سایر منابع:
سایر خبرها
باید و نبایدهای روابط خانوادگی
.... خیلی زود فهمیده بودم، بغل بابا قدغن است. مریض شدن را فقط به یک دلیل دوست داشتم، آن هم به خاطر این که وقتی مریض می شدم، پدرم مرا گرم در آغوش می گرفت، می بوسید و دکتر می برد. آن موقع حتی به خاطر زبری ریشش اعتراض نمی کردم. وقت های دیگر، اگر به سمتش می دویدم که مثل مادر، بغل او هم بپرم، جوابم یک چشم غره وحشتناک بود. مادرم همیشه می گفت: بابا خسته است. مزاحمش ...
یک عصر پاییزی با محمود دولت آبادی
بودند هم نمی توانستم بزنم. در زندان حتی زندان انتلکتوئلی ما یکی از دوستان از همسرش طلاق گرفته بود. او داشت گریه می کرد. دلداری اش دادم و گفتم اگر طلاق گرفته، دیگر به تو تعلق ندارد و تو برای چیزی گریه می کنی که به تو تعلق ندارد. اینها را گفتم که بگویم، نمی شود در زندان عادی درباره مسائل ناموسی صحبت کرد. به همین دلیل است که در داستان من هم آدم ها نمی توانند درباره زن و دختر و خانواده شان صحبت کنند ...
بازیگر بازگشته از شبکه جم: آنجا یک مشت قالتاق پدرسوخته کار می کنند
کنم و چطور می توانم زندگی خودم و خانواده ام را اداره کنم؟ من متولد بابل هستم، اما وقتی سه ساله بودم به تهران آمدیم. من از پدر رشتی هستم و از مادر تهرانی الاصل، ولی به خوبی می توانم به گویش مازندرانی صحبت کنم. هنوز هم هر وقت فرصت کنم به مازندران می روم. بتازگی چند روز به نوشهر رفتم و مدت ها به دریا نگاه کردم. آنجا رفتم تا تسکین پیدا کنم و همه ناراحتی های شبکه جم و آنتالیا را از یاد ببرم ...
درددل های وحشتناک قاتل قبل از اعدام در مشهد / به هیچ کس رحم نمی کردم!!
نمی کردم روزی زندگی ام به جایی برسد که برای تامین هزینه های آن مرتکب جنایت شوم. آن زمان ازدواج کرده بودم و 3 فرزند داشتم اما وقتی پای موادمخدر صنعتی به زندگی ام باز شد دیگر همه چیز به هم ریخت به طوری که نمی توانستم برای تامین هزینه هایم کار کنم. شرایط سخت زندگی من به جایی رسید که همسرم دست فرزندان مان را گرفت و مرا رها کرد. دیگر من مانده بودم و پیکانی که هر روز خراب می شد. در همین حال خواهرم نیز از ...
من تحت تاثیر حرف های وسوسه انگیز شدم / تازه فهمیدم دوستم با ارتباط کثیفش با این دختر چه کرده بود!
می کنیم. پدرم کارگری ساده و زحمتکش است و دو خواهر و یک برادر دارم. روزی که به دانشگاه رفتم مادر و پدرم از خوشحالی در پوست خودشان نمی گنجیدند. محیط دانشگاه برایم کمی غریب بود و احساس دلتنگی می کردم. یک هفته ای نگذشته بود که با یکی از همکلاسی هایم دوست شدم. حمید از شهرستان برای تحصیل به مشهد آمده و پسربا کلاسی بود. او در اولین تعطیلی مرا همراه ...
پیام همسر شهید مدافع حرم برای داعش
تبریک و تسلی دل خانواده علی آمده بودند. اما روحیه این خانواده با توجه به اینکه هنوز پیکر فرزندشان هم بر نگشته به گونه ای بود که مهمانشان دچار غم و ناراحتی نمی شد. دلتنگی از نبود او پیدا بود اما عجز و پشیمانی نه. گفت وگو را ابتدا با مادر علی اینگونه آغاز کردیم: *من مادر شهیدم من مادر شهید علی عابدینی هستم که سال 48 در مازندران متولد شدم. 16 سالم بود خدا علی را به من ...
