سایر منابع:
سایر خبرها
از یک قدمی مرگ می آیم
این که جمعیت امداد دانشجویی مردمی امام علی (ع) و خیرین به کمکشان آمدند و مبلغ درخواستی را جور کردند. پیمان، دو روز پس از گرفتن رضایت از اولیای دم، با لهجه شیرازی از داخل زندان به جام جم می گوید: کاکو! هنوز باورم نشده که قرار است آزاد شوم. نمی دانم با چه زبانی از اولیای دم و اعضای جمعیت تشکر کنم. وقتی از زندان بیرون بیایم، اول از اولیای دم حلالیت می طلبم و بعد کاری برای خودم دست و پا می کنم. ...
توبه کردم من را ببخشید
...: پسری که متهم است در نوجوانی فردی را به قتل رسانده، وقتی برای چندمین بار پشت تریبون قرار گرفت تا در برابر اتهام قتل از خود دفاع کند، درخواست بخشش کرد و گفت توبه کرده است. به گزارش خبرنگار ما، متهم که زمان قتل 15ساله بوده است، در پارکی در جنوب شهر تهران جوانی را به قتل رسانده است و بعد از دستگیری نیز به قتل اعتراف کرد. او اکنون 19ساله است و یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت و از خود دفاع ...
هنوز عکس پدرم و تختی را دارم
ورزش بپردازند؟ اول تمرکزم روی جامعه است. همکاران ما صاحب فکر و اندیشه هستند و هر یک سفرای فرهنگی محسوب می شوند. اما هماهنگ کردن آنها به دلیل حضورشان در پروژه های مختلف سخت است. مثلا من خودم باید می رفتم خارج از کشور، اما مجبور شدم به خاطر فعالیت های ورزشی سفرم را لغو کنم. نمی توانم روزی که بازی دارم در تیم فوتسال هم باشم. هماهنگ کردن بازیگران هم به دلیل این که در فیلم های مختلف حضور دارند ...
آگاهانه به سمت مرگ می رفتیم
دسته ای تازه از قربانیان به آنجا بازگشتند. بیشتر آنها مردان بودند اما تعدادی زن هم وجود داشت. دست های همه شان را از آرنج با طناب به هم بسته بودند هیچ راهی برای رهایی از این طناب وجود ندارد. با خودم فکر کردم. یکی از سربازان فرمان داد. در پهنای نور صبحگاه بار دیگر شاهد سلاخی جان آدم ها شدم. در عرض چند دقیقه تا سرحد مرگ ضربه خوردند، درست مانند خانواده و دوستانم که اجسادشان هنوز در زمین مرداب گونه ...
حاشیه نگاری گوینده خبر از دیدار داشنجویان با رهبری
پیشینیانشان بود! با اینکه اصلا دلم نمی آمد دیدار را از دست بدهم، برای تربیت خودم هم که شده، کاملا جدی کارتم را تعارف کرده بودم اما برایم مانده بود! بسم الله گفتم، نیت کردم و وارد شدم، طبق معمول دنبال جایی بودم که مشرف به جایگاه حضرت آقا باشد تا روی ماهشان را زیارت کنم. شور و شوق بچه ها بی نظیر بود، چه آنها که دفعه اولشان بود و چه آنها که اتفاقا تجربه غیر اول! برق را در چشمهایشان می شد دید، از ...
همکارانم از دیدن یک مهندس سازه با لباس روحانیت تعجب می کنند/ دخترم می پرسد بابا بالاخره شغلت چیست؟
خمینی(ره) بودید؟ -نخیر! شیعه شناسی را در مقطع دکتری در دانشگاه ادیان و مذاهب قم و در مقطع تخصصی سطح سه در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) که از زیرمجموعه های دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم است، گذرانده ام. *چه سالی وارد دانشگاه شدید؟ -من ورودی سال 78 دانشگاه هستم؛ دو سال وقفه افتاد تا در رشته مورد علاقه ام قبول شدم؛ برای مثال، یک بار فیزیک قبول شدم؛ اما چون علاقه ای ...
