سایر منابع:
سایر خبرها
یغما گلرویی، ناگفتنی ها را گفت!
در انتقال کلام به مخاطب است. قطعا چنین کسی با چنین دغدغه هایی وجود ندارد. من پای تمام آن کارها هم ایستاده ام. همان طور که الان دارم پای این دو کار و انتشارشان می ایستم. این دسته بندی ها بماند برای امثال کیهان ها. هنر مرز نمی شناسد . پس می دانستید که نام موسسه اوج برای شما ایجاد حاشیه خواهد کرد . بله. احتمالش را می دادم اما اهمیتی برایم نداشت. من و آن موسسه هرکدام سابقه و ...
تیک آف در آستانه اکران عمومی
این نشست احسان عبدی پور با اشاره به تغییرات زیادی که فیلم نامه این فیلم داشته است، گفت: این فیلمنامه فقط یک سال در ارشاد ماند و توسط دو هیات انتخاب (جشنواره) هم رد شد. البته قصه پس تغییر فیلم نامه به سمت دیگری تغییر کرد اما جهان خوبی داشت. ضمن اینکه این قصه برای من نبود و فرد دیگری آن را نوشته است. اما به هر حال معمولا ذهن من به جایی در جنوب کشور تعلق دارد و حواسم به قومیت نیست. او ...
رضا عطاران: کسی برای من سر و دست نمی شکند
سراغ شما آمدیم و خودمان را هم آماده کرده بودیم که از رضا عطاران جواب رد بشنویم؛ یعنی می دانستیم زیاد از گفتگو خوش تان نمی آید و حال و حوصله مصاحبه و عکاسی و این جور چیزها را ندارید؛ حالا واقعا چرا این طوری هستید؟ - شرایط را که می بینید، همه از هم دلخوری دارند و همه چشم ها به گوشی هاست که اگر از حرفی خوش مان نیامد، جواب دندان شکن نثار طرف کنیم که ختم کلام باشد و همه آفرین بگویند که خوب ...
سکوت ؛ رویای سی و چند ساله سلطان سینما
... یعنی آن فیلم هم مثل سکوت روند طولانی و نفسگیری برای رفتن جلوی دوربین از سر گذرانده بود؟ از وقتی سلطان کمدی را تمام کردم قصد ساخت این فیلم را داشتم. اما در پایان همان سال، فکر کنم 1983 بود، ساخت فیلم کنسل شد. آن زمان موقعیتم کاملا متزلزل شده بود. داشتم از سینما بیرون می رفتم. از هالیوود بیرون انداخته شده بودم. همه چیز برایم تغییر کرده بود. فیلم های بزرگ با بودجه های عظیم ...
می دانستم سرنوشتم به بازیگری گره می خورد
اهواز به تهران آمدم و به نوعی همان مسیر گذشته را ادامه دادم. شاید بشود گفت عشق به تئاتر ولی می خواهم چیزی بگویم که می دانم کمی حالت شعار پیدا می کند. در واقع همه ما و شمایی که درگیر هنر و تئاتر و فعالیت هایی از این دست هستیم، قبل از هرچیز درگیر انسان هستیم. ما به عنوان بازیگر شخصیتی را بازآفرینی و خلق می کنیم؛ چرا؟ چون از کودکی به محیط پیرامون توجه ویژه داشتیم و همه را با دقت زیرنظر گرفته ایم. ظرایف ...
کودک کاری که بازیگر شد، جایزه گرفت اما با چوب گستاخی و بی تربیتی رانده شد
به گزارش خبرنگار ایلنا، ستاره ی نمایش آری یا نه که مدت ها برایش تبلیغات گسترده ای در فضای مجازی شد، عرفان بود. عرفان کودک بدسرپرستی است که مدتی را با مادربزرگش زندگی کرده اما اغلب در یکی از مراکز بهزیستی به سر می برد و هنگامی که با او قرار گفتگو را گذاشتیم؛ نتوانست برای گفتگو حاضر شود. مجید رحمتی، کارگردان آری یا نه در غیاب عرفان، از شرایط عرفان احمدزاده و فیروز غلام حضرتی، سهراب حیدری و امیرحسین رضایی چهار بازیگر ...
