سایر منابع:
سایر خبرها
قتل 2 رفیق با انگیزه مالی و ناموسی
برایم نگه دارد. در مدت 10روزی که در تهران بودم نتوانستم کار مناسبی پیدا کنم و از او خواستم پول هایم را پس بدهد تا به شهرمان برگردم اما او مدام امروز و فردا می کرد. من دیگر پولی برای مخارجم نداشتم و از او خواهش کردم زودتر پولم را پس بدهد ولی باز هم بهانه آورد تا اینکه روز حادثه جلوی خانه اش رفتم تا با او صحبت کنم و هر طور شده پولم را پس بگیرم ولی او با من درگیر شد. دوستم برایم چاقو کشید و ...
طراحی سناریوی قتل زن ومرد جوان درخانه شیطان
جوان نجات یافته به قضات گفت: من دارای شوهر و یک پسر 18 ساله هستم.من اشتباه کردم اما قبول دارم که آن روز این پسر جوان وارد اتاق شد و با من رابطه برقرار نکرد وچند ضربه به سرم زد... مرد کشته شده هم یکی از دوستان تلگرامی ام بود و باهم کار می کردیم... شوهرم نمی دانست که من چه کاری انجام می دهم او فکر می کرد من پرستار یک پیرمرد و پیرزن هستم! پس از پایان جلسه رسیدگی به پرونده، قضات وارد شور شده و قراراست بزودی حکمشان را صادر کنند. ...
کمالوند: تا فردا صبح خوشحالی می کنیم/اگر موقعیت ها گل می شد، نتیجه غیرقابل باوری رقم می خورد
به گزارش نسیم آنلاین فراز کمالوند پس از برد مقابل استقلال اظهار داشت :جا دارد از همه هواداران عزیز و مظلومی که از ساعت ها قبل از بازی در گرمای 55 در جه آبادان حاضر شدند و تا دقیقه 90 تیم را تشویق کردند تشکر می کنم . او افزود :این برد را به همه هواداران و پدر مرحومم تقدیم می کنم وخوشحال هستم که در شهری که پدرم به دنیا آمده توانستیم به برد دست پیدا کنیم .هیچ وقت زیاده خواه نیستیم اما ...
به صورت اتفاقی یک روز به خانه برگشتم صحنه ای را در خانه دیدم که ای کاش می مُردم!
به گزارش نامه نیوز به نقل از خراسان ، رفاقت و معاشرت همسرم با افراد ناباب زندگی مرا تا مرز نابودی کشاند. همسرم در رفت و آمد با دوستان لاابالی اش به یک معتاد حرفه ای تبدیل شد، به همین خاطر فرزندانم را از رفتن به مدرسه منع کرده و کتاب و دفترهای آن ها را بیرون انداخته است. دیگر از آزار و اذیت های او به ستوه آمده ام و ... . زن 35ساله در حالی که قطرات اشک مجال حرف زدن به او نمی داد و بریده ...
خسته از اضطراب و التهاب و غیرمنتظره ها...
که بسازیمش. فاجعه محصول اتفاق است، نه خود اتفاق. فاجعه را من به چشم دیده ام. خیلی دیده ام. اما اول بار در ده- یازده سالگی ام بود که پدرم ورشکست شده بود. خانه و خواهر و مادر و برادرم را یادم است و پدر را که نشسته بود و به مادرم گفت که ورشکست شده. وقتی مادر از اتاق رفت و حواس ما که پرت شد، ناگهان لرزیدن شانه های پدرم را دیدم. فاجعه آن بود. فاجعه گریه آن مرد بود؛ و از آن بود که فهمیدم در زندگی ام باید ...
100پرسش درباره حج از حضرت آیت الله سیستانی
شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) -حضرت آیت الله العظمی سیستانی به پرسشی هایی درباره حج پاسخ گفته است. به گزارش شفقنا متن پرسش های مطرح شده وپاسخ این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است: پرسش: رفتن حج واجب برای فرد مستطیع با وجود خطر احتمالی و با توجه به اتفاق فاجعه ی منا چه حکمی دارد؟ پاسخ: اداء حج بر مستطیع واجب است مگر اینکه شخص احتمال عقلائی بدهد که به او ...
