سایر منابع:
سایر خبرها
آقاخانی: فکر نمی کردم که روزی نقش جانباز را بازی کنم
یونس جوان را بازی کنم که در نهایت او قبول کرد و برای بازی در این نقش چندین بار تست گریم شدم و خوشبختانه از سعید آقاخانی نیز بسیاری از چیزها را یاد گرفتم. من پیش از این در فیلم های دفاع مقدس بازی کرده بودم اما فکر می کنم که اروند بهترین کاری بود که در حوزه دفاع مقدس کرده ام. این فیلم برای من آبرو آورد و خوشحالم که در این پروژه سینمایی بازی کردم. *آقای آذربایجانی چه چیز سبب شد ...
خواننده مشهور: همکاری با شادمهر باعث ممنوع الکاری ام شد!
...> – پس از ورود به دانشگاه و زمانی که از وضعیت آینده تحصیلی ام مطمئن شدم به کلاس های پیانو رفتم و شروع به کار در زمینه پیانو کردم که چند سال بعد هم شروع به آهنگسازی کردم و وارد عرصه موزیک شدم که در واقع موسیقی به بخش اصلی زندگی ام تبدیل شد. – آهنگ دریایی ها یک اتفاق بود و فکر می کنم آلبوم حدود یک سال و نیم طول کشید تا منتشر شود. یک موزیک با محمدرضا چراغعلی به نام ترانه ساز ساخته بودم که ...
سیانور ، نفس و عین شین قاف در جشنواره مقاومت نقد شدند
دختر داستان که 25 سال انتظار می کشد، می خواستم به نسل جوانی که از هر 5 ازدواج 4 طلاق دارند، بگویم که چگونه باید پای عشق ایستاد. عین، شین، قاف را با باور قلبی بازی کردم بهاره کیان افشار بازیگر نقش اول فیلم سینمایی عین، شین، قاف دیگر چهره ای بود که در این نشست صحبت کرد. وی در سخنانی گفت: زمانی که کارگردان برای بازی در این فیلم با من تماس گرفت و موضوع فیلم را که همان عشق به یک ...
زادعلی اصغر: آرزویم بوسیدن دست رهبر است
برخوردها جالب نبود و بیشتر مردم درکی از معلولان نداشتند و در واقع فرهنگ برخورد با این قشر خاص جالب نبود. البته اخیرا از طریق رسانه اطلاع رسانی خوبی در این باره شده و اوضاع کمی بهتر شده است. به هر حال قبلاً خیلی اذیت می شدم. * چه شد که به سمت ورزش گرایش پیدا کردی؟ دوم یا سوم ابتدایی بودم که مسیر اصلی ام شکل گرفت. در مدرسه یک ورزشکار داشتیم که دونده بود. یک بار از او تجلیل شد و ...
دو روایت از گشت ارشاد و مبلغان حجاب در مترو
کنند و بعد هم پوشش مخالفشان را زیر سؤال می برند و به فکر خودشان وظیفه دینی شان را انجام داده و آخرت را خریده اند. جلوتر آمد و خودش را معرفی کرد و خیلی مؤدبانه دستش را جلو آورد: خوشبختم از آشناییت عزیزم. ببخشید که این همه راه را دنبالت آمدم و باعث شدم احساس ناامنی کنی، ولی نمی دانستم چطور سر صحبت را باز کنم. ظاهر آراسته و بوی خوش و لحن زیبایش مشتاقم کرد به شنیدن. لبخندی زدم و منتظر ماندم ...
همسر جانباز مدافع حرم: برای شنیدن خبر شهادت آماده بودم/ تلاش می کنم برای زنان الگوی خوبی در مقاومت باشم
آقای حسینی بگویید. چطور با هم آشنا شدید؟ من هنوز دیپلمم را نگرفته بودم که در سن 18 سالگی با همسرم ازدواج کردم. من متولد 58 و همسرم متولد 52 هستند. آن زمان ایشان 24 ساله بود. ازدواج ما یک ازدواج سنتی بود. برادر ایشان با پدرم دوست بود و از این طریق با هم آشنا شده و به خواستگاری من آمدند. پدر من هر کسی را برای دامادی قبول نمی کرد؛ ولی چون خانواده آقای حسینی را سال ها بود که می شناختیم ...
