سایر منابع:
سایر خبرها
پزشک عباس کیارستمی سکوتش را شکست
.... در چنین شرایطی بود که بعد ازظهر روز 29 اسفند، 9 روز بعد از عمل دوم در حالی که در موقعیت پایدار و مطلوب قرار داشتند، با ایشان صحبت کرد. من اعلام کردم فقط با موافقت ایشان به سفر خواهم رفت و گفتم چنانچه با سفر من موافق نباشند من در کنار ایشان خواهم ماند و این فقط به خاطر ارادت خاص به آقای کیارستمی بود و الا پزشک در صورتی که جانشین صلاحیت داری به جای خود معرفی کند مکلف نیست برای سفر از بیمار ...
بعد تو ضرب المثل شد دختران بابایی اند...
مزار کنونی حضرت رقیه بنت الحسین علیهماالسلام در شام، از اول مشهور بوده، گویا حضرت امام حسین علیه السلام نشانی را از خود در شام به یادگاری سپرده است، تا فردا کسانی پیدا نشوند که به انکار اسارت خاندان طهارت علیهم السلام و حوادث آن بپردازند، این دختر خردسال گواه بزرگی است بر اینکه در ضمن اسیران حتی دختران خردسال نیز بوده اند، ما ملتزم به این هستیم که بر دفن حضرت رقیه علیهاالسلام در این مکان شهرت قائم است، حضرت علیهاالسلام در این مکان جان سپرده و دفن شده است. ما به زیارتش شتافتیم، و باید احترام او را پاس داشت. ...
توصیه سیدحسن نصرالله به سردار همدانی/ پیشنهادی که سوریه را نجات داد/ آخرین پیامک شهید به همسرش چه بود؟
، امارات و کشورهای غربی توانسته بودند حلقه محاصره را تنگ تر و به کاخ ریاست جمهوری سوریه در دمشق نزدیکتر شوند طوری که عن قریب کاخ را به اشغال خود درآوردند. آن شب وضعیت بسیار بغرنجی پیش آمده بود البته خانواده ها را فرستاده بودیم به جاهای امن، بشار اسد هم کار را تمام شده می دانست و دنبال رفتن به یک کشور دیگر بود. آخرین پیشنهاد آن شب به بشار اسد داده شد، گفتم: حالا که همه چیز تمام شده و کاخ ریاست ...
ازدواج زیر سن قانونی در آمریکا همچنان اتفاق می افتد!
بیرون می پرد و به دنبال آنا می رود که ناگهان هر دو در سالن پذیرایی خانه بدون تحرک و مات و مبهوت با یکدیگر روبه رو می شوند. مادرش در بالای پله ها و آنای 16 ساله در پایین. مادر فریاد می زند: تو نمی توانی خانه را ترک کنی! من به پلیس زنگ می زنم. آنا با خشم جواب می دهد: به پلیس چه چیزی را می گویی؟ می گویی که من توسط شوهرم دزدیده شده ام؟ درست در یک روز قبل از این حادثه، مادر در تالار شهر ...
اگر حسین بفهمد، دیگر نمی گذارد کار کنم
که شبیه صندل های پدرش است از پا در می آورد و روی مقوا می نشیند. هر از گاهی بطری کوچک آب را بر می دارد، به لبش نزدیک می کند و باز سر جایش می گذارد. عباس کوچولو 6 ساله به نظر می رسد. سن اش را که می پرسم، درست و حسابی نمی تواند جواب دهد. به او حق می دهم. برای بچه ای که نان شب از همه چیز برایش واجب تر است، چه چیزی کم اهمیت تر از سن هست؟ اهل درویشیه کوت عبدلله است و دو خواهر و سه برادر دارد ...
نگاهی به شهادت حضرت رقیه(س) در مقاتل
به گزارش بلاغ ، در کتاب عوالم العلوم و بعضی کتب دیگر روایت شده است که در میان اسیران دختر کوچکی از امام حسین علیه السلام باقی مانده بود، و اسم او بنا بر قولی رقیّه، و از عمر شریفش سه سال گذشته بود، و آن حضرت او را بسیار دوست می داشت، و آن دخترک بعد از شهادت پدر شب و روز گریه می کرد، که از گریه ی او دل اهل بیت مجروح می شد و دائماً از اهل بیت سؤال می کرد که پدر من کجا رفت؟ و چرا از من دوری نمود ...
