سایر خبرها
در جست وجوی زهرای 3 ساله +عکس
ناامید شدند، ماجرا را به پدر زهرا اطلاع دادند. بعد هم با مراجعه به دادسرای جنایی تهران برای یافتن زهرا کمک خواستند. همزمان با این شکایت و تشکیل پرونده قضایی در شعبه هفتم بازپرسی دادسرای جنایی تهران با دستور بازپرس مرشدلو، تحقیقات پلیسی برای یافتن کودک گمشده شروع شد، اما با گذشت حدود ده روز از گم شدن این کودک سه ساله، پلیس هنوز موفق به یافتن وی نشده است. پدر زهرا درباره گم شدن ...
اخبار حوادث
بیرون پرتاب کردم. در نهایت به بالکن رفتم، اما زمانی که می خواستم خودم را پرتاب کنم همسایه ها در را شکستند و وارد خانه شدند و مرا منصرف کردند. نمی دانم چه شد اما تمام ماجرایی که رخ داد همین بود. ای کاش من نیز می مردم. تحقیقات ادامه دارد در نهایت پس از انجام مراحل تکمیلی در پرونده، به دستور قاضی مرادی، بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه 27 متهم پس از انجام معالجه زخم هایش، در اختیار اداره دهم ...
ناهید مسلمی: تلویزیون تنها پیشنهاد بازی در نقش مادرهایی شبیه به هم را می دهد
تلویزیونی است که ارتباط خوبی با مردم برقرار کرد. شهرزاد از هر لحاظ متفاوت است و چه از نظر فیلمنامه و چه از نظر گروه بازیگران بهترین اتفاق ممکن در آن رخ داده است. فراموش نمی کنم در سفری که به یکی از روستاهای چابهار داشتم مرا با نام بتول خانم صدا می زدند و با این نام می شناختندم، اتفاقی که به شدت برایم جذاب بود. بتول خانمِ شهرزاد از نظر شما معایبی را که برای برخی نقش های تلویزیونی برشمردید ...
آستین همت بسیجیان برای محورمیت زدایی بالاست/ از برگزاری رزمایش ها تا اعزام جهادگران و تیم های درمانی به ...
زده بودند. روزه داری در روزهای گرم و طولانی تابستان، عبادتی جهاد گونه است که در روایات به آن بسیار سفارش شده است و اما این روزها دانش آموزان بسیجی پسر را می بینیم که برخی از آنان تازه به سن تکلیف رسیده و روزه اولی هستند و با زبان روزه و لبانی خشک، اماهمتی والا، آستین ها را بالا زده و برای حضور در طرح هجرت3 دانش آموزی داوطلبانه پیش قدم شده اند. از این رو به شهر فرسفج می رویم ...
داریوش اسدزاده: پول فضای سینما را مسموم کرده
...، به خدا، به شعر و ادبیات، به جنس مخالف و در یک کلام جوانی یعنی گُل زندگی. در جوانی پر انرژی بودم، از صبح زود تا آخر شب به دنبال هنر و شعر و موسیقی بودم. هنوز هم آن انرژی را دارم و اصلاً عشق و انرژی های جوانی در این سن و سال مرا سرپا نگه داشته است. با این وصف گویا پدر و مادر، مشوق شما در گرایش به هنر و موسیقی بودند؟ اتفاقا برعکس، پدرم کاملاً با کار هنرپیشگی و موسیقی ...
محمد مسلمی:باید کودکی کنیم
محمد مسلمی معتقد است باید پدر و مادرها فارغ از شغل و پست اداری شان برای بچه هایشان وقت بگذارند و با آنها بازی کنند و آن را کار بیهوده فرض نکنند و از سوی دیگر باید رفیق باشند تا بچه ها خیلی راحت حرف دلشان را به آنها بزنند. مسلمی دو فرزند دارد؛ یکی پسر که دانشجوست و دیگری دختر که کلاس اول ابتدایی است. همین بهانه ای شد تا با او همصحبت شویم. آقای مسلمی! شما سال هاست برای بچه های این مملکت ...
10 ماه بدون پزشک کم نیست!
