سایر خبرها
گزارشی از کودکانی که از آب، نان در می آورند/ آب فروشان کوچک گورستان
. امروز چهلمش بود. بالای قبر پسربچه ای که حالا چهلمین روز درگذشتش است، نه فقط فرشاد که جمعی از کودکان آب فروش، آب می ریزند، همه با هم. این جا دیگر آرزویی ندارند، اندوه دارند و سرها به زیر افتاده. پسرک مدفون زیر خاک، یکی از آنها بوده. یکی از همین هشتادوچند کودکی که حالا بریده از دنیای زندگان، آرزوهایشان، خنده هایشان و کودکی هایشان را بالای گور مرده ها برده اند. آنها که در این گورخانه با ...
واکنش های توئیتری به قهرمانی حسن یزدانی در رقابت های کشتی آزاد قهرمانی جهان؛ د کینگ این د نورث
...> یزدانی یه جوری همه رو برد که انگار دسته خرابه دست رقباش بود! نیو دخو #حسن_یزدانی اول مسابقه گفت سریعتر بباز میخوام برم المپیک کار دارم. Sepehr Khorami #حسن_یزدانی یه طوری حریفانش رو شکست میده انگار خصومت شخصی داره :)). لامصب اینقدر فنی تر از بقیه است که کشتی رو کلا لوث کرده ! جان کوری دیگه پلنگ جویبار فایده نداره باید بهش بگیم بمب اتم جویبار ...
فتاح: قصد کنایه زدن به رییسی را نداشتم
و اجرایی بودم با این حال گفتم در این زمینه مطمئن هستید و گفتند فردا بیایید خدمت ایشان بروید. این توفیق حاصل شد و روز بعد رفتم و حضرت آقا گفتند ما منتظر شنیدن حرف های شما هستیم وقتی متوجه شدم نظر ایشان این است سمعا و طاعات ما یاد گرفتیم. رییس کمیته همچنین در پاسخ به این سوال که آیا تنظیم اساس نامه جدید کمیته امداد بر عهده وی بوده گفت: خیر. قبل از ما تقاضای مسئولین قبل کمیته امداد این بود ...
من غریبم؛ قصه ام چون غصه ام بسیار
باشند و کتاب هایی که برای چندمین بار بوی چاپخانه را خواهند شنید. ** های، فرزندم! بشنو و هشدار بعد من این سالخورد جاودان مانند با بر و دوش تو دارد کار شاعر نومیدی ها که طعم تلخ سخت ترین وقایع اجتماعی را چشیده بود، بیشتر شعرهایش را منتشر کرد با این حال برای انتشار پاره ای دیگر مجالی نیافت و حالا زردشت پسرش، از همین ها می گوید و از چاپ کتابی خبر می دهد که برای نخستین بار ...
مادرم ساکم را بست و گفت یاالله برو جبهه
را پر از بنزین می کنم. گفت: اصطحلاکش را چطور می دهی؟ تو اون موقعیت که سخت نگران حال فرزندم بودم حرفهای عنایت اله را غیرمنطقی می دانستم و از دستش خیلی ناراحت و دلخور شدم. وقتی ناراحتی من را دید از خانه بیرون رفت. روی سکو نشستم، در این فکر بودم که چطور انسانی است بچه ام داره می میره ولی حاضر نشد او را به بیمارستان برساند. هنوز در همین فکر بودم دیدم که یک ماشین درب خانه توقف کرد. عنایت ...
محمد توسلی؛چریکی که شهردار شد
، اتفاق خیلی جالبی است. شاید بر ذهن من تأثیر گذاشته بودند. البته سارا را در منزل الهام صدا می کنیم. برسیم به سال 50 که بعد از این همه هراس و نگرانی بالاخره بازداشت شدید. چه بر شما گذشت؟ ببینید من به ایران برگشتم و وقتی ممنوع الخروج شدم، می دانستم که به هرحال حساسیت هایی به لحاظ سیاسی روی من وجود دارد. به همین خاطر بیشتر به دنبال کارهای فرهنگی- اجتماعی بودم. با انجمن اسلامی ...