وقتی دوباره به چشمانش نگاه کردم خودم را در خانه او و زیر شکنجه 2 مرد دیگر دیدم!
دادن فیلمی گفتند از حضورت در اینجا فیلم گرفته ایم و قصد داریم تو را تحویل پلیس بدهیم. خیلی ترسیده بودم و نمی توانستم حرف بزنم. آن ها با تهدید و توسل به زور پول هایم که تمام سرمایه زندگی ام بود گرفتند و از آن خانه بیرونم کردند. من آدم بی لیاقتی هستم و دیگر نمی توانم به چشمان معصوم همسرم که سجاده نمازش جمع نمی شود نگاه کنم. ...
اعتراف عجیب دختر 16 ساله از شکنجه شدن توسط دو جوان در باغ در ورامین
در دستور کار قرار گرفت، اما با وجود جست وجوهای گسترده، فقط سه نفر از متهمان، شامل رامین (متهم ایرانی) و دو پسر افغان دستگیر شدند. پرونده آنها برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و قضات هر دو افغان را با توجه به دلایل پرونده، به جرم Crime آزار و اذیت به اعدام execution و رامین را به جرم آدم ربایی به 15 سال حبس محکوم کردند. این احکام با اعتراض متهمان افغان در دیوان عالی ...
چقدر می دهی آزاد شوم؟
تاکسی بودم که خودرویی مقابلم نگه داشت و سرنشینان خودرو به زور مرا سوار کرده و بعد از ضرب و شتم داخل پارک رها کردند. اما تحقیقات نشان می داد زن جوان واقعیت را نمی گوید و جراحات او سطحی است؛ همین مساله باعث شد تا او واقعیت ماجرا را برملا کند. به خاطر انتقام اما گاهی اوقات انگیزه در این آدم ربایی ها بیشتر می شود و آدم ربایی ساختگی به خاطر انتقام صورت می گیرد. یکی از این ...
معتاد با موادمخدر خلأهای خود را پر می کند / می گفتم نمی شود بدون مواد مخدر زندگی کرد
چه زمانی تصمیم گرفتید مواد را کنار بگذارید؟ زمانی من تصمیم به کنار گذاشتن مواد گرفتم که برای من مشکل ساز شده بود، زمانی بود که من می دیدیم بدون مواد مخدر هیچ هستم و این من را آزرده خاطر می کرد که اعتقاداتم را زیر پا بگذاریم و به آن چیزی که مصرف می کنم برسم. زمانی می خواستم قطع مصرف کنم دکتر رفتم دارو خوردم نشد، رفتم ترک های ابوالفضلی که در قدیم رسم بود نشد، خانه خوابیدم نشد ...
معرفی عکاس: نیکول فریدنی
دیوار آویزان کرده بودم دید و از عکاس آنها سؤال کرد. وقتی پدر گفت آنها را من گرفته ام، سمبات سفارش کرد که موضوع را سرسری نگیرد و روی من سرمایه گذاری کند. این موضوع را مرحوم سهرابی – عکاس زرتشتی دهه30 - هم به پدرم گفته بود. او در آن سال ها در خیابان شاپور (شریعتی فعلی) مغازه داشت. هر وقت برای انجام بعضی کارها به او مراجعه می کردم، سفارش می کرد که عکاسی را جدی بگیرم ...
حکایت دردناک خاله آتنا از موهای ریخته شده جنازه خواهر زاده اش
بودم و وضع مالی مناسبی ندارم، زیرا کارگر یک کارخانه هستم و تمام اسباب زندگی ام را اقساطی خریده بودم و از ترس اینکه مبادا مردم به خانه برادرم هجوم بیاورند، وسایلم را همراه با همسرم که سی روز است فارغ شده به منزل مادرم بردم. از همسر برادرم هم خبری ندارم. او نیز شبانه با فرزندانش فرار کرده است. حجت که فاجعه برادرش را ننگ بزرگی برای جامعه می داند، می گوید: نمی دانم چرا برادرم به آبروی پدر و ...
