سایر منابع:
سایر خبرها
اولین عکس مخابره شده از رحلت امام 18 هزار دلار فروخته شد
دور میدان انقلاب بود نشسته بودم تا کمی درس بخوانم. رفت و آمد زیاد هلی کوپترها اجازه درس خواندن به من نداد و مرا کنجکاو کرد که چه اتفاقی افتاده است؟! به سمت دانشکده راه افتادم که متوجه شدم مردم حس و حال همیشگی را ندارند. نزدیک تر شدم دیدم همه دارند گریه می کنند. یکی به درخت تکیه داده، یکی به دیوار؛ جمعی از دانشجوها روی زمین نشستند و دارند گریه می کنند. عکسش هم هست، روزنامه ای پهن کردند و روی زمین دور ...
روایت ناشنیده مسعود فراستی از زندان و حکم اعدامش
.... - من از هفت جیرانی منفور این دوستان بودم... تاریخ را نگاه کن و مجله ها را ورق بزن. در هفت جیرانی راجع به فیلم جرم کیمیایی لغتی را گفتم که همه اینها مرا خلع لباس کردند. هنوز هم فکر می کنم آن لغت درست بود. اولین بارم نیست. در هفت جیرانی از فیلم هایی دفاع نکردم و به فیلم هایی حمله کردم که همه دنیا از آن دفاع کرده بودند. جدایی نادر از سیمین یکی از آنها بود. همانجا هم برای ...
پاسخ مهران مدیری به درآمد میلیاردی اش!
غیر از تو و فردوسی پور همه بیکار هستیم. وی ادامه داد: من در انتخاب کارهایم سخت گیر هستم؛ چرا که باید بتوانم جوابگوی مردم باشم و معتقدم شخصیت یک هنرمند در گرو انتخاب هایش است. انقدر سخت گیری کردم که کم کم دارم به نان شبم هم محتاج می شوم. علی عمرانی درباره خانواده و پدر هنرمندش گفت: پدرم اهل تئاتر و موسیقی بود و در حالی که 6 ساله بودم، من را به روی صحنه فرستاد و از همانجا جادوی ...
رضا کیانیان: پدرم کله پز بود
پشت بام یا در حیاط می خوابیدم. ساعت ها خوابم نمی برد چون آسمان را نگاه می کردم و فکر می کردم که خدا کجاست و از وحشت گریه ام می گرفت و بعد خوابم می برد. همین عامل باعث شد که بشدت آدم مذهبی شوم تا رازهای آن طرف را کشف کنم خب ما خانواده مذهبی هم بودیم ولی من به صورت مشخص رفتم دنبالش و صبح تا شب در مساجد بودم و مرید این و آن شدم تا ببینم این رازها چه هستند. یک دوره ای هم به همین دلیل درس طلبگی ...
مردم ترجمه خوب را تشخیص می دهند
.... البته این کار انجام شد و رضایت نسبی اش حاصل شد. من نوشته ای هم از او دارم که البته هنوز اجازه نداده منتشرش کنیم. خطاب به او مطلبی نوشتم و او هم با همان لحن دوستانه ای که نوشته بودم، پاسخ داد. از او پرسیدم می توانم این دو نامه را در رسانه ها منتشر کنم؟ پاسخش این بود که بگذار من با ناشرها صحبت کنم تا بعد. و هنوز آن بعد نرسیده است. تا زمانی هم که رضایت ندهد، صحیح نیست که آن متن ها منتشر شوند ...
دو قرن سکوت هشت هزار تومان/ بازار داغ دستفروشی کتاب در انقلاب
سکوت عبدالحسین زرین کوب و دیوان شاعران معروف. کتاب های هدایت هر کدام 5 هزار تومان. دو قرن سکوت هشت هزار تومان. خودشان حتی یک جلد کتاب هم در زندگی شان نخوانده اند. محمد چشم می گرداند میان کتاب ها: من اهل کتاب نیستم. هیچکدام از این کتاب ها را نخوانده ام. دوستی برایمان می آورد. این کار برایم کاسبی است همین. به دوستش اشاره می کند: این بنده خدا که تو کار ساخت و ساز بود. من هم که آرایشگر بودم ...
