سایر منابع:
سایر خبرها
غافلگیری ناشر برای شاعر/ احتشامی: من یک شاعر شهر گریزم
شود مثل موسیقی، افزود: من در خانواده ای بزرگ شدم که این مسائل در آن بود. شب های زمستان در کنار خانواده مثنوی و نظامی می خواندیم و من در محیطی بزرگ شدم که زندگی ایلی و روستایی صورت می گرفت و به رسومات پایبند بودیم. وی با بیان اینکه به درس دل نمی دادم اما با اساتید بزرگی همدوره بودم، گفت: آرام آرام با اساتید بزرگ آشنا شدم و به راه ادامه دادم. سربازی رفتم. بعد از آن چند سال راهی هند شدم ...
همسر شهید بودم ولی بازجویی شدم!
به گزارش گام نیوز بعدازظهر یکِ مرداد سال 90 دنیا تمام شد. در یکی از گرم ترین روزهای سال، یک ناشناس و چند گلوله دنیای او را زیرورو کرد تا به خود بیاید و ببیند شده همسر شهید. حالا پنج سال از آن روز گذشته است. خودش قبض های بانک را پرداخت می کند. خودش تنهایی فاصله تهران تا آبدانان را پشت فرمان می نشیند و خودش مشق های آرمیتا را شب به شب چک می کند و هرروز بزرگ شدن و بیشتر شبیه شدنش به پدر را تماشا می ...
گفتگو با دختری 17ساله که هرخلافی در زندگی کرده
نام و نشان ها منتظر است تا مریم حرف هایش را بزند و بروند. کارت را دستم می دهد و می گوید: شما هم با عمو اکبر بیاین حتما، من و صابر خوشحال می شیم اگر پا به عروسی ما بذارید... از او می خواهم بدون سانسور از تمام روزهایش برایم تعریف کند. نفس عمیقی می کشد و می گوید: از روزی که یادم می یاد خانه مان در شهرکی انتهای جنوب تهران بود. دو سالم بود که پدرم فوت کرد، خواهرم، چهار سال از من بزرگ تر و ...
جوزپه وردی، آهنگساز و اپرانویس محبوب
.... یک حامی ثروتمند، وردی را به خانهٔ خود برد و بعدها تأمین مخارج تحصیل موسیقی او را در میلان بر عهده گرفت. وردی پس از پایان تحصیل در بیست و دو سالگی به شهر بوسِتو بازگشت و سرپرست موسیقی آنجا شد. به این ترتیب، پس از اطمینان از درآمدی ثابت توانست با دختر حامی اش، بانوی جوانی که از کودکی او را می شناخت و دلبسته اش بود، ازدواج کند. اما شهر کوچک بوسنو نمی توانست مدتی طولانی ...
نجات زن از خانه وحشت/ جنایت در جشن تولد/ آتش سوزی شبانه در گورستان قدیمی
متروکه قدیمی با پیکرنیمه جان زنی روبه روشدند.دقایقی بعد هم این زن با کمک امدادگران اورژانس به بیمارستان انتقال یافت. زن نجات یافته پس از بهبود نسبی روی تخت بیمارستان به کارآگاهان گفت: حدود دوماه قبل توسط افراد ناشناسی ربوده شدم وآنها مرا به این خانه متروکه منتقل کردند. در این مدت گروگانگیران دائم به من داروهای مسکن و آرامبخش می خوراندند. و... با افشای راز آدم ربایی، 4 متهم جوان درعملیات ضربتی ...
مرغ تخم طلا
، هزار اشرفی به ات می دهم. پیرزن گفت: اشرفی هات را آماده کن و بگذار دم دست. عجوزه این را گفت و پاشد و چادر چاقچور کرد و رفت در خانه ی خارکن را زد. زن خارکن در را باز کرد و از پیرزن پرسید با کی کار دارد؟ پیرزن گفت: دختر جان! الهی قربانت بروم. داشتم از این جا رد می شدم، تشنه ام شد. گفتم در خانه ات را بزنم، پیاله ای آب به ام بدهی. زن خارکن گفت: عیبی ندارد. بفرما تو. پیرزن رفت تو و ...