صحبت های دلنشین خانم خیری ویلایی ها
آنجا بودیم. من آن باغچه را درست کرده بودم و بچه ها را در آن باغچه جمع می کردم و به آنها چای و... می دادم. بیشتر صحنه هایی که فیلم نشان می دهد واقعیت دارد. مثلا داستان گلی که روی ماشین ریخته بودند. واقعا پدر بچه های من یک دست نداشت. ب چه ها به این خاطر فکر کردند که پدرشان نتوانسته ماشین را تمیز کند، آنها هم ماشین را شستند و ... یا اینکه وقتی بچه ها می رفتند مدرسه، ما می رفتیم بیمارستان ...
عروسک های قربانی شده خاکستری شهر / ناله هایی که در گلو خفه شد
مادربزرگش خوابیده بود، اما صبح اثری از او نبود. پدر و مادرش مفقود شدن ناگهانی او را به پلیس اطلاع دادند اما جست و جوها به بن بست خورده بود. تا این که چند روز بعد مردی به کلانتری مراجعه کرد و مدعی شد برادرش کیانا را کشته است. متهم کسی جز داماد خانواده نبود. مرد 37 ساله دارای سوابق متعدد کیفری، پس از دستگیری پرده از سرنوشت تلخ کیانا برداشت و گفت: مدتی قبل وسیله ای از خانه مادرزنم سرقت شده بود و او ...
آنهایی که به خاک سپردم
را تماشا کنم، در حالی که به دست و پای سران قبیله افتاده بود و برای گرفتن اطلاعاتی درباره پدر ربوده شده ام التماس می کرد. در پست های بازرسی بیشماری متوقف شدم و تنها توانستم دعا کنم تا کسی نان، پول، کتاب های مدرسه، خوراک هایی که در کیف و بدنم مخفی کرده بودم تا به مردم در ان سمت برسانم را پیدا نکند. در این مدت تن ها عزیزانم را به گور سپردم، کسانی که روزی هم پایم راه می رفتند و همراهم نفس می کشیدند ...
داستان افول Winamp؛ بزرگترین MP3 پلیر دنیا
از این تاریخ پیداکردن و اشتراک فایل های موسیقی کاری دشوار بود. جاستین فرنکل می گوید: من می خواستم راه خوب و لذت بخشی برای اجرای فایل های موسیقی بر روی کامپیوتر پیاده کنم؛ بنابراین Winamp را به وجود آوردم. این اولین ام پی تری پلیر نبود؛ اما استفاده از ام پی تری پلیرهای قبلی کمی دشوار بود. قبل از Winamp تنها ویندوز مدیا پلیر و RealPlayer وجود داشتند. اما این دو نرم افزار قابلیت ...
ماجرای نذر بی سرانجام پدر بنیتا چه بود؟/ پدربزرگ بنیتا: پلیس از ما خواست آگهی گمشدگی بنیتا را منتشر نکنیم
در حالی که جلوی درب منزل، در خودروی پدر بود به همراه خودرو توسط سارقان ربوده شد. چشم همه آن ها که در حوالی این خانه بودند خیس اشک بود. غربت حال آن ها که خودشان صاحب دختر بودند و مهر مادری در دل داشتند از بقیه بدتر و ناگوارتر بود. حال غریب مادر بنیتا 8 ماهه را که اکنون به زور آرام بخش، آرام و بیصدا چشم بر هم نهاده است حال قابل وصفی نیست. هر چه هست پرپر شدن آرزوهای مادری است ...
فرجام تلخ پیام های عاشقانه
جز خوبی ندیدم اما تنها مشکلش این بود که بلد نبود محبتش را ابراز کند و این موضوع مرا اذیت می کرد. بیشتر روزها در خانه تنها بودم و حسابی کلافه می شدم. به همین خاطر تنها سرگرمی ام پرسه زدن در شبکه های مختلف اجتماعی بود. یک روز در یکی از شبکه ها پیامی از پسری به نام فرزاد دریافت کردم. او بسیار زبان باز بود. حرف های دلنشینی می زد و هر روز برایم پیام های عاشقانه می فرستاد. او درست همان ...