دانشجویی که با "ماشین برقی" کودکانه به جنگ بیکاری رفت
. برادرش مسافرکشی می کند تا به همراه مهرداد با هم خرج زندگی را درآورند. مهرداد می گوید: پیش از اجاره ماشین به بچه ها کارگر ساختمان بودم. به خاطر کاهش ساخت و سازها، کم کم بیکار شدم. به پیشنهاد عمه ام به سراغ اجاره ماشین رفتم. از او می پرسم عمه شما در این کار است ؟ می گوید: بله ، چند سال پیش او پسر خود را به پارک می برد و در آنجا پسر عمه ام بچه ای را که با ماشین برقی بازی می کرده ...
پس از سه ساعت مردن دوباره زنده شدم
به گزارش مشرق، دختر شاد و سرحالی بودم و دقیقاً به خاطر دارم که شانزده سال و دو روز سن داشتم که این خاطره در زندگیم ثبت شد، زیرا دو روز قبل توسط مادرم که عاشق جشن تولد گرفتن برای بچه ها بود یک میهمانی درست و حسابی به مناسبت تولد من برپا شده بود که باعث شد دو تا از دایی هایم نیز از تهران به شهر ما (که نزدیک تهران بود) بیایند و اتفاقاً علت مردن و زنده شدن من نیز همان آمدن خانواده دایی ام بود، در ...
رمضان، ماه رسیدن به خشنودی خدا
آمده است. من مرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شدم دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم اللهمّ قوّنی فیهِ علی إقامَةِ أمْرِکَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکْرَکَ بِکَرَمِکَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ وسِتْرِکَ یا أبْصَرَ النّاظرین؛ خدایا نیرومندم نما در آن روز به پا داشتن دستورفرمانت و بچشان در آن شیرینی یادت را و مهیا کن مرا در آنروز رای انجام ...
مادرم رختخواب مجروحیتم را متبرک می داند
تومان هزینه داشت. گاهاً در روز دو بار پانسمان می شدم. آن زمان هزینه پانسمان برای ما زیاد بود. پس از بهبودی به جبهه برگشتم. سال 71 که نخستین فرزندم به دنیا آمد. مادرم برای او تشک و لحاف درست کرد. در آن روز مادرم گفت "پسرم آن ملافه و تشک هایی را که در زمان مجروحیت از آنها استفاده می کردی را شسته و تمیز کردم و متبرکا آن را نگه داشتم." خجالت کشیدم و گفتم "مادر چرا آنها را نگه داشتی؟" جوابی داد که هنوز هم از درک عظمت مادر عاجزم، گفت "پسرم خون رزمنده در آنها بود و آن برایم ارزشمند است. یادگاری نگه داشتم. ...
نگاه رهبر انقلاب به موسیقی نگاه والایی است/ مجوز وزیر، خارج از اتاقش هیچ ارزشی ندارد!/ چرا دهه فجر باید ...
آیا مردمت به تو اعتبار می دهند که ما به شما اینجا اعتبار دهیم؟ برای اینکه آن موقع 32 ساله بودم و اگر ده سال پیش هم این سؤال را می کرد می گفتم بله هستم. من از روزی که با دلم شروع به ساز زدن کردم و اولین ضبط رادیویی ام را در سال 1349 کردم که 19 ساله بودم بعدش مردم حامی من شدند و تمام انرژی و عشقم را از مردم ایران گرفتم. *احساس می کنیم نفاق بین مسئولین هست خالق آلبوم ترکمان ادامه ...
همسرم به من خیانت کرده بود او را کشتم
چه اتفاقی افتاد؟ چهار روز بعد، قبل از آن که سر کارم بروم بازهم با او دعوایم شد. از دستش خیلی عصبانی شدم، دستم را دور گردنش انداختم و فشار دادم و سرش را به زمین کوبیدم. بعد هم از خانه بیرون زدم و تا ظهر از حالش بی خبر بودم. زمانی که از خانه بیرون می آمدی حال همسرت بد بود؟ نه، وضع جسمی اش بد نبود، فقط گریه می کرد، اما ظهر آن روز حالش بد شد. چه کسی به تو خبر ...
