سایر خبرها
مجبور بودم که هر روز به خانه اش بروم
پودرهای سفید موادمخدر صنعتی (شیشه) بوده است که من وابستگی شدیدی به آن پیدا کرده بودم. این موضوع موجب سوءاستفاده هرچه بیشتر جمشید شد و من مجبور بودم برای تامین موادمخدر هر روز نزد او بروم. دختر 21 ساله در حالی که در اتاق مددکار اجتماعی کلانتری سجاد مشهد اشک می ریخت ادامه داد، این ارتباط حدود 2 سال طول کشید تا این که سه ماه قبل متوجه شدم باردار شده ام آن روز دوست داشتم زمین دهان باز کند و ...
روایت عجیب از احسان روزبهانی که خیلی زود حذف شد عاقبت سر کار گذاشتن قهرمان بوکس دنیا!
می خواهند به شمال بروند. چون به من خبر نداده بودند من طبق برنامه به امجدیه رفتم اما خبری نبود. چهار پنج بار هم زنگ زدم، جوابم را ندادند. *از تمریناتی که دادید خوششان نیامده بود؟ نمی دانم. بالاخره باید به من می گفتند. به نظرم با آن نوع برخورداحترامم را نگه نداشتند. *این یعنی قهرمان بوکس دنیا که یک ایرانی است خواسته به آنها کمک کند و آنها نخواستند. پولی که قرار نبود ...
همسرم اقرار کرد با 11 مرد ارتباط پنهانی داشته است
دارم و سعی داشتم با داستانسرایی خودم را بی گناه معرفی کنم که بی نتیجه بود و مجبور به اعتراف شدم. در ادامه مادر مریم پشت تریبون قرار گرفت و گفت: نزدیک به 2 سال بود که دخترم از شوهرش جدا شده بود و از ارتباطش با شوهر سابقش بی اطلاع بودم. در ادامه رییس دادگاه و 4 قاضی مستشار وارد شور شده و احمد را به اتهام قتل عمد به قصاص نفس – اعدام- در قبال دریافت تفاضل دیه زن محکوم شد که این ...
خبرنگار معروف ایرانی در سوریه: تهران راهم ندادند مستقیم بغداد!
مدرسه ما را به جنوب برده بود و من همه چیز را رها کردم و از گروه جدا شدم. آخر هم ما را داخل گونی می کردند و برمی گرداندند. یک بار هم به دامادمان مأموریت خانوادگی خورد به مناطق جنگی، یادم می آید با خواهرم رفتم که تنها نباشد. در چند روزی که آنجا بودم با شهید محمود کاوه آشنا شدم. یادم می آید در یک سوله برنامه داشت و من در آن جمع قرآن خواندم و خیلی خوشش آمد. در زمان کودکی و قبل از انقلاب، خانواده ما با ...
کودک آزاری فقط ضرب و شتم فیزیکی کودک نیست/650 هزار تماس کودک آزاری در سال گذشته
مواجه شدند که از طبقه چهارم ساختمان سقوط کرده بود . در ادامه تحقیقات، پدر دختر نوجوان به بازپرس جنایی گفت: چند هفته پیش دخترم نمره پائین گرفت و مدرسه مرا خواست. زمانی که از ماجرا باخبر شدم، به شدت با دخترم برخورد کردم. امروز دخترم وسیله ای را که نباید به مدرسه ببرد، برده بود. مسئولان مدرسه از این موضوع باخبر می شوند و با من تماس گرفتند . به مدرسه رفتم و آنها یک هفته دخترم را از مدرسه اخراج ...
پدیده شهرام
اطلاعی کرد؛ اما محمود علیزاده طباطبایی که وکیل شهرام جزایری است، بازداشت او را تأیید کرده و به شرق می گوید: گفته اند که با قرار آزاد شده است . از صحبت های طباطبایی چنین به نظر می رسید که او دیگر وکیل جزایری نیست. خودش می گوید: تا زمانی که شهرام از زندان آزاد شود و کارهای مربوطه را انجام دهد، وکیلش بودم. به صورت طبیعی باید پرونده ای باشد که من وکیل آن باشم؛ اما به تازگی مسئله ای نبوده است. آخرین بار ...