برای شمر شدن به اهل بیت توسل می کنم/ نقشم را دوست دارم!
بالای سرم آورده و شروع به کتک زدن بر صورتش کردم، در همین لحظه دیدم که خانمی جمعیت را کنار می زد و با عجله به طرف من می آید، البته اصلا مانع وی نشدیم، زمانی که خانم به من رسید، در وهله اول دختر بچه را از دست من گرفت و بعد از بوسیدن روی صورت دختر به من گفت انشالله خیر نبینی و من نیز در جوابش گفتم انشالله . بعد از مدتی که از آن اتفاق گذشت و کاروان به مسیرش ادامه داد آن خانم نزدیکم شد و گفت به ...
اثبات وجود تاریخی حضرت رقیه (س)
...، چاره ای جز توسل به ذیل عنایت حضرت امام حسین (ع) نداشتم . روزی بعد ازنماز ظهر وعصر، حال توسل به دست آمد وخیلی اشک ریختم وسالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع) راکه به وجود مقدس ایشان متوسل بودم مخاطب قرارداده گفتم : یا بن رسول الله، صبر درمقابل چنین بیماری برای من طاقتفرساست. علاوه بر این من اهل منبرم و مردم ازمن انتظاردارند برایشان منبربروم. من از اول عمر تا به حال علی الدوام منبر رفته ام و از ...
می خواهم از اعتیاد پاک شوم تا دخترم را ببینم
پاتوق و آن پاتوق می خوابیدم تا اینکه دخترم نسترن به دنیا آمد. با بدبختی یکی دو ماه از او مراقبت کردم؛ بیچاره دخترم از شدت ضعف و اعتیاد به جای اینکه رشد کند هر روز آب می رفت تا اینکه یک روز مأمورها ریختند و همه را دستگیر کردند و به کمپ های اجباری فرستادند. دخترم را به زور گرفتند و برای درمان و نگهداری به شیرخوارگاه فرستادند. بعد از کمپ بیرون آمدم و به شیرخوارگاه رفتم ولی نمی گذاشتند بچه ام را ببینم. می ...
بیوگرافی کامل شهدای کربلا
خواند و از حال رفت. یعنی در همه وقایع پا به پای حضرت زینب(علیها سلام) بود. حضرت ام کلثوم(علیها سلام) همه جا احترام حضرت زینب(علیها سلام) را نگه داشت و قبل از ایشان قدم بر نداشت و حتی قبل از ایشان صحبت نکرد؛ اما هر جا که حضرت زینب(علیها سلام) از حال می رود، ایشان ادامه می دهند. سخنرانی هایش دارای فصاحت و بلاغت نه به مانند خواهر ولی در حد خواهر بوده است. در کتاب "بلاغات النساء ...
آرام در رفتار، طوفانی در ورزش
، درحالیکه دو طرفمان دست عراق باشد! ادواتی که دست من بود خمپاره ای بنام خمپاره چریکی بود. تیرهایش هم داخل قوطی های خاصی بود. من یکی از این قوطی ها را برای امتحان کردن، انداختم بالا و دیدم روی هوا سوراخ سوراخ شد. خلاصه نماز صبح را آن روز در همان کانال خواندیم. نزدیک های ظهر بود. من با دوربین نگاه می کردم، فکر می کردم که یک گردانی روبروست که گردان روحانی هاست. آخر همه سرهایشان سفید بود. من گفتم ...
صالحی: زیاد هستیم اما زیادی و پولکی نیستیم/ لشکری: یارانه ام از حقوق ورزشی ام بیشتر است!/ مهرزاد: علی ...
...> لشکری : در یکی از سفرهای آخرم مشکل روده ای پیدا کردم و در بدترین وضع بودم. در یکی از تمرینات یک ضربه آرنج به سرم خود و تا مرز سکته هم پیش رفتم. دکترهای کاروان به من مجوز پرواز نمی دادند؛ از یک طرف نگرانی بچه ها، از یک طرف مجوز برای سفر به ریو ندادند، از یک طرف تماس های هادی رضایی که حتما باید به ریو بروم. روز آخر که همه بازیکنان کارهای سفر را انجام می دادند، من آژیوی مغز انجام دادم. جانم را ...
