سایر منابع:
سایر خبرها
کاظمیان: بعداً متوجه شدم با علی کریمی همکلاسم
...> اخیراً علیرضا حقیقی از تو تشکر کرده بود که در روزهای سخت کنارش بودی. گویا با هم تمرین می کردید، ماجرا از چه قرار بود؟ علیرضا را از سال 82 که در تیم نوجوان پرسپولیس بود می شناسم. او 16، 17 سال داشت و من 6،7 سال بزرگتر از او بودم. بعد از آن با هم دوست بودیم و صمیمی هستیم. البته چند سالی من از فوتبال ایران رفتم و بعد از من علیرضا به فوتبال اروپا رفت که هم دیگر را ندیدیم. علیرضا لطف دارد که از من تشکر کرده، اما به نظرم او خودش به اندازه کافی بزرگ است و نیازی به کمک من ندارد. کلاً 7،8 جلسه با هم تمرین کردیم و ان شاالله علیرضا روز به روز موفق تر باشد. منبع: ...
تدریس معلم فداکار با کتاب کپی شده!
به گزارش فرهنگ نیوز، داستان از جایی آغاز می شود که دانش آموزان مدرسه ای روستایی با اینکه دو ماه از سال تحصیلی می گذرد، هنوز کتاب درسی ندارند و به همین خاطر خانم معلم آن ها هرروز برگه های کتاب را برای آن ها کپی می گیرد تا در این اوضاع بی کتابی از درس هایشان عقب نمانند. یکی از والدین این بچه ها که انگار این وضع او را هم خسته کرده، از برگه و سیاه وسفید کتاب درسی فرزندش که روزبه روز به دست او می رسد ...
عاشق عروسمان بودم و می خواستم به او برسم / یک شب به خانه برادرم رفتم
جسد شوهرم را در آنجا دفن کردیم. این راز میان ما دو نفر از همان شب باقی ماند. چند روز بعد از گم شدن او به خانواده اش گفتم که شوهرم خانه را ترک کرده و کسی از او خبری ندارد . بعد هم با شکایت دروغین سعی کردم وانمود کنم که او گم شده است. یک سال بعد از این ماجرا نقشه بعدی مان را-که ازدواج با برادر شوهرم بود - اجرایی کردیم، اما خون مقتول دامن ما را گرفت و بعد از چند سال از هم جدا شدیم. مدام ...
مرد همسرکش باز هم مرتکب جنایت شد
آفتاب نیوز : روزنامه همشهری نوشت: راننده آژانسی که 24 سال قبل، بعد از قتل همسرش توانسته بود با پرداخت دیه از قصاص نجات یابد این بار به اتهام قتل و مثله کردن جسد زنی جوان در دادگاه کیفری محاکمه شد. روز 18 اردیبهشت ماه سال93 یکی از ساکنان شهر ری در تماس با پلیس از حادثه هولناکی خبر داد. او گفت که یکی از همسایه هایش که مردی میانسال است کیسه ای را که داخل آن بخشی از جسد یک انسان قرار دارد ...
الفبای تنبیه در مدارس کشور
که شنونده ها را غصه دار کرده است. به گزارش شفاآنلاین ،این بهانه ای شد تا ما با هفت معلم صحبت کنیم، هفت نفری که صادقانه از خشم گفتند و توضیح دادند چرا کاسه صبرشان در کلاس لبریز می شود و وقتی عنان از کف می دهند، چه می کنند تا آبی بر آتش خشمشان باشد. محرومیت از ورزش توکل واثقی/ مدیرمدرسه ابتدایی من در رژیم گذشته دانش آموز بودم. آن وقت ها در ده درس می ...
همسفر مرغان معنا در جهان حروف
کارگردانی رفتم. در سالزبورگ اتریش با تئاتر مریونت آشنا شدم. سال 1350 این تئاتر را به ایران آوردم. این رشته را در دانشکده هنرهای دراماتیک راه انداختیم و با نامه نگاری ها و مقالات و استدلال های محکم به وزارت علوم وقت، ثابت کردم که این رشته می تواند تا دوره لیسانس هم ادامه داشته باشد. آن زمان رئیس دپارتمان تئاتر مریونت دانشکده هنرهای دراماتیک بودم که این امر نیز در این موفقیت تأثیر داشت. تا سال ...