دوستم حرف های بسیار زشتی به من زد/ او از من خواست تا همسرم را طلاق بدهم
شدت عصبانی شدم، آنقدر عصبانی بودم که حتی می خواستم به سمت تریلری که از روبه رو به طرف مان می آمد بروم و دست به خودکشی بزنم. او چه حرفی زد که حاضر به خودکشی هم شده بودی؟ صفر از من خواست همسرم را طلاق بدهم. بعد هم مسائل دیگری را مطرح کرد که احساس کردم دنیا روی سرم خراب شده البته او معتاد به تریاک بود و نمی توانستم روی حرف هایش کامل حساب کنم. با این حال خونم به جوش آمده بود ...
قتل مادر به دست پسر روان پریش
صداها دکتر هم رفته ای؟ بله، سه بار و هر بار به مدت 48 روز بستری بودم و دوباره به خانه آمدم. آخرین باری که به بیمارستان رفتی کی بود؟ تاریخش یادم نیست، اما زمان زیادی نگذشته. بعد از اینکه از بیمارستان ترخیص شدم، چند روز بعد دوباره رفتم بیمارستان تا دکتر برایم دارو بنویسد. کار هم می کنی؟ بیش از 40 رشته ورزشی، کاری، فرهنگی و علمی بلد هستم. من کودک ...
سرنوشت تکان دهنده دختری به نام ستاره +جزییات
سفید برای همیشه در دلم ماند. سنی نداشتم امّا هر شب از خدا می خواستم مرا بکشد تا از دست خانواده ام خلاص شوم. هیچ کدامشان مرا دوست نداشتند. فقط وسیله ای بودم که وقتی دلشان از همه جا پر می شد، عقده هایشان را سر من خالی کرده و آنقدر کتکم می زدند تا آرام شوند. همیشه خدا، بدنم کبود بود و دست و پایم درد می کرد. آن روز هم وقتی از مدرسه باز می گشتم بار دیگرصدای جنگ و دعوای همیشگی پدر و ...
حادثه مزارشریف از زبان تنها بازمانده آن
متوجه شدم که به دو پایش تیر خورده نوری را کمی جابه جا کردم، ولی به دلیل سنگینی وزن و شرایط بدنش متوجه شدم که نمی توانم جابه جایش کنم، گفتم که به دنبال کمک می روم، گریه کنان اتاق را ترک کردم. به سمت در دویدم از پله ها به بالکن رفتم تصمیم داشتم که به پشت بام بروم ولی با این فکر که شاید به من تیراندازی کنند آنجا نرفتم در راه برگشت در حال پایین آمدن بودم که صدای یک نفر را که به هزاره ها(افغان ...
سرنوشت شوم دختری که از خانه گریخت
مرشدلو گفت: حدود دو هفته قبل در سودای زندگی بهتر و آزادی، از خانه پدری ام در تهران فرار کردم. از آنجا که جای مشخصی نداشتم به ناچار به شهریار آمدم و بی هدف در شهر پرسه می زدم که همان روز با زن جوانی آشنا شدم. او وقتی ماجرای زندگی ام را شنید بامهربانی وچرب زبانی گفت: می توانم برای مدتی به خانه اش بروم و میهمانش باشم. من هم که جایی برای ماندن نداشتم باخوشحالی پیشنهادش را قبول کردم ...
چرا باید به دلمان اعتماد کنیم؟
گرای من به من یادآوری کرد که این مسیر میانبر 20 دقیقه زودتر من را به خانه ام می رساند. با ورود به آن مسیر، فهمیدم که اشتباه کرده ام، حس شدیدی از آشفتگی و پریشانی برمن مسلط شد و تمام بدنم از دستم به فریاد آمد، چیزی که قبلا هرگز تجربه اش نکرده بودم. بدون اینکه به پشت سرم نگاه کنم، حضور کسی را آنجا کاملا حس کردم، در کسری از ثانیه به من حمله ور شد و با زانو به کمرم کوبید، نقش بر زمین شدم و او با ...
