سایر منابع:
سایر خبرها
من یک ترانس سکشوال هستم
انستیتو شده اید؟ من نگذاشتم درگیرم کنند. این همان بحث شناخت از خود است. من تمام تلاشم این است که یک مجوز به من بدهند تا بچه های ترانس را جمع کنم و بتوانم راجع به این بحث شناخت از خود آگاهشان کنم. فکر می کنم، در جامعه ما ترانس هایی که ظاهر مردانه با هویت زنانه دارند، مشکلشان بیشتر است. بله. مشکلاتشان بیشتر است؛ چون جامعه مردسالار است. البته نه فقط در ایران بلکه در اروپا و ...
گزارشی از دیدار با شاطر حسین، طنزپرداز پیشکسوت مجله گل آقا
عطر گل محمدی بود، حکایتی دیگر می گفت. صحبت ها خیلی زود با اشتیاق بچه ها و میدان داری خود عباس آقا، جوشید و خودمانی شد. از خاطرات گل آقا گفت، نامه هایش و آن همه علاقه ای که در نامه های با سربرگ گل آقای کیومرث صابری به عباس خوش عمل معلوم بود. همان نامه هایی که برخی از آنها را آورده بود برای ما تا ببینیم. گل آقا هرچه می نوشت، سبز می نوشت، جوهر سبز قلمش، توی خاطر خیلی ها هنوز مانده است. جوهر سبز عملش ...
مردی دوستش را کشت تا با زن او ازدواج کند +عکس
ماجرا را به پلیس اطلاع دهم و او دستگیر شود به همین دلیل مرا در خانه اجاره ای اش زندانی کرد. سعید چند بار برای سرکشی به خانه مان رفت. عذاب وجدان گرفته بودم، می خواستم او را لو دهم اما نشد، چون مدام مرا تهدید می کرد. یک روز که فراموش کرده بود در خانه را قفل کند، توانستم از آنجا فرار کنم. با اعتراف های همسر مقتول، دو روز پیش عامل جنایت هم بازداشت شد و در مواجهه حضوری با همسر مقتول سکوت خود ...
بیانات در مراسم شب خاطره دفاع مقدس
بعد در اختیار قرار گرفت - داریم. ما مکرّر میگفتیم که مثلاً فلان وسیله نیاز است؛ میگفتند نداریم. ما یک روز صبح بلند شدیم و با همان شخص - همان برادر ارتشی چون از درِ معمولی پادگان نمیشد داخل رفت، از یک راه دیگری و از یک محلّ دیگری وارد پادگان شدیم و رفتیم وسط پادگان؛ بنده دیدم بله! شاید تعداد مثلاً نه تا، ده تا از این بی ام پی ها آکبند - یعنی هنوز در آن تخته های بسته شده - آنجا بود؛ که اینها البتّه ...
ماجرای یک مرگ بدون امضا!
او را انتخاب کرده بودند. همان طور که گفتم او ورزشکار بود. آنها برای تبلیغ می خواستند این عمل را انجام دهند که به حساب خودشان به مردم دروغ نگفته باشند. خواهرم هم ابتدا قبول می کند، اما چند روز بعد از این کار منصرف می شود. ولی آنها تماس می گیرند و به او اصرار می کنند. درنهایت هم خواهرم به این جراحی تن می دهد. همه اینها را نگار بعد از مرگ مادرش برای ما تعریف کرد. با هم قرار مالی داشتند؟ نه ...
دنیا دیگه مثل تو نداره
کردم و همه اش شبیه یک فیلم بود. خاطرم هست که در آن لحظات با حال بسیار بدی چند مرتبه با پیکر بی جانش صحبت کردم و گفتم که نیما جان بلند شو؛ بلند شو و این شوخی مسخره را تمام کن... آخرین خاطره من از نیما به چند روز پیش از درگذشت او مربوط می شود که برای عکاسی همدیگر را دیدیم. لابه لای صحبت ها به او گفتم چرا با مرتضی پاشایی همکاری نمی کنی؟ نیما هم گفت که شاید با هم در زمینه تنظیم همکاری هایی انجام بدهیم ...
جهاد تا 1300 متر زیر زمین!