مهدی پاکدل:به واسطه نام محمد(ص) خیلی ها دلشان نمی خواست فیلم دیده شود!
بودیم و کار خارجی ها را می دیدیم با خودمان می گفتیم حلالتان باشد پولی که می گیرید آن قدر که زحمت می کشیدند. کار از خانواده برایشان مهم تر بود. روزی به آقای استورارو زنگ زدند و گفتند دخترش سکته کرده است. در بیابان کرمان بودیم. این طور گفته بودند که احتمال مرگ هم هست. می بایست می بودی و غربت این پیرمرد را در بیابان می دیدی. من خودم شاهد بودم آقای مجیدی ساعت ها به ایشان اصرار می کرد که رها کند و برود. می ...
صورت (گونه) های مختلف وحی در لسان پیامبر اکرم (ص) و شاهدان
نشسته است. پس نزد او نشستم و مشغول سخن شدم. ناگاه دیدم که دیده های مبارکش به سوی آسمان باز ماند تا مدتی، پس دیده ی خود را به جانب راست گردانید و سر خود را حرکت می داد مانند کسی که با کسی سخن گوید و از کسی سخن شنود. پس بعد از مدتی به جانب آسمان نگریست. پس به جانبِ چپ خود نظر کرد و رو به جانب من گردانید. از چهره ی گلگونش عرق می ریخت. من گفتم یا رسول الله هرگز شما را بر این حالت ندیده بودم. فرمود که ...
بانوان رکن اصلی جامعه هستند / دشمن در جنگ نرم اعتقادات را نشانه گرفته است
خودم قم بودم و در لرستان نبودم و مشغول درس طلبگی در شهر مقدس قم بودم من در آن زمان کار می کردم و کارمند دولت بودم لذا وقتی متوجه شدم جنگ بر ما تحمیل شده است و در این راستا بایستی دفاع می کردیم لذا برخود لازم دانستم که در حیطه کاری خودم در این امر مقدس شرکت می کردم و از وطنم دفاع کنم. این پرستاردفاع مقدس عنوان داشت: فروردین 1359 ازدواج کردم و شهریور همان سال راهی منطقه جنگی شدم با هماهنگی ...
در خانه حبس شده بودم تا به باشگاه نروم!
گفتگو اعلام کرد: کار من به عنوان یک ورزشکار ادامه پیدا می کند؛ در حالی که امروز اشک در چشمانم جمع شده است، می خواهم از خدا و خانواده ام به خاطر تمام حمایت هایشان در این 10 سال تشکر کنم. زندگی عشایری دشواری های خاص خودش را دارد؛ دامداری، کوچ. با توجه به این سختی ها ورزش کردن برای مردم عشایر و کوچ نشین محال به نظر می رسد؛ اما شما این سنت را شکستید و به عنوان یک دختر عشایر در عرصه ورزش به ...
فتنه مجاهدین خلق در 5 مهر 1360
روز سرنگونی رژیم می نامیدند، شنیده ایم، خوب می دانیم هدف چه بود... اگر هدف تو [ = رجوی] تِست بود پس چرا مسئولینت می گفتند فردا (5 مهر) کار تمام است و با سلاح های سنگین می آییم و اگر این طور نبود چرا دروغ می گفتند... در اینجا گزارش یک نوجوان ، که مسئولیت یک واحد نظامی را نیز در تظاهرات مسلّحانه 5 مهر به عهده داشته و خود نیز مرتکب قتل شده است، عیناً نقل می کنیم: ...اول از همه ...
دردسر صیغه شدن پنهانی یک دختر جوان با راننده جوان
وقت یک بار پول ناچیزی می فرستاد که خرج دوا و درمان مادرم می شد. خودم هم که نمی توانستم کار کنم، چون پرستاری از مادرم تمام وقتم را گرفته بود. دو سال قبل با امیر آشنا شدم. یک روز که مادرم را به دکتر برده بودم موقع برگشت سوار خودروی امیر شدم. بین راه مادرم طبق معمول شروع به درد دل کرد. وقتی مادرم از مهربانی و توجه من به خودش تعریف و دعایم می کرد متوجه نگاه های دزدکی امیر از آیینه شدم. موقع ...