از بالاده تا تکیه بر مسند وزارت بهداشت
دوران متوسطه شدید، ؟ وارد دبیرستان شاپور در کازرون شدم. کلاس هشتم بودم. در آن کلاس خیلی درس می خواندم به همین خاطر مورد تمسخر برخی از همکلاسی هایم قرار می گرفتم چون در آن زمان خیلی درس خواندن رسم نبود. به همین علت در سال اول و دوم کمی سخت گذشت. من به درس خواندن علاقه داشتم ولی در نهایت با آنها دوست شدم و هنوز هم با هم دوست هستیم. معلمان خیلی خوبی داشتیم. معلم زبان انگلیسی داشتیم و من کتاب زبان ...
چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند
و محل های اطراف مجلس منتشر شده، این مردان هستند که در جاهای مختلف اطراف حادثه حضور دارند. در برخی عکس ها هیچ زنی حضور ندارد. جنسیت تا چه حد تاثیر دارد در این که مردان بیش تر خودشان را در معرض خطر قرار بدهند؟ -من این موضوع را نمی پذیرم. امروز دختران و جوانان ایرانی، درست برعکس عمل می کنند. چون خیلی دست کم گرفته شده اند و به عنوان جنس دوم دیده شده اند. در خیلی از صحنه ها می بینم که زنان ...
هر روز که به تعداد شهدا اضافه می شود مسئولیت مردم سنگین تر می شود
خودم و راهنمایی امام امت این راه را انتخاب کردم و می روم تا بتوانم به ندای امام لبیک گفته باشم و حقی که شهدا و اسرا و رزمندگان ، خانواده شهدا نسبت به من دارند ادا کرده باشم و امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی توفیق خدمت در راهش را به ما عنایت فرمائید. امت شهید پرور کشانک : هر روز که به تعداد شهدا اضافه می شود مسئولیت شما سنگین تر می شود و آن رساندن پیام خون شهدا به تمامی جهان است . ...
ملی پوش جوان بسکتبال: هیچکس صمد نیکخواه نمی شود/ می خواهم در جام جهانی 2019 باشم
تصمیم گرفتم که در مهرام بمانم. او ادامه داد: شرایط خیلی خوبی در لیگ یک داشتم. مخصوصا امسال که قهرمان شدیم واقعا همه چیز خوب بود. زمان بسیار خوبی برای بازی کردن داشتم. همه چیز برایم مهیا بود تا در جریان مسابقات قرار بگیرم و واقعا هم رشد کردم. به نظرم که تصمیم درستی گرفتم و ان شاءالله سال آینده هم با مهرام وارد لیگ برتر می شویم. ملی پوش جوان بسکتبال ایران در پاسخ به این سوال که آیا ...
نیروی خدماتی که جان بسیاری از کارکنان طبقه چهارم مجلس را نجات داد
بیت (ع) توسل کردم البته با فردی تماس گرفتم که به من روحیه بسیاری داد. ما در بروجرد مداحی به نام آقای ترابی داریم که بنده ارادت خاصی به او دارم، در تماسی به او گفتم به مجلس حمله شده که در واکنش بهم گفت قدرت شش ماهه امام حسین(ع) از همه عالم بیشتر است بعد هم برایم حضرت علی اصغر نذر کرد، شوخی می کرد و روحیه می داد و مدام در تماس بود. او فردی بود که بسیار به من روحیه داد. در طول زمانی که من در اتاق بودم ...
داستان یک عکس
پرتاب کنند. به همین دلیل آرام ماندیم. چند دقیقه گذشت و تصمیم گرفتم از روی دیوار به حیاط بپرم. حدود 6متر ارتفاع داشت اما به سختی این کار را کردم و خودم را به بخش حفاظت رساندم. اول چون من را نمی شناختند، رویم اسلحه کشیدند اما وقتی خودم را معرفی کردم نگرانی ها از بین رفت. برای آنها ماجرای گرفتارشدن زن جوان و پسر بیمارش را توضیح دادم و در ادامه چند مأمور مسلح آنجا رفتند. ادامه این ماجرا را ...