سرگذشت یک زن آشنا زیر پل سیدخندان
به گزارش صبحانه ، به نقل از شهروند ، این جمله را شیرین خانم می گوید که همه مامان شیرین صدایش می زنند؛ زنی با قامت متوسط که روزگار بیش از آنچه در شناسنامه اش ثبت شده، گرد پیری را بر چهره او پاشیده. حالا سه سال است هر روز ظهر، همراه همسرش با یک پراید سفید زیر پل سید خندان غذای خانگی می فروشد. سه سال پیش، شوهر مامان شیرین، در کلاس درس، پای تخته، قلبش گرفت و سکته کرد. تکلمش دچار مشکل و مجبور شد کار را رها کند. حالا نوبت شیرین بود که در 53 سال ...
همسر آتش نشان شهید از آخرین خداحافظی اش با شوهرش گفت / حسین خواست همکارش را نجات دهد که پلاسکو فروریخت
صندلی کناری نشست، این زن، همسر حسین بود. او می گفت: 12 سال با حسین زندگی کرده ام، روز خواستگاری زمانی که متوجه شدم او آتش نشان است جوابم منفی بود و نپذیرفتم اما حسین به من جوابی داد که قانعم کرد، او گفت مرگ ارتباطی به نوع کار و شغل ندارد چه بسا فردی در شغلش خطری وجود نداشته باشد اما در یک حادثه Incident رانندگی جان خود را از دست بدهد. همسرحسین از حال و هوای این روزهای دختر شش ساله ...
عاشورایی که کربلایی اش کرد، آن هم از سوریه
. بعد از اینکه ازدواج کردیم یکی، دو سال بعد رفت به واحد تخریب. اوایل این موضوع را از من پنهان می کرد، به خاطر حساسیت هایی که این واحد داشت. بعد که فهمیدم خیلی ناراحت شدم و گفتم چرا به من نگفتی؟! ولی خب کم کم با این موضوع کنار آمدم. ارتباطشان با پدر و مادرشان چطور بود؟ خیلی احترام پدر و مادرش را داشت. بلند حرف نمی زد. جلوی آنها نمی خوابید. هروقت وارد اتاق می شدند، جلوی پای آنها ...
روایت دختری که به حاج حمید بله گفت / مهریه ام 24 درهم بود
برادرم روی پا بند نبودند. انگار که تمام آمال و آرزوهای چند ساله شان تحقق پیدا کرده بود. دیگر خیلی نمی دیدیم شان. هر روز سرشان یک جا گرم بود تا اینکه حاج حمید وارد کمیته شد. پذیرفتن مسئولیت کلانتری نزدیک خانه ما هم باعث می شد که بیشتر ببینمش. هرچند وقت یک بار هم با کلی پوستر و عکس پیدایش می شد. آ ن موقع من دانش آموز مقطع راهنمایی بودم و شرایط هیجان آور و پر التهاب اوایل انقلاب مرا هم سر ذوق آورده ...
یک گزارش از دستان خالی ولی سخاوتمند!
رسانی خیرین، گفت: مراجعه حضوری خیرین به موسسه، ارسال پیک با مجوز جهت دریافت کمک های نقدی و غیرنقدی خیرین و تحویل رسید به آنان و همچنین واریز کمک به شماره حساب 28444377205001 نزد بانک انصار به شماره کارت 6273811057618073 پیش بینی شده است. وی با بیان اینکه کمتر از 6 روز برای تأمین جهیزیه این نوعروسان فرصت داریم تا بتوانیم با اهدای جهیزیه در(15 بهمن) آنان را راهی خانه بخت کنیم، اعلام کرد ...
