سایر منابع:
سایر خبرها
زندگی تلخ وتکان دهنده دختر جوان +جزییات
. به محض اینکه کوچکترین حادثه دزدی در کوچه های اطراف خانه مان اتّفاق می افتاد، پلیس شتابان به سراغ پدرم می آمد. هر کدام از زن های محل که فرزندانشان معتاد شده بود به محض دیدن پدر روی ترش کرده و با بغض می گفتند: " خدا باعث و بانی بدبخت شدن جوونامون رو لعنت کنه. خدا به زمین گرمش بزنه که چنین بلایی سر بچّه هامون می یاره!" و خلاصه هیچ کس، از دوست و آشنا و فامیل گرفته تا در و همسایه دل خوشی از پدر نداشت ...
چه باور کنیم چه نکنیم... تجارت آب بالاتر از نفت شکل می گیرد
ندارم اینقدر خودخواه باشم، ثروتی هم ندارم که کنار بگذارم برای خریدن آب، چرا زندگی دارد سخت می شود؟ بعد احساس کردم توی کوچه پس کوچه ها عده ای که چند ظرف، یک ظرف، دو بطری، یک بطری را توی دست و چرخ گذاشته اند، هوار می زنند: آب، آب تمیز چاه، از عمق 2000 متری، سالم و خنک لیوانی هزار تومان. خونه دار و بچه دار، کوزه رو بردار و بیا، داره تموم می شه! فکرش هم تکانم می داد، به صورت ها نگاه کردم، خیلی ...
چند نما از روزگار زنان معتاد که افزایش آن در وضعیت هشدار است
بود دعوتش نمی کردم. توجهم بیشتر به دخترک جلب می شود. سوژه ای که دنبالش هستم روبرویم است. میهمانی رو به پایان است که به سراغش می روم .وقتی می فهمد سوال هایم از جنس خبرنگاری است با علاقه بیشتری به حرف می آید. کمی آرام گرفته. پدر و مادرم هر دو تحصیل کرده هستند و شاغل. من هم بچه اول خانواده با یک خواهر کوچک. درست از 4 سال قبل که با حامد دوست شدم شیشه هم به زندگی ام آمد. حامد خودش ...
بیوگرافی الهه احمدی تیرانداز
راحت تر قدم بردارم. – برنامه ریزی شما به عنوان یک مادر و یک قهرمان ملی چگونه است؟ اوایل که تمرینات بدنسازی ام را آغاز کردم فرزندم تنها 40 روز داشت و زمانی که دوماهه شد به سالن تیراندازی رفتم . آن زمان مادرم به سالن می آمد و او را نگه می داشت. آن زمان تقریبا یک روز درمیان، روزی دوساعت تمرین می کردم و در تمام این ساعات مادرم کنارم در سالن بود و هر وقت لازم بود پیش بچه ام می ...
من از نهایت شب حرف می زنم
روشن است. دزدی، مصرف مواد، فروش وسایل سرقت شده از خانه ها و....وقتی وارد دره فرحزاد می شوید، فساد کاملاً عیان است. در شوش و لب خط هم همینطور. چیزی نیست که پنهان باشد و به اصطلاح چشم مسلح هم نمی خواهد. یک آدمی که در ماشین نشسته باشد ساعت 9 به بعد مصرف در دروازه غار را لمس می کند. تعداد بسیار زیادی از مردم در کوچه ها مشغول مصرفند. تعداد بسیار زیادی از بچه ها در لب خط دارند مصرف می کنند ...
سرنوشت دیوارهای مهربانی چه شد؟
تمام شد؟ چرا کسی این روزها ایده ای که میلیون ها نفر را جذب کرده بود دنبال نمی کند. چرا کسی به فکر سر و سامان دادنش نیست؟ شاید فصل گرما مردم را بی علاقه کرده یا وضع آشفته و نابسامان دیوارها. آیا به راستی عمر مهربانی سر آمده؟ لیلی ارشد، مدیرعامل خانه خورشید که تجربه سال ها کار با زنان معتاد و آسیب دیده را در محله دروازه غار و شوش دارد می گوید: من هر روز از کنار این دیوارها و یخچال ها در ...