برنامه شومی که زن متاهل برای جوان مجرد اجرا کرد
و فقط او را می خواستم. اما از نظر مالی و خانوادگی، در سطح پایینی بودم. سپیده به من اطمینان داد که به پایم می نشیند تا روزی که بتوانم پس اندازی داشته باشم و به زندگی مان سر و سامان بدهم. او دختری قانع و نجیب بود و من خودم را با او خوشبخت می دیدم تا اینکه یک روز به من پیشنهاد داد که با خواهر بزرگترش سحر (همسر مقتول) آشنا شوم. او تصور می کرد با جلب رضایت سحر می توانیم رضایت پدر و مادرش را به دست ...
شاه گفت یک عده کمونیست در کیهان جمع شده اند
نگاهی به گزارش کرد و برد نزد فرامرزی. بعد فرامرزی من را صدا کرد و گفت کجا کار می کنی؟ گفتم در یک بارفروشی، گفت چه قدر حقوق می گیری، گفتم ماهی 150 تومان، گفت ما ماهی 250 تومان به تو می دهیم بیا اینجا کار کن، گفتم من نمی توانم کارم را یک دفعه رها کنم، باید حساب کتاب را تحویل بدهم بعد بیایم. دقیقا خاطرم هست روز سه شنبه بود گفت شنبه می توانی بیایی، گفتم بله. رفتم به کارفرمایم گفتم می خواهم بروم کیهان ...
زن جوان پس از حادثه عجیب در مشهد +عکس
.... آن موقع موتور داشتیم، حدود شش سال پیش. آنجا داشتیم می رفتیم خانه خواهرشوهرم. توی بزرگ راه کلانتری بودیم که تصادف کردیم. یک ماشین سنگین به ما زد که پرت شدیم و من اعزام شدم به بیمارستان امدادی و فقط کوفتگی داشتم، ولی همسرم طوری نشد. ما با موتور بودیم و از وسط بزرگ راه می رفتیم که آن ماشین به ما زد. شما الان شکایت هم کرده اید؟ خانواده ام در حال انجام کارها هستند و شکایت ...
عده ای در 2 طیف سیاسی اجازه نمی دهند فضای مقابله با کژی ها و مفاسد شفاف شود
این موضوع چه ربطی به بحث کنونی ما دارد؟! پسرعمویتان می تواند منبع خوبی باشد سلیمی نمین در ادامه نوشته است: ثانیا، لازم است به استحضار جناب عالی برسانم که بنده در سال چهارم دبیرستان (نظام قدیم) تحت تأثیر مطالعه آثار مرحوم دکتر شریعتی و شرکت در کلاس های درس آیت الله خامنه ای به مواضع سیاسی این انجمن اعتراض کردم و از آن اخراج شدم. در سال 52 نیز در امتحان اعزام دانشجو به خارج قبول ...
روزنامه های سه شنبه
روز تعامل بهارستان و پاستور؛ تیتر نخست ایران تهران- ایرنا- روزنامه ایران در شماره سه شنبه 11 آبان در توضیح تیتر یک با اشاره به اینکه صحن علنی بهارستان امروز شاهد اولین عیارسنجی نمایندگان از گزینه های وزارت دولت یازدهم است، نوشت: امروز حسن روحانی برای معرفی و دفاع از 3 گزینه پیشنهادی وزارتخانه های فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش و ورزش و جوانان به مجلس می رود. این روزنامه ...
نگاه خدا را در هر قسمت از زندگی مان می بینم
نه با این شدت. اصلاً چنین فکری نمی کردم که همسرم یک جانباز خاص شود که هشت سال به کما برود. من تا قبل از این اتفاق نمی دانستم کما چیست. فکر می کردم یک نوع مریضی است. روز آخری که برای مرخصی آمده بود، دلم شور می زد. همسرم آمده بود مرخصی، کنارم بود ولی من اضطراب داشتم و خودش به من می گفت مشکلت چیست. می گفتم فکر می کنم زندگی مان می خواهد تمام شود. این اضطراب و دلشوره ناگهان به دلتان افتاده ...
بگذارید خانم ها بیایند، ورزشگاه ها آرام می گیرند
...، البته به اشتباه خودش: بازی تیم ملی با قطر را می خواستم بروم. حتی تا تهران هم آمدم. ولی نشد. راستش را بخواهید زمان از دستم رفته بود. روزها را اشتباه کرده بودم. روز بازی کتابخانه بودم و فکر می کردم بازی فرداست. یک دفعه دیدم صدای فوتبال می آید. پرسیدم، گفتند بازی تیم ملی است. تازه آن موقع متوجه شدم اشتباه کرده ام. اما امیدوارم روزی برای بازی دربی بتوانم به استادیوم بروم . برای کُری ...
از بی مهری مسئولین تا فرستادن20مقاله به کنفرانس های داخلی و خارجی
،برخورد همکارانی که سنشان بیشتر ازشماست با شما چطوره؟ جالبه بدانید من دو سال و چهار ماه که به ریاست دانشگاه منصوب شدم تمام اساتید و همکارانم تعجب کردند و شاید باورش برای آن ها سخت بود و برایشان بیشتر شبیه به یک جک بود و غیر قابل باور ،اما وقتی که من حکم رو نشان دادم بسختی باور کردند و خیلی استقبال کردند و می گفتند یه نفر جوان و پر انرژی شده ریس دانشگاه و می تواند از پس مسایل و مشکلات بربیاید و تا ...
باد شکم حادثه آفرید
نداشت و تجهیزات پزشکی بخوبی کار می کردند. اعمال پرسونل بیمارستان نیز درست بود و باد شکم بیمار علت بروز آتش سوزی شد. باد شکم بیمار با هوا قاطی شد و بعد تحت تأثیر لیزر که پزشکان در حال استفاده از آن بودند شعله ور شد. عصر ایران 110 عاشق عروسمان بودم و می خواستم به او برسم / یک شب به خانه برادرم رفتم آزار و اذیت زن شوهردار در اتاق خوابش / عکسی که ...
پدرم زن جوانی را به خانه آورد / من هم او را اذیت و آزارکردم
. این بود که روزی پدرم زن جوانی را به خانه آورد و از من خواست او را مادر صدا کنم اما من فقط مادر خودم را دوست داشتم و سعی می کردم آن زن را آزار و اذیت کنم تا از زندگی پدرم بیرون برود. وقتی پدرم متوجه رفتار من شد ، مرا کتک زد و من از خانه فرار کردم و به پاتوق های افرادی رفتم که در آن جا مواد مخدر استعمال می کردند. دیگر درس و مدرسه را رها کرده بودم و فقط گاهی برای سرقت پول به خانه پدرم می رفتم. ...
همسرم اصلاً غیرت نداشت / او مرا به کارهای کثیفی وادار می کرد
زد و گفت مگر نمی بینی ما به خاطر همین مواد بدبخت شده ایم؟ نمی بینی زندگی مان را به باد داده ایم؟ چرا می خواهی خودت را بدبخت و بیچاره کنی؟ گفتم من نمی خواستم بکشم و مستاجرمان یادم داده است. تا اسم او را گفتم، پدرم رفت و کل اسباب و اثاثیه شان را ریخت توی کوچه. مدرسه را هم گذاشتم کنار. چون چند بار به خاطر سیگار کشیدن از ناظم مدرسه تذکر گرفته بودم. اما هیچ وقت زیربار نرفتم و همیشه می گفتم نه. یک روز ...
طبق توافقی که داشتیم با زن جوان ارتباط برقرار کردیم / شیدا با روی باز از ما پذیرایی کرد
... 110 عاشق عروسمان بودم و می خواستم به او برسم / یک شب به خانه برادرم رفتم آزار و اذیت زن شوهردار در اتاق خوابش / عکسی که مرد کثیف را لو داد +عکس من عاشق سحر بودم / اما خواهر متأهلش به بهانه ای به آپارتمانم آمد و نقشه شومش را اجرا کرد به خانه دوست پسرم رفته بودم / اتفاق بسیار وحشتناکی برایم افتاد عمل زشت داماد جوان با مادر زنش / دامادم به بهانه اینکه دخترم بیمار است او را به خانه اش برد ...