مهرآوه شریفی نیا، موسیقی روح من را لمس می کرد
اینستاگرامم منتشر می کنم.همین کار انگیزه ام را برای تمرین بیشتر بالا می برد. شما از کودکی در فیلم دزد عروسک ها بازی کرده اید و پدر و مادرتان هم هر دو در این زمینه فعال و موفق بوده اند. زندگی در چنین خانواده ای چه چشم اندازی از بازیگری برای شما ساخت؟ همان طور که گفتم از کودکی فکر می کردم زندگی طبیعی، زندگیِ عجین شده با سینماست. فکر می کردم همه بچه ها شب ها تا صبح باید سر کار ...
تقلا می کنیم مرگ رمان را به تعویق بیندازیم
از دور هم بودن اعضای خانواده در اوقات نامعمول احساس می کردیم. من در همان گذشته و در همان محله های قدیمی بزرگ شدم. خیابانهای سنگفرش و درشکه را به خاطر دارم. کوچه های خشتی پیچ در پیچ، تاقیهای مدور، هشتیها، اندرونیهای حوض های گرد عمیق... همه این ها همانند یک بایگانی رنگارنگ در ذهنم جا گرفته، برای نوشتن این رمان ضرورتی به تماشای مجدد آنها نبود. شاید هم ترجیح می دادم تصویر مخدوش شده کودکی ام را ...
نویسنده مرده است از کمرنگ شدن صداقت حرف می زند/ علاقه خاصی به آقای ایوبی دارم
این نمایش و موضوع آن از عشق و علائق من به سینما در دوران نوجوانی ام نشأت می گیرد، رویاهایی که زمانی به سینمای شهرمان داشتم و همه اینها ریشه اصلی این کار را تشکیل می دهد. بنابراین بنده بارها این نمایش را اجرا کردم، هم در ایران و هم در ایتالیا اما تفاوت این کار این است که قدری نگاهم به تئاتر تغییر کرده است، البته خیلی هم به نظرم طبیعی است و ممکن است برای هر کسی اتفاق بیافتد. بهرحال چون نمایشنامه را ...
نورچشمی مرادخانی نیستم!/ به اندازه یک کارمند عادی هم حقوق نگرفته ام/ سازوکار درآمدزایی موزه عروسکی مشخص ...
در ساخت سالن ها، تعمیر و احیای فضاهای قدیمی تلاش کرده است و طبیعی است که وقتی یک فرد مسئول این عشق و تلاش را می بیند مورد توجه قرار می دهد. ما روشنفکران و هنرمندانی را داشتیم که از بوی تعفن کشتارها فقط توانستند ناله اعتراض سردهند و بگویند که دولت توجهی به جنوب شهر نمی کند اما به نظر من هنرمند عاشق کسی است که اثری را بنویسد و نمایشی را به روی صحنه ببرد و برای خود و اندیشه خود کار کند، این فرد چه ...
من، امیر و آقا غلام
گروه اجتماعی : من اول خط سوار شدم، یعنی سوار شدن که چه عرض کنم خانوم های پشت سرم با هول دادن هاشون بنده را به داخل قطار هدایت کردن... تا چشم کار می کرد آدم رو صندلی ها بود، آخر سر موفق شدم خودمو به زور بین یه پیرزن چاق و افاده ای و یه زن جوان چادری جا بدم و در ب قطار بسته شد. به گزارش بولتن نیوز به نقل از مجله خانواده سبز، هجوم دست فروش ها و متکدیان، صداها با هم قاطی شد. شروع یک سمفونی ...
دورهمی زنانه به صرف کتاب
زیرمجموعه گروه عفاف و حجاب دیگری بودند؛ کار از آنها می گرفتند و خودشان به بازار فروش می رساندند؛ کاری که هیچ سودی نداشت و اتفاقا همه اش هم ضرر بود؛ از نخستین کسی که برای مانتوهای اسلامی مزون برگزار کرد مانتوی امانی می گرفتم و در مغازه ای در همین پاساژ می فروختم. فروشمان راضی کننده نبود اما استقبال می شد. در همان موقع هم خودم دنبال این بودم که طرح مانتو بدهم. طرح کشیدم و به عبدل آباد رفتم و خواستم ...