دوستی با حلیمه مرا به منجلاب گناه کشاند / شب جشن تولد او برای احسان نقشه زشتی اجرا کردم ولی
زن 22 ساله که در چهره برافروخته اش یاس و نا امیدی نمایان بود خطاب به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی جنوبی مشهد گفت:من دختری درسخوان و موفق در بین 5 فرزند خانواده بودم که پدر و مادرم مرا مایه افتخارشان می دانستند. پدرم کارگر ساختمان بود و به سختی و مشقت هزینه های زندگی را تامین می کرد و مادرم با مشکلات مالی زیادی ما را بزرگ کرد. سرانجام با قبولی ام در یک دانشگاه دولتی و معتبر برق شادی و ...
نویسنده باید مثل آواز خوان ها سرحال باشد
زمین های هموار و دشت های غربی بنویسید، چیزی که اغلب مردم آن را چندان جالب نمی دانند؟ وقتی تقریباً نه ساله بودم، پدرم از خانه مان در ویرجینیا به یک دامپروی در نبراسکا نقل مکان کرد. اندکی از همسایه هامان آمریکایی بودند- بیشترشان دانمارکی، سوئدی، نروژی و کولی بودند. من در میان این مهاجران بزرگ شدم و شیفته برخی از آنها بودم. مخصوصاً پیرزن هایی که مدام برایم از سرزمین مادری شان می گفتند. به ...
مادر 15 ساله بوشهری در دام اعتیاد
ها ، پدرم حتی اجازه نداد درس بخوانم ، تا کلاس چهارم دبستان بیشتر نتوانستم ادامه بدم و خونه نشین شدم. صبح تاشب می بایست اوامر بی چون و چرای پدر را بی کم و کاستی اجرا می کردم ، در غیر اینصورت با کمربند سیاه و کبودم می کرد. با اندام نحیف و لاغرم سعی می کردم کارها را بدون نقص انجام دهم. فقط و فقط ماندن در آن خانه را برای اینکه پناهی دیگر نداشتم، تحمل می کردم ولی همیشه به دنبال روزنه ای ...
قالیباف: هر چه قدر بیشتر تخریب کنید من محکم تر ایستاده ام
شود و اینقدر هم فشار نمی آورند. من هم گفتم من یک مجاهد و خدمتگزار هستم و به این افتخار می کنم. ما انقلاب کردیم که همین زد و بند ها اتفاق نیفتد و فضای باز سیاسی وجود داشته باشد؛هر چقدر شما تخریب کنید، ما محکم تر ایستاده ایم. در این مورداخیر هم جز بحث های سیاسی موضوع چیز دیگری نیست.
علیرضا حیدری: آدم سیاست نیستم
خیلی مسابقه بدهی که برایت روی تشک بودن و مسابقه عادی شود که من زیاد مبارزه نکرده بودم و همین استرسم را زیاد می کرد. در هر صورت محتاط شده بودم. و تیمی که به المپیک رفت، سردار نداشت و شکست هم خورد. - یکدفعه خانه تکانی شده بود. من حداقل می توانستم نقش سردار تیم را بازی کنم، حتی اگر سیبل هم می شدم شاید دو مدال می گرفتیم. بار تیم روی دوش من می آمد، خصوصا اینکه ما کسانی را داشتیم که ...
زهرا: از پدر می خواهم مرا صبر دهد/ محمد: امام حسین(ع) را درک کرد و عازم سوریه شد
این عمل مداومت کنم؛ اکنون می خواهم این وظیفه را به تو محول کنم، اگر از عهده آن بر می آیی می توانی قبول کنی. نامزدم پذیرفت و هر روز نماز شکر به جا می آورد، با این وجود دیدم که پدرم باز هم این دو رکعت نماز را می خواند. فوق لیسانس مدیریت و نفر دوم دوره دافوس بود آناج: از شهید و فعالیت هایی که انجام می دادند برایمان بگویید؛ محمد: پدر با شروع جنگ تحمیلی نیزعازم جبهه های ...
