سایر منابع:
سایر خبرها
دختر نوجوان، قربانی اشتباه پدر شد
.... ای کاش هرگز این کار را نکرده بودم. مرد جوان درحالی که سعی داشت جلوی اشک هایش را بگیرد، نگاهی به سمانه غمزده اش انداخت ودرحالی که بغضش را فرو برد، ادامه داد: صبح روز بعد دخترم را به خانه بابک بردم و با خیال راحت حتی عصرها اضافه کار هم می ماندم. چند روز گذشت. سمانه هیچ حرفی نمی زد اما متوجه شدم رفتارش عوض شده. هر روز عصبی تر می شد و با کوچک ترین حرفی پرخاش می کرد. فکر کردم به خاطر ...
خلخالی می خواست مرا اعدام کند/ جهاد سازندگی بچه فکری من بود
اساتید متحصن بودم و دکتر ملکی لیدری آن مجموعه را برعهده داشت. تحصن هم حدود 30 روز طول کشید . در دوران تحصن شبانه روزی در طبقه پنجم سازمان مرکزی دانشگاه تهران خیلی به هم نزدیک شدیم. بعد از انقلاب دکتر ملکی رئیس دانشگاه تهران شد. من هم کارهای مختلفی را انجام می دادم و در کمیته نزدیک محل زندگی ام یعنی چیذر در جنوب فرمانیه مشغول بودم و با رئیس کمیته محل مان آقای هاشمی اولیا که داماد خاله ام بود ...
ظلمی که اسماعیل رضایی را پای چوبه اعدام کشاند+عکس
ساخت این مسجد بیان کرد: او در بنای مسجد صاحب الزمان (عج) در خیابان آزادی فعلی نقش اول داشت. در طول بنای آن مسجد، او حتی یک روز هم نمی گذاشت کار تعطیل شود... حاج اسماعیل دامن همت به کمر زد و با آن کسوت مشدی گری به راه افتاد و یک تظاهرات باشکوه مذهبی برضد بهاییان را سامان داد... بعد مسجد را افتتاح کردند و آقای خوانساری را بردند آنجا نماز بخواند... آن شب نیمه شعبان که برنامه چراغانی خیابان آزادی انجام ...
- زوزه مرگ - پس از - دوئل عشقی -
پوزخند می زد، گفت: بله! من او را می خواهم! در آن هنگام من که احساس می کردم مورد تمسخر قرار گرفته ام و آن جوان مرا دست انداخته است، با او به جر و بحث پرداختم، به طوری که با یکدیگر یقه به یقه شدیم. بعد از این ماجرا، او را رها کردم و در حالی که دختر 19ساله را سوار موتور کرده بودم، به سمت منزل آن ها به راه افتادم. متهم 21ساله ادامه داد: همان طور که در حرکت بودم، احساس کردم راننده یک دستگاه ...
توقیف خانه بود موزه شد
در تمامی اعمال و رفتارشان موج می زد. میری اظهار کرد: در سال 42 یعنی زمانی که این مکان به عنوان توقیف خانه بود باز هم افرادی مانند: حضرت امام(ره) و 80 تن از همراهانشان از جمله شهید مطهری، آقای فلسفی، شهید آیت الله غفاری، و افراد دیگری را که حس می کردند ممکن است مردم را علیه رژیم تحریک کنند را به عنوان زندانیان سیاسی به مدت 50 روز در این مکان زندانی کردند ولی در کل فعالیت های متمرکز ساواک ...
داستان تلخ و دردناک ترک اعتیاد در ایران
غرق خون کردم، فکر می کردم با این کار می توانم از این جهنم خارج شوم اما سرپرست ها مرا به اتاق بردند و به جای اینکه دستم را بخیه بزنند و یا به درمانگاه ببرند، روی زخمم نمک و زردچوبه پاشیدند و گفتند درس عبرتی باشد برای تو و بقیه تا از این غلطا نکنید. تا چند روز از درد به خودم می پیچیدم و دستم عفونت کرد. الان آنتی بیوتیک می خورم، دکتری که هر هفته به آنجا می آمد، چند آمپول هم برایم زد، اما آن قدر زخم ...
راز پیدا شدن 2 بلیت سینما در جیب بارانی یک مرد / کتک کاری حمیده و این مرد به دادسرا کشید!