وقتی خبر مرگش را شنیدم راحت شدم
، بازوی او را می گیرد و از زیرزمین به آشپزخانه می آورد، کارش را خیلی سریع با او انجام می دهد و به داخل زیرزمین پرت اش می کند. اشرف به نبا می گوید: "من در نبرد برای حفظ خلافت خواهم مرد و تو نیز تا آخرین نفس با من خواهی مرد." این وضعیت هفته ها ادامه می یابد تا اینکه خبر می رسد کشته شده است. نبا می گوید: "لیست کشته شدگان را بلند می خواندند و می فهمیدیم. وقتی خبر مرگش را شنیدم راحت شدم و در عین حال ...
عکاسی یعنی هنر ادراک زندگی/ امیرکبیر و مصدق بزرگ ترین شخصیت های تاریخ معاصر ایران
های زندگی مردم عکس می گرفتم. هنوز هم عکسی را که آن زمان از یک بچۀ پابرهنۀ کنار خیابان که درحال بستنی خوردن است دارم که ذوق خوردن بستنی در چشمانش دیده می شود. اولین مرتبه که برای کار به دانشگاه خواجه نصیر رفتم بعنوان کارگر در انتشارات این دانشگاه مشغول شدم. درواقع رفته بودم کارمند بشوم اما کاربند شدم! دوست داشتم بیشتر از اینها از من استفاده شود و کار بهتری داشته باشم، به همین دلیل گفتم من ...
عماد افروغ:بوی بهبود ز اوضاع ایران می شنوم/بعد فرهنگی کابینه فاخرتر از دولت های گذشته است
زندان بردند که در این میان زندان بریکستون که بعدها تغییر کاربری یافت را به یاد دارم. محاکمه هم شدید؟ بله، بعد محاکمه شروع شد. رسم است که وقتی قاضی می آید همه به احترام او بلند می شوند، اتفاقا من ایستاده بودم وقتی قاضی آمد، نشستم. گفت: چرا می نشینی؟ گفتم: برای اینکه این محاکمه را قبول ندارم، جرمی مرتکب نشدم که محاکمه ای در کار باشد. شما یک تظاهرات ساده را که دم از آزادی می زنید تحمل نمی ...
ماجرای زنی که مدعی بود جهرمی از او بازجویی کرده است
همان حرف اصرار کند؟! حضرت عباسی، من با وزیری مخالف بودم از ابتدا، اما نهایتا به او رای مثبت دادم؛ با نماینده ای هم موافق بودم ولی در نهایت رای منفی به او دادم. چون در جلسه ای وزیری آمد که با او موافق بودم اما وقتی نمایندگان چند سوال از او پرسیدند؛ در جواب ماند! به هر حال ما یک آخر عاقبتی داریم و اینکه صد در صد بر سر حرف خود اصرار کنیم، منطقی نیست. به دو تن از وزرا گفتم من به آخرتم پایبندم شما ...
ثبت نام کودکان افغان در مدارس دولتی؛ در برزخ بی توجهی!
شده یا باید پول بیشتری می دادیم. تا کلاس سوم رو تو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان خوندم و بعد که رفتم مدرسه ازم امتحان گرفتن ولی رد شدم؛ مجبور شدم دوباره کلاس سوم رو تو مدرسه بخونم. اون سال هیچ شهریه ای ازمون نگرفتن ولی از داداشم که اون هم کلاس سوم بود، 350 هزار تومن گرفتن. کلاس چهارم هم یک معلم خیلی بداخلاق داشتم که کلی اذیتم کرد. مامانم وقتی می خواست پرونده داداشم رو بگیره کلی اذیت کردن؛ اول ...
ادعای عجیب قاتل آتنا پیش از محاکمه
: توی مغازه در حال رنگرزی بودم؛ عرق کرده بودم؛ جلوی مغازه نشستم تا عرقم خشک شه؛ وقتی بلند شدم و رفتم داخل مغازه دیدم آتنا داره بطری آب معدنی پر می کنه؛ بهش گفتم دختر، داری چه کار می کنی؟ یهو دیدم افتاده جلو دستشویی؛ از پله افتاده و داره از بینی و دهانش خون میاد؛ نمی دونم سکته کرده بود یا هر چی؛ منم از ترس پدر و فامیلشون و اینکه اگه می فهمیدن منو می کشتن، پا و دهانش رو گرفتم که خون زمین نریزه. چون ...
