سایر منابع:
سایر خبرها
پشت پرده برخی از چاقوکشی های خون بار شب های پایتخت
پشت پرده برخی از چاقوکشی های خون بار شب های پایتخت+جزییات به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان،هفت یا هشت ساله بودم که همراه بچه محل های همسن و سال دنبال توپ پلاستیکی 2 لایه از این طرف خیابان به آن طرف می دویدیم. خیابان محل زندگی ما 10 متری پر از خانه های 2.5 طبقه شمالی و جنوبی بود. مشکل اصلی فوتبال بازی کردن ما آن زمان ها جوی های آب بود که به علت گرفتگی با آشغال و ...
اهالی سینما در مراسم بزرگداشت کیارستمی
سینمای ایران بزرگترین ضربه است داریوش مهرجویی کارگردان هم نسل زنده یاد عباس کیارستمی در واکنش به درگذشت کارگردان برجسته سینمای ایران و جهان گفت: شب گذشته این خبر را شنیدم و تا صبح خواب نداشتم. خیلی ناراحت و غمگین شدم. اصلا این خبر را باور نمی کنم. چند روز پیش دیده بودم اش. شنیدم سکته کرده و ایست قلبی داشته. مسئله اصلا سرطان روده نبوده. می گویند اشتباهات پزشکی ولی فکر می کنم این ها همه شایعه ...
کیمیایی: عزای ملی هنر را اعلام کنید
سن سباستین (اسپانیا) حضور پیدا کردم. عباس کیارستمی عضو هیات داوران بود، نزدیک شدن به کیارستمی آن هم در کسوت داوری برایم سخت بود، ولی دل به دریا زدم روزی سر صبحانه به دیدارش رفتم. از من دعوت کرد سر میزش بنشینم، گفت امروز قرار است به همراه داوران فیلم پدر را ببیند، خیالم راحت شد که فیلم را ندیده و حالا می توانستم دقایقی را با آرامش با او بنشینم. از همان روز تا اختتامیه جشنواره که 4 روز ...
حال مادران شهدای مدافع حرم را درک می کنم
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : شب بیست و هشتم میهمان شهید جواد شاعری از شهدای غواص عملیات کربلای پنج بودیم. همزمان با باز شدن درب ورودی مادر با چهره خندان از روی صندلی به سختی بلند شد. قاب عکسی کنار میز خودنمایی می کرد. برقی در چشمان جوانی با محاسن و موهای بلند در داخل قاب می درخشید. نگاهم را از قاب گرفتم و به سمت مادر که با مهربانی ...
جنایت خانوادگی پسر شیشه ای
روزنامه فرهیختگان افزود: این پسر ادعا کرد از روی ترس پیکر نیمه جان مادرش را در کمد دیواری زیر رختخواب ها پنهان کرده بود. شامگاه بیست و سوم اسفند 93، زن جوانی وحشت زده با کلانتری 129 جامی تماس گرفت و از پیدا شدن جنازه مادرش در کمد دیواری خانه شان در خیابان باستان خبر داد. پلیس به خانه مورد نظر رفت و در کمد دیواری و زیر رختخواب ها جنازه زن 70 ساله به نام شیرین را یافت. جنازه با هماهنگی ...
خواهر و برادر نهال هم حضور پدرشان را در خانه احساس می کنند/ بچه ها می گویند بابا خودش خواسته شهید شود
از زیر قرآن ردش کردم واقعاً فکر نمی کردم رفته باشد. طوری که شب شام درست کردم. اما دیدم که نیامد. بعد از چند روز هم تماس گرفت که سوریه است. می گفت برای کمک به رزمنده ها رفتم و اگر شهیدشدم به من افتخار کن. شوخی می گرفتم و می گفتم به چی افتخار کنم؟ به اینکه شوهر ندارم؟ اما می گفت عظمت شهید خیلی زیاد است بعدها متوجه می شوید. راست می گفت عظمت شهید خیلی بالاست طوری که حتی بچه ها هم متوجه می شوند. یک ...