رعد و برق هایی که ترا یاد قیامت می اندازد/ اینجا فکه است یا احمدفداله؟
همان راهیان نور که آخر عاشقی و دلدادگی است و ثوابش بی شک کمتر از شهادت نیست تا اعتکاف که ملجا بی پناهان و مقربان عالم است و ترا سه روزی در امان الهی حفظ می کند تا انواع اردو های زیارتی مشهد و کربلا و سوریه و حتی لبنان که هر یک پیوندی مصفاست میان زایر و معصوم علیه السلام تا یادواره شهداء که حداقل 2هزاری اش را فقط مجری گری کردم و دست اندرکارش بودم و ... و امروز خود را مولود تمام این سیرهای الی الله ...
حماسه ای که در فروردین 34 سال پیش رخ داد
برده و بر آتش دشمن غلبه کردند تا به خط مقدم رسیدیم. وقت آن رسید که دیداری با فرماندهان و رزمندگانمان داشته باشم. درخطوط رابط عراقیها که حدود 80سانت عرض و 2متر عمق داشت ناچار بودم از روی پیکر شهیدانمان عبور کنم. روحیه نفرات عالی بود و شور و نشاط به برکت کلام سحرآسای حضرت امام همه جا به چشم می خورد. هرگاه می خواستم سرم را بالا بیاورم و نگاهی به سنگر های دشمن بیندازم با تذکر شدید ...
دختر جوان گفت یک شب در یکی از همین مهمانی ها آنقدر حالم بد شد که .. / از دانشگاه اخراجم کردند!
. همه چیز همین طور برایم شیرین و جذاب و اوضاع بر وفق مراد بود که با قبول شدنم در دانشگاه، آن هم در رشته مهندسی معماری محبوبیتم را فامیل دوچندان شد. همه به من تبریک می گفتند و از خوبی هایم تعریف می کردند، اما من دلم نمی خواست این دختری که هستم باشم. از این زندگی بدون هیجان بدم می آمد. از این که همیشه باید بهترین باشم متنفر بودم. حتی می ترسیدم کار هایی را که دوست دارم انجام دهم. آنقدر که ...
رفاقت دیرینه با ممیز، کیارستمی و کاوه گلستان/انحصارطلبی و فروتنی ازسوی بزرگان خیانت است
داشتند که من "کامران شیردل" را معرفی کردم و او یکسال و نیم آنجا بود و فیلمهای خوبی از فولاد مبارکه ساخت. در آن زمان من چندین جا کار می کردم و لابراتوار ما تقریباً شبانه روز کار می کرد، روزها عکاسی می کردیم و شبها ظاهر و چاپ می شد. البته من یکسری هم برای خودم کار کردم و اصفهان را از بالا عکاسی کردم. کار خطرناکی هم بود ولی عشق به اینکار داشتم و به این ترتیب اولین کتابم به نام "اصفهان موزه همیشه زنده ...
مرا از زبان فارسی گریزی نیست
که می خواستم داستان یک زن را بنویسم، چه پیش از آن نیز در داستان های کوتاهم چندباری داستان زنان را نوشته بودم. داستان کنچنی ، پری دریایی و تو هیچ گپ نزن ، در هر سه به زنان پراخته بودم. به ویژه داستان کنچنی نیز برای همه همین پرسش را ایجاد می کرد که من چگونه توانسته ام آن گونه بنویسم. چیزی که به گونه ای دیگر شما مطرح کرده اید. به هرحال روزی از روزهای سال 1388 بود که دانستم که دختر بی نماز شده و لته بی ...
سراغ کسانی می روم که مدت ها از مرگشان گذشته است
افراد و با دقت نظری برآمده از سال ها کار و تخصص در هنر موسیقی در دوره های مختلف نوشته شده است. همین جا می خواهم به خدمات و کارهای مرحوم روح الله خالقی اشاره ای کنم. نمی دانم اگر کتاب سرگذشت موسیقی ایران به دست زنده یاد استاد روح الله خالقی نوشته نشده بود، ما الان چه منبع و مأخذ قابل اعتماد و قابل اعتنایی را در موسیقی ایران داشتیم. کتاب آقای خالقی به جهت نوآوری ای که با نگارش سرگذشت موسیقی ایران ...