نقد اجتماعی از زبان آقای خاص
توانیم با همین عروسک ها یادآوری کنیم برخی معضلات در جامعه وجود دارد. البته زمان زیادی از پخش برنامه نمی گذرد و وقفه ای را در ایام محرم خواهیم داشت و بعد از آن ادامه خواهیم داد. فکر می کنم جامعه هدف نباید فقط تهران باشد و آن 70 میلیون دیگر را نیز در مراکز استان ها ببینیم، با توجه به اطلاعاتی که دریافت کرده ایم، برنامه با اقبال مواجه شده است. به هر حال ما پیشینه این کار را با این رویکرد نداشتیم که ...
حاج کاظم به دست مردم رسید؛ اما سرنوشت سوژه اش همچنان زجر است
پس از جنگ دویست ماه بستری شده و بیش از 70 بار به اتاق عمل رفته؛ اما همچنان وضعیت وخیمی دارد. باید شهریورماه هزار و سیصد نود برای ادامه درمانش به آلمان اعزام می شد که با وجود دستور رئیس جمهورِ وقت برای حل مشکل اعزام، هیچ اتفاقی نیفتاد. خودش این گونه روایت کرده بود: در منطقه حاج عمران و غرب دچار موج گرفتگی شدم، در عملیاتی دست چپم کامل قطع شد که پیوند زدند و در کربلای 5 هم که خط شکن بودم ...
پاراگراف های خواندنی برای کتاب خوان ها
سال پیش تصور کن که تازه همه چیز به وجود آمده بود. تو در آستانه ی این افسانه بودی و حق انتخاب داشتی. می توانستی یک بار برای زندگی در این سیاره به دنیا بیایی. اما نمی دانستی که چه وقت باید زندگی را شروع کنی و چه مدتی می توانی در آن زندگی کنی؛ البته درهر حال سال های کوتاهی می شدند. فرض کن فقط همین را می دانستی که اگر تصمیم می گرفتی به این دنیا بیایی زمانی این اتفاق می افتاد که وقتش رسیده بود. ...
چتربازی که هرگز چترش بسته نشد
... - نه. چیز خاصی نبود. تمام کارهای رزمی تیپ هوابرد را انجام دادم. دوره هایم همه تمام شد و وارد مربی گری چتربازی شدم. فاش نیوز: از زمان ورودتان به جنگ چقدر گذشته؟ - 65/5/13 وارد جبهه شدم تا سال 67 در جبهه بودم. در عملیات مرصاد شرکت داشتم. فکر می کنم سال 68 بود. در سال 67 که داشتم دوره چتربازی را می دیدم، در عملیات مرصاد هم شرکت داشتم. این ها همه تداوم داشت تا سال 68 که ...
تراژدی پرغصه جانبازان و ایثارگران جامانده از قافله شهادت
سنگلاخ است آن را تبدیل به یک زمین آباد کشاورزی کند. خانواده اش می گفتند که گاهی اوقات هفته ها و حتی ماه ها می شد که به خانه نمی آمد ، در آنجا چادر زده بود شبانه روز سخت مشغول کار بود . حدود بیست سال در این زمین های کشاورزی سخت کار کرد، در ابتدا چیزی در او هویدا نبود و حالش مساعد بود ولی گاهی اوقات دچار مشکل می شد ، پدر بزرگوارش که پدر شهید هم می باشد از او می خواهد تا به بنیاد ...
هلی برن عملیات خیبر بعد از جنگ ویتنام در دنیا بی نظیر بود/ به افسر آمریکایی سیلی زدم و گفتم پوستش را می ...
مادرم این کار انجام نشد اما سال 50 پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه، علی رغم اینکه درسم خوب بود، ولی چون هم به ماجراجویی علاقه داشتم و هم ارتشی بودن را به خاطر یونیفورم هایی که می پوشیدند و نظم خاص شان دوست داشتم، بدون اطلاع خانواده رفتم و برای دانشگاه افسری کنکور دادم و قبول شدم. دو سه سال که گذشت دیدم این فضاها، همه علاقه من را تأمین نمی کند. من قبلا به خاطر علاقه ای که داشتم، در خصوص ...
در گفت وگو با معصومه تاجیک، خواهر سه شهید دفاع مقدس مطرح شد: روایت 13 سال گمنامی شهیدی که تا لحظه آخر ...
