سایر منابع:
سایر خبرها
هاشمی قبل از انتخابات 84 می گفت دیگر دوره ما تمام شده است/ اثرات برجام که وعده داده می شد محقق نشد/ 80 ...
. جان کری در کنگره امریکا بعد از گذشت 6 ماه با دست اشاره کرد 3 میلیارد دلار از منابع آزاد شده است. از 130 میلیارد دلار آقای حسین مصباحی مقدم برای شما چه دست خطی را نوشتند؟ به نام خدا. بزرگ ترین سرمایه من داشتن پدری است که با همه وجود و توان خدمت بی دریغ به مردم و میهن اسلامی را سرلوحه زندگی خویش قرار داده است. موفقیت هر چه بیشتر و روزافزونش را در به ثمر رسیدن خدماتش از خداوند ...
او با دختر خواهر مطلقه من ارتباط برقرار کرد / مجبورم کرد خودم را در اختیار پسران غریبه قرار بدهم!
...> به تماس های تلفنی وقت و بی وقتت با دیگران مشکوک شدم، اعتراض کردم اما به گونه ای باهام برخورد کردی که دیگه جرات نکردم درباره ش حرفی بزنم. من چهارده سال تو خونه تو، همه رفتارها واعمال تو رو دیده و تنها تحمّلت کردم. تو شوهر من بودی و من با بی غیرتی تمام، همه چیزایی که دیگران درباره تو می گفتند رو نشنیده می گرفتم، امّا این بار خودم دیدمت، با چشمای خودم! این بار نمی تونی انکار کنی و بگی من ...
شکوفایی در فراغت/ گفتاری از حجت الاسلام حسین میرزایی
ای گوشت مبدل گشت و به تدریج تمام اعضاء بدن در رحم شکل گرفت و اولین قوای روح انسان نیز در اثر حرکت جوهری جسم او پدید آمد تا اینکه به صورت طفلی کامل پا به عرصه دنیا گذاشت و همه ی این سیر را دست قدرت الهی رقم زد. اکنون سؤال این است که کدامیک از این تحولات با بی کاری و فراغت شکل گرفت؟ آیا غیر از این است که در هر لحظه عوامل مختلفی با یکدیگر کار کردند تا این طفل بوجود آید؟ اگر تا این زمان خود ...
ایران و افغانستان مثل زن و شوهر هستند!
زمان کودک بودم و متوجه نمی شدم اما این رفتار او محزونم می کرد. وقتی به کربلا مشرف شدم و مقامات اهل بیت را زیارت کردم. تمام آن روضه ها برایم زنده شد برای همین همه زیارت هایم را به پدر مرحومم هدیه کردم. هنر و خوشنویسی از همان کودکی در نهاد آقای میرزایی ریشه می کند و این علاقه طوری در او پا می گیرد که حتی نداشتن کاغذ و زندگی در یک منطقه محروم نمی تواند مانع رشد او شود: یکی از برادرانم که از ...
دست به دامان شهدا شد تا دستش را گرفتند
(ع) امداد می جویم که بتوانم غم دوری و فراق ایشان را تاب بیاورم. وقتی با آقا رضا برنامه تلویزیونی مدافعان حرم را نگاه می کردیم، متوجه حالت غبطه و حسرت در نگاهشان می شدم. انگار می گفت پس من کی؟! بعد رو به من می کرد و می گفت: خانم شما هم باید اینگونه (مثل همسران شهدا) صحبت کنید. من ناراحت می شدم. رضا می گفت: من فکر می کردم شما دیگر پخته شده ای انگار هنوز آمادگی پیدا نکردی. این همه می ...
چهارمین شکست پیاپی در آزادی / استقلال باز هم به تراکتور باخت
شانسی و الله بختکی زد بعدش دیگه هیچی نداشت برای رو کردن. منصوریان تمام نیمه دوم ها رو گند زده و هیچ برنامه ای نداره چه وقتی جلو هست تیم و چه وقتی عقب میوفته. استقلال رفت تو حاشیه مخصوصاً با این بازی که داره انجام میده و صحبت حاشیه ای عضو هیئت مدیره باشگاه و پاسخ بدتر منصوریان بعد از بازی. احتمالاً باید از هفته های بعد شاهد شعار منصوریان حیاکن باشیم اگه برین تو سایت هواداران استقلال ...