تخریب شهر ثروتمند شیعیان به دست آل سعود/ 1800 نیروی نظامی برای به زانو در آوردن 18 نفر+تصاویر
محله های قدیمی العوامیه است که به محله الدیره نیز معروف است. محله المسوره که مرکز و قلب تپنده العوامیه شمرده می شود، در سال 1600 میلادی ایجاد شد و 488 خانه تاریخی، 180 مرکز و مغازه، 6 مسجد و 8 حسینیه دارد و بیش از 2000 نفر در این منطقه سکونت دارند. از 6 مسجد موجود در المسوره تاریخ بنای 3 مسجد به اولین سال های تمدن اسلامی باز می گردد. علت نام گذاری این منطقه به المسوره (دیوار کشیده شده)، به ...
قصد کنایه زدن به رییسی را نداشتم/ کاندیدا شدن قالیباف درست نبود
فردی عمرانی و اجرایی بودم با این حال گفتم در این زمینه مطمئن هستید و گفتند فردا بیایید خدمت ایشان بروید. این توفیق حاصل شد و روز بعد رفتم و حضرت آقا گفتند ما منتظر شنیدن حرف های شما هستیم وقتی متوجه شدم نظر ایشان این است سمعا و طاعات ما یاد گرفتیم. رییس کمیته همچنین در پاسخ به این سوال که آیا تنظیم اساس نامه جدید کمیته امداد بر عهده وی بوده گفت: خیر. قبل از ما تقاضای مسئولین قبل کمیته ...
فتاح: قصد کنایه زدن به رییسی را نداشتم
اجرایی بودم با این حال گفتم در این زمینه مطمئن هستید و گفتند فردا بیایید خدمت ایشان بروید. این توفیق حاصل شد و روز بعد رفتم و حضرت آقا گفتند ما منتظر شنیدن حرف های شما هستیم وقتی متوجه شدم نظر ایشان این است سمعا و طاعات ما یاد گرفتیم. رییس کمیته همچنین در پاسخ به این سوال که آیا تنظیم اساس نامه جدید کمیته امداد بر عهده وی بوده گفت: خیر. قبل از ما تقاضای مسئولین قبل کمیته امداد این بود ...
ابعاد تکان دهنده از پرونده سارق مسلح بانک های شیراز واصفهان
پتروشیمی شرکت کردم و قبول شدم. درآنجا کارم را به عنوان افسر حراست پتروشیمی آغاز کردم. همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه ماجرای ازدواج من و دخترداییام باعث شد اولین کار خلاف عمرم را انجام دهم و امروز کارم به اینجا بکشد. من به دخترداییام علاقهمند بودم. از طرفی موقعیت خوبی در کارم پیدا کرده بودم و میتوانستم تشکیل خانواده بدهم. به خواستگاری دخترداییام رفتم و با هم نامزد کردیم. دایی من آدم سرشناسی در ...
مهمترین عناوین روزنامه های امروز ، شنبه 4 شهریور 1396
می کند و شماره تلفن همراهی را که زیر کتاب ها پنهان کرده، نشان می دهد و می گوید: با این شماره تماس بگیر و بگو شماره را من به تو دادم . سؤال بعدی تان اگر این باشد که از کجا معلوم سند را یک ساعته آماده کند، جواب می دهد: تو زنگ بزن، هیچ کس تا به حال دست خالی برنگشته. تو هم اگر پول و مدارکت حاضر باشد یک ساعت که هیچ در عرض یک دقیقه سند را تحویل می گیری. تماس های اول و دوم بدون پاسخ باقی می ماند، به تماس ...
شب عروسی زنم لباس نامناسب پوشید و ... / فیلم گفتگو با اسماعیل که صبح عروسی غوغا به پا کرد + عکس
فریاد کشید که چند ضربه هم به او زدم در این هنگام زنم به سمت بالکن رفت و از همسایه ها کمک خواست به سمت او رفتم و با ضربات چاقو وی را از پای درآوردم. تصمیم خودم را گرفته بودم و با قصد کشتن Killing همسرم به خانه پدرزنم رفته بودم. همسایه ها هرچه از من می خواستند در را باز کنم این کار را نکردم که تلفنم زنگ خورد مادرم از من پرسید چه خبر است که فقط به او گفتم جان تو و جان آرین، چند دقیقه ای گذشت وقتی که ...