لبخندهای دختر 11 ساله با "سرطان" +عکس
را یکی از خیرین به مدت 2 ماه به ما داده است و چند روز دیگر نیز این 2 ماه تمام می شوند. به او گفتم اگر این چند روز هم تمام شد کجا زندگی می کنید؛ پدر زیبا سرش را پایین انداخت و با صدای آهسته جوابم را داد تا شرمنده بچه های کوچک خود نشود. گفت یک دکل برقی پشت خانه ما قرار دارد می خواهم کنار آن یک چادری درست کنم تا در آن زندگی کنیم. با حیرت از پدر زیبا سوال کردم در این گرمای طاقت ...
داماد خبرنگاری که به جای عروس بله گفت/ 180 ثانیه تعارف برای پرسیدن اولین سوال/ مسئولین فقط "چشم" می گویند
همسرم از روزنامه جدا شد و در نهایت از ایشان خواستگاری و بعد عقد کردیم. عصرهامون خطاب به پوریا: چه زمانی بله رو شنیدید و از چه کسی و چه حسی داشتید آن لحظه؟ پوریا: جواب بله را از مادر خانومم گرفتم تماس گرفتن با مادرم و جواب را دادند ( باخنده) البته من می دونستم جوابم مثبت است. 2 سال پیش هم ایشون رو به خانواده پیشنهاد دادم به دلایلی فاصله افتاد. عصرهامون خطاب ...
ممنوع الفرهنگ شده بودم!
گوزنها به عنوان ناظر و پشت صحنه حاضر بودم. در روزهای آخر هم سه، چهار روز مقابل دوربین بودم و بعد هم به سراغ غزل رفتیم. به عقیده من، شما وزنه سنگینی در سینما و تلویزیون هستید. با اینکه نمی دانم به چه دلیل حضورتان در سینما و تلویزیون کم شده است. بعد از این همه سال خودتان را یک بازیگر تئاتری می دانید یا یک بازیگر سینمایی. خیلی از بازیگران می گویند تئاتر خانه دومشان است، برخی حتی می گویند خانه ...
گفت وگو با خانواده معظم شهید مفقودالاثر محمدیزدانی
فرمانده محمد به خانه ما آمد و گفت که بچه های ما محاصره شدند. 4 نفر از بچه ها به همراه محمد درمحاصره عراقی ها قرار گرفته اند. فرمانده می گفت من دیدم که محمد را با 4 نفر دیگر با خود بردند. جای دیگری برای پدرش تعریف کردند که محمد برای نجات دوستانش که در تانک بوده اند جلو رفته و از پشت توسط عراقی ها مورداصابت قرار گرفته است. اما چیزی که ما می دانیم این است محمد هنوز نشانی از خود به ما نداده است. ما ...
دزدی که هنگام دستگیری خودزنی کرد
. خودم هم شاهد نابودی ام هستم و غیرت و توانی برایم نمانده تا بتوانم از این منجلاب رهایی پیدا کنم. مرد جوان سرش را به نشانه تأسف تکان می داد، آهی کشید و گفت: ای کاش هیچ وقت این جوری نمی شدم. نمی خواهم تقصیر مشکلات و بدبختی هایی که سرم آمده را گردن دیگران بیندازم، اما اگر من هم خانواده درست و حسابی داشتم شاید معتاد نمی شدم، درس می خواندم والان برای خودم کسی بودم. جمال گفت: بچه بودم که پدر و مادرم از ...
5هزار دلار صرف بدهی هایم شد/ دغدغه ام شناساندن ایران واقعی به دنیاست
. من که تا آن موقع تجربی کار کرده بودم، با خواند آن کتاب متوجه شدم که عکاسی فقط همانی نیست که من یاد گرفته ام. بعد از ان بود که یک دوربین 35 میلیمتری گرفتم و مثل همه عکاس ها رفتم به روستاهای اطراف و عکس گرفتن از طبیعت. اما بعدتر متوجه شدم که به مردم علاقه بیشتری دارم و به مستند اجتماعی رو آوردم. در سال 85 و زمان آقای نجفی، حوزه هنری خیلی فعال بود. اکثر رشته های هنری اتاق فکر داشتند. من هم آن موقع ...