فست فود باسُسِ دل پیچه
جلوی اغذیه فروشی جمع شده بودند نگاه کردم، که آیا اینها هم مثل من فقط برای تنوع در خوردن آمده اند یا برای سیر شدن؟ آقای فروشنده صدایم کرد و غذا را داد و من همانجا با عجله غذا را برسر میزی که چندان هم تمیز نبود، با ولع خوردم و به یاد حرف های سعید افتادم. *** صبح روز بعد با گریه از خواب بیدار شدم و همانطور که در رختخواب نشسته بودم مادرم را صدا زدم. دل پیچه امانم را بریده بود ...
نان قندی هایی که می توانست حکم زندانم شود!
. سوار اتوبوس شدم. مطمئن شدم که کسی تعقیبم نمی کند و آن فکر وقیحانه، چشم آن مامور ساواک را بسته بود. گفتم: الحمدلله! به منزل که رسیدم، اعلامیه ها را جاسازی و سریع با یکی از برادران تماس گرفته گفتم: برایتان یک طعمه پیدا کرده ام بعد آن چه را که گذشته بود شرح دادم. قرار شد حسابی او را ادب کنیم! زمان و مکان قرار را برای آنها مشخص کرده و گفتم: خوب است یک گوش مالی درست و حسابی به او بدهیم، کتکی ...
سفر راهیان نور، تنها خواسته پدر و مادر شهید نوجوان تهرانی
گذارم بروی! در جواب این خواسته من گفت: نه نمی توانم بمانم. با اصرار گفتم: اگر بروی از تو راضی نیستم! چند باری گفت: نگو این حرف را. از خواب بیدار شدم در حالی که خیلی ناراحت شده بودم. فردای آن روز به بهشت زهرا (س) سر مزارش رفتم و گفتم: به خدا، مادر راضی ام از رفتنت و از همه چی... بانو شکرگزار در پایان این گفتگو در توصیه ای به مادران جوان می گوید: برای مراقبت از فرزندان تان با آنها دوست ...
خواب بازی !
.... چنین بانوانی غافل از آنند که هیچ کس را یارای آن نیست تا بتواند خلا نبود و جبران همه آن ساعات و لحظاتی را کند که فرزند دلبندشان بی تاب لهیب آغوش صمیمی و دست نوازشگر مادرشان بوده است. این واقعیت تلخ حاکم بر عموم زنانی است که اشتغال به غلط تشخص معنا شده در مشاغلی غیر ضرور را بر بودن و ماندن در کنار فرزند و به نظاره نشستن و لذت بردن از روئیدن و بالیدن فرزندان شان، ارجح ...
زن جوانی را به عنوان مسافر سوار خودروی خود کردم / او متاهل بود ولی...
در رودربایستی گیر کرده بودم. با اصرار او، به ناچار گوشی تلفن را در اختیارش گذاشتم. غافل از آن بودم که به گوشی تلفن خودش تک زنگ زده است. او را به مقصد رساندم و چون دلم برایش می سوخت، کرایه هم نگرفتم. بعد از چند ساعت، مزاحمت های تلفنی آغاز شد. حتی در تلگرام هم پیام های عاشقانه برایم ارسال می شد . متوجه شدم فرد مزاحم همان زن جوان است. جوابش را ندادم. دو روز از این ماجرا گذشت ...
مهمانداری که در سانحه قطار سمنان مفقود شد
به گزارش پیک نکا ، اون شب خیلی ناراحت بود. اصلا حرف نمی زد. نشسته بود رو مبل و زل زده بود به دیوارهای خونه. معمولا آن ساعت ها (8، 9 شب) تلویزیون را روشن می کرد و با هم سریال تماشا می کردیم یا اخبار می دیدیم. اما اون شب همین طور نشسته بود روی مبل و رفته بود تو فکر. دستش را گذاشت رو سینه اش و گفت: قلبم درد می کنه. حالم خوب نیست. سابقه مریضی یا نفس تنگی نداشت. خیال کردم همین جوری این حرف ها را می ...