دل نوشته مجید مجیدی برای عباس کیارستمی
به گزارش خلیج فارس به نقل از فرارو؛ کارگردان بچه های آسمان و محمد رسول الله در این دل نوشته است: سال 1374 با فیلم پدر در جشنواره سن سباستین (اسپانیا) حضور پیدا کردم. عباس کیارستمی عضو هیات داوران بود، نزدیک شدن به کیارستمی آن هم در کسوت داوری برایم سخت بود، ولی دل به دریا زدم روزی سر صبحانه به دیدارش رفتم. از من دعوت کرد سر میزش بنشینم، گفت امروز قرار است به همراه داوران فیلم پدر را ببیند، خیالم ...
دعواهای پارکینگی/پشت پرده برخی از چاقوکشی های خون بار شب های پایتخت
...: از همین رو باید در این زمینه قانونی تدوین و تبدیل به طرح شود تا مشکلات پارکینگ در تهران حل شود. علاوه بر این توسعه پارکینگ ها نیاز به فرهنگ سازی دارد و اگر منازل دارای پارکینگ باشند، بخش زیادی از ترافیک و مشکل پارکینگ در تهران حل می شود و باید حجم پارکینگ ها در منازل نیز افزایش یابد. داستان یک اتفاق ساده هفت یا هشت ساله بودم که همراه بچه محل های همسن و سال دنبال توپ ...
از افراد خاله زنک به طوری جدی فاصله بگیرید
تان صحبت نکنید و از آنها مشورت نخواهید؛ شاید همین فردی که امروز تصور می کنید می تواند برای حل مشکلی به شما کمک کند، روزی دیگر مشکل تان را با دیگران در میان بگذارد و در مورد شما با آنها صحبت کند. خاله زنک بودم و خودم نمی دانستم؟! بچه که بودم آنقدر این دو کلمه خاله زنک در گوشم می نشست که خیلی شب ها با خودم فکر می کردم این افراد کجا هستند؟ چه نشانی دارند و چگونه می توان از بقیه ...
تاثیر پویانمایی های قرآنی بر آموزش کودکان
مبارک رمضان نیز مأوای روزه دارانی است که می خواهند توشه های بیشتری از دریای بیکران معارف قرآنی به دست آورند. در آخرین روز ماه مبارک رمضان به سراغ یکی دیگر از قاریان ممتاز حاضر در این آئین ملکوتی رفتیم . سید محمد علی موسوی در سال 66 در کرمان در خانواده ای فرهنگی و مذهبی به دنیا آمد وتحصیلاتش را در رشته مهندسی شیمی دانشکده فنی دانشگاه شهید باهنر کرمان در مقطع کارشناسی به پایان رساند و بعد از ...
پسر معتاد قتل مادرش را انکار کرد
بیاید و با من زندگی کند و کامران را تنها بگذارد اما قبول نمی کرد؛ می گفت این بچه بدون آب و غذا می ماند. روز حادثه به خانه مادرم رفتم تا به او سر بزنم. در زدم کسی در را باز نکرد. کلید داشتم، در را باز کردم و وارد خانه شدم. وقتی وارد شدم دیدم کسی در خانه نیست. خیلی تعجب کردم، مادرم جایی برای رفتن نداشت و هرجا که می خواست برود حتما به من خبر می داد. چند بار صدایش کردم، خبری نشد، وارد اتاق شدم دیدم در ...
حواشی خواندنی از دیدار تشکل های دانشجویی با رهبر معظم انقلاب
را آوردند. در همین حین بعضی از بچه ها (که عمدتا عقب نشسته بودند) بلند شدند و فکر کردند که آقا آمد. محافظ های آقا جالب بودند؛ رفته رفته بزرگ و بزرگ تر می شدند! ساعت حدود 18 بود که آقا آمد به دلیل جایی که نشسته بودم و به در ورودی مسلط بودم، اولین نفر یا جزء اولین ها بودم که بلند شدم. زمانی که آقا را دیدم همه شعارها در ذهنم بود ولی زبانم بند آمده بود و نمی دانستم چه بگویم. این ...