به گزارش زنان کویر ، طنین یاس ، در بخش اول این گفت وگو " معصومه تاجیک" خواهرشهیدان علی اکبر، حسین و داوود تاجیک، روایت زندگی پدر و مادر و گوشه ای از خاطرات شهید جاویدالاثر علی اکبر را تعریف کرد. در این بخش به بازخوانی زندگی شهیدان حسین و داوود تاجیک می پردازیم. ازشهید حسین تاجیک، برایمان بگویید؟ حسین، از ابتدای تولد بسیار مظلوم و مهربان بود. از نظر چهره به پدرم شباهت داشت. بسیار به مسائل عقیدتی مخصوصا مس ...
خاک مان ناموسمان بود + تصاویر
زندگی عادی برگشتید؟ -- خیلی زود. جالب بود خانواده بیشتر از خودم از این موضوع ناراحت بودند. وقتی برای اولین بار در خانه خواستم که چشم مصنوعی ام را تمیز کنم، خواهرم کنارم بود، بعد از درآوردن چشمم متوجه شدم که او با دیدن این صحنه غش کرده است. بعد از اینهمه سال هنوز فرزندانم با دیدن این صحنه دلشان می گیرد ولی با این همه برای اینکه فرزندم ثابت کند که مادری جانباز دارد مجبور شد که کوله پشتی ...
مرا چه به نشان فتح!/ دیدار با رهبر برایم مهمتر بود
هر گردانی هست برای انجام این ماموریت آماده شود و بیاید. من دو دل بودم که آیا بروم یا نروم که بعد لحظه ای با خود خلوت کردم و گفتم: فلانی چرا معطلی، فرض کن آقا امام زمان (عج) از تو می خواهد که با این گردان بروی و آقای قربانی به نوعی نماینده آقا امام زمان است که از شما درخواست کرده، آیا نمی خواهی جواب امامت را بدهی که بعد حاضر شدم برای هدایت گردان و آن شب با سخنرانی و تشویق توانستم دیگر رزمندگان را ...
ازرفتن به جبهه پشیمان نیستم
به گزارش دیار آفتاب ؛ به نقل از ندای تفرش ، در دین اسلام، یکی از واجبات، جهاد در راه خداست، گاهی جهاد به صورت دفاع و حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل است و گاه به صورت حمله به مناطق کفرنشین که این امر مربوط به امام معصوم(ع) و در زمان حضور امام معصوم(ع) تحقق می پذیرد. جهاد در زمان کنونی به صورت دفاع از کیان اسلام و مملکت اسلامی تبلور دارد؛ نمونه این جهاد هم هشت سال دفاع مقدس در تاریخ ...
واقعیت اعدام های سال 67/ فحشای سازمان یافته در خانه های تیمی منافقین/ ماجرای ترور غم انگیز یک زن باردار
اطراف شریعتی سال 60 من کارآموز قضایی بودم. وقتی از آن خیابان به سمت دادستانی کل که آن زمان چهارراه قصر بود،حرکت کردم با صحنه عجیبی روبرو شدم. آن روز منافقین در ساعت 2 و نیم بعد از ظهر یک خانم چادری باردار را فقط به صرف اینکه چادری بود به رگبار بستند و هنوز فراموش نمی کنم و این صحنه همیشه در جلوی چشمانم است . *اصولی به نام اصول اخلاقی و انسانیت در میان منافقین حاکم نبود این گروهک ...
دلخوری منوچهر آذری از مهران مدیری/ دلجویی دوباره جاودانی از احسان علیخانی
آن موقع موهای شما سفید نبود. به نظرم به دلیل افزایش سن وقتی شما مشکل شنوایی دارید، باید سمعک بذارید یا موهاتون که سفید می شود، باید رنگ کنید. مدیری در ادامه درباره اوضاع امروز رادیو نسبت به گذشته پرسید. آذری اظهار داشت: چهل سال در رادیو زحمت کشیدم. من به سبب این کار از مردم دور هستم و دچار تنگی نفس شدم. رادیو از لحاظ مالی تغییری نکرده است. آذری درباره آشنایی خود با همسرش گفت ...