بانوی دانمارکی که با روضه حضرت زهرا(س) مسلمان شد
کار کرده است. وی افزود: من اگر کسی را بتوانم به سمت خدا هدایت کنم خوشحال می شوم. من چیزی نمی خواهم، من خدا را گرفتم، دینم را گرفتم، من کل دنیا را از خدا گرفتم، دیگر چیزی نیاز ندارم، من خوشحال می شوم بتوانم کمک کنم. من از این کمک کردن لذت می برم. خادم در مورد محدودیت هایی که فضای اروپا به دلیل مسلمان شدنش به وجود آورده گفت: آن موقع که مسلمان شدم، خانوادۀ خودم با من قهر کرد و تا ...
فرشید عزیزی: اگر جانباز هم نبودم نباید چنین برخوردی با من می شد!
و دو نفر از بچه های فاطمیون همزمان کنارم با همان موشک به شهادت رسیدند. من هشت روز در بیمارستان حلب بستری بودم و دو ماه در بیمارستان بقیه الله بستری شدم که 18 بار عمل جراحی شدم. جانباز 80 درصد سپاه هستم اما بنیاد شهید هنوز درصد نداده و درگیر کارهای اداری هستم و منتظرم تا انجام شود. ماجرای برخوردی که با شما صورت گرفت چه بود؟ چون بعد از جانبازی ام بیکار هستم تصمیم گرفتم مشغول به کاری شوم ...
نکاتی درباره ی بیماری پیسی!
ای را صرف وارسی و موشکافی در آن کردم. لبه ها و قسمت های بیرونی اش را بررسی کردم و متوجه شدم که بخش های تازه ای به آن لکه اضافه شده و ابعادش نسبت به قبل افزایش یافته بود. دیگر بر من روشن شده بود که این لکه یک ماه گرفتگی یا چیزی شبیه آن نیست.لکه سفید رنگ کوچکی که تا همان چند دقیقه قبل برایم بی اهمیت بود به یک باره آنقدر مهم شده بود که دیگر در مرکز و بطن دنیایم قرار داشت. به ...
افسانه: من چیزی از دست ندادم، کاراته من را از دست داد
در واقع آنها رفیق باز هستند. به همین دلیل بهتر است که در روز انتخابی بانوان قضاوت انتخابی را برعهده داشته باشند، چرا که احتمال هماهنگی در بین بانوان بسیار ضعیف است. افسانه در مورد اینکه روز انتخابی متوجه شده قضاوت برعهده داوران مرد است، گفت: متاسفانه روز مسابقه متوجه شدم که قرار است مسابقات ما را مردان قضاوت کنند آن هم پشت درهای بسته! بلافاصله با نایب رئیس بانوان تماس گرفتم و اعتراض ...
مدارج متقیان محصول قرآن است/ تجلی عمل به قرآن در گشایش درب های بهشتی
زحمات شما در انتشار رایحه در مورد خودم تشکر می کنم اما اگر می دانستم جلوی آن را می گرفتم، در شناسنامه حقیقی من چیزی جز انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین نوشته نشده است. در انتهای مراسم حسن بیادی، عضو شورای مرکزی سازمان فعالیت های قرآنی دانشگاهیان کشور ضمن تشریح برخی از اقدامات سازمان و خبرگزاری گفت: ایکنا امروز به 20 زبان زنده جهان خبر قرآنی تولید می کند و وظیفه آن تولید محتوا در خصوص کسانی است که در راستای ارتقا مذهب حقه تشیع فعالیت کرده و ما تشکر می کنیم که اجازه دادید این رایحه منتشر شود. برای مشاهده گزارش تصویری کامل نشست اینجا کلیک کنید ...