نزدیکترین راه به حضرت اباعبدلله(ع)...
از روایات نیز آمده است: حضرت سکینه(ع) در روز عاشورا به خواهر سه ساله ای (که به احتمال قوی همان رقیه (ع) باشد) گفت: بیا دامن پدر را بگیریم و نگذاریم برود کشته بشود. امام حسین (ع) با شنیدن این سخن بسیار اشک ریخت و آنگاه رقیه (ع) صدا زد: بابا! مانعت نمی شوم. صبر کن تا تو را ببینم. امام حسین (ع) او را در آغوش گرفت و لب های خشکیده اش را بوسید. در این هنگام آن نازدانه ندا در داد که: العطش العطش ...
شهادت فرزندان حضرت زینب(س) در شعر آئینی قم
بزرگوار حضرت زینب(س) و با اشاره به ضرب المثل رفتن بچه حلال زاده به دایی خود چنین می آورد: بالی گشوده است و چنان پیش می رود کز حد کودکانه خود بیش می رود اصلاً عجیب نیست که غوغا به پا کند آری حلال زاده، به دایی اش می رود موج حماسه است که در قلب دشمنش با هر قدم تلاطم تشویش می رود مادر دلش گرفته ازین خاک کوفه وار از بس ...
جیم جارموش به روزنامه ایرانی پاسخ داد؛ هیچ وقت فیلم هایم را نگاه نمی کنم
شروع کردیم. من ری فیلم ساز سورئالیستی بود که در دهه 1920 کار می کرد. کارتر گیتار می زند و همین طور یک دستگاه سینتی سایزر دارد؛ من هم گیتار و سینتی سایزر دارم و با هم کار می کنیم. یک روز آلفونسو گونالز، تدوینگرمان، به من گفت: جیم موسیقی خوبی شده ولی چرا تو و کارتر کاملش نمی کنید؟ خُب من آن موقع چون خیلی درگیر بودم، گفتم: در اوقات بی کاری مان؟ و او جواب داد: آره یک آخر هفته را به این کار اختصاص دهید ...
مجتبی حسینی؛ چرا که نه!
و در آخر ذوب آهن پیمود.حسینی در تمام این سال ها زیر سایه یحیی بود و کمتر دیده شد. اماگفته می شود حسینی طی دو فصل گذشته پیشنهاداتی برای سرمربیگری داشته است،با این حال به خواست گل محمدی، ذوبی ها سنگین ترین رقم قرارداد دستیاری لیگ را برای وی در نظر گرفتند. به اعتقاد برخی از کارشناسان، حسینی مغز متفکر یحیی به شمار می رفت و طبیعی بود که پس از کنار رفتن گل محمدی از سرمربیگری تیم ذوب آهن، دستیار اول وی ...
گزارش کامل مرگ نوزاد 10 روزه در بیمارستان قدس/گلایه های یک پدر
برای یکی از بچه ها اتفاقی افتاده و این حدود دو ساعت طول کشید و ما تمام مدت فکر نمی کردیم آن کودک مورد نظر فرزند خودمان است. در این مدت افراد زیادی به اتاق رفتند، سه پزشک به اتاق آمدند ولی بعد از نزدیک دو ساعت پزشک فرزند ما پیش ما آمد و گفت: متاسفانه شیر به درون ریه فرزند شما رفته و او از دنیا رفته است و بدون هچ توضیحی رفت. در این مدت با پزشک دیگری تماس گرفته شده بود و ایشان علی رغم اینکه وظیفه ...
زنانی که حقوق زیر 500 هزار تومانی دریافت می کنند
همه زن های کارگاه را به صف می کنم، شما از اول شروع کن با آنها حرف بزن. 33 نفر برای گزارشت بس است؟ نمی تواند جایی غیر از روستای خودشان کار کند چون مادرش در خانه تنهاست و خودش هم می ترسد به جاهای شلوغ برود. می گوید: وقتی می گویم روستا فکر نکنید اینجا زمین کشاورزی هست. اینجا یک روستای تهرانی است. مردها صبح برای کار می روند تهران و اسلامشهر و شب ها برمی گردند. من نمی توانم بروم. ...