کنونی اش، افزود: تنها مستمری من از بنیاد شهید و امور ایثارگران ماهیانه 650 هزار تومان است که باید 380 هزار تومان آن را قسط خانه پرداخت کنم و بخاطر اینکه چند ماه نتوانستم قسطم را پرداخت کنم حساب ضامنم بسته شد و بین ما درگیری پیش آمد. با کمک مردم و نهادهای خیریه دخترم را به مدرسه فرستادم اما اکنون بخاطر اینکه ما در خانه رایانه نداریم و دخترم سیدی های درسی که به او می دهند را نمی تواند ببیند ...
گفتگو با ساناز مینایی؛ از آشپزی سنتی تا آشپزی آنلاین با کدبانوی نام آشنای ایرانی
می شویم و کارهای روزانه آغاز می شود و معمولا همسرم 9شب که به خانه برمی گردد هم کارکردن ادامه دارد و حتی در خانه بیزینس ما حضور دارد و تا پاسی از شب به کار مشغول هستیم. تاکنون هم مشکلی از این لحاظ نداشته ایم. تفریح و سرگرمی و زندگیمان را هم اداره می کنیم و اصولا همفکری های زیادی با هم داریم. به همدیگر مشورت می دهیم و فکر می کنم وقتی آدم ها وقت اضافه دارند درگیری های اضافه در زندگیشان ایجاد می کنند ...
رویا نونهالی از دنیای بازیگری تا همسرداری
و شاید برای همین است که خیلی کم درباره خودش و کارهایش حرف زده است و بیشتر کوشیده با انتخاب درست نقش و اجرای صحیح آن شرایطی را فراهم کند که از طریق آثارش پیش روی مخاطبان باشد. این ویژگی در روزگاری که بازیگران برای دیده شدن به هر دستاویزی چنگ می زنند و البته درباره همه چیز اظهارنظر می کنند به این بانوی بازیگر وجهه ای متفاوت داده است. *موفق در زندگی زناشویی نونهالی ...
با همایون شاهرخی؛ از پاس تا حاشیه های 2006
را تشکیل داده بودند. تیم عقاب هم بر همین اساس به دلیل ارتباط بین مردم و پلیس شکل گرفت و به دلیل علاقه فرمانده آن زمان، این تیم موازی با پاس راه اندازی شد. اما در مورد صمیمی نبودن بازکینان، من چیزی حس نکردم. دانشجوی سال او بودم که در تیم ملی ارتش حضور پیدا کردم و مقام قهرمانی جهان را یدک می کشم. چرا در سن سی سالگی که اوج فوتبال یک بازیکن است، تصمیم به خداحافظی از فوتبال گرفتید؟ ...
علیپور: با ساچمه هم نمی شود به بیرانوند گل زد
روز قبل از رفتن به راه آهن ازدواج کرده بودم و دنبال خانه گرفتن و این مسائل بودم. قراردادم سال اول صد میلیون تومان بود. مشکلات زیادی داشتم اما هدف و انگیزه داشتم. می خواستم در فوتبال ذهنم معطوف هیچ چیزی جز فوتبالم نباشد. خیلی ها می گفتند هیجده سالگی وقت مناسبی برای ازدواج فوتبالیست نیست ولی من قبول نداشتم و خدا را شکر از این بابت خیلی به نفعم شد. از منزل به تمرین و از تمرین به منزل می رفتم. اهل تفریح ...
فروغ در آتش گلستان؛ اسناد منتشرنشده عشقی ممنوعه- نامه هایی که فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان نوشت
دوستان قدیمی اش هم کناره گرفت و هر وقت در تهران بود تمام ساعاتش را در استودیو گلستان می گذراند... گلستان هر روز برای فروغ جدی تر و عمیق تر می شد و من خوب می دانم که فروغ با تمام قلب عاشق گلستان شده بود... اما اینکه حالا با 45 سال قبل چه فرقی دارد که همان حرف هایی را که وی به صراحت درباره زندگی شخصی خواهرش در مجله اطلاعات بانوان بیان کرده اکنون به حریم خصوصی بدل شده و دست اندازی به آن امری ناپسند ...
