سایر منابع:
سایر خبرها
طوفان شیشه زندگی شکیبا را به باد داد
جلسه دادگاه زن و شوهر پزشک به پایان برسد. زن چادرش را محکم گرفته و در سکوت روی نیمکت راهرو نشسته بود. پسرک نوجوان بر خلاف مادرش ریزاندام بود. داشت آدم هایی را که با عجله پرونده به دست این طرف و آن طرف می دویدند تماشا می کرد. یکباره نگاهی به مادر انداخت و پرسید: پس چرا دادگاه اینقدر کوچک بود؟ چرا قاضی روی میز چکش نمی کوبید؟ چرا... مادر حرفش را قطع کرد و گفت: آن شلوغی و چکش مال فیلم هاست ...
رسانه بما هو رسانه/ ابتذال معانی در شبکه های اجتماعی
. زمانی مارکسیست ها می گفتند یک زیربنا داریم یک رو بنا و می گفتند اقتصاد زیربنا است؛ یعنی همه کنش های انسانی تابعی از اقتصاد است، اقتصاد زیرساخت همه رفتارهای انسانی است، بگو از چه طبقه ای هستی تا بگویم چگونه می اندیشی، مارکسیست ها این طور می گفتند، بگو کارمند کجا هستی تا من به تو بگویم چگونه فکر می کنی، بگو چه قدر درآمد داری تا به تو بگویم شیوه زندگیت چگونه خواهد بود. مارکسیست ها می گفتند اقتصاد ...
این گزارش بوی خون می دهد/مروری بر قتل هایی که در هفته گذشته اتفاق افتاد
نیوشا یعقوبی: اخبار حوادث را دنبال کردن دل می خواهد باید هر روز در دادگاه ها پرونده های قتل را دنبال کنی و صفحات روزنامه ها را ورق بزنی و با خودفکر کنی چرا آمار طلاق تا این حد بالا رفته است؟ مقصر حوادثی مانند آتش سوزی و تصادفات مرگبار چه کسی است؟ چه چیزی باعث می شود یک پسر راضی شود تا مادرش به قتل برساند؟ چرا باید یک برادر خواهرش را خفه کند تنها به دلیل اینکه خواهرش می خواسته تلویزیون تماشا کند ...
از کندن پوست سر تا تزریق سیانور؛ روزی که عملیات مهندسی، قرون وسطی را شرمنده کرد+تصاویر
به داخل حمام و به سراغ محسن میرجلیلی رفتیم. مسعود به او گفت که اگر اطلاعات ندی تو را می پزیم. سپس به من گفت که اتو را بیاورم. بعد از آنکه اتو را به برق زد و کاملا گرم شد، ناگهان اتو را به کمر محسن میرجلیلی چسباند. محسن از شدت درد دهانش را به طرز عجیبی باز کرد و از هوش رفت. بوی سوختگی همه جا را گرفته بود، من خیلی ترسیده بودم، مسعود هم ترسیده بود، ولی سعی می کرد خودش را مسلط به کاری که می کند نشان ...
نظر هنرمندان درباره فیلم ایستاده در غبار
ساحت اسطوره های بی بدیل سرزمینم برداری. مردان بزرگی که زندگی شان تماشایی ست و تو چقدر خوب و صادق این زندگی را به تماشا نشسته ای. زندگی و تلاش مردانی که هرگز نخواسته اند به چشم بیایند و دیده شوند اما به خواست و اراده پروردگار فداکاری هایشان تماشایی تر شده است. این قهرمانان حالا در فیلم تو در مقابل چشمان ما راه می روند، لبخند می زنند و زنده اند، آشکارتر از همیشه، روشن و آفتابی. ...
دو روایت نزدیک از زندگی خصوصی محمدرضا پهلوی/عکس
روز نو : امروز سالمرگ کسی است که پادشاه یک کشور بود؛ اما درعین حال آنچه بیش از همه درباره شخصیتش می توان گفت، تنهایی اش بود. ...امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایه گذاری آینده موفق شود. این سفر بستگی به حالت من دارد و درحال حاضر دقیقا نمی توانم آن را تعیین کنم . این آخرین جملات محمدرضا پهلوی در خاک ایران بود که در 26 دی 1357 در فرودگاه مهرآباد بر زبان آورد ...