گفتگو با جایلز دولی Giles Duley (عکاسی که دنیارا متفاوت می بیند)
نبود من به این جاها سفر کردم چون داستان های آن آدم ها را روایت کنم چون امیدوار بودم تاثیری هر چند کوچک داشته باشم. آرزو می کردم کاش دکتر یا سیاستمدار باشم ولی ابزارم دوربین بود ، شاید الان به خاطر آنچه اونچه به سر خودم آمده مردم بیشتر به داستان هایم توجه کنند. اگر این اتفاق بیفتد خیلی هم عالی است. مجری : سخن آخر ، با یکی از قهرمانان شما در زمینه عکاسی دن مک کانه ، او سالها دست از کار ...
تمام افتخارم جراحی رزمندگان در طول جنگ بود
کتابخانه اش برد و یک کتاب کوچک به من هدیه داد و به پدرم گفت گویا این پسر می خواهد پزشک شود. خلاصه کلام در خانه ما به روی همه باز بود و هرکس هر خواسته ای داشت به خانه ما می آمد و اکثر این خواسته ها در مورد بیماری و درخواست مردم از پدر این بود که آن ها را به مراکز درمانی بفرستند و سفارششان را بکند. پدرم هم برحسب آشناهایی که داشت با این حساب شما به مدرسه های خوب رفتید. آیا این تسهیلات فقط شامل حال شما بود ...
حکایت دردناک خاله آتنا از موهای ریخته شده جنازه خواهر زاده اش + عکس
اقساطی خریده بودم و از ترس اینکه مبادا مردم به خانه برادرم هجوم بیاورند، وسایلم را همراه با همسرم که سی روز است فارغ شده به منزل مادرم بردم. از همسر برادرم هم خبری ندارم. او نیز شبانه با فرزندانش فرار کرده است. حجت که فاجعه برادرش را ننگ بزرگی برای جامعه می داند، می گوید: نمی دانم چرا برادرم به آبروی پدر و مادر پیر و مریضم فکر نکرد. پدرم بیمار است و هنوز متوجه این قضایا نشده اما مادرم هر ...
ازدواج شوم خانم معلم
می خواندند که خوب نیست مجرد بمانم. مادرم به همه فامیل و آشناها سپرده بود برایم شوهر پیدا کنند و پدرم هر جا که می رفت مرا با خودش می برد تا به این بهانه دوستانش متوجه شوند دختر مجردی در خانه دارد.من هیچ وقت آرایش نمی کردم و در هیچ مراسمی لباس های خاصی نپوشیده بودم. تنها به کتاب خواندن و درس دادن و گاهی هم اردوهای مدرسه سرگرم بودم و هیچ علاقه ای به خرج کردن حقوقم در پاساژهای شهر نداشتم. اما پدر و ...
من کودک ربا نیستم من مادر یوسفم!
کردن خانواده اش در خیابان شهرستانی جست وجو کردم، هیچ کسی برای پیدا کردنش نیامد. کسی به این کودک توجهی نداشت. دو سه نفر معتاد اطراف خود را نگاه می کردند تا مطمئن شوند کسی همراه طفل نیست و زمانی که از نبود خانواده اش مطمئن شدند، دست یوسف را گرفتند تا با خودشان ببرند. در همین زمان من به آنها گفتم، با بچه چه کار دارید. با این حرف من آنها دست یوسف را رها کردند. می خواستم به خانه بروم که با خودم فکر کردم ...
سفیانی از نسل ابوسفیان؛ مهم ترین جبهه ضد مهدوی در عصر ظهور
...، پدر ایشان، برده جد ما بود، فرزندان کنیزی چشم آبی که دریا به وسیله او طوفانی شد. این نقل نیز صراحتی بیش از این ندارد که امیه برده عبدالمطلب شده است؛ این همان مطلبی است که در نقل تاریخی پیش گفته آمده است؛ اما استدلال صاحبان این دیدگاه این است که امیه غلامی رومی بوده است که عبدشمس او را به فرزندی برگزیده است. چنین ادعایی در این نقل تاریخی مورد توجه و اثبات قرار نگرفته است. ...