از روز اعزام تا شهادت مرتضی11روز بیشتر طول نکشید/ زخمی فتنه 88، شهید مدافع حرم شد
...> بالاخره هم دهم دی ماه 94 بود که به خانه آمد و گفت امروز اعزام داریم. قبلش هم از اعزام گفته بود، اما این بار رفتنش جدی بود. من ناراحت شدم و گفتم حداقل صبر کن کمی دیرتر برو. اما آقا مرتضی آنقدر خوشحال بود که می خواست پرواز کند. واقعا هم پرکشید و رفت. از آن روز به بعد چند بار با ما تماس گرفت و چون اوایل از رفتن ناگهانی اش ناراحت بودم، با شوخی سعی می کرد دلم را به دست بیاورد. اما این رفتن خیلی طول ...
برای مجروحیتش به بنیاد شهید نرفت
عملیات همسرم من را به منزل تقی جراح می برد تا تنها نباشم. گاهی هم خانم آقا مصطفی به منزل ما می آمد. شهید تقی جراح فردی وارسته بود. رفت و آمد خانوادگی زیادی با هم داشتیم. زمان جنگ هر زمان رزمنده ای به شهادت می رسید ابتدا منزل و خانواده او را به شهرشان منتقل می کردند، سپس خبر شهادت را می دادند. به خاطر دارم که سال 65 خانواده شهید تقی جراح به شهرشان بازگشتند. ** این مجروحیت برای ...
هیچ سندی مبنی بر شهادت دیپلمات ها وجود ندارد
... سید رائد موسوی موسوی تنها فرزند جاویدالاثر سید محسن موسوی: من در سال 61 و هنگام ربوده شدن پدرم دو ساله بودم. پدرم مرخصی و در تهران بود اما بعد شرایطی که در بیروت پیش می آید و حمله ای که رژیم صهیونیستی به لبنان داشت باعث می شود ایشان مرخصی را رها کرده و برود، سفیر در آن زمان تازه به لبنان رفته بود و پدرم می بایست در کنار او حضور پیدا کند تا بتواند شرایط را اداره کند. به دمشق می رود و بحث جدی ...
عباس کیارستمی در دوره های مختلف زندگی
سانسور شده بود. اما از آنجایی که ایران کشوری پر از غافلگیری هاست ، به من گفتند: اوه، چه فیلم خوبی ، هیچ مشکلی ندارد من هم البته کاملا متعجب و خوشحال شدم. *** عباس کیارستمی در حالی بعد ازظهر دیروز در پاریس درگذشت که چند ماه پیش از آن با مرگ دست و پنجه نرم کرده بود و فراز و نشیب زیادی را در ماه های آخر عمرش پشت سر گذاشت.تنها کارگردان برنده نخل طلای سینمای ایران پیش از پایان سال ...
علی کریمی: من رفاقتی با دایی ندارم
به گزارش افکارنیوز ، این گفت و گو را در ادامه می خوانید: *اولین بازیکن بزرگی که رو به رویش قرار گرفتید و از دیدنش هیجان زده شدید چه کسی بود؟ من اولین بازیکنی که وقتی رفتم الاهلی همان موقع تیم الجزیره ابوظبی ژورژ وآ را گرفته بود. بازیکن سال اروپا شده بود. دوسال اول که من بودم آن جا بود. بعد با او قرارداد نبستند. صحبتش بود که به تیم الاهلی بیاید اما مربی آن موقع تیم ...
لیست امید با چه پول هایی بسته شد؟/ رابطه وزارت خارجه و نیروهای نظامی
به گزارش بلاغ ، آواز خوش چرندگان! محمد صرفی در کیهان نوشت: مولوی در دفتر پنجم مثنوی معنوی حکایت لطیفی دارد. در محله ای مسیحی نشین، موذنی سخت بدصدا اذان می گفت؛ یک مؤذن داشت بس آواز بد/در میان کافرستان بانگ زد . صدایش چنان کریه بود که از او می خواستند خاموش باشد تا جنگی درنگیرد! اما او به کار خود ادامه می داد. تا آنکه مردی مسیحی با هدایای نفیس، پرس پرسان سراغ او را گرفته و پیدایش کرده و پس از تعریف و تمجید از ...