از این ناراحتم که چرا امکانات تسهیل کننده مادری در جامعه نیست
مادران امروز که عمدتاً زنانی هستند که در دانشگاه ها به تحصیل پرداخته اند و بعضاً چند صباحی یا بیشتر اشتغال داشته اند و یا دارند، با چالش جمع کردن زندگی اجتماعی خانوادگی مواجه اند. اگر این زنان، زنانی باشند که در دانشگاه های طراز اول تحصیل کرده باشند، این دوگانه برایشان صد چندان می شود چون امکان حضور اجتماعی و اشتغال برایشان فراهم تر است. اینان از یکسو دوست دارند مادرانی تمام وقت برای فرزندانشان باشند و از طرفی دیگر، جاذبه های زندگی اجتماعی، کسب درآمد، کسب موفقیت علمی آنها را وسوسه می کند تا خانه را ترک کنند و به محیط اجتماعی وارد شوند. ...
رابطه زناشویی و بارداری در زمان تخمک گذاری/درمان کیست های تخمدان
داده بهم بخورم؟بعدا بچه ام ناقص نمیشه حتما یک سال قبل از اقدام به بارداری قرص فیناید قطع شود ی ک سال پیش عمل فیشر انجام دادم و نه ماه طول کشید تا زخم التیام پیدا کرد الان خروجی بسیار تنگ به اندازه یک تا دو سانت میباشد و زجر بسیار میکشم و مضاف بر آن حامله هم هستم البته به دلیل اینکه معذب بودم خیلی دیر اقدام به عمل فیشر کردم آیا چاره ای وجود دارد باید به جراح عمومی ...
روایت خانم بازیگر معروف از ازدواج با مردی که سرطان داشت
به گزارش شبکه خبری تحلیلی حزب الله ،فریبا نادری و همسرش آنلاین،فریبا نادری بازیگر کشورمان از ازدواج با مسعود رسام که 27سال از او بزرگتر بود می گوید. او گفته است:هیجده، نوزده سالم بود که همراه دوست گریمورم به دفتر مسعود رسام رفتم تا تست بازیگری بدهد. مسعود بازیگران فیلم مروارید سرخ را انتخاب می کرد و از افراد مختلف تست می گرفت. من هم اصلا در این فکرها نبودم که از اتاق بیرون آمد و گفت: نوبت شماست. گفتم: من برای تست نیامدم؛ دوستم آمده است. مسعود هم گفت حالا که تا اینجا آمده ای بیا تست بده. آن روز ... ...
اولین تماشاگر زن ایرانی: می خواستم با لباس سربازی به ورزشگاه بروم
را می خرم که بیایی داخل؟ همان ابتدا هم او را گرفته بودند. ** چه شد که شناسایی نشدید؟ این موضوع را من در فضای مجازی اعلام نکردم ولی در دقیقه 94 که پرسپولیس گل زد و آفساید اعلام شد من بلند شدم و جیغ زدم که مشخص شد دختر هستم، یک موج عجیبی از نگاه ها به سمت من روانه شد، ماموران آمدند و من و دوستم را بردند. ** بعد از اینکه شما را گرفتند چه گفتند؟ گفتند دلیل ...
پاسخ های جالب مجری ورزشی به مهران مدیری در دورهمی!
شان بگوید. پاراگراف هایی از این برنامه را در ادامه می توانید بخوانید: - پدرم تهیه کننده و مادرم در واحد خبر سازمان بود. من با تلویزیون بزرگ شده بودم. - چاق شده ام چون غصه می خورم و غذایم هم بیشتر شده! - یک روز کلیدم را جا گذاشته بودم و رفتم در سازمان از مادرم کلید بگیرم که بروم از خانه بردارم، یکی از همکارانش مرا دید، برد تست گرفت و قبول شدم و در نهایت وارد سازمان ...
خلسه با طعم باروت
بر حال و روز مردم عادی می پردازند. بخش هایی از کتاب: - بی زحمت همین جلو نگه دارین! ممنون. - می دونم آقا! دفعه اولم که نیست... نگاهی به آینه راننده می اندازم. قیافه راننده برایم آشنا است. حتما چند باری سوار ماشینش شدم. از سال 82 که موزه افتتاح شده، هر هفته به اینجا آمده ام. جلوی تابلو موزه عبرت ایران می ایستم. چه اسم پاستوریزه ای ! کاش همان تابلو کمیته ...