نظام برنامه ریزی فعلی کشور باید باز تعریف شود/ برنامه های توسعه کشور غیر اجرایی هستند
اول محرم برگزار کنیم. تا یک پیام بسیار کوچکی باشد برای اینکه ما باید حتماً مساجد و هیأت را بازتعریف کنیم. وضع فعلی، مورد رضایت امام زمان ( نیست، وضع فعلی حال از دوستان صدا و سیما و تا همه دست اندرکاران مساجد و هیأت مساجد و همه آنهایی که در حال اداره هستند، به یک حداقلی اکتفا می کنند. – بنده فقط اشاره می کنم- شما در همه مناسبت ها مصاحبه هایی را از صدا و سیما از اماکن مقدس پخش می کنند را این به بعد ...
وبلاگ "شقایق های پرپر" نوشت:یک سو عزیز فاطمه بی لشکر آمده
دیدن حسین آه از نهاد این همه لشکر برآمده است از بس شبیه ، هر که رسیده است گفته است ایمان بیاورید که پیغمبر آمده است حرف از فدک که نه سخن از غصب مهریه است ! با بچه های فاطمه آب آور آمده است گیرم فرات بخل کند چشم ما که هست رودی کشیده ایم که از کوثر آمده است زینب پیاده شد ، وسط دشت رفت و گفت اینجا چقدر خار مغیلان درآمده است شاید به شام می رسد این ره که هر زنی در این مسیر با دو سه تا معجر آمده است انتهای پیام/ ...
تکفیری ها چهار سال به دنبال زدن سردار همدانی بودند/ جاذبه شهید همدانی عامل وحدت شیعه و سنی در منطقه بود
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: برایم سخت است از آنان که ندیده ام سخن بگویم از آنان که افتخاری در دل تاریخ اند. باید که پلی زنم از درونم به معنای انسانیت. انسانیتی که آنان با رفتنشان خلق کرده اند. یک سالی می شود که هوای شهر مان نفس می کشد، شب و روزها پی هم در رفت و شد هستند اما سردار رشید اسلام در این هوای شهر حضور ظاهری ندارد. سردار با همه اخلاصش مثل حبیب ابن مظاهر تا پای جان در سنگر اسلام و ...
کیارستمی در فرانسه سرش به جایی خورده
در وضعیت بسیار خوبی به سر می بردند تا اینکه چند روز بعد آقای دکتر ناصری که همکار و جانشین من، تشخیص می دهند بیمار دچار عفونت کیسه صفرا شده است. عفونت کیسه صفرا هیچ ارتباطی به عمل اول و دوم ندارد و ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد. * آقای دکتر هاشمی وزیر بهداشت روز 12 فروردین از آقای عباس کیارستمی دیدار کردند و در این دیدار گروهی از متخصصان و همکاران مطرح جراحی، داخلی، آی سی یو و عفونی ...
قتل به خاطر ارثیه
از فوت مادرم، خاله ام گفت که تو سهمی نداری و باید از آنجا بلند شوی. این باعث اختلاف بین ما شد و شکایت کردم. همزمان با پیگیری شکایتم یکی از آشناهای خاله ام به نام عزت به خانه ما رفت و آمد می کرد. از او خواستم به خانه ما نیاید، اما او گفت آنقدر رفت و آمد می کند تا من مجبور شوم از خانه ام بروم. مزاحمت های او ادامه داشت تا اینکه صبح روز حادثه به بهانه اینکه سیمکارتش را من برداشته ام با من درگیر شد ...
اسیر شیطان شده بودم
. وقتی خواهرم موضوع را به من گفت، قبول کردم و به عنوان مدرس به منزل نازنین رفتم که متوجه اختلافات نازنین با همسرش شدم تا اینکه کم کم با او ارتباط پیدا کردم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. نمی توانستم موضوع ازدواج را با خانواده ام در میان بگذارم، اما به برادرم که با او صمیمی بودم، گفتم. او مخالفت کرد و از من خواست درباره آن درست فکر کنم و بعد تصمیم بگیرم. متهم ادامه داد: همسر نازنین مانع ...