....همسرم بعد از اتمام دانشگاه چون کار نبود به عنوان کارگر در معدن زغال سنگ البرز شرقی مشغول بکار شد،بهرام با وجود سختی کار و حقوق پایینی که نه رضایت بخش بود و نه سر موعد پرداخت می شد راضی بود و قانع، انگیزه اش برای کار کردن بی نظیر بود.سالهای اول ازدواج یک روز در میان شانزده ساعته سرکار می رفت، اما بعد از آن ساعت کارش تغییر کرد، هر روز یک ربع به شش صبح از خانه بیرون می رفت و حوالی ساعت سه ظهر بر ...
خونخواهی برادر با استخدام اسیدپاش!
شد که اردلان این پیشنهاد را به تو داد؟ اردلان از بچه محل هایم است، یک روز به مغازه اش رفتم و باهم مشغول صحبت شدیم. او گفت می خواهم برایم کاری انجام دهی و به خاطر آن پول خوبی گیرت می آید. گفتم چه کاری؟ شاید بخواهی آدم بکشم! اردلان به من گفت آدمکشی در کار نیست باید آب بریزی روی صورت یک نفر. چند و چونش را هم وحید برایت توضیح می دهد. بعد از آن ماجرا با وحید تماس گرفتم، او واسطه بود و ...
دو روز بعد از ازدواج راهی جبهه شدم
های طلبگی ام، آژیر خطر جنگ به صدا درآمد و کمی بعد خود را در موقعیت جنگی دیدیم. تا به خود آمدیم، دیدیم که دشمن وارد خاک کشورمان شده است و مردم هراسان یا در حال پیدا کردن پناهگاه و یا در مساجد آماده برای اعزام به خط مقدم هستند، خط مقدمی که فقط چند کیلومتر با آنان فاصله داشت. شهر در خطر بود و دشمن تا پشت دیوارهای خروجی شهر آمده بود. من به همراه دیگر هم محله ای ها، به مسجد رفتیم و از همان جا ...
مربی آموزش نظامی بودم/ نوازندگانم از شهیدان مفقودالاثر شدند
معنا که بخواهم پنهان کاری کنم، بلکه لزومی به تعریف آن وجود نداشته است. حدود 5 سال پیش در برنامه عبور شیشه ای کمی در این باره صحبت کردم و حتی در مورد گروه های موسیقی خارجی نیز گفتم. البته در برنامه ماه مبارک رمضان مردم توقع دارند یک خواننده مذهبی در رابطه با روایات حرف بزند اما من فضای برنامه را به سمت پینک فلوید و گیتار بردم . چه خوب. یعنی با موسیقی های روز دنیا مسلط هستید و در همان ...
فیلم و متن شعر طنز عباس احمدی در بیست و دومین محفل طنز قمپز
عهد تو ندیده؟ در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده یوسف ندریده” من داد زدم: این غزل حضت سعدی است پیچیدبه خود مثل زن مارگزیده: گفتا که شکایت کنم از دزدی سعدی! بر صورت او هم بزنم چند کشیده گفتم: دهدت عقل، خدا، زد به ملاجم “رفتیم دعا گفته و دشنام شنیده! شاعر : عباس احمدی این اثر در بخش نظم نهمین جشنواره ...
انتقاد تند خواننده گروه آریان از محمدرضا گلزار به خاطر اجرای بدون اجازه قطعه پرواز
چندی پیش کنسرت محمدرضا گلزار در حالی برگزار شد که این خواننده به اجرای قطعه “پرواز” از آثار گروه آریان بدون اجازه صاحبان این اثر پرداخت و این کار واکنش های افرادی چون علی پهلوان و سیامک خواهانی را در پی داشت. به گزارش خبرنگار ایلنا، گروه “آریان” در سال 1378 و درست در زمانی که موج جدید موسیقی پاپ بعد از انقلاب 57 در داخل ایران در حال شکل گیری بود توسط علی پهلوان و با همکاری پیام صالحیان ...