فاطمه سلام الله؛ دریای رأفتی که مایه رحمت الهی است
رحلتش پرسید: در این دستمال بسته چیست ؟ آن را گشود، دید پارچه ای ابریشمی و سبز است و در آن پارچه کاغذ سفیدی است که بر روی آن چیزهایی نوشته شده و نور از آن می درخشد، فرمود: ای ابوالحسین ! هنگامی که پدرم مرا به همسری تو در آورد، در شب عروسی دو پیراهن داشتم ؛ یکی نو و دیگری کهنه و وصله دار. سر نماز بودم ، کسی در زد و سائلی از پشت در می گفت :ای خاندان نبوت و معدن خیر و جوانمردی ! مردم عادت دارند که برای ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی
با این سلفی از کپسولِ خلاقیت در دنیای چهره ها، یعنی مهرداد صدیقیان مطلب را شروع میکنیم. همانطور که میبینید از تمامی سوراخ سنبه های این سلفی خلاقیت بیرون میزند! با این برفی که در این چند روز در جای جای ایران آمده، نگران تلاقی عکس های برفی با عکس های خانه تکانی و جشنواره هستیم. مثلا عکسی که در آن بهاره رهنما با یک پاروی دسته بلند در حال روبیدن برف های فرش قرمز کاخ میلاد است! خلاصه برای ...
خشت و گل، پناهی در دامان بی پناهی ها
زمین گیر شده ام. شیرین بانو هم در حالی که چای خشک را در قوری می ریزد و با گوشه سربند محلی کتری را دست دارد، بیان می کند، دخترم من هم توان تبر زدن به ریشه و تنه درختان را ندارم، این چوب ها را با صرف وقت زیاد از جنگل جمع می کنم تا خانه را گرم و غذایی بپزم. بانوی روستا مادر دو فرزند دختر است و دخترانش ازدواج کرده و در روستاهای هم جوار زندگی می کنند و شیرن بانو و آقا مرتضی به ...
سردار سرلشکر پاسدار شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری) به روایت مادر
: مادر! من وقتی چشمم به امام افتاد، از خود بی خود شدم . اینقدر مجذوب شده بود. آنچه خواندید بخشی از صحبت های حاجیه خانم کبری افشردی بهروز، مادر مکرمه شهید حسن باقری است. او متولد محله مارالان تبریز است. و خاطرات خوشی از دوران کودکی و نوجوانی خود در تبریز دارد. در سن هفده سالگی، به علت شغل پدر مجبور می شوند به تهران بروند و در سن هیجده سالگی با پسر دایی مادرش مرحوم مجید افشردی ازدواج می کند. شهید ...
ادعای مفقود شدن 200 نفر بعد از حادثه پلاسکو
؟ برادر بزرگش می گوید: دعا کن شاید زنده باشد. اگر مرده بود حتماً صدا و سیما یا شهرداری می گفت. آنها فقط می گویند آتش نشان ها مرده اند از مامازن آمدند برای پیگیری. پهلوان می گوید: آخرین تماسی که داشته ساعت 10 از پلاسکو بوده و بعد از آن تلفنش حتی بوق هم نمی خورد. زنش غش کرده و بچه هایش گریه می کنند. خانه برادرم آتش گرفته پهلوان دو بچه داشت یک دختر شش ساله و یک پسر که کلاس ششم است. پیرمرد مرا در آغوش می ...
معادل های فرهنگستان قبل از ورود به کتب درسی، در جامعه محک بخورند
گزارش های فنی مربوط به پروژه های نیروگاهی به ویژه آبی هم فعالیت داشتم، مدیریت پروژه یکی از چیزهایی بود که در طی سال ها کار در جریان آن ها بودم. با مفاهیم این بخش آشنا شدم و عملاً تشکیل گروه مدیریت در هر پروژه را می دیدم. این کتاب را با تسلطی که به مفاهیم آن پیدا کرده بودم، ترجمه کردم. در واقع به دنبال یادگیری زبان و به رشته کتابداری رفتم اما هیچگاه در این رشته فعالیتی نداشتم. در فهرست ...
همسران نیکوکار اسطوره های مستطیل سبز
1984 میلادی با کلودیا ویلافانه ازدواج کرد که حاصل این ازدواج، چهار فرزند است. همسرش اکنون به همراه چهار فرزندش در خانه ای مجلل در منطقه اعیان نشین بوینس آیرس زندگی می کند و مدیریت موسسه خیریه دیه گو را بر عهده دارد. بنیادی که در سال 2000 همراه با مارادونا با هدف بهبود زندگی کودکان فقیر آرژانتینی تاسیس کرد. دیبه چین (همسر یورگن کلینزمن) یورگن کلینزمن از سرشناس ترین بازیکنان تیم ...