شده است. من شب ها تا ساعت 9 و نیم در دفترم کار می کنم. دیشب صدای تلفن دفتر ضعیف شده بود و چون کارم کم بود، تلفن را باز کردم تا درست کنم، اما خراب تر شد و بالاخره پس از چند دقیقه دستکاری به کلی آن را از کار انداختم و در نتیجه ارتباطم با خانه قطع شد. به همین دلیل هر چه حمیده شماره تلفن مرا می گرفت موفق نمی شد صحبت کند. ساعت 6 و نیم بعدازظهر یکی از دوستانم نزد من آمد و گفت می ...
آن کار باعث شد خواهر دوستم را صیغه کنم! / باید هزینه پاتوقمان را در می آوردم!
پرداخت جزای نقدی آزاد شدم. ولی به محض آزادی از زندان دوباره به پاتوق های دوستان خلافکارم رفتم و مصرف مواد را ادامه دادم. چند ماه بعد از این ماجرا دوباره در اوایل بامداد وقتی قصد داشتم از بلوار معلم عبور کنم باز هم مأموران انتظامی به من مشکوک شدند و برای 3 ماه دیگر راهی زندان شدم. در واقع هر بار پس از آزادی از زندان به کارهای خلافم ادامه می دادم و چند ماه بعد دستگیر می شدم. آخرین بار یک ...
برجام بچه دار می شود
تنگ آمد و اعتراض کرد. روح برجام شرح احوال دل ریش و ظاهر پریش خود را این چنین حکایت کرد: وقتی که از دنیا رفتم، تمامی معاهده ها از ترکمنچای و گلستان و مجمل و مفصل و همه و همه را دیدم که منتظرم بودند و یکی یک کشیده زیر گوشم خواباندند و گفتند نکبت تو که از ما بدتری و من خجالت ها کشیدم که نگو. مرا در آن دنیا تحقیر کردند و سرانجام فرار کردم و به سراغ عراقچی رفتم، عراقچی تا مرا دید ...
زیباکلام: خلخالی می خواست مرا اعدام کند
...> در دوران تحصن شبانه روزی در طبقه پنجم سازمان مرکزی دانشگاه تهران خیلی به هم نزدیک شدیم. بعد از انقلاب دکتر ملکی رئیس دانشگاه تهران شد. من هم کارهای مختلفی را انجام می دادم و در کمیته نزدیک محل زندگی ام یعنی چیذر در جنوب فرمانیه مشغول بودم و با رئیس کمیته محل مان آقای هاشمی اولیا که داماد خاله ام بود کار می کردم. کمیته محل ما مراقبت از سازمان صنایع نظامی و خانه های خیلی از افسران و فرماندهان نظامی و ...
دختر جوان چرا ترک موتور پسر 21 ساله نشست؟
تجاری رفتم و او را به همراه پسر دیگری دیدم! آن لحظه خطاب به پسرجوان گفتم که تو قصد ازدواج با این دختر را داری؟ و او در حالی که پوزخند می زد، گفت: بله! من او را می خواهم! در آن هنگام من که احساس می کردم مورد تمسخر قرار گرفته ام و آن جوان مرا دست انداخته است، با او به جر و بحث پرداختم، به طوری که با یکدیگر یقه به یقه شدیم. بعد از این ماجرا، او را رها کردم و در حالی که دختر 19ساله را سوار موتور کرده بودم ...
پول نداشتم خاله ام را کشتم
به گزارش جام نیوز ، دوم آبان ماه سال 91، مرد جوانی مأموران کلانتری 111 هفت چنار را از مرگ مشکوک مادر سالخورده اش باخبر کرد. با حضور پلیس در محل، جسد پیرزن 70 ساله ای به نام نسرین کشف شد که با ضربات چاقو به گردنش کشته شده بود. پسر مقتول که در محل حضور داشت، گفت: مادرم بعد از فوت پدرم تنها زندگی می کرد. خواهرانم خارج از کشور زندگی می کنند، به همین دلیل هر روز به او سر می زدم. امروز چند بار تماس ...
"آیت الله" ترور نشد/ عکس منتشر شده از پیکر هاشمی، دست کاری شده است
تدریجی حال ایشان اشاره کرده اید، اما آیت الله دقایقی بعد فوت کرده اند، بسیار عجیب است، نظر خودتان چیست؟ در بیمارستان یک بار علائم حیاتی از شصت تا هفتاد به نود رسید که پزشکان این موضوع را به من اطلاع دادند و این اتفاق همان زمانی افتاد که شما به من زنگ زدید و حال ایشان را پرسیدید. در همان زمان هم مرتب من با همسر و خانواده ام در تماس بودم که به شما هم گفتم حال ایشان رو به بهبودی است؛ اما بعد ...
واکنش محمد هاشمی به شایعه قتل آیت الله هاشمی / احتمال وجود وصیت نامه دیگر / جزییات ثروت خانوادگی
...> من اولین نفر از خانواده بودم و غیر از محافظین هیچ کس زودتر از من، بالای سر ایشان نرسید. برخی رسانه های ضد انقلاب پس از درگذشت آقای هاشمی، به گفت وگوی کوتاه شما با ایسنا که دقایقی پیش از درگذشت مرحوم هاشمی، انجام شده بود استناد می کردند و می گفتند این موضوع که شما در آن مصاحبه به بهبودی تدریجی حال ایشان اشاره کرده اید، اما آیت الله دقایقی بعد فوت کرده اند، بسیار عجیب است، در ...
“آیت الله” ترور شد؟/پزشکان چه گفتند؟/پاسخ های صریح محمد هاشمی به همه ابهامات و ناگفته هایی از زندگی هاشمی
برادران اکبر و قاسم ، محمود، و احمد است خواهران نیز، فاطمه خانم که به رحمت خدا رفته اند و طیبه و طاهره و صدیقه نیز باقی مانده اند که البته هیچ کدام جز من، در جایی مسئولیتی به عهده ندارند. چندی قبل عکسی از پیکر آیت الله هاشمی منتشر شده است که در آن، چهره ایشان کبود به نظر می رسید، علت چه بود؟ این عکس، دست کاری شده است. من نخستین کسی بودم که در بیمارستان بالای سرشان رفتم ...
خاطره جانباز دوران دفاع مقدس از عملیات والفجر 8
درحالی که آفتابه به دست در حال رفتن به دستشویی بودم، نزدیک سنگر بهداری گروهان مکه عراق خمپاره زد و فرصت نشستن و خوابیدن را نداشتم و ترکشی به پهلویم خورد و با همان خمپاره هم فیروز هاشمی به شهادت رسید. وقتی مرا با برانکارد انتقال می دادند قبل از اینکه در آمبولانس بگذارند نادر نزدیک آمد و ترکش که بین دنده ها گیر کرده بود بیرون کشید و بعد مرا به بستان بردند در آنجا چون اتاق عمل پر بود به ...
گلوله پسر به سمت نامزدش خطا رفت/ مرگ عجیب عروس و داماد، فردای شب عروسی/شهادت مامور نیروی انتظامی به خاطر ...
بودم در دام بدی افتاده ام و هیچ راه فراری هم نداشتم تصمیم گرفتم اول او را بکشم بعد خودم را. برای همین 24 دی به سراغ مینا رفتم تا به دادگاه برویم و از هم طلاق بگیریم. داخل ماشین از مینا پرسیدم، هنوز می خواهی طلاق بگیری و زمانی که پاسخ اش را شنیدم، دیگر صبر نکردم و با اسلحه کلت به طرفش تیراندازی کردم. تیر به شیشه ماشین خورد و مینا که شرایط را این طور دید در خودرو را باز کرد و خودش را به بیرون پرتاب ...
بادیدن مقاومت همسرم،ترسم ریخت!
،روزهای زندان،روزهای پیروزی درگفت وشنود با طاهره سجادی □زندگی سیاسی شما با زندگی همسرتان آقای مهدی غیوران گره خورده است، لذا به عنوان سئوال، اشاره ای به نحوه آشناییتان با ایشان -که منجر به ازدواج تان شد- داشته باشید؟ بسم الله الرحمن الرحیم.من دردوران نوجوانی بسیار اهل مطالعه و کتابخوان بودم و آرزو داشتم با یک نویسنده یا شاعر ازدواج کنم، چون همیشه این طبقه را از نظر اجتماعی، آگاه ...
تلاش کردم تا روزهای آخر هم رزمش باشم/ازدواج با شهید لبافی نژاد و آغاز برنامه مطالعاتی گسترده
جوان افتخارشان امروزی بودن بود. شهید لبافی نژاد متولد 1324 بودند و آن زمان پزشکی را تمام کرده بودند. البته چون تیزهوش بودند، سن 16سالگی دیپلم گرفته بودند و 24سالگی هم پزشکی را تمام کرده بودند و سربازی و طرح سپاهی بهداشت را هم رفته بودند که به خواستگاری من آمدند. من تا آن زمان ندیده بودم که کسی هم تحصیل کرده باشد و هم تا به این حد پایبند به دین و مذهب باشد؛ یعنی ایشان به قدری بر مسائل عبادی و احکام ...
مردم بم در شهریور 57 از مقابل ژاندارمری راهپیمایی 2000 نفره داشتند و یکصدا مرگ بر شاه گفتند
نشسته بودند و سپس به حضور حضرت آقا در ژاندارمری رفتم و بعد عازم جیرفت شدیم. صدیقی اضافه کرد: در دهبکری توقفی برای نهار کردیم و از ماموران درخواست کردیم با توجه به اینکه حضرت آقا گرمای بی سابقه ایرانشهر را دیده اند و جیرفت هم که بسیار گرم است چند ساعتی ایشان در دهبکری استراحت کنند اما آنها قبول نکردند و ساعت حدود 5 عصر در گرمای 50 درجه مرداد ماه به جیرفت رسیدیم و آقا را تحویل شهربانی ...
هاشمی رفسنجانی ترور نشد
به رحمت خدا رفته اند و طیبه و طاهره و صدیقه نیز باقی مانده اند که البته هیچ کدام جز من، در جایی مسئولیتی به عهده ندارند. چندی قبل عکسی از پیکر آیت الله هاشمی منتشر شده است که در آن، چهره ایشان کبود به نظر می رسید، علت چه بود؟ این عکس، دست کاری شده است. من نخستین کسی بودم که در بیمارستان بالای سرشان رفتم. ایشان همان شرایطی که به لحاظ ظاهری در بیمارستان داشتند، همان شرایط را ...
برای انقلاب طعم زندان را هم چشیدم/امروز کسانی با انتقادهای بیجا باعث ناامیدی مردم از نظام و انقلاب می ...
ها را نسبت به وضعیت زمانه و رژیم آگاه می کردیم و به همین دلیل مورد حساسیت ساواک و رژیم قرار گرفتیم؛ به طوری که بنده و دوستان من را احضار کردند و مدتی ما را به زندانی فرستادند. پخش و توزیع اعلامیه های امام، نوارهای صوتی امام و آگاه سازی و روشنگری مردم از جمله اقداماتی بود که بنده و دوستانم از همان حجره در مدرسه علمیه نیماور اصفهان که پاتوق نیروهای اولیه انقلاب و اتاق فکر ساماندهی مردم و نیروهای ...
اگر اتفاقی برای من افتاد تا برگزاری انتخابات مخفی نگهدارید / مگر منزل صدر اعظم است؟!
تاریک بود، ما یک لامپ نصب کردیم. امام فرمودند این لامپ را نزنید. من قدری مسامحه کردم. بعد ایشان مرا طلبیدند من به خدمت ایشان رفتم. فرمودند: مگر مال من نیست، نمی خواهم روشن باشد. علاقه مندی شدید امام به حفظ نظام (از حجت الاسلام رحیمیان) برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری مصادف شد با زمانی که حضرت امام در بیمارستان قلب بستری بودند. همه مسئولان بسیار نگران حال حضرت امام بودند و ...
پدر می گفت: زندانی شاه شدن برایتان خوب است!
از زندان نمی ترسیدم. مرا به اتاق رئیس زندان بردند و سرگرد بازجو از من پرسید: چه کسی اعلامیه را به تو داده است؟ می دانستم نباید اسم کسی را بیاورم. گفتم: از جا مُهری مسجد هدایت برداشتم! وقتی فهمید پسر چه کسی هستم، تردید نکرد اعلامیه را آورده بودم که به آقا برسانم. بعد هم پرسش نامه ای را به من داد که پر کنم. یادم هست آن اتاق پنجره بزرگی رو به حیاط داشت. بعد از یک ساعت خواهر و برادرهایم از ملاقات با ...
گرگ و نعل طلا
یک روز یک مرد روستایی یک کوله بار روی خرش گذاشت و خودش هم سوار شد تا به شهر برود. خر پیر و ناتوان بود و راه دور و ناهموار بود و در صحرا پای خر به سوراخی رفت و به زمین غلطید. بعد از اینکه روستایی به زور خر را از زمین بلند کرد معلوم شد پای خر شکسته و دیگر نمی تواند راه برود. روستایی کوله بار را به دوش گرفت و خر پا شکسته را در بیابان ول کرد و رفت. خر بدبخت در صحرا مانده بود و با خود فکر می کرد که یک ...
انقلاب شاهرود تداعی گر روزهای پرشور/ یک انقلاب و سه روایت
...، گروه استان ها- محمدحسین عابدی: روایتگری انقلاب در شاهرود امروز حول محور دو گروه راوی می چرخد گروه نخست افرادی هستند که معتقدند امروز دیگر گوش شنوایی برای روایت هایشان از روزهای ترس، اضطراب، امید و حضور، عشق و حماسه نیست و اگر هم گوشی باشد فاصله های بین نسل های امروز و دیروز آن قدر زیاد است که یکی باید این روایت ها را به زبان امروزی ها ترجمه کند . و البته گروه دوم که معتقدند ...
زندان بانی که به خاطر زندانیان انفرادی رفت
، وقتی ایشان آمد، موضوع شنود را با ایشان در میان گذاشتم که به بقیه اطلاع رسانی کند تا زندانیان دچار آسیب نشوند. کورنگی ادامه داد: زندانیان بند 4 که از قضیه شنود به واسطه من، مطلع شده بودند، همان موقع، دستگاه های شنود را کور کردند. ساواک که متوجه شد، قضیه لو رفته است و با این استدلال که چه کسی موضوع را لو داده است، مرا 29 روز به زندان انفرادی بردند. وی گفت: در دفتر کارم مشغول انجام ...
جریان تکفیری طالبان در افغانستان و جنایت های آنان
...، آن ها را به قتل رساند و اجسادشان را به رودخانه ای افکند و پس ازمدتی وی به عنوان طالب خوش نام مورد عفو قرار گرفت و از زندان رها شد. (61) یک زن دیگر که پرستار بوده و در منطقه ی علی چوپان استان بلخ زندگی می کرد، پس از آن که از سوی طالبان مورد تجاوز جنسی قرار گرفت، دست به خودکشی زد ولی دوستانش او را به بیمارستان برده نجاتش دادند. این زن گفته است: طالبان مرا در مکانی بردند که حدود بیست تا بیست ...
زمان شاه اختناق وحشتناکی حاکم بود/ پدرم در مورد رژیم شاه در منزل آرام صحبت می کرد/ در دوران انقلاب توزیع ...
سال 1350 به دلیل شرکت در تظاهرات و اعتصابات چند بار بازداشت شدم که بار سوم به هشت ماه زندان و اخراج از دانشگاه محکوم شدم. تابستان سال 1351 مرا برای سربازی به کازرون بردند دانشجوی تعلیقی احمد توکلی نامی بود که در دوران سربازی روی لباسم حک شده بود. از کازرون به لار و بعد به ساری رفتم که در همان جا در تیرماه 1352 بار دیگر دستگیر شدم و تا آخر سال 1355 در زندان بودم که سه سالش را در زندان قصر و شش ماه ...
متهم: همسرم نمی دانست همسایه مان را صیغه کرده ام
از موضوع خبر نداشت. متهم در توضیح حادثه گفت: آن روز بعد از کار به دیدن لاله رفتم. وقتی وارد خانه شدم کسی در پذیرایی نبود و چراغ ها خاموش بود. وقتی وارد اتاق خواب شدم، با جسد او مواجه شدم. خیلی ترسیده بودم. احتمال دادم کسی داخل خانه باشد. چاقویی برداشتم و خانه را گشتم. کسی نبود. هرچه لاله را صدا زدم، جواب نداد. لیوان آبی برداشتم و روی صورتش پاشیدم و هر چه تلاش کردم که او را احیا کنم موفق نشدم. سریع به اورژانس زنگ زدم، اما وقتی آنها رسیدند دیگر فایده ای نداشت. قضات دادگاه سپس جلسه را برای شنیدن اظهارات همسر متهم تجدید کردند. ...