2 برادرزن متهم به ربایش داماد، محاکمه می شوند
به گزارش شرق ، آبان 91 مرد جوانی با ظاهری آشفته به اداره پلیس مراجعه کرد و به آنها گفت: برادران همسرم ماشین، تلفن همراه و هشت میلیون تومان پول و خودم را دزدیدند. او در ادامه به مأموران گفت: صبح روز حادثه هنگامی که در حال خروج از ویلای شخصی ام در بومهن بودم کامیار و کامران به طرف من حمله کردند و من را کتک زدند. آنها به زور من را بیهوش و سوار ماشین خودم کردند و از محل دور شدند. زمانی که ...
بولتن موسیقی و تئاتر: یک نذری متفاوت در تالار وحدت!/ نمایشی که به قربانیان حادثه تروریستی تهران تقدیم شد
صحنه و لباس نمایش نیز توضیح داد: طراحی صحنه و لباس نمایش هم بر عهده خودم است زیرا با توجه به پرداخت و نگاهی که در متن داشتم و فضایی که در ذهن خود ایجاد کرده بودم، فکر کردم که فرد دیگری نمی تواند چیز جدیدی به کار اضافه کند. باغ بی برگی کارن کیهانی منتشر شد آلبوم باغ بی برگی به آهنگسازی کارن کیهانی توسط انتشارات ماهور در بازار موسیقی منتشر شد. این آلبوم که با فاصله سه سال از مجموعه ...
پروین : طاهری را که دیدم حالم گرفته شد
مشکلات زیاد است وقتی در جریان آنها قرار گرفتم خودم شوکه شدم و حالم بد شد، قطعا اداره باشگاه در این شرایط بسیار سخت است و نباید پرسپولیس را تنها گذاشت. وی افزود: خیلی از این مردم، پرسپولیسی یا طرفدار تیم های دیگر هستند و چه اشکالی دارد برای ارتقاء فوتبال و لیگ ایران به تمام این باشگاه ها یک کمک خوب بشود تا بخشی از مشکلات را کم کند، به نظرم به جایی بر نمی خورد و با اثری که روی مردم و جوان ها ...
ورزش وجامعه شناسی؛#نه_به_ورزشگاه_بدون_زن
، راحت تر همدیگر را خواهند درید! مسأله دوم هم این است که در ورزش، جنگ ها و دشمنی ها، کنترل شده و نمادین می شوند. مسابقه آرژانتین و انگلیس را دوباره مرور کنید؛ سال 1986 است و چهارسال از حمله انگلستان به جزایر فالکلند می گذرد؛ به یک باره دست خدا از آستین مارادونا بیرون می جهد و گویا انتقام یک ملت را از مارگارت تاچر و نیروی قمپز دریایی اش می گیرد. فیلم گزارش این بازی از تلویزیون آرژانتین را دوباره ...
مجید مظفری: بعضی بدشان نمی آمد، نتوانیم اجرا برویم
استرس بسیار زیادی داشتم. هر چند سعی می کردم در جمع به روی خودم نیاورم اما به شدت نگران بودم. حتی گاهی به این فکر می کردم که اگر نتیجه قابل دفاع نشود، چطور جواب کارهای قبلی ام را بدهم. جدا از این می دانستم که حتما خیلی ها خواهند پرسید که چه شده که بعد از سال ها دوری از کارگردانی تئاتر دوباره برگشته ام و قرار است چه کنم؟ که اتفاقا هم می پرسیدند و من هر بار ناچار بودم بگویم (با خنده) چیز خاصی نشده ...
کلیپی زیبا از معرفی ادواردو آنیلی
فارغ التحصیل شد. ادواردو در 20 سالگی وقتی در نیویورک دانشجو بود، یک روز در کتاب خانه ای در همان شهر، تصادفاً چشمش به قرآن می افتد و شروع به مطإلعه آن می کند. خودش در صحبت هایی که با دوستانش داشت، گفته بود در نیویورک که بودم یک روز در کتاب خانه قدم می زدم و کتاب ها را نگاه می کردم که چشمم افتاد به قرآن. کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آن را برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و ...