باید کودکی کنیم
او معتقد است باید پدر و مادرها فارغ از شغل و پست اداری شان برای بچه هایشان وقت بگذارند و با آنها بازی کنند و آن را کار بیهوده فرض نکنند و از سوی دیگر باید رفیق باشند تا بچه ها خیلی راحت حرف دلشان را به آنها بزنند. مسلمی دو فرزند دارد؛ یکی پسر که دانشجوست و دیگری دختر که کلاس اول ابتدایی است. همین بهانه ای شد تا با او همصحبت شویم. آقای مسلمی! شما سال هاست برای بچه های این مملکت وقت می ...
شب ها چند نفر می آیند و مرا اذیت می کنند / دختر از زندگی جهنمی در خانه پدرش می گوید
من از مادرم حمایت کردم یا حرفی زدم، مرا هم بشدت کتک زد. شرایطش هر روز بدتر می شود. یک روز آنقدر مادرم را کتک زد که جراحات زیادی برداشت اما چون از و می ترسید نگذاشت او را به بیمارستان ببریم و زخم های مادرم را خودش بخیه و پانسمان کرد. او به همه چیز و همه کس شک دارد. به همین خاطر در همه جای خانه دوربین گذاشته است اما مادرم بیش از همه ما آسیب دیده است. پدرم به خاطر بدبینی که در این مدت با ...
زمانی که واقعیت تلخی را در مورد دختر 11 ساله مان فهمیدیم دنیا جلوی چشمانم تیره و تار شد
هنوز هم بچه هستم. شیرین پس از مکث کوتاهی افزود: از مدتی قبل با برادر همکلاسی ام که 17 ساله است دوست شدم و روزی که مامانم متوجه شد چه اشتباهی کرده ام از خانه فرار کردم ولی چون نمی دانستم کجا باید بروم توی یک پارک نشسته بودم و گریه می کردم که پلیس مرا پیدا کرد و... . حمید نجات دکترای روان شناسی و مشاور خانواده در این باره می گوید: فطرت آدم ها به طور کلی پاک است و در بحث رفتارها و آسیب های ...
وقتی یک جوان آمریکایی برای شناخت حسین راهی کربلا می شود
...> سیده زهرا حسینی، یک جوان 22 ساله اهوازی که همراه با پدرش در پیاده روی اربعین حسینی شرکت کرده بود، در خصوص حال و هوای مسیر پیاده روی، این گونه می گویند: استقبال مردم عراق بی نظیر بود. با اینکه مسائل بهداشتی، به دلیل ازدحام جمعیت به طور مطلوبی رعایت نمی شد، اما استقبال و زائرنوازی مردمان روستایی عراق، واقعاً خیره کننده بود. قبل از اینکه راه بی افتیم، مادرم مدام در مورد هتل و غذامون حرف می ...
نمی دانستم چرا عمو فرخ با مادرم زندگی می کرد / تازه فهمیدم چرا نمی گذاشتند با کسی ازدواج کنم
بیمارستان و تحت نظر پزشک بودم، بعد نیز به پیشنهاد مادرم، برای اینکه به دلیل شرکت درمجلس ترحیم پدر ، حالم وخیم تر نشود، به خانه دوست مادرم رفتم و به این ترتیب،به غیر از مجلس چهلم پدر، نتوانستم درهیچ یک از مراسم دیگر او، شرکت کنم. در عالم کودکی هر وقت به عمو فرخ، دوست صمیمی پدرم ، فکر می کردم، خدا را شکر می کردم که پس از مرگ پدر، او را برسر راه ما قرار داده، زیرا اگر او نبود خدا می داند که ...
مجموعه داستان های کوتاه اجتماعی صلاح عسگرپور ( 2 ) : دختری در گرداب
به سیاه و سفید نمی زند. یک بار که برای خرید بیرون رفته بودم پسر 13 ساله همسایه با دیدن بارسنگین در دستم به کمکم آمد و مرا تا خانه رساند. شب وقتی پدرم به خانه آمد، فتانه او را به اتاقی برد و چند دقیقه ای با هم صحبت کردند. اما وقتی پدرم عصبانی بیرون آمد سیلی محکمی به صورتم زد که به شدت تعجب کردم. اشک از چشمانم سرازیر شده بود که علت را پرسیدم و در میان حرف های تند پدرم دریافتم فتانه به ...