یوسف گمشده چگونه به خانه برگشت؟
... چه ساعتی زنگ زدی؟ حدود 7 عصر بود و یک ساعت بعد در محل قرارمان که نزدیکی های محل پیدا شدن بچه بود آنها را دیدم. ازدواج کرده ای؟ بله اما 15 سال قبل به خاطر اختلاف از همسرم جدا شدم. یک وقت فکر نکنید چون دلم بچه می خواست او را برده ام. اگر ازدواج کنم می توانم بچه دار بشوم. فقط دلم برای بچه سوخت. گفتم من یوسف رو با خودم نبرم، ممکن است دیگران او را با خود ببرند و هزار بلا سرش بیاورند ...
شهیدی که هیچ چیز کم نداشت جز نوش شهد وصال/روایت کوتاه مادر شهید از شیر بیست وسه ساله سپاه قدس /حسین در ...
گروه حماسه و مقاومت-رجانیوز: بسیار از مقام مادر گفتیم و خواندیم و نوشتیم. از صبوری و مهربانی اش، از نجابت دستان آسمانی اش، از همه محبت های بی منتش اما نگفتیم آن که عزیزکرده سال های جوانی اش را به مسلخ عشق می فرستد در دلش چه غوغایی است. مگر می شود جوان رعنا قامتت را، پاره جگرت را به میان آتش بفرستی، بی خیال روزگار را سپری کنی . مادر که باشی انگار تکه ای از وجودت را از دست می دهی، جوانت لحظه هایش را پیشت قد کشیده و حالا دیگر نمی توانی قد کشیدنش را ب ...
گفت وگو با دختر چه گوارا: انقلاب از جنگل تا بیمارستان
ها آموزش ببینند و شکل بگیرند؟ چطور کسی می تواند باور کند که اختلافی جدی بین آن دو مرد وجود داشت؟ احمقانه ترین چیزی است که می توانم فکرش را بکنم. اما ما باید به انگیزه های ایدئولوژیک این تحریف ها توجه کنیم، زیرا در جهانی زندگی می کنیم که دائماً با انبوه چرندیات بمباران می شویم. در آن سخنرانی مشهور در الجزایر، پدرم عملاً از دولت های سوسیالیست و به ویژه شوروی برای پشتیبانی ناکافی از جنبش ...
جوانی های ته کشیده
مادر و پدر معتاد و دختر 11 ساله م رو تو می دی؟ آدم هایی که به قول خودشان می توانند یک روز تمام درد دل کنند بدون آنکه یک لیوان آب بنوشند یا چیزی بخورند، درست مثل عاطفه: ببین پسر جان باید با زندگی ت تا کنی وگرنه اون یه خم دو خمت می کنه می زندت زمین. فک می کنی الان برای چی اینجام؟ مخ امثال تو رو کار بگیرم شاید یه پولی گیرم بیاد. از گذشته هم نپرس که تا حرفش به میان می آید هرکدام کوله باری از ...
جزئیات مرگ ناگوار کودک زنجانی در بیمارستان
به گزارش بولتن نیوز، محمد طه، پسرک خردسالی که فقط به دلیل یک دل درد به بیمارستان مراجعه کرده بود، متاسفانه جان خود را از دست داد. پدر و مادر محمد طه جزئیات مرگ کودک 5.5 ساله خود را تشریح کردند. حتی یک پزشک هم بالای سر پسرم حاضر نشد زن جوانی داخل شد، غم از دست دادن پسر کوچکش در چشمانش موج می زد، پدر! جوان، اما خمیده گام برمی داشت، ، کسی در مقابل این پدر و مادر داغ ...
ناصر از نظر من مرده است و دیگر نمی خواهم حتی نام او روی سرم باشد!
اوضاع و احوال من باخبر نبودند زیرا مادر ناصر اجازه نمی داد به پدر و مادرم حرفی بزنم و مدام با بردن به مسافرت و خرید کادو مرا مجبور به سکوت می کرد و نداشتن بچه را بهانه ای برای کارهای خلاف ناصر می دانست با صحبت های مادرشوهرم تصمیم گرفتم باردار شوم. در دوران حاملگی ام نیز از کتک کاری های ناصر در امان نبودم تا این که یک شب به همراه پدر و مادر شوهرم به میهمانی رفتیم. اما موقع بازگشت به خانه با صحنه زننده ...