سایر منابع:
سایر خبرها
روایت یک نماینده از ماجرای پول گرفتن از شهرام جزایری
...: الیاس حضرتی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در برنامه دست خط که شب گذشته از شبکه سوم سیما به روی آنتن رفت، از روزهای مجلس ششم، شهرام جزایری، انتخابات ریاست جمهوری 84 و 88 گفته است. به گزارش خبرآنلاین، بخش هایی از اظهارات حضرتی را در زیر می خوانید؛ *من 4 روز اول در تحصن مجلس ششم بودم، من صحبت کردم گفتم ما دو ریش سفید فرستادیم خدمت یک بزرگ دیگری و این ها نشستند ...
هنوز از رکود خارج نشده ایم/ از مجلس دهم راضی نیستم؛ کارهای ما خسران به حال ملت است
زدند که امروز آخرین روز استعفاء از سپاه است، گفتم بابت چه؟ گفت بابت کاندیداتوری، خلاصه استعفایی تنظیم شد البته تحمیلی به من، از طرف جمع دوستانی که جمع انقلابیون رشت بودند و بعد از یک مدتی جدی نگرفتم، گفتم بچه ها فشار آوردند من یک کاری انجام دادم، یک روز من رفته بودم قرارگاه آقا محسن من را دید، گفت جواب استعفای شما آمد، گفتم کدام استعفای من؟ گفت همان که برای نمایندگی استعفا دادی، بعد ایشان تشویق ...
حضرت فاطمه (س) را بهتر بشناسیم
...: "مادرم فاطمه را دیدم که در شب جمعه ای در محراب عبادت خویش ایستاده بود و تا صبحگاهان، پیوسته به رکوع و سجود می پرداخت. و شنیدم که بر مردان و زنان مؤمن دعا می کرد، آنان را نام می برد و بسیار برایشان دعا می نمود اما برای خویشتن هیچ دعایی نکرد. پس به او گفتم: ای مادر، چرا برای خویش همانگونه که برای غیر، دعا می نمودی، دعا نکردی؟ فاطمه (علیها السلام) گفت: پسرم ! اول همسایه و سپس خانه." ...
ناگفته هایی از "اوس کاظم" که در لیست اول بود
. همان زمان هم برای هزاردستان گلدان های بالای ساختمان شهرداری را چون با آب در تماس بود با فایبرگلاس ساختم که هنوز مانده است به هر حال همیشه به دنبال متریالی بودم که ارزان تر باشد و بماند. فریبرزی درباره اینکه چقدر از اطلاعات روز دنیا در حرفه اش بهره می برد هم گفته بود: اطلاعاتم را از طریق کسانی که خارج هستند مانند پسرخاله و خواهرزاده ام به روز می کنم. خودم هم به ایتالیا رفتم و در استودیو ...
بدون نام، بدون نان ...
محرومیت دیوانه "نیایش" چهار ساله اولین کسی بود که در دیوانه با او روبرو شدم؛ خجالتی بود و سر به زیر اما لبخند از لبانش پاک نمی شد. امیر مهدی، ابوالفضل، نیایش، رکسانا و ... در تمام مدت حضورمان در روستا کنارمان بودند؛ پسرها رهاتر و خوشحال تر ، دخترها آرام تر و خجالتی تر. دیوانه در حاشیه دریاچه خشک شده هامون، همان جایی بود که مردمانش مدعی بودند قبل از خشکسالی هامون در تمام خانه هایش ...
اگر ترامپ قانون را نقض کند استیضاح می شود/ انقلاب رنگی در آمریکا دشوار است اما غیرممکن نیست
تشدید خواهد شد بنابراین من فکر می کنم شاهد تظاهرات های ضدجنگ بیش تری در دوره ترامپ خواهیم بود و اعتراضات اولیه به ریاست جمهوری ترامپ هم بی سابقه خواهد بود. همان طور که در روز تحلیف تظاهرات برگزار شد، بعد از آن هم نوع جدیدی از اعتراضات گسترده را شاهد خواهیم بود. البته این اعتراضات اولیه، حداقل تأثیرگذاری را خواهد داشت، اما امیدواریم با گذر زمان حجم آن ها افزایش پیدا کند و به ابعاد دهه 1960 ...