ستاره هایی که در دنیای مادری هم می درخشند
بپوشانم و این واقعا غم انگیز است اما تا جایی که می توانم سعی کرده ام میان این دو تعادل برقرار کنم. دمی مور من از تمام محدودیت ها بیزارم و اگر در زندگی با مانع ای روبه رو شوم، آن را از سر راهم بر می دارم. اصلا چرا یک زن نتواند میان کار و زندگی اش تعادل ایجاد کند؟! جسیکا آلبا شاید تا قبل از بچه دار شدن اولویت زندگی من کارم بود اما پس از آن همه چیز تغییر کرد ...
فصل دوم بچه های مردم به زودی روی آنتن شبکه یک
. مجتبی احمدی همچنین اظهار داشت: تلاش می کنیم به روز باشیم تا از نوجوان امروزی جا نمانیم. اوقات فراغت موضوع اول برنامه ماست. اخلاق مداری، منش رفتاری، استفاده خوب و به جا از زمان، امیدواری،آینده نگری، خستگی ناپذیری در رسیدن به هدف و.... نگاه ویژه ما در فصل جدید برنامه بچه های مردم است. این تهیه کننده شبکه یک تاکید کرد: چند سالی هست که من و گروه برنامه سازم با این گروه سنی همراه ...
مکافات گناه
خونه پیشم. خوشبختانه از اوناییکه هر بلایی هم که سرش در بیاری، از ترس آبروش هرگزحرفی نمی زنه! فردا که اومد، زنگ می زنم بیای تا بدینوسیله از خجالتت در بیایم! و روز بعد ساعت دو بعدازظهر بود که موبایل خشایار زنگ خورد. دوستش بود که به آرامی صحبت می کرد: " دختره اومد خشایار، بهش قرص خواب آور دادم. الان خوابه خوابه. به دو، سه تا از بچه های دیگه هم زنگ زدم بیاند. تو هم زودتر خودتو ...
زندگی نامه نیک وی آچیچ
نگاه کند. مادرم افسرده شده بود اما بالاخره حس مادری بر احساسات اولیه او هم غلبه کرد و مرا پذیرفت. از وقتی پا به این جهان گذاشته بودم، یک دنیا غم، مشکل، سؤال، اضطراب و اندوه را برای والدینم آوردم: عاقبت این بچه چه می شود؟ از کجا زندگی اش را تأمین کند؟ شغل؟ تحصیلات؟ آینده؟ همه چیز در مورد من در هاله ابهام قرار داشت؛ و البته شاید به نوعی واضح بود: هیچ آینده ای در انتظارم نبود. پدر و مادرم در ...
خاطره بازی با دیالوگ های زیبای سینمای ایران
......ولی من می کشمت! مسافران /بهرام بیضایی خانم بزرگ( زنده یاد جمیله شیخی ):خوبه گاهی با این جور بهانه ها می شه قوم و خویش رودید. بفهمیم کی هست ...کی نیست... بچه ها رو نمی شناسی... چون بزرگ شدن... بزرگارو نمی شناسی... چون پیر شدن.. همه کسم مردن... ولی نه برای من... هر روز می بینمشون... پدر اونجا نشسته بود... مادر اون جا و من بچه بودم... تو نبودی... پس معنیش اینه که مرده بودی؟.... نه ...
لطیفی: خوشحالم که هیچ وقت رئیس جمهور نمی شوم!
.... نمی گویم که آدم مومنی هستم اما بیشتر دوست دارم، ایمان قرن 21 را که جوان ترها دنبال آن هستند، نشان بدهم. این کارگردان تلویزیون درباره ساخت فیلم های نیمه کاره خود بیان کرد: برای ساخت مجموعه هایی مثل مادر مادر مادر ، ابتدا بسیاری از دوستان جلو آمدند اما متاسفانه اتفاقاتی رخ داد که این کار را پیش نبریم. ساخت از عشق آباد تا عشق آباد و سی و سه روز مقاومت خرمشهر هم به لحاظ مالی و سنگینی ...