استخاره ای که آیت الله امامی کاشانی را از پیام دادن به حاج قاسم منع کرد
حرف هایم را در دفترم می نوشتم. البته آقا محسن این سکوت را دوست نداشت. دلش می خواست حرف بزنم و ناراحتی ام را مطرح کنم. اصلاً وارد بحث شوم. اما دلم نمی خواست بحث های ما به بگو مگو منجر شود. البته حتماً بعد از گذشت زمان، ناراحتی دفترم را به او می دادم تا بخواند و متوجه شود که چقدر ناراحت شده بودم. البته بخش خنده دار قصه آنجا بود که او می گفت مگه شما ناراحت شدی؟ من که چیزی ندیدیم! جالب ...
خاطرات شنیدنی موسیقیدان نام آشنا
تشویق ام کردند و گفتند حتماً باید این کار را ادامه دهی. از جمله این اساتید، استاد فخرالدینی و استاد شهبازیان بودند. من آن زمان تنها 16 سال داشتم؛ اما این دو استاد هیچ با خودشان فکر نکردند که بگویند این پسر کوچک است و نباید حمایت اش کرد و کاملاً تشویقم کردند. البته یک بار کلک هم زدم! یک بار به سفر رفته بودم. وقتی برگشتم، قطعه ای نواختم و گفتم قطعه ای از امین الله حسین پیدا کرده ام و آن را نواختم! همه ...
چگونه آهنگر شویم؟ + تصاویر
بسیار دور باز می گردد. در این فرآیند نیروهای بزرگی به کار گرفته می شود و لوازم کار اغلب بسیار سنگین هستند. تا چشم کار می کند چکش و انبردست و آچارهای رنگارنگ است و پتک. نه نقره است، نه طلا، نه پارچه و نه تور و نه خبری از تابلوهای رنگ روغن و آبرنگ. اینجا همه چیز فرق می کند. این جا کوره ای روشن است و یک جوان فولادین که می گوید مثل فولاد آبدیده شده است. این جا دنیای کوچک یک مرد آهنگر است به نام ...
پری ملکی، آوازه خوانی که هرگز ایران را ترک نکرد!
هستند که ردیف های آوازی را به طور حرفه ای بلدند، اما شاید کم کار هستند. فکر می کنید این روال به همین صورت ادامه پیدا خواهد کرد؟ ببینید خودم از همان اول ترجیح دادم یک گروه داشته باشم تا اینکه منتظر باشم گروهی از من دعوت به همکاری کند؛ چون این همیشه آدم را عقب می اندازد. گروه ما از موارد نادری است که این همه سال است تداوم پیدا کرده است. وقتی این گروه را تشکیل دادم می دانستم که ...
مروری بر زندگی خسرو روزبه، چپِ قاتل
؛ به همین دلیل قبلا سه عدد کارت حزبی از روی خط من جعل کرد و به کمک ستوان یکم فضل الله مقدم بین سه نفر از دانشجویان ناراضی گروهان فنی تقسیم نمود ولی چون من از جریان امر اطلاع داشتم و حتی ساعت بازداشت خود را نیز می دانستم تا چند دقیقه قبل از موقع بازداشت در محوطه دانشکده افسری به مراقبت پرداختم و بعدا ترک خدمت را بر خدمت ننگین ترجیح دادم. خسرو روزبه پس از این دوره به همراه چند افسر دیگر با ...
سند مهندسی فرهنگی کشور به بایگانی سپرده شد/ در بسیاری از فیلم های سینمای امید جز یأس وجود نداشت/ ...
اینطور بودم و از اوایل انقلاب اورکُت رسم بود، من در جهاد بودم، در بسیج بودم، می پوشیدم ولی بعد نه. مجری: مادرتان حساس هستند روی این چیزها؟ خیلی ایشان چیزی نمی گفت ولی به هر حال توقع دارد افراد ظاهر موجهی داشته باشند. مجری: آن زمان از ایشان شنیده بودند فقط آقای دکتر ولایتی تیپ رسمی دارند و خوششان می آمد. بالاخره خودم روحیه ای نداریم که براساس زمانه مثلا سبک و ...
