مرگ همسرم شدم. با توجه به گفته های او ماموران فیلم دوربین مداربسته ...
راهزنی مرگبار باند مخوف در جاده
سال 1388 در اداره مشغول رسیدگی به پرونده های افراد گمشده بودم که زن جوانی هراسان داخل آمد و ادعا کرد همسرش گم شده و هیچ ردی از او نیست. زن جوان را آرام کرده و خواستم ماجرا را کامل توضیح دهد. او گفت: همسرم بعد از سختی های زیاد دو ماه قبل خودرو نیسانی خریده و اقدام به جابه جایی بار می کند تا زندگی مان بهتر شود. روز گذشته هم قرار بود باری را به کاشان برده و از آنجا به تهران برگردد که هیچ خبری از او ...
خیانت و جنایت
شده بود، با صدای بلند تری پرسید: خانم متوجه حرف های من شدید؟ زینت انگار تازه متوجه حضور سروان شده بود . با همان پریشانی پرسید: متوجه چه چیزی شدم؟ با دست به صندلی رو به روی میز اشاره کرد و گفت : بنشینید با هم صحبت می کنیم . بعد از استوار تشکر کرد و از او خواست به بقیه کارهایش برسد . برگه ای سفید روی میز گذاشت این بار دقت کنید تا مجبور نشم دوباره تکرارکنم. زینت این حرف سروان ...
رازهای فاش نشده درباره مرگ جوانی که جسدش در بشکه اسید انداخته شد
شاپ بزنیم. برای یکسری صحبت ها به خانه کاوه رفتم. او به من مشروب تعارف کرد. با هم مشروب خوردیم و بعد خودش کوکائین مصرف کرد، چند دقیقه بعد ناگهان حالش بد شد و روی زمین افتاد. هرچه تلاش کردم نتوانستم کاری برایش انجام دهم و در کمال ناباوری دوستم جلوی چشم من مرد. فکر می کردم کسی حرف مرا باور نمی کند برای همین به دوست دخترم زنگ زدم و بعد هم از یکی از دوستانم خواستم برایم بیل بخرد و به من کمک کند. ابتدا ...
سناریو هولناک داماد خانواده برای قتل عام خانواده همسرش
شدم و اجساد را پیدا کردم. تحقیقات نشان داد مادر و دختر خفه شده اند و از خانه آنها فقط دو گوشی موبایل سرقت شده است که گوشی ها هم دو کوچه پایین تر پیدا شد. آرش در ادامه تحقیقات به ماموران گفت: ملیکا 31 ساله بود و مادرش مژگان 51 سال داشت. پدر خانواده که مردی ثروتمند بود در دوران کرونا بیمار شد و جانش را از دست داد. ثروت او به دختران و مادرشان رسید. موژان، خواهر کوچک تر ملیکا با ...