سایر منابع:
سایر خبرها
یک نوزاد چند دقیقه بعد از تولدش راه رفت! + عکس
... 110 درخواست یک اعدامی از رئیس قوه قضائیه/ خواهش می کنم پرونده را .. + عکس پسر جوان در مورد ارتباط شومش با 19 دختر زنجانی توضیح داد! عملی کثیف با دو دختر خانم جوان در حاشیه یک بزرگراه + عکس با عملی که دانشجوی شهرستانی دور از چشم مادرم با من کرد مجبور شدم من هم.. ...
وال کیلمر بازیگری که ستاره فضای مجازی شد
با تور نمایش پرفورمنس از مرد مارک تواین طی کرد و به ارسال و به اشتراک گذاشتن ارسال های غیرمتعارف- در معیار سلبریتی ها- و بامزه و نکته سنج خود در اکانت توییتر حالا بسیار محبوب شده اش ادامه می دهد. در جست و جوهایم برای اولین بار متوجه شدم او در اوقات فراغتش آثار هنری مختلفی در استودیوی خانگی خود در مالیبو با دست می سازد. کمی از هر چیز را امتحان می کرد: طلاکوبی، ساخت مکعب های چوبی، آبستره ...
10 خاطره از زندگی امام خمینی (ره) / دارایی حضرت امام هنگام رحلت چقدر بود؟
کردم که چشمهایشان پُر از اشک شده است و گریه میکنند. بار دیگر موقعی گریه ی امام را دیدم که سخن مادر شهیدی را برای ایشان بازگو کردم: در شهری سخنرانی داشتم. بعد از پایان سخنرانی، همین که خواستم سوار ماشین شوم، دیدم خانمی پشت سر پاسدارها خطاب به من حرف میزند. گفتم راه را باز کنید، تا ببینم این خانم چه کار دارد. جلو آمد و گفت: از قول من به امام بگویید بچه ام اسیر دست دشمن بود و اخیرا مطلع شدم که او را ...
سبک زندگی و الگوهای رفتاری حضرت خدیجه(س)
: این نماز است که خدا مرا به آن فرمان داده است. در این هنگام آن جوان کمال جو را به طور رسمی به اسلام فراخواند، و او اسلام آورد و با پیامبر نماز گزارد، و خدیجه نیز اسلام آورد، و پس از آن روز، هنگامی که پیامبر به نماز می ایستاد، علی و خدیجه با او می ایستادند. قرطبی می نویسد: خدیجه نخستین زنی بود که به خدا و پیامبرش ایمان آورد و آن برنامه آسمانی را که محمّد صلی اللّه علیه و آله از سوی ...
همه اهالی ولیعصر تبریز مرا می شناسند/ طعم اسارت را چشیده ام و کارت ایثارگری دارم
... - بعد از پلمپ شدن مغازه و برگشت خوردن چند فقره از چک هایم، خانه ای که در آن زندگی می کردم دیگر امنیتی برای خانواده ام نداشت؛ چراکه هر روز با آمدن طلبکاران و ماموران به خانه آرامش آن ها روز به روز کم تر می شد به همین دلیل خانواده ام در خانه پدر زنم ساکن شدند، دیگر خانه ای نداشتم و برای دور ماندن از طلب کاران از سال 67 به این منطقه آمدم و به مدت 8 سال در دره های کناری این مکان با حفاری بتن ها ...
امروز راهم را شناختم و دنبالش می روم
: چند کلمه به عنوان وصیت نامه برای شما می نویسم. من با عشق و علاقه خود وارد سپاه شدم؛ چون عشق الله و خمینی به من حکم می کرد که پاسدار پرچم خونین امام حسین (ع) باشم و با آرزوی شهادت این راه را انتخاب کردم و آرزو دارم که خداوند مرا در زمره شهدای کربلا قرار دهد. همچنین می خوانیم: پدر و مادر مهربان و عزیزم! امروز راهم را شناختم و دنبالش می روم. من امروز احساس می کنم که دوباره تاریخ کربلا تکرار ...