3 جوان حتی به جهیزیه نوعروس هم رحم نکردند!
مرد 50 ساله که سعی می کرد چشمان گریانش را از همسرش پنهان کند درباره چگونگی از منزلش به کارشناس اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گفت: 23 سال قبل ازدواج کردم و زندگی خوبی داشتم. حاصل زندگی مشترکمان 4 فرزند خوب و سر به راه بود تا این که حدود یک سال قبل دختر بزرگترم ازدواج کرد و ما برای این که آن ها در آغاز زندگی خود دچار مشکل نشوند تلاش کردیم همه لوازم ضروری یک زندگی را برایشان فراهم کنیم. به همین دلیل با ...
محدثه حیرت: از حضور خانه (اِو) در جشنواره فیلم فجر شوکه شدم/ 2 ماه زیر نظر یوسفی نژاد تمرین کردم
محدثه حیرت بازیگر فیلم سینمایی خانه (اِو) در گفتگو با خبرنگار حوزه سینما خبرگزاری برنا در ارتباط با سوابق بازیگری خود، بیان کرد: در تبریز بیشتر به عنوان بازیگر تئاتر مرا می شناسند و البته 2 مرتبه هم تجربه نقش آفرینی در تئاتر شهر را داشتم و در مقابل دوربین هم نقش کوتاهی در یکی از سریال های شبکه استانی تبریز بازی کردم. وی در ادامه اضافه کرد: از طریق فضای مجازی متوجه شدم که فیلم سینمایی ...
نقشه زنانه برای قتل مرد بی نقص بود اما......
رفتارش را درست می کند از تصمیمم منصرف می شدم، اما قول ها و تعهدات شهاب چند روز بیشتر طول نمی کشید و باز اوضاع و احوال مثل سابق می شد. برای همین نقشه قتل او را کشیدی؟ نقشه قتل را من طراحی نکردم. زندگی با شهاب برایم سخت شده بود و دنبال راه فراری بودم که خیلی اتفاقی درباره اختلافاتم با شهاب برای یکی از اقوامم درددل کردم و او با شنیدن ماجرای زندگی ام پیشنهاد قتل او را داد. اوایل ...
امام دکتر شریعتی را نفی یا اثبات نکرد/امام به اصالت روحانیت معتقد بود
...> *در چه سالی؟ بین زندان و تبعید ایشان. *سال 43. بله، من معمولاً شب ها منزل امام بودم. یک بار آنجا بودم و جمعیت هم پر بود. ایشان تا مرا دیدند، با لطف ایستادند و احوالپرسی کردند. داستان از این قرار بود که در دورانی که امام تحت نظر بودند، من نامه ای به ایشان نوشته و جوابش را هم دریافت کرده بودم. ایشان تعجب کرده بودند که در آن شرایط، من نامه بنویسم و جواب را هم دریافت کنم ...
ناگفته های چریک سرشناس انقلاب از زندان اوین تا تاسیس سپاه
، یعنی کیفرخواست، برای هشت نفر تقاضای اعدام کرده بود و برای بقیه تقاضای سه تا 10 سال را کرده بود! خب من در دادگاه نظامی محکوم به اعدام شدم. برای اینکه فرصتی داشته باشیم، هشت روز بعد از قطعیت حکم اعدام فرجام خواهی کردیم و طبق قانون آن وقت، 10 روز بعد از فرجام خواهی حکم اجرا می شد که ما تا شب دهم هم رفتیم و آمادگی داشتیم برای اجرای حکم، که نیامدند اجرا بکنند؛ یعنی ما خبر نداشتیم، نیامدند اجرا بکنند و بعد ...
کارگردانی که 45 سال است قرص ضدافسردگی می خورد
، بگذارید کارش را بکند، زندگی خودش به خودش مربوط است. فقط در یک مورد پدرم مخالفت کردند. در شانزده سالگی که به انگلستان رفتم، هنوز مدرسه سینمایی راه نیفتاده بود، در نتیجه رفتم مدرسه هنرپیشگی. وقتی پدرم بعد از یک سال آمد به من گفت قرارمان کارگردانی بود، نه هنرپیشگی. و مرا ظرف ده روز فرستاد آمریکا. شانس من این بود که پسرخاله مادرم داشت در دانشگاه یو اس سی دکترا می گرفت که یکی از بهترین دانشگاه های ...