چرایی توقیفِ فیلم” زادبوم” در گذشته!
مشکل داشتند، اما در دولت جدید اکران شدند. زادبوم اما، یکی از این آثار و از مهمترین آنهاست. فیلمی ساخته ابوالحسن داوودی که سال 87 در جشنواره فجر نمایش داده شد، جوایز مهمی دریافت کرد و بعد به دلایلی به بایگانی سپرده شد، امروز بعد از 10سال به نمایش درآمده است. زادبوم داستان خانواده ای گسیخته است که هر کدام از اعضایش در گوشه ای از دنیا می گذرانند. اتفاقاتی متقاطع اما درنهایت آنها را که هرکدام گرفتار ...
قهرمانی پلنگ جویبار در توییتر: #یزدانی_کبیر
عجله داره باید بره به کاراش برسه مجید: #حسن_یزدانی داره همه تلاششو میکنه که کشتیاش تو یه گیف جا بشن. وگرنه این همه عجله غیرطبیعیه! یزدان: سرعت برد #حسن_یزدانی از #تایپ خبرش بیشتر بود دلبری: یکی به #حسن_یزدانی بگه فکر زن و بچه حریفارو هم بکنه دارن مسابقات رو میبینن سپهر: امیدوارم #حسن_یزدانی همینطور محبوب بمونه و با یه اشتباه نشه کسی مثل #رضازاده! ...
اظهارنظر کارگردان ماجرای نیمروز درباره کاهانی و درمیشیان
بسیاری کرده اید. کسانی که نام بردید هر سال پشت سر هم بدون یاس دارند فیلم می سازند. در ایران نشد در خارج از کشور فیلم می سازند. هر کسی رویه خودش را دارد. من شیوه خودم را دارم. فیلمنامه دیگری داشتم که فکر کردم ساخت آن هنوز ضروری نیست. او درباره روند شیوه فیلمسازی اش گفت: باید در مورد روند فیلمسازی یک فیلمساز باید صبر کرد. چون من هنوز دو فیلم بیشتر نساختم. باید چند فیلم بسازم تا بعد بتوانید ...
هلال، مردم را به مسائل اجتماعی حساس می کند
.... که آقا این حرف چیست؟ آمریکا و شوروی نمی خواستند ما روی پای خود بایستیم. بعد هشت سال جنگ را بر مملکت ما تحمیل کردند، همه می دانند در دنیا چه کسانی در آن دوران به صدام کمک کردند. اما به شکرانه الهی هرچه خواستند برآورده نشد، یک وجب هم از خاک جمهوری اسلامی کم نشد، این همه شهید دادیم فقط برای این که استکبار می خواست انقلابمان را از بین ببرد. برای آنها خوشایند نیست، وقتی خوشایند نیست نمی گذارند ما ...
ایرج دوباره تیتر یک داد
خاکسپاری به قطعه نام آوران بهشت زهرا منتقل خواهد شد. آن تی شرت یادگاری از تو مهربان امیر صادقی پناه روزنامه نگار دو، سه ماه پیش برای فینال حذفی رفته بودیم آبادان، بعد از بازی تراکتور و نفت ساعت سه صبح برگشتیم هتل. امیر خیرخواه و مهرورز احمدی خوابیدند، هوس چای کرده بودم. رستوران هتل تعطیل بود، زنگ زدم گفتم ایرج کجایی؟ گفت داخل شهر چرخی زدم و دارم برمی گردم ...
کوچه اول
| داود نجفی| تو کوچه راه می رفتم که یه مرتبه دود همه جا را گرفت و بعد از چند ثانیه یک دختر زیبا، کوزه در دست ظاهر شد. گفت: در خدمتم ارباب گفتم: نفهمیدم چی شد؟ تو از اون تو اومدی بیرون؟ اولا مگه چراغ نبود؟ بعدم مگه نباید من اول دست می کشیدم به کوزه بعد بیایی بیرون؟ اصلا مگه غول دختر هم داریم؟ گفت: فکر کردی من از اون غول هام که بذارم هر کسی کوزه ام رو دستمالی کنه و بعد بذاره بره؟ گفتم ...