چگونگی شناسایی پیکر مطهر سردار ناصری بعد از 40 روز/ ماجرای آخرین دیدار شهید ناصری با پدر و مادرش
موضوع صحبت را عوض کرد و این بار با خنده گفت: حالا حاج آقا قبل از تقسیم ارث و میراث، بگین شما را کجا دفن بکنیم؟ با کنجکاوی گفتم: چه سوال هایی می کنی ناصر؟ چی شده که به فکر این حرفها افتادی؟ یکدفعه گفت: شوخی کردم بابا، ان شاءالله که شما سالهای سال زنده باشین و عمر با برکت بکنین. کمی جابجا شد. دوباره خواست که چیزی بگوید، ولی ندانستم چرا نگفت و ترجیح داد ساکت بماند. چند ...
این امتیازات به ما تعلق نمی گیرد
تلویزیونی است. وقتی نام عزیزالله حمیدنژاد در تیتراژ یک مجموعه تلویزیونی به عنوان کارگردان ذکر می شود نخستین چیزی که به ذهن می آید، این است که قطعا کارگردان گزیده کار و سخت گیر سینما، انگیزه کافی برای حضور در این مدیوم را داشته است. این انگیزه چه بود؟ برای تلویزیون کار داستانی و سریال انجام نداده بودم، البته پیشنهادات زیادی در این سال ها داشتم که غالبا پیشنهادات معقولی نبود و انگیزه ...
معمای قتل حدیث کوچولو
به گزارش 9صبح ، دختر دانش آموز روز نهم اسفند سال 91 در نزدیکی مدرسه اش واقع در منطقه لواسان مفقود شد. خواهر 12 ساله او که متوجه ناپدید شدن خواهرش شده بود بلافاصله موضوع را به خانواده اش اطلاع داد و جست وجو برای یافتن حدیث آغاز شد.سرانجام چند ساعت بعد و در جریان جست وجوهای پلیس و مردم، جسد سوخته دخترک در پنج کیلومتری مدرسه اش پیدا شد.خواهر حدیث که زمان حادثه همراه وی بود به تیم جنایی گفت: من و ...
گفتنی هایی از - ناگفته - حافظ و شهرام ناظری
از دو روی این سکه ها باشد! سال گذشته که برای نخستین بار شاهد برگزاری کنسرت ناگفته در تالار کشور بودم تحت تاثیر قرار گرفتم و از توانایی ها ، نازک خیالی ها و حتی صدای حافظ ناظری مشعوف شدم و در ذهن و ضمیر خود هنرمندی با قابلیت و قلندری تیغ در دست را به جرگه هنرمندان و أهالی تاثیرگذار فرهنگ افزودم که می تواند پتانسیل بالقوه ای برای فرهنگ و هنر این مملکت به حساب آید.هنرمندی که در آینده نزدیک ...
چند نما از روزگار زنان معتاد که افزایش آن در وضعیت هشدار است
شوم خودم مصرف کننده شدم. تریاک، هروئین، حشیش و هر چه که بخواهی کشیده ام. سعید خانه اش را تغییر داد و با من قطع رابطه کرد. مدتی حال و روز خرابی داشتم. یک بار که کنار خیابان بودم نیروی انتظامی من را به یکی از مراکز ترک برد. مدتی آن جا بودم اما خیلی آن جا من را نگه نداشتند. شاید سه ماه. بیرون که آمدم باز هم همان شرایط بود.تا این که با حسین آشنا شدم. آدم خوبی است مراقبم است. اما خودش هم ...
بولت: می خواهم بروم پیش نیمار و برای تیم ملی برزیل بازی کنم
دوومیدانی از سن پایین درست است ولی باید اعتراف کنم وقتی دویدن را شروع کردم اصلاً این رشته را دوست نداشتم چون آن زمان بازیکن کریکت بودم. وقتی 14، 15 سالم شد، تازه به دوومیدانی علاقه مند شدم. شاید باور نکنید ولی حتی از المپیک 2000 سیدنی هم چیز زیادی یادم نمی آید. بی علاقگی به بازی های المپیک 2004 درست است! المپیک را در آن زمان دوست نداشتم. خیلی بامزه است! خاطره خوبی نیست. 17 ...