مادر شهید: با شنیدن شهادت عبدالرحیم نماز شکر خواندم/ پسرم عاشق شهادت بود
شغل و زندگیتان برایمان بگویید؟ پدر شهید: سال 55 با حاج خانم فاطمه مفتیان ازدواج کردم و حاصل ازدواج ما زینب، زلیخا، زهره، عبدالرحمن و عبدالرحیم بود بنده نیز سال 58 به سپاه ملحق شدم و در پادگان امام حسین(ع) که اکنون به عنوان دانشگاه امام حسین(ع) نامگذاری شد آموزش ها را فرا گرفتم سپس به درگیری هایی که در گنبد و آق قلا بندر ترکمن شد اعزام شدم سال 59 هم افتخار داشتم در کنار ابوعمار در ...
راز زندگی رکورددار اهدای خون
نجات پیدا کرد و پدر و مادر و همسایه ها خیلی مرا تشویق کردند. آن موقع ها اهدا کننده را کنار بیماری که به خون نیاز داشت، می خواباندند و به اندازه ای که نیاز داشت، خون می گرفتند. 173 بار اهدای خون را خودتان حساب کردید یا سازمان انتقال خون؟ از بچگی هربار که خون دادم برگه هایش را نگه داشتم. تا 17 سالگی خوزستان بودم. بعد هم برای تحصیل به تهران آمدم. اصفهان هم خون داده بودم. بعدها این ...
زندگی حضرت خدیجه(س)؛ پیام آور حضور موفق زنان در تمام عرصه های فردی و اجتماعی
های اجتماعی جامعه مکه در زمان حضرت خدیجه(س) جان احمدی در خصوص آسیب های اجتماعی جامعه مکه در زمان حضرت خدیجه(س) اظهار کرد: ساختار خانواده در جامعه آن روز مکه بسیار ضعیف بود. وجود انواع ازدواج ها در آن جامعه ی بسته، حکایت از تخریب بنیادهای اجتماعی و خانوادگی در آن عصر دارد. در کتاب المفصل فی تاریخ العرب الجاهلی حدود 50 نوع ازدواج معرفی می شود که در جامعه مکه وجود داشته و برخی از آنها اصلا ...
طلبه ای که برای بچه ها قصه می خواند! +عکس
کلامش که با اشتیاق برایشان قصه می خواند آشنا هستند، می گوید: پدر و مادرم بی سواد بودند، اما شوهرعمه ام در کتابخوان شدن من تاثیر زیادی داشت.من دانش آموز راهنمایی بودم و ایشان معلمی با بیست سال سابقه تدریس، هرگاه خانه ما می آمد از یک کتابی که خوانده بود حرف می زد و برای من هم کتابی می آورد، فرد دیگری که در کتابخوان شدنم تاثیر داشت آقای محمدرضا محبی فر بود که فامیل و هم محله ای بودیم، جوانی مسجدی و ...
سردار احمدیان دیلمانی: مرا با لباس سبز پاسداری دفن کنید
حق کربلا را بر دست گرفته به خون خواهی حسین علیه تمامی مستکبران قیام کرده است باید که حسین زمان خمینی کبیر را یاری کرد که یاری او یاری دین خداست و هر کس دین خدا را یاری کرد خدا نزی او را یاری خواهد نمود. پدر و مادر و برادران و خواهران ارجمند در این ساعت که وصیت می کنم و با سلاح ایمان به مبارزه با کفر به میدان نبرد می روم می گویم که این راه را با عشق و شوق می پیمایم و انتخاب این راه نیز ...
پسر 22 ساله پدر و مادرش را به ضرب گلوله کشت
خواننده زن جوان آمریکایی آمد؟ +تصاویر رفتار زشت و بی امان پسر 15 ساله با دختر جوان / ناهید از دست رفت! + عکس این خانم داعشی در اینترنت به دنبال شوهر می گردد! + عکس من خام حرف های شیطانی سعید شدم / او گفت فقط با انجام این کارمی توانیم با هم ازدواج کنیم! واکنش باورنکردنی مدیر وقتی فهمید یکی از خانم های شرکتش را باردار کرده! ...