آغاز و پایان کودتای مخملی
پرداخت و آثار نابود کننده آن را بر سرنوشت کشور توضیح خواهم داد و ترس آن دارم که ادامه وضع موجود، همه نیروهای مؤثر در نظام را به توجیه گرانی دروغگو در مقابل مردم تبدیل کند و دنیا و آخرت آنان را در معرض لطمه های جبران ناپذیر قرار دهد. همان روز، موسوی در بیانیه دوم خود بر خلاف بیانیه اول، در ظاهر هوادارانش را به آرامش دعوت کرد و چنین نوشت: در عین حال قاطعانه از شما می خواهم هیچ فرد یا ...
خاطره علیخانی از کتک خوردن در مدرسه+تصاویر
: بیشتر ما از مرگ می ترسیم، تو از این تجربه چه حسی داشتی؟ آرش گفت: از اینکه بار دوم و سوم برگشتم، ناراحت شدم. دفعه اول به خاطر وسیله ای که گردن من را صاف نگه دارد دچار مشکلات ریوی شدم و با حضور دکتر که نتوانست تشخیص درست دهد، من به خفگی دچار شدم و از این دنیا رفتم. خودم را در یک دالان با یک نوری که از من دور بود دیدم و کم کم همه جا روشن شد و لذتی را درک کردم که تاکنون تجربه نکرده بودم ...
همسرم نمونه بارز یک فرد انقلابی بود
خبر شدیم، آن روزی که به سر کار رفته بودم؛ دلم بی قراری می کرد و حتی به مادرم این موضوع را گفتم و نتوانستم کارم را ادامه دهم و به خانه برگشتم، انگار ته دلم در همان روز شهادت با خبر شده بود. چطور توانسته اید، نبود ایشان را در زندگی تحمل کنید؟ همسر شهید بهرامی گفت: شهید بهرامی 20 اسفند به شهادت رسید و 20 فروردین نیز روز تولدش بود، در زمانی که کنارمان بود، راضی نبودم یک لحظه از ...
مصاحبه خواندنی امام خامنه ای درباره شخصیت دکتر شریعتی
تغییری در او وارد نکنیم. گفت: این هم که غلط است. سوم اینکه تبدیل کنیم روحانیت را باز به کلی، یعنی این روحانیت را کلا برداریم یک روحانیت دیگر جای او بگذاریم، با شرایط لازم. تا این قسمت سوم را گفتم شریعتی ناگهان گفت: اوه، اوه، این از همه بدتر است. توجه می کنید؟ گفت این از همه بدتر است. از همه خطرناکتر است، این از همه استعماری تر است و رسیدیم به نظر چهارم که آن اصلاح روحانیت موجود بود گفت بله ...
ظلم موافقان شریعتی در حق او از مخالفانش بیشتر است
جای او بگذاریم، با شرایط لازم. تا این قسمت سوم را گفتم شریعتی ناگهان گفت: اوه، اوه، این از همه بدتر است. توجه می کنید؟ گفت این از همه بدتر است. از همه خطرناکتر است، این از همه استعماری تر است و رسیدیم به نظر چهارم که آن اصلاح روحانیت موجود بود گفت بله این نظر خوبی است. شریعتی برخلاف آنچه گفته می شود درباره او و هنوز هم عده ای خیال می کنند، نه فقط ضد روحانی نبود بلکه عمیقا مومن و معتقد ...
یک خبر داغ؛ مردی که مُچاله می شود!
گرمی روی شانه مرد می گذارد: " بله، فهمیدم؛ بعد از این حتما همین کار رو می کنم، دوست خوب من!..." **** ... گرمای کشنده و آسمان دودگرفته شهر، عابران را دچارتنگی نفس کرده است. مرد، کودک و زن، برای چندمین بار وارد بنگاه معاملات ملکی می شوند و مرد همچون یک محکوم همیشگی، عاجزانه به مسوول بنگاه چشم می دوزد: " یه دو اتاقی معمولی برای اجاره می خوام! " - چقدر پول داری؟! صدای عبور یک ...