حرف هایی به شوهرم زدم که نباید می گفتم - او هم گفت به دنبال ارتباط با دختر دیگری است!
قصد دعوا کردن و ناراحت کردن شوهرم را نداشتم و فقط دنبال این بودم که زندگی مان مثل گذشته باز هم عاشقانه شود. به دلیل حرف هایی که به سروش زدم، از او عذرخواهی کردم و برای این که از دلش دربیاروم، غذای مورد علاقه اش را پختم و سعی کردم همان طور باشم که می خواهد، اما نه تنها اوضاع درست نشد، بلکه رابطه مان از قبل هم بدتر شد. با این که مدرک کارشناسی ارشد دارم، اما خانه نشین شده ام. می خواستم کار ...
وداع با فصل رویش معرفت ها و فضیلت ها / اشک هایی که در فراغ ایام البیض ریخته شد/ دستاوردهای اعتکاف را ...
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس ، منیره غلامی توکلی - امسال هم ایام بیض با حضور پر شور مردم مسلمان ایران در اقصی نقاط کشورمان برگزار شد، زنان و مردانی که دل های خود را در دریای بی کران عشق به خدا چنان شسته و جلا دادند که ملائک به آنها غبطه می خورند. از 13 رجب، مساجد محلات کشور میزبان اقشار مختلف معتکفین بود؛ از کودک گرفته تا کهنسال از مرد تا زن از تازه عروس و تازه داماد تا مادربزرگ و پدر ...
اصفهانِ دوران کودکی ام، باغشهر بود
خبر قبولی ام را شنید گفت اینها همه خارجی پرستند! و عصبانی شد و در راه برگشت و حتی تا پایان ترم هم با من حرف نزد! تابستان آن سال در یک سالن خیلی بزرگ که برنامه های نمایشی داشت کار گرفتم و کار نورپردازی انجام دادم و از عهده اش خوب برآمدم. رئیس آنجا پیشنهاد کرد که اصلاً من به دانشگاه نروم، همانجا بمانم و کار کنم او هم برایم اجازه اقامت بگیرد، ولی من گفتم که دلم می خواهد به تحصیلم ادامه دهم. خلاصه به ...
زمان، زمان سلبریتی هاست
همواره ایده هایم را عملی می کردم اما از وقتی آمده ام تهران مثل بچه ای خوب گوشه ای نشسته ام و به هرحال اگر توانستم، کار خودم را می کنم و من مجیز کسی را هم نمی گویم! اما این روزگار است که فضای تئاتر را تغییر داده و حالا تو باید در ابتدا به دنبال اسپانسر بروی و او هم انتظار دارد که از سلبریتی ها استفاده کنی تا صدای کار مثل توپ افطار همه جا بپیچد؛ این، کار را بر ما سخت می کند و فقط عده ای که برای این ...
تا حد ممکن نزدیک به واقعیت
را چگونه بسط و گسترش می دهید؟ از داستان شروع می کنید یا از شخصیت ها؟ من کارم را نه با شخصیت ها، بلکه از خود داستان شروع می کنم. سعی می کنم داستانی را بپرورانم که خیلی واقع گرایانه و باورپذیر بوده و لایه های مختلف و چندگانه ای داشته باشد؛ برای مثال، سازش یکی از مفاهیمی بود که وقتی داستان فارغ التحصیلی را می نوشتم، در ذهن داشتم. بااین حال، درمجموع می شود گفت که دلم می خواهد فیلم هایم تا حد ...
راز ولادت حضرت علی علیه السلام در درون کعبه
هنگامی که خواستم [از کعبه] خارج شوم، هاتفی [از غیب] مرا ندا داد: ای فاطمه [او را] به نام علی نام گذاری کن! پس او علی است و خدای علیّ اَعْلی است که می گوید: به راستی، اسم او را از اسم خودم جدا ساختم و او را به ادب خود پرورش دادم و او را بر پیچیدگیهای علم خود آگاه ساختم و او کسی است که... بر بام خانه من اذان خواهد گفت و مرا تقدیس و تمجید خواهد نمود. پس خوش به حال کسی که او را دوست بدارد و اطاعتش کند و ...