سایر منابع:
سایر خبرها
قول جالب برزو ارجمند به رامبد جوان
...، جوان، لبخند رحیم شهریاری خواننده آذری زبان خطه آذربایجان را بهترین لبخند از نگاه مردم اعلام کرد. سپس طی گزارشی قول دکتر علی زمانی مهمان فصل چهارم خندوانه به پخش رسید و بعد خندوانه، میزبان برزو ارجمند بازیگر سینما و تلویزیون شد. ارجمند پس از حضورش با عوامل پشت دوربین و تصویربردارهای خندوانه روبوسی کرد و از اولین روز دیدارش با رامبد جوان در سال 73 گفت. مجری برنامه هم به مهربانی و ...
روایت آخرین نماز فرمانده (بچه شمیران) قبل از شهادت +عکس
عبدالله و بچه های تخریب از خط خودی عبور کردند و مشغول کار شدند و تا اذان صبح طول کشید. قبل از روشن شدن هوا حاجی بچه های تخریب را عقب آورد و پشت خاکریز دو جداره نماز صبح رو خواندند. این آخرین نماز صبح حاج عبدالله بود... آخرین نماز صبحش را با آن خشوع مثال زدنی خواند. سپیده صبح بود. من و آقای سعیدی فرمانده گردان قمر بنی هاشم(ع) حضور داشتیم و در حال صحبت و خدا حافظی با حاج عبدالله بودیم که خمپاره ...
آتش گرفتن ازنوع سوختن دل
.... نیروها مشغول کندن سنگر انفرادی بودند. حاج اژدر براساس تجربه عملیات های قبلی، تعدادی از آر پی جی زن های گردان را به عنوان کمین و حدود 50 متر قبل از پد و بدون هر گونه عارضه ای، انتقال داد. تا ظهر همان روز چند بار هواپیماهای عراقی برای شناسایی و عکسبرداری آمدند؛ ولی تیراندازی نکردند. ما هم که ضد هوایی نداشتیم فقط آیه وجعلنا را می خواندیم که خداوند دشمن را کور کند. حدود ساعت ...
ساق پایم خُرد شد و عراقی ها سررسیدند
دشمن کمتر از سی متر شده بود! چند راه بیشتر پیش رویمان نبود. یا باید دست روی دست می گذاشتیم تا عراقی ها جلو بیایند و اسیرمان کنند، یا با همان مقداری گلوله ای که داشتیم می جنگیدیم و یا خودمان را درون آب های کنار جاده انداخته و شانسمان را برای زنده ماندن امتحان می کردیم ولی با چه دلی می خواستیم برگردیم، همه ی آنهایی که شهید شدند می توانستند برگردند و زندگی خوبی داشته باشند. در قسمت راست جاده راحت ...
رزمندگان گردان خط شکن آملی ها در عملیات والفجر 6 حماسه آفریدند
گروهان دیگر به سمت وسط ارتفاعات و دیگری به سمت چپ که میدان مین وسیعی هم داشت حرکت کردیم. بنده به عنوان فرمانده دسته یک ازگروهان سوم بودم و برای نگه داشتن خط و جاده اصلی به بغداد و مشغول کردن دشمن تقریبا حدودساعت 10صبح مورخه 4/12/62 بود که از رودخانه چیلات عبور کردیم و بعد از عبور از میدان مین یعنی به ارتفاعات علی غربی که مسلط بر جاده العماره عراق بود رسیدیم. عراقی ها که از ...
محسن رضایی دستور عقب نشینی داد ولی بچه ها ماندند
بود این بار که برگردد ازدواج کند. به او قول داده بودم در عروسی اش شرکت کنم! دولادولا از توی کانال کم عمق سمت چپ جاده داشتیم جلو می رفتیم که با انفجار خمپاره ای نقش زمین شدم. نفهمیدم چه شد، احساس کردم قسمت جلوی ران پای چپم داغ و خیس شده، ترکش خورده بودم، ترکش از گوشت رانم را برده بود. خونریزی ام شدید بود. صفرعلی کردلو با چفیه اش پایم را بست. ترکش گودی ای به اندازه کف دستم ایجاد کرده بود ...
رؤیاهای واقعی چند بازیگر جوان
: بهترین شاه لیر کیه؟ بهترین کردلیا چه ویژگی هایی دارد؟ چه صدایی دارد؟ چه شکلی است؟ چه جوری راه می رود؟ چطور نگاه می کند؟ به بچه ها نگاه می کردم و فکر می کردم در ذهن هرکدام از ما تصوری از شاه لیر و کاراکترهایش وجود دارد. این تصورات با محدودیت های فیزیکی و توانایی های بازیگری مان روی صحنه شکل می گیرد و بعد به مخاطبی نشان داده می شود که خودش با تصوری به دیدنش آمده. پس واقعا شاه لیربودن کجا شکل می گیرد ...
تاکسی چگونه به ایران رسید؟
برای مردم معمولی که نفت، هم وسیله گرمای آنهاست و هم وسیله پخت و پز. از این گذشته، بهای بنزین از طریق تأثیر بر نرخ کامیون و اتوبوس در رفت و آمد مردم نقش بزرگی بازی می کند.روز بعد مردم رفتند جلو پمپ بنزین ها و دیدند نرخ بنزین دو برابر و اعتصاب تاکسیرانان شروع شده است. چند هفته بعد ناچار شدیم قیمت ها را به نرخ قبلی باز گردانیم . ...
قرارگاه سری نصرت چگونه تشکیل شد؟
در سوسنگرد بودم و بعد از عملیات تازه آمده بودم سوسنگرد و یکی، دو ساعت در سوسنگرد بودم که برادر محسن آمدند توی سپاه و مسئله هور مطرح شد که آیا می شود در جناح عماره، جاده غزیله و جاده شیب حمله کرد؟ آیا می توانیم به پشت شیب بزنیم؟ این موضوع مطرح شد و بذر کار کردن روی منطقه هور از آن زمان کاشته شد. بعد از آن دیگر برادر محسن مرتب تماس می گرفتند و خودشان تشریف می آوردند و گاهی می رفتند شناسایی. کم کم ...
مسافرآستانه: قهرمانان به حال خودشان رها می شوند؛ جمشید هاشم پور را اذیت کردند/ زارعی: امام ما قهرمان بود
، گفت البته سردار یک حرف هایی هم می گفت! یک طعنه هایی هم داشت، گفت مثلاً چه؟ گفت مثلاً اینکه گفت پدر یکی از شهدا در این نمایش که قبلاً عرق فروشی داشته، می گوید من قبلاً اینجا، گفت من خودم تشخیص دادم، قبل از انقلاب هم تشخیص دادم، گفت تشخیص دادم این راه خوبی نیست که نان ببرم خانه، آن را تعطیل کردم، تراشکاری باز کردم و از راه تراشکاری بچه ام را بزرگ کردم که رفته و جلو شهید شده است، بعد انتقاد داشت چون ...
فراستی فروشنده نیست و دنبال مشتری هم نمی گردد
را در زندان بوده و به عنوان سخنگوی حزب رنجبران حکم اعدامش حاضر و آماده بود اما زندان هم نمی تواند این آنارشیست حوزه مبانی نظری سینما و هنر را متوقف کند و در سالهایی که در زندان حضور داشت دست به مطالعه گسترده ای می زند و مسئولان قوه قضائیه وقت حکم آزادیش را صادر می کنند. خودش در مورد سالهای زندانش می گوید: حکم اعدام مرا صادر کردند. برای این که جزو یکی از گروه های چپ بودم. چپ به قول آن ...
لحظه به لحظه با آسمانیان هورالهویزه در نبرد نیزارها
) تجمع کرده بودند و نیروهاروفرماندهی وهدایت میکرد. وبرادرمرتضی قربانی فرمانده لشکر5 نصرم اونجابود (جالب که درست یکسال بعدعملیات بدرازهمان قسمت سمت چپ چهارراه بافرماندهی شهیدداودگریوانی بالباس غواصی به خط دشمن زدیم ودرمرحله اول شروع عملیات بدرتاچهارراه راپاکسازی کردیم. که البته چهاراه خیبرباچهارراه بدر حیلی فرق کرده بود. ازهرلحاظ ) برگردم به عملیات خیبر.سرچهاراه بچه ها چند تا اسیر آورده بودندیکی ...
گفت وگوی ویژه تسنیم با مسئول پرونده ریگی در وزارت اطلاعات: ریگی تروریست 3 بار در تیررس کامل بود اما به ...
بودند که الحمدلله فضای خیلی خوبی در کشور ایجاد شد. تسنیم: دقیقاً رصد ریگی را از چند وقت پیش از عملیات دستگیری آغاز کردید؟ تقریباً از یک سال قبل رفت و آمدهایش را با سرویس های اطلاعاتی دشمن تحت رصد داشتیم. تسنیم: در خاک پاکستان و افغانستان ریگی را تحت نظر داشتید؟ تقریباً چون ارتباط وی با سرویس های اطلاعاتی از جهتی برای ما مهم تر بود حدود 6 ماه قبل از ...
آن را که خبر شد خبری باز نیامد
ای یک گونی مهمات کولش گرفته بود و خمیده به سمت سنگر بچه هایی که در محاصره بودند می رفت. در چند قدمی اش خمپاره ای منفجر شد و او را به زمین زد. چند دقیقه بعد پیراهن بسیجی اش را درآورد. زیر پیراهن سفیدش از خون گلگون شده بود. خواست گونی را دوباره به کول بگیرد؛ نتوانست. زیر پیراهن را هم درآورد. گونی را چند قدمی روی زمین کشید و نشست ترکش ها اذیتش می کردند. چند قدم جلوتر، خمپاره های دیگری در کنارش منفجر ...
اختلاف شدید در خانواده هاشمی بر سر فائزه و مهاجرت به کانادا
گفتند می خواهیم طلبه بشویم. یک کیس و بسته ای از نفوذ در حوزه و روحانیت را یکی دوماه قبل در کمیسیون امنیت ملی اطلاعات سپاه تشریح کردند از بچه های سازمان مجاهدین انقلاب بود. همان جا که گفتیم این ها می روند برای بیست، سی سال دیگر که بعد دیدیم همین مجمع مدرسین که در قم تشکیل شد از همین عناصر بود. امروز هم مقام معظم رهبری می فرمایند: همین امروز دارند برای حوزه این کارها را می کنند ...
فردوسی علم پزشکی
آژیرکشان در جاده بیابانی حرکت می کرد و سعی داشت تا بیماری بدحال را هر چه سریع تر به بیمارستان منتقل کند. همان جا به فکر فرو رفتم و با خودم گفتم یعنی می شود یک روز پزشک بشوم و بیماران را درمان کنم؟ از خدا خواستم که به من کمک کند و از آنجا بود که به پزشکی علاقه مند شدم. سال 1343وقتی در کنکور شرکت کردم شرایط به گونه ای بود که پس از قبولی می توانستی رشته مورد نظر را انتخاب کنی. 18هزار نفر در کنکور شرکت ...
صعود عاشقانه
در ابتدا و تا سال ها با هدف تفریح و ورزش و لذت جویی وارد طبیعت می شدم و البته اکنون هم با همین هدف پیش می روم، البته با دید بهتر و برای صیانت از محیط زیست. در سال های اخیر سعی کرده ام آموزش خودم را با علایق قبلی تلفیق کنم تا برای انتقال آموخته ها از استادان خودم نسبت به دیگران نیز گام بردارم. اگر کمی به گذشته و دهه های قبل برگردیم هیچ گاه شب مانی در کیوارستان را در دهه60 فراموش نمی کنم و ...
ماموریت بی بازگشت 1200رزمنده/ کم ترین تاخیر 7 سال بود
می شوند، با مقاومت های نسبتا پراکنده ای مواجه شده و پس از رسیدن به جاده آسفالته نَشوه طلائیه، ضمن ادامه مسیر به سمت هدف اصلی تعدادی از خودروهای در حال تردد عراق بر روی جاده را به آتش می کشند؛ اقدامی که دشمن را کاملاً هوشیار می کند. دقایقی بعد نیز هواپیمای ملخی عراق، با ریختن منور های خوشه ای کل منطقه را برای دقایقی روشن می کند. حبیبی خاطر نشان کرد: بچه ها حدود یک هفته بود که استراحت ...
می خواهم خودم را قاطی بسیجی ها کنم/بساطم را جمع کردم و رفتم
های جفیر درآوردیم. بچه های اطلاعات، سینه تپه را، آنجا که زمین نشست کرده بود، طوری درش آورده بودند که اصلاً در تیررس دشمن نبود. در اطراف سنگر، بچه ها داشتند ته چند قایق را قیرمالی می کردند. من با بیشترشان قاتی بودم. معلوم بود عملیات در منطقه ای است که آب دارد و تردد باید با قایق انجام شود. جلو رفتیم و سلام و احوال پرسی کردیم و رفتیم داخل سنگر. احمد استاد باقر، احمد کوچکی و سرتیپی، مسئولان ...
قاضی محرمعلی خان زینعلی و سانسور در مطبوعات ایران
ساعت بعد، از آن شرایط رهایی یافتم، وقتی به خیابان آمدیم که به دفتر روزنامه بازگردیم، محرمعلی خان را ایستاده دیدم! گفت: بیا برسانمت و من هم که متوجه منظورش شدم گفتم: برو و راهم رو کشیدم و به روزنامه بازگشتم. وقتی به دفتر روزنامه اطلاعات رسیدم، متوجه شدم که مسئول بخش عکس به همراه چند نفر دیگر در حال سوار شدن بر ماشین هستند که قصد داشتند به دنبال من بیایند. آنها با دیدن من خیلی تعجب کرده بودند که چطور ...
خاطرات فتنه 88 به روایت سردار شهید "مدافع حرم"
شهدای ایران :سال ها در دوران جنگ تحمیلی در جبهه ها می جنگد آن قدر که حتی داماد شدن و فرزند دار شدن هم او را لحظه ای درباره جنگیدن در خط مقدم مردد نمی کند. بعد هم در سنگر سپاه همان اهداف جهادی خود را دنبال می کند. 20 سال طول کشید تا قاعده در میدان ماندن و تردید به دل راه ندادن را به همان فرزندی که در هنگام تولدش اسلحه در دست در جبهه بود، یاد بدهد. راهیان نور، روایتگری دوران دفاع مقدس و بعد هم ...
در خانه امام به روی کدام شهید باز بود؟
شهید محلاتی رحمت الله علیه و اعلی الله مقام الشریف این است که ایشان از همان ابتدایی که برای طلبگی به قم آمده بودند و قبل از آن در محلات، واقعاً انسان مجاهد و تلاشگری بود. خدا رحمت کند مرحوم امام را که بعضی تابستان ها در مواقع تعطیلی حوزه علمیه به محلات تشریف می بردند. آن زمان شهید محلاتی بچه بودند و از همان موقع به امام علاقه مند شده بودند و در جلساتی که امام حضور داشتند شرکت می کردند ...
التزام به صفات محمدی نام شهید محلاتی را جاودانه کرده است
. برادر کوچکم میثم بعد از انقلاب به دنیا آمد و آن موقع هنوز به دنیا نیامده بود. معمولاً وقتی پدرها به خانه می آیند، بچه ها دست از بازی و شوخی برمی دارند، ولی وضع ما فرق می کرد و تازه وقتی مرحوم پدر می آمدند، شیطنت ما گل می کرد! خانواده شما در چه سالی به تهران مهاجرت کرد؟ در سال 1342. از ایام قدیم، اهالی نطنز در تهران هیئت داشتند. معمولاً هم شغلشان دستفروشی بود و با دوچرخه میل ...
عملیات خیبر به روایت بچه های حاج قاسم
به چنین کار خطرناکی دهد. لندکروز که نزدیک شد معلوم شد حسین ربانی است که برای بچه ها آب و غذای گرم آورده، حسین آب و غذا را بین بچه ها تقسیم کرد و آنها روحیه مضاعفی پیدا کردند. ناگفته نماند که در صحنه نبرد، وجود تغذیه مناسب باعث توان بیشتر و در نتیجه مبارزه بهتر می شود. چند سنگر کمین، جلو بود که فاصله آنها با خط دشمن هفتاد، هشتاد متر و با خودمان حدود صد، صد و بیست متر بود. در ...
نرخ حمل ریلی و دریایی ما به دور از رقابت بین المللی است
تین نیوز| وبلاگ مسعود کرباسیان-روز حمل و نقل، چند سالی ست با آن شور شوق گذشته برگزار نمی شود ومی بینیم که هر سال کم رنگ تر از سال قبل و امسال بی سر و صدا تر از همیشه در گوشه هائی خلوت و در جمع هائی خودمانی برگزار شد. شاید این اتفاق از دوری از همدلی و هم بستگی نهادهای مدنی حمل ونقل ودیگرگروه های اجتماعی ذی ربط ناشی شده باشد، شایدهم نسل های دوم و سوم ، تکاپوی بی وقفه ونفس گیر جامعه حمل و نقل کشور ...
والفجر8 لرزه بر اندام فرماندهان عراقی انداخت
بزرگی انجام دهیم؟ ما یک بار دیگر در سال 1361 به منطقه والفجر8 رفتیم. بعد از والفجر مقدماتی اتفاقاً لشکر امام حسین(ع) را مأمور کرده بودند تا اطراف فاو عملیات انجام دهد. حتی آقای ابوشهاب و تعدادی از بچه ها به منطقه شناسایی رفتند و مشغول شناسایی شدند. من یک سندی را خواندم که حتی سپاه در آن منطقه برای شناسایی چند اسیر داد. یعنی رفتن به این منطقه از آن زمان جزو برنامه هایمان بود ...
نابغه ای که با شیون سینمای کره را زنده کرد
کامل بودند و نه کیفیت بالایی داشتند. نمی خواستم به طول خاص با این نوع ژانر کار کنم از آنجایی که بسیاری از مخاطبان کره ای با آن میانه خوبی ندارند همان طورکه هیچ کدام از آن فیلم ها در کره فروش چشمگیری نداشتند. من کمی نگران این موضوع بودم اما فکر کردم اگر کمی چاشنی آسیایی و کره ای به فیلم اضافه کنم، داستان به طور کلی تغییر خواهدکرد و کمی پیچیدگی خواهیم داشت. جادوگری را صرفا به این دلیل اضافه کردم که کره ...
اسفندقه: مخاطب باید ببیند دفتر عمر فروغ با چه شعرهایی بسته شده است/ یوسف نیا: خودشیفتگی وجه غالب مصاحبه ...
حتماً می دانید که هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق، ثبت است بر جریده عالم دوام ما ، آن مصاحبه ای هم که شما اشاره کردید را دیدم. آنها راجع به فروغ صحبت نکردند، راجع به خودشان صحبت کردند. حتی راجع به ابتدای سیر شاعرانه فروغ هم صحبت نشد. بنابراین به نظر می رسد آن مصاحبه در باره شناخت شعر فروغ اصلاً ارزش علمی ندارد. اما چیزی که اتفاق می افتد این است که ما متوجه متن هستیم. متن یک شاعر تا وقتی که در قید حیات ظاهری است و بعد از اینکه رفت و به سرای باقی کوچ کرد، باید متوجه متن باشیم که در ابتدا چه گفته، انتها چه گفته و سیر تحول فکری او چه بوده است. ...
جوانان امروز همان جوان های جنگ هستند
.... من تا چند لحظه قبل از این دیدار درد زیادی داشتم، اما وقتی آقا را دیدم تمام دردهایم تسکین یافت. در همان لحظه انگار من را کاملا می شناسند، از خانواده و مادرم احوال پرسی کردند و من متحیر بودم که چگونه آقا کتاب را با این دقت خوانده اند. وقت نماز که شد، آقا گفتند برای آقای خوش لفظ صندلی بیاورید تا روی صندلی نماز بخوانند، من تعجب کردم که ایشان از کجا می دانند من نمی توانم روی زمین ...
باشگاه ارتش از استقلال و پرسپولیس بهتر است/ معرفی تکاوران حرفه ای!
این شرایط و فضای بدی که بود ما توانستیم سنگرهای نیروهای تأمین دشمن را تسخیر کنیم تا یگان بعد از ما از خط عبور کنند. با توجه به آسیبی که یگان دیده بود، ما را به جزیره مجنون منتقل کردند و به عنوان گروهان احتیاط گردان، در خط مستقر شدیم. من طبق عادت، هر روز به افراد در خط سرکشی می کردم. در یکی از سرکشی ها بعد از اتمام کار، سوار جیپ شدم تا برگردم. سربازی آمد و گفت: من یک برادر دیگرم سرباز است ...