سهیل روز تولدم مرا بیهوش کرد و
...> گیج و حیران بودم، چند روزی لب فرو بسته و چیزی به خانواده ام نگفتم، تا این که سرانجام با وخیم شدن حالم، بغضم ترکید و ناگفته های شرم آور خود را برای آنان باز گو کرده ام، پدر و مادر بیچاره ا م شوکه شده بودندبه گونه ای که پدرم، چند روز بعد سکته مغزی کرد و راهی دیار باقی شد. از ترس آبرویمان و همچنین پخش نشدن فیلمم در شبکه های اجتماعی، خانواده ام تصمیم گرفتند که ماجرا را عمومی نکرده و به پلیس چیزی ...
چند روایت معتبر از سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد
در دسترس نیست. جلد نخست از این کتاب سه جلدی که با عنوان رجعت به ریشه ها منتشر شده است، در برگیرنده داستان بلندی از زندگی امام خمینی(ره) است که در آن نویسنده با تلاش خود داستانی بلند از بخش های مختلف زندگی امام خمینی(ره) را روایت می کند. آنچه ابراهیمی در این کتاب به آن بیش از پیش توجه نشان داده بیشتر به وقایع دوران کودکی ایشان باز می گردد و نیز شهادت پدر و مراحل تحصیلی ایشان تا ازدواج ...
وقتی یک مسیحی ارتودوکس در مقابل کتاب آیت الله جوادی مبهوت می شود/کاسب اصفهانی که با یک بند کفش استاد ...
قبل از انقلاب و ابتدای انقلاب بود خیلی تاثیر گذاشت و ایشان از چهره هایی است که واقعاً چهرۀ ماندگاری است و حیف است که ایشان الان مقداری بیمار است و خواهش می کنیم مردم در این شب های ماه رمضان برای سلامتی ایشان دعا بکنند. طالب زاده: من یکبار تلفنی با حامد الگار صحبت کردم تحت تاثیر ادبیات ایشان بودم. شما در سلوکی خودتان داشتید مادر مسیحی بود و پدر مسلمان بود و بعد شما در این خلاء بالاخره ...
روایتی کودکانه از دیدار با آن مرد تاریخی
به گزارش بلاغ ، سیده زهرا برقعی: روی پای بابا نشسته بودم. جمعیت کیپ تا کیپ کنارمان نشسته بود و صلوات می فرستاد. هوا گرم بود. خیس عرق شده بودم. خوابم گرفته بود. سرک می کشیدم ببینم از لای نرده های ایوان، صورت مادرم را می بینم یا نه. خودم اصرار کرده بودم که در قسمت مردانه باشم. داشتم له می شدم. کم کم چشمانم گرم شد. هنوز امام نیامده بود توی ایوان. مردم سرود می خواندند. سینه می زدند و یا حسین می گفتند ...
ایران سوگوارِ روح خدا؛ امت در تشییع امام قیام کرد
در بین افکار عمومی و نیز روایت دقیق حضور پرشور و حماسی مردم در وداع با رهبر امت باشند. اما بعد از رحلت امام همچنان سرخط رسانه ها در اختیار اخبار روح خدا بود. روزنامه ابرار در شماره چهارشنبه 19 خرداد از شعر عارفانه ای خبر داد و از آن به عنوان هدیه عارفانه به عاشقان امام خمینی نام برد که به میلیون ها عزادار هدیه شده است و این شعر، همان شعر معروف عرفانی من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم، چشم ...
پسر 22 ساله پدر و مادرش را به ضرب گلوله کشت
؟ +تصاویر رفتار زشت و بی امان پسر 15 ساله با دختر جوان / ناهید از دست رفت! + عکس این خانم داعشی در اینترنت به دنبال شوهر می گردد! + عکس من خام حرف های شیطانی سعید شدم / او گفت فقط با انجام این کارمی توانیم با هم ازدواج کنیم! واکنش باورنکردنی مدیر وقتی فهمید یکی از خانم های شرکتش را باردار کرده! ...