سورپرایز های بعدی در راه است
کردیم و وریا غفوری جلو کشید از پشت این بازیکن و کریمی به خواسته های اصلی مان رسیدیم. با این برد همه را سورپرایز کردید! بله، خودم هم سورپرایز شدم! اول از این که مردم آبادان، بعد از پیروزی تیم محبوب شهرشان به خیابان ها ریختند و در همه جای این شهر هلهله راه انداختند، دوم به خاطر حضور شمالی ها و همشهری هایم بود که به ورزشگاه آمده بودند تا همراه آبادانی های حاضر در ورزشگاه تیم مرا ...
حاج عدل پاسخ بزرگواری را داد
داشتم طبیعی بود که باید با عزم و اراده جدی و توجه به وعده های داده شده با روح انقلابی و روحیه جهادی و اعتمادبه نفس وارد صحنه خدمت رسانی می شدم که به توفیق الهی در این مدت کوتاه، هم جایگاه خود را در خانه ملت و کمیسیون تخصصی انرژی به عنوان مسئول کمیته گاز و پتروشیمی با حسن نیت همکاران پیدا کردم و هم فونداسیون پروژه ای بزرگ را طراحی نموده و بعضاً به مرحله اجرا درآوردم و پروژه های متوقف شده که بنا به ...
وصل هنرمندانه؛ نگاهی به ازدواج های فصلی بازیگران سینما +عکس
حاشیه ترین بازیگران است که کمتر زندگی خصوصی اش در دایره رسانه ها افتاده! با اینکه هر ازدواجی ممکن است به طلاق منجر شود اما امیدواریم که این خبر شایعه باشد. ترانه علیدوستی در زمان ازدواج نیز نسبت به برخی از شایعاتی که درباره همسرش و ازدواجش در فضای مجازی منتشر شده بود واکنش تند نشان داده بود و گفت: چند هفته ای در سفر بودم و به تازگی متوجه شدم در غیابم متن بالا بلندی در رابطه با زندگی خصوصی من در ...
زندگی بر مدار قمار
بینی های هزینه دار چیست و چرا افراد پس از تجربه باخت های مکرر، همچنان به فعالیت خود ادامه می دهند؟ دست های پشت پرده در شرط بندی فوتبال کمتر از بازار بورس و آتی مجید یکی از کسانی است که چند سالی می شود شرط بندی فوتبال می کند. او که فارغ التحصیل رشته آمار در مقطع کارشناسی ارشد و ساکن تهران است، درباره شیوه و دلیل ورودش به شرط بندی فوتبال می گوید: سال 89 وارد بازار آتی یا به اصطلاح ...
آن همه دکمه در کابین خلبان به چه کار می آیند؟
می کنند، به طور مثال میزان تجربه و ساعت پرواز، تمرین های فشرده و دشواری که داریم. ما ملزم هستیم هر شش ماه یک بار با شبیه سازهای پرواز موقعیت های اورژانسی و خاصی را تمرین کنیم. به عنوان یک مسافر، آرام هستید یا در طول پرواز استرس دارید؟ احساس بسیار عجیب و غریبی است. اوایل سال میلادی جاری به عنوان مسافر از آمریکا پرواز داشتم، تازه در آن موقعیت بود که متوجه شدم چقدر به داشتن ...
غفلت از مکافات عمل !
که بتوانم از خودرو استفاده کنم در یک آموزشگاه رانندگی ثبت نام کردم و مدتی بعد به عقد موقت مربی آموزشگاه درآمدم اما مدتی بعد همسر مربی آموزشگاه متوجه ماجرا شد و او هم به ناچار مرا رها کرد. این در حالی بود که من به ولخرجی و گشت و گذار با دوستانم عادت کرده بودم. در این میان به عقد موقت جوان دیگری درآمدم ولی وقتی فهمیدم که او نگاه شیطانی به دختر 15 ساله ام دارد، بلافاصله از او هم جدا شدم تا اینکه به ...