سپاس صدرنوری در آستانه برگزاری کنسرت چو بیایی
بودند ولی اعتقاد دارم هیچ وقت یک پدر و مادر نمی توانند آن طور که باید حکم بکنند که تو باید اینجا رو اینطوری بنوازی... و این به خاطر احساس عاشقانه پدر و مادری است. یک فرد غریبه شاید خیلی راحت تر بتواند این کارو انجام بدهد. نظر و لطف خداوند را نباید فراموش کنیم شاید اگر لطف خداوند نبود، به اینجا نمی رسیدیم. خواست خدا سرآغاز همه الطاف است. فرای سبک پیانوی خودت، به کدام موسیقی ...
طنز؛ این دندان درد لعنتی
رو چک می کنی. می کوبی تو پیشونیت. با خودت میگی جا داشت یه 20 روز دیگه تحمل می کردم. هنوز وایتکس و جوهرنمک رو امتحان نکرده بودم . در انتها می خوام چند کلمه با خود دندون درد صحبت کنم. تو بدترین اتفاقی هستی که تا حالا برای دنیا افتاده لعنتی! اول تویی بعد جنگ های جهانی بعد قحطی بزرگ چین و بعدش نسل کشی مغول. برو به کارهات فکر کن. ...
10 فیلم ترسناک که به واقعیت تبدیل شدند/تصاویر
داگلاس نیز همانند او در دنیای واقعی با استفاده از تبر مادر نامزد سابق خود دزیره استپرفن و نامزد جدید او را به قتل می رساند. در هنگام قتل، آنجلا کیم استپرفن 46 ساله و جیکوب لی برنز 19 ساله در خواب بودند. برایان کمی قبل از اقدام به قتل های خود در کامنتی در حساب فیسبوک خود گفته بود:” دوست دارم دختران را تکه تکه کنم. آیا الان گفتم که دیوانه شده ام؟”. جمله ی آخر وی همه را به یاد یکی از دیالوگ ...
قاتل آتنا دروغ می گوید | شواهدی که دروغ های قاتل آتنا را رو می کند
از اینکه آتنا به مغازه مخوف او که حتی بزرگسالان هم بیم تردد در آن داشتند، قطعا نمی رفته و قاتل صرفا با بازی روانی و احیانا به بهانه دادن شیشه ترشی جهت رساندن به دست پدرش، آتنا را گول زده و به آن قتلگاه تاریک و خوف ناک، کشانده است!. همه اینها مشخص می کند که او به سخیف ترین و در عین حال احمقانه ترین شکل ممکن دروغ می گوید؛ صرفا به نیت مظلوم نمایی و بازی با روان جریحه دار شده مردم شریف ...
رضوان ابوترابی میهمان'یک جرعه شعر' بود
رهروان عشق رودهای رو به دریا! میشناسیدم اصل من بودم، بهانه بود و فرعی بود عشق قیس و حسن لیلا می شناسیدم؟ در کف فرهاد تیشه من نهادم، من! من بریدم بیستون را میشناسیدم مسخ کرده چهره ام را گرچه این ایام با همین دیوار حتی می شناسیدم من همانم مهربان سال های دور رفته ام از یادتان؟ یا می شناسیدم؟ حزن جاری صدای کوروس احمدی و غزل تا ابد بی تکرار ...
متهم جنایت: من قاتل آتنا نیستم!
باز بود و ما کار می کردیم، توی مغازه مشتری میومد و برای اینکه مشتری نفهمه بردمش اتاق پشتی قایمش کردم اونوقت دیدم مرده؛ نمی دونم از افتادن مرده یا سکته کرده یا تو دست من مرده به هر حال داخل مغازه من اتفاق افتاده بود. - یعنی تو آتنا رو نکشتی؟ نه من نکشتم یا از پله افتاده یا وقتی دستم رو جلوی دهانش گرفته بودم که خون روی زمین نریزه مرده یا نمی دونم سکته کرده مرده ولی من نکشتمش؛ خودم دختر ...