تنها مدال آور خوزستانی سنگنوردی آسیا: سال آینده طلای آسیا را می خواهم
او نیز قربانی عمل نکردن سنسور شد وگرنه تمام بچه ها بسیار عالی کار کردند و تلاش خود را انجام دادند و واقعا حق شان بود که روی سکو بروند. حتی ملیکا ر احمی هم به فینال رسید اما متاسفانه نتوانست روی سکو برود. ملی پوش نوجوان سنگنوردی ایران با بیان این که با کسب این مدال برنز انگیزه ام افزایش یافته است، افزود: در حال حاضر 16 سال سن دارم و از همین لحظه بیشتر کار و تمرین خواهم کرد تا در مسابقات ...
پیاده راه رشت کاملا فرهنگی است/در دور اول انتخابات به آقازاده و عظمتی به یک میزان و با همه توان کمک ...
مسعودکاظمی رأی ندادم آن طیفی که آمده بودند به سمت ما پیش از انتخابات حتی تا 30 ثانیه پیش از رأی گیری به صورت قطعی گفتند ما به کاظمی رأی نمی دهیم. درآن روز به آقای کاظمی چندین بار گفتم که شما رأی نداری و از خودت و ما هزینه نکن اما تصمیم داشت که تا آخرین راهی که شروع کرده برود و کاملا مطلع بود از این مسأله به همین علت با افراد دیگری که به قول داده بودند و زیر قول شان زده بودند تا آخرین این راه رفت ...
مرتضی صفاریان:صداوسیما می گوید برای تعزیه بودجه نداریم/ چهارگوشه تهران "تکیه" می خواهد
. او با بیان اینکه در دو ماهه محرم و صفر تعزیه خوان های حرفه ای تهران به شهرستان ها می روند؛ گفت: اکنون در جایی بین محلات و دلیجان؛ شهری به نام نیم بند وجود دارد که 10 روز تعریه را آنجا اجرا کنیم؛ بعد می رویم کاشان و زرین شهر و بعد جمکران و از آنجا به خوانسار می رویم. این دو ماهه محرم و صفر همه تعزیه خوان ها برنامه شان پر است. صفاریان به اجراهای بین المللی خود در تعزیه هم ...
مرتضی به همان چیزی رسید که عاشقانه به دنبالش بود
شدند؟ مرتضی روز 26 اسفند 1394 از تهران برگشت و من و بچه ها را از شاهرود به شیروان برد تا عید منزل پدرم باشیم و تنها نمانیم. روز بعدش صبح زود بعد از خواندن نماز بچه ها را در خواب چند بار بوسید و از من خداحافظی کرد و رفت. 28 اسفند هم زنگ زد و گفت زهرا خانوم رفتنی شدم. گفتم کجا؟ گفت همان جایی که چند وقت پیش حرفش را زدیم. متوجه شدم منظورش سوریه است. این را که گفت من ماندم و ترس از دست دادنش. اما ...
زندگی سعید هنر اوست
عکاسی به مکه رفت. یک ویژگی سعید که هیچ وقت یادم نمی رود این است که وقتی می خواست برای عکاسی به مکه برود، شاید آثار 10 نفر از عکاسانی که حج را عکاسی کرده بودند، دید؛ هم سوال کرد و هم راهنمایی گرفت. من آن زمان در روزنامه کیهان کار می کردم. یک روز با من قرار گذاشت و آمد دفتر روزنامه و تمام کنتاکت های کسانی را که چند سالی از مکه عکاسی کرده بودند، نگاه کرد، زوایای عکاسی اش را انتخاب ذهنی کرد، بعد رفت و ...
دوچرخه ای با سرعت نور
به طرف اعضای تحریریه ی هفته نامه ی دوچرخه رفت! حتی فکر خانم بابایی! او گفت: قبول! اتفاقاً امسال در جشنواره ی مطبوعات کودک و نوجوان کانون، داوران نوجوان، دوچرخه را به عنوان بهترین نشریه انتخاب کرده اند. من تلاش خودم را می کنم، اما باید سرشان خیلی شلوغ باشد، خلاصه به کسی قول نمی دهم! خبر خوب را دو سه روز بعد به ما داد. قرار شد در سه روز متوالی، ما میزبان سه نفر از اعضای تحریریه ی دوچرخه ...