چه صبری دارد این آقای هاشمی
وقتی نمایندگان مجلس نسبت به بی اطلاعی خود از این مساله معترضند و وزیرخارجه را در باره این سفر مورد سوال وبازخواست قرار می دهند- که البته حق قانونی آنها بود که می توانست بگونه دیگری مطرح شود- به طریق اولی، امام که در صراحت لهجه و قاطعیت وی هیچ کس تردیدی نداشت، آدمی نبود که درچنین مساله ای اگر بی خبر مانده باشد هاشمی و دست اندرکاران این مساله را از عتاب ونهیب خود درامان بدارد. دراین ماجرا نه ...
خانم دکتر قلابی از کچل ها کلاهبرداری می کرد
خانم دکتری به نام لیلا. ن را به عنوان متخصص کاشت مو و ابرو به من معرفی کرد و گفت که او سال ها در این باره تجربه دارد. بعد از گرفتن نشانی مطب خانم دکتر در فلکه چهارم تهرانپارس راهی آنجا شدم. او بعد از معاینه و انجام کارهای مقدماتی برایم مو کاشت و 4 میلیون تومان هم دستمزد گرفت. قرار شد تا چند روز بعد برای برداشتن بخیه های سرم دوباره به مطب بروم اما روزی که مراجعه کردم منشی او گفت که خانم ...
سردار شهید ناصری از منظر سردار سلیمانی و سردار قاآنی/ فرازهایی از مناجات سردار بی نشان دستگاه دیپلماسی ...
قلبش توأم با فکر و اندیشه است. برای رفع مشکلات مردم محروم افغانستان شب و روز تلاش می کرد و درد آنها را با همه وجود لمس کرده بود. در یکی از مناطق افغانستان با ایشان بودم که چشمش به یک بچه ای افتاد که به دلیل نبود امکانات بهداشتی و دارویی داشت از بین می رفت، از عمق نگاه و احساس و چشمان اشک آلود او آنقدر تأثر می بارید، که شاید برای فرزندش چنین احساسی به او دست نمی داد. فرازهایی از ...
باباجون گریه نکن! برات دعا می کنم شهید شی +تصاویر
به گزارش پیک نکا ،به نقل از بلاغ ، طاها پاریاو فلاح، فرزند شهید نقل می کند: نیمه های شب از خواب بیدار شدم، صدایی آرام شبیه به گریه کردن به گوشم خورد. خیلی بچه بودم، ترسیدم، دنبال صدا را گرفتم. صدا از آشپزخانه می آمد، کمی شبیه به صدای بابا بود. وارد آشپزخانه شدم، دیدم بابا گوشه آشپزخانه نشسته، تنش می لرزه و داره گریه می کنه. رفتم بغلش کردم و گفتم: بابا! چرا گریه می کنی؟ دوباره بغضش ترکید و ...
گفتگو با وهابیِ جدا شده از دربار آل سعود(1)
بورسیه وزارت تربیت به دانشگاه حلب رفتم چون آن موقع قانونی داشتیم که نفرات اول و دوم و سوم می توانستند با هزینه وزارتخانه به دانشگاه بروند و من نفر دوم استان بودم و با بورسیه وزارت تربیت در حلب مشغول تحصیل در دانشگاه شدم. در آن زمان یک گروه از دانشگاه اسلامی "محمد بن سعود" به حلب آمدند که در آن زمان من به آن دانشگاهِ "امام محمد بن سعود" می گفتم، اما اکنون برایم سخت است که این کلمه (امام ...
مصاحبه ای خواندنی با خانم گل فوتبال ایران
تیم دیگری بروم. تیم شهر خودم بود که دوستش داشتم، به خاطر همین با وجود مشکلاتی که همیشه وجود داشت و پیشنهادات بهتر مالی که از سوی تیم های دیگر مطرح می شد، همیشه به خودم می گفتم سارا تو باید در تیم شهرت بمانی. از نظر مالی هم شرایط هیچ وقت مساعد نبود؟ - در سال های اول کارمان که اصلا تعهد مالی بین ما وجود نداشت. اگر قهرمانی می شدیم گاهی 500 هزار تا یک میلیون تومان پاداش می دادند ...