از رکود خارج نشده ایم/ داعش وارث جنایات منافقین
آوردند من یک کاری انجام دادم، یک روز من رفته بودم قرارگاه آقا محسن من را دید، گفت جواب استعفای شما آمد، گفتم کدام استعفای من؟ گفت همان که برای نمایندگی استعفا دادی، بعد ایشان تشویق کرد و گفت اگر رفتید آنجا این طور بشود و فلان بشود، گفت رشت رأی می آوری؟ زمینه اش را داری؟ گفتم خیلی خوب است و بعد گفت اگر شما بتوانید بروید خوب است کل مجلس و کل کشور را به سمت جنگ بکشی. دیگر ازآنجا آمدم کاندیدا شدم در ...
لیرشاه پایان یک تریلوژی نیست
کارهایی می کردم و با پدر و مادرم اختلاف داشتم یا نه، یادم می آید که کتاب های مورد علاقه ام کتاب هایی بودند که قصه آنها در دادگاه می گذشت. کتاب هایی را دوست داشتم که قصه دو گروه متضاد را روایت می کرد. ترجیح می دادم جلوی یک سیستمی بایستم و این شاید ساده ترین حالت طغیان نوجوانانه در برابر سیستم خانواده باشد. من از آن زاویه به نمایش نامه لیرشاه نزدیک شدم. احتمالا همه قبول دارند که هر سال که می ...
قصه کله ای که بازیکن ایرانی خورد و بعد متهم به نژادپرستی شد
در کلن شکسته بود اما روزنامه ها مخفی نگه داشتند. او کاپیتان نیجریه بود، دوست داشت ریاست کند. دستور می داد و بی احترامی می کرد. سر یکی از بازی های تیم، من به او گفتم تو کی هستی با همه اینطور صحبت می کنی؟ گفتم اینجا تیم ملی نیجریه نیست و تو نمی توانی چیزی بگویی. این یک گفت وگوی ساده بود. همه چیز تمام شد و بعد من به رختکن تیم رفتم. اصلاً همه چیز تمام شده بود اما وقتی من به رختکن برگشتم یک دفعه با کله ...
عابدزاده:در تیم ملی عقاب آسیا شدم نه استقلال و پرسپولیس
دوباره به زندگی برگشتم. آن شب شروین حمیدی از دوستانم مرا به عروسی دعوت کرد.من آن روز در باشگاه هدف مشغول تمرین کردن بودم. آن روز سردرد زیادی داشتم و فشارهای زیادی روی من بود. آن موقع از افراد زیادی طلب داشتم و چک هایی در دست من بود و این مسئله فشار زیادی روی من ایجاد کرد. 15 سال پیش در حدود 100 میلیون تومان طلب داشتم. فشار و استرس زیادی روی من بود به طوری که شب ها از خواب می پریدم و همسرم نگران حال من ...
حالا که شبیه امام نشدیم؛ امام را شبیه خود می کنیم
... * چیزی شبیه همان خانه تنگ و تاریک نجف! در نهایت منزل آیت الله امام جمارانی برای سکونت امام پیشنهاد می شود و ایشان در ادامه نقل می کند؛ عصر آن روز حاج احمد آقا می رود خانم را می آورد، دو نفر از خانم ها هم همراه ایشان بودند. آمدند منزل و ما را دیدند و سلام و علیک و احوال پرسی کردیم بعد به ایوان بالا که رفتند به احمد آقا گفتند این منزل همان منزل تنگ و تاریکی است که ما در نجف داشتیم ...
شهید نوروزی علاقه ی خاصی به یادمان شهدای هویزه داشت / مهدی می گفت دوست دارم در میدان معرکه و در مقابله ...
گروهک های تروریستی باز هم سینه سپر کردند و در مقابل این گروهک ها به مبارزه پرداختند به طوری که شخص ریگی برای سر شهید جایزه گذاشته بود. عظیمی افزود : هر سال سعی می کردیم لحظه تحویل سال را در کنار یادمان های شهدا باشیم. روزی که با مهدی آشنا شدم و در مورد ازدواج صحبت می کردیم یکی از شرط هایم این بود که باید سالمان را با شهدا و در کنار آنان آغاز کنیم. همسر شهید مدافع حرم بیان کرد ...