بسته خبری چهارشنبه 03 خرداد ماه 1396
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: امام خامنه ای:عامل اصلی آن حادثه بزرگ روح اعتماد به خدا و نیروی خود بود که همیشه می تواند همانندفتح خرمشهرشگفتی بیافریند. سالروز فتح خرمشهر (روز مقاومت،ایثار و پیروزی) گرامی باد ✅ @Safir_Channel روزنامه های امروز 3 خرداد 1396 ✅ @safir_channel ⛅️وضعیت آب وهوا امروزدرشمال آذربایجان های غربی وشرقی واردبیل ...
رویارویی بدل های مسی و رونالدو در ایران!
جاهای دیگر نفرستادم. من این عکس را برای سایت "ورزش سه" فقط فرستادم و پیش خودم گفتم اگر قرار باشد دیده و پخش شود در از طریق همین سایت دیده خواهد شد. به هر صورت من عکس را برای این سایت فرستادم و فردای آن سریع با من تماس گرفتند و گفتند آب دستت است بگذار زمین و به دفتر "ورزش سه" بیا. من هم سریع رفتم و عکس و فیلم از من گرفتند و آنجا عکسم منتشر شد و چرخید. بعد از آن به چند مجله و روزنامه و خبرگزاری هم ...
2 روایت از سوء قصد به آیت الله هاشمی رفسنجانی + تصاویر
. آمدند در خانه من وقتی که به اتاق پذیرایی رفتم دیدم که یک جوانی آنجا نشسته با یک پاسداری در خانه ما. بعد پاسدار رفت بیرون و آن جوان بود. من چون گفتم کار دارم زودتر این نامه را بدهید ببینم چیکار دارید، وقت تلف نکنید ایشون پا شد آمد و جلو صندلی که من نشسته بودم با نیم متر فاصله ایستاد و چیزی از تو جیبش درآورد و گفت متاسفانه اشتباهی آوردم نامه را... و رنگ ورقه هایش نشان می داد که همان اعلامیه ...
ناگفته هایی از زندگی مسئولین از زبان خودشان
1371 که با نام رونق سازندگی منتشرشده است، درباره سفر خود با هلی کوپتر به سد لتیان بعد از مراسم سالگرد رحلت امام می نویسد: ساعت ده صبح با هلی کوپتر به مرقد امام رفتیم، رؤسای سه قوه، همراه آیت الله خامنه ای در مراسم شرکت کردیم، صحبت های رهبری و شعارهای فراوان و ... با هلی کوپتر از همان جا به محل سد لتیان رفتم تا ظهر تنها بودم، بعدازظهر حاجیه والده و همشیره فاطمه رسیدند، آقای حمید میرزاده ...
مرگ مرموز دختر جوان پس از عمل لیپوساکشن در کلینیک زیبایی
کلینیک بود. اتفاقا با جراح خواهرم هم ارتباط بسیار نزدیکی دارد. آنها به خواهرم می گویند این جراحی هیچ خطری ندارد. درواقع آنها به دلیل فیزیک بدنی خواهرم او را انتخاب کرده بودند. همان طور که گفتم او ورزشکار بود. آنها برای تبلیغ می خواستند این عمل را انجام دهند که به حساب خودشان به مردم دروغ نگفته باشند. خواهرم هم ابتدا قبول می کند، اما چند روز بعد از این کار منصرف می شود. ولی آنها تماس می گیرند و به ...
چرا کسی صدای این بینوایان را نمی شنود
ایران آنلاین / رحیم در یک روستای متعلق به طایفه روهینگیاها در شمال غرب میانمار معلمی می کرد. او به همراه مادر 72ساله اش در این روستا ماند. روز بعد ارتش روستا را محاصره و وارد آن شد. رحیم و مادرش به یکی از مزارع برنج پناه بردند تا در آنجا مخفی شوند.رحیم می گوید از محل اختفای خود سربازان ارتش را می دید که خانه ها را آتش زده و به سمت فراری ها شلیک می کردند. او می افزاید: فکر کردم همان روز خواهیم مرد ...
این زن هشتاد ساله، مادر صدها کودک است
.... این پسر بعد از حادثه زلزله دچار مشکلات روحی بسیار شدیدی شده بود و تا مدت ها تحت نظر پزشک بود. او به خاطر مشکلات روحی تصمیم گرفته بود که ترک تحصیل کند و به مدرسه نرود. نگرانش بودم و مدام با او تماس می گرفتم. یک روز به او گفتم باید قوی بود. انسان ها همه می میرند، یکی در زلزله و یکی روی تخت خانه اش. برایش توضیح دادم که مرگ والدین یا عزیزان نباید زندگی او را متوقف کند. هنوز ...