شوم ترین اتفاق برای مردی که راز پنهانش نزد همسرش لو رفت
هایم مواد می کشیدم. همسرم گفت تو که نیستی بچه ها سعی می کنند ادای مصرف کردن تو را در بیاورند. محمد چون سرکار نمی رفت، از نظر مالی دچار مشکل شده بود. به خاطر چک هایی که دست مردم داشتم و می ترسیدم برگشت بخورند، مجبور شدم مغازه ام ر ابفروشم تا بدهی ام را بپردازم. با خانه نشینی و مصرف مواد حسابی ضرر کردم. حسرت در صدای محمد موج می زند و با این که حالا پاک است، اما هنوز هم خودش را ...
ویلچر، نردبانی برای صعود به قهرمانی
ملی راگبی بودم و بیمه نداشتم این موضوع موجب شد تا توجه ها به من بیشتر شود. پس از آن تصادف و بستری شدنم در بیمارستان به دلیل هزینه بالا خبرساز شدم، در آن زمان خیلی از مسئولان متوجه شدند که بازیکنان تیم ملی راگبی بیمه نیستند و این موضوع کمی مسأله ساز شد. چون در بیمارستان بودم چیز زیادی در ذهن ندارم اما در یاد دارم که به دلیل نداشتن بیمه خبرساز شدم و انجمن راگبی هم هیچ حمایتی از من نکرد البته در آن ...
گفتگو با جوجو مویز، نویسنده کتاب من پیش از تو
روزنامه اعتماد – بهار سرلک: پس از تمام کردن رمان من پیش از تو نوشته جوجو مویز متوجه می شوید چرا این کتاب در 28 کشور دنیا پرفروش است. لیزل شیلینگر، منتقد روزنامه نیویورک پس از خواندن رمان من پیش از تو معرفی این کتاب را با این جمله آغاز می کند: وقتی این رمان را تمام کردم، نمی خواستم معرفی اش را بنویسم، دلم می خواست دوباره آن را بخوانم. رمان من پیش از تو داستانی عاشقانه و خانوادگی است و از سوی دیگر ...
کاغذ رنگی
.... پشت در گوش خواباندم تا صدای کفش هایش دور شود. حالا موقع کار بود. قرار بود بابا قبل از ظهر با یک کیک تولد پشت در خانه منتظر باشد. چند روز پیش که مرخصی اش تمام شده بود و باید به جبهه برمی گشت این قول را بهم داد. قبل از این که مامان او را از زیر قرآن رد کند، دست هایم را جلوی صورتش گرفت و گفت: هرروز باید یکی از انگشت هات رو تا کنی. وقتی دو تا مشت درست شد، صبح زود با یه کیک بزرگ پشت در ...
یک عصر پاییزی با محمود دولت آبادی
صورت نوشتمش و خیلی هم خوب شد که آن را به صورت داستان کوتاه و با فشردگی و ایجاز نوشتم. اگر آن را در رمان پیدا می کردم، دو سه سال از وقت و عمرم را برای نوشتنش می گذاشتم. مثلا داستان اتفاقی نمی افتد در واقع ذهنیتی بود که سالیان پیش برای نوشتن رمانی با این مضمون داشتم، ولی به این شکل درآمد. در ذهنم همیشه این بوده که آدم ها چگونه در یک جامعه به تدریج به چیز دیگری تبدیل می شوند و در این پروسه خودشان متوجه ...
فیلم مسافران چه می گوید؟/ دانش بسیار یا وهم گرایی/ آیا سمبل های نهفته در فیلم برای تبلیغ فرقه های مجعول ...