به خانه دوست پسرم رفته بودم / اتفاق بسیار وحشتناکی برایم افتاد
... متهمان مدعی هستند که بیگناهند به همین دلیل آنها با صدور قرار بازداشت موقت راهی بازداشتگاه پلیس آگاهی شدند تا تحقیقات برای به دست آوردن سرنخهای بیشتر از این توطئه سیاه ادامه یابد. خبر آنلاین 110 عاشق عروسمان بودم و می خواستم به او برسم / یک شب به خانه برادرم رفتم آزار و اذیت زن شوهردار در اتاق خوابش / عکسی که مرد کثیف را لو داد +عکس من عاشق ...
لیستی از باید و نباید های زنان عربستانی
توضیح دادم. اما آن ها نتوانستند کمکی بکنند و به من توصیه کردند نزد پلیس بروم و بخواهم در برابر پدرم از من محافظت کنند. زمانی که پیش پلیس رفتم، پدرم از قبل به آن ها خبر داده بود که فرار کرده ام. همه چیز را برایشان گفتم. اما پلیس گفت من کار اشتباهی کرده ام و فرار از خانه جرم بزرگی است. من را به زندان بردند! سه روز اول در انفرادی بودم. سپس مرا به بند عمومی منتقل کردند. در آنجا زنان دزد و قاتل زندانی شده ...
انتقاد هاشمی رفسنجانی از دستبوسی ها
. همه فکرهایی هم که الان دارم، از پیش از انقلاب، بعد از آن و در شرایط حاضر، همه همان افکاری است که از قرآن گرفتم. وی افزود: زندان هم با عشق قرآن برایم شیرین بود و دوره کامل تفسیر قرآن را در سه سال حضور در زندان نوشتم. زندان برای من با این شرایط به هیچ وجه سخت نبود. من زیر شکنجه زنده شدم و قرآن این طور است که در همه حالات انسان را زنده می کند. جایزه علامه طباطبایی به آیت ا... هاشمی اهدا ...
پول توجیبی 40 میلیونی “بچه پولدار”ها!
جایگزینی برای دور دور من هست؟ * حوصله ات سر نمی رود؟ از این همه یکنواختی خسته نمی شوی؟ چرا؛ یک بار اینقدر حوصله ام سر رفته بود که رفتم در یک صرافی و با حقوق ماهی 800 هزار تومان کار کردم. همه مسخره می کردند و می گفتند تو که اینقدر پول داری، چرا اینجا کار می کنی ولی برای من پول مهم نبود. می خواستم یک کاری کنم که احساس مثبت بودن بهم دست بدهد. البته بعد از یک مدت که کار یاد گرفته ...
مروری بر حرف های عجیب وغریب سینماگران ایرانی
...، با موج جدیدی از فیلمسازهای خوب روبه رو شدم و با خودم گفتم: ای بابا! من برای خودم سرم را کرده بودم توی کوزه و داشتم کارای چرت و پرت بازی می کردم! باکوتاه آمدن از ایده آل ها، خیلی هایش چرت و پرت بوده است. محمدرضا گلزار : فیلم هایم شکست تجاری نداشته است محمدرضا گلزار که به تازگی بازی در فیلم سلام بمبئی محصول مشترک ایران و هند را به پایان رسانده است و فیلم خشکسالی و دروغ ...
هدف از استیضاح وزیر علوم حذف فرهادی نیست/ هیچ سازوکاری برای نظارت بر دانشگاه آزاد وجود ندارد
سینا می دهند اما آیا لباسشان هم تغییر کرد؟ آنها فقط علم را یاد گرفتند بچه های ما که رفتند اولین کارشان تغییر قیافه و سبک زندگی بود این استهاله شدن است. ما باید تلاش کنیم البته جاذبه ها، امکانات و وعده هایی که آنها به نخبگان ما می دهند زیاد است انسان هم بالاخره غرایض و اهدافی دارد. من نگران این هستم که با سهل اندیشی و خوش نیتی کاری بکنیم که در آینده جوانان فرهیخته ما اصلا ایران نیایند یا اگر هم می ...