خورشید "سه شنبه شب ها" طلوع می کند/ ماجرای اولین زن کارتن خواب ایران
. جریان ترک اعتیادم هم به خواست خدا بود که با این سن توانستم با وجود تمام سختی ها و مشکلات ترک کنم. کارتن خوابی را دنیایی سرد و تاریک می دانست که هیچ شباهتی به زندگی طبیعی و دوست داشتنی ندارد. در ادامه گفت: کارتن خواب از مال دنیا چیزی جز یک کیف که اندک وسایلش را در ان بگذارد ندارد و آن هم توسط ماموران از بین می رود. کارتن خواب محکوم به تنهایی است و هیچ کس حتی خانواده اش را نیز در کنارش نمی ...
معلول ها خوش قول ترند/ شدت معلولیت باید در ارزیابی کارها موثر باشد
به عرصۀ تئاتر معلولین سخن بگویید. بنده از سال 1380 وارد دانشگاه شدم و تئاتر را به صورت حرفه ای شروع کردم، اگر چه پیش از آن هم در فضای تئاتر فعالیت داشتم. کار در زمینۀ تئاتر معلولین را نیز از سال 88 به صورت حرفه ای آغاز کردم. برای اولین بار بنده از طرف گروهی که با معلولین تئاتر اجرا می کرد دعوت به کار شدم و برای ساخت دکور، لباس و گریم در خدمتشان بودم و با فعالیت های آنان آشنا شدم، ضمن ...
عمل وقیحانه مرد با خواهر زنش
مشکل ما که البته مثل یک زخم عفونی کهنه و قدیمی بود، سر باز کرد. او در شبکه های اجتماعی با زنان و دختران ارتباط داشت و دراین باره هم می گفت زنان فاسد دام برایش پهن کرده اند و فریب خورده است. در این وضعیت داشتم عذاب می کشیدم. نمی توانستم به خانواده ام چیزی بگویم، یعنی رویی نداشتم حرفی بزنم. وقتی فکر می کردم این راه را خودم انتخاب کرده ام و به خاطر این شوهر بی غیرت احترام پدرومادرم را لگد ...
نیم قرن خاطره بازی با جعفر والی
...> و خانه کوچکی در خیابان رشت که بنیان گروه تئاتر ملی آنجا نهاده شد. چطور با شاهین سرکیسیان آشنا شدید؟ من از طریق شاملو و فهیمه راستکار با سرکیسیان آشنا شدم. آن زمان دوران سختی بود. حکومت نظامی و کودتا و هرگونه جمع شدن ممنوع بود. سرکیسیان نه معلم بود و نه امکانات زیادی داشت. یک مشتاق تئاتر بود خانهای کوچک در خیابان رشت داشت که در اختیار ما گذاشت و ما را دورهم جمع کرد. با همین عشق و علاقه ...
پدرم از من خواست تا جلوی دوستان نامحرمش برقصم و پول بگیرم! / درباغ 2 تن از آنها مرا هدف نیت شیطانی شان ...
وی زماینکه با ماموران روبرو شد ادعای عجیبی کرد. احسان گفت: عصر جمعه همراه 5 تن از دوستانم در پارک بودیم که با دختر نوجوانی که به نزدیکی ما آمده بود آشنا شدم و همان شب با من تماس گرفت و ادعا کرد که می خواهد به خانه عمه اش در تجریش برود و خواست تا همراهش باشم که من نیز سوار بر مترو او را تا مترو تجریش همراهی کردم و سپس به خانه بازگشتم. تجسس ها برای ردیابی دختر جوان ادامه داشت ...
ماریتا لورنز، جاسوسی که عاشق فیدل کاسترو بود
...> بله، ولی هیچ وقت نفهمیدم که چه کسی و چرا این کار را کرده بود. فیدل غایب بود. یکی از نزدیکان او مرا به اورژانس برد و سفر من با هواپیما به نیویورک را تدارک دید. من هیچ چیز به خاطر ندارم. فقط می دانم که در یکی از اتاق های بیمارستان روزولت در منهتن از خواب بیدار شدم. و فرزند شما؟ فرزندم را از من دزدیدند. به من گفتند که بچه ام سقط شده، چون دکترها در نیویورک تشخیص دادند که وضع حمل من ...