این کارگردان ایرانی، شبیه کوبریک فیلم می سازد!
روایت می شود. در این فیلم قاب بندی بسیار اهمیت دارد و به همه قاب ها لحظه به لحظه فکر شده است. حتی صحنه های چرک و خشن هم با قاب زیبا به مخاطب ارائه می شود. چگونگی روایت بصری است که سینما را برایم شکل می دهد. قطعا بدانید روزی فرامی رسد که همه بگویند سبک فیلم سازی ابراهیم ابراهیمیان شبیه خودش است. البته در ابتدای مسیر قرار دارید... . تا اثبات خودم راه زیادی دارم. متأسفانه این هجمه ...
سوگل طهماسبی: برادر با پادری رقابت نمی کند
درگیر کار تصویر بودم ، دوست دارم خودم را دوباره در تئاتر محک بزنم ؛ چرا که بازی روی صحنه جسارت می خواهد و تماشاچی هیچ اشتباهی را از بازیگر نمی پذیرد. در کل هر بازیگری دوست دارد تمام عرصه ها را تجربه کند و هر کدام از آنها جذابیت خودشان را دارند. برادر اثری مناسبتی است که از اول اسفند 94 تصویربرداری آن آغاز شده و همیشه این دغدغه مطرح بوده که آثار مناسبتی با شتابزدگی همراه است. درباره برادر ...
تورج شعبانخانی و گلایه هایش از موسیقی
. بعد از انقلاب مردم چقدر شما را می شناسند؟ خیلی کم؛ شاید به این دلیل که سعی نکردم خیلی خودم را معرفی کنم. پیش از انقلاب تنها با نام تورج فعالیت می کردم. پدر و مادرم تأکید داشتند نام فامیلی ام را هم معرفی کنم اما من می گفتم دوست ندارم مردم من را بشناسند تا برای یک سیگار خریدن از سر کوچه مجبور شوم لباس مبدل بپوشم. در واقع با همین نگاه وارد عرصه موسیقی شدم. بعد از انقلاب هم چون ...
نگران بازگشتن احمدی نژاد و تفکر او نیستم/سال 76 به ناطق نوری رای دادم/ روحانی رقیب جدی ندارد
روزی لازم شد، در خبرگان مطرح می شود که البته همه این مباحث و مسائل برای روز مباداست. مدتی قبل خبری درباره دستگیری یکی از عوامل انفجار حزب جمهوری اسلامی منتشر شد، خبر دارید چه کسی بود؟ اول در خبری آمده بود که کشمیری در اتریش بازداشت شد و سفارت ما تقاضای استرداد او را کرده و آن ها هم گفتند چون حکم ندارید، ما نمی توانیم او را بدهیم و آزادش کردند. صحت و سقم خبر را نمی دانم. البته در این اواخر ...
بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاه ها
...، یاد بگیرد، بیاید برای کشورش مفید باشد. این کِی خواهد شد؟ آن وقتی که به ایرانی بودن افتخار کند، به انقلابی بودن افتخار کند. این احساس هویّت، معنایش این است. یک مسئله در مورد سیاست در دانشگاه ها است. بنده چند سال قبل از این -خیلی پیش، سالها پیش- راجع به سیاست در دانشگاه ها، یک تعبیری به کار بردم که مسئولین دولتیِ آن روز خیلی ناراحت شدند که چرا این حرف را میزنید؛ گفتم: خدا لعنت کند ...
بیژن زندگی ام را به هرزگی برد!
، بویژه هنگامی که به من می گفت که تو پری قصه هایم هستی، و بی تو نمی توانم حتی لحظه ای زندگی کنم. آن روز شب هنگام سرانجام بیژن پس از گردشی طولانی مرا به درون خانه ای برد که هچکس در آن جا نبود، چنان مست جمال وشکوه او بودم که دیگر چیزی نفهمیدم وتا به خود آمدم دیدم قربانی هوسرانی اش شدم و گوهر پاکدامنی ام را از دست داده ام! دیوانه وار فریاد زدم: با من چه کردی!؟ او با آرامش تمام و ...