حرفهای خودمونی/شهرضا درسوگ سیدالشهدا
روشن کردم و نمی دانم چرا داشت گریه ام می گرفت و من بعد از یک ساعت و پانزده دقیقه راه خوبی برای شکلات جمع کردن پیدا کردم و یک دستم را در آستینم فرو بردم اینجوری همه فکر می کردند یک دست ندارم و بیشتر شکلات بهم می دادند البته بعد که بابایم فهمید کلی دعوایم کرد البته خودش هم کلی از همان شکلات ها خورد اما من باهاش قهر کردم و روز دوم عاشورا تاسوعا با مامان به روضه رفتم اما خیلی حوصله ام سر رفت آخه در روضه ...
بازیگر ایرانی که از شهرت خسته شده است
گرفتیم که در زمان خودش خوب بود. برای ساعت خوش ماهی 80 هزار تومان گرفتم که خیلی خوب بود، یک سال پولم را جمع کردم و به اصطلاح پس انداز را زدم به زخم زندگی. اما یک دوره ای به بیکاری خوردم که خیلی بد بود و به نان شبم هم محتاج بودم اما آن دوره هم گذشت و اوضاع بهتر شد. اما حدود ده سال است که اُفت کرده و همچنان سیر نزولی را طی می کند. الان نان شب دارم، اما مثلا یک سال بیشتر است که تلاش می کنم پرایدم را ...
آقای کرباسچی! عملکرد دوران شهرداریتان را به بررسی سازمان دیده بان شفافیت بسپارید/ در مبارزه با فساد به ...
(نظام قدیم) تحت تأثیر مطالعه آثار مرحوم دکتر شریعتی و شرکت در کلاس های درس آیت الله خامنه ای به مواضع سیاسی این انجمن اعتراض کردم و از آن اخراج شدم. در سال 52 نیز در امتحان اعزام دانشجو به خارج قبول شدم و برای ادامه تحصیل به انگلیس رفتم. پسرعموی گرامیتان آقای مهدی کرباسچی که در دوران مدیریت شما بر شهرداری تهران ریاست شرکت همشهری را به عهده داشتند، همدوره بنده در انجمن حجتیه بودند و با مواضع این گروه ...
دو هزار و 200 میلیارد تومان تخلف وجود خارجی ندارد
کم با من این کار را نکنید. به گزارش ایسنا، وی درحالی که با صدای بلند صحبت می کرد، تصریح کرد: من به یاشار سلطانی گفتم این کار را با من نکن و پیامک آن را دارم؛ چراکه نه پدرم وزیر و نه وکیل است. من اعتبارم را از زیر شکنجه های ابوغریب و ابورشید گرفته ام. یاشار مانند پسرم است و من روز عید غدیر می خواستم برای یاشار سلطانی وثیقه بگذارم؛ اما محقق نشد. انتظار داشتم همان گونه که برخی از اعضای شورا در دفاع ...
چو مرغ شب خواندی و رفتی
فعلی در آن سوی کوچه - راه انداخت و فرامرزی ها، سمسار ها، طاهری ها و فرهمند ها، دستش را گرفتند و پا به پا بردند تا به قول قوی فکر، ملخ، غول شده بود. - محمد جان، چی شد سر از کیهان در آوردی؟ - من در میدان غله در یک حجره، کار حسابداری می کردم اما هرازگاهی، مطلبی هم می نوشتم و می دادم مجلات و روزنامه ها چاپ می کردند. یک روز، سر زده رفتم روزنامه کیهان؛ در همان ساختمان قدیمی که یک اتاقش دفتر ...
تجربه طرد و تنهایی در بیماران مبتلا به ام اس
...... اینها حرف های علی است. 35 ساله است و 11 سال است که به بیماری ام اس مبتلاست. یه بیماریه که اگه باهاش کنار بیای اذیتت نمی کنه اما اگه باهاش لج کنی می ریزدت بهم. علی می گوید روزهای اول باورش نمی شد که ام اس گرفته است. اصلا نمی دانست ام اس یعنی چه. با دوبینی شروع شد. اولش که اصلا کسی تشخیص نمی داد، بعد که ام آر آی تخصصی گرفتن متوجه شدم.. . یه روز با مادرم رفتم انجمن ام اس دیدم یه خانمی رو با ...