تنها آرزوی مرحوم سلیم موذن زاده اردبیلی
) به صدا در می آید. اززمانیکه به یاد دارم در خانه پدری مان در محله تازه شهراردبیل، محرم ها و ایام مذهبی، مراسم عزاداری یا جشن میلاد امامان برگزار می شد و به خاطر شهرتی که پدرم در مداحی داشت، همه اهل شهر از کوچک و بزرگ تا مسوولان و... در آن شرکت می کردند. خب طبیعی است که در چنین فضایی، ما پنج پسر خانواده هم، با عشق به خاندان اهل بیت و به ویژه آقا ابا عبدالله بزرگ شویم و پا بگیریم. از همان کودکی وقتی ...
پول فضای سینما را مسموم کرده ؛ حال هنرخوب نیست
شمارش آثار هنری و نمایشی هنرمندی که بیش از 74 سال روی صحنه تئاتر، مقابل دوربین سینما و در قاب شبکه های مختلف تلویزیونی بوده است کار آسانی نیست. نویسندگی، کارگردانی و بازی در بیش از 200 تئاتر، بازی در بیش از 80 فیلم سینمایی و حضور در بیش از 70 سریال و فیلم تلویزیونی، داریوش اسدزاده را به ستاره ای بی بدیل در آسمان هنر ایران تبدیل کرده است. میشل استروگف، سمندون، خانه سبز، هوش سیاه، قلاده های طلا، رفقای خوب، آژانس دوستی، گشت ویژه، رستوران خانوادگی، پنجاه کیلو آلبالو، ارثیه، بلوف، دو نیمه سیب، بوی کافور عطر یاس از جمله کارهای این هنرمند است. یتیم خانه ایران نیز باید به این تعداد اضافه کرد که به تازگی در سینما اکران شده و نفسِ شیرین که بزودی از تلویزیون مهمان خانه می شود. سالروز تولد، بهانه و فرصتی مغتنم بود تا خبرنگار جام جم آنلاین به ترتیب ذیل با او به گفت و گو نشیند. استاد در 94 سالگی چه تعریفی از کودکی و کودکی درون دارید؟ دوران کودکی پایه اصلی شکل گیری شخصیت و آینده فرد است. بالطبع کودک درون نیز تابع تجارب و محیطی است که یک فرد در دوران کودکی سپری کرده است. کودکان جامعه ما هر اندازه که در محیطی سالم، شاد و فرهیخته رشد کنند بالطبع کودک درونی سالم و شاد خواهند داشت. البته کودک درون من سال هاست که جوان شده است، عاشقی می کند، می خندد و اگرچه به ظاهر پیرشده ام اما از درون دوست دارم شنا کنم، کوهنوردی کنم و مانند ایام شباب که قهرمان دوی صدمتر بودم، باز بدوم. گفتید احساس جوانی می کنید، چه تعریفی از جوانی دارید؟ جوانی بهترین مرحله زندگی بشر است. جوانی موقع عاشقی است. عشق به کتاب، به موسیقی، به خدا، به شعر و ادبیات، به جنس مخالف و در یک کلام جوانی یعنی گُل زندگی. در جوانی پر انرژی بودم، از صبح زود تا آخر شب به دنبال هنر و شعر و موسیقی بودم. هنوز هم آن انرژی را دارم و اصلاً عشق و انرژی های جوانی در این سن و سال مرا سرپا نگه داشته است. با این وصف گویا پدر و مادر، مشوق شما در گرایش به هنر و موسیقی بودند؟ اتفاقا برعکس، پدرم کاملاً با کار هنرپیشگی و موسیقی مخالف بود. یکسال بود که مخفیانه ویولن می زدم وقتی فهمید، سازم را شکست. حتی بدور از چشم او به هنرستان هنرپیشگی می رفتم، وقتی فهمید کلی مرا دعوا کرد و از خانه بیرونم کرد. مدتی هم سردبیر روزنامه خاور زمین بودم. اما هنر را رها نکردید؟ از سال 1320 کار تئاتر و از 1327 کار سینما را شروع کردم. آن موقع هنوز سینما و سالن سینما وجود نداشت و تولید فیلمی نبود. خیلی محدود بود با این حال وارد دنیای نمایش شدم. آنقدر تئاتر و فیلم بازی کردم که تعداد آنها یادم نیست. رابطه تان با کتاب و مطالعه چگونه است؟ من از جوانی عاشق کتاب بوده و هستم. در این سن شب ها تا 4 صبح بیدارم و کتاب می خوانم. تاکنون سه کتاب نوشته ام و مشغول نوشتن چهارمین کتابم هستم. کتاب تازه به صورت مصوّر و درباره تهران قدیم و باغ لاله زار و بسیاری از خاطرات خودم است. معتقدم مطالعه برای یک بازیگر و هنرپیشه یک ضرورت است و این ضرورت را همیشه به هنرجویان و شاگردانم توصیه می کنم. از عشق گفتید، چه جوری عاشق شدید؟ (باخنده) دراین مورد من عاشق نشدم بلکه دیگران عاشق من شدند. تعدادشان هم خیلی بود. چون هم هنرپیشه بودم، هم جوان و خوش تیپ و قد بلند بودم. بالاخره در 27 سالگی با دختری اصیل و خانواده دار ازدواج کردم. دست روزگار او را از من گرفت و بعدها دوباره ازدواج کردم و از همسر دوم، 2 فرزند پسر دارم. (استاد در حالی از فرزندان یاد می کند که آهی عمیق در سینه و اشکی گوشه چشم دارد) چه خبر از بچه ها؟ آنها سال هاست که به آمریکا رفته اند. 4 نوه دارم که همه کمتر از 10 سال سن دارند. نوه هایم را ندیده ام و تنها از طریق اینترنت آن ها را دیده ام. (استاد اندکی سکوت می کند) بچه ها یعنی زندگی، دوست دارم نوه هایم را ببینم و آنها را بغل کنم. بهترین خاطرات نمایشی من حضور و ایفای نقش در سریال های مختلف تلویزیونی بود چرا که عموم مردم با تلویزیون ارتباط بیشتر و نزدیک تری دارند. به تازگی هم برای بازی در سریال نفسِ شیرین دعوت شده ام. در کنار بازیگران بسیاری همچون مرحوم علی اصغر گرمسیری، خسرو شکیبایی، نادره خیرآبادی، پروین سلیمانی و اسماعیل داورفر و بسیاری دیگر حضور داشتم که امروزه خاطرات و عکس های آن هنرمندان و دوستان شفیق برای من یادگار مانده است. استاد به تازگی در فیلم سینمایی یتیم خانه ایران حضور داشتید، در این فیلم چه نقشی دارید و در کل این فیلم و چگونه دیدید؟ من رییس یتیم خانه و مردی در حال مرگ هستم. با تغییراتی که آقای طالبی اعمال کرد قسمتی از سناریو حذف و طبعاً نقش من هم کم شد. درکُل فیلم خوبی است و کارگردان سعی دارد قسمتی از تاریخ تلخ ایران که مربوط به آثار جنگ جهانی اول است را به تصویر بکشد. تصویری که در آن بسیاری از ایرانیان دچار فقر و قحطی می شوند و تعداد زیادی فوت می کنند. از بین تئاتر، سینما و تلویزیون به کدام بیشتر علاقه مند هستید؟ به تئاتر عشق می ورزم. در تئاتر نفس بازیگر به نفس تماشاگر نزدیک است. انرژی به صورت مداوم بین بازیگر و تماشاچی رد و بدل می شود. بازیگر در لحظه پاداش خود را از تماشاگر دریافت می کند. در لحظه با تماشاچی می خندد یا می گرید. لذا قدرت درونی یک بازیگر روی صحنه تئاتر خیلی بیشتر از مقابل دوربین است. در کل یک نوع فرهیختگی در تئاتر وجود دارد که در سینما و تلویزیون کمتر وجود دارد. شما به عنوان یک پیشکسوت و مدرس هنر نمایش وضع تئاتر کشور را چگونه می بینید؟ حال تئاتر و درکل هنر این روزها اصلاً خوب نیست. بزرگترین درد تئاتر ما وجود سناریوهای ترجمه شده است. سناریو نویس خوب داریم اما بسیاری مایل هستند یک کار آماده را ترجمه کنند و بروی صحنه ببرند. در حالیکه ادبیات غنی فارسی داستان ها و قصه های بسیاری دارد که می توان آنها را به روی صحنه برد. حتی از یک بیت شعر حافظ هم می توان برای نوشتن یک سناریو خوب الهام گرفت. آیا این ضعف در سینما و تلویزیون هم دیده می شود؟ بله وجود دارد. در سینما وجود یک سناریو بکر و جدید کیمیا شده است. پول، فضای سینما را مسموم کرده بطوری که می بینی یک بازیگر در یک فصل در 3 یا 4 فیلم در ژانرهای مختلف حضور دارد. یک فیلم در کمترین زمان به مرحله تدوین می رسد. تلویزیون هم باید در بهره گیری از سناریوهای قوی و جدید پیشتازی کند و الا با کاهش مخاطب روبرو خواهد شد. و سخن پایانی استاد اسدزاده؟ از دولت و مسئولان بخش های فرهنگی و هنری می خواهم موضوع هنر را چه در بخش سینما، تئاتر، تلویزیون و موسیقی جدی بگیرند. بسیاری از مدیران این حوزه خوب شعار می دهند اما در عمل قدم موثری برنمی دارند. اعمال نظرات شخصی، جناح بازی های سیاسی و عوض بدل شدن مدیران در زمان های کوتاه به غیر از صدمه زدن به پیکر هنر، نتیجه دیگری در بر ندارد. محمد زندکریمخانی - جام جم آنلاین ...
نگاهی به چند دهه ترس و تنفر بر پرده نقره ای+تصاویر
سالگی بعد از سال ها حضور در سینما، موسیقی، جنگ های جهانی اول و دوم و... دار فانی را وداع گفت. دیالوگ برگزیده: خوب بخوابی آقای هارکر! 49- ویتو کورلئونه رابرت دنیرو (پدر خوانده 2، 1974) رای های پدرخوانده بین آل پاچینو، مارلون براندو، رابرت دنیرو، جیمز کان و گاستونه موسکین پخش شدند و در نهایت فقط دنیرو توانست به لیست نهایی راه پیدا کند. هر چند جای خالی مارلون براندو شدیدا در ...
معجزه ای به نام رولد دال
. شوخ طبعی او مخفی و واژگون بود. مثل یک کمدین نبود. بچه ها دوستانش بودند و این باعث می شد که ادامه دهد. این واقعیت که آنها کتاب هایش را دوست داشتند، برایش مثل یک معجزه بود و می گفت: احساس یک ستاره پاپ را دارم. خانه دال مثل یک کلبه بسیار بزرگ با سقفی کوتاه است که اتاق هایش به رنگ زرد و صورتی نقاشی شده اند. همه جا عکس هایی از دال و تصاویری قاب شده که توسط کوئنتین بلیک دوست و ...
از سیر تا پیاز زندگی دکتر حمیدرضا رحیمی در گفتگو با صدای آزادی؛
اگر وقت آزاد داشته باشم با اجازه ارتش اقدام به راه اندازی مطب کردم چون آن زمان واقعا پزشک در شهر کم بود. مطب خودم را بالای گرما به سرتیپی در هشتی انقلاب راه انداختیم مطب فعلی (جلوخان) هم چون در جوار خانه پدری بود پس از باسازی در سال 67 اقدام به راه اندازی نمودم البته آن زمان خیلی ها می گفتند در جلوخان بیمار نمی آید و همانجا بمانم اما من چون بچه ی همین محل و همین کوچه بودم، ترجیح دادم به اینجا ...
گرامیداشت سالروز تولد جوانترین شهید ایرانی مدافع حرم + عکس
سالش او را اعزام نمی کردند. او را فرستادند تا از خانواده رضایت بگیرد. مصطفی یک هفته و ده روز خانه نمی آمد. می گفت نمی خواهند من را به سوریه ببرند. من آنقدر در گردان می مانم که جا نمانم. وی ادامه می دهد: از گردان با من تماس گرفتند و گفتند جنگ است و شما همین یک پسر را دارید. من هم اصلا با رفتنش مخالف نبودم. فقط گفتم مصطفی چند سال درس را ادامه بده انشالله سال بعد که سن و سالت بیشتر شد خواهی ...