شوهری که بی خبر بود / کار بسیار قبیح زن متاهل با دوست پسرش در جاده + عکس
از همسر وی به نام لیلا پرداخت. این زن گفت: دیشب همسرم از محل کارش به خانه برنگشت و من و دو فرزندم به خانه پدرم رفتیم.او اختلافی با کسی نداشت و نمی دانم چه کسی اور ا کشته است. وقتی پلیس به اختلاف های دنباله دار غلام و لیلا در طول 7سال زندگی مشترک پی برد بار دیگر زن مقتول را تحت بازجویی قرار داد و لیلا مجبور شد پرده از رابطه کثیفی با یک مرد 30 ساله به نام محمد برداشت. زن جوان قتل را گردن ...
زن 29 ساله بدون اطلاع شوهرش از ارتباط پنهانی اش با اسکندر می گوید
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، زن 29 ساله در حالی که عنوان می کرد تنها یک لبخند بی معنی روزگارم را به جایی کشاند که همه چیزم را از دست دادم، به کارشناس اجتماعی کلانتری جهاد مشهد گفت: در یک خانواده پرجمعیت رشد کردم و پدرم با کارگری تنها می توانست شکم ما را سیر کند به همین خاطر هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند دیپلم بگیرند و هر کدام از آن ها در مقطعی ترک تحصیل می کردند. من هم تا کلاس ...
تازه عروس را جلوی داماد دزدیدند
تصادف محور سمنان آمده است + عکس ببینید چه بلایی بر سر این زن تهرانی آمده + عکس زن 29 ساله بدون اطلاع شوهرش از ارتباط پنهانی اش با اسکندر می گوید شوهری که بی خبر بود / کار بسیار قبیح زن متاهل با دوست پسرش در جاده + عکس پدرم از من خواست تا جلوی دوستان نامحرمش برقصم و پول بگیرم! / درباغ 2 تن از آنها مرا هدف نیت شیطانی شان قرار دادند! بدترین تصادف پرادو در ایران را ببینید / عکس ...
دو شاخه برق در سر کودک دو ساله +عکس
بهبود است. تسنیم 110 این اخبار را از دست ندهید: چه بلایی بر سر مهماندار قطار در تصادف محور سمنان آمده است + عکس ببینید چه بلایی بر سر این زن تهرانی آمده + عکس زن 29 ساله بدون اطلاع شوهرش از ارتباط پنهانی اش با اسکندر می گوید شوهری که بی خبر بود / کار بسیار قبیح زن متاهل با دوست پسرش در جاده + عکس پدرم از من خواست تا جلوی دوستان نامحرمش برقصم و پول بگیرم! / درباغ 2 تن از آنها مرا هدف نیت شیطانی شان قرار دادند! بدترین تصادف پرادو در ایران را ببینید / عکس ...
جیب بر مترو و اتوبوس های تهران دستگیر شد +عکس
...: چه بلایی بر سر مهماندار قطار در تصادف محور سمنان آمده است + عکس ببینید چه بلایی بر سر این زن تهرانی آمده + عکس زن 29 ساله بدون اطلاع شوهرش از ارتباط پنهانی اش با اسکندر می گوید شوهری که بی خبر بود / کار بسیار قبیح زن متاهل با دوست پسرش در جاده + عکس پدرم از من خواست تا جلوی دوستان نامحرمش برقصم و پول بگیرم! / درباغ 2 تن از آنها مرا هدف نیت شیطانی شان قرار دادند! بدترین تصادف پرادو در ایران را ببینید / عکس ...
کیمیا روایت از مادری سختکوش و مقتدر
آن روز هر دو خندیدند و جریان گذشت. خاطرم هست در آن زمان و به خاطر برخی مشکلات ساخت سریال کیمیا خیلی به آهستگی پیش می رفت و کار دیگری به من پیشنهاد شد که با اجازه آقای افشار به آن کار پرداختم و بعد نیز به کانادا رفتم. در این میان و وقتی برای دیدار با خانواده به ایران آمده بودم آقای افشار به من زنگ زد و مرا به دفترش دعوت کرد و گفت خانم حاجیان بیا که برای شما نقشه کشیدیم. این بار دیگر ...