حالا هرچقدر که دوست دارید می توانید حرف بزنید!/ طولانی ترین دیدار دانشجویان با امام خامنه ای
فضای بعد افطار، شاداب تر شده.حالا هم ما جان گرفته ایم و هم آقا انگار دوست دارند بیشتر برایمان بگویند.لابلای صحبت ها، آقا گاهی از خاطرات دوران مبارزه می گویند، گاهی از جلساتشان با یکی از روسای جمهور سابق و گاهی شوخی هایی می کنند که همه مان را سر ذوق می آورد. در برخی لحظات دیدار، کاملاً حس می کنم نه در محضر شخص اول کشور ، که در کنار پدربزرگم نشسته ام و نه از بیانات رهبر کبیر انقلاب، که از خاطره ها و تجربه های شیرین پدربزرگ لذت می برم! جلسه،مثل دریایی از آب شیرین شده. دریایی که آدم دلش می خواهد در آن غرق شود و هیچ وقت بیرون نیاید... ...
طعمِ عباس کیارستمی
می کند. دیگر بهتر ازین نمی شد در برابر مرگ از زندگی سخن گفت: ناراحتی همه جور کشیده بودم، آخرش اونقدر ناراحت شده بودم که گفتم خودمو راحت کنم از این ناراحتی بابا چه خبره! صبح بود، تاریکی بود، پاشدم طناب برداشتم، انداختم پشت ماشین. برم قال قضیه را بکَنَم. برم خود کشی بکنیم!- در این گفتگو تنها موردی که فعل جمع به کار می رود همین است. یادمان است که بدیعی هم می خواهد خودش را بکُشد.- رفتم آقا ...
مسلمان: ما نمی خواهیم خودمان را از پرسپولیس جدا کنیم+عکس
پرسپولیس اونارو دوست داریم. دلیلی نداره یه بازیکنی هر روز بخواد از صفحه شخصی به تماشاگرا داستان بگه. بابا تمرین کنید ول کنید ابن داستانارو............... کیسه کش تابلویی چقدر میسوزین جیگرم حال میاد :)) نقل قول 0 #21 حسام 2016-07-06 02:12 این مسخره بازیا چیه سه تفنگدار و غیره یعنی نمیشه تو چند تا عکس هم امید عالیشاه که تعصبش از هر سه شما بیشتره رو هم ...
روزی که علی کریمی با استقلال قرارداد بست،دروازه بان پرسپولیس آبی بود
.... برای همه ایرانی ها این اتفاق افتاده و می افتد و نمی شود که استثنایی وجود دارد. من مسیر زندگی ام را پیش رفتم و خدا را شکر. در زندگی ورزشی هم تصمیمات اشتباه کم نگرفتم. ولی در آن برهه زمان آن تصمیم را گرفتم و تمام شد و گذشته هم که دیگر برنمی گردد. *اولین کلمه ای که مادر شما بعد از شنیدن افتخارات تان گفت و قربان صدقه شما رفت کی بود که خودتان شنیدید؟ اولین بار به تیم ملی ...
مصاحبه ای خواندنی، گفتگوی روزنامه ی Le Temps با عباس کیارستمی (اختصاصی سلام سینما)
چیز بیشتر شما را در ژاپن شگفت زده کرد؟ – فکر می کنم چیزی که بیشتر مرا شگفتزده کرد این بود که چقدر این مردم کار می کنند. واقعا تحت تاثیر قرار گرفته بودم. سونامی سه هفته پیش از آغاز تورناژ پدید آمد. با توجه به وسعت فاجعه، با خودم گفتم فیلم ژاپنیِ من دیگر وجود نخواهد داشت. اما چند ماه بعد دوباره به ژاپن برای شروع تورناژ دعوت شدم. کار انجام شده برای دوباره سازی این کشور، پاک کردن همه ی ...
"ترانس سکشوال ها" ،همجنس گراها نیستند
اطلاعات روز# روزنامه سایه نوشت: در یک عصر تابستانی در کنار یک کیوسک روزنامه فروشی در پیاده رو توقف می کنم. این چندمین باری ست که در روزنامه ای تیتری درخصوص دو جنسه ها به چشمم می خورد: جامعه در حال پذیرش بیماران دو جنسی است. همیشه دیدن این خبرها امید به چشم انداز پذیرشی راحت تر از سمت جامعه می دهد. به یاد دارم که سال 1363 طی حکمی تغییر جنسیت در ایران مجاز اعلام شد و من یک پسر 18ساله بودم. 5 سال ...