آخرین ساعات زندگی امام(ره) چگونه گذشت؟
یاران دیرین امام نیز شب رحلت ایشان را این گونه روایت کرده است: در روزی که حضرت امام خمینی (ره) رحلت کردند من در خارج از کشور و در بیمارستان بودم ولی در همان زمان مداوای بیماری خود را نیمه کاره رها کرده و عازم ایران شدم. وقتی به فرودگاه آمدیم تعداد زیادی از خبرنگاران با این تفکر که بعد از رحلت امام(ره) کشور به هم خواهد ریخت قصد سفر به ایران داشتند و لذا حتی برای پرواز به سمت کشورمان بلیت هواپیما ...
روایت رضا امیرخانی از رحلت امام خمینی(ره)
چادری مشکی که لکه های قوه ای خاک روی چادرش مشخص بود. جوانی که هنوز مو به صورت نداشت. با پیراهنی مشکی و شالی سبز. پیرمردی که به یک دستش عصا بود و با دست دیگرش به سختی عکس اما مرا بالا گرفته بود. کودکی کوچک که انگار پدر و مادرش را گم کرده بود. بی خیال و بدون توجه به جمعیت، و جمعیت هم بی توجه نسبت به او. کودک می خندید و در عرض جمعیت راه می رفت. سه چهار جوان با لباس سربازی. سرباز اولی به سرباز دومی ...
پدیده جذاب فوتبال ایران: خیلی ها می گفتند به پرسپولیس رفتن اشتباه است/ اصلا اهل بازارگرمی نیستم
روز نو : کمتر کسی تصور می کرد صادق محرمی این بازیکن جوان و کم نام و نشان در ابتدای فصل برای حضور ثابت در ترکیب پرسپولیس ریسک کند. اما او در جدال با رامین رضاییان، ماهینی و احمدزاده توانست ستاره اول سرخپوشان لقب گیرد. حالا او به پدیده فصل فوتبال ایران تبدیل شده. مصاحبه اش با ورزش سه را می خوانید: حضور در پرسپولیس ریسک بزرگی بود زمانی که قرار شد به پرسپولیس بیایم با ...
خوابی که به وقوع پیوست!
ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی دانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما می رسد. این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم. در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم ...
مسئولان ما خیلی کم از ساده زیستی رهبری الگو گرفتند
تهران در بخش دیگری از این برنامه گفت: در سال 1335 و در سن 25 سالگی ازدواج کردم مهریه خانمم ده من آب و بذر بود. که سه دختر و دو پسر حاصل این ازدواج هستند. وی افزود: در دوران طلبگی غذا می پختم و امروز هم در زندگی شستن ظرف ها به عهده من است. موحدی کرمانی گفت: من و حاج خانم از کار افتاده ایم و هر روز یکی از بچه ها می آیند و سرکشی می کنند. وی ادامه داد: بچه هایم اهل ...
به یاد آیت الله طاهری اصفهانی
روز بیماری هم نصیبش شده بود. آیت الله طاهری هم بعد از شهادت پدر برایمان تعریف کرده بود که گاه نظم و برنامه پدر، برای دیگر هم حجره ای ها فوق تحمل بوده است. می گفت آقای بهشتی روی کاغذی برنامه روزانه منظمی برای مطالعه نوشته و روی دیوار اتاق نصب کرده بود و همه را وادار می کرد به برنامه ملتزم باشند. اوقاتی هم برای تفریح و استراحت در نظر گرفته شده بود. می گفت به آقای بهشتی اعتراض می کردیم که شوخی و ...
"خوشبخت کننده" مورد نظر پاسخگو نمی باشد...