خودکشی جوان تهرانی از طبقه پنجم/ پایان تلخ رابطه نامشروع/ گفت وگو با دختری که خواستگارش او را سر کلاس ...
مشکوک ، کارآگاهان در ادامه تحقیقات خود و بنا بر اظهارات داوود اطلاع پیدا کردند که متوفی از چندی پیش با همسر وی طرح دوستی ریخته و همین موضوع زمینه رفت و آمد متوفی را به محل ایجاد کرده است. با بدست آمدن اطلاع اخیر در پرونده ، سرانجام داوود در ساعت 16 روز گذشته به درگیری منجر به جنایت با علیرضا اعتراف کرد. داوود در اعترافاتش به کارآگاهان گفت:از چندی پیش بود که متوجه ارتباط همسرم با علیرضا شدم اما ...
اقدام شجاعانه خانم مدیر برای پیشگیری از وقوع حادثه برای دانش آموزان
شهر به این روستا می آیم و با ارتباط خوبی که با این بچه ها و خانواده هایشان پیدا کردم، آنها با شوق زیادی به مدرسه می آیند و حتی با وجود بیماری حاضر نمی شوند از کلاس درس غیبت کنند.او ادامه می دهد: با توجه به سرمای زیاد این منطقه و وجود بادهای شدید مدتی قبل متوجه لق شدن سنگ نماهای حیاط مدرسه شدم. از آنجایی که ممکن بود این سنگ ها در زمان زنگ تفریح بر سر دانش آموزان بیفتد و حادثه تلخی را رقم بزند موضوع ...
ارجمند: ماه و پلنگ سریالی بی نهایت مذهبی است
برایم هر شب یک جایزه تهیه می کرد. نفر دوم معلمم به اسم آقای اقبال بود که در دوره دبیرستان مرا تشویق می کرد. همچنین دوستی به نام خسرو هوشیار که دانشجوی ادبیات بود و به خاطر حضورش ادبیات خواندم و بعد به خاطر علاقه خودم به سمت رشته تاریخ رفتم و آنجا شاگرد دکتر شریعتی شدم. معلوم است ایشان بزرگترین تاثیر را در نگاه، دید و نحوه رفتار من داشت و من تنها شاگرد غیر سیاسی ایشان بودم. چون ...
با درگذشت پدرم انگیزه ام را از دست دادم
: با وجود اینکه تلاش کرده بودم تا بتوانم خود را به شرایط ایده آل گذشته برسانم اما تا وقتی که در دیداری رسمی به میدان نروی نمی توانی آنطور که باید و شاید خودت را محک بزنی و به کیفیت برسی. خوشبختانه در دیدار با تراکتور هم توانستم 10، 15 دقیقه ای برای پدیده به میدان بروم. زمانیکه وارد زمین شدم بازی با نتیجه تساوی 1 بر 1 در جریان بود و تحت فشار بودیم اما در نهایت خدا را شکر که به یک امتیاز رسیدیم و ...
این بلا را فرنگیس به سر خود آورد یا شوهرش؟
کشور پیدا شد + عکس پدرم از من خواست تا جلوی دوستان نامحرمش برقصم و پول بگیرم! / درباغ 2 تن از آنها مرا هدف نیت شیطانی شان قرار دادند! عروس جوان چند روز بعد از ازدواج متوجه بیماری کثیف و هولناک تازه داماد شد ماجرای تماس صاحبخانه در مورد مرد رمال و دخترجوان درخانه! بدترین تصادف پرادو در ایران را ببینید / عکس ...
معلولیت محدودیت نیست/ توانمندی کارمند فرمانداری فامنین
من سخت بود به خاطر نداشتن ویلچر و خیابان هایی که آسفالت نبود و تردد برای من سخت بود و همیشه باید در آغوش پدرم به بیرون می رفتم. بخاطر اینکه آدم پرجنب و جوشی هستم و نمی توانم در خانه بمانم در دوران کودکی همیشه احساس بدی داشتم، از اینکه نمی توانم مثل بچه های دیگر بازی کنم و به بیرون بروم. کمک های خانواده و خواهر و برادرانم خیلی موثر بود. من به راحتی با اطرافیان ارتباط گرفته و ...