کات، کیارستمی رفت
راحت کنم بابا، از این ناراحتی، مگه چه خبره؟ صبح زود، تاریکی بود. پا شدم٬ طناب رو برداشتم انداختم پشت ماشین. برم قال قضیه را بکنم. برم خودکشی بکنم. برم ... رفتیم. اطراف میانه بود، سال 39 رفتم آقا، توتستان بود بغل خونه ما. نزدیک خونه ما. آمدیم طناب ... تاریک بود. طناب را هر قدر مینداختیم گیر نمی کرد٬ یک مرتبه انداختم گیر نکرد٬ دو مرتبه انداختم گیر نکرد٬ سومی٬ آخر خودم رفتم بالا. رفتم بالا طناب را گیر ...
اغفال دختران در بی تالک
گرفتم . مأموران بعد از شنیدن اظهارات دختر جوان تحقیقات خود را دراین باره آغاز کردند. سرهنگ سیدموسی حسینی ، رئیس پلیس فتای فارس، درباره این پرونده گفت: با قرارگرفتن پرونده در دستور کار افسران پلیس فتا، کارشناسان با اقدامات فنی و تخصصی موفق به شناسایی متهم شدند. رئیس پلیس فتای استان فارس اظهار کرد: متهم که مردی 35ساله بود به جز شاکی، چند دختر دیگر را هم قربانی عمل مجرمانه خود کرده بود. بنا بر این گزارش، تحقیقات درباره این پرونده در جریان است. روزنامه شرق ...
آخرین خواسته امام خمینی از احمد متوسلیان چه بود
به گزارش کمال مهر ؛ همه ساله در سالگرد ربایش 4 دیپلمات ایرانی اخبار و اطلاعاتی در رسانه های منتشر می شود که ضد و نقیض است. اخباری که از زنده بودن این 4 نفر حکایت دارد. این این موضوع تنها در حد خبر باقی می ماند و پیگیری جدی در این زمینه صورت نمی گیرد. حتی بعد از 14 تیر هر سال هیچ خبری در این زمینه منتشر نمی گردد. تنها در این میان خانواده های چشم انتظار این 4 نفر هستند که همچنان امیدوار به اتفاق ...
شهره آغداشلو درباره خاطرات کودکی با کیارستمی گفت؛ همه چیز از دبیرستان جم قُلهک شروع شد
فلج شدم. دست وپاهایم از کار افتادند. یک روز صبح بیدار شدم و دیدم نمی توانم راه بروم. کیارستمی: آیدین یک سال به مدرسه نیامد و من هم کلاس هشتم به خاطر وفاداری و نه پایه ضعیف! یک سال با آیدین مردود شدم! سال بعد که آیدین برگشت، آیدینی نبود که من سال اول دیدم. به کلی تفاوت کرده بود و نمی دانم خودش تایید می کند یا نه. همکلاسی دیگری در دارودسته آیدین بود به نام فیض الله پیامی، بچه باسوادی بود ...
از فروش کاخ دادگستری تا خروس پر سفید
و زندگی تازه را آغاز می کند. هیچ کس از او خبر ندارد تا آنکه ردپای او را در عراق پیدا می کنند. بلیغ در مدت این مدت با یک دختر عراقی ازدواج می کند و صاحب فرزندی نیز می شود. اما زندگی خوب و آرام او دیری نمی پاید و با هماهنگی های پلیس بین الملل ایران با پلیس بین الملل عراق دستگیر می شود. بلیغ به همراه چند مأمور با قایق به سمت ایران فرستاده می شوند. اما او در همان زمان دومین فرار بزرگ خود را رقم می زند ...
بابای آسمانی نیایش
زنگ زد و 2روز بعد هم شهید شد. در تماس آخر، پشت گوشی تلفن به فرزانه گفته بود می خواهیم جایی برویم که نمی توانم تا 7-6 روز تماس بگیرم، اصلا نگران نباش. این را که گفت فرزانه مطمئن شد حتما بعد از 7روز تماس می گیرد، رضا می دانست که اگر آن 7روز، 8روز بشود، همان یک روز برای همسرش یک سال می گذرد. حساب کنید از آن 7روز، چند روز می شود که رضا تماس نگرفته و چند قرن بر فرزانه گذشته است! آقا امر ...