خاطره های ماندگار علامه طباطبایی از لسان دخترشان
آقاسیدمحمدحسین تا بچه ات خوب شود. خودش تعریف کرده بود که وقتی پول را دادم و به خانه برگشتم، دیدم بچه ام شفا گرفته. *وقتی مرحوم علامه تصمیم گرفتند به قم بروند مادرتان بابت اینکه باید زندگی راحت و مرفه شان در تبریز را رها کنند و به قم بروند اعتراض نکردند؟ خیر، 10، 12 ساله بودم که به مادر گفتم اگر الان چشم هایت را ببندی و ببینی در تبریز هستی و خانه و زندگی و همه چیز داری خوشحال می ...
دشمنان از سینما بیشتر از موضوع هسته ای ما می ترسند/ سینما یک زرادخانه تولید پیام و قدرت است/ خاطره ...
. حالا شکل مقاومت کمی تغییر کرده دیگر کسی نمی گوید همه گزینه ها روی میز است تا مقاومت هست. حالا تیرهای جنگی گلوله های سربی، موشک های اتمی شکل دیگری پیدا کرده اند همه آنها با زرق و برق دیگری از طریق مجموع هفت هنر، هنر هفتم، پرده نقره ای سینما بر پیکر مقاومت فرود می آید. فرودی که بر جان این کودک نشسته امروز مردان متخصص دیگری را می طلبد که باید به جای تیرهای جنگی، گلوله های سربی و موشک های ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (286)
هایی از کارتون "پسر شجاع" حضور داشت. البته هیکلش آن موقع خیلی رو فرم تر از الآن بود. این یکی برادر هم در فیلم "Life of Pi" نقش ریچارد پارکر را بر عهده داشت و توانست در همان سال اسکار بهتری غرشِ سال را از آن خود کند. سلفی بانمک ماهور الوند که آدم را یاد لحظات حساسی می اندازد که سر کلاس درس، دوستت در حال ارائه مقاله است و به جای مفاهیم درسی دارد خزئبلات تحویل می دهد و تو هم برای حفظ ...
فرار یک دختر از خود، نه از خانه!
...> کیمیا در حالی که لبخندی تلخ بر چهره داشت گفت: چشم می کشیدم تا خواهر یا برادرم به خانه ما بیاید و یا میهمانی فامیلی جور شود و دور و برمان شلوغ باشد. اما در همین میهمانی ها نیز خواهر و زن داداشم طاقچه بالا می نشستند و بچه های شان در حال بازی و شادی بودند. آن وقت من بیچاره به خاطر این که مادرم بیمار است باید مثل یک کلفت یک خروار ظرف می شستم و کار می کردم. خواهرم روی من حساس بود ...
بخاطر حرف هایی که زده بود کشتمش!
پس از آن مأموران موضوع جنایت را به بازپرس کشیک قتل دادسرای ناحیه 34 تهران خبر دادند. این در حالی بود که با تحقیق از مادر مقتول آنها متوجه شدند ساعاتی پیش دوست حمید به نام فرشید به خانه آمده که چنین اتفاقی رخ داده است. این زن زمانی که سراغ پسرش رفته با جسد او در پشت بام روبه رو شده در حالی که فرشید از آنجا فرار کرده بود. مأموران در حالی که در جست وجوی فرشید بودند، متوجه شدند او به محل جنایت ...
همسرتان را از روی دست هایش بشناسید!
به گزارش 9صبح، در اولین جلسه آشنایی، تنها نازک کاری های شخصیت کسی که می خواهید با او زیر یک سقف بروید نیست که از چشم تان پنهان می ماند. شما نمی توانید مرد یا زنی که برای اولین بار در مقابل تان نشسته را خوب بشناسید و البته نمی توانید وضعیت سلامت جسمش را هم ارزیابی کنید. اما نگران نباشید. برخی بیماری هایی که ممکن است عمر این مرد یا زن زندگی تان را کوتاه کند را نه با آزمایش های پیچیده که تنها با ...