ندیم ‘ماه بی بی’
اتفاقی افتاده، وقتی خانم حاج آقا خوشرو هم آمد بیشتر نگران شدم رو به او گفتم جان جد همسرت بگو چه شده و او گفت چیزی نشده، یعنی نباید به دیدن شما بیاییم؟ مادر شهید ایرانمنش افزود: بعد از صحبت با خانم خوشرو آرام شدم آن روز کسی نتوانست به من بگوید که علی من شهید شده است. وی گفت: پدر علی قبل از همه ما از شهادتش با خبر شده بود ولی چیزی نمی گفت؛ آن روز همسرم به خانه آمد، حال خوبی نداشت در حالی ...
زندگی های برباد رفته به خاطر مواد مخدر
.... این فیلم در شبکه های مجازی میلیون ها باردیده شد و بازتاب های گسترده ای داشت. پایان تلخ زندگی زوج جوان اکتبر 2016، دختر 7 ساله ای ازاهالی ایالت پنسیلوانیا ی امریکا وقتی برای رفتن به مدرسه سراغ پدر 26 ساله و مادر 25 ساله اش رفت درکمال ناباوری با اجساد آنها روبه رو شد و بعد هم تنها به مدرسه رفت و معلمش را در جریان گذاشت. با گزارش این حادثه به پلیس محلی، مأموران به ...
فوتبال ساحلی ایران آبروی آسیاست/ پیشنهاد از اسپورتینگ پرتغال دارم
دیدار نهایی بازماندیم. باز هم خدا را شکر می کنیم توانستیم عنوان سوم جام را از آن خود کنیم و دست پر به ایران بازگردیم. تاهیتی باز هم سد راه ایران شد. چطور شد که ملی پوشان کشورمان نتوانستند در ضربات پنالتی توانایی های خود را نشان دهند؟ در سال های اخیر بارها با تیم تاهیتی در تورنمنت های مختلف مصاف داشته ایم. در هشت سالی که عضو تیم ملی بودم در مقابل تیم های زیادی از جمله ایتالیا، روسیه ...
روایتی از امدادگری در زمان موشک باران تهران
از روزنامه شهروند، زمانی که موشک چندین واحد مسکونی را ویران کرده بود و معلوم نبود چند نفر زیر آوار مانده اند. امدادگران کار عملیات جست وجو و نجات را شروع کردند، اما از زنده ماندن کسانی که زیر آوار گیر افتاده بودند، ناامید بودند، چون احتمال زنده بودن کسی در زیر آوار نزدیک صفر بود. تعداد زیادی ازمردم جمع شده بودند، البته مثل حالا عکس سلفی نمی گرفتند! اما حضور داشتند و تماشا می کردند با آن همه ...
رزمنده ای که در اسارت حسرت آخ گفتن را به دل عراقی ها گذاشت
خودگذشتگی بود و همه افرادی که در این راه قدم گذاشته بودند برای رسیدن به خط مقدم شوق و اشتیاق بسیار زیادی داشتند و برای نوشیدن شربت شیرین شهادت و رسیدن به لقا الله لحظه شماری می کردند. * 25 ماه ر اسارت رژیم عراق بودم اما لحظه ای ترس و ناامیدی را به دل خودم راه ندادم پیروج اذعان کرد: بنده 25 ماه در اسارت رژیم بعثی عراق بودم و در این مدت در بارها به بدترین نحو ممکن شکنجه می شدیم اما ...