گفتگو با شیلا خداداد و همسرش
عمل کنم.گویا قسمت این بودکه فرزین بینی من را عمل کندوما از طریق این جراحی،باهم آشنا شویم وازدواج کنیم. دکترسرکارات: بعداز اینکه بینی اش را عمل کردم ودیدم خیلی خوب شده؛گفتم خودم با ایشان ازدواج کنم!(می خندد)به هرحال ایشان به واسطه همین جراحی به مطب من رفت و آمد داشتند.طی همین رفت و آمدها متوجه شدیم که اشتراکاتی داریم،به همین دلیل معاشرت هایمان را بیشتر کردیم تا بیشتر آشنا شویم.بعد از مدت ...
تاکسی عجیب تهران/ سبزترین تاکسی جهان!+ تصاویر
تاکسی سبز شد. راننده خوش ذوق تاکسی گردشی منطقه ادامه می دهد: اوایل همکارانم معتقد بودند، همه جای دنیا، داشبورد و قسمت جلویی خودرو مشکی است و اگر قرار باشد خودرو متمایز از بقیه باشد حتماً مردم مسخره می کنند. اما من از واکنش مردم نمی ترسیدم. با خودم می گفتم اگر همه دنیا هم مشکی باشد من تصمیم گرفته ام داشبورد تاکسی ام یک پارچه سبز شود. خدا را شکر واکنش مسافران هم بسیار انرژی بخش بود و هر ...
اعترافات قاتل جوانی که در پارک چاقوی آشپزخانه را زیر چشم پسری فرو کرد
روز نو : مقتول و آن دختر زیر یک آلاچیق نشسته و در وضعیت نامناسبی به سر می بردند، آنجا به وی تذکر دادم و گفتم چرا رعایت نمی کنی، او به من گفت به تو ربطی ندارد و این دختر همسرم است؛ با او درگیر شدم و چاقوی آشپزخانه ای که همراه داشتم را در صورتش فرو کردم ... اوایل اردیبهشت امسال پسر بیست و نه ساله ای حین سرقت کابل برق در شازند اراک دستگیر و به کلانتری منتقل شد. پسر جوان ...
برادرم جوانی اش را فدای اهل بیت(ع) کرد
زیادی داشت. به نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد و تمام تلاشش این بود که به جماعت نماز بخواند. از طرف دیگر بسیار مهربان بود و هر وقت سمنان می آمد به خواهرمان سرمی زد و به من که برادر بزرگ ترش بودم کمک می کرد. گویا ایشان به تازگی اقدام به ازدواج کرده بودند؟ بله، تنها 40 روز قبل از اینکه به سوریه اعزام شود نامزد کرده بود. تقریباً 40 روز بعد از اعزام هم به شهادت رسید. نامزدی اش را ...
مرگ مرموز خانم دکتر 29ساله در خانه اعیانی شمال پایتخت
روی صندلی خوابیده است. هرچه صدایش کردم، جواب نداد و با توجه به اینکه هیچ علائم حیاتی نداشت، متوجه مرگش شدم و پلیس را خبر کردم. بنابر این گزارش، بازپرس ایلخانی با توجه به مرموز بودن این ماجرا، دستور انتقال جسد دختر جوان به پزشکی قانونی را صادر کرد تا علت و زمان اصلی مرگ روشن شود. 17302 ...
رفتار تکان دهنده 3 پسر پولدار با مادر معلولشان
...، سعی می کنم از این فضا دورش کنم. می گویم: حاج خانوم حتما مادرشوهر خوبی نبودید که عروس ها نگهتون نداشتن؟ - چه می دونم والا، خدا می دونه ولی چون معلول بودم نگهم نداشتن. - چرا؟ می گفتن تو کثیفی، صندلیت کثیفه، بهم می گفتن تو همه جا رو کثیف می کنی و ... - یعنی اگر سالم بودید قبولتون می کردن؟ فکر نکنم. می دونی؟ این روزها جوون ها حوصله ما پیرها رو ...