دیگر به تماشای آن نشستم. اما توفیری نکرد. یادم هست همۀ مجلات سینمایی آن دوران را برای یافتن جواب این پرسش زیر و رو کردم. اما گمشدۀ من در آنها نبود. همان ایام، مصاحبۀ زاون قوکاسیان با بهرام بیضایی در کتابی به نام دربارۀ مسافران به طبع رسید، یک گفت وگوی 80 صفحه ای مفصل، که باز هم مشکل گشا نبود. بهرام بیضایی فیلمی ساخته بود که حتی منتقدان نیز از فهم آن عاجز بودند یا نمی خواستند چیزی در آن باره بگویند ...
از روزی که منشی شدم هر 2 مدیر شرکت با من ارتباط شوم برقرار کردند و مخفیانه فیلم گرفتند تا اینکه ...
دانشگاه با پسری به نام بهرام آشنا شدم. هم رشته ایم بود و بسیاری از کلاس هایمان با او بود. چندی نگذشت که رابطه مان قطع شد، داستانش مفصّله. دیری نپایید که باز هم با پسری دیگر آشنا شدم. می خواستم از همه انتقام بگیرم به همه بگویم که من هم زیبا هستم و من هم احساس دارم ، محمد به من قول ازدواج داد و من ساده لوح باورم شد و خود را در اختیار او قرار دادم. روزی در دانشگاه با یکدیگر برخورد کردیم و گفت ...
همه چیز درباره نهم ربیع الاول
السلام ) می گوید: از نظر من طلحه و زبیر و عایشه بر حق هستن. حضرت علی ( علیه السلام ) می فرماید: ای حارث به راستی تو حق را نشناختی تا بتوانی اهلش را بشناسی و همین طور باطل را نشناختی تا اهلش را بشناسی شیوه های تبری الف) قلبی قلب انسان کانون تمایلات، مهرورزی ها و کینه توزی ها و محل بروز گرایش هاست؛ از این رو تبری قلبی نقشی سرنوشت ساز در زندگی انسان ها دارد. باید به دشمنان خداوند ...
پیام همسر شهید مدافع حرم برای داعش +عکس
تازه بعد از شهادتش دارم او را می شناسم. دفعه دوم که می خواست برود مخالفت کردم اما بعد دلم را گذاشتم پیش حضرت زینب(س) و گفتم برو. گفت: خیلی خوشحالم از اینکه تو به من روحیه می دهی و می گویی برو. همسر بعضی ها خبر نداشتند اما من می دانستم. قرار نبود همه را ببرند اما چون نیرو لازم شد کل گردان را بردند. *خدافظی نکردم! موقع رفتن ساکش را خودم بستم اما خیلی گرم خداحافظی نکردم چون قرار ...
فرکی: در فرودگاه متوجه محرومیت نوروزی شدم
با ارائه یک بازی خوب که هرسه امتیاز را کسب کردند. وی در مورد بحث رضا نوروزی و اینکه به خاطر شکایت باشگاه سایپا این بازیکن از بازی امروز محروم شد، خاطرنشان کرد: این مسئله را در فرودگاه فهمیدم در جریان این مسئله نبودم. سرمربی سایپا در مورد اینکه آیا شوک ناشی از استعفایش باعث پیروزی امروز شد، گفت: اینطور نبود من با استعفا دادن دست مسئولان باشگاه را باز گذاشتم تا در مورد تیم خودشان تصمیم بگیرند. تازه کار تیم ما شروع شده است. امیدوارم بتوانیم تا نیم فصل تیم را تقویت کنیم تا روند رو به رشدی را از سایپا در ادامه مسابقات مشاهده کنیم. ...
حرف های تکواندوکار ایرانی مقیم جمهوری آذربایجان
، جهان و المپیک برای کشورم به ارمغان آورده ام که حتی کسب مدال نقره المپیک لندن در صورتی رقم خورد که از ناحیه زانو پارگی رباط صلیبی داشته که به دور از چشم همین آقایان بنده وارد مسابقات المپیک لندن شده و لطف خدا و کمک کادر فنی آن زمان توانسته ام شرمنده مردم کشورم نشوم . اینکه بعد از المپیک و در دوران مصدومیتت هیچ سراغی از تو نگرفتند، چه تاثیری در روحیه ات داشت؟ واقعاً روزهای بدی ...