عاشقانه ای که به شهادت ختم شد
ساعت دوازده و نیم شب بود که زنگ زد، پرسیدم چرا دیر زنگ زدی؟ گفت من اینجا مسئولیت جدیدی گرفتم فرصت نمی کنم زیاد تماس بگیرم، شما منتظر تماس من نباشید و نگران نشوید. آخرین باری که من با ابوالفضل صحبت کردم همان سه شنبه بود. چهارشنبه دیگر تماس نگرفت و من آن روز حال خوبی نداشتم؛ خیلی نگران بودم استرس زیادی داشتم، پنج شنبه صبح آقا جواد برادرش زنگ زد و بعد از احوالپرسی گوشی را زود قطع کرد. دوباره تماس ...
خبرنگاری که جایش خالی است
بود ما رو بفرسته مشهد اما از ما که خداحافظی کرد بزور خودشو تو کابین جا داد و به مشهد اومد و آخرین زیارت ما هم همون بود. من نذر کرده بودم من بابای امیررضا یه روز تو صحن آقا امام رضا(ع) قدم بزنیم وقتی دست امیررضا تو دست من و محمد بود حسی عجیب داشتم و انگار به آرزوم رسیده بودم. یادمه شب یلدای سالی که باباشو از دست داده بود پیامکی غمگین برا بچه ها فرستاد که ببینید شما کنار ...
شادی های ساده مثل خرید و کافی شاپ رفتن حتی از مهمانی رفتن بیشتر مرا خوشحال می کند
نباید در خانه ات همیشگی شود. تو نمی توانی به همسر و فرزندت رسیدگی نکنی. همه چیز باید در کنار هم باشد. تفریح نباید به زندگی خانوادگی لطمه بزند و باعث شود به کارهای خانه ات رسیدگی نکنی و... به نظر می رسد ثبات خانوادگی تاثیر زیادی بر این روش زندگی دارد و این که پدر و مادر در آرامش فرزندان خود را بزرگ کنند؟ معتقدم امنیتی که بچه ها در خانواده احساس می کنند، بیشتر روی شخصیت آنها ...
ایستاده در زمان؛ از طالقان ایران تا یوتای آمریکا
سپاسگزاریم و از بازدید خود لذت ببرید! در این روستا زنان در سنین جوانی ازدواج می کنند و برای تربیت فرزندان خود در روستا باقی می مانند. ساکنان این روستا به دلیل قوانین مذهبی خود دست به کنترل جمعیت نمی زنند. به همین دلیل زاد و ولد در این روستا زیاد است و وجود کودکان زیاد، میانگین سنی افراد روستا را به 12 سال کاهش داده است. به طور متوسط تعداد اعضای یک خانواده در این روستا شش نفر است. از این رو ...
قصه بازارهای شهری و خاطره های ماندگار
حالا نبود که خورد و خوراک هر خریدار با خودش است، یا خوردن ساندویچ فلافل و.... بنابراین تا 3 یا 4 بعدازظهر جنس ها فروخته شده به بیرون بازار هدایت می شد که یا همان روز یا صبح فردا در یکی از گاراژها شناسنامه بخورد و به شهرهای مورد نظر حمل شود. وعده دوم بعد از برداشت برنج و استفاده از گونی ها، یکی دو ماه بعد نوبت پر کردن انبارها از گونی های تازه برای برداشت گندم می رسید و این بار بیشتر ...
به کجا چنین شتابان ؟/ فریم به فریم تا شهادت عکاس خبرنگار
؟ چطور شد که رضایت دادید؟ دلم گواهی می داد که همسرم بعد از نخستین اعزام بر می گردد؛ برای همین با رفتنش مخالفتی نکردم؛ دلم خیلی قرص بود. این اتفاق هم افتاد چون بعد از 43 روز نبرد در سوریه، صحیح و سالم به خانه بازگشت. تا اینکه دوباره دلش هوای سفر کرد که این بار اجازه ندادم. زندگی ما به گونه ای بود که برای خواسته ها و نظرات هم احترام بسیاری قائل می شدیم. بار دوم به خاطر امیر حسین مانع رفتنش ...