همه وسایل ناصر را بخشیدم جز شیشه عطرش + صوت
بود را به مادر تحویل می دهند. مادر وقتی عکس کارت پسر را می بیند، داغ دلش تازه می شود و قربان صدقه پسرش می رود. در همان لحظه یاد کربلا افتادم، یاد حضرت زینب افتادم که بر سر بالین برادرش حسین(ع) و یاد ام البنین که بر سر بالین پسرانش نشسته بود و اشک می ریخت. لحظه غم انگیزی بود، دل هر سنگی را آب می کرد. همه دست های شان را به سمت جنازه شهید برده بودند و از شهید برای قیامت شان ...
آقا مهدی کارگر، ثروتش و خاطره هایش
محل وقوع داستان های شان نوشته شود. نام اصلی او مهدی هاشمی بود، اما همه مهدی کارگر صدایش می کردند، خوش اخلاق بود، حرف زور نمی شنید، می گفت: صبح که میام کرکره های این مغازه رو می کشم بالا می گم خدایا به امید تو، یه زن دارم مثل دسته گل فقط یه نحوه توی گردنشه، دکترها می گن اگه ریشه کنه بالاتر خطرناکه، همونجام بمونه ممکنه خفه بشه، اما امیدم به خداست، دو تا پسر دارم، سربه راه اما دست شون ...
وقتی حق را شناختی آنگاه هر عمل خوبی خواستی انجام بده
...: خدا ابوالخطاب را لعنت کند! من این گونه نگفتم؛ بلکه من گفتم وقتی حق را شناختی آنگاه هر عمل خوبی خواستی انجام بده، که در این صورت است که از تو قبول می شود؛ همانا خداوند عز و جل می فرماید: هرکس، از زن یا مرد، عمل صالحی انجام دهد در حالی که مومن باشد، آنها کسانی اند که وارد بهشت می شوند و بدون حساب در آنجا روزی دریافت می کنند (غافر/40) و نیز می فرماید هرکس، از زن یا مرد، عمل صالحی انجام دهد در حالی که مومن باشد، قطعا که او را با زندگانی گوارا و دلپسندی حیات می بخشیم ...
2 گل خوشبوی زندگی ام را در 3 ماه از دست دادم
می کنم شما بخوانید. شروع به خواندن وصیت نامه اش کرد و همراه با آن صدایش را ضبط کرد. گفت می خواهم یادگاری بماند تا هر وقت دلت تنگ شد آن را گوش کنی. در کدام عملیات به شهادت رسیدند؟ در عملیات نبود. سال 61 برای پاکسازی منطقه رفته بودند تا آنجا را برای مقدمات آزادسازی خرمشهر آماده کنند که به شهادت رسید. منطقه شهادتش چون در محدوده دشمن بود جسد بعد از آزادسازی خرمشهر پیدا شد و بعد از چند سال ...
دوگانه ای درباره بازی و بازیگری
بیان شده و به تصویر کشیده می شود و آن قدر در این طنازی ها توسط عطا و دوستش راه به افراط می رود که گاه موضوع اصلی یعنی سرنوشت بازیگر مغضوب در سایه قرار می گیرد، اما همه اینها را باید به لحاظ محتوای فکری زیبای اثر، یعنی دفاع از مظلومیت این قشراز بازیگران این ملک و لحظات کمیک و طنازی که توسط جمشیدی و صامتی ایجاد می شود چشم پوشید. نمایش به واقع گرایی تنه می زند. از مناسباتی روزمره و معمولی سخن به ...
سست شدن پایه های مذهبی از علل اصلی تک زیستی و ازدواج سفید
دخترهای خود را طوری تربیت می کنند که این ها به خاطر هر چیزی زیر بار ظلم و زور نروند و این موضوع می تواند مثبت باشد حالا ما یک جامعه ولخرج و مسئولیت ناپذیر هم داریم که اصلاً به محدودیت های طبقه متوسط عادت نکردند و همه چشم شان به طبقه بالاست؛ غالب طبقه متوسط ما فکر می کنند که وقتی بچه های آنها در دانشگاه دولتی قبول نمی شوند حتماً به دانشگاه آزاد بروند و آنها را حتماً به مدارس خصوصی بفرستند و اینها را به ...