طرف خانواده ام اصلا محبتی ندیده بودم و تشنه محبت بودم، محبت سعید مرا به طرف خود جذب کرد او مرا سیراب می کرد. ساعت کلاس 3 بعد از ظهر بود زمانی که خیابان خلوت بود من و سعید همیشه با یکدیگر دیدار داشتیم زمانی که او را می دیدم قلبم به شماره می افتاد این حس را تا به حال جز با سعید با هیچ کس دیگر تجربه نکرده بودم. من احساس شادی و خوشبختی می کردم و خانواده ام متوجه تغیرات رفتار من ...
روایتی از روزهای سخت اسارت و دلتنگی برای امام(ره)/ حکایت جوان محصلی که سخت ترین شکنجه ها هم نتوانست ...
. زندگی ما اینگونه سپری می شد تا اینکه یک روز در نزدیکی روستایمان یک معدنی به نام معدن قلعه زری کشف شده بود، پدرم تصمیم گرفت به آنجا برود تا کار کند. زندگی در علم آباد همراه با کار و نبود امکانات ما در روستای علم آباد بودیم اما پدر هر دو ماه یک بار به ما سرمی زد، فاصله معدن تا روستای ما چند ساعتی راه بود، غم دوری پدر را در آن زمان که کودک بودم، حس می کردم، بعد از ...
داستان انحلال یک حزب / چه عواملی موجب پایان کار حزب جمهوری اسلامی را فراهم کرد؟
خبرگزاری تسنیم به دیده احترام نگاه می کنم و آن را در خط مستقیم انقلاب اسلامی کشورمان می دانم و از اینکه من را برای گفت وگو درباره سالروز حزب جمهوری اسلامی نشانه گرفته و مصاحبه می کنید تشکر می کنم. من در خردادماه سال 1357 دیپلم گرفته و همان سال در مدرسه عالی بیمه تهران به عنوان دانشجوی رشته تعاون و تأمین اجتماعی پذیرفته شدم و از مهرماه 1357 فاز جدید زندگی ام آغاز شد. همچنین در خانواده ای ...
بانوی ایرانی رکورددار اهدای خون از سوزن می ترسد
داشت در خانه ما را می زد. سوم مهر 1354 بود؛ خانمی احتیاج به خون داشت، پدرم همه بچه ها را جمع کرد که پس از آزمایش، گروه خونی من و یکی دیگر از بچه ها که + Bبود به آن فرد می خورد. یادم هست از سوزن می ترسیدم. هنوز هم بعد از 173 بار خون دادن از سوزن می ترسم. خلاصه خدا را شکر آن خانم از مرگ نجات پیدا کرد و پدر و مادر و همسایه ها خیلی مرا تشویق کردند. آن موقع ها اهدا کننده را کنار بیماری که به خون نیاز ...
فقط دخترها بخوانند؛ همه چیز درباره دوستی پیش از ازدواج
اندازد و پاسخی نمی دهد. می گویم: چطور با هم آشنا شدید؟ می گوید: یک بار که به خانه دوستم رفته بودم با او آشنا شدم و پس از چندبار که او را دیدم، مرا به خانه اش دعوت کرد و به هم علاقه مند شدیم و قرار فرار و ازدواج گذاشتیم. نمونه دوم فریبا با وجود آن که به عقد پسرخاله اش درآمده، به هنگام گردش با چند پسر دستگیر شده است. او با یکی از این پسرها ارتباط داشته ...
خاطرات سومین زن ایرانی از سفر به قطب جنوب/ از تکانهای شدید کشتی تا بازار چینی ها که در قطب هم گرم بود
کشتی خواب را از چشمان من ربوده بود. بیماری حرکت آنچنان مرا گرفتار کرده بود که سه بار در این فاصله داروی تزریقی دریافت کردم؛ سردرد، تهوع، استفراغ و ... حدود 30 ساعت حرکت در این مسیر طول کشید. در این مدت حتی نتوانستم برای خوردن غذا به رستوران بروم. تشنه و گرسنه روی تخت افتاده بودم. خیلی وحشتناک بود؛ البته چون کابین من در طبقه بالای کشتی قرار داشت تکان های کشتی خیلی خیلی شدید بود .تکان ...