تمام قد جلوی انحصار واردات ایستاده ایم/مجوز واردات را به تولید کننده محصول می دهیم نه افراد خاص/خودکفایی ...
به گزارش عیارآنلاین ، جزء کم مصاحبه ترین معاونان وزیر جهاد کشاورزی محسوب می شود و وقتی به یک مرتبه پس از چند ماه پیگیری، اطلاع دادند که وقت مصاحبه با عبدالمهدی بخشنده نهایی شده، پذیرفتیم که ساعت 6 بعدازظهر در دفترش حضور یابیم. از صحبت های خارج از مصاحبه اش متوجه شدم که او فقط مشاور یا معاون حجتی نیست، بلکه دوست دیرینه ای است که حتی در مواقع خاص هم به آقای وزیر دسترسی دارد. ...
پاسخ شهبازی به ملکشاهی راد: چراغ های ضابطه خاموشند!
عبدالرضا شهبازی/ میرملاس: نمی دانم چرا راه را گم کرده و به بیراهه می رویم. فریاد می زنیم چنان که احساس می کنیم گوش طرف مقابل مان سنگین است. نمی دانم چرا امروز بیش از هر روز دیگری چراغ های ضابطه در استان ما رو به افول و خاموشی است. اگر روز گاری امیدوار به [...] عبدالرضا شهبازی/ میرملاس: نمی دانم چرا راه را گم کرده و به بیراهه می رویم. فریاد می زنیم چنان که احساس می کنیم گوش طرف مقابل مان سنگین است. نمی دانم چرا امروز بیش از هر روز دیگری چراغ های ضابطه در استان ما رو به افول و خاموشی است. اگر روز گاری امیدوار به کورسوی بودیم کم کم داریم آن امید را هم از دست می دهیم. چرا دوست داریم همه چیز آن طور که ما دوست داریم اتفاق بیفتد بی آن که گامی هر چند کوچک برداریم برای درست شدن و بهبود آن چه که مد نظر ماست. راستی لرستان چقدر زمان دیگر لازم دارد تا زخم هایش بهبود یابد . زخم های که به واسطه تمامیت خواهی من و تو بر پیکیر نحیف آن وارد شده است. زخم های که ندانسته بر آن زدیم و باعث کوچ هزاران نخبه لرستانی به واسطه مهیا نبودن شرایط کار در استان بودیم و آنان رفتند و هرگز پشت سر خودشان را نگاه نکردند. پنج شنبه شد فضای مجازی پُر شده بود از جمله ای کوتاه که نماینده خرم آباد به وزیر بهداشت، درمان و آموز پزشکی تذکر داد . به واسطه شغلم که رسانه است کنجکاوتر شدم تا متن تذکر را پیدا کنم. هر چه بیشتر گشتم. حیران تر شدم از تذکر که برای چه؟ سئوالات متعددی در ذهنم مرور کردم که ای کاش نماینده محترم شهرم آن سئوالات را از وزیر می پرسید و من چقدر خوشحال می شدم که نماینده شهرم پیگیر مطالبات هم شهریانم در حوزه بهداشت و درمان است. مطالباتی که به علت نبود منابع مالی، دولت نتوانسته برای شان کاری بکند. ای کاش نماینده شهرم از وزیر می پرسید برای بیماران سرطانی که این روزها رنج های زیادی می کشند دانشگاه چه کرده است و آرام بی آنکه کسی او را ببیند به مرکز کموتراپی بیمارستان شهید رحیمی می رفت و بخشی که به واسطه خیرین سلامت در این بیمارستان راه اندازی شده است می دید و پیگیر بخش بستری دیگری که در حال راه اندازی است می شد که هم خیر دنیا دارد و هم آخرت و هم شهروندان از او رضایت خواهند داشت. صدها سئوال بی پاسخ در ذهنم مرور شد که ای کاش نماینده شهرم این سئوالات را از وزیر می پرسید تا من هم به عنوان یک رسانه ای که رسالتش انعکاس صدای مردم است به آن می پرداختم. کنجکاو تر شدم تا بدانم تذکر نماینده ام برای چه بوده است. دیدم به همان زخم کهنه رسیدم که سال هاست استانم از آن رنج می برد. دیدم نماینده ام مدیون است و باید ادای دین کند به آنان که در ستادش رای جمع کردند و حالا پست می خواهند و جایگاه اداری بی آن که تخصصی داشته باشند. قلمم را زمین گذاشتم و به بیمارانی فکر کردم که سرنوشت شان باید چگونه رقم بخورد. نوشته ام را مچاله کردم و دیدم چراغ های ضابظه در استانم همچنان رو به خاموشی می روند و به جای آن چراغ های رابطه پر فروغ تر می شوند. اما به چه قیمت؟ الحمدالله اولاً و آخراً درج شده توسط : مدیریت خبر میرملاس ...