گفتگو با حسین و مهدی، پاکدل های سینما و تلویزیون
عنوان که اولین کتاب هایی است که از برادرم هدیه گرفتم. وقتی در کتابخانه خانه سرک می کشیدی کدام کتاب ها را به شما توصیه می کرد یا خودت کدام کتاب ها را خواندی؟ - مه دی: آن موقع که دوران شکل گیری سودم بود و داشتم بزرگ می شدم، برادرم با ما زندگی نمی کردند و در تهران بودند. - حسین: آن موقع بیشتر با مسعود با هم بودند. - مهدی: بله. بیشتر رمان های ایرانی می خوانم ...
آغاز دورهمی مدعیان سیمرغ
خندوانه و بازیگر خندان فیلم های کمدی و کارگردان آثار مفرحی چون ورود آقایان ممنوع و پسر آدم دختر حوا را فراموش کنید و منتظر یک غافلگیری بزرگ باشید؛ آن هم با قصه زنی جوان و تشنه انتقامِ مرگ پدرش. ویلایی ها کارگردان: منیر قیدی بازیگران: طناز طباطبایی، پریناز ایزدیار، آناهیتا افشار، علی شادمان قصه این فیلم دفاع مقدسی در سال های جنگ تحمیلی و در اندیمشک می گذرد ...
شهید شد تا جان همرزم افغانش را نجات دهد
شنید همراه بچه ها سالم به خانه پدرم رسیده ایم خوشحال شد. روز بعد (شنبه) شهید شد و دوشنبه پیکرش را آوردند. در زندگی چه چیزی را از شهید نظری آموخته اید؟ علی آقا صفات بارز خیلی زیادی داشت. خوش خلقی اش یکی از این موارد است که آشنا و غریبه به آن اذعان دارند. ساده زیست هم بود و خیلی اهل مادیات نبود. اگر می شنید یک نفر احتیاج دارد، ولو شده با فرستادن غذا به خانه شان سعی می کرد کمکی کرده ...
واکنش کارگران به تورم تک رقمی: "بشنو و باور نکن"
تا مبادا کارگر جای 812 هزار تومان 813 هزار تومان بگیرد؟ آیا مشکل اقتصاد کشور دریافتی کارگرانی است که در یک ماه اگر 10 میلیون تومان به نفع کارفرما کار نکنند، یک میلیون تومان دریافت نمی کنند؟ کارگری 29 ساله در کارگاه خیاطی در خصوص تورم تک رقمی به تسنیم گفت: من خانم خانه دار بودم، همین گرانی ها بود که ناچار شدم دوش به دوش همسرم کار کنم و الان 2 سال است که در این کارگاه خیاطی کار می کنم ...
این کودکان را با کتک پای سفره عقد می نشانند
پوشالی اش از حضور در خانه پدری، قرص و محکم ایستاده تا راهش را از آنچه پدر جلوی پایش می گذارد، جدا کند. با آنکه تنها 12 سال دارد، اما جنگیدن برای رسیدن به خواسته اش را خوب می داند. شادی می گوید : پدرم تنها زبانی که بلد است با آن حرف بزند، زبان کتک است و تا با ازدواج مخالفت می کنم با تکه لوله ای که همیشه گوشه اتاق دارد، مرا به باد کتک می گیرد و به من می گوید تو دختر شومی هستی. در حالی که من می دانم ...
فارغ التحصیل مدرسه امید
.... تا پایه پنجم را در خانه زیرنظر مادر آموختم و او در کنار کارهای خانه و رسیدگی به خواهر و برادرهایم به من هم درس می داد. تا پایه پنجم ابتدایی آزمونی نداده بودم. در پایان آن سال به عنوان داوطلب آزاد در امتحانات شرکت کردم و با معدل خوب قبول شدم. پایه اول راهنمایی را نیز زیرنظر مادر خواندم و در امتحانات قبول شدم. بعد از آن به دلایلی 2 سال ترک تحصیل کردم. در این مدت بچه های همسایه که در پایه های دوم ...