سوارس: درباره گاز گرفتن کیه لینی به همسرم دروغ گفتم/ هیچوقت به مراسم فیفا نخواهم رفت
خانواده من گفته شد شما نباید همراه تیم باشید چرا که من محروم هستم و نمی توانم تیم ملی کشورم را همراهی کنم. تصور کنید برای من که پدر هستم این چه اتفاق تلخ و ناراحت کننده ای می تواند باشد. در ادامه به بارسلونا آمدم و مجبور شدم به تنهایی در یک باشگاه تمرین کنم. حق تمرین در زمین تیم را نداشتم. او ادامه داد: فرزندانم اغلب سوال می کردند چرا من بازی نمی کنم و من جوابی برای آنها نداشتم و مجبور ...
امیر را در اتاق پنهان کردم و وقتی شوهرم رسید... / راز وحشتناک جسدی که پوست صورتش کنده شده بود
تشخیص هویت آگاهی، انگشت نگاری شدند و با توجه به اینکه آثار و مدارک دیگری در دست نبود، این موضوع تا کشف سرنخ های جدید و مرتبط در هاله ای از ابهام باقی ماند. یک هفته بعد حسن و جواد و دوستانشان، معمولا هفته ای یکی دو بار برای بازی فوتبال، به زمین خاکی که در حاشیه شهر قرار دارد، می روند. آن روز هم طبق معمول، قرار گذاشته بودند که ساعت چهار بعدازظهر برای بازی به زمین فوتبال بروند؛ مشغول بازی ...
ماشین خوابها؛ آنهایی که شغل و خانه شان یک ماشین است/نبود شغل باعث رشد مهاجرت به تهران شد
همچون پل سیدخندان و... در ماشین می خوابند. برای حمام هم به حمام نمره می روند. پول اجاره خانه هم ندارند. چاره ای هم ندارند. خیلی در عذابند اینطور. در گرما و سرما باید شب در ماشین بخوابند. اگر شهرستانمان کار بود که مسافر کش نمی شدم از شهرستان آمده 21 سال بیشتر ندارد می گوید: برادر و چند نفر دیگر از آشنایانمان وارد یک شبکه تاکسی اینترنتی شدند من هم به آن پیوستم. یک دوره آموزشی یک ...
شهادت حضرت فاطمه(س) به روایت امیرالمؤمنین(ع)
: ای دختر کسی که زکات را با گوشه های عبایش به در خانۀ فقرا می برد و به آنها می بخشید! باز سخنی نگفت. صدا زد: ای دختر کسی که بر فرشتگان در آسمانها دوگانه دوگانه نماز گزارد! سخن نگفت. صدایش زد: ای فاطمه با من حرف بزن! من پسر عمویت علی بن ابی طالبم. حضرت دیدگانش را به روی علی علیه السّلام گشود و نگاهی به آن حضرت افکند و گریست و امیر المؤمنین نیز گریه کرده فرمود: چه می یابی ای فاطمه! من پسر عمویت علی بن ...
فاطمه(س) حجت خدا بر ائمه است/ چرایی مخفی بودن قبر صدیقه طاهره
گوید نماز صبح جمعه ای را همراه با امام سجاد به جماعت خواندیم و حضرت وقتی نماز و تعقیبات آن را خواند، بلند شدند تا به منزل بروند و من هم به دنبال ایشان رفتم. حضرت، کنیزی به نام سکینه داشت که به وی فرمودند کسی از در خانه من رد نشود مگر اینکه به او غذا بدهید. من به امام گفتم که خیلی از کسانی که گدایی می کنند مستحق نیستند. امام به من فرمود می ترسم که در میان آنها کسی مستحق باشد و به او غذا نداده باشیم ...
از آزمون و دژاگه بهترم ولی در ترکیب اصلی ایران قرار نگرفتم / هیچ کسی مرا نمی تواند متوقف کند
اردوی تیم ملی ایران در امارات بودم، پیشنهاد الشحانیه را دریافت کردم. من در آنجا دو روز پیاپی صبح و عصر تمرین کرده بودم. مسئولان باشگاه الشحانیه در آن زمان با من تماس گرفتند و خواستند که سریع به دوحه برسم تا در اولین بازی نیم فصل دوم برایشان بازی کنم. کی روش با خروجم از اردوی تیم ملی موافقت کرد و پس از انجام تمرینات به تهران آمدم و از آنجا به اهواز رفتم تا کارهای جدایی از استقلال خوزستان را انجام ...
من دختری زیبا بودم / مجبور شدم به خانه آن نامرد بروم!