بچه های بدغذا را چه طور غذاخور کنیم؟
...، حداقل یک یا دو خوراکی آشنا و محبوب هم برای کودکان آماده کنید؛ این آکادمی اطفال آمریکا بود که انگیزه پیگیری این ایده را به من بخشید. جورج، اولین فرزندم یاد گرفته بود نه بگوید. در همان زمان بود که با این جمله از کتاب راهنمای تغذیه کودک روبه رو شدم: اگر کودک یک یا دو وعده غذایی اش را نخورد، بیمار نخواهد شد، اما پدر و مادرها گاهی طوری برخورد می کنند که انگار کودک با این کار از بین می رود ...
دلیل ناکامی خطیبی در ماشین چیست؟
مدیریته ورزشی .... باید از رسول حمایت میشد کسی که تونست در عرضه چند هفته یه تیمو بیاره به لیگ برتر در حالی که تیمهایی مثله خونه به خونه و غیره با خرجهای ملیاردی سالهاست از انجام این مهم و اومدن به لیگ برتر عاجزن چرا که واقعا رقابت سنگین و مشکلی وجود داره و به وضوح و اشکارا مشخصه که رسول تواناییه بیشتر از این حرفها رو داره و مشکله ماشین تو این فصل و امروز از جایی دیگر نشات گرفته.... از تراشیدنه ده ...
آرزویش بی نشانی بود و پیکرش در سوریه جاماند/ دستمال اشک آلود حاجی را برایمان سوغات آوردند
محوله اش در سپاه بر زمین نماند و فرمانده اش می گفت، همه کارهایش را انجام داده و اگر حتی دو هفته دیگر از زمان بازگشتش بگذرد، کارش بر زمین نمانده است. حتی زمانی که از سوریه با من تماس می گرفت، سعی می کرد کم تر از دو دقیقه صحبتش را تمام کند و می گفت همین احوال پرسی کافی است. یک سانتی متر هم برای کار شخصی از وسیله سپاه استفاده نکرد و حتی زمانی که ماشین کارش دستش بود، بعد از انجام کار محوله ...
روایت سینا حجازی از حسین پناهی
خواننده در بخش دیگری از گفتگوی خود گفته است : کاری را تا حالا کاور نکردم ولی نظری راجع به این که این موضوع بد است یا نه ندارم .لحن سازم شبیه به حرف زدن خودم است ولی اگه بدانم شبیه به غرب است حذفش می کنم. از دست دادن حسین پناهی غم بزرگی برای من بود حجازی در ادامه به خاطره گویی از حضور حسین پناهی در منزلشان پرداخته و گفته است: یادم است بار اولی که حسین پناهی به خانه ما آٰمد یک گلدون آورد درحالی که هیچ کسی اون زمان گلدون نمیاورد و وقتی خواستم کشفش کنم و باهاش ارتباط بگیرم از بین ما رفت. ...
خاطرات اسارت/لب تشنه و مدد فاطمه زهرا(س)
پنجره و به نگهبان عراقی گفت: چیه؟ من اذان گفتم نه او . آن بعثی گفت: او اذان گفت . برادرمان اصرار کرد که نه، اشتباه می کنی. من اذان گفتم . مأمور بعثی گفت: خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو . برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان ...