سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی تلخ از زندگی دختر فراری که 4 بار خودکشی کرد
با دختر خاله در یکی از پارک های رباط کریم نشسته بودیم، پسری جوان با موتورسیکلت به سمت ما آمد و از جیبش شماره تلفنی در آورد و به من داد، آنجا آغاز دوستی ما با محسن بود و حالا شش ماه از آن ماجرا می گذرد و هر روز وابسته تر می شوم. این دختر جوان می گوید: پیش از دوستی با محسن با 5 نفر دیگر دوست بوده و حالا محسن نفر ششمی است که او را به اصلاح دوست می دانم، او معتقد است که دوستی اش با دیگران ...
فروش دختر 10 ساله به پیر مرد و...
دهند اما تا این حد را باور نمی کردم. با ادامه سؤال ها تعجب را پوشاندم اما دخترک که مکث را متوجه شده بود انگار خواسته باشد از خودش دفاع کند گفت در روستای ما معمولاً دختر ها در همین سن ازدواج می کنند. بعضی ها دوست دارند و خیلی هایشان مثل من به خاطر حرف پدر و... می دانید که... نه نمی دانستم. نمی خواستم حدس بزنم یا تصور کنم ماجراهایی مثل فروختن دختران و... هنوز هم وجود دارد. همین قدر عادی، همین قدر ...
پدرم مقصر مرگ مادرم بود
وجود جسد در خانه نشد؟ او حتی چند بار تا دم کمد رفت، اما در کمد را باز نکرد و ماجرا لو نرفت. بعد هم با هم رفتیم کلانتری محله و اعلام کردیم که پدرم گم شده است. عکس و مشخصات او را به ماموران کلانتری دادیم. بعد چه شد؟ موضوع گم شدن پدرم را به خواهرم اطلاع دادم که او روز بعد با عمه ام دوباره به خانه مان آمدند. آن دو حتی چند بار سمت کمد دیواری آمدند. هر لحظه گمان می کردم در ...
جوان ترین شهیدمدافع چه کسی بود+عکس
را برای کانادا فرستاد و تایید هم شد. اما مصطفی گفت من دوست دارم این طرح را به کشور خودم ارائه بدهم و از دادن طرحش صرف نظر کرد. او برای همه کارهایش برنامه ریزی داشت . تقی همتی از هم رزمان شهید موسوی نیز، درباره توانایی و هوش بالای این شهید بیان می کند: پسر آرامی بود و چهره ای بسیار دلنشین داشت، اما آنچه او را از دیگر بچه های همسن و سالش متمایز می کرد این بود که از زمان خودش بسیار جلو تر بود و ...
شهیدی که دست در شناسنامه اش برد + عکس
جواب دادم چون از خانه شان بود. وقتی گفتم الو دیدم دختر حسین بدون هیچ مقدمه ای گفت: برای بابای من چه اتفاقی افتاده؟ گفتم: هیچی. الان بیرون است ... گریه افتاد و گفت: نه! راستش را بگویید، بابای من چی شده؟ من بابام رو میخوام. گفتم: چیزی نشده عزیزم، بابا اومد میگم بهت زنگ بزنه. به چند دقیقه نکشید که دومرتبه باز زنگ زد. وقتی حسین آمد، گفتم مهندس چرا آنقدر این بچه ها را به خودت وابسته کردی؟ دخترت زنگ زده و ...
سرنوشت شوم رییس کمپ اعتیاد زنان
شروع کنم و همبساط شوهر دومم شدم. بچه ای هم داری؟ دو دختر دارم که از مصطفی هستند. خیلی طول کشید تا بچه دار شوم. من و شوهرم خیلی در کنار هم نبودیم. او موادفروش بود و مدام دستگیر می شد. اولین بار دخترم نوزاد بود که مصطفی را دستگیر کردند و وقتی آزاد شد، دخترمان یک ساله شده بود. سه ماه بعد دوباره دستگیر شد و هفت سال به زندان Prison افتاد. در این مدت کجا زندگی می کردید ...
زبان فارسی چه دارد بر سرش می آید
من تجربه تلخ و هولناکی بود. من هیچ وقت به یک جنگ، به یک کشتار عظیم این قدر نزدیک نبودم. برویم سراغ ادبیات! شما در نوجوانی به سمت شعر و ادبیات رفتید، اما در دبیرستان رشته ریاضی خواندید و در دانشگاه مهندسی! بله، برای این که در دوران نوجوانی دست کم ادبیات برای من یک تفنن بود و هیچ وقت تصور حرفه و حرفه ای بودن نداشتم. در ضمن تصور عمومی در خانواده ها این بود که بچه های زرنگ باید بروند به ...
روز فوت آیت الله لاهوتی و گریه هاشمی
در روز 7 آبان 1360 خبر درگذشت آیت الله حسن لاهوتی اشکوری نماینده رشت در مجلس اول شورای اسلامی اعلام شد. اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس وقت مجلس شورای اسلامی این خبر را در جلسه علنی همان روز مجلس اعلام کرد. خبری که او را به گریه انداخت. هاشمی خود در خاطرات روز 7 آبان 60 می نویسد: ساعت 8 صبح جلسه علنی تشکیل شد. من خبر فوت ایشان را دادم و ضمن اعلام خبر گریه کردم؛ نتوانستم خودم را کنترل کنم. از این حالت عده ای انتقاد داشتند و عده ای تعریف کردند. ...
سفرنامه برزک کاشان یا وقتی که سنگ ها عاشق می شوند (قسمت اول)
، وقتی نگاه هایمان در هم گره خورد، سلامی کردیم و رد شدیم، اما گویی دل هایمان در سرمان بود و اختیار گردنمان با خودمان نبود. سرهای هر سه ما چرخید به سمت هم. شک کردم. آقای شیری؟؟بله ما دیروز با شما تماس گرفته بودیم بله، بله، اتاق رزرو کرده بودین، بفرمایین. بفرمایین. صبحونه خوردین؟؟ انگار منتظر یک اشاره بود تا دوباره و دوباره میزبان شود.کاری که گویی برایش ساخته ...
عدم پرداخت حقوق کارگران شهرداری سنندج به 2 ماه رسید
خود هستیم افرادی پیدا می شوند که زیرآبمان را می زنند و می گویند نباید آن حرف ها را می زدید چرا که در همه جا پرداخت حقوق دیر و زود دارد. وی با اشاره به اینکه دو ماه حقوق نگرفته ام، گفت: نباید برخی از حرف ها را زد اما از مسئولان خواهش می کنیم از این بیشتر گرفتارمان نکنند چراکه ما هم مشکلات زیادی داریم و خرج خانواده را می دهیم. این کارگر شهرداری سنندج تصریح کرد: برخی از مسئولان ...
راستی کاشانی گفت هر روز برایت دعا می کردم
دیدار آقایان عرب سرخی و امام هم حضور داشتند. دیدار خوب و پرخاطره ای برای من بود و فضای آن هنوز برایم زنده است. گرچه ایشان به دلیل کسالت، از نظر جسمی خیلی ضعیف تر از 35 سال قبل بودند، اما از نظر فکری همچنان قوی و به روز بودند. ** ایشان گفتند تمام مدتی که شما زندان بودید، من برای شما دعا می کردم. همه می دانند که مرحوم راستی اهل مداهنه نبودند و دلیلی هم برای مداهنه برای یک زندانی تازه ...
آخرین توصیه شهید: به ما نگویید مدافعان حرم
من و مسعود نگاه کن ببین چه فرقی با هم دارند؟ نگاه کردم و دیدم برای مصطفی 8 هزار است و برای مسعود ظاهرا 8 هزار و 450 گفتم: مصطفی جان 450 تا از مسعود عقبی حالا حالاها باید بدوی تا به مسعود برسی. گفت: کلاه سرم رفته. گفتم عدد رُند برمی دارم و زودتر می رسم اما از مسعود عقب ماندم. الحمدلله بالاخره هم به آرزویش رسید. البته هرچند آرزویش شهادت بود اما هدفش دفاع از ولایت بود. زمینه سازی ظهور بود. ...
کودک همسری، آرزوهای کودکانه در مسلخ دنیای بزرگسالی
.... آنان به دلیل نرسیدن به بلوغ اجتماعی، چیزی از زندگی مشترک و همسرداری و فرزندآوری نمی دانند و بعد از ازدواج هم عمده آنها از ادامه تحصیل و پیگیری علایق خود باز می مانند. معاون پیشگیری بهزیستی خراسان رضوی که خود روانشناس هم هست می گوید: کسانی که بیشتر به حوزه زوج درمانی مراجعه می کنند عموما کسانی اند که ازدواج هایی در سنین پایین تر داشته و ازدواج شان آگاهانه نبوده است. مسعود ...
دلنوشته فرزند یک روحانی برای حجت الاسلام بحری
مادرش دیده بود که شماره آشنا است؛ مادر دوستم یک روز صبح به من گفت این حاج آقا محمودی که ما برای همه مسائل دینی زنگ می زنیم منزل شان، پدر شماست؟ و من گفتم بله. مخاطبان زیادی که حتی نمی دانند پدرم چه شکلی است و چگونه زندگی می گذراند و پدری که بدون هیچ گونه چشم داشتی به مردم خدمت می کند. پدرم این روزها که سنش بالاتر رفته است آثار ترکش های یادگاری از جنگ بیشتر اذیتش می کند و مدام به یاد دوستان ...
سفیر ونزوئلا: ای کاش موشک های ایران را داشتیم
ونزوئلا به ایران آمده اید؟ سوم اکتبر امسال اقامت من در ایران یک ساله شد. چند وقت پیش به راننده سفارت گفتم حال من اینجا خیلی خوب است. فرهنگ و مردم ایران را دوست دارم. نمی دانم چند سال اینجا باشم، رئیس جمهور مادورو تصمیم می گیرد. ولی اگر یک سفیر دیگر بفرستند، من می خواهم یک خانه بخرم و در ایران بمانم. بهترین خاطر ه ای که از ایران دارید چیست؟ در این یک سال تجارب خیلی خوبی در ...
شهید مدافع حرمی که ترور بیولوژیک شد
دوست دارم برای حضرت زینب (س) خونم جاری شود و در مبارزه مستقیم و رو در رو با دشمن شهید بشوم.اما قسمت شان این بود که این شهادت، همانند امام رضا (ع) که خیلی به ایشان ارادت داشتند و خیلی به ایشان متوسل می شدند ، رقم بخورد. چه روزی شهید شدند؟ 31 شهریور 95 که روز عید غدیر هم بود. ایشان با من تماس گرفت و گفت حالم خوب نیست. گفت از حضرت علی(ع) بخواه که یک نگاه به من بکند ، اگر ایشان ...
داماد 37 روزه ای که امروز یک اسطوره ورزشی است!
به سنگر می گشتیم. پیرمردی داخل سنگر بود به نام محرمعلی محمدی که آذری زبان هم بود؛ ایشان آن زمان سن بالایی داشتند و من جای فرزند ایشان بودم. باهم رفتیم و شب تا روز بالای سی چهل کیلومتر دره به دره می گشتیم تا یکی یکی بچه ها را ببینیم که چه اتفاقی برایشان افتاده است. فاش نیوز: چگونگی مجروحیتان را لطف شرح دهید؟ - همانطور که عرض کردم تخصص بنده مخابرات بود اما هرکاری که از دستم ...
گفتگو با رئیس ستاد روحانی در کهگیلویه و بویراحمد/ اصلاح طلبان برای تعامل با استاندار آماده ...
. آن موضوع همزمان شد با ایام تاسوعا و عاشورا. اما چند روز بعد به آقای محمدی پاسخ دادم که بچه های ستاد آماده دیدار و گفتگو هستند و بعد هم تماس دیگری با آقای محمدی داشتم که شما موضوع را به آقای استاندار منتقل کردید که گفتند بله. بعد هم سفرهای شهرستانی آقای استاندار پیش آمد و بعد هم من تهران بودم. ولی در مجموع یازده روز از آن درخواست می گذرد. در نتیجه احتمالا آقای استاندار فرصت پیدا نکردند و قرار شد ...
سبک جدید سفر با گروه های مجازی
نشده است. سمیرا که خود را "بک پر" یا کوله گرد می داند می گوید: مهمتر از همه ایجاد این ذهنیت و روحیه بود که سفر کردن چقدر می تواند آسانتر از آن چیزی باشد که ما فکر می کنیم و چطور می شود سبک و ساده سفر کرد و لذت برد. به خصوص وقتی در این گروه ها دخترهای ماجراجو و سفر برو را می دیدم و دنبال می کردم کلی حال می کردم و با خودم می گفتم اگه او توانسته من هم حتما می توانم . اینگونه ...
زیباکلام: علوم انسانی خریداری ندارد/ گلشنی: زمینه را آماده کنیم
مسئله مشکل ساز شده است و ما الان تلقی نادرستی در این باره وجود دارد که ما در این برنامه می خواهیم بگوییم خیر! مرادمان این نیست که می خواهیم کل دستاوردهای علم بشری را کنار بگذاریم و سامان دیگری به علم بدهیم. خسروپناه: البته به او هم باید اجازه داد حرفش را بزند. من نقد دارم به این موضوع برای اینکه کسانی را که علوم انسانی و اسلامی را قبول ندارند نمی گذارند حرف بزنند من این حرف را قبول ندارم ...
نظریه های ملی گرایی و امت گرایی ضد ملت افراط است
...> وقتی ما به انسان ایرانی نگاه می کنیم به نظرم باید دو وجه آن را مورد توجه قرار دهیم: یک وجه آن تعلق تمدنی است که مای ایرانی را به بین الملل اسلامی وصل می کند و بخشی از هویت ماست. این وجه تمدنی ما جدا از وجه ملی هویت ما نیست و به هم متصل است و ما را به جامعه اسلامی و جامعه انسانی وصل می کند. ما وقتی به هویت ایرانی بودن خود نگاه می کنیم دو هویت داریم هویت ملی اسلامی و هویت ملی ایرانی. این ...
شما به کدام رای می دهید، دیالوگ یا قصه؟
باید از نذر عقیق و خون پسرم و ظهر عاشورا بگذرم... اما روند پیشرفت قصه از وزن دیالوگ ها کاست و در برخی صحنه ها کار را به جایی رساند که مخاطب نعمت اله شناس باورش نمی شد این جملات را او نوشته است. در کنار این گاه آنقدر دیالوگ ها پرحجم و زیاد اند که قصه زیر سایه می رود و به جای دریافت قصه فقط دیالوگ است که می شنوی و همین از جذابیت سریال کم کرد...و شاید حرف آخر همان باشد که اول گفتم: سال ها باید ...
ماجرای دختری کنجکاو و پُر شور در جست وجوی هویت
آرامش برسد. عمه رو کرد به من و گفت: خب تو چه خبر؟!... ساکت شدی؟!... حرف نمی زنی؟! حرف؟!... دلم می خواست گوش بدهم، نگاه کنم به کارهای عمه. عمه مثل خانم فهیمی بود. نه که مثل او، عمه مثل او شیک بود و تهرانی. بچه ها را دوست داشت. خانم فهیمی حزب اللهی بود و عمه سوسول. مامان وقتی عصبانی می شد این را می گفت در جریان جنگ و کمک های پشت جبهه ستاره عاشق پسری به نام مسعود می شود ...
مدیران نگاه سیستمی ندارند بعد مردم را نافرمان می خوانند
...> بله شانس با من یار بود که درست در این مقطع وارد شدم منتها ظرف مدت کوتاهی تبدیل شدیم به یک کارگاه خیلی بزرگ که فرهنگ های مختلف در آن حضور داشتند. ما از نروژ و انگلیس و هلند کارشناس و متخصص داشتیم تا مالزی و کره و چین. کارگر هم از اقصی نقاط کشور، ترک و لر و کرد که گاهی واقعاً زبان همدیگر را نمی فهمیدیم اما آمده بودیم پالایشگاه درست کنیم. و شما این چالش ها را می دیدید؟ مهم ترین چالش ...
براری: در انتخاب وزنه رکوردگیری من را گول زدند و از قبل نقشه حذفم را داشتند/در باکو پیشنهاد دادند برای ...
اساس کینه؛ فکر می کنید کدامش گریبان شما را گرفته؟ من با مرادی هیچ مشکلی نداشتم. اما این تصمیمات سلیقه ای است. هاشمی که هم زبان مرادی است سال گذشته اوت کرد و حذف شد اما شورای فنی سلیقه ای عمل کرد و دوباره رکوردگیری گذاشتند. بعد از رکوردگیری وقتی کاظمی نژاد هیچ جوابی نداشت که به من بدهد گفت حالا چه ایرادی دارد تو به جهانی نروی و یک جوان به جایت برود و تجربه کسب کند !!! من چند سال است دارم ...
آواره های خیابان چهارم
، در گفت وگو با شهروند از این روزهای سخت می گوید: از لحظه وقوع حادثه بگویید. آن روز ساعت 6 صبح بود که برای انجام کاری از خانه خارج شدم. تقریبا ساعت 7 بود که برگشتم. همسرم و بچه ها داخل خانه خواب بودند. من هم می خواستم دوباره بخوابم که ناگهان همه چیز روی سرمان آوار شد. خودتان هم زیر آوار ماندید؟ بله، من دو ساعت زیر آوار بودم. به هوش بودم و مرتب فریاد می زدم ...
نگاهی به نکات مهم نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب تا آغاز جنگ
.... اظهارات وزیر اطلاعات عراق هم در چند روز بعد نشان می دهند که آن ها این پیام را گرفته اند. وزیر اطلاعات عراق اظهار می کند که هستند دسته هایی که می خواهند بین ما و ایران اختلاف ایجاد کنند. در آن ایام که دائما کشور ما هدف تجاوزهای متعدد مرزی نیروهای عراقی است؛ این ادبیات وزیر اطلاعات عراق نوعی تلطیف کردن فضا است. امام خمینی پیش از این هم پاسخ پیام تبریک حسن البکر رئیس جمهور عراق به ...
ماجرای بی پولی حجت الاسلام قرائتی در جوانی
: من آمدم قم درس بخوانم، خانم من حامله بود. یک روز وارد خانه شدم، خانم گفت: دارم زایمان می کنم. بچه می خواهد متولد شود، سریع برو ماما بیاور. یا الله! یا الله! می گفت: در کوچه دویدم دیدم هیچی پول ندارم. برگشتم گفت: چه کردی؟ دوباره رفتم دیدم پول ندارم. زنم درد زایمان و من هیچی نداشتم. به خانه آقای بروجردی رفتم. آقای بروجردی استاد همه مراجع فعلی بود. در کاغذ نوشتم وَ هُزِّی إِلَیْکِ ...
طنز؛ حرکت زشت فوتبالیستِ معروف + فیلم
! توی توضیحات این ویدیو نوشته شده بود حرکت زشت، زننده، توهین آمیز و تحقیرکننده لیونل مسی در برخورد با رضاپرستش . راستش اولین چیزی که با خوندن این توضیحات توی ذهنم اومد، یه چیزی تو مایه های کلیپ معروف دونالد ترامپ بود که ازش دم انتخابات پخش شد و داخلش حرفای مشمئزکننده ای می زد! گفتم لابد مسی هم بعد بازی یه میکروفنی چیزی بهش آویزون بوده و توی رختکن داشته با سوارز در مورد رضاپرستش حرف میزده و می گفته ...
حق یا قدرت تعیین سرنوشت
...، سوزاندند. همان طور که گفتم شما وقتی می خواهید مسیر استقلال را بروید، یا باید از مسیر قانونی بروید، مثل اسکاتلند یا باید قدرتش را داشته باشید. اگر قدرتش را نداشته باشید که نمی شود. قدرت چیست؟ یکی اتحاد داخلی است که [بارزانی]نداشت و نشانه اش هم این است که می بینیم همه گروه ها علیه او حرف می زنند. یکی داشتن نیروی نظامی است که ظاهرا از این نظر فقیر بودند. یکی داشتن هم ...