کمیل درآمدم. زمان به سرعت برق و باد می گذشت و من هر روز در کلبه محقرم شاهد استعمال مواد مخدر توسط کمیل بودم. دیدن وضعیت همسرم و تحمل چنین زندگی برایم سخت و عذاب آور بود. کمیل به فردی معتاد و بی مسئولیت تبدیل شده بود که فقط به فکر تأمین مواد مخدر مصرفی اش بود. من هم با داشتن پسری زیبا و دوست داشتنی سعی می کردم با او مدارا کنم اما دست و پا زدن من برای نجات زندگی ام فایده ای نداشت .این گونه بود که با ...
در تیم ملی عقاب آسیا شدم/بازیکن دودی خانواده درستی ندارد
. الان اینطور نیست. بازیکن باید پیراهن تیم ملی را شب تا صبح به تن کند و آن را ببوسد. چون پرچم کشور بر تن تو است. در یک بازی، بازیکن حریف تکلی زد و پای او به زیر چشم من خورد و باعث شد 8 بخیه به صورت بزنم اما بازی کردم. آنهم در حالی که همان بازیکن حریف فریاد می زد صورت عابدزاده خونی شده اما به او گفتم بلند شد و مسخره بازی درنیاور! در یک بازی که در پرسپولیس بودم توپ سمت راست من آمد و شیرجه زدم. صورت ...
درخواست طلاق نوعروس از داماد دروغگو 24 ساعت بعداز جشن ازدواج!
بستگان و دوستانش تحصیلکرده و متشخص هستند. زمانی هم که به عقد یکدیگر درآمدیم، هر بار بهانه ای می آورد و مرا با بستگانش آشنا نمی کرد. در دوران نامزدی خیلی به او اصرار کردم که برای چند روز به شهرشان برویم تا با همه دوستان و بستگانش آشنا شوم. ولی شلوغی کار را بهانه می کرد تا این که روز عروسی فرا رسید و تازه آنجا بود که من بستگان امیر را دیدم، تا آن زمان تنها خانواده اش را دیده بودم، اما آن شب حسابی ...
پلیس وقتی وارد خانه شد زن شوهردار با مرد غریبه تنها بودند / شوهر این زن همه چیز را زیر نظر داشت
را با پسری که قبل ازدواجم دوستش داشتم از سر بگیرم. هنوز مدت زیادی از رابطه ما نگذشته بود که احساس کردم همسرم به من شک کرده ولی من به تلافی رفتار او تصمیم گرفته بودم که عین او رفتار کنم. امروز صبح بعد از اینکه همسرم منزل را ترک کرد سریع با سعید تماس گرفتم و او را به خانه دعوت کردم اما انگار همسرم به خاطر شکی که نسبت به من داشت مدت ها بود که خانه و رفتارهای مرا زیر نظر داشت. به خاطر این ...
داخل حمام پنهان شده بودم که سمانه، فرامرز را به خانه دعوت کرد
داشت و باهم حلش کردیم. شما متأهل هستی؟چند سال قبل، از همسرم جدا شدم و با دختر 9 ساله ام زندگی می کنم. چرا با سمانه همراه شدی؟برای اینکه عاشق اش هستم. ما می خواهیم باهم ازدواج کنیم. بعد از آزادی از زندان به هدفمان می رسیم. من سمانه را می پرستم، عاشقش نیستم. چرا او را در این حد دوست داری؟سمانه یک مرد است، سمانه دست نیافتنی است. برعکس همسر اول من که به من خیانت کرد ...
وزیر دادگستری آمریکا: دقیقا یادم نمی آید چه چیزهایی به سفیر روسیه گفتم
مطرح شد را به خاطر نمی آورم ولی تا آنجایی که بخاطر دارم، در خصوص تروریسم با وی صحبت کردم که در میانه صحبت های ما، بحث اوکراین هم پیش کشیده شد؛ به خاطر نمی آورم که در خصوص مسائل سیاسی یا انتخاباتی با وی سخن گفته باشم. وی افزود: سفیر روسیه من را به ناهار دعوت کرد که حتی این دعوت را نیز قبول نکردم. دادستان کل آمریکا بدون نام آوردن از سفیر روسیه، تلویحاً وی را به انتشار خبر این ملاقات متهم کرد و گفت: آن هنگام (زمان دیدار با سفر روسیه) زمان تبلیغات انتخاباتی بود و همه می دانیم که خیلی از این سفرا، سخن چین و شایعه پراکن هستند. منبع: فارس ...