مصاحبه متفاوت و جذاب با خبرنگار فعال شهرستان کنگان+ عکس
رو در میاره *چاپلوسی* آدم های فرصت طلب؛ وع ، متنفرم ازشون. *روز خبرنگار* وعده های تکراری به خبرنگاران *مصطفی صفایی* قطعا فعال ترین خبرنگار تاریخ شهرستان کنگان با اطمینان میگم میشم( البته الانم هستم _ شوخی). *پدر و مادر* نعمت بدون جایگزین؛ امیدوارم حلالم کنند. *ثلاث* مظلوم اما قدرتمند. در آینده یک سایت تعیین کننده در منطقه خواهد شد حتی در بحث ...
تولّد یک زوج از وصلت سنّت و مدرنیته
تعریف کردن ها و شرح دادن های مادرش بسته بوده و تنها روزی که مادربزرگ را دیده روز خواستگاری بوده که هزار چشم هم او را می پاییدند. بعد تعریف می کرد که روز عقد از هول هلیم سوتی داده و قبل از خواندن خطبه عقد رفته و کنار مادربزرگ نشسته. حتی بعدها می گفت آنقدر هول بودند که سجل (شناسنامه) مادربزرگ را پیدا نکردند و سریع رفتند و شناسنامه خواهرمرده مادربزرگ را آورده اند که عقد را ثبت کنند ...
احمدی نژاد به عنوان اپوزوسیون دولت روحانی می آید و بازی را می برد
طلبان هم باید در مجمع ملی خودشان باید به جامعه بگویند که اگر این آقای حسن روحانی رای بیاورد چهار سال بعد چه اتفاقی می افتد. باید به جامعه چشم انداز مشخصی داد چرا که سال سال بعد بسیار مهم است. اگر مفروض بگیریم که تصویری ناکارآمد از دولت روحانی در بین افکار عمومی ثبیت شود ممکن است دوباره با جنبشی مواجه شویم که در انتخابات 96 دوباره بر طبل تحریم انتخابات بکوبد؟ این اتفاق نمی افتد ...
از چُن تا گوگَد
که تا سال قبل از این مسیر بیایم و به سمت الیگودرز و ازنا نروم. یک نیروی قدرتمند دوست داشتنی مرا به آنجا می کشانید که حالا دیگر نبود. کسی که همیشه و به طور مطلق و بی قید و شرط به من مهر می ورزید. کسی که طی بیش از نیم قرن عشق او را در بالاترین درجه تجربه کردم. مادرم. با بغض فراق او وارد جاده گلپایگان شدم.در ورودی شهر زیبای گلپایگان برای صرف چای از ماشین پیاده شدیم. قبل از این که مستقر شویم، جوانی ...
بی صدا رفت و بی صورت بازگشت
صورتش پیوند می زدند، از پوست سرش برایش ریش و سبیل ساختند، ولی استخوان دماغش جوش نخورد، خانواده اش می گویند در چهره ای که شما از حاج رجب می بینید، همه چیز ساخته دست پزشکان است. وضعیت حاج رجب بعد از مجروحتیش باعث شده بود تا زندگی خودش و خانواده اش هم مثل صورتش از حالت عادی و طبیعی خارج شود، بچه هایی که تا مدتی قبل از سر و کول پدر بالا می رفتند حالا با دیدنش جیغ می کشیدند و فرار می کردند ...
گزارشی خواندنی از لحظه های خلوت خواننده های ایرانی در بچه داری+عکس
15 ماهگی دخترش منتشر کرده و در متنی همراه آن نوشته است: روز به روز، هفته به هفته، ماه به ماه تو زیباتر می شوی و من عاشق تر، تو عاقل تر و من مجنون تر، حالا 15 ماه گذشت، خدا رو شاکرم برای لبخندت، سلامتی و آرامشت دختر خوبم... من و مادر صبور و عاشقت همیشه کنار تو هستیم و خواهیم ماند... خدا تو و همه کودکان جهان رو عاشق انسان و حیوان و طبیعت کنه و آرامشتون رو در لبخندش بهتون عنایت... دوستدارم گیلاس ...