یادواره شهیدان کهنسال برگزار شد
درخت گلابی که در حیاط خانه مان قد کشید . هنوز چشم به راه توام و هنوز دوست دارم تو را گاهی در خواب ببینم تا بوسه ای هر چند کوتاه بر گونه هایم بنشانی . گاهی به پروانه ها ، قاصدکها ، آینه ها و ابرها التماس می کنم پیغام مرا به تو برسانند ، گاهی که نام تو را می شنوم و نسیم خسته را می بویم بی اختیار گریه ام می گیرد . من فرزند جوان توام پدر ! اما هنوز وقتی عکست را پیش رویم می گذارم بغض و گریه ...
چریکۀ تارا، فیلمی که بهرام بیضایی در تالش ساخته بود به نمایش درامد
: بیوه زنی به نام تارا (سوسن تسلیمی) همراه دو کودک خردسالش از ییلاق به خانه اش بازمی گردد. در راه می شنود که پدر بزرگش مرده است. در جادۀ جنگلی، مردی غریب (منوچهر فرید) را با زره و کلاهخود در حال گریز می بیند. در ارثیۀ پدر بزرگ، تارا شمشیری می یابد که نمی داند با آن چه کند. مرد همسایه (محمد پورستار) از آن به جای خیش استفاده می کند اما فوراً پس می آورد. تارا آن را به جای داس و تبر و... به ...
رازهایی درباره همسر دوم ترامپ که تا به حال نمی دانستید
پسر 12 ساله مورد تمسخر واقع شود، آزار و اذیت ببیند یا مورد حمله قرار بگیرد. این اتفاق زمانی وحشتناک است که در زمین بازی رخ بدهد، و زمانی کاملا غیر قابل قبول است که توسط شخصی بدون نام و در اینترنت صورت بگیرد. ما باید راه بهتری برای صحبت با یکدیگر پیدا کنیم. ” او ادامه داد، ”ما باید راه های بهتری برای احترام به یکدیگر و حمایت از نیک سرشتی های فرزندان مان، به ویژه در رسانه های اجتماعی پیدا ...
حاج سلیم موذن زاده: مرا با نوای زینب- زینب تشییع کنید
، رحیم که فقط 25 سال سن داشت، به تهران آمد تا جای خالی پدرم را در مسجد امام پرکند. در همین سال نام خانوادگی او بین مردم از موذن به موذن زاده اردبیلی تغییر می کند. مجریان رادیو ایران برای معرفی او به مردم، زاده اردبیلی را به فامیل پدرم اضافه می کنند تا به شنوندگان بگویند او پسر شیخ کریم است. سر همین موضوع، همه فکر کردند که نام خانوادگی پدر من موذن زاده اردبیلی است و همین نام هم تا آخر روی او ماند. ...
آیا ملت ایران دین خودشان را نسبت به شهدا اداء کردند یا خیر؟
جنگ نمردم بالاخره در میان همین لباس و در جنگی دیگر خواهم مرد، پس اگر برایم اتفاقی افتاد هیچ نگران نباش فقط پدر و مادرم را به تو و تو را بخدای بزرگ می سپارم و در پایان می خواهم بگویی که همه مرا حلال کنند. زندگی نامه شهید محمدرضا وزیری میرزایی شهید شاخص سال 1395 ارتش ج.ا.ا شهید محمدرضا وزیری میرزایی در نخستین روز از فروردین ماه سال 1333 در شهر بهار از توابع استان همدان و در ...
اعتراف ناپدری به قتل دختر 7 ساله
. متهم روز گذشته پای میز محاکمه رفت. در ابتدای جلسه رسیدگی نماینده دادستان تهران خواستار صدور حکم قانونی شد و گفت: با توجه به اینکه پدر مقتول پیدا نشده ، رئیس قوه قضائیه از سوی او خواستار صدور حکم قصاص شده است. وی درباره انگیزه متهم گفت: متهم حاضر در دادگاه یک بار اعتراف کرد دخترک هفت ساله را به قتل رسانده است تا از دوستانش که در کارخانه ای کار می کردند و با او اختلاف داشتند، زهر چشم بگیرد ...