درخواست سرمربی لیگ برتری از برانکو؛ هیچ وقت از کی روش عذرخواهی نکن!
. همان طور که اتفاقاتی که اول فصل رخ داد را متوجه نمی شوم. هدف و اعتقاد من این است که باید در نیمه بالای جدول با سایپا لیگ را به پایان برسانم. * یکی از دلایلی که شاید شما در سایپا نتیجه نگرفتید، عادت به کار کردن در تیم های پرطرفدار و تیم هایی که شخصیت قهرمانی دارند، باشد. - هر تصمیمی را بر اساس شرایط می گیرم. زمانی که فولاد را انتخاب کردم، در نفت بودم و تهران اما فولاد را ...
اسفند، ماه شهادت بزرگ ترین فرماندهان دفاع مقدس
در سه راهی چشمم به پیکر شهیدی افتاد که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز از بدن قطع شده بود. از روی لباس های او متوجه شدم که پیکر مطهر حاج همت است اما از آنجا که شهادت ایشان برایم خیلی دردناک بود همان طور که به عقب می آمدم خود را دلداری می دادم که نه این جنازه حاج همت نبود. وقتی به قرارگاه رسیدم و متوجه شدم که همه دنبال حاجی می گردند به ناچار و اگرچه خیلی سخت بود اما پذیرفتم که او شهید شده است. ...
جزئیات ریز و درشت درباره مهمترین رخداد جهانی ورزش بانوان که ایران میزبانش بود
. این نگرانی برای این بازی او وجود داشت. خود سارا هم شاید در این مدت به اندازه کافی فرصت کار نداشت و می گفت تا حالا در این جو بازی نکرده بودم وگرنه از یک ماه قبل همه چیز را تعطیل می کردم و تمرین می کردم. این چیزها در این مسابقات هست. خیلی از بازیکن های تاپ می بازند. مسابقات مثل جام حذفی فوتبال است. هر بار ممکن است یک تیم حذف شود. یک ورزشکار هم هر لحظه ممکن است یک بازی را ببازد و این هم دو بازی را ...
مختصات عاشقی با خاطراتی از زیارت اهل بیت غریب بقیع
... در اوج جوانی بودم و از ماجراجویی هم بدم نمی آمد. اعتماد به نفسم هم در حد تیم ملی بود، ولی مسئولیتی که داشتم، انگیزه ام را برای رهایی از این مخمصه دو چندان کرد! عربی کمی بلدم و فکر کردم نمی شود این شرطه جوان که بیشتر از 20 سال ندارد را پیچاند! یاد آیه ای از قرآن کریم افتادم و گفتم: إنما المومنون إخوۀ . تعجب کرد که با این اعتماد به نفس با او صحبت می کنم. شاید انتظار داشت ترس را در چهره ام ببیند ...
با شنیدن حرف های مجید شوکه شدم! - بچه ای که نمی دانستم برای داشتنش باید خوشحال باشم یا ناراحت!
ندای دلم گوش دادم و با مجید ازدواج کردم. برادرم پنج سال قبل با خواهر مجید ازدواج کرد و پس از تولد دو فرزند به دلیل نداشتن تفاهم در زندگی از یکدیگر جدا شدند. این که برادرش از من خواستگاری کرده بود برای همه حتی خود من عجیب بود و همین تعجب بود که نمی گذاشت تصمیم قطعی بگیرم و خانواده ام نیز در این مورد تردید داشتند. اطمینانی که همسرم قبل از ازدواج از بی تاثیری طلاق خواهرش و برادرم به من می ...
آیدا در دوران عقدمان من را نقره داغ کرد/موبایلش رمز 10 رقمی دارد و...
گویم زودتر عروسی را بگیریم تمام شود، با بی تفاوتی می گوید چه عجله ای است، می گذاریم برای تابستان. گفتم مادرت شرط کرده تا بهار عروسی را بگیریم وگرنه نباید اسمت را بیاورم، اما اهمیتی به حرف هایم نمی دهد. من فداکاری بزرگی درحق زنم کرده ام، اما نمی فهمد. یک روز با بی شرمی تمام گفت تو خیلی بچه هستی و اشتباه کردم با مردی کوچک تر از خودم ازدواج کردم. مردی که ولم کرد، هنوز هم مرا می خواهد. عصبانی شدم و ...