شاعرانه ترین دیدار سال / عزمی که برای سرودن اشعار موضع دار جزم کردم
نشستیم و چند دقیقه ای نگذشته بود که حضرت آقا برای خوشاآمدگویی وارد اتاق افطار خانم ها شدند. همه به سمت ایشان دویدند و من چون به در ورودی ایشان نزدیک بودم در چند سانتی متری ایشان قرار گرفتم کتابم را به ایشان هدیه کردم و از دلتنگی ها و آرزوهای همیشگی دیدارشان برایشان گفتم. با مهربانی نگاهم کردند و با من هم صحبت شدند. کاش زمان همان جا متوقف می شد و کاش این گفتگوی کوتاه و این دیدار چهره به ...
سختی های فرزند طلاق بودن
19 سالگی و شب بله بران دختر خاله ام داشتم. در شب بله بران از همه جوانب به من فشار آمد، به گونه ای که خواستم همه چیز را تمام کنم، چون اقوام دائما آن شب از من پرسیدند پدرت کجاست؟ پدرت را دیدی؟ جواب دادن به این سوال ها برای من سخت بود. فکر کردن به حرف ها و نگاه های مردم و جدایی پدر و مادرم باعث شد همان شب چند بار پشت سر هم قرص مصرف کنم و این مساله منجر به این شد که بنده یک هفته در کما بوده و یک سال ...
پایان اسیدیِ بازی والیبال
حمله کردند و مرا کتک زدند، با مشت و لگد به جانم افتادند، ابروی راستم را پاره کردند، من هم خیلی عصبانی شدم، سریع به خانه رفتم و یک دبه اسید برداشتم، با موتور به پارک برگشتم و به سمت آنها اسید ریختم. ورود فرد اسید پاش به پارک شلوغ بود، مثل همه شب ها، من هم برای سرکشی به سمت شرق پارک رفتم؛ داشتم قدم می زدم که صدای سوختم و سوختم بلند شد، همه پارک به هم ریخت، من خودم آنجا بودم همه ...
موزه ای به وسعت یک شهر
مقاومش می بینی و صدای هل من معین مردان زنان در محاصره خرمشهر را می شنوی. امروز اما خرمشهر دور از نگاه مسئولانه دولتمردان همچنان ایستاده و صلابتش مثال زدنی است. آنچه در پی می آید گزارشی است از تنها موزه جنگ خرمشهر به روایت سرهنگ ثامر چنعانی مدیریت مرکز فرهنگی دفاع مقدس خرمشهر. خود شما در مقطع مقاومت خرمشهر حضور داشتید؟ من سال 46 در خرمشهر متولد شدم. موقع شروع جنگ تنها 13 سال داشتم، لذا ...
مدافع حرمی که در ختم مادرش شرکت نکرد
را دیدم، یک صف طولانی بود تمام اموات خودم و مادر مادرم هم که فوت شده بودند همه آنجا بودند، پدرم آمد گفت: اصغر تو یک کاری کردی که باعث شده آقایی آمد یک نامه ای داد و گفت این نامه از طرف امام موسی کاظم (ع) است بگذارید اینها از پل عبور کنند و بروند. می گفت: من مزد این کارم را گرفتم و برای پدر و مادرم کاری انجام دادم. *می خواهم بروم سوریه اولین بارش بود که می رفت سوریه. دی 94 ...
رد صلاحیت هاشمی باعث محبوبیت بیشتر ایشان شد/ از نظر فکری، به مانند اکبر سراغ ندارم
دست خودت هست، خودت و اگر دست امام هست، برو به امام بگو دیگر جنگ کافی است، فرزندان مردم دارند کشته می شوند. شیخ بغض کرد و گفت مادر دست من نیست، دست امام هم نیست ولی من سعی خودم را می کنم. درست دو هفته بعد که شیخ آمد خطبه های نماز جمعه را بخواند گفت به فرموده امام (ره) علی رغم اینکه توقف جنگ سخت تر از نوشیدن جام زهر بود اما جنگ متوقف شد. آقای هاشمی خاطره ای از درگذشت حضرت امام (ره) برای ...