مردی که سال ها قبل همسرش را کشت: به خاطر دخترم کمکم کنید
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از شرق، از مجموع مبلغ درخواستی اولیای دم در مجموع 315میلیون تومان فراهم شده و در حال حاضر 85میلیون تومان تا آزادی این مرد نیاز است. او و دخترش همچنان منتظر کمک مردم هستند تا بیرون از زندان یکدیگر را در آغوش بگیرند. در ادامه، مصاحبه با این محکوم را که به صورت تلفنی با او انجام شده است، می خوانید: متهم هستی همسرت را به قتل رسانده ای. چرا این کار را کردی؟ روز جمعه بود، دو روز از نیمه شعبان گذشته بود و ما در خانه جر و بحث و دعوا کردیم، آن موقع دست من در گچ بود، با دست گچ گرفته زدم زیر گلوی او، یک ربع بعد هم از خانه بیرون رفتم، وقتی برگشتم دیدم تمام کرده است، ترسیده بودم و آن کار را که نباید می شد، انجام دادم و بع ...
بازگشت ناطق به سیاست/ راز گشایی از استعفای شیخ/صدایی برای دفاع از یار دیرین/واکاوی 4 دهه کارنامه ناطق ...
که هنوزشمارش آرا تمام نشده بود من آن پیام را دادم این بود که احساس کردم کشور ملتهب است و طرفداران و دوستداران ما ناراحت هستندو آن نتیجه رای گیری، یک حادثه غیرمترقبه برای آن ها به حساب می آمد. من فکر کردم کشور در آن مقطع نیاز به آرامش دارد و من باید آبی روی این آتشی که در درون طرفداران هست بریزم. وقتش هم همان موقع بود. 48 ساعت بعد معلوم نبود چه حادثه ای در کشور رخ بدهد. وقتی من این تبریک را گفتم ...
مردی با پسر کوچولویش دزدی می کرد
. چون جای پارک ماشین چند ساختمان آن طرف تر بود بی احتیاطی کردم و در را نبستم. بررسی دو خودرو چند دقیقه ای طول کشید و دست آخر او مجاب شد که خراشیدگی گلگیر ماشینش کار من نبوده است. او عذرخواهی کرد و رفت و من هم به مغازه برگشتم اما در کمال ناباوری دیدم دخل باز است و هیچ پولی در آن نیست. تازه فهمیدم چه کلاهی سرم رفته و حالا شک ندارم سارق همان مرد عصبانی است. با گزارش این تیمی از پلیس آگاهی برای ...
دختربچه ای معصوم در دام کانالی مخوف
خیر گفت و به اتاقش رفت. وارد تلگرام شد. چند لحظه بعد یک آیدی ناشناس نمایان شد. بازش کرد. کانالی بود با چند هزار عضو. برای تلگرام رقم بالایی است. آن کانال پر از ویروس بود. آن ویروس ها به گوشی و سیستم و نرم افزارهایش هیچ آسیبی نمی زدند، اما برای دختری بچه سال خیلی جذاب بودند. آن جذابیت ها از هر ویروس شخصیتی و هویتی مخرب تر بودند. همان شب مرضیه به آن ویروس ها مبتلا شد و تا وقتی که پدرش برای نماز صبح ...
چاپ دیجیتال مثل یک چاقویی می ماند که اگر آن را به دست یک بچه بدهیم دست خودش را می برد!
ارشاد بودند و این تأییدیه هاومجوزهای چاپخانه ها را می دادند ، یک سری کار را مخصوصاً روی کاغذ A4 با تکنیک های مختلف چاپ کردم و به آنجا بردم و روی میز ایشان گذاشتم . به او گفتم که شما کدام یک از این ها را می پسندید ؟ گفت: همه اینها یکی است . گفتم: این ها با تکنیک های مختلفی چاپ شده است ، برای شما مهم است که وقتی می گویید یکی است کدام یک را بردارید ؟ گفتند: نه. گفتم: ولی برای من مهم است وقتی شما یک نسخه ...
یادمان سروقامتان حماسه ساز دزفول
اینکه مرحوم قاضی در دزفول ماند و موجب شد که مردم در دزفول بمانند و با این همه موشکی که به دزفول زدند، دزفول تخلیه نشود، راز آن اینجا است؛ چون اگر دزفول از سکنه خالی می شد، گرفتن آن آسان بود. این جمله ها گزیده ای از سخنان آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری به مناسبت مقاومت جانانه مردم دزفول در برابر حمله های رژیم بعث عراق در دیدار مسوولان و دست اندرکاران اردوهای راهیان نور کشور در 26 اسفند 1392 ...