گزارش تکان دهنده ای از انتظار مردم پشت سالن تشریح پزشک قانونی
روی ویترین انتهای سالن را یکی یکی زیر و رو می کند. متصدی از او می پرسد: واسه کی می خواین؟ زنه یا مرده؟ ناگهان صورت زن در هم می شکند و با بغض می گوید: زن. مادرم بوده. سایه سفید پشت پلک هایش با سیاهی میان چشم ها به هم می آمیزد و همراه با اشک فرو می ریزد. برادرش روی ویلچر از راه می رسد. می گوید: دیروز برادرم برای گرفتن ارث و میراث به خانه مادرم رفت و با هم جروبحث کردند. دعوای شان شدید شد و برادرم با ...
5 مرداد 1367؛ روزی که فروغ جاویدان ، منافقین را به زباله دان تاریخ فرستاد
کنند و ما هم کارها را به دست مردم می دهیم ٬ ولی در ابتدا آنچه تو گفتی درست است. در آن موقع که شما در ایران بودید چقدر از مردم مخالف خمینی بودند؟ زن: 90 درصد رجوی: این 90 درصد اگر بفهمند که مجاهدین به شهرشان آمده اند حتماً از آنها حمایت می کنند و مردم وقتی که دیدند سپاه و کمیته دیگر نیست حتماً نمی ترسند و وقتی که اسلحه گرفتند خودشان همه کاره می شوند و شما فقط آنها را راهنمایی ...
نجات باران از چنگ غلام اژدها / سلامت دخترک چیزی شبیه معجزه
نمی تواند رابطه اش را با او قطع کند. مددکاران موسسه مهرآفرین مشغول پی گیری مراحل قانونی سپردن باران به بهزیستی بودند. چند روز بعد یکی از مددکاران، نسرین و باران را در سالن انتظار یکی از بیمارستان های جنوب تهران می بیند. نسرین می گوید غلام آنجا بستری شده؛ از آنجا که در خانه شیشه می سازد، همیشه دور و برش پر از مواد شیمیایی است. یک شب در خواب تشنه می شود، شیشه اسید را از بالای سرش برمی ...
این دار زندگی می بخشد
نشسته و زیر لب نقش می خواند. گره ها یک به یک در کنار هم می نشینند و رنگ گل ها باز می شود. با کلوزار روی بافته ها می کوبد تا از جای خود بلند نشوند. هر ضربه ای که می زند انگار کوهی از مشکلات را بر زمین می زند. این دار برای نیک اندیش، دار زندگی است؛ داری که زندگی را از سراشیبی نجات داده و حالا او تلاش می کند که با گره زدن نخ ها به هم، زندگی نویی را برای خود و مهسا ببافد. آن روز که بیت مانده ام باشم ...
باباچاهی: پست مدرنیسم دیگر مرا شاداب نمی کند
؟ مگر ما از همه اینها به نحوی استفاده هایی نکردیم و درون امور خلاقه ما نشدند؟ حال اینکه شاید نخست هم بسیاری از آرای شان را قبول نمی کردیم. مگر از سوی دیگر نیز از کلاسیک های خودمان، مثلا خاقانی، زن ستیز نبودند؟ آیا ما چشم بسته حرف شان را در همه موارد پذیرفتیم؟ یا خود نظامی مثلا؟ اما خلاقیتش را در منظومه هایش هم دیدیم... من خودم را تربیت کرده ام تا به هر پدیده ای که ما را متعالی کند روی خوش نشان بدهم ...
روح الله با خدا ماند و پادشاهی کرد
...> امکان تماس از طرف شما وجود نداشت؟ آقا روح الله روز زن تماس گرفت و بعد از کمی حال و احوال و تبریک روز مادر، یک شماره به من داد و گفت از این به بعد می توانم با آن شماره تماس بگیرم. من هم حسابی خوشحال شدم اما این خوشحالی خیلی طول نکشید. چند روز بعد یعنی 15 اردیبهشت روح الله به شهادت رسید. چطور از شهادت آقا روح الله خبردار شدید؟ یک روز قبل از اینکه پیکرش به ایران برگردد، چند نفر ...
مراکز بهداشتی زنان ویژه در هجوم منتقدان
شعارسال : روزنامه شرق نوشت : برداشت اول در کوچه پس کوچه های دروازه غار، روی پله ای قدیمی نشسته. توانش به اندازه ای نیست که حتی زیپ کیفش را ببندد. همان طور که سیگار را گوشه لبش می گذارد، می خواهد زیپ را ببندم. بسته کوچکی را از جیب کنار شلوار شش جیبش درمی آورد. پلاستیک محتوی گرد را جلو صورتش می گیرد و می گوید: خب اینم از دوای امروز... . بعد سرنگ نو را از بسته اش خارج می کند و پشت به من کار ...
در گفت و گو با سامان احتشامی مطرح شد؛
: گروه اول هنرمندان پولدار باسواد هستند: اینها با پول ددی اثر فاخر خلق می کنند، مهمانی هم می گیرند، رونمایی آلبوم هم می گیرند و در آخر جشن به همه هم سی دی شان را هدیه می دهند. گروه دوم هنرمندان پولدار بی سواد هستند: اینها با پول ددی مایحتاج اجرای موسیقی را خریداری می کنند، آهنگ شان راهم یک بار به زور می شنوید چون مجانی می آید در تلگرامتان. چون به وسیله ی پول رفته بین عزیزانی که موسیقی را نشر می دهند ...
عشوه های مریم برای مسعود در شبی که نقشه مرگ منافقین را کشیدند
. مریم (رو به زن): شما خیالتان راحت باشد. همه چیز آماده است و طرح ها دقیق می باشد. شما ناراحت نباشید. ما نباید مردم را زیاد هم دست کم بگیریم؛ چراکه در میان خود ما هم عده زیادی از اسرا وجود دارند که به ما پیوسته اند و این نشان دهنده حمایت زیادی است که در شهرها از ما خواهد شد. اسرا دست شان را بلند کنند! (حدود 500-400 نفر دست بلند می کنند). ما در 30 خرداد از روی استیصال و ضعف با ...
حسن آباد؛ پرحاشیه و پر چالش
ها هم یک دوره ای برادرشوهرم این جا بود و کنار هم زندگی می کردیم. تو همین خونه. وقتی تازه از افغانستان اومدن ایران. حقوق کارگران آجرپزی به یک میلیون تومان در ماه می رسد و برای همین هم خیلی ها برای کارگری به اکرم آباد، بخش هایی از آزادشهر و مناطق دیگری که کوره های آجرپزی دارد، کوچ کرده اند. کوچی که قرار است تا سال 1397 بیشتر ادامه نداشته باشد و کوره های آجرپزی این منطقه جمع شوند. همه چیز ...
گفتگو با دختر همیشه خندان پینگ پنگ ایران / کرمانشاه خانه پینگ پنگ اختصاصی دارد /والیبالیست ها هر چقدر ...
دیگری جبران کنم و گیم پنج را پیروز شوم. گیم های بعد نیز عقب افتادم ولی جبران کردم و توانستم بازی را پیروز شوم و کسب سهمیه کنم. بازیِ پر از استرسی بود. *در المپیک لندن 90 درصد استرس داشتم پینگ پنگ رشته ظریف و حساسی است و با یک ذره تغییرِ زاویه راکت، باز و بسته شدن راکت و تغییرِ زمان ضربه نمی توان کاری کرد، همه چیز بسیار نوسان دارد. ممکن است یک گیم را 11-4 پیروز شوی و یک گیم را 10-11 واگذار ...
بنیاد در آینه مطبوعات
از حسین بزرگ تر بودند و می توانستند برای شما از خاطره هایش بگویند، فوت شده اند. فقط می دانم همه این سال ها مثل گندم بریان روی آتشم. همه لباس ها، عکس ها و یادگاری هایش را توی بقچه ای جمع کرده ام برای روزی که برمی گردد و سرم را توی بغلش می گیرد تا برایش بگویم همه این سال ها از تنهایی چه کشیده ام. حالا چند سال است که شوهر بیچاره ام هم فوت کرده، او هم از چشم انتظاری حسین مرد و